Telegram Web
24👍2
✍️محمود ضرابی، جگرآور سرباز، فخر ارتش ایران زمین
(آقای خلبان مک دانل داگلاس اف-۴ فانتوم، آخر این چگونه رفتن بود؟)


🔷 ابهت و صلابت برخی چهره ها تصنعی نیست. ساختگی نیست. برخی چهره ها واقعا ابهت دارند و صلابت.

شنیدنِ خش‌ صدا و طنین صلابت در صدای محمود ضرابی همیشه گیراست. جگرآور خلبان فانتوم که سالها از مرزهای کشور ایران مراقبت کرد، همچون عقاب؛ ولی زبان تند و کلام صریحی هم داشت (در بیان نقش ارتش در جنگ).
صریح ولی با ادب.
اینکه همه چیز سپاه نبوده و چرا از نقش ارتش آنگونه که باید سخن گفته نمی شود.

آقای خلبان مک دانل داگلاس اف-۴ فانتوم، آخر این چگونه رفتن بود؟! و چه وقت رفتن بود؟

🔵 این چندسطر درباره سرباز ایران، کوتاه اما خواندنی:

محمود ضرابی (زادهٔ ۲۳ اسفند ۱۳۲۵ کرمان – درگذشتهٔ ٨ مهر ١۴٠٢) خلبان بازنشسته مک‌دانل داگلاس اف-۴ فانتوم نیروی هوایی ارتش ایران بود، که در خلال جنگ ایران و عراق از خلبانان جنگنده نیروهای هوایی ارتش به‌شمار می‌آمد. ضرابی در سال ۱۳۴۶ وارد دانشکده خلبانی نیروی هوایی ارتش شد و دوره خلبانی اف-۴ را در آمریکا دید، در سال ۱۳۴۹ به ایران بازگشت و فعالیت رسمی در نیروی هوایی شاهنشاهی ایران را آغاز کرد. همزمان با آغاز جنگ ایران و عراق، جانشینی معاونت عملیات پایگاه ششم شکاری بوشهر را برعهده داشت. وی از خلبانان عمل‌کننده در عملیات کمان ۹۹ بود و در طول جنگ نیز در عملیات‌های مختلف حضور فعال داشت.

🔵 بقای تمدنی، در هر سرزمینی بسته به وجود سربازانی است که «سرباز» بودن خصلت آنها باشد نه اینکه «سردار» شدن هدف آنها باشد. خلبانانی که در طول جنگ جسارت نبرد در آسمان برای حفظ خاک در زمین را دارا باشند.

🔵 در آمریکا بخشی از بهترین مراقبتهای درمانی و پزشکی به
Veteran های
نیروی هوایی اختصاص دارد. آخر چرا باید یک چنین خلبانی در معرض چک آپهای پزشکی منظم نبوده باشد و به یکباره ظرف تنها ۳۰ روز‌ سرطان او را از ما بگیرد؟

🔵 در تالار وحدت ایشان را دیدم. گفتم کاپیتان این سمفونی خط شکنان چطور بود؟ با همان خش صدای مستحکم گفت: خوب بود که دقت کرده بودند کنار تصاویر فرماندهان سپاه، تصاویر فرماندهان ارتش را هم بگذارند. همه ما برای حفظ این خاک کوشیدیم.
گفتم: آیا افتخار می دهید که در کنار «فرمانده خلبان کشورم» عکسی به یادگار داشته باشم؟
و بیرونِ کادر این عکس، همسر ایشان به صبوری منتظر ایستاده است. همان صبوری که سالها برای هر پرواز و برای هر رفت و برگشت محمود، با تپش های قلب صرف کرده.
برای این عکس یادگاری هم صبورانه تحمل کرد.

🔵 در عکس زیر + محمود ضرابی کنار شهید عباس دوران و شهید یاسینی ایستاده است. خدای من چه اسمهایی! چه نامهایی. چه کسانی برای این سرزمین رفتند و از «سر» گذشتند…
یک عکس سه نفره بعد از برگشتن از یک عملیات در پایگاه بوشهر.
عباس دوران و رنجِ دوران!
صدای محمد نوری از خاطر می گذرد:
 ما برای بوسیدنِ خاكِ سر قله ها/
چه خطرها كرده ایم، چه خطرها كرده ایم

«خطر» آن بود که عباس دوران ها و یاسینی ها و ضرابی ها کردند…

🔵 در میان مصاحبه های ضرابی این یکی‌ (+) که ماجرای اف-پنج سوار شدن محسن رضایی را شرح می کند وایرال شد! آنجا که می گوید:
اول گفت اف-پنج که موتورِ وسپا هست، ولی در کابین عقب اف-پنج از آبادان تا تهران سه تا پلاستیک پر کرد.

پیشنهاد می کنم که اگر به شنیدن یک کار علمی و حرفه ای درباره خلبانان شکاری ایران در جنگ علاقمندید این مستند «نبردهای فانتوم» ساخته سالار بی باک را ملاحظه کنید. در قسمت سوم از این مستند ۳ قسمتی، محمود ضرابی هم سخن می گوید (از دقیقه شش).
این حرفها برای نسل امروز شنیدنش ضروری است. دانستن اینکه چه کسانی پای حفظ ایران ایستادند.

https://youtu.be/0qcUjUyeEIQ?si=wTQe617pyZplGCgt

🔵 آقای خلبان فانتوم! این چه وقت رفتن بود؟
این روزها که بسامد و طنین اخبار و حرفهای منفی زیاد است، چقدر حضور و انعکاس صدای خش دار و با صلابت امثال ضرابی ها ضروری است.
خدایت رحمت کند.
رفتی نزد رفقای قدیمی. در بهشت ازلی و شکرستان (به تعبیر مولوی) عباس دوران و عباس بابایی اکنون در حال خوش و بش با رفیق قدیمی هستند.
امشب ابوالفضل مهدیار، ابراهیم امیدبخش، حسین و ابراهیم دلحامد، در حال خوش و بش با همرزم قدیمی خود هستند.
پرواز آخر مبارک.




محمدرضا اسلامی
www.tgoop.com/solseghalam
105👍44😢9🙏6👏5
✍️انتخابهای شجریان از حافظ
(۲۰ مهرماه روز بزرگداشت حافظ شیرازی)


محمدرضا اسلامی

🔷غزل حافظ، بخشی از هویت ایرانی است. اثرگذاری حافظ بر کلام و ادبیات فارسی غیرقابل انکار است. حافظ شناس بزرگ فرانسوی، آقای شارل هانری دوفوشه کُور، به وسواس، به رنج و به حوصله شروع به ترجمۀ حافظ کرد. مصرع به مصرع و کلمه به کلمه حافظ را همراه با دانشجویانش از فارسی به #فرانسه برگرداند. اگر نگارش شاهنامه برای فردوسی سی سال رنج/زمان برد، ترجمه حافظ به فرانسه برای او "چهل سال" زمان بُرد.

در میانۀ این مسیر دشوار، آن سالکِ فرانسوی (که عمرش دراز باد) یک بار به شهر شیراز آمد و در کنگره حافظ (که یونسکو برگزار کرد) چنین گفت:

«غزلِ فارسی "شنیدنی" است. "غزل" بیش از آنکه خواندنی باشد، شنیدنی است و شما ای ایرانیان! برای معرفیِ حافظِتان، غزل را با "صدا" به دنیا بشناسانید!»

🔷محمدرضا شجریان انتخابهای هوشمندانه و فوق العاده ای از غزل حافظ داشت. انتخابهایی که با آنها حافظِ دیگری را به ما شناساند. روزی که آن سخن آقای شارل هانری را شنیدم گمان نمی کردم که یک روز یک صدا در ماهور اینگونه در اوج، کلامِ حافظ را فریاد بزند و این غزل را به ما بشناساند:

سحر با باد می گفتم، حدیثِ آرزومندی/
خطاب آمد که واثق شُو، به الطافِ خداوندی
(لینک صدای شجریان)

گاه تجسم می کنم که آن حافظ شناسِ فرانسوی وقتی که این غزل را در این اوجِ صدای شجریان در #ماهور می شنود، چه احساسی خواهد داشت؟ (لینک+) اسرافیل شیرچی وقتی که شکسته نستعلیق می نویسد در شنیدنِ این تحریر از غزل، چه حالی خواهد شد؟! استاد فرشچیان در میانۀ انحناهایِ شگفت مینیاتورهایش این اوج صدا را چگونه می شنود؟! یداله کابلی هنگام خلق تابلوهایِ پرشکوهِ «سماع قلم» چه احوالی داشته هنگام "شنیدنِ" غزل؟

اصلا خود حافظ وقتی که غزلش را با این صدا می شنود چه حسی دارد؟!

🔷 در همین غزل و در همین آلبوم «شبِ وصل»، حافظ بیتی دارد که نشانه اوجِ رندی و آزاد اندیشیِ او در فکر کردن به مفاهیم دینی است. در حالی که محور سوره یوسف، تحسین پاکدامنیِ یوسف است، ولی حافظ به گوشه ای دیگر از این قصّه اشاره می کند که متضمّن نوعی جسارت و دگراندیشی دربارۀ یک داستان است:

الا ای یوسفِ مصری که کردت سلطنت مغرور (!) /
پدر را باز پُرس، آخر، کجا شد مِهرِ فرزندی ؟(!)

حافظ به یوسف پیامبر نهیب می زند که هی! چرا پدرت را فراموش کردی؟!

حال این دوبیت را ببینیم که شجریان چگونه تحریر می کند؟ دوباره غزل را از لینک بالا بشنویم: در بیت اول، صدای شجریان شور و شیداییِ سحرگاهِ حافظ را تصویر می کند (احوالِ حافظِ نشسته در شیداییِ سحر: «حدیثِ آرزومندی») و چند بیت بعد، کنایه ای به یوسفِ صدّیق. که آهای! پس مرام و معرفتت کو؟!

✔️با این لینک در آپارات می توان غزل را شنید. (لطفا با هدفون)

🔷 حال آن غزل از حافظ را مقایسه کنیم با غزل دیگری که شجریان در آلبوم «سروِ چمان» خوانده است. در غزلِ بالا حافظ در حال و هوایِ دعا هست و نجوا. اما در غزلِ ذیل🔻 حافظ در حالتی از اندوه است و سوز.

یک حافظِ کلافه از شهر شیرازِ بی معرفت.

شهر شیرازی که در آن ارزشِ طوطی با زغَن (زاغ) یکی است! شهر شیرازی که حافظ را دلخون کرده بوده... در چنین احوالی، حافظ، غزلِ زیر را گفته و ببینیم (بشنویم) که #شجریان بجای خواندنِ در اوج، با چه سوزی غزل را برایمان روایت کرد (درآمد ماهور، گشایش...و شگفت آور اینکه چنین غزلی را به تصنیف سرشار از حزن و سوزِ جوادِ آذر متصل کرده)

هُمای،
گو مفِکن
سایۀ شرف
هرگز
(!) /
بر آن دیار
که طوطی
کم از زغَن
باشد
...

عجب نفرینِ درشتی! چه لعن و عصبانیتی در این کلامِ حافظ هست. می گوید سایۀ شرف، دور باد از خاکِ سرزمینی که در آن طوطیِ رنگارنگِ پیچیده در اطوارِ هنر، کمتر از کلاغ است!
✔️با این لینک در آپارات، غزل را بشنویم. (بدون هدفون نباید شنید این همراهیِ پرشکوهِ آوا و ساز را)

*جالب اینجاست که حافظِ عصبانیِ ما در این غزل، بیتی هم آورده که اوجِ مناعتِ طبعِ خودش را فریاد می زند:

من آن نگینِ سلیمان، «به هیچ» (!) نستانم/
که گاه گاه، بر او، دستِ اهرِمَن باشد
...

🔹 انتخابهای #شجریان در این کارها، توام با نوعی آگاهی در نحوۀ خواندنِ غزل است به نحوی که با قطعیت می توان گفت که زیباییِ کارِ شجریان در خواندنِ دو غزلِ فوق، فقط به «کیفیتِ صدا» برنمی گردد بلکه هشیاری و آگاهیِ شجریان از حسّ و حالِ غزل (حافظ) به وضوح در انتخابِ دستگاه موسیقی، تُنِ صدا و حال و هوا، مشهود است. مثلا «برآن دیار که طوطی کم از زغن باشد» را ببینیم که چقدر زیبا تحریر شده...🔻

🔷 امروز #روز_حافظ است و چه خوب است که غزل را همراه با صدا برای فرزندانمان روایت کنیم.

شاید امروز در بهشتِ ازلی و شکرستان، حافظ نشسته و دارد سرو چمان می شنود از حنجرۀ محمدرضا.
و چه نیک محفلِ انسی!...

www.tgoop.com/solseghalam
▪️▪️▪️
خبرآنلاین (لینک)
51👍16🙏5👎3
No Country for Old Men
کشوری برای پیرمردها نیست No Country For Old Men
(برای داریوش مهرجویی و همسرش)

محمدرضا اسلامی


🔵«کشوری برای پیرمردها نیست» عنوان فیلمی است از برادران کوئن که به شکل عجیبی بیان/ترجمان اینگونه رفتنِ تراژیک داریوش مهرجویی و خانم وحیده محمدی فر است. در این فیلم (که برنده اسکار سال ۲۰۰۷ هم شده) برادران کوئن به قصه یک کلانتر در ایالت تگزاس آمریکا می پردازند که به نحوی درگیر ماجرای یک قتل می شود.
قاتل اما در این فیلم، با جزئیاتی شگفت آور تصویر شده است. سطح خاصی از قساوت قلب، سطح ویژه ای از هوش، و سطح ممتازی از دقت در کارِ کثیف قتل (دقت در تمیز کار کردن) در این فرد تصویر شده است.
قصه فیلم را نمی خواهم شرح کنم، اما دو مساله در این فیلم شاهکار است، اولی خود عنوان فیلم است (اینکه کشوری/جایی برای پیرمردها نیست!) و دومی بیان یک مفهوم: اینکه قاتل (همانند همین قاتل مهرجویی) در خیابان رهاست!

کلانتر تگزاسی به محض دیدن اولین نشانه های قتل، یک چیز را متوجه می شود: اینکه سطح خاصی از قساوت قلب در کارهای این قاتل وجود دارد و این همان مفهومِ «کشوری برای پیرمردها نیست» است. اینکه یک کلانترِ با سابقه و آشنا به قتل می فهمد که «قساوت قلب» و «مهارت در قتل» در انسانِ جدید در ترازی دیگر توسعه پیدا کرده (در اصطلاح Evolution رخ داده) و آن «پیرمرد»ی که این امر را می فهمد، می فهمد که دیگر کشوری/جایی برایش نیست.

🔵 کشوری نیست چون انسان مدرن، دارای حرصِ مدرن و مضاعف به پول، زن و Drug است. این حرص مدرن، باعث سطح جدیدی از جنایت می شود. و برادران کوئن این امر را در چشمها و نگاههای کلانتر تگزاسی به تصویر می کشند.

و اما داریوش مهرجویی. اینکه چه کسی و چه اهریمنی توانِ اینگونه کشتن چنین انسان نازنینی مثل مهرجویی را دارد به کنار، اما بحث دومِ این فیلم برادران کوئن به ماجرای آقای مهرجویی و همسر همخوانی دارد: اینکه قاتل/قاتلها، در خیابان رها هستند و وظیفۀ آدم خوبهای این عالم یک چیز است: «دقت».
چرا دوربینِ سر کوچه مهرجویی خراب است؟ چرا دوربین در داخل منزل کسی که یک عمر آشنا با دوربین بوده، وجود ندارد؟
چرا هیچ تصویر و ردی از قاتلِ پیرمرد و همسرش نداریم؟
بخاطر بی دقتی.
چون باور نکرده ایم که «قاتلها در خیابان رها هستند» و در ظاهر، مثل مردمان عادی به چشم می آیند. وقتی که قاتل مدرن، در تراز جدیدی از قساوت قلب است، وظیفه انسان مدرن «دقت بیشتر» در زیستِ ایمن است.

لعنت به شرارت نهفته در این دنیا. کسی مثل ولادیمیر‌ پوتین سالها با رفیق گرمابه و گلستانش هم غذا و هم سفر و هم صحبت بوده؛ میان این دو اختلاف می افتد. بلافاصله اندکی بعد هواپیمای یوگنی پریگوژین سقوط می کند. بله در دنیای مدرن قاتلها فقط در خیابانها رها نیستند بلکه بخشی از امور این دنیا را (بخش مهمی را) «قاتلها اداره می کنند». میان بن سلمانی که خاشقچی را تکه تکه در کوره نهاد و آن کسی که داریوش فروهر و همسرش را کاردآجین کرد و این کثافت رذلی که مهرجویی و همسرش را سلاخی کرد فرقی نیست. فقط سطحِ کارِ قاتل است که فرق می کند. آن قاتلِ فیلم برادران کوئن، یک قاتل خیابانی است و بن سلمان و پوتین، قاتلِ نشسته بر صدر مصطبه. و مدعی توسعه.
مساله این است که آدم خوبهای این عالم باید بفهمند که عنصر اصلی زندگی جدید یک چیز است: «دقت».

🔵 تو اگر جمال خاشقچی هستی و در واشنگتن پست علیه شاهزاده مقاله می نویسی، نباید با پای خودت به داخل سفارت بروی (آنگونه Careless) و تو اگر مهرجویی هستی که دلگرفته از شلوغی و ازدحامِ جنگل تهران به گوشه ای خلوت نشسته ای در کنار دلدار، نباید که اینگونه بی احتیاط باشی.

🔵 سکانس آخر فیلم برادران کوئن عجیب درخشان است. قاتل، حتی آن دخترک زیبا و جوان را هم سلاخی می کند. وقتی که از خانه خارج می شود «دغدغه» اش فقط این است که کف کفش اش کثیف/خونی نشده باشد! (به همین راحتی!)
سر چهار راه به شکل اتفاقی با ماشینی تصادف می کند و «استخوان دستش می شکند». ولی قبل از اینکه پلیس به صحنه تصادف برسد، با همان استخوانِ دستِ شکسته از صحنه تصادف می گریزد. برادران کوئن هشدار می دهند که آهای بیننده! این قاتل در خیابان رهاست. ولی برادران کوئن گویی که دلشان نیامده که قبل از اتمام فیلم، دستش را نشکنند. انگار این حداقل کاری است که می توانند بکنند تا لااقل قدری دلشان خنک بشود.


دستت بشکند که چه کسی را اینگونه گرفتی.
دستت بشکند که چه جواهری را از ایرانیان گرفتی. خالق لیلا را.


www.tgoop.com/solseghalam
👍9722👌7👏3
✍️ فراخوان جذب هیات علمی برای طراحی سازه روی ماه و مریخ


🔵 دانشگاه تگزاس در آستین (که یکی از بهترین دانشگاههای دنیا محسوب می شود و دارای رتبه بین المللی بسیار بالایی است) فراخوان زیر را برای جذب هیات علمی در گروه مهندسی سازه منتشر کرده است.
این را یکی از دوستان فرستاد. متن فراخوان را مطالعه کردم و گویی آه از نهاد انسان برمی خیزد. دانشگاه تگزاس به دنبال استخدام فردی است که در رشته مهندسی سازه در زمینه ساخت سازه ها و اسکان بر روی کره ماه و مریخ کار کرده باشد. مشخصا در فراخوان قید شده که چنین فردی باید دارای پژوهش و مطالعاتی در زمینه احداث سازه در محیطهای بیابانی و... بوده باشد و نشان دهد که توانایی علمی پژوهش در زمینه ساخت سازه در کره ماه و مریخ را داراست.
https://apply.interfolio.com/134172
...design and construction of sustainable and resilient infrastructure in some of the universe's most inhospitable environments...on the Moon or Mars!

🔵 یکبار دیگر فراخوان را خواندم. دستهایم را پیرامون سرم گرفته ام. بشر در حوزه علم و دانش و فن آوری به جایی رسیده که دیگر دغدغه ای برای طراحی و ساختِ سازه بر روی «کره زمین» ندارد و دارد فکر می کند که «مرزهای دانش» باید در زمینه طراحی سازه در کرات دیگر آسمان جابجا شود.

عملا انسان از «ساخت و ساز بر روی زمین» فارغ شده و به ساخت و ساز در آسمانها فکر می کند. در این میانه دانشگاه تگزاس با آن آزمایشگاه پیشرفته فرگوسن هم می گوید: ای ذهنهای برتر بفرمایید و تشریف بیاورید! همه ی این امکاناتِ فرگوسن در اختیار شماست. این گوی و این میدان...

اتفاقات این روزها و این حال و هوای تلخ این ایام باعث می شود که با دیدن این فراخوان جذب هیات علمی در بهت فرو بروم. انسان که به ساخت و ساز در کرات دیگر «آسمان» می اندیشد در «توسعه صلح در زمین» اینقدر فرومانده و وامانده است. برترین ذهنهای مهندسی و ریاضی، امروز به حل مسائلی فکر می کنند که به اندازه ذره ای ارتباطی به «گسترش صلح و امنیت روحی انسان» ندارد.

بهترین و برترین دانشجویان در برترین دانشگاههای دنیا همه به این می اندیشند که چگونه می شود در بهترین شرکتهای بین المللی استخدام شد؟ یا چگونه می توان در فراخوان های جذب هیات علمی موفق شد؟ ولی چند دانشجو و چند ذهن نخبه به موضوع «گسترش صلح» در این کرۀ خون آلود می اندیشند؟

🔵 هنوز یکسال نشده از اتفاقات تلخ آن روزهای مهسا امینی که به این روزهای تلخِ دیدن اخبار انفجار بیمارستان و دیدن چهره های خاک آلود و معصوم کودکان بیگناه رسیده ایم. به جای بازی کودکانه در این احوالند. این چه حس تلخی است که کاری از دست ما بر نمی آید در این ماجراها؟
و این چه دلخوشی های حقیر و کوچکی است که به آن مشغولم؟ دلخوش به این که چند مقاله در فلان ژورنال بین المللی چاپ شد یا دلخوش به اینکه سازه ترمینال جدید فرودگاه شیکاگو را طراحی کردم؟ اساسا اینها به چه درد می خورد در دنیایی که انسان اینقدر در «رنج» است و هیچ کاری از دست ما بر نمی آید؟

🔵 بشر دارد به ساخت سازه در آسمانها می اندیشد در حالی که بر روی زمین کسی اهتمام به توسعه مهربانی ندارد. کسی به «آیین گفتگو» و گسترش همدلی همت ندارد. ذهن های برتر و نخبه ها، یا به دنبال حل مساله های غامض مهندسی اند و یا به دنبال درآمدهای کلان پزشکی.
و من مانده ام که چرا و چگونه گفته: و لکم فی الارض مستقرٌ و متاعٌ الی حین.
این آخر چگونه استقراری است؟!
...

بروم مدارک پرونده فراخوان جذب هیات علمی را پر کنم. و بعد برای نشست مقاوم سازی در کنگره بین المللی(؟!) مهندسی عمران در دانشگاه علم و صنعت مقاله ای بنویسم. تلویزیون را خاموش کن! ...


محمدرضا اسلامی
www.tgoop.com/solseghalam
👍94😢199👎9👏4🤔1
Forwarded from محمود فرجامی (Mahmud)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM

خب حالا نیازی به چسباندن ویدیو و کارآگاه بازی نیست مثل ماجرای حمله به بیمارستان. زحمت عزیزان را کم کرد ارتش اسراییل و اعلام کرد به کمپ پناهجویان جبلیه حمله کرده است. در روز روشن به کمپ پناهجویان حمله کرد، همانجایی که سازمان ملل می‌گوید بروید آنجا تا در امان باشید. و مثل چند هزار حمله‌ای که تا الان کرده گفت «اهداف حماس» را زده است. عفن وقاحت چنین است و حرفی نمی‌ماند. همه چیز مثل روز روشن است و وجدان آموختنی نیست، نهایت بتوان آرزویش کرد.
داشتم خبر را از لابلای ده‌ها ایما و اشاره از بی‌بی‌سی می‌کشیدم بیرون که تصویر این مرد مثل خنجری در قلبم نشست، حتی تیزتر از مرد خاک‌آلودی که نعره می‌کشید و پیراهن می‌درید که هر سه فرزندش کشته شدند. شدت اندوه و خشم کسی که اینطور در خودش مچاله می‌شود ناگفتنی‌ست. آدمی که در آستانه انفجار است، آدمی که دیگر توضیح ندارد، توجیه ندارد، استدلال ندارد، اقناع ندارد، حرف ندارد... فقط ده ثانیه خلأ دارد در سکوت بین کورکنندگی انفجاری هسته‌ای تا رسیدن موج نابودکننده‌اش.
فقط ده ثانیه کرکنندگی سکوت خلأ... تا دوستش بزند پشت دستش و بگوید برویم جنازه جمع کنیم.
😢130👍28👎116🤔2
😢36
از شیخ محمد تا نرگس محمدی


آوار اخبار این روزها مهیب است. بر روی این کره ی خاکی سطح خاصی از سلاخی انسان در جریان است و روزهای شرم آوری در حال عبور از تقویم انسان است. دیدن اخبار مثل فرو کردن میله ی تیزی هست به درون قلب انسان. میله تیزی که فرو می رود و هر بار وقت بیرون آمدن بخشی از وجودت را متلاشی می کند. آفتاب، این روزها بر تصاویر شرمگین کننده ی تاریخ انسان معاصر می تابد.

صفحه خانم Amra Noor در لس انجلس را دنبال می کنم. ایشان جراح چشم پزشک است و چندین سال بود که روند کارهای خیریه، پزشکی و مادرانگی اش را در صفحه اش می دیدم. بوی زندگی می‌داد صفحه ایشان.
این روزها ولی انگار دارد ضجه می زند این صفحه ی اینستاگرامی.
حسب اتفاق این خانم دکتر مدتی پیش سه فرزندش را از لس انجلس به قدس برده بود تا فرزندانش آن فضا را از نزدیک ببینید. گاه گمان می کنم این روزها چطور زنده باقی مانده این خانم در دیدار این حجم آوار اخبار؟
https://instagram.com/eyegirlmd?igshid=NzZlODBkYWE4Ng==

در میان اخبار این روزها مثل کسی که وسط خیابان با یک نیسان بار تصادف کرده و گیج و منگ نشسته وسط خیابان و اطرافش‌ را نگاه می کند، گاه جستجو می‌کنم که واکنش برخی چهره ها به این اتفاقات چیست. شیخ محمد امارات را هر روز می گردم که چه کرده؟ چه گفته این رهبر باهوش؟ واکنشش چه بوده؟ ورق زدن اخبار به دنبال شیخ محمد! گفته که امارات ۱۳ میلیون دلار پول «کمک به غزه» خواهد داد. نکن برادر! حیف توست و حیف آن پول ها.

شیخ محمد که در شروع جنگ اوکراین بلند شد و رفت مسکو و با عالیجناب پوتین ملعون دیدار کرد و او را توصیه به صلح کرد، امروز بر صندلی اش چسبیده. پول خرد نگهداری از اسب‌های شیوخ عرب را می خواهد «کمک غزه» بفرستد. نفرست برادر اینهمه خرج نکن. حیف پولهای اماراتی است.
https://www.arabnews.com/node/2391281/amp

قبول! حماس اشتباه کرده ولی آیا این حد از جنایت منطقی است؟
اینکه یک نفر چون زور دارد هرطور خواست سلاخی کند جماعتی دیگر را؟
و‌ بقیه بنشینند و این جریان سلاخی کردن را نگاه کنند؟
گنگ های مواد مخدر مکزیک هم در کشتار و قتل آیا تا به این حد آسوده عمل کرده اند؟

🔷 یادداشت خانم نرگس محمدی را خواندم. بهت آور است. متنی نوشته و یک کلمه اسم نیاورده . حتی یک کلمه . انگار که پابلو اسکوبار در‌شهر مدئین کلمبیا گروهش با گروهی دیگر از گنگ های مواد مخدر درگیر شده؟ و خانم نرگس محمدی هم بدون اینکه «اسم» از کسی بیاورد «خشونت» و بمباران بیمارستان را محکوم کرده.
Seriously?
منتظر نوشته ای از دکتر محسن رنانی بودم. هنوز هیچ چیز منتشر نشده.
منتظر سخنی یا کلامی از مسعود نیلی، هنوز در حال صحبت درباره اقتصاد با اکو ایران است. سهند ایرانهمر را می خوانم. منتظر پیامی از دکتر محمود احمدی نژاد. او هم ترجیح داده فعلا اخبار سلاخی را فقط تماشا کند. اینهمه کودک به قدر یک مشائی برایش ارزش تکلم نداشته.
چرا دنیا چنین است؟
چرا کسی که زور دارد تا هر مرزی هر کاری که می خواهد می کند؟
بسیار خب! حماس اشتباه کرد ولی آیا مرزی برای طرف مقابل تعیین نشده؟
عالیجناب جینپینگ شی رییس جمهور چین و رهبر حزب کمونیست همچنان که نگران کانتینرهای صادرات از بنادر چین است ‌و همچنان که «قیمت فولاد جهانی» را رصد می کند، تقاضا کرده بحران غزه حل شود!
نکن رفیق کمونیست عزیز ما. اینهمه تکاپو و تحرک برایت ضرر دارد.
مقاله واشنگتن پست، دیروز ۳ نوامبر
https://www.washingtonpost.com/world/2023/10/22/china-israel-gaza-hamas/


دیروز مبحث تغییر شکل تیرها را در کلاس مقاومت مصالح درس دادم. بعد از سه ساعت کلاس نشستم احساس کردم حالت تهوع دارم. این چه دنیایی است که ما در آن زندگی می کنیم؟


بروم مقاله جدید سازه فولادی را به ژورنال Engineering Structures سابمیت کنم. تلویزیون را خاموش کن. دو گروه دارند دعوا می کنند.


خاموش کن.


محمدرضا اسلامی
www.tgoop.com/solseghalam
👍88😢39👎117👏7🤔4👌2🙏1
ارزیابی شتابزده
✍️کرونا و برنی سندرز 🖊محمدرضا اسلامی 🔹در متن هیاهوی اخبار #کرونا و نگرانیهای جهانی درباره این ویروس، یک اتفاق بدِ دیگر بی سر و صدا در ایالات متحده (متحده؟) آمریکا در حال رخ دادن است: بزرگان و زعمای حزب دموکرات «در میان خود» تصمیم گرفتند که پیش از مقابله…
سناتور برنی سندرز: تحصیل سیاهان یا غزّه؟
مساله این است!


🔵 در ماجرای اخیر غزه برخی افراد هستند که در سمت خنثای ماجرا می ایستند. اینها معتقدند این یک دعوای عبری-عربی است و ما نباید کاری به آن داشته باشیم.
اما روح درخشان و فطرت انسان را در این روزهای تیره و تار هم می توان دید. انسانهایی که نسبت به هیچ وحشی گری ای بی تفاوت و خنثی نیستند.
درباره برنی سندرز قبلا (بالا) نوشته بودم.

سندرز صدایی است که در آمریکا نباید بلند شود؟
برنی سندرز، پرچمِ یک گفتمان است. گفتمانی که انگار همه تلاشها بر آن است تا که صدایش در آمریکا بلند نشود. آمریکا سرزمین «فردگرایی» (ایندویجوالیسم) است و سالها پس از #آبراهام_لینکلن، سندرز، پیرمردی است که عمری را در این راه تلاش کرده که بگوید: ایهاالناس، فردگرایی به این روش و سیاق ما آمریکایی ها، اشتباه است. ایهاالناس، بیمه درمانیِ ما، ساختار آموزش عالیِ ما، اینها «مایه شرم» است. فکری بایدمان کرد؛ بازنگری ای لازممان است.
...
این صدا انگار پنجاه سال زودتر از زمان خود برخاسته است. پیرمرد، «عمری را» در این مسیر گذرانیده.
او انتخابات قبل هم با تمام قوا، در هفتادوهفت سالگی به میدان آمد. اما به رغم استقبال گسترده جوانان از او، صدای پیرمرد خاموش شد. این آخرین شانس انتخابات ریاست جمهوری او بود، که با گاوبندی داخلی بزرگان دموکرات بر سر جو بایدن، از دست رفت. روزی که سندرز از انتخابات ریاست جمهوری کنار رفت نوشتم:

امشب، شبِ جشن #فاکس_نیوز بود؛ جشنی که هزینه هایش را #سی_ان_ان پرداخت کرده بود!

🔵 حال در ماجرای اخیر غزه، این سخنان اخیر سندرز است.🔻👇 همچون همیشه مستدل و محکم.

برای انسان آزاده، به همان اندازه که مساله تحصیل سیاه پوستان کشورش مهم است، مساله خونریزی در کشوری دیگر هم مهم است. برای انسان حر، همانقدر که بیمه درمانی سیاه پوستان کشورش مهم است، مساله وحشی گری در مکزیک یا غزه هم مهم است.
مشخصا از کلمه سلاخی استفاده می کند. «سلاخی افراد بیگناه».
دریغ که جریانی در کشور ما بود/هست که همیشه عنوان می کرد: «اینها همه سر و ته یک کرباسند».
(همان جریانی که کشور را متعلق به یک گروه خاص می پندارد).
اما مفهوم «انسان» فراتر از آن است که بتوان گفت در میان یک جماعت همه یک کرباسند.

احرار و دغدغه مندان این عالم، در همه جا حضور دارند.
سناتور برنی سندرز نمونه و نمادی از سیاست ورزی توام با خرد در این جهان وحشی است.
تظاهرات عظیم دیروز ظهر واشنگتن دی سی به همت امثال این آدمها برگزار شد. نقطه درخشان اتفاقات تلخ این روزها.

https://youtu.be/s-I8QHJ6kBY?si=MLBxup2M16iaZSvh


محمدرضا اسلامی
www.tgoop.com/solseghalam
👍9220👎11🙏5👌3🤔2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
من این حرف رو نزدم
«از قول من گفتن»

www.tgoop.com/solseghalam
👍22😢5🤔3👌2👎1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
✔️ایلان ماسک: حماس یک اعتقاد است و ایده و اعتقاد هرگز نمی‌میرد/ در ازای کشتن یکی از اعضای حماس، چند عضو جدید حماس ایجاد خواهید کرد؟


🔸اگر قرار است نسل کشی کنید (چیزی که نباید برای هیچ کسی قابل قبول باشد) شما بسیاری از افراد زنده را که به طور گسترده از اسرائیل متنفر هستند، به وجود می‌آورید.

🔹اگر تعداد اعضای جدید حماس را بیشتر از اعضایی که کشته اید ایجاد کنید، موفق نشده اید.

🔸اگر فرزند کسی را در غزه بکشید، حداقل اعضای حماس زیاد (جدیدی) ایجاد کرده اید که حاضرند فقط برای کشتن یک اسرائیلی بمیرند.

www.tgoop.com/solseghalam

لینک:
https://youtu.be/W2myO-slp7w?si=OGMoh_vxX59AVP5a
👍988👎5👌5😢1
در یادداشت اخیر سهند ایرانمهر آمده که:

✔️«… (تفکر امثال رسائی ها) باعث شده که نخبگان ایرانی برخلاف ایلان ماسک و ده‌ها نخبه دیگر خارجی، زبان در کام بگیرند و سخت‌ باشد که هم منتقد بی‌عدالتی‌های داخل باشند و هم به آنچه در خارج اتفاق می‌افتد، اعتراض کنند…»

یعنی چه؟
یعنی اگر که ایلان ماسک درباره غزه به صراحت سخن می گوید ولی «ما» یک کلمه درباره سلاخی حرف نزده ایم تا الان، بخاطر این است که در داخل کشورمان بی عدالتی هست. (و حضور امثال رسائی ها و پناهیان ها باعث سکوت ما شده است)

در سمت دیگر دنیا، همین منطق را طرفی دیگر و امثال #حامد_اسماعیلیون یا شلی زمردی داشتند/دارند که اگر ما درباره جنایتهای بین المللی حرف نمی زنیم (و “مثلا” اگر هیچ وقت درباره جمال خاشقچی چیزی نگفتیم یا درباره بن سلمان و ترامپ و … یک تک کلمه حرفی نزدیم) به خاطر این است که در داخل کشورمان بی عدالتی است و ما فقط بر مسایل کشور خودمان متمرکزیم.

و در طرف مقابل امثال #علی_علیزاده هستند که همّت و توان شان صرف سخن گفتن درباره «امپریالیسم بین الملل» است و وقتی که مورد سوال قرار می گیرند که چرا درباره مصائب و مشکلات داخل ایران (صریح تر و بیشتر) سخن نمی‌گوئید؟ پاسخ می دهند که تمرکزِ ما بر بی عدالتی و جنایات بین المللی (و لعنت بر لیبرالیسم)است و لذا درباره مشکلات/بی عدالتیهای داخل کشور کمتر سخن می گوییم.

این هر ۳ استدلال مشابه هم است.

عملا این هر سه (با سه توجیه مختلف) ولی یک «رفتار واحد» دارند.

🔵 با همین منطق مثلا احمدی نژاد می گوید چون در داخل کشور بی عدالتی است منِ محمود درباره غزه سخن نمی گویم.
و نه فقط محمودِ منکرِ هولوکاست، که شهاب الدین حائری و مهدی نصیری… هم لب گزیده و خاموش اند.

