Telegram Web
✍️دونالد ترامپ در زندان ایالت جورجیا، پژوهشگران زلزله در برکلی

محمدرضا اسلامی

🔷 امروز در شرایطی که تمام رسانه های آمریکا متمرکز بر خبر رفتن دونالد ترامپ به زندان فولتون کانتی در ایالت جورجیا بودند، نشست سالیانه مرکز تحقیقات مهندسی زلزله (PEER) در دانشگاه برکلی برگزار شد. حدود چهارصد پژوهشگر این حوزه گرد هم آمده بودند که درباره کارهایشان و آخرین یافته هایشان پرزنته (ارائه) و گفتگو داشته باشند.

نَه کسی درباره دونالد ترامپ حرفی زد و نه در خلال فاصله تنفسهای میان برنامه ها، سخنی یا گفتگویی درباره اخبار امروز شنیده می شد. همه این جماعت چنان در آرامش و دل خرم به ارائه کارهایشان می پرداختند که انگار نه انگار امروز بیرون از درهای این سالن ماجرایی و غلغله ای در اخبار است!

🔷 در شرایطی که سی ان ان و فاکس نیوز و تمام سایر رسانه های در اصطلاح Mainstream media در حال برگزاری نشستهای متعدد درباره مسئله دونالد ترامپ و انتخابات پیش رو هستند، سر ناهار نه کسی در این خصوص حرفی می زد و نه کسی به چیزی به غیر از مهندسی زلزله پرداخت!

🔷 این همان چیزی است که برای نهاد علم و دانشگاه «ضرورت» دارد. اینکه نهاد دانشگاه مستقل از تکانه های عالم سیاست باشد و «جریان تولید علم» فارغ از اینکه چه دعوایی میان اصغر و تقی در حال رخ دادن است در حال حرکت و زایندگی باشد.
بدون شک همه این افراد، انسانهای باهوشی هستند و اخبار/رسانه را می بینند/می شنوند ولی تمرکز ذهنی اصلی اینها «فراتر» از اتفاقات جاریِ یومیه است.

🔷 این صحنه (یعنی جماعت نشسته پیرامون میز و در حال بحث طلبگی درباره موضوعات علمی) را سال 2016 و صبح «آن روزی که دونالد ترامپ رئیس جمهور شد» هم شاهد بودم! (آن روز این یادداشت + برای خبرآنلاین تنظیم شد). اینکه دغدغه اصلی اهل علم، ماجرای تولید علم باشد و دچار «پراکندگی ذهنی» نباشند. متمرکز بر مرزهای دانش بودن، موضوع این بحث است.

🔷 اما چرا چنین است؟
چطور می شود که حتی در «چنین روزی» واکنشی در میان اساتید و پژوهشگران نمی بینی؟

دو دلیل بر این امر قابل ذکر است:
یک- قدرتمند بودنِ نهاد دانشگاه
دو- اقتصاد دانشگاه

🔴 واقعیت امر این است که «استاد دانشگاه» بودن در بسیاری از کشورها «امر ویژه» یا اتفاق خاصی نیست. در داخلِ دانشگاه بودن، در بسیاری کشورها مترادف است با اینکه فلانی درگیر تدریس است! یا اینکه فلانی حقوق بگیر است. ولی در آمریکا چنین نیست. داخل دانشگاه بودن یک «اتفاق ویژه» است و دلیل این امر قدرتِ نهاد دانشگاه است. دانشگاه به تمام معنی کلمه درگیر جابجا کردنِ مرز دانش است و «آدمی» که جذب دانشگاه می شود واقعا «باعرضه» محسوب می شود. باید کسی باشد که بتواند «تولید» داشته باشد، اما نه تولید یک کالایِ روتین و متعارف، بلکه تولیدِ «محتوایی جدید» در حوزه دانش.

دانشگاه آدم قوی جذب می کند (فارغ از ملیت و نژاد) و آن نیروی توانمند، محصولی تولید می کند که بخش صنعت «خریدار» اش است. او پایان نامه برای قفسه کتابخانه ها تولید نمی کند. دانشگاه ذلیل نیست و لذا رقابت برای ورود به آن، رقابت در لیگ آدمهای توانمند است.

🔴 نکته دوم مسالۀ اقتصاد دانشگاه است. دانشگاه چون که دستش توی جیب خودش است(!) برایش فرقی نمی کند که جو بایدن سرکار باشد یا دونالد ترامپ یا اینکه خانم نیک هیلی!
استاد دانشگاه عوامِ سیاسی نیست، فرق اینها را می فهمد، ولی می داند که قرار نیست چندان متاثر از رفتن یا آمدن صاحبان این نامها شود.

در بحث اقتصاد دانشگاه مثالی باید زد: در تمام بیزینسهای «امروز» آمریکا، شرکت و یا فعالیت بازرگانی ای که بتواند یک میلیون دلار پول تولید کند باید واقعا همت و «تلاش بسیار» مصروف کند. یک میلیون دلار، پول قابل توجهی است. ولی یک دختر جوان مانند خانم باربارا سیمپسون در دانشگاه استنفورد با ارایه یک پروپوزال یک میلیون دلار فاند می گیرد. این خانم به سی سالگی نرسیده اکنون هفت دانشجوی دکترا دارد، یعنی هفت فاند بین نیم تا یک میلیون دلار گرفته است! وقتی این میزان از ثروت و توان در دست یک نفر است، بدیهی است که او خود را «مستقل از تکانه ها» و شوکهای عالم سیاست می داند. دخل و خرجش دست خودش است و روزگار (به تعبیر مولوی) بر «قانون خویش» می گذراند:

یونسی دیدم نشسته بر لب دریای عشق/
گفتمش چونی؟ جوابم داد بر قانونِ خویش!

باربارا سیپسون یا امثال او کسانی نیستند که به قول فواد ایزدی بعد از سر زدن به خمره مقاله بنویسند، بلکه انتشار مقاله از سمت آنها یعنی تولید یک حرف جدی و کاربردی در مرز دانش. اینها از مسیر دشواری عبور کرده اند ولی به جایگاه مستقل/مستحکمی رسیده اند... جایگاهی که در آن می کوشند «متمرکز» کار کنند.


🌐www.tgoop.com/solseghalam
▪️▪️▪️
در فرصتی دیگر درباره پروژه مشترک تیم این خانم جوان با شرکت فولاد نپّون ژاپن صحبت خواهد شد.

چند اسلاید و تصویر از جلسه امروز🔻
10 اسلاید اول
10 اسلاید دوم
👍10017👏9🙏2👌2👎1
Audio
فایل صوتی نشست مروری بر تجارب شهرهای توکیو و سانفرانسیسکو در زمینه سازه های بلندمرتبه و زلزله

و صحبت درباره گزارش فنی تهیه شده برای شهرداری سانفرانسیسکو در زمینه استراتژیهای مواجه با زلزله در این شهر

(شهرداری تهران - مرداد ۱۴۰۲)
توضیحات🔻
👍11🙏2👌1
مروری بر تجارب شهرهای توکیو و سانفرانسیسکو


🔷 شهردار سانفرانسیسکو از عده ای از محققین و پژوهشگران خواست که به او و مدیران شهرداری بگویند که «اگر فردا صبح» زلزله ای در سانفرانسیسکو بیاید، او و مدیرانش چه باید بکنند؟ این سوال، و پاسخی که تیم ATC متشکل از پژوهشگران دانشگاه استنفورد و برکلی به آن داده اند موضوع سخنرانی بنده در جلسه با مدیران و کارکنان شهرداری منطقه پنج بود.

خلاصه مباحث و مشاهدات این جلسه (به همراه فایل صوتی) ذیلا ارایه می شود:

1️⃣- یکی از نکات جالب توجه این بود که در اینگونه جلسات فنی در شهرداری منطقه علاوه بر سخنران از سازندگان بزرگ آن منطقه نیز دعوت به عمل می آید. علاوه بر این، پیش از شروع سخنرانی میهمان مدعو، چند تن از سازندگان درباره تجارب/دغدغه های خود (در زمینه روشهایی اجرایی و کیفیت مصالح) سخنرانی کوتاهی می نمایند.

در هر کشوری سازندگان بزرگ آن کشور از سرمایه های آن کشور محسوب می شوند. سازندگان بزرگ، معمولا تجارب ارزشمند و مهمی در زمینه ساخت و ساز (و روشهای اجرایی) دارا هستند.
برای مثال بعد از زلزله اخیر ترکیه، تیمهای پژوهشی که از دانشگاههای آمریکا برای مطالعه زلزله به ترکیه رفته بودند به توانمندی و قدرت پیمانکاران ترکیