Forwarded from شبکه توسعه
🔲⭕️آن مرد یک رسانه بود!
محمدرضا اسلامی؛ استاد دانشگاه پلیتکنیک کالیفرنیا
میتوان نشست و ناامید بود. می توان به آسانی گفت «کار از کار گذشته و هیچ تلاشی فایده ندارد». میتوان با این قبیل جملات خیال خود را راحت کرد. اما افرادی هم هستند که همت و وقت خود را مصروف تولید محتوی/آگاهی در جامعه می کنند و از پای نمی نشینند.
محمد فاضلی بعد از آنکه از دانشگاه بیرون آمد، از پا ننشست و وقت را مصروف تولید محتوی کرد، صد قسمت پادکست محصول آن تلاش است(اینجا). صد قسمت از پادکستهای دغدغه ایران منتشر شد. صد قسمت محتوا، گفتگو، صحبت و هم اندیشی پیرامون مطالب مختلف که ستون فقرات آنها یک چیز است: «دغدغه ایران».
در گروه همکاران سابق برج میلاد شاهد بودم که پادکستها یک به یک به اشتراک گذاشته می شد و برداشتم این بود که هنوز ضربان نبض جامعه (یا حداقل بخشی از جامعه اهل مطالعه) این است که «آگاهی» را «می نوشد» آگاهی را «نشر» می دهند. آگاهی را دست به دست به دیگران می رساند. در گروه تلگرامی دیگر اوضاع همین بود.
☑️⭕️تحلیل فرد به مثابه رسانه:
«فرد به مثابه رسانه» از مختصات ایران ما و امکان ویژه دنیای جدید ماست. بیایید کمی در این مورد تامل کنیم:
۱- یک اتفاقی در جامعه ایرانی در حال رخ دادن است که مشابه اش را نمی توان در آمریکا یا ژاپن مشاهده کرد: در ایران بر خلاف بسیاری کشورها، افرادی هستند که از خارج از جریان اصلی رسانه ای (Mainstream) دارند با مردم حرف می زنند و دست کم بخشی از مردم حرفهای آنها را دنبال می کنند. یعنی جامعه یک بخشی از جریان اندیشه ورزی را “جدی” گرفته.
دست کم تجربه شخصی من این است که در آمریکا چنین نیست. یعنی نسل جوان آمریکایی برایش افرادی مانند دکتر سروش یا دکتر رنانی یا دکتر غنی نژاد وجود خارجی ندارد. اگر مثلا فرید زکریایی هست به واسطه شبکه سی.ان.ان است و متقابلا چهره های فاکس نیوزی در سمت دیگر. یعنی افراد مرجع به واسطه رسانه های اصلی مرجع شناخته می شوند.
در شرق آسیا هم که این وضع بدتر است. در ژاپن یا چین اساسا جریانی از روشنفکری وجود ندارد که بخواهد گفتگوهای دامنه دار، پیوسته و جدی با مردمان (یا لااقل بخشی از مردم) وجود داشته باشد. به عبارت دیگر ما در ایران افرادی داریم که محتوا تولید می کنند، مرجعیت دارند اما در رسانه های رسمی نیستند و مردم آن ها را در پستوی انبوهی از پیام های رد و بدل شده در شبکه های اجتماعی می جویند و می یابند.
۲- نگاهی به گردش کمّی محتوا از «رسانه های تک نفره» در میان ایرانیان باعث امیدواری است. عملا کمّیت گردش یادداشتها نشان از جدی گرفته شدن محتوی توسط بخشی از جامعه است. مثلا مطلب جلاسان گردگو یا افسانه پیل و پراید در زمان نشر خود تقریبا در بسیاری کانالها و گروهها بازنشر شد. اغراق نیست که گفته شود آن یادداشت ها میلیونها بار دیده شد.
۳- عدم وجود چنین چیزی در فضای رسانه و شبکه های اجتماعی آمریکا و ژاپن یک واقعیت است. یعنی عملا چهره هایی نظیر سریع القلم و ... خارج از رسانه های مسلط در حال گفتگو با مردم «نیستند». نمونه هایی نظیر دکتر رنانی، دکتر فاضلی و... که مستقل از رسانه های مسلط باشند وجود ندارند و عملا در آمریکا چهره هایی که با بدنه جامعه تکلم دارند «ذیل رسانه های بزرگ» تعریف شده اند.
۴- برای مثال مقایسه رضا امیرخانی در تهران با موراکامی در توکیو محل تامل است. رمانها و داستانهای موراکامی در ژاپن به شکل وسیع خوانده می شود. ولی موراکامی در هیچ حوزه دیگری غیر از رمان با مردم ارتباط ندارد. حال آنکه «خوانده شدن» و دیده شدن امیرخانی در نسل جوان ایرانی فراتر از "رمانِ صرف" است.
۵- به رغم اینکه گفته می شود ایرانیان اهل مطالعه نیستند ولی هم در ژاپن و هم در آمریکا بسیار به ندرت با دانشجویی مواجه شدم که علاقمند به «مطالعه جنبی» مباحث توسعه ای، اجتماعی، فرهنگی باشد. هیچ نشانی از این قبیل علاقمندیها در میان حدود دو هزار دانشجوی آمریکایی که تا کنون داشته ام ندیده ام، حال آنکه چهار ترم در دانشگاه علوم و تحقیقات تدریس کردم و شاهدم که بخش زیادی از دانشجویانم دایما محتوای مرتبط با توسعه ایران را در شبکه ها دنبال می کنند.
۶- یکی از دلایل این امر احتمالا ناشی از زوال جایگاه صداوسیما و چند دهه فقدان رسانه خصوصی و مرجعیت رسانهای است. خصیصه و نشانی از تحول اجتماعی در جامعهای که سخنگو پیدا کرده است.
«فرد به مثابه رسانه» امکان ویژه دنیای امروز است. به تعبیر دکتر صیدی، این رسانه جدید/مدرن «فقط» دو چیز نیاز دارد: یک موبایل و قدری دغدغه!
شبکه توسعه
@I_D_Network
محمدرضا اسلامی؛ استاد دانشگاه پلیتکنیک کالیفرنیا
میتوان نشست و ناامید بود. می توان به آسانی گفت «کار از کار گذشته و هیچ تلاشی فایده ندارد». میتوان با این قبیل جملات خیال خود را راحت کرد. اما افرادی هم هستند که همت و وقت خود را مصروف تولید محتوی/آگاهی در جامعه می کنند و از پای نمی نشینند.
محمد فاضلی بعد از آنکه از دانشگاه بیرون آمد، از پا ننشست و وقت را مصروف تولید محتوی کرد، صد قسمت پادکست محصول آن تلاش است(اینجا). صد قسمت از پادکستهای دغدغه ایران منتشر شد. صد قسمت محتوا، گفتگو، صحبت و هم اندیشی پیرامون مطالب مختلف که ستون فقرات آنها یک چیز است: «دغدغه ایران».
در گروه همکاران سابق برج میلاد شاهد بودم که پادکستها یک به یک به اشتراک گذاشته می شد و برداشتم این بود که هنوز ضربان نبض جامعه (یا حداقل بخشی از جامعه اهل مطالعه) این است که «آگاهی» را «می نوشد» آگاهی را «نشر» می دهند. آگاهی را دست به دست به دیگران می رساند. در گروه تلگرامی دیگر اوضاع همین بود.
☑️⭕️تحلیل فرد به مثابه رسانه:
«فرد به مثابه رسانه» از مختصات ایران ما و امکان ویژه دنیای جدید ماست. بیایید کمی در این مورد تامل کنیم:
۱- یک اتفاقی در جامعه ایرانی در حال رخ دادن است که مشابه اش را نمی توان در آمریکا یا ژاپن مشاهده کرد: در ایران بر خلاف بسیاری کشورها، افرادی هستند که از خارج از جریان اصلی رسانه ای (Mainstream) دارند با مردم حرف می زنند و دست کم بخشی از مردم حرفهای آنها را دنبال می کنند. یعنی جامعه یک بخشی از جریان اندیشه ورزی را “جدی” گرفته.
دست کم تجربه شخصی من این است که در آمریکا چنین نیست. یعنی نسل جوان آمریکایی برایش افرادی مانند دکتر سروش یا دکتر رنانی یا دکتر غنی نژاد وجود خارجی ندارد. اگر مثلا فرید زکریایی هست به واسطه شبکه سی.ان.ان است و متقابلا چهره های فاکس نیوزی در سمت دیگر. یعنی افراد مرجع به واسطه رسانه های اصلی مرجع شناخته می شوند.
در شرق آسیا هم که این وضع بدتر است. در ژاپن یا چین اساسا جریانی از روشنفکری وجود ندارد که بخواهد گفتگوهای دامنه دار، پیوسته و جدی با مردمان (یا لااقل بخشی از مردم) وجود داشته باشد. به عبارت دیگر ما در ایران افرادی داریم که محتوا تولید می کنند، مرجعیت دارند اما در رسانه های رسمی نیستند و مردم آن ها را در پستوی انبوهی از پیام های رد و بدل شده در شبکه های اجتماعی می جویند و می یابند.
۲- نگاهی به گردش کمّی محتوا از «رسانه های تک نفره» در میان ایرانیان باعث امیدواری است. عملا کمّیت گردش یادداشتها نشان از جدی گرفته شدن محتوی توسط بخشی از جامعه است. مثلا مطلب جلاسان گردگو یا افسانه پیل و پراید در زمان نشر خود تقریبا در بسیاری کانالها و گروهها بازنشر شد. اغراق نیست که گفته شود آن یادداشت ها میلیونها بار دیده شد.
۳- عدم وجود چنین چیزی در فضای رسانه و شبکه های اجتماعی آمریکا و ژاپن یک واقعیت است. یعنی عملا چهره هایی نظیر سریع القلم و ... خارج از رسانه های مسلط در حال گفتگو با مردم «نیستند». نمونه هایی نظیر دکتر رنانی، دکتر فاضلی و... که مستقل از رسانه های مسلط باشند وجود ندارند و عملا در آمریکا چهره هایی که با بدنه جامعه تکلم دارند «ذیل رسانه های بزرگ» تعریف شده اند.
۴- برای مثال مقایسه رضا امیرخانی در تهران با موراکامی در توکیو محل تامل است. رمانها و داستانهای موراکامی در ژاپن به شکل وسیع خوانده می شود. ولی موراکامی در هیچ حوزه دیگری غیر از رمان با مردم ارتباط ندارد. حال آنکه «خوانده شدن» و دیده شدن امیرخانی در نسل جوان ایرانی فراتر از "رمانِ صرف" است.
۵- به رغم اینکه گفته می شود ایرانیان اهل مطالعه نیستند ولی هم در ژاپن و هم در آمریکا بسیار به ندرت با دانشجویی مواجه شدم که علاقمند به «مطالعه جنبی» مباحث توسعه ای، اجتماعی، فرهنگی باشد. هیچ نشانی از این قبیل علاقمندیها در میان حدود دو هزار دانشجوی آمریکایی که تا کنون داشته ام ندیده ام، حال آنکه چهار ترم در دانشگاه علوم و تحقیقات تدریس کردم و شاهدم که بخش زیادی از دانشجویانم دایما محتوای مرتبط با توسعه ایران را در شبکه ها دنبال می کنند.
۶- یکی از دلایل این امر احتمالا ناشی از زوال جایگاه صداوسیما و چند دهه فقدان رسانه خصوصی و مرجعیت رسانهای است. خصیصه و نشانی از تحول اجتماعی در جامعهای که سخنگو پیدا کرده است.
«فرد به مثابه رسانه» امکان ویژه دنیای امروز است. به تعبیر دکتر صیدی، این رسانه جدید/مدرن «فقط» دو چیز نیاز دارد: یک موبایل و قدری دغدغه!
شبکه توسعه
@I_D_Network
Telegram
دغدغه ایران
اپیزود صدم پادکست دغدغه ایران
راهی که با هم آمدیم
اپیزودهای پادکست دغدغه ایران چه نگاهی به مسائل ایران داشتهاند؟ این پادکست در طول نودونه اپیزود، چه مفاهیم، نظریهها و تحلیلهایی درباره اندیشه توسعه و ایران به مخاطب ارائه کرده است؟ اپیزود صدم تلاشی است…
راهی که با هم آمدیم
اپیزودهای پادکست دغدغه ایران چه نگاهی به مسائل ایران داشتهاند؟ این پادکست در طول نودونه اپیزود، چه مفاهیم، نظریهها و تحلیلهایی درباره اندیشه توسعه و ایران به مخاطب ارائه کرده است؟ اپیزود صدم تلاشی است…
👍72❤20👏4🙏3👎2👌1
Forwarded from شبکه توسعه
⏹⭕️کشورداری مبتنی بر عدد و عقلانیت، مقایسه ایران و آمریکا
محمدرضا اسلامی؛ استاد دانشگاه ایالتی پلیتکنیک کالیفرنیا
دولت آمریکا هر سال آمار مربوط به صنعت ساختمان و ساخت و ساز در این کشور را منتشر می کند. برای آشنایی با ابعاد این بخش از اقتصاد باید بدانیم که ابعاد بازار ساخت و ساز در بازه یک ساله منتهی به شهریور ماه امسال حدودا ۲۰۰۰ میلیارد دلار بوده که حدودا ده درصد اقتصاد ایالات متحده است. (+)
مهندسین معمار و سازه، متولیان احداث بنا در دنیای مدرن محسوب می شوند ولی دانشِ مهندسین سازه و معمار برای سیاست گذاری در امر مسکن کافی نیست، بلکه تدوین استراتژیهای این حوزه، بحثی چندوجهی/پیچیده است و نیازمند آمار و ارقام روشن و دقیق.
در آمریکا چه تعداد خانه ساخته شد؟ جواب دقیق و روشن است:
در سال گذشته یک میلیون و ۲۲هزار واحد مسکنِ «یک واحدی» و ۳۶۸هزار مسکن «چند واحدی» ساخته شده و پروانه پایان کار دریافت کرده است. یعنی جمعا ظرفیت اقتصاد آمریکا در بخش مسکن، توانِ ساخت ۱ میلیون و ۳۹۰ هزار واحد مسکونی را داشته است. (+)
دقت کنیم! وقتی که یک نفر بگوید ما «به راحتی می توانیم سالی یک میلیون مسکن بسازیم باید بداند درباره چه چیزی صحبت می کند. سردار رستم قاسمی در این زمینه مصاحبه ای کرد و گفت که یک میلیون مسکن در سال «شدنی» است (+) ولی گذر زمان نشان داد اینگونه حرفها بی پشتوانه مبتنی بر عدد، محاسبه و عقلانیت است.
سوال بعدی نوع سازه واحدهای مسکونی «چندواحدی» چه بوده است؟
بر خلاف انتظار ما در میان آن ۳۶۸ هزار مسکن چندواحدی مذکور، وضعیت «سازه» خانه ها به شرح زیر بوده است: ۷۳٪ درصد آنها دارای «سازه چوبی» بوده اند و ۲۷٪ درصد باقیمانده دارای سازه های بتنی و فولادی بوده اند. مطابق آمار رسمی دولت آمریکا، فولاد و سیمان عمدتا در سازه های بلندمرتبه استفاده می شود و مصالح اصلی ساخت و ساز (در مسکنِ غیر بلندمرتبه) چوب است.
نکته کلیدی همین جاست که این آمار نشان دهنده سرانه مصرف انرژی در روند «احداث» ساختمان نیز هست. برای ساخت سازه های بتنی به سیمان و برای ساخت سازه های فولادی به پروفیلهای فولاد نیاز است که هر دوی این ها توسط دو «صنعت انرژی بر» و «آلاینده محیط زیست» تولید می شوند. در کشور آمریکا با وجود قدمتِ صنایع فولاد و سیمان، چوب به عنوان مصالح اصلی در انبوه سازی مورد توجه قرار گرفته و این امر باعث شده تا بخش قابل توجهی از «انرژی کشور» به سمت تولید سیمان و فولاد رهنمون نشود، و محیط زیست هم کمتر دچار آسیب شود. همین رویکرد را ژاپنی ها هم در چندسال اخیر داشته اند و به سمت سازه های چوبی رفته اند (+).
چقدر دی اکسید کربن برای ساخت یک متر مربع مسکن تولید می شود؟
مطالعات پژوهشگران نشان می دهد برای تولید یک تُن سیمان، حدود ۹۰۰ کیلوگرم دی اکسید کربن (CO2) تولید می شود. پروسه تولید سیمان نیاز به انرژی و حرارت بالا (حدود ۱۲۰۰ درجه سانتیگراد) دارد. در بحث تولید فولاد اعداد وحشتناک تر است. برای تولید یک تن فولاد، بیش از یک تن دی اکسید کربن وارد محیط زیست می شود.
بگذارید این را ملموس تر بیان کنم: یک ساختمان 5 طبقه با قاب خمشی فولادی با هزار مترمربع زیربنا را فرض کنیم. مهندسین برای هر متر مربع حدودا ۱۰۰ کیلوگرم فولاد طراحی می کنند. لذا جمعا ۱۰۰ تن فولاد برای ساخت این ساختمان نیاز است که باعث تولید بیش از ۱۰۰ تن دی اکسید کربن می شود.
همچنین هر دوی این صنایع (خصوصا صنعت فولاد) «آب بر» محسوب می شوند. برای تولید یک تن فولاد ۲۳۰هزار لیتر آب مصرف می شود (+,+). یعنی استفاده از سازه چوبی در آمریکا باعث شده علاوه بر تولید کمتر کربن، آب کمتری نیز مصرف شود.
⏹⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
مساله همین جاست: عدد و عقلانیت! عدد پیش نیاز محاسبه است و محاسبه زیربنای عقلانیت. ما در ایران نیاز داریم عدد بفهمیم! تا عدد نباشد و محاسبه نکنیم، تصمیمات ما فضایی و وعده های ما تخیلی خواهد بود برای آنکه از کشورداری فضایی-تخیلی به کشورداری عقلایی-منطقی مهاجرت کنیم ما نیازمند عدد هستم و سپس محاسبه و سپس به چالش کشیدن مفروضات و تصمیمات.
مثلا می شود این سوال را مطرح کرد که آیا بهتر نیست در ایران چوب را وارد کنیم ولی «انرژی و آب کشور» را در تولید فولاد و سیمان به هدر ندهیم؟ آیا دانشگاههای ما در این زمینه مطالعه ای داشته اند؟ امیدوارم که انجام شده باشد! البته امیدوارم! چوب اساسا کالای گران قیمت/سنگینی محسوب نمی شود و با توجه به شرایط بحرانی آب/انرژی و محیط زیست نیازمند مطالعه جدی درباره آنالیز قیمت/انرژی احداث سازه های چوبی در انبوه سازی هستیم.
ارایه آمار با سه ویژگی دقیق، پایدار و شفاف یکی از ضرورتهای کشورداری مدرن است. بدون وجود آمار پایدار، روشن و دقیق، همیشه در حال کلی گویی هستیم و وعده های غیردقیق.
شبکه توسعه
https://www.tgoop.com/I_D_Network
محمدرضا اسلامی؛ استاد دانشگاه ایالتی پلیتکنیک کالیفرنیا
دولت آمریکا هر سال آمار مربوط به صنعت ساختمان و ساخت و ساز در این کشور را منتشر می کند. برای آشنایی با ابعاد این بخش از اقتصاد باید بدانیم که ابعاد بازار ساخت و ساز در بازه یک ساله منتهی به شهریور ماه امسال حدودا ۲۰۰۰ میلیارد دلار بوده که حدودا ده درصد اقتصاد ایالات متحده است. (+)
مهندسین معمار و سازه، متولیان احداث بنا در دنیای مدرن محسوب می شوند ولی دانشِ مهندسین سازه و معمار برای سیاست گذاری در امر مسکن کافی نیست، بلکه تدوین استراتژیهای این حوزه، بحثی چندوجهی/پیچیده است و نیازمند آمار و ارقام روشن و دقیق.
در آمریکا چه تعداد خانه ساخته شد؟ جواب دقیق و روشن است:
در سال گذشته یک میلیون و ۲۲هزار واحد مسکنِ «یک واحدی» و ۳۶۸هزار مسکن «چند واحدی» ساخته شده و پروانه پایان کار دریافت کرده است. یعنی جمعا ظرفیت اقتصاد آمریکا در بخش مسکن، توانِ ساخت ۱ میلیون و ۳۹۰ هزار واحد مسکونی را داشته است. (+)
دقت کنیم! وقتی که یک نفر بگوید ما «به راحتی می توانیم سالی یک میلیون مسکن بسازیم باید بداند درباره چه چیزی صحبت می کند. سردار رستم قاسمی در این زمینه مصاحبه ای کرد و گفت که یک میلیون مسکن در سال «شدنی» است (+) ولی گذر زمان نشان داد اینگونه حرفها بی پشتوانه مبتنی بر عدد، محاسبه و عقلانیت است.
سوال بعدی نوع سازه واحدهای مسکونی «چندواحدی» چه بوده است؟
بر خلاف انتظار ما در میان آن ۳۶۸ هزار مسکن چندواحدی مذکور، وضعیت «سازه» خانه ها به شرح زیر بوده است: ۷۳٪ درصد آنها دارای «سازه چوبی» بوده اند و ۲۷٪ درصد باقیمانده دارای سازه های بتنی و فولادی بوده اند. مطابق آمار رسمی دولت آمریکا، فولاد و سیمان عمدتا در سازه های بلندمرتبه استفاده می شود و مصالح اصلی ساخت و ساز (در مسکنِ غیر بلندمرتبه) چوب است.
نکته کلیدی همین جاست که این آمار نشان دهنده سرانه مصرف انرژی در روند «احداث» ساختمان نیز هست. برای ساخت سازه های بتنی به سیمان و برای ساخت سازه های فولادی به پروفیلهای فولاد نیاز است که هر دوی این ها توسط دو «صنعت انرژی بر» و «آلاینده محیط زیست» تولید می شوند. در کشور آمریکا با وجود قدمتِ صنایع فولاد و سیمان، چوب به عنوان مصالح اصلی در انبوه سازی مورد توجه قرار گرفته و این امر باعث شده تا بخش قابل توجهی از «انرژی کشور» به سمت تولید سیمان و فولاد رهنمون نشود، و محیط زیست هم کمتر دچار آسیب شود. همین رویکرد را ژاپنی ها هم در چندسال اخیر داشته اند و به سمت سازه های چوبی رفته اند (+).
چقدر دی اکسید کربن برای ساخت یک متر مربع مسکن تولید می شود؟
مطالعات پژوهشگران نشان می دهد برای تولید یک تُن سیمان، حدود ۹۰۰ کیلوگرم دی اکسید کربن (CO2) تولید می شود. پروسه تولید سیمان نیاز به انرژی و حرارت بالا (حدود ۱۲۰۰ درجه سانتیگراد) دارد. در بحث تولید فولاد اعداد وحشتناک تر است. برای تولید یک تن فولاد، بیش از یک تن دی اکسید کربن وارد محیط زیست می شود.
بگذارید این را ملموس تر بیان کنم: یک ساختمان 5 طبقه با قاب خمشی فولادی با هزار مترمربع زیربنا را فرض کنیم. مهندسین برای هر متر مربع حدودا ۱۰۰ کیلوگرم فولاد طراحی می کنند. لذا جمعا ۱۰۰ تن فولاد برای ساخت این ساختمان نیاز است که باعث تولید بیش از ۱۰۰ تن دی اکسید کربن می شود.
همچنین هر دوی این صنایع (خصوصا صنعت فولاد) «آب بر» محسوب می شوند. برای تولید یک تن فولاد ۲۳۰هزار لیتر آب مصرف می شود (+,+). یعنی استفاده از سازه چوبی در آمریکا باعث شده علاوه بر تولید کمتر کربن، آب کمتری نیز مصرف شود.
⏹⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
مساله همین جاست: عدد و عقلانیت! عدد پیش نیاز محاسبه است و محاسبه زیربنای عقلانیت. ما در ایران نیاز داریم عدد بفهمیم! تا عدد نباشد و محاسبه نکنیم، تصمیمات ما فضایی و وعده های ما تخیلی خواهد بود برای آنکه از کشورداری فضایی-تخیلی به کشورداری عقلایی-منطقی مهاجرت کنیم ما نیازمند عدد هستم و سپس محاسبه و سپس به چالش کشیدن مفروضات و تصمیمات.
مثلا می شود این سوال را مطرح کرد که آیا بهتر نیست در ایران چوب را وارد کنیم ولی «انرژی و آب کشور» را در تولید فولاد و سیمان به هدر ندهیم؟ آیا دانشگاههای ما در این زمینه مطالعه ای داشته اند؟ امیدوارم که انجام شده باشد! البته امیدوارم! چوب اساسا کالای گران قیمت/سنگینی محسوب نمی شود و با توجه به شرایط بحرانی آب/انرژی و محیط زیست نیازمند مطالعه جدی درباره آنالیز قیمت/انرژی احداث سازه های چوبی در انبوه سازی هستیم.
ارایه آمار با سه ویژگی دقیق، پایدار و شفاف یکی از ضرورتهای کشورداری مدرن است. بدون وجود آمار پایدار، روشن و دقیق، همیشه در حال کلی گویی هستیم و وعده های غیردقیق.
شبکه توسعه
https://www.tgoop.com/I_D_Network
👍85👏15❤6🙏4👎2👌2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ویدئوی معرفی نسل جدید نیسان: JUKE
BUILT TO THRILL🔻
BUILT TO THRILL🔻
❤13👍4
✍️گزارش مالی ۲۰۲۲ شرکت نیسان
محمدرضا اسلامی
🔵 شرکت نیسان گزارشهای مالی سال ۲۰۲۲ را منتشر کرده است (لینک گزارش). همچنین ویدئوی تبلیغاتی زیر را نیز در زمینه نسل جدید خودرو نیسان JUKE 🔻منتشر کرده است. مطالعه گزارش مالی و مشاهده این ویدئو، گویی که شنیده شدنِ یک حرف است با دو بیان مختلف: نهایت تلاش مدیران و هزاران مهندس با تجربه شرکت نیسان بر این است که این برندِ ارزشمند سرپا و زنده باقی بماند!
🔵ابتدا مروری داشته باشیم بر گزارش مالی سال گذشته نیسان و سپس بحثی درباره هزاردستان خودرو یعنی عالیجناب کارلوس گون و صنعت خودرو ژاپن.
گزارش مالی نیسان چه می گوید:
1️⃣- در سال مالی گذشته نیسان 3 میلیون و 250 هزار دستگاه خودرو تولید کرده است.
برای داشتن مقیاسی برای این تیراژ، تولید ایران خودرو در سال 1401 معادل 585هزار دستگاه خودرو بوده است. (نیسان 89 سال پیش تاسیس شده و ایران خودرو 61 سال پیش. یعنی شرکت ایران خودرو فقط 28 سال جوان تر از نیسان است).
به بیان دیگر، در ژاپن فقط نیسان به تنهایی حدود 5.5 برابرِ ایران خودرو تولید داشته است. (ابعاد صنعتی کشور ژاپن با لحاظ تولیدات تویوتا که 9 میلیون و 400هزار دستگاه بوده(+) و هوندا که 3 میلیون و 800هزار خودرو بوده(+) قابل تصور است)
2️⃣- طبق این گزارش «گردش مالی» نیسان طی سال گذشته بیش از 10هزارمیلیارد ین بوده است. با تبدیل ین به دلار عملا می توان گفت که گردش مالی شرکت حدود 78 میلیارد دلار بوده است. برای یک مقیاس ذهنی درباره ابعاد این گردش مالی، بودجه ساخت برج خلیفه دوبی 1.5 میلیارد دلار بوده است که با لحاظ تورم، در حال حاضر با بودجه ای حدود 2 میلیارد دلار می توان مگاپروژه ای در حد برج خلیفه را ساخت (یعنی 39 برج خلیفه). باز برای یک مقیاس ذهنی، کل بودجه وزارت نیرو ایران در سال گذشته 1.6 میلیارد دلار بوده است (+). یعنی شرکت نیسان در یک سال مالی پولی بیش از 48 برابر کل بودجه وزارت نیرو ایران را جابجا کرده است.
3️⃣- تعداد پرسنل نیسان در سال گذشته 131,461 نفر قید شده. نکته جالب آن 1 نفری است که در این رقم قید شده! بدیهی است که ژاپنی ها به شدت نسبت به استخدام منابع انسانی حساس هستند و سعی می کنند که «استخدام بی دلیل» رخ ندهد. بله! آن یک نفر هم یک نفر است؛ و لذا عدد کل پرسنل شرکت رُند نمی شود به 131,460 نفر.
4️⃣- نکته دیگر مرکز تحقیق و توسعه نیسان است: لینک. در این مرکز تحقیقات تعداد نه هزار و پانصد مهندس و پژوهشگر حوزه مهندسی مکانیک/الکترونیک/کامپیوتر… و فارغ التحصیلانِ برترین دانشگاههای ژاپن مشغول به کار هستند.
5️⃣- نکته جالب دیگر در این گزارش «سود خالص نیسان» است. رقم سود خالص نیسان معادل 221 میلیارد ین ذکر شده است. (با قیمت فعلی ین یعنی سودی معادل 1.4 میلیارد دلار)
اعداد دارند سخن می گویند! حیرت آور است. یعنی با وجود یک گردش مالی 78میلیارد دلاری، میزان سود خالص حتی کمتر از 1.5 میلیارد دلار بوده است. پس اینهمه دردسر برای چه؟ حاصل تلاش بیش از 131 هزار مهندس و مدیر با تجربه، منجر چنین سود اندکی شده (کمتر از دو درصد سود)؛ در حالی که در سال گذشته، شرکت نفت آرامکوی عربستان «فقط در یک ماه» حدوداً «ده برابر سود یک سال نیسان» سود خالص داشته است! (لینک)
6️⃣- نکته در همین جاست. سودِ آنهمه تلاش و پرکاری «یک سال نیسان» در خاک ژاپن، در عربستان معادل 4 روز استخراج نفت از زمین و فروش آن است. تفاوتِ کشوری که متکی به بهره وری از منابع انسانی است با کشوری که متکی به بهره وری از منابع زیرزمینی است. اولی ویدیوی زیر را تولید می کند و دومی درباره شهر رویایی نیوم که محصول رویاپردازیهای شاهزاده است ویدئو تولید می کند.
کدام بالنده باقی خواهد ماند؟
7️⃣- اما نگاهی هم داشته باشیم به این ویدئوی تبلیغاتی. شاید شرکت پیمانکار تبلیغات خواسته که نوآوری کند، ولی واقعیت این است که شرایط مدیران نیسان بی شباهت نیست به این فردی که از درگاه یک هواپیما و از فراز آسمان خود را به بیرون پرت می کند! در دنیایی که رقابت در حوزه صنعت و بازرگانی اینقدر میلیمتری شده، شاید این ویدیو «ترجمان دیگری» باشد از احوال و شرایط مدیرانی که چنین بنگاه عظیمی را اداره می کنند.
8️⃣- صحبت آخر درباره کارلوس گون.
بسیاری تحلیلگران معتقد بودند که پس از ماجرای تلخ کارلوس گون (که درباره اش اینجا و اینجا صحبت شد) نیسان به شدت به زمین خواهد خورد. اما گذر زمان بعد از رفتنِ آن عالیجناب پدرخوانده نشان داد که ساختارهای ژاپنی قوی تر از آن است که به راحتی منهدم شود. عملا نیسان به رغم هیولای چین، و به رغم جنگل آمریکا (که از دلش تسلا و ایلان ماسک بیرون می زند) و حتی به رغم تویوتا و هوندا همچنان برپاست. گزارش مالی 2022 نیسان و این ویدئو، حکایت سکانس انتهایی فیلم پاپیون است؛ آنجا که فریاد می زند: حرامزاده ها من هنوز زنده ام!
https://www.tgoop.com/solseghalam/2237
محمدرضا اسلامی
🔵 شرکت نیسان گزارشهای مالی سال ۲۰۲۲ را منتشر کرده است (لینک گزارش). همچنین ویدئوی تبلیغاتی زیر را نیز در زمینه نسل جدید خودرو نیسان JUKE 🔻منتشر کرده است. مطالعه گزارش مالی و مشاهده این ویدئو، گویی که شنیده شدنِ یک حرف است با دو بیان مختلف: نهایت تلاش مدیران و هزاران مهندس با تجربه شرکت نیسان بر این است که این برندِ ارزشمند سرپا و زنده باقی بماند!
🔵ابتدا مروری داشته باشیم بر گزارش مالی سال گذشته نیسان و سپس بحثی درباره هزاردستان خودرو یعنی عالیجناب کارلوس گون و صنعت خودرو ژاپن.
گزارش مالی نیسان چه می گوید:
1️⃣- در سال مالی گذشته نیسان 3 میلیون و 250 هزار دستگاه خودرو تولید کرده است.
برای داشتن مقیاسی برای این تیراژ، تولید ایران خودرو در سال 1401 معادل 585هزار دستگاه خودرو بوده است. (نیسان 89 سال پیش تاسیس شده و ایران خودرو 61 سال پیش. یعنی شرکت ایران خودرو فقط 28 سال جوان تر از نیسان است).
به بیان دیگر، در ژاپن فقط نیسان به تنهایی حدود 5.5 برابرِ ایران خودرو تولید داشته است. (ابعاد صنعتی کشور ژاپن با لحاظ تولیدات تویوتا که 9 میلیون و 400هزار دستگاه بوده(+) و هوندا که 3 میلیون و 800هزار خودرو بوده(+) قابل تصور است)
2️⃣- طبق این گزارش «گردش مالی» نیسان طی سال گذشته بیش از 10هزارمیلیارد ین بوده است. با تبدیل ین به دلار عملا می توان گفت که گردش مالی شرکت حدود 78 میلیارد دلار بوده است. برای یک مقیاس ذهنی درباره ابعاد این گردش مالی، بودجه ساخت برج خلیفه دوبی 1.5 میلیارد دلار بوده است که با لحاظ تورم، در حال حاضر با بودجه ای حدود 2 میلیارد دلار می توان مگاپروژه ای در حد برج خلیفه را ساخت (یعنی 39 برج خلیفه). باز برای یک مقیاس ذهنی، کل بودجه وزارت نیرو ایران در سال گذشته 1.6 میلیارد دلار بوده است (+). یعنی شرکت نیسان در یک سال مالی پولی بیش از 48 برابر کل بودجه وزارت نیرو ایران را جابجا کرده است.
3️⃣- تعداد پرسنل نیسان در سال گذشته 131,461 نفر قید شده. نکته جالب آن 1 نفری است که در این رقم قید شده! بدیهی است که ژاپنی ها به شدت نسبت به استخدام منابع انسانی حساس هستند و سعی می کنند که «استخدام بی دلیل» رخ ندهد. بله! آن یک نفر هم یک نفر است؛ و لذا عدد کل پرسنل شرکت رُند نمی شود به 131,460 نفر.
4️⃣- نکته دیگر مرکز تحقیق و توسعه نیسان است: لینک. در این مرکز تحقیقات تعداد نه هزار و پانصد مهندس و پژوهشگر حوزه مهندسی مکانیک/الکترونیک/کامپیوتر… و فارغ التحصیلانِ برترین دانشگاههای ژاپن مشغول به کار هستند.
5️⃣- نکته جالب دیگر در این گزارش «سود خالص نیسان» است. رقم سود خالص نیسان معادل 221 میلیارد ین ذکر شده است. (با قیمت فعلی ین یعنی سودی معادل 1.4 میلیارد دلار)
اعداد دارند سخن می گویند! حیرت آور است. یعنی با وجود یک گردش مالی 78میلیارد دلاری، میزان سود خالص حتی کمتر از 1.5 میلیارد دلار بوده است. پس اینهمه دردسر برای چه؟ حاصل تلاش بیش از 131 هزار مهندس و مدیر با تجربه، منجر چنین سود اندکی شده (کمتر از دو درصد سود)؛ در حالی که در سال گذشته، شرکت نفت آرامکوی عربستان «فقط در یک ماه» حدوداً «ده برابر سود یک سال نیسان» سود خالص داشته است! (لینک)
6️⃣- نکته در همین جاست. سودِ آنهمه تلاش و پرکاری «یک سال نیسان» در خاک ژاپن، در عربستان معادل 4 روز استخراج نفت از زمین و فروش آن است. تفاوتِ کشوری که متکی به بهره وری از منابع انسانی است با کشوری که متکی به بهره وری از منابع زیرزمینی است. اولی ویدیوی زیر را تولید می کند و دومی درباره شهر رویایی نیوم که محصول رویاپردازیهای شاهزاده است ویدئو تولید می کند.
کدام بالنده باقی خواهد ماند؟
7️⃣- اما نگاهی هم داشته باشیم به این ویدئوی تبلیغاتی. شاید شرکت پیمانکار تبلیغات خواسته که نوآوری کند، ولی واقعیت این است که شرایط مدیران نیسان بی شباهت نیست به این فردی که از درگاه یک هواپیما و از فراز آسمان خود را به بیرون پرت می کند! در دنیایی که رقابت در حوزه صنعت و بازرگانی اینقدر میلیمتری شده، شاید این ویدیو «ترجمان دیگری» باشد از احوال و شرایط مدیرانی که چنین بنگاه عظیمی را اداره می کنند.
8️⃣- صحبت آخر درباره کارلوس گون.
بسیاری تحلیلگران معتقد بودند که پس از ماجرای تلخ کارلوس گون (که درباره اش اینجا و اینجا صحبت شد) نیسان به شدت به زمین خواهد خورد. اما گذر زمان بعد از رفتنِ آن عالیجناب پدرخوانده نشان داد که ساختارهای ژاپنی قوی تر از آن است که به راحتی منهدم شود. عملا نیسان به رغم هیولای چین، و به رغم جنگل آمریکا (که از دلش تسلا و ایلان ماسک بیرون می زند) و حتی به رغم تویوتا و هوندا همچنان برپاست. گزارش مالی 2022 نیسان و این ویدئو، حکایت سکانس انتهایی فیلم پاپیون است؛ آنجا که فریاد می زند: حرامزاده ها من هنوز زنده ام!
https://www.tgoop.com/solseghalam/2237
Telegram
ارزیابی شتابزده
ویدئوی معرفی نسل جدید نیسان: JUKE
BUILT TO THRILL🔻
BUILT TO THRILL🔻
👍94👌9❤5🤔3🙏3👏2
ارزیابی شتابزده
«زیست دانشجویی و دنیای مدرن» برای #روز_دانشجو و گفتگویی با دانشجویان جدید در دانشگاه با توجه به اتفاقات ایام اخیر در کشور www.tgoop.com/solseghalam
✍️دانشگاههای آمریکایی وسط برهوت
(به مناسبت روز دانشجو)
محمدرضا اسلامی
🔵به مناسبت روز دانشجو خوب است نگاهی کنیم به برخی از دانشگاههای آمریکا که عالیترین و بالاترین رتبه های بین المللی را دارا هستند ولی وسط برهوت بنا نهاده شده اند.
مروری بر موقعیت «جغرافیایی» برخی از این دانشگاههای مشهور می تواند نگاه ما را به دیدگاههای بنیانگذاران این دانشگاهها و نحوه درک آنها از امر دانشجویی معطوف کند.
🔴 ۱- دانشگاه ایلینوی UIUC
یکی از معتبرترین دانشگاههای تحقیقاتی دنیا به حساب میآید. این دانشگاه در ایالت ایلینوی و دو شهر اِربانا و شَمپِین قرار دارد و در سال ۱۸۶۷ تأسیس شدهاست. سامانه کتابخانه این دانشگاه دارای دومین کتابخانه بزرگ دانشگاهی در آمریکا پس از دانشگاه هاروارد است و سریعترین ابررایانه دانشگاهی دنیا در این دانشگاه قرار دارد.
برای یک مقیاس ذهنی، امیرکبیر در سال ۱۸۵۱ میلادی کشته شد. یعنی این دانشگاه در زمان ناصرالدین شاه قاجار بنا نهاده شده. (دقیقا ۳۱ سال قبل از کشته شدن ناصرالدین شاه!)
بر روی گوشی موبایل نگاهی به موقعیت جغرافیایی این دانشگاه داشته باشید(+). یک برهوت به تمام معنی کلمه!
اگر کسی با وسایل مدرن امروزی بخواهد به آنجا برود، از فرودگاه یک شهر بزرگ مثل شیکاگو یا شهر ایندیاناپلیس باید دو ساعت ونیم وسط زمینهای رها و بی در و پیکر آن مناطق رانندگی کند تا به این دانشگاه برسد؛ حال تصور کنید زمان ناصرالدین شاه قاجار و با درشکه به آنجا رفتن چه مصیبتی بوده؟! مانند این است که یک دانشگاه در ۲۲۰ کیلومتری جنوب شیراز در حوالی دشت زیبای فال و اسیر در ۱۵۶ سال پیش تاسیس شده باشد و امروز از برترینهای دنیا باشد.
۲- دانشگاه پوردو
بنابر رتبهبندی U.S. News در سال ۲۰۲۰ این دانشگاه در بیشتر علوم مهندسی در میان ۱۰ دانشگاه برتر آمریکا قرار دارد. در رشته شیمی تجزیه نیز رتبه ۱ جهان را دارد. رشته عمران این دانشگاه نیز در سال ۲۰۱۶ بنابر رتبهبندی شانگهای بهعنوان برترین دانشگاه جهان انتخاب شد. تا آوریل سال ۲۰۱۹، شمار ۱۳ برنده جایزه نوبل از فارغالتحصیلان و استادان دانشگاه پوردو بودهاند.
این دانشگاه نیز دو سال بعد از ایلینوی یعنی در سال ۱۸۶۹ تاسیس شده است. چندماه پیش برای برای بازدید از این دانشگاه رفتم. ورزشگاه فوتبال این دانشگاه در حدود ۶۰هزار نفر ظرفیت دارد. تصور می کردم که در زمان قاجاریه درشکه مسیر شهر ایندیاناپلیس تا پوردو را چگونه طی می کرده؟
۳- دانشگاه کلمسون
این دانشگاه رتبه و جایگاه دانشگاههای فوق را ندارد ولی این هم در سال ۱۸۸۹ تأسیس شده است. همین امروز که صحبت می کنیم این شهر Clemson هنوز ۲۵هزار نفر جمعیت ندارد! ولی این دانشگاه به شدت سرحال و سرپاست و جزء سی دانشگاه برتر آمریکاست.
🔴 چرا چنین است؟
البته که از دانشگاههای برتر در شهر بزرگ هم می توان مثال آورد ولی اساسا از دانشگاهِ وسط برهوت، آنهم در آن آمریکایِ خلوتِ ۱۵۰ سال قبل می توان مثالهای زیادی ذکر کرد. چرا چنین است؟
دلیل این امر، نگاه بنیانگذاران این مراکز علمی به مفهوم «دانش-جویی» و «استاد دانشگاه»ی بوده است. دانشگاه محلی است که فردِ جویایِ علم باید به امر علم dedicated باشد. ترجمه صحیح برای dedicate یعنی خود را وقفِ چیزی کردن.
این نمی شود که کسی معاون وزیر راه باشد و استاد دانشگاه هم باشد! این نمی شود که کسی ده سال عضو شورای شهر بوده باشد و تازه بعدش هم رئیس سازمان نظام مهندسی بشود و ادعای استاد دانشگاهی داشته باشد. چنین فردی باید برود در کالج. جایش در دانشگاه نیست.
آن دانشجویی هم که می خواهد با تمام ظرفیت جسمی و ذهنی درگیر امر دانش-جویی نباشد جایش در امثال ایلینوی یا پوردو یا حتی کلمسون نیست. باید برود کالج و یک مدرکی بگیرد... «دانشجویی» نیازمند این است که یک نفر بخشی از عمر خود را وقف علم کند. در بخشی از سالهای زیستن، تمام فکر و ذکرش آموختن مفاهیم علوم پایه، مهندسی یا پزشکی بوده باشد. آن استادی هم که سر چنین کلاسی می رود فرق دارد با استادی که از پشت میز معاون فنی شرکت فرآب می رود، درسی می دهد و برمی گردد. باید وقف تدریس باشد. وقفِ پژوهش.
در این بحث دو مثال در رشته مهندسی سازه جالب توجه است. طراح برج خلیفه دوبی مهندس جسوری است به نام ویلیام بیکر. او فارغ التحصیل همان برهوتِ ایلینوی است و محصول آن سیستم آموزشی. او در شرکت SOM کار می کند. عربها می توانند با پول، برج خلیفه بسازند ولی مهم ویلیام بیکر ساختن است. جالب اینکه انشتینِ رشتۀ سازه فردی بوده به نام فضلرخان (Fazlur Rahman Khan). او کسی بود که مفاهیم و روشهای «طراحی آسمانخراشها» را ابداع کرد و باعث شد که بشر بتواند به احداث 100 طبقه و بیشتر فکر کند. او هم در SOM کار می کرد و او هم محصول ایلینوی بود!
هر دو بخشی از عمر خود را وسط برهوت وقفِ مهندسی کرده بودند. هر دو «دانشجو» بودند.
www.tgoop.com/solseghalam
(به مناسبت روز دانشجو)
محمدرضا اسلامی
🔵به مناسبت روز دانشجو خوب است نگاهی کنیم به برخی از دانشگاههای آمریکا که عالیترین و بالاترین رتبه های بین المللی را دارا هستند ولی وسط برهوت بنا نهاده شده اند.
مروری بر موقعیت «جغرافیایی» برخی از این دانشگاههای مشهور می تواند نگاه ما را به دیدگاههای بنیانگذاران این دانشگاهها و نحوه درک آنها از امر دانشجویی معطوف کند.
🔴 ۱- دانشگاه ایلینوی UIUC
یکی از معتبرترین دانشگاههای تحقیقاتی دنیا به حساب میآید. این دانشگاه در ایالت ایلینوی و دو شهر اِربانا و شَمپِین قرار دارد و در سال ۱۸۶۷ تأسیس شدهاست. سامانه کتابخانه این دانشگاه دارای دومین کتابخانه بزرگ دانشگاهی در آمریکا پس از دانشگاه هاروارد است و سریعترین ابررایانه دانشگاهی دنیا در این دانشگاه قرار دارد.
برای یک مقیاس ذهنی، امیرکبیر در سال ۱۸۵۱ میلادی کشته شد. یعنی این دانشگاه در زمان ناصرالدین شاه قاجار بنا نهاده شده. (دقیقا ۳۱ سال قبل از کشته شدن ناصرالدین شاه!)
بر روی گوشی موبایل نگاهی به موقعیت جغرافیایی این دانشگاه داشته باشید(+). یک برهوت به تمام معنی کلمه!
اگر کسی با وسایل مدرن امروزی بخواهد به آنجا برود، از فرودگاه یک شهر بزرگ مثل شیکاگو یا شهر ایندیاناپلیس باید دو ساعت ونیم وسط زمینهای رها و بی در و پیکر آن مناطق رانندگی کند تا به این دانشگاه برسد؛ حال تصور کنید زمان ناصرالدین شاه قاجار و با درشکه به آنجا رفتن چه مصیبتی بوده؟! مانند این است که یک دانشگاه در ۲۲۰ کیلومتری جنوب شیراز در حوالی دشت زیبای فال و اسیر در ۱۵۶ سال پیش تاسیس شده باشد و امروز از برترینهای دنیا باشد.
۲- دانشگاه پوردو
بنابر رتبهبندی U.S. News در سال ۲۰۲۰ این دانشگاه در بیشتر علوم مهندسی در میان ۱۰ دانشگاه برتر آمریکا قرار دارد. در رشته شیمی تجزیه نیز رتبه ۱ جهان را دارد. رشته عمران این دانشگاه نیز در سال ۲۰۱۶ بنابر رتبهبندی شانگهای بهعنوان برترین دانشگاه جهان انتخاب شد. تا آوریل سال ۲۰۱۹، شمار ۱۳ برنده جایزه نوبل از فارغالتحصیلان و استادان دانشگاه پوردو بودهاند.
این دانشگاه نیز دو سال بعد از ایلینوی یعنی در سال ۱۸۶۹ تاسیس شده است. چندماه پیش برای برای بازدید از این دانشگاه رفتم. ورزشگاه فوتبال این دانشگاه در حدود ۶۰هزار نفر ظرفیت دارد. تصور می کردم که در زمان قاجاریه درشکه مسیر شهر ایندیاناپلیس تا پوردو را چگونه طی می کرده؟
۳- دانشگاه کلمسون
این دانشگاه رتبه و جایگاه دانشگاههای فوق را ندارد ولی این هم در سال ۱۸۸۹ تأسیس شده است. همین امروز که صحبت می کنیم این شهر Clemson هنوز ۲۵هزار نفر جمعیت ندارد! ولی این دانشگاه به شدت سرحال و سرپاست و جزء سی دانشگاه برتر آمریکاست.
🔴 چرا چنین است؟
البته که از دانشگاههای برتر در شهر بزرگ هم می توان مثال آورد ولی اساسا از دانشگاهِ وسط برهوت، آنهم در آن آمریکایِ خلوتِ ۱۵۰ سال قبل می توان مثالهای زیادی ذکر کرد. چرا چنین است؟
دلیل این امر، نگاه بنیانگذاران این مراکز علمی به مفهوم «دانش-جویی» و «استاد دانشگاه»ی بوده است. دانشگاه محلی است که فردِ جویایِ علم باید به امر علم dedicated باشد. ترجمه صحیح برای dedicate یعنی خود را وقفِ چیزی کردن.
این نمی شود که کسی معاون وزیر راه باشد و استاد دانشگاه هم باشد! این نمی شود که کسی ده سال عضو شورای شهر بوده باشد و تازه بعدش هم رئیس سازمان نظام مهندسی بشود و ادعای استاد دانشگاهی داشته باشد. چنین فردی باید برود در کالج. جایش در دانشگاه نیست.
آن دانشجویی هم که می خواهد با تمام ظرفیت جسمی و ذهنی درگیر امر دانش-جویی نباشد جایش در امثال ایلینوی یا پوردو یا حتی کلمسون نیست. باید برود کالج و یک مدرکی بگیرد... «دانشجویی» نیازمند این است که یک نفر بخشی از عمر خود را وقف علم کند. در بخشی از سالهای زیستن، تمام فکر و ذکرش آموختن مفاهیم علوم پایه، مهندسی یا پزشکی بوده باشد. آن استادی هم که سر چنین کلاسی می رود فرق دارد با استادی که از پشت میز معاون فنی شرکت فرآب می رود، درسی می دهد و برمی گردد. باید وقف تدریس باشد. وقفِ پژوهش.
در این بحث دو مثال در رشته مهندسی سازه جالب توجه است. طراح برج خلیفه دوبی مهندس جسوری است به نام ویلیام بیکر. او فارغ التحصیل همان برهوتِ ایلینوی است و محصول آن سیستم آموزشی. او در شرکت SOM کار می کند. عربها می توانند با پول، برج خلیفه بسازند ولی مهم ویلیام بیکر ساختن است. جالب اینکه انشتینِ رشتۀ سازه فردی بوده به نام فضلرخان (Fazlur Rahman Khan). او کسی بود که مفاهیم و روشهای «طراحی آسمانخراشها» را ابداع کرد و باعث شد که بشر بتواند به احداث 100 طبقه و بیشتر فکر کند. او هم در SOM کار می کرد و او هم محصول ایلینوی بود!
هر دو بخشی از عمر خود را وسط برهوت وقفِ مهندسی کرده بودند. هر دو «دانشجو» بودند.
www.tgoop.com/solseghalam
👍164❤14👌13👏5🙏4
Forwarded from كنفرانس سازه و فولاد
جهت دریافت آخرین اخبار کنفرانس کلیک کنید.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍5❤4👌1
Forwarded from كنفرانس سازه و فولاد
جهت دریافت آخرین اخبار کنفرانس کلیک کنید.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍18❤8
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
فایل سخنرانی در کنفرانس سازه و فولاد (۲۱ آذر ۱۴۰۲) - توضیحات 🔻🔻
www.tgoop.com/solseghalam
www.tgoop.com/solseghalam
❤10👌5👏2🙏1
✍️ فایل سخنرانی در کنفرانس سازه و فولاد (۲۱ آذر ۱۴۰۲)
خلاصه مباحث این جلسه:
۱- انسان و فولاد: نام دو سازه فولادی به نام دو انسان گره خورده.
عملا فراتر از مفهوم سازه، «مفهوم انسان» است که خیره کننده و جذاب است. مهندس بهمن حقیقی نمادی از وسواس، دقت در طراحی، حوصله در تعامل با پیمانکاران، و اصالت اصفهانی بود.
همچنین سازه فولادی ساختمان مدیریت بحران شهر مینامی سانریکو هم برای ژاپنی ها نمادی است از غیرت و تعهد خانم میکی اندو. سازه فولادی ای که تخریبش نکرده اند و بعد از سونامی به عنوان یک «نماد» نگه داشته اند.
۲- همکاران محاسب گاه جویا می شوند: آیا اساسا اتصال SidePlate در آمریکا کاربرد دارد. بله، این اتصال مورد علاقه مهندسین محاسب واقع شده. (مثلا در شرکت SGH آقای کِوین مور و همکارانش یک بیمارستان یک میلیارد دلاری را با این اتصال طراحی کردند. ویدئویش بارگذاری خواهد شد). این اتصال یک ویژگی مهم دارد:
متولد شده و محصول نهاد آکادمی نیست!
بلکه محصول «ارتباط صنعت با دانشگاه» است.
عملا شرکت سایدپلیت در ابتدا شبیه یک استارت آپ بود. ولی بعد چنین بالنده شد. در ابداع این اتصال، هم ملاحظات فنی حضور داشته و هم ملاحظات اقتصادی.
مهندسین محاسب هم آن را دوست دارند چون معتقدند شکل پذیر است.
۳- سوالات اصلی:
بعد از نگاهی به کف خیابان در سانفرانسیسکو، سوال اصلی دو چیز این است:
✔️ یک- پرکتیس اصلی در سازه های بلند مرتبه در آمریکا چیست؟
✔️دو- پرکتیس اصلی سازه های کوتاه مرتبه (مسکونی) در آمریکا چیست؟
توضیح داده شده که در ژاپن پرکتیس اصلی بلند مرتبه «سازه فولادی» است. چرا؟ چون زمین محدود/گران است. و ملاحظات بارگذاری جانبی زلزله هم هست. ولی در آمریکا موضوع قدری فرق می کند. در شهری مثل آتلانتا جورجیا که مساله ی زمین نیست، پرکتیس اصلی سازه بتنی است.
ولی در نیویورک که محدودیت/قیمت بالای زمین مطرح است، سازه فولادی غالب است.
در ایالتهای لرزه خیز وضعیت چطور است؟
در این ویدیو توضیح داده شده که یک «پارادایم شیفت» به تعبیر دکتر رنانی در کالیفرنیا بعد از ۱۹۹۴ رخ داده (از سازه فولادی به سازه بتنی).
ولی در حال حاضر پرکتیس اصلی «قابهای با سیستم دوگانه» است.
این چیزی است که ژاپنی ها مسخره می کنند آمریکایی ها را!
معتقدند یک مهندسیِ ابتر است. معتقدند تکنولوژی سازه فولادی «باید» باید با تکنولوژی جداساز لرزه ای و دمپر ترکیب شود.
در این بحث به مقاله نیویورک تایمز اشاره کرده ام و صحبتهای همکارانم آقایان ویلیام هامبورگر و دکتر کیت میاموتو.
۴- ورق دیافراگم:
درباره ویرایش جدید مبحث دهم مقررات ملی توضیح داده شده که این مبحث با اتصال جدیدش در دو زمینه مسکوت است:
✔️یک- فرمول طراحی ظرفیت خمشی نهایی (jMu) ارایه نشده. (درباره این فرمول توضیح داده ام)
✔️دو- درباره ضوابط شیمیایی فولاد ورق دیافراگم مسکوت است. توضیح داده شده که این ورق بیچاره مستعد پارگی لایه ای است. در پروژه برج میلاد شاهد بودیم که پارگی لایه ای چقدر چیز خطرناکی است. اسکن استاندارد فولاد ژاپن ارایه شده و توضیح داده شده که فقط فولاد با درصد سولفور «ویژه» حق استفاده در این ورق را دارد.
این بحث حساسی است. عملا در صورت عدم توجه به آن، انگار که ما تعدادی بمب ساعتی در داخل سازه ها کار می گذاریم که زمان زلزله باعث شروع پارگی در اتصالات می شود.
این بحث باید در جامعه مهندسین محاسب کشور باز شود.
۵- سازه های کوتاه مرتبه:
توضیح داده شد که نه در آمریکا و نه در ژاپن دیگر در سازه های مسکونی از قاب فولادی و بتنی استفاده نمی شود. بلکه ماجرا به این شکل است:
✔️در ژاپن طبقه اول را فولادی کار می کنند و طبقات بالاتر چوبی است.
✔️در آمریکا (و خصوصا کالیفرنیا) عموما طبقه اول بتنی است و طبقات بالاتر چوبی است.
چرا؟ دو دلیل اصلی:
یک- عدم آسیب به محیط زیست بخاطر دی اکسید کربن. (فوت پرینت footprintکربن در یک متر مربع سازه)
دو- عدم آسیب به منابع آب کشور با تولید فولاد و سیمان.
درست است که ما در ایران منابع جنگلی نداریم ولی تا کی و چه زمانی باید منابع آبی محدود زیرزمین را بیرون بکشیم و فولاد تولید کنیم؟ همانگونه که کشت گندم در نی ریز فارس یا بجنورد خراسان اشتباه است (و آسیب به منابع آب محسوب می شود)، به همان شکل تولید فولاد در نی ریز و بجنورد و… هم اشتباه استراتژیک است. ما باید بپذیریم که بخاطر محدودیت منابع آب، برخی محصولات کشاورزی را وارد کنیم (مثل عرب ها). به همان شکل باید بپذیریم که قیمت تمام شده واردات چوب برای این سرزمین خشک، کمتر از قیمت تمام شده ی تولید فولاد است و «آسیب به محیط زیست».
لذا آینده سازه های کوتاه مرتبه در ایران نیز، سازه های ترکیبی خواهد بود.
@solseghalam
خلاصه مباحث این جلسه:
۱- انسان و فولاد: نام دو سازه فولادی به نام دو انسان گره خورده.
عملا فراتر از مفهوم سازه، «مفهوم انسان» است که خیره کننده و جذاب است. مهندس بهمن حقیقی نمادی از وسواس، دقت در طراحی، حوصله در تعامل با پیمانکاران، و اصالت اصفهانی بود.
همچنین سازه فولادی ساختمان مدیریت بحران شهر مینامی سانریکو هم برای ژاپنی ها نمادی است از غیرت و تعهد خانم میکی اندو. سازه فولادی ای که تخریبش نکرده اند و بعد از سونامی به عنوان یک «نماد» نگه داشته اند.
۲- همکاران محاسب گاه جویا می شوند: آیا اساسا اتصال SidePlate در آمریکا کاربرد دارد. بله، این اتصال مورد علاقه مهندسین محاسب واقع شده. (مثلا در شرکت SGH آقای کِوین مور و همکارانش یک بیمارستان یک میلیارد دلاری را با این اتصال طراحی کردند. ویدئویش بارگذاری خواهد شد). این اتصال یک ویژگی مهم دارد:
متولد شده و محصول نهاد آکادمی نیست!
بلکه محصول «ارتباط صنعت با دانشگاه» است.
عملا شرکت سایدپلیت در ابتدا شبیه یک استارت آپ بود. ولی بعد چنین بالنده شد. در ابداع این اتصال، هم ملاحظات فنی حضور داشته و هم ملاحظات اقتصادی.
مهندسین محاسب هم آن را دوست دارند چون معتقدند شکل پذیر است.
۳- سوالات اصلی:
بعد از نگاهی به کف خیابان در سانفرانسیسکو، سوال اصلی دو چیز این است:
✔️ یک- پرکتیس اصلی در سازه های بلند مرتبه در آمریکا چیست؟
✔️دو- پرکتیس اصلی سازه های کوتاه مرتبه (مسکونی) در آمریکا چیست؟
توضیح داده شده که در ژاپن پرکتیس اصلی بلند مرتبه «سازه فولادی» است. چرا؟ چون زمین محدود/گران است. و ملاحظات بارگذاری جانبی زلزله هم هست. ولی در آمریکا موضوع قدری فرق می کند. در شهری مثل آتلانتا جورجیا که مساله ی زمین نیست، پرکتیس اصلی سازه بتنی است.
ولی در نیویورک که محدودیت/قیمت بالای زمین مطرح است، سازه فولادی غالب است.
در ایالتهای لرزه خیز وضعیت چطور است؟
در این ویدیو توضیح داده شده که یک «پارادایم شیفت» به تعبیر دکتر رنانی در کالیفرنیا بعد از ۱۹۹۴ رخ داده (از سازه فولادی به سازه بتنی).
ولی در حال حاضر پرکتیس اصلی «قابهای با سیستم دوگانه» است.
این چیزی است که ژاپنی ها مسخره می کنند آمریکایی ها را!
معتقدند یک مهندسیِ ابتر است. معتقدند تکنولوژی سازه فولادی «باید» باید با تکنولوژی جداساز لرزه ای و دمپر ترکیب شود.
در این بحث به مقاله نیویورک تایمز اشاره کرده ام و صحبتهای همکارانم آقایان ویلیام هامبورگر و دکتر کیت میاموتو.
۴- ورق دیافراگم:
درباره ویرایش جدید مبحث دهم مقررات ملی توضیح داده شده که این مبحث با اتصال جدیدش در دو زمینه مسکوت است:
✔️یک- فرمول طراحی ظرفیت خمشی نهایی (jMu) ارایه نشده. (درباره این فرمول توضیح داده ام)
✔️دو- درباره ضوابط شیمیایی فولاد ورق دیافراگم مسکوت است. توضیح داده شده که این ورق بیچاره مستعد پارگی لایه ای است. در پروژه برج میلاد شاهد بودیم که پارگی لایه ای چقدر چیز خطرناکی است. اسکن استاندارد فولاد ژاپن ارایه شده و توضیح داده شده که فقط فولاد با درصد سولفور «ویژه» حق استفاده در این ورق را دارد.
این بحث حساسی است. عملا در صورت عدم توجه به آن، انگار که ما تعدادی بمب ساعتی در داخل سازه ها کار می گذاریم که زمان زلزله باعث شروع پارگی در اتصالات می شود.
این بحث باید در جامعه مهندسین محاسب کشور باز شود.
۵- سازه های کوتاه مرتبه:
توضیح داده شد که نه در آمریکا و نه در ژاپن دیگر در سازه های مسکونی از قاب فولادی و بتنی استفاده نمی شود. بلکه ماجرا به این شکل است:
✔️در ژاپن طبقه اول را فولادی کار می کنند و طبقات بالاتر چوبی است.
✔️در آمریکا (و خصوصا کالیفرنیا) عموما طبقه اول بتنی است و طبقات بالاتر چوبی است.
چرا؟ دو دلیل اصلی:
یک- عدم آسیب به محیط زیست بخاطر دی اکسید کربن. (فوت پرینت footprintکربن در یک متر مربع سازه)
دو- عدم آسیب به منابع آب کشور با تولید فولاد و سیمان.
درست است که ما در ایران منابع جنگلی نداریم ولی تا کی و چه زمانی باید منابع آبی محدود زیرزمین را بیرون بکشیم و فولاد تولید کنیم؟ همانگونه که کشت گندم در نی ریز فارس یا بجنورد خراسان اشتباه است (و آسیب به منابع آب محسوب می شود)، به همان شکل تولید فولاد در نی ریز و بجنورد و… هم اشتباه استراتژیک است. ما باید بپذیریم که بخاطر محدودیت منابع آب، برخی محصولات کشاورزی را وارد کنیم (مثل عرب ها). به همان شکل باید بپذیریم که قیمت تمام شده واردات چوب برای این سرزمین خشک، کمتر از قیمت تمام شده ی تولید فولاد است و «آسیب به محیط زیست».
لذا آینده سازه های کوتاه مرتبه در ایران نیز، سازه های ترکیبی خواهد بود.
@solseghalam
Telegram
ارزیابی شتابزده
فایل سخنرانی در کنفرانس سازه و فولاد (۲۱ آذر ۱۴۰۲) - توضیحات 🔻🔻
www.tgoop.com/solseghalam
www.tgoop.com/solseghalam
👍41❤9👏3🙏3👌2
✍️تعفنِ من و تو
محمدرضا اسلامی
🔵 مستند همجنسگرا بودنِ محمد خردادیان از شبکه من و تو پخش شد و باید جایزه ویژه ای به این شبکه داد که دسته گل جدیدی به فضای رسانه ای جامعه ایران و نسل جوانش تقدیم کرد. شاهکار این مستند پیام درخشانی است که به پسران جوان نسل زِد می دهد که ای عزیزان! اگر از مسیرِ زیستِ طبیعی نمی توانید عبور کنید و اگر در مثلثهای عشقی قرار گرفتید هیچ ملالی نیست؛ چون قبل از شما "هم" بوده اند پسرانی که به موازات ازدواج با دختر، متمایل به پسر بوده اند و ...
🔵 مرحبا به من و تو! درود به سازندگان موفق و ایده پرداز که بجای نکوهش رابطه مثلثی، در قالب شرح داستانی عشقی، مفهومی نکوهیده را به تصویر کشیدند. جای خالیِ اینگونه افتخارِ به «Gayبودن» در جامعه ایرانی سخت خالی بود که من و تو شاهکاری آفرید و این جای خالی را نیک پر کرد.
مرحبا به این تعفن مجسم و دست مریزاد به این استفراغ تصویری.
🔵 نکته جالب درباره این مستند جایی است که محمد خردادیان می گوید: حالا که این حرفها را زدم «احساس آرامش» می کنم. نه اشتباه نکنید! گمان نکنید که خردادیان تا امروز درباره ماجرای Gayبودنش چیزی نگفته، بلکه قبلا «یک کتاب» "هم" درباره این زیستِ Gayبودن منتشر شده! ولی حالا که این حرفها را من و تو به قاب تصویر کشیده، "الان" احساس آرامش می کند.
🔵 «تعدد روابط جنسی» حتی در آمریکا (که جامعه دگرباشان را به رسمیت می شناسد) نکوهیده است.
شگفت آور است که در روایتِ قصه ی Gay بودن خردادیان، این امر کاملا عادی نشان داده شده.
یکی از سکانسهای درخشان این مستند جایی است که خردادیان می گوید: همسر سابقم (خانم جین) می دانست که بیشتر مردهای رقصندۀ باله Gay هستند [و لذا نباید چندان متعجب می شد که من به او (جین) علاقه نداشته و به دوست پسرم "ابی" علاقمندم]
🔵 رژه کلمات و جملات را ببینید:
«...قبل از اِبی، فرخنده دوست دخترم بود. وقتی که فرخنده (توی ماشین) رویِ پایِ یکی از پسرهای محل نشسته بود، من از پنجره ماشین "ابی" رو می دیدم.»
«...فردای اون روز، سوارِ موتور ابی شدم... حالا من، پشتِ موتور ابی نشستم... بغلش کردم. پهلوهاش رو گرفتم دیدم ماشالا چه سفته مثل سنگ. بازوش رو می گرفتم، سفت... رونش رو می گرفتم...
فردای اون روز به بهانه تشکر زنگ زدم به مغازه اش. گفت: اگه کاری نداری پاشو بیا اینجا. از فردای اون روز من به بهانه های مختلف می رفتم مغازه ابی»
«نمازش رو به موقع می خوند... ولی بعد از نماز پایه بود می رفتیم دیسکو تا صبحم بودیم. حتی گاهی وقتها هم پا می شد یک تکونی می داد... ولی زیاد اهل رقص نبود می گفت: دوست دارم بشینم تو برقصی من نگاه کنم (!)»...
🔵درخشان! هر فراز و هر سکانس این مستند درخشان است.
رگبارِ حرفهایی که یکی بعد از دیگری می تواند بهانه/توجیهِ وجدانی شود برای هر پسری که می خواهد خارج از زیستِ متعارف انسان معمولی، «ویژه» باشد و پس از دور دور زدن با دخترها (امثال فرخنده ها و جین ها) به دنبال عشقِ پسر دیگری باشد.
🔵 امثال من و تو در این دنیا باعث و بانیِ بنیادگرایی هستند. گسترش بنیادگرایی و شکل گیری اکستریم های مذهبی، به خاطر حضور انحطاطِ امثال من و توست. اکستریم مذهبی همیشه فریاد زده/می زند: ایهاالناس زنهار که اگر به سمت ما و به سمت غایتِ بنیادگرایی نیائید، عاقبتِ شما غلطیدن به چنین مرزهای اخلاقی است.
و این است حکایت رنجی که می بریم.
ما گرفتاریم میان دو گونه از انسان که هیچ کدام زیستِ متعادل و متعارف انسانی را بر نمی تابد.
اولی همزمان با داشتنِ دوست دختر زیبایِ انگلستانی در «قالب» نهادِ خانواده زندگی نمی کند و حتی در بیان Gay بودنش هم صادق نیست؛ و دومی مسیرِ هرگونه ارتباط سالم و طبیعی دختر و پسر را می بندد، دختر جوان را در میان پارچه تمام مشکی می پیچد، و حتی نگرانِ برجستگیهای بدن مُرده است.
دو غایتِ متعفن از انسان غیرطبیعی.
و من و تو، تجلّیِ رسانه ایِ اولی است.
🔵 شاهکارِ من و تو در روزگاری که جوامع انسانی غرق در پریشانی و متلاشی شدنِ نهاد خانواده است، تجلی و نمادی است از انحطاطِ رسانه که مرزهایش تا به کجاها که نمی رسد.
طرف با وجود تشکیل خانواده، سالها دختر بیچاره را سر کار گذاشته. و بعد، هزاران کیلومتر دورتر از خانه اش به او گفته «نمی خواهمت».
شاهکار اخیر من و تو در خلق مستند خردادیان پیامی روشن است به هر پسر جوانی که «عزیزم هیچ ایرادی ندارد که در هیچ "قید" و "قالبی" نگنجی! همزمان با سرِ کار گذاشتن دختر بدبخت، برقص و بکوب و شاد باش و سر شب بنشین تَرک موتور و پنچ صبح با بوی بهار نارنجهای چالوس از خواب بیدار شو و با پسری دیگر باش و... اگر هم که دلت به ازدواج و خانواده و غیره گرم نشد، نشد! چه باک. رهایش می کنی. مهم تو هستی که در هیج قالبی نگنجی!»
دریغ.
گفتم ای عشق من از چیز دگر می ترسم
گفت آن چیز دگر نیست دگر، هیچ مگو
www.tgoop.com/solseghalam
محمدرضا اسلامی
🔵 مستند همجنسگرا بودنِ محمد خردادیان از شبکه من و تو پخش شد و باید جایزه ویژه ای به این شبکه داد که دسته گل جدیدی به فضای رسانه ای جامعه ایران و نسل جوانش تقدیم کرد. شاهکار این مستند پیام درخشانی است که به پسران جوان نسل زِد می دهد که ای عزیزان! اگر از مسیرِ زیستِ طبیعی نمی توانید عبور کنید و اگر در مثلثهای عشقی قرار گرفتید هیچ ملالی نیست؛ چون قبل از شما "هم" بوده اند پسرانی که به موازات ازدواج با دختر، متمایل به پسر بوده اند و ...
🔵 مرحبا به من و تو! درود به سازندگان موفق و ایده پرداز که بجای نکوهش رابطه مثلثی، در قالب شرح داستانی عشقی، مفهومی نکوهیده را به تصویر کشیدند. جای خالیِ اینگونه افتخارِ به «Gayبودن» در جامعه ایرانی سخت خالی بود که من و تو شاهکاری آفرید و این جای خالی را نیک پر کرد.
مرحبا به این تعفن مجسم و دست مریزاد به این استفراغ تصویری.
🔵 نکته جالب درباره این مستند جایی است که محمد خردادیان می گوید: حالا که این حرفها را زدم «احساس آرامش» می کنم. نه اشتباه نکنید! گمان نکنید که خردادیان تا امروز درباره ماجرای Gayبودنش چیزی نگفته، بلکه قبلا «یک کتاب» "هم" درباره این زیستِ Gayبودن منتشر شده! ولی حالا که این حرفها را من و تو به قاب تصویر کشیده، "الان" احساس آرامش می کند.
🔵 «تعدد روابط جنسی» حتی در آمریکا (که جامعه دگرباشان را به رسمیت می شناسد) نکوهیده است.
شگفت آور است که در روایتِ قصه ی Gay بودن خردادیان، این امر کاملا عادی نشان داده شده.
یکی از سکانسهای درخشان این مستند جایی است که خردادیان می گوید: همسر سابقم (خانم جین) می دانست که بیشتر مردهای رقصندۀ باله Gay هستند [و لذا نباید چندان متعجب می شد که من به او (جین) علاقه نداشته و به دوست پسرم "ابی" علاقمندم]
🔵 رژه کلمات و جملات را ببینید:
«...قبل از اِبی، فرخنده دوست دخترم بود. وقتی که فرخنده (توی ماشین) رویِ پایِ یکی از پسرهای محل نشسته بود، من از پنجره ماشین "ابی" رو می دیدم.»
«...فردای اون روز، سوارِ موتور ابی شدم... حالا من، پشتِ موتور ابی نشستم... بغلش کردم. پهلوهاش رو گرفتم دیدم ماشالا چه سفته مثل سنگ. بازوش رو می گرفتم، سفت... رونش رو می گرفتم...
فردای اون روز به بهانه تشکر زنگ زدم به مغازه اش. گفت: اگه کاری نداری پاشو بیا اینجا. از فردای اون روز من به بهانه های مختلف می رفتم مغازه ابی»
«نمازش رو به موقع می خوند... ولی بعد از نماز پایه بود می رفتیم دیسکو تا صبحم بودیم. حتی گاهی وقتها هم پا می شد یک تکونی می داد... ولی زیاد اهل رقص نبود می گفت: دوست دارم بشینم تو برقصی من نگاه کنم (!)»...
🔵درخشان! هر فراز و هر سکانس این مستند درخشان است.
رگبارِ حرفهایی که یکی بعد از دیگری می تواند بهانه/توجیهِ وجدانی شود برای هر پسری که می خواهد خارج از زیستِ متعارف انسان معمولی، «ویژه» باشد و پس از دور دور زدن با دخترها (امثال فرخنده ها و جین ها) به دنبال عشقِ پسر دیگری باشد.
🔵 امثال من و تو در این دنیا باعث و بانیِ بنیادگرایی هستند. گسترش بنیادگرایی و شکل گیری اکستریم های مذهبی، به خاطر حضور انحطاطِ امثال من و توست. اکستریم مذهبی همیشه فریاد زده/می زند: ایهاالناس زنهار که اگر به سمت ما و به سمت غایتِ بنیادگرایی نیائید، عاقبتِ شما غلطیدن به چنین مرزهای اخلاقی است.
و این است حکایت رنجی که می بریم.
ما گرفتاریم میان دو گونه از انسان که هیچ کدام زیستِ متعادل و متعارف انسانی را بر نمی تابد.
اولی همزمان با داشتنِ دوست دختر زیبایِ انگلستانی در «قالب» نهادِ خانواده زندگی نمی کند و حتی در بیان Gay بودنش هم صادق نیست؛ و دومی مسیرِ هرگونه ارتباط سالم و طبیعی دختر و پسر را می بندد، دختر جوان را در میان پارچه تمام مشکی می پیچد، و حتی نگرانِ برجستگیهای بدن مُرده است.
دو غایتِ متعفن از انسان غیرطبیعی.
و من و تو، تجلّیِ رسانه ایِ اولی است.
🔵 شاهکارِ من و تو در روزگاری که جوامع انسانی غرق در پریشانی و متلاشی شدنِ نهاد خانواده است، تجلی و نمادی است از انحطاطِ رسانه که مرزهایش تا به کجاها که نمی رسد.
طرف با وجود تشکیل خانواده، سالها دختر بیچاره را سر کار گذاشته. و بعد، هزاران کیلومتر دورتر از خانه اش به او گفته «نمی خواهمت».
شاهکار اخیر من و تو در خلق مستند خردادیان پیامی روشن است به هر پسر جوانی که «عزیزم هیچ ایرادی ندارد که در هیچ "قید" و "قالبی" نگنجی! همزمان با سرِ کار گذاشتن دختر بدبخت، برقص و بکوب و شاد باش و سر شب بنشین تَرک موتور و پنچ صبح با بوی بهار نارنجهای چالوس از خواب بیدار شو و با پسری دیگر باش و... اگر هم که دلت به ازدواج و خانواده و غیره گرم نشد، نشد! چه باک. رهایش می کنی. مهم تو هستی که در هیج قالبی نگنجی!»
دریغ.
گفتم ای عشق من از چیز دگر می ترسم
گفت آن چیز دگر نیست دگر، هیچ مگو
www.tgoop.com/solseghalam
👍171👎70🤔7😢5❤4👌3🙏1
✍️استعفای چهار وزیر کابینه ژاپن به خاطر…
کمتر از 4 میلیون دلار
محمدرضا اسلامی
🔵 این روزها در شرق دور و در کشور ژاپن نیز پرونده یک فساد مالی مطرح شده است.
ولی واکنش افکار عمومی، رسانه ها و خصوصا دولت به این پرونده فراتر از حد تصور بوده است: چهار وزیر کابینه نخست وزیر کیشیدا (Fumio Kishida) و هفت معاون وزیر استعفا داده اند.
نیازی به گفتن نیست که استعفای چهار وزیر کابینه مترادف با چه ضربه بزرگی به دولت است.
🔵 ژاپن، سرزمینی است شرقی با روحیات و خلقیات کاملا سنتی. در زمان امپراطور مِیجی، مدرنیته از غرب وارد این سرزمین شد ولی ژاپنی ها معتقدند با اینکه علوم نوین را غرب فراگرفتند، اما آن را در بستری شرقی و در فرهنگی ژاپنی بکار بستند. اینکه «فرهنگ ژاپنی» و «هویت ژاپنی» چیست مقصود این یادداشت نیست؛ بلکه بحث بر سر آن است که نگاه ژاپن به غرب و شرق، نگاهِ مبتنی بر «آموختن» بوده است.
🔵 ژاپنی ها آموختند که غربی ها روی مساله «شفافیت در امر پول» به خاطر «سلامت جامعه» کارهای جدی کرده اند.
🔵 ژاپنی ها آموختند که در سیستم حکمرانی غربی، پول برای جامعه از مواد مخدر خطرناک تر است. ژاپنی ها آموختند که تولید ثروت مهم است ولی وجود پول و «نقدینگی بی حساب و کتاب» آسیبی به بنیانهای اخلاقی جامعه می زند، که مواد مخدر نمی زند.
🔵 بنابراین، مساله «ساختارهای مالی» و «شفافیت مالی» در ژاپن شکل گرفت.
✔️ به بیان دیگر اینطور صحبت کنیم: سیستم و «ساختارها» طوری طراحی شدند که پولِ بی صاحب در جامعه «امکان دست به دست شدن» نداشته باشد.
لذا مساله «مدیریت سیستمی» است، چرا که مدیریت جهادی در چنین موضوعاتی کار نمی کند. طراحیِ ساختارهای ضابطه مند مالی با مدیریت جهادی نمی شود. «طراحی ساختار» نیازمند وسواس، حوصله، عمق و مطالعه است.
در یادداشت قبل توضیح داده شد که فقط یک شرکت نیسان در طول یک سال بودجه ای معادل چهل و هشت برابر بودجه وزارت نیروی کشور ایران را جابجا می کند(+).
بله ۷۸ میلیارد دلار گردش مالی یک سال شرکت نیسان است ولی با وجود چنین رقم درشتی آقای کارلوس گون مدیرعامل شرکت را به خاطر عدم شفافیت در پاداش حدودا یک میلیون دلاری(!) به خودش با آن فضاحت از مدیرعاملی برکنار کردند.
✔️ کارلوس گون نفهمیده بود و نمی توانست باور کند که ژاپنی ها برای یک میلیون دلار آن بلا را بر سرش خواهند آورد.
🔵انضباط مالی، و عدم امکان دسترسی به پولهای بادآورده، شرط اول توسعه در یک کشور است. ژاپن این را از غرب آموخت و با انضباط بیشتر در ساختارهای مالی-بانکی خود به کار گرفت.
🔵حال امروز، آذرماه ۱۴۰۲، در یک برنامه جمع آوری پول (fundraising) مشخص شده که مبلغ کوچکی (کمتر از چهار میلیون دلار) درست و روشن «گزارش نشده» و بی حساب کتاب بوده.
در مملکتی که فقط یک قلم شرکت نیسان ۷۸ میلیارد دلار جابجا می کند، یک شرکت تویوتا سالیانه ۲۵۶ میلیارد دلار گردش مالی دارد، و «بزرگیِ اعداد» و پولهای بنگاههای اقتصادی اش رشک کشورهای غربی است، چهار وزیر کابینه بخاطر چنین رقم ناچیزی استعفا می دهند. چرا؟
چون سیستم/ساختار طوری طراحی شده که نسبت به این موضوع «حساس» است و می داند در مساله انضباط مالی اگر که گپ وجود داشته باشد، همه چیزت بر باد رفت.
همه چیز.
🔵حزب لیبرال دموکرات برای انتخابات آینده روزگار سختی را در پیش خواهد داشت. آقای شینزو آبه نیست که ببینید که چه بر سر حزبش آمد.
همان حزبی که شینزو آبه جانش را در یک فعالیت انتخاباتی برای آن از دست داد، امروز منشاء آبروریزی شده.
🔵کاش از ژاپن بیاموزیم. ایکاش که قدری متواضع بودیم.
www.tgoop.com/solseghalam
▪️▪️▪️
📌گزارش بی بی سی درباره استعفای وزرای کابینه ژاپن: لینک
📌 گزارش دقیق تر آسوشیتد پرس درباره استعفاها در کابینه ژاپن: لینک
In the fundraising scandal, dozens of LDP lawmakers, mostly members of the Abe faction, were suspected of systematically failing to report about 500 million ($3.53 million) yen in funds in possible violation of campaign and election laws, according to media reports. The money is alleged to have gone into unmonitored slush funds.
کمتر از 4 میلیون دلار
محمدرضا اسلامی
🔵 این روزها در شرق دور و در کشور ژاپن نیز پرونده یک فساد مالی مطرح شده است.
ولی واکنش افکار عمومی، رسانه ها و خصوصا دولت به این پرونده فراتر از حد تصور بوده است: چهار وزیر کابینه نخست وزیر کیشیدا (Fumio Kishida) و هفت معاون وزیر استعفا داده اند.
نیازی به گفتن نیست که استعفای چهار وزیر کابینه مترادف با چه ضربه بزرگی به دولت است.
🔵 ژاپن، سرزمینی است شرقی با روحیات و خلقیات کاملا سنتی. در زمان امپراطور مِیجی، مدرنیته از غرب وارد این سرزمین شد ولی ژاپنی ها معتقدند با اینکه علوم نوین را غرب فراگرفتند، اما آن را در بستری شرقی و در فرهنگی ژاپنی بکار بستند. اینکه «فرهنگ ژاپنی» و «هویت ژاپنی» چیست مقصود این یادداشت نیست؛ بلکه بحث بر سر آن است که نگاه ژاپن به غرب و شرق، نگاهِ مبتنی بر «آموختن» بوده است.
🔵 ژاپنی ها آموختند که غربی ها روی مساله «شفافیت در امر پول» به خاطر «سلامت جامعه» کارهای جدی کرده اند.
🔵 ژاپنی ها آموختند که در سیستم حکمرانی غربی، پول برای جامعه از مواد مخدر خطرناک تر است. ژاپنی ها آموختند که تولید ثروت مهم است ولی وجود پول و «نقدینگی بی حساب و کتاب» آسیبی به بنیانهای اخلاقی جامعه می زند، که مواد مخدر نمی زند.
🔵 بنابراین، مساله «ساختارهای مالی» و «شفافیت مالی» در ژاپن شکل گرفت.
✔️ به بیان دیگر اینطور صحبت کنیم: سیستم و «ساختارها» طوری طراحی شدند که پولِ بی صاحب در جامعه «امکان دست به دست شدن» نداشته باشد.
لذا مساله «مدیریت سیستمی» است، چرا که مدیریت جهادی در چنین موضوعاتی کار نمی کند. طراحیِ ساختارهای ضابطه مند مالی با مدیریت جهادی نمی شود. «طراحی ساختار» نیازمند وسواس، حوصله، عمق و مطالعه است.
در یادداشت قبل توضیح داده شد که فقط یک شرکت نیسان در طول یک سال بودجه ای معادل چهل و هشت برابر بودجه وزارت نیروی کشور ایران را جابجا می کند(+).
بله ۷۸ میلیارد دلار گردش مالی یک سال شرکت نیسان است ولی با وجود چنین رقم درشتی آقای کارلوس گون مدیرعامل شرکت را به خاطر عدم شفافیت در پاداش حدودا یک میلیون دلاری(!) به خودش با آن فضاحت از مدیرعاملی برکنار کردند.
✔️ کارلوس گون نفهمیده بود و نمی توانست باور کند که ژاپنی ها برای یک میلیون دلار آن بلا را بر سرش خواهند آورد.
🔵انضباط مالی، و عدم امکان دسترسی به پولهای بادآورده، شرط اول توسعه در یک کشور است. ژاپن این را از غرب آموخت و با انضباط بیشتر در ساختارهای مالی-بانکی خود به کار گرفت.
🔵حال امروز، آذرماه ۱۴۰۲، در یک برنامه جمع آوری پول (fundraising) مشخص شده که مبلغ کوچکی (کمتر از چهار میلیون دلار) درست و روشن «گزارش نشده» و بی حساب کتاب بوده.
در مملکتی که فقط یک قلم شرکت نیسان ۷۸ میلیارد دلار جابجا می کند، یک شرکت تویوتا سالیانه ۲۵۶ میلیارد دلار گردش مالی دارد، و «بزرگیِ اعداد» و پولهای بنگاههای اقتصادی اش رشک کشورهای غربی است، چهار وزیر کابینه بخاطر چنین رقم ناچیزی استعفا می دهند. چرا؟
چون سیستم/ساختار طوری طراحی شده که نسبت به این موضوع «حساس» است و می داند در مساله انضباط مالی اگر که گپ وجود داشته باشد، همه چیزت بر باد رفت.
همه چیز.
🔵حزب لیبرال دموکرات برای انتخابات آینده روزگار سختی را در پیش خواهد داشت. آقای شینزو آبه نیست که ببینید که چه بر سر حزبش آمد.
همان حزبی که شینزو آبه جانش را در یک فعالیت انتخاباتی برای آن از دست داد، امروز منشاء آبروریزی شده.
🔵کاش از ژاپن بیاموزیم. ایکاش که قدری متواضع بودیم.
www.tgoop.com/solseghalam
▪️▪️▪️
📌گزارش بی بی سی درباره استعفای وزرای کابینه ژاپن: لینک
📌 گزارش دقیق تر آسوشیتد پرس درباره استعفاها در کابینه ژاپن: لینک
In the fundraising scandal, dozens of LDP lawmakers, mostly members of the Abe faction, were suspected of systematically failing to report about 500 million ($3.53 million) yen in funds in possible violation of campaign and election laws, according to media reports. The money is alleged to have gone into unmonitored slush funds.
👍85❤9👌5👎3👏2🙏1
✍️ ترمی که گذشت (گزارش شماره ۶)
این ترم پائیز هم به پایان رسید و این یکی دفتر هم به پایان آمد. طبق روال گذشته گزارش کوتاهی از هشتگ #آموزش_مهندسی و آنچه در چند ماه اخیر گذشت:
🔵۱- برنامه ترم گذشته شامل تدریس یک کلاس ۱۷۰ نفری مقاومت مصالح (۲) و یک کلاس ۴۰ نفری مقاومت مصالح (۱و۲) بود. همچنین یک پایان نامه کارشناسی ارشد که دفاع باید تا آذرماه انجام می شد (وگرنه دانشجوی ممتاز مشمول سنوات می شد). عملا پس از پنج سال این اولین باری بود که در طول یک ترم تحصیلی فقط درگیر یک مبحث (مکانیک جامدات) بوده و امکان تمرکز بر روی کارهای پژوهشی و مهندسی مشاور فراهم بود.
🔵۲- در کلاس ۴۰ نفره همه دانشجویان Transfer Students بودند. قبلا درباره دانشجویان ترنسفر در اینجا + توضیح داده شده بود.
اینها دانشجویانی هستند که قبلا در کامیونیتی کالج (Community College) ها بوده اند ولی خود را به دانشگاه (University) منتقل کرده اند.
یعنی نمره تحصیلی دوره دبیرستان اینها در حد پذیرش در دانشگاه نبوده ولی بعدا توانسته اند خود را در میانه مسیر تحصیل، منتقل کنند.
به همین دلیل تک تک دانشجویان این کلاس مهم هستند چون اینها کسانی هستند که ممکن است قدری از ضعف اعتماد به نفس برخوردار باشند. در انتهای این کلاس، نباید با یک نمره بد پاس شوند؛ بلکه باید با نمره خوب و با حس قوت به ترم بعدی بروند. از روزگار ۲۳ سالگی صدای مرحوم دکتر قالیبافیان در گوشم هست آن روزی که در سالن کنفرانس پژوهشگاه زلزله با آن صدای محکمش گفت: تو خوبی! تو خیلی هم خوبی (+). آن حسی که قالیبافیان دائما به جوانان منتقل می کرد باید با وسواس به دانشجوی ترنسفر منتقل شود. اینکه «تو خوبی»، هرچند که در دبیرستان خوب نبوده راندمانت.
✔️بحث بالا به مفهوم «آسان گرفتن» بر دانشجو نیست بلکه استراتژی آموزشی باید این باشد که بجای یک آزمون میان ترم و پایان ترم، آزمونها شکسته شود به تمامِ جلسات کلاس. هر جلسه یک Quiz.
مقاومت مصالح ۱ و ۲ باهم «در یک ترم» یعنی که مطابق سیلابس حدودا ۲۰ سرفصل آموزشی باید تدریس شود. اگر هر جلسه یک آزمون کوچک (Quiz) وجود داشته باشد، دانشجو حدودا 14 تا 15 آزمون می دهد و این کار «توان حل مساله» او را بالا می برد (مشروط به اینکه بلافاصله بعد از هر کوئیز، همان مساله در کلاس حل شود و تکنیک حل کاملا حلاجی شود).
این کار با اینکه حجم زیادی تصحیح برگه می تراشد، ولی بچه ها را در طول ترم کاملا درگیر (Involved) می کند.
قبلا درباره یکی از این دانشجویان کامیونیتی کالج که اکنون در آزمایشگاه لارنس دانشگاه برکلی مدیر پژوهشی است در اینجا+ صحبت شد.
🔵۳- در کلاس ۱۷۰ نفره چالش اصلی این است که همهمه در انتهای کلاس شروع نشود. اگر سر و صدا آغاز شد دیگر جمع کردنی نیست! متلک انداختن ها و شوخی کردن آغاز می شود. آن وقت با داد و فریاد هم کلاس بزرگ ساکت نمی شود. تنها یک راه دارد و آن «مسئله» است! به محض شروع همهمه در انتهای تالار کلاس، باید یک مسئله (از قبل) آماده داشت و گفت: سه دقیقه وقت دارید حل کنید.
دو اتفاق می افتد؛ اول اینکه ذهن دانشجو درگیر حل مساله می شود و ثانیا بخش زیادی از افراد متوجه می شوند که نمی توانند یک مسیله ساده را حل کنند. نمی توانند نیروهای داخلی یک تیر را یا تنش یک مخزن تحت فشار را محاسبه کنند. سکوت مجددا حکمفرما می شود و امکان ادامه بحث فراهم خواهد بود.
✔️قبلا گمان می کردم که این چالش فقط برای من مطرح است که کلاس شلوغ با همهمه از دست خارج نشود ولی بعد که با یکی از همکاران صحبت می کردم می گفت: در کلاسهای شلوغ (خصوصا دوره کارشناسی) اگر کلاس از دست در رفت
They will eat you!
یعنی می خورندت. می گفت من خیلی مراقبم که نخورند من را.
🔵۴- دانشجویان (در دروس پایه) ساعت «حل تمرین» (Office Hours) را جدی می گیرند. به گمانم این به دوره دبیرستان بچه ها برمی گردد. عملا می آیند و بست می نشینند و شروع می کنند مشق هفتگی را کنار دست مدرس آن درس انجام می دهند! به محض اینکه استاد در ساعت اعلام شده برای حل تمرین در دفترش حاضر نباشد به رئیس دپارتمان شکایت می کنند!
قبلا احساس کلافگی داشتم از این ساعت ولی الان این تبدیل شده به بخشی از طعم خوب تدریس! اینکه بیرون از فضای کلاس، فرصتی باشد که درباره روش حل مساله با بچه ها گپ بزنیم و گفتگو.
مشکلی که این ترم بود، مربوط به ساعت حل تمرین آن یکی کلاس شلوغ بود. عملا در ساعت حل تمرین بین بیست تا سی نفر دانشجو می آمدند و شلوغی و سروصدا مجاور دفتر کار همکاران ایجاد می شد.
🔵۵- آزمون پایانی در این ترم از همه ترم های گذشته آسان تر بود. عملا هر ترم که می گذرد بیشتر به این باور می رسم که باید فکری برای این خشونت آموزشی که در دنیا نهادینه شده کرد. واقعا طراحیِ سوال مشکل برای این درس کار بسیار آسانی است. چیزی که مشکل است طراحی آزمونِ آسان است.
www.tgoop.com/solseghalam
▪️
📌گزارش ۵
این ترم پائیز هم به پایان رسید و این یکی دفتر هم به پایان آمد. طبق روال گذشته گزارش کوتاهی از هشتگ #آموزش_مهندسی و آنچه در چند ماه اخیر گذشت:
🔵۱- برنامه ترم گذشته شامل تدریس یک کلاس ۱۷۰ نفری مقاومت مصالح (۲) و یک کلاس ۴۰ نفری مقاومت مصالح (۱و۲) بود. همچنین یک پایان نامه کارشناسی ارشد که دفاع باید تا آذرماه انجام می شد (وگرنه دانشجوی ممتاز مشمول سنوات می شد). عملا پس از پنج سال این اولین باری بود که در طول یک ترم تحصیلی فقط درگیر یک مبحث (مکانیک جامدات) بوده و امکان تمرکز بر روی کارهای پژوهشی و مهندسی مشاور فراهم بود.
🔵۲- در کلاس ۴۰ نفره همه دانشجویان Transfer Students بودند. قبلا درباره دانشجویان ترنسفر در اینجا + توضیح داده شده بود.
اینها دانشجویانی هستند که قبلا در کامیونیتی کالج (Community College) ها بوده اند ولی خود را به دانشگاه (University) منتقل کرده اند.
یعنی نمره تحصیلی دوره دبیرستان اینها در حد پذیرش در دانشگاه نبوده ولی بعدا توانسته اند خود را در میانه مسیر تحصیل، منتقل کنند.
به همین دلیل تک تک دانشجویان این کلاس مهم هستند چون اینها کسانی هستند که ممکن است قدری از ضعف اعتماد به نفس برخوردار باشند. در انتهای این کلاس، نباید با یک نمره بد پاس شوند؛ بلکه باید با نمره خوب و با حس قوت به ترم بعدی بروند. از روزگار ۲۳ سالگی صدای مرحوم دکتر قالیبافیان در گوشم هست آن روزی که در سالن کنفرانس پژوهشگاه زلزله با آن صدای محکمش گفت: تو خوبی! تو خیلی هم خوبی (+). آن حسی که قالیبافیان دائما به جوانان منتقل می کرد باید با وسواس به دانشجوی ترنسفر منتقل شود. اینکه «تو خوبی»، هرچند که در دبیرستان خوب نبوده راندمانت.
✔️بحث بالا به مفهوم «آسان گرفتن» بر دانشجو نیست بلکه استراتژی آموزشی باید این باشد که بجای یک آزمون میان ترم و پایان ترم، آزمونها شکسته شود به تمامِ جلسات کلاس. هر جلسه یک Quiz.
مقاومت مصالح ۱ و ۲ باهم «در یک ترم» یعنی که مطابق سیلابس حدودا ۲۰ سرفصل آموزشی باید تدریس شود. اگر هر جلسه یک آزمون کوچک (Quiz) وجود داشته باشد، دانشجو حدودا 14 تا 15 آزمون می دهد و این کار «توان حل مساله» او را بالا می برد (مشروط به اینکه بلافاصله بعد از هر کوئیز، همان مساله در کلاس حل شود و تکنیک حل کاملا حلاجی شود).
این کار با اینکه حجم زیادی تصحیح برگه می تراشد، ولی بچه ها را در طول ترم کاملا درگیر (Involved) می کند.
قبلا درباره یکی از این دانشجویان کامیونیتی کالج که اکنون در آزمایشگاه لارنس دانشگاه برکلی مدیر پژوهشی است در اینجا+ صحبت شد.
🔵۳- در کلاس ۱۷۰ نفره چالش اصلی این است که همهمه در انتهای کلاس شروع نشود. اگر سر و صدا آغاز شد دیگر جمع کردنی نیست! متلک انداختن ها و شوخی کردن آغاز می شود. آن وقت با داد و فریاد هم کلاس بزرگ ساکت نمی شود. تنها یک راه دارد و آن «مسئله» است! به محض شروع همهمه در انتهای تالار کلاس، باید یک مسئله (از قبل) آماده داشت و گفت: سه دقیقه وقت دارید حل کنید.
دو اتفاق می افتد؛ اول اینکه ذهن دانشجو درگیر حل مساله می شود و ثانیا بخش زیادی از افراد متوجه می شوند که نمی توانند یک مسیله ساده را حل کنند. نمی توانند نیروهای داخلی یک تیر را یا تنش یک مخزن تحت فشار را محاسبه کنند. سکوت مجددا حکمفرما می شود و امکان ادامه بحث فراهم خواهد بود.
✔️قبلا گمان می کردم که این چالش فقط برای من مطرح است که کلاس شلوغ با همهمه از دست خارج نشود ولی بعد که با یکی از همکاران صحبت می کردم می گفت: در کلاسهای شلوغ (خصوصا دوره کارشناسی) اگر کلاس از دست در رفت
They will eat you!
یعنی می خورندت. می گفت من خیلی مراقبم که نخورند من را.
🔵۴- دانشجویان (در دروس پایه) ساعت «حل تمرین» (Office Hours) را جدی می گیرند. به گمانم این به دوره دبیرستان بچه ها برمی گردد. عملا می آیند و بست می نشینند و شروع می کنند مشق هفتگی را کنار دست مدرس آن درس انجام می دهند! به محض اینکه استاد در ساعت اعلام شده برای حل تمرین در دفترش حاضر نباشد به رئیس دپارتمان شکایت می کنند!
قبلا احساس کلافگی داشتم از این ساعت ولی الان این تبدیل شده به بخشی از طعم خوب تدریس! اینکه بیرون از فضای کلاس، فرصتی باشد که درباره روش حل مساله با بچه ها گپ بزنیم و گفتگو.
مشکلی که این ترم بود، مربوط به ساعت حل تمرین آن یکی کلاس شلوغ بود. عملا در ساعت حل تمرین بین بیست تا سی نفر دانشجو می آمدند و شلوغی و سروصدا مجاور دفتر کار همکاران ایجاد می شد.
🔵۵- آزمون پایانی در این ترم از همه ترم های گذشته آسان تر بود. عملا هر ترم که می گذرد بیشتر به این باور می رسم که باید فکری برای این خشونت آموزشی که در دنیا نهادینه شده کرد. واقعا طراحیِ سوال مشکل برای این درس کار بسیار آسانی است. چیزی که مشکل است طراحی آزمونِ آسان است.
www.tgoop.com/solseghalam
▪️
📌گزارش ۵
👍86❤26👏4👌4🙏3
✍️مسیح در اشعار حافظ
(میلاد مسیح مبارک باد)
محمدرضا اسلامی
1️⃣- نام محمد حتی یکبار هم در غزلیات حافظ نیامده است. با این وجود، بسامد واژه «مسیح» در غزلیات حافظ قابل توجه است. چرا چنین است؟ حافظ شدیدا در بکارگیری «واژه های مذهبی» امساک داشته و تا حد ممکن از واژه های دینی در دریای غزلش استفاده «نکرده» است.
دلیل این امساکِ حافظ در بکارگیری واژه های مذهبی به خشم تندِ او از زهد و تدیّن ریایی باز می گردد. حافظ در زمانه ای می زیسته که عنصر «ریا» در فضای مذهبی جامعه به شدت پررنگ بوده و بنابراین حافظ (با آن چشمان تیزبینش) تندترین انتقادها را از تدیّن ریایی داشته است. لذا
در تمام غزلیات حافظ حتی یکبار هم نام چهره های مطرح صدر اسلام نیامده است. (برخلاف مولوی که به صراحت بارها نام محمد، علی، حسین، حسن، ابراهیم و خلفا را در غزلیاتش بکار برده)
با شرح فوق، بسامد نام «مسیح» در غزلیات حافظِ کم سخن محل تامل است: بیش از پانزده بار! («مسیح» شش بار و «عیسی» نُه بار در غزلیات آمده). با اینکه حافظ اهلِ «صریح گویی» نیست اما دلیلِ این صراحت چیست؟!
2️⃣- این سوال وقتی پررنگ تر می شود که می دانیم تسلط حیرت آور حافظ به زبان عربی و قرآن باعث شده بوده که او در برخی غزلیات به شکل عجیبی عربی را با فارسی ممزوج و تخته بند کند. در برخی از غزلیاتش برشی از آیات قرآن در میانۀ بیت فارسی چنان آورده شده (رفرنس شده) که قدرت ذهن و توان صنعتگری ادبی او باعث حیرت خواننده است. مثلا در این غزل:
🌿کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش/
وه که بس بیخبر از غلغل چندین جرسی
🌿لَمَعُ البرق مِنَّ الطور و آنَستُ بِهِ /
فلَعلی لک آت بشهابٍ قبَس
بیایید با هم به کارگاه حافظ برویم:
او در گوشه ای نشسته و در کارگاهِ صنعتگریِ کلمه در حال سرودن غزل است.
در متن غزل به واژه «کاروان و بیابان» رسیده، و بلافاصله در بیت بعد، سوره نمل آیه ۷ «فلعلی لکَ آت بشهابٍ قبس» را هنرمندانه در متن غزل می نشاند. همان جایی از قصه که موسی در بیابانی تاریک گیر کرده و…
با وجود چنین تسلطی به عربی و به قرآن، او هیچ واژه و کلامی از اسامیِ تاریخِ صدر اسلام را در کلامش به کار نبرده است ولی به تاریخ مسیحیت و همچنین به نام پیامبر یهود (موسی) بارها و بارها ارجاع داده است. او از این تعمّد چه منظوری داشته است؟
باید گفت که حافظ توجه ویژه ای به دیگر ادیان داشته و این اعجوبه ادبیات فارسی، نمونه ای درخشان از باور به مسئله گفتگوی ادیان است. او که از اسلامِ توام با زهدِ ریایی در شیرازِ آن روز شدیدا «کلافه» بوده، ارجاعهای روشنی به پیامبرانِ ادیان دیگر دارد!
3️⃣- مروری بر مسیح در غزلیات حافظ
تعابیری همچون «هوایِ مسیح نفس»، «مسیح دم»، «انفاسِ عیسی» و... در غزلیات حافظ ساخته و استفاده شده است.
آشناترین بیت برای فارسی زبانان از غزلی است که «منتسب» به حافظ است:
🌿مژده ای دل که مسیحا نفسی میآید/
که ز انفاس خوشش بوی کسی میآید
اما نگاهی داشته باشیم به چند بیت دیگر:
🔵حافظ و پزشکان
اساسا حافظ میانه خوبی با پزشکان نداشته (زِ آستینِ طبیبان هزار خون بچِکد!) و معتقد بوده که دوای برخی دردها طبیب نیست بلکه «نفس» است!
🌿طبیبِ راه نشین دردِ عشق نشناسد/
برو به دست کن ای مرده دل مسیح دمی
(طبیب را با واژۀ تخفیفی «راه نشین(!)» به کار برده است)
📽 این غزل با صدای محمدرضا شجریان و نی محمد موسوی (اجرای تالار وحدت سال ۱۳۶۷) لینک +
🔵حافظ و دلبرِ سیه چرده!
در غزل شماره 57 رژۀ کلمات را در وصفِ دلبری خندان و شیرین به هنرمندی به تصویر کشیده است. «چشمِ میگون» ، «روی خوب» ، «کمالِ هنر» ، «عارضِ گندمگون» ، «خالِ مشکین» و... ردیفی از تعابیرِ مدهوش کننده!
و سپس بلافاصله احوال حافظانه را در دو بیتِ انتهای غزل شاهدیم. حافظ در جایی بین وصل و هجران نشسته؛ نه وصل است و نه هجران. و بنا به آن احوالش، این بیت در اواخر غزل آمده:
🌿با که این نکته توان گفت که آن سنگین دل/
کُشت ما را و دمِ «عیسیِ مریم» با اوست
و بلافاصله در بیت بعد تاکید می کند که «حافظِ از معتقدان است» و بخشایشِ «روحهای مُکرّم» با اوست. حافظی که اهلِ صریح حرف زدن نیست به صراحت می گوید:
🌿حافظ از معتقدان است گرامی دارش/
زان که بخشایشِ بس روحِ مکرم با اوست
🔵تجسمِ حافظ از مسیح!
در انتها خوب است که به رویایِ زیبایی که حافظ از وزن و جایگاهِ غزل خودش دارد(!) بپردازیم. او در یک رویای زیبا، مدعی است: عجیب نیست که زیباییِ غزلش باعث شادمانی و دست افشانی مسیحا در بهشت شود!
🌿در آسمان نه عجب گر به گفتهٔ حافظ/
سرود زُهره به رقص آورد مسیحا را
نگاه کنید به این رویای دلکش! کلمات دلاویز حافظ را زهره در آسمان می خواند؛ و مگر عجب است که آواز خواندن زهره، حضرت عیسی را به رقص، بهجت و دست افشانی درآورد؟
عجب تواضعی!
▪️▪️▪️
*[زهره ستارۀ نوازندگی است]
#بازنشر
www.tgoop.com/solseghalam
(میلاد مسیح مبارک باد)
محمدرضا اسلامی
1️⃣- نام محمد حتی یکبار هم در غزلیات حافظ نیامده است. با این وجود، بسامد واژه «مسیح» در غزلیات حافظ قابل توجه است. چرا چنین است؟ حافظ شدیدا در بکارگیری «واژه های مذهبی» امساک داشته و تا حد ممکن از واژه های دینی در دریای غزلش استفاده «نکرده» است.
دلیل این امساکِ حافظ در بکارگیری واژه های مذهبی به خشم تندِ او از زهد و تدیّن ریایی باز می گردد. حافظ در زمانه ای می زیسته که عنصر «ریا» در فضای مذهبی جامعه به شدت پررنگ بوده و بنابراین حافظ (با آن چشمان تیزبینش) تندترین انتقادها را از تدیّن ریایی داشته است. لذا
در تمام غزلیات حافظ حتی یکبار هم نام چهره های مطرح صدر اسلام نیامده است. (برخلاف مولوی که به صراحت بارها نام محمد، علی، حسین، حسن، ابراهیم و خلفا را در غزلیاتش بکار برده)
با شرح فوق، بسامد نام «مسیح» در غزلیات حافظِ کم سخن محل تامل است: بیش از پانزده بار! («مسیح» شش بار و «عیسی» نُه بار در غزلیات آمده). با اینکه حافظ اهلِ «صریح گویی» نیست اما دلیلِ این صراحت چیست؟!
2️⃣- این سوال وقتی پررنگ تر می شود که می دانیم تسلط حیرت آور حافظ به زبان عربی و قرآن باعث شده بوده که او در برخی غزلیات به شکل عجیبی عربی را با فارسی ممزوج و تخته بند کند. در برخی از غزلیاتش برشی از آیات قرآن در میانۀ بیت فارسی چنان آورده شده (رفرنس شده) که قدرت ذهن و توان صنعتگری ادبی او باعث حیرت خواننده است. مثلا در این غزل:
🌿کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش/
وه که بس بیخبر از غلغل چندین جرسی
🌿لَمَعُ البرق مِنَّ الطور و آنَستُ بِهِ /
فلَعلی لک آت بشهابٍ قبَس
بیایید با هم به کارگاه حافظ برویم:
او در گوشه ای نشسته و در کارگاهِ صنعتگریِ کلمه در حال سرودن غزل است.
در متن غزل به واژه «کاروان و بیابان» رسیده، و بلافاصله در بیت بعد، سوره نمل آیه ۷ «فلعلی لکَ آت بشهابٍ قبس» را هنرمندانه در متن غزل می نشاند. همان جایی از قصه که موسی در بیابانی تاریک گیر کرده و…
با وجود چنین تسلطی به عربی و به قرآن، او هیچ واژه و کلامی از اسامیِ تاریخِ صدر اسلام را در کلامش به کار نبرده است ولی به تاریخ مسیحیت و همچنین به نام پیامبر یهود (موسی) بارها و بارها ارجاع داده است. او از این تعمّد چه منظوری داشته است؟
باید گفت که حافظ توجه ویژه ای به دیگر ادیان داشته و این اعجوبه ادبیات فارسی، نمونه ای درخشان از باور به مسئله گفتگوی ادیان است. او که از اسلامِ توام با زهدِ ریایی در شیرازِ آن روز شدیدا «کلافه» بوده، ارجاعهای روشنی به پیامبرانِ ادیان دیگر دارد!
3️⃣- مروری بر مسیح در غزلیات حافظ
تعابیری همچون «هوایِ مسیح نفس»، «مسیح دم»، «انفاسِ عیسی» و... در غزلیات حافظ ساخته و استفاده شده است.
آشناترین بیت برای فارسی زبانان از غزلی است که «منتسب» به حافظ است:
🌿مژده ای دل که مسیحا نفسی میآید/
که ز انفاس خوشش بوی کسی میآید
اما نگاهی داشته باشیم به چند بیت دیگر:
🔵حافظ و پزشکان
اساسا حافظ میانه خوبی با پزشکان نداشته (زِ آستینِ طبیبان هزار خون بچِکد!) و معتقد بوده که دوای برخی دردها طبیب نیست بلکه «نفس» است!
🌿طبیبِ راه نشین دردِ عشق نشناسد/
برو به دست کن ای مرده دل مسیح دمی
(طبیب را با واژۀ تخفیفی «راه نشین(!)» به کار برده است)
📽 این غزل با صدای محمدرضا شجریان و نی محمد موسوی (اجرای تالار وحدت سال ۱۳۶۷) لینک +
🔵حافظ و دلبرِ سیه چرده!
در غزل شماره 57 رژۀ کلمات را در وصفِ دلبری خندان و شیرین به هنرمندی به تصویر کشیده است. «چشمِ میگون» ، «روی خوب» ، «کمالِ هنر» ، «عارضِ گندمگون» ، «خالِ مشکین» و... ردیفی از تعابیرِ مدهوش کننده!
و سپس بلافاصله احوال حافظانه را در دو بیتِ انتهای غزل شاهدیم. حافظ در جایی بین وصل و هجران نشسته؛ نه وصل است و نه هجران. و بنا به آن احوالش، این بیت در اواخر غزل آمده:
🌿با که این نکته توان گفت که آن سنگین دل/
کُشت ما را و دمِ «عیسیِ مریم» با اوست
و بلافاصله در بیت بعد تاکید می کند که «حافظِ از معتقدان است» و بخشایشِ «روحهای مُکرّم» با اوست. حافظی که اهلِ صریح حرف زدن نیست به صراحت می گوید:
🌿حافظ از معتقدان است گرامی دارش/
زان که بخشایشِ بس روحِ مکرم با اوست
🔵تجسمِ حافظ از مسیح!
در انتها خوب است که به رویایِ زیبایی که حافظ از وزن و جایگاهِ غزل خودش دارد(!) بپردازیم. او در یک رویای زیبا، مدعی است: عجیب نیست که زیباییِ غزلش باعث شادمانی و دست افشانی مسیحا در بهشت شود!
🌿در آسمان نه عجب گر به گفتهٔ حافظ/
سرود زُهره به رقص آورد مسیحا را
نگاه کنید به این رویای دلکش! کلمات دلاویز حافظ را زهره در آسمان می خواند؛ و مگر عجب است که آواز خواندن زهره، حضرت عیسی را به رقص، بهجت و دست افشانی درآورد؟
عجب تواضعی!
▪️▪️▪️
*[زهره ستارۀ نوازندگی است]
#بازنشر
www.tgoop.com/solseghalam
❤47👍26👌8👎1👏1🙏1
5 +.pdf
1.4 MB
👍3❤2
✍️ سالگرد زلزله بم
(گفتگو با روزنامه قدس)
🔵 سوال خبرنگار محترم روزنامه: پاشنه آشیل ایمنی ساختمان در ایران چیست؟
توضیح داده شد که در صنعت ساختمان
حدود 270 رسته شغلی مستقیم و حدود 800 نوع شغل وابسته درگیر هستند، ولی شاه کلید و رکن اساسی برای ایمنی در برابر زلزله «طراحی صحیح سازه» می باشد. عملا این مهمترین مرحله در احداث مسکن محسوب می شود و «فردمحور» بودنِ طراحی در کشور ما باعث شده که «ساختار دفاتر مهندسین مشاور» مشابه ژاپن و آمریکا در ایران شکل نگیرد.
درست است که در کشور ما از کیفیت پایین برخی از مصالح ساختمانی و یا عدم وجود نیروهای فنی-حرفه ای رنج می بریم، ولی در کنار همه این مشکلات، مهم ترین مشکل ما فرد محور بودن طراحی است.
در کشورهایی که با مساله زلزله مواجه اند (نظیر ژاپن و آمریکا) تجارب طراحی در «شرکتهای مهندسین مشاور» انباشت می شود، اما در کشور ما متأسفانه این انتقال تجربه بین نسلی طراحی ساختمان وجود ندارد.
«عدم امکان کار تیمی» در طراحی سازه پاشنه آشیل صنعت ساختمان سازی و بحث ایمنی در کشور ما است. در کشور ما یک شرکت مهندسی مشاور به سختی به عمر بالای 50 سال می رسد، درحالی که در کشورهایی مثل آمریکا و ژاپن شرکتهای مهندس مشاور متعددی با عمر بالای 120 یا 140 سال دیده می شوند، یعنی «چندین نسل» از مهندسین در این شرکتها کار کرده، تجربه اندوخته و تجارب خود را به نسلهای بعدی منتقل کرده اند.
ایجاد آگاهی عمومی و توسعه خرد جمعی برای هزینه کردن در پروسه طراحی ساختمان در بین شهروندان بسیار مهم است.
این مفهوم باید در کشور ما شکل بگیرد که طراحی معماری، سازه و تأسیسات هزینه اندکی در مقایسه با هزینه های ساخت و مصالح ساختمان را شامل می شود؛ بنابراین باید تلقی عمومی در میان مردم اصلاح شود که «صرفه جویی در پروسه طراحی» سازه، معماری و تأسیسات یک آسیب جدی و ضربه به اموال شخصی می باشد.
هر وقت چنین آگاهی در کشور ما شکل بگیرد که مردم برای طراحی ساختمانهای جدید به سراغ دفاتر و شرکتهای مهندسین مشاور باتجربه بروند در چنین شرایطی ما شاهد «رونق اقتصادی شرکتهای مهندسین مشاور» خواهیم بود در غیر این صورت ما همچنان تا سالها شاهد «فرد محور بودن طراحی» سازه در کشورمان خواهیم بود.
لینک مصاحبه +
۵ دیماه ۱۴۰۲
https://www.tgoop.com/solseghalam/2251
(گفتگو با روزنامه قدس)
🔵 سوال خبرنگار محترم روزنامه: پاشنه آشیل ایمنی ساختمان در ایران چیست؟
توضیح داده شد که در صنعت ساختمان
حدود 270 رسته شغلی مستقیم و حدود 800 نوع شغل وابسته درگیر هستند، ولی شاه کلید و رکن اساسی برای ایمنی در برابر زلزله «طراحی صحیح سازه» می باشد. عملا این مهمترین مرحله در احداث مسکن محسوب می شود و «فردمحور» بودنِ طراحی در کشور ما باعث شده که «ساختار دفاتر مهندسین مشاور» مشابه ژاپن و آمریکا در ایران شکل نگیرد.
درست است که در کشور ما از کیفیت پایین برخی از مصالح ساختمانی و یا عدم وجود نیروهای فنی-حرفه ای رنج می بریم، ولی در کنار همه این مشکلات، مهم ترین مشکل ما فرد محور بودن طراحی است.
در کشورهایی که با مساله زلزله مواجه اند (نظیر ژاپن و آمریکا) تجارب طراحی در «شرکتهای مهندسین مشاور» انباشت می شود، اما در کشور ما متأسفانه این انتقال تجربه بین نسلی طراحی ساختمان وجود ندارد.
«عدم امکان کار تیمی» در طراحی سازه پاشنه آشیل صنعت ساختمان سازی و بحث ایمنی در کشور ما است. در کشور ما یک شرکت مهندسی مشاور به سختی به عمر بالای 50 سال می رسد، درحالی که در کشورهایی مثل آمریکا و ژاپن شرکتهای مهندس مشاور متعددی با عمر بالای 120 یا 140 سال دیده می شوند، یعنی «چندین نسل» از مهندسین در این شرکتها کار کرده، تجربه اندوخته و تجارب خود را به نسلهای بعدی منتقل کرده اند.
ایجاد آگاهی عمومی و توسعه خرد جمعی برای هزینه کردن در پروسه طراحی ساختمان در بین شهروندان بسیار مهم است.
این مفهوم باید در کشور ما شکل بگیرد که طراحی معماری، سازه و تأسیسات هزینه اندکی در مقایسه با هزینه های ساخت و مصالح ساختمان را شامل می شود؛ بنابراین باید تلقی عمومی در میان مردم اصلاح شود که «صرفه جویی در پروسه طراحی» سازه، معماری و تأسیسات یک آسیب جدی و ضربه به اموال شخصی می باشد.
هر وقت چنین آگاهی در کشور ما شکل بگیرد که مردم برای طراحی ساختمانهای جدید به سراغ دفاتر و شرکتهای مهندسین مشاور باتجربه بروند در چنین شرایطی ما شاهد «رونق اقتصادی شرکتهای مهندسین مشاور» خواهیم بود در غیر این صورت ما همچنان تا سالها شاهد «فرد محور بودن طراحی» سازه در کشورمان خواهیم بود.
لینک مصاحبه +
۵ دیماه ۱۴۰۲
https://www.tgoop.com/solseghalam/2251
👍42👌2🙏1
Forwarded from كنفرانس سازه و فولاد
جهت دریافت آخرین اخبار کنفرانس کلیک کنید.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
آپارات - سرویس اشتراک ویدیو
سخنرانی دکتر محمدرضا اسلامی، عضو هیئت علمی دانشگاه پلی تکنیک ایالتی کالیفرنیا
سخنرانی دکتر محمدرضا اسلامی، عضو هیئت علمی دانشگاه پلی تکنیک ایالتی کالیفرنیا (Cal Poly) و پژوهشگر مرکز تحقیقات زلزله PEER دانشگاه برکلی در دوازدهمین کنفرانس ملی سازه و فولاد و اولین کنفرانس ملی نوردکاران فولادی
دوازدهمین کنفرانس ملی سازه و فولاد و اولین…
دوازدهمین کنفرانس ملی سازه و فولاد و اولین…
❤4👍2
تیم اجرایی کنفرانس سازه و فولاد، با سلیقه و دقت سخنرانیها و مصاحبه ها را تدوین و در آپارات بارگذاری نموده اند.
اقدام ارزشمندی است در گسترش دانش و آگاهی.
عملا افرادی هم که موفق به شرکت در مراسم نبوده اند امکان استفاده کامل از مباحث را پیدا می کنند به این شکل.
اینها امکانات ویژه دنیای جدید و شبکه هایی ست که در این سالها شکلگرفتند. فردی که حتی نیم ساعت حضور فیزیکی در یک کنفرانس علمی نداشته، می تواند تمامی مباحث را با جزییات بر روی گوشی موبایلش داشته باشد.
لینک بالا🔺 مربوط به بحثی که پیرامون «تفاوت و تشابه» رویکردهای ژاپنی و آمریکایی در سازه های فولادی ارایه کردم.
www.tgoop.com/solseghalam
اقدام ارزشمندی است در گسترش دانش و آگاهی.
عملا افرادی هم که موفق به شرکت در مراسم نبوده اند امکان استفاده کامل از مباحث را پیدا می کنند به این شکل.
اینها امکانات ویژه دنیای جدید و شبکه هایی ست که در این سالها شکلگرفتند. فردی که حتی نیم ساعت حضور فیزیکی در یک کنفرانس علمی نداشته، می تواند تمامی مباحث را با جزییات بر روی گوشی موبایلش داشته باشد.
لینک بالا🔺 مربوط به بحثی که پیرامون «تفاوت و تشابه» رویکردهای ژاپنی و آمریکایی در سازه های فولادی ارایه کردم.
www.tgoop.com/solseghalam
❤20👍5👏2👌1