با همین منطق، تمام آن نمایندگان مجالس و پارلمانهای اروپایی که پارسال این روزها گیس و موهای خود را در پشت تریبونها با قیچی می چیدند ولی امروز در مشاهده سلاخی و قتل عام کودکان در بیمارستان، نه گیسی می چینند و نه حتی ناخن.
سکوت محض.

🔵 انسان باید با خودش صادق باشد و بگوید یک دکمه در درون من هست که می توانم آن را فشار بدهم و «به مناسبتی» از یک خونریزی سخت متاثر بشوم و «به مناسبتی دیگر» از یک سلاخی هیچ احساسِ اندوهی نداشته باشم.
دیدن کشتار کودکان برایم در حد دیدنِ مرغ کشتن باشد. هیچ واکنشی نشان ندهم.

🔵 در سریال برکینگ بد (Breaking Bad) سکانسی هست که در آن معلم شیمی یک کارگر ساختمانی را استخدام می کند تا به او در تولید/توزیع مواد مخدر کمک کند. آن کارگر جوان، براحتی (حتی راحت تر از اعضای کارتلهای مکزیکی) یک نوجوان را به قتل می رساند. آقا معلم شیمی بهت زده می شود که چطور یک نفر می تواند «یک نوجوان» را به راحتیِ آب خوردن به قتل برساند؟!
ولی هم او خودش مدتی بعد تر دکمه درونش را فشار می دهد و از هیچ قتلی (حتی از قتل مایکل -جاناتان بنکس-) شوکه نمی شود!
مساله ی انسان این است که کِی، کجا و چرا در دیدن خونریزی «حساسیت» داشته باشد یا نداشته باشد! دنیای انسان به همین اندازه زشت است. به همین اندازه پلید.


🔵 این میانه ولی عده ای هستند ساده دل و روستایی، همچون احمد زیدآبادی یا محمود فرجامی که هم در دیدن مرگ مهسا امینی به خود می پیچند و هم در دیدنِ صحنه های ننگین بمباران بیمارستان کودکان در فلان سرزمین اشک بر دیده و پهنای صورت می نشانند.

عُمر امثال اینها در این دنیا کوتاه است! اینها غریبه هایِ دنیای زشت ما هستند که می آیند، مدتی زجر می کشند و می روند.
بی صدا و ساکت و یواش، در گوشه ای مثل احمدآباد مستوفی!

www.tgoop.com/solseghalam
👍123👎3311👏2🙏2👌2
خارج از ریل
ریشه‌های امتناع توسعه در میزگردی با حضور حسین عباسی و محمدرضا اسلامی

✍️صدف صمیمی / نویسنده نشریه

قرار بود دو سال دیگر ایران به کشوری قدرتمند در منطقه بدل شود که در اقتصاد و دیگر شاخصه‌های توسعه حرف اول را بزند. اما امروز اهداف سند چشم‌انداز 1404 چنان دور از دسترس است که به قول حسین عباسی، از دانشگاه مریلند بیش از آنکه لازم باشد بگویم چرا به توسعه نرسیدیم باید بگویم چرا آنچه داشتیم را هم از دست دادیم. یا به قول محمدرضا اسلامی، از دانشگاه پلی‌تکنیک کالیفرنیا باید بدانیم اگر خواهان بررسی ریشه‌ای علت عدم توسعه در ایران هستیم خود را باید در آینه مقایسه‌ای دیگر کشورها ببینیم.

در میزگردی با حضور این دو تحلیلگر حوزه اقتصاد و توسعه به این پرسش پاسخ می‌دهیم که چرا از توسعه بازماندیم.

📌متن کامل میزگرد را در سایت تجارت فردا مطالعه کنید.


#تجارت_فردا

@tejaratefarda
👏139👍7👎3🙏2
32-51.pdf
2.5 MB
اهداف سند چشم انداز ۱۴۰۴

پرونده تجارت فردا
👍1
فایل پی‌دی اف پرونده تجارت فردا درباره سند چشم انداز ۱۴۰۴🔻

خلاصه گفتگو:

۱- بخش خصوصی ستون فقرات جوامع در دنیای مدرن محسوب می شود. بدون وجود «بخشی خصوصی واقعی» و بدون وجود «تولید» در یک کشور، عملا توسعه بی معناست. اساسا امکانِ توسعه وجود ندارد.

۲- مهمترین/اولین رکن بقا برای بخش خصوصی در دنیای جدید، امکان مبادله مالی با سایر شرکتهای بین المللی است. بخش خصوصی ای که به شبکه ی بانکهای دنیا دسترسی ندارد، و امکان Transaction تراکنش مالی بین المللی را دارا نیست، عملا بخش خصوصی «واقعی» نیست. صرفا یک بنگاه محلی است.

مابقی مباحث در خصوص توسعه، عملا ذیل این دو قرار می گیرد.


پرونده تجارت فردا درباره برنامه هفتم توسعه👇

https://www.tgoop.com/solseghalam/2230
👍15🤔1🙏1👌1
سفر امروز عالیجناب شی به سانفرانسیسکو
و تظاهرات چینی ها!


🔵 این چند هفته گذشته خیابانهای سانفرانسیسکو بارها شاهد خروش و تظاهرات فعالین اجتماعی برای فراخوان به «آتش بس» و توقف خونریزیهای اخیر بوده است. اما سانفرانیسکو کجاست؟
این شهری است در شمال منطقه Bay Area. بِی اِریا در کالیفرنیا، یک خلیج و یک نقطه کلیدی در دنیای تکنولوژی است. در ضلع شمالی این خلیج، شهر سانفرانسیسکو قرار دارد و در جنوب این خلیج سلیکن ولی. در قسمت شرق این خلیج دانشگاه برکلی قرار دارد و در قسمت غرب آن دانشگاه استنفورد.
آزمایشگاه معروف Lawrence Lab هم در شرق این خلیج واقع شده (جایی که ده ها برنده جایزه نوبل در آن کار کرده/می کنند). شرکت تسلا و کارخانجاتش در همان نزدیکی Lawrence است و دفتر توئیتر (X) هم در شمال خلیج.

بدیهی است که بخشی از بار تکنولوژی در شرکتهای فناوری بر دوش چینی ها و هندی هاست. لذا در این خلیج بی اریا، شمار قابل توجهی از شهروندان چینی حضور دارند.

امروز رئیس جمهور چین برای اجلاس آسیا-پاسیفیک به سانفرانسیسکو آمد. از آن سمت کشور هم جو بایدن و خانم کامالا هریس برای دیدار با آقای شی به سانفرانسیسکو آمدند. نکته جالب اما برایم این🔻 مشاهده تظاهرات شهروندان چینی و حمل پرچم کشورشان در استقبال از حضور عالیجناب شی در این شهر بود! شهروندان چینی که این مدت در هیچ یک از کنشهای مدنی مربوط به خونریزیهای اخیر حضوری نداشتند، اما امروز در خیابانهای همان شهر به استقبال عالیجناب آمده بودند.
شش سال از عمرم در شرق آسیا صرف شد و هنوز متحیرم از این جماعت. نسبت به هیچ اتفاقی در این عالم اینها حساسیتی ندارند الا آنچه که به «امور خودشان» و اقتصادشان مرتبط باشد. چینی ای که برای هیچ رویدادی در این عالم حاضر به خیابان آمدن نیست، وقتی اسم سفر رئیس جمهور کشورش می شود پای کار است و وسط خیابان!

آنهم با این پرچمهای درشت و قرمز جیغ.
https://www.instagram.com/reel/CzpTYlPL-io/?igshid=Y2NkYjk0MDhjYg==

https://english.news.cn/20231115/4074cee233e74b8b8e7a7b05af158c17/c.html

🔵 اینکه انسان در دنیای امروز متناسب با منافعش واکنش نشان می دهد امر عجیبی نیست. قساوت قلب در انسان امر بعیدی نیست. ولی تمدن چینی و «اقتصاد محور» بودنِ تفکر مردمان آن سرزمین باعث حیرت است.
سرزمینی که از تمام وسعت آن در تمام این سالها یک رسانه یا یک روزنامه، یک موسیقی، فیلم یا یک اثر هنری شاخص بین المللی بیرون نیامده ولی هر روز هزاران هزار «کانتینر کالا» بیرون می آید و به سرزمینهای دیگر گسیل می شود.
عالیجناب شی خوش آمدی به سانفرانسیسکو.


محمدرضا اسلامی
www.tgoop.com/solseghalam
👍65👌6🤔3🙏1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
👍219👎3👏2🙏2
گفتگوی باران نیکراه با علی ضیاء را دیدم. چند برش جالب در این گفتگو بود ولی قسمت درخشان این گفتگو جایی هست که خانم نیکراه این تعبیر بسیار دقیق را درباره دختر (و امر زنانگی) در کشور ما بیان می کنه:
*ضیا می پرسه: باران فکر می کنه که چه ویژگیِ زنانه ای داره که خودش رو از بقیه متمایز می کنه؟
*جواب: (با تامل زیاد) هیچی، ولی می تونم بگم تلاشم اینه که چه ویژگی ای رو نداشته باشم(!).
(ادامه) ماها ، مخصوصا در جغرافیایی که درش زندگی می کنیم (و احتمالا در بسیاری از جغرافیاهای دیگه هم تکرار شده باشه) خیلی وقتها متاسفانه این (مساله برامون) پذیرفته شده از سمتِ خانومها، دخترانمون و زنانمون و اونهم «منتظر بودنه» . این سندرومِ سیندرلا که منتظرِ کسی باشم که بیاد من رو ببره و خوشبختم کنه، (یا) بابام سر برج بشه حقوقش رو بگیره که بتونه برام اون کار رو انجام بده … «منتظر بودن» ، اون «انتظاره» بردگی میاره.


🔵 باران نیکراه همیشه از یک منظر برایم جالب توجه بود و آن تلاقیِ فیزیک و ادبیات بود. واقعیت این است که «ادبیات فارسی» برای ذهنهای ریاضی (و ذهنهایی که تشنه ی تجربه ی هندسه، نظم و معنا هستند… برای ذهنهای علاقمند به تجربه امور غامض) بسیار شیرین است. غزل حافظ، سیراب کننده ذهن ریاضی است و از این روست که می بینیم چهره های ریاضیدان/فیزیکدان و علاقمند به غزل و مثنوی (ادبیات فارسی) از خیام تا محسن هشترودی در آب و خاک ایران همیشه بوده است. باران هم نمونه ای دیگر و تجلی دیگری از «ادبیات-فیزیک» است. شنیدن مثنوی و غزل از زبان دکتر الهی قمشه ای یک حلاوت دارد و از لسان باران و با بیان او شکلی دیگر از تجربه ی مثنوی و غزل است.
بله! «تجربه غزل» چیزی است که نام نهاده ام بجای شنیدن غزل.
نوعی از کشف و نوعی از «پیدا شدن معنی» در هنگام شنیدن شعر باید رخ بدهد و لذا غزل فارسی را باید تجربه کرد. ذهن ریاضی، شیفته ی تجربه ی چندلایه بودن و شیفته ی تجربه ی امور دشوار است و از این رو، شنیدن غزل از لسان ریاضیدان/فیزیکدان، تجربه ممتازی است!

برای باران آرزومند سلامتی و موفقیت هستم و اینکه گامزن باشد (گامزن به تعبیر علی شریعتی) در مسیر ادبیات فارسی.
به رغم تمام بداقبالیهای روزگار عمر، ولی ما این بختیاری و شانس را داشتیم که بتوانیم (به واسطه رسانه های دنیای جدید) غزل حافظ را هم از حنجره استوار موسوی گرمارودی، هم با صدای الهی قمشه ای، هم با طنین آوای دکتر سروش ، و هم با صدای باران نیکراه بشنویم. و بیش باد!

چون فلاطون،
خم نشینِ شراب/
سِرِّ حکمت به ما،
که گوید باز؟!

گِردِ بیتُ الحَرامِ خُم حافظ
گر نمیرد به سَر بپوید باز
#حافظ


لینک برش کوتاهی از گفتگو:
https://www.instagram.com/reel/CyVSGPhsjmg/?igshid=MzRlODBiNWFlZA==

لینک کامل گفتگو :
https://youtu.be/WE95YYmeNVM?si=Jz5c0J8QC8PYb1Ll



محمدرضا اسلامی
www.tgoop.com/solseghalam
👍65👌76👎6🙏2👏1
2025/08/28 05:50:39
Back to Top
HTML Embed Code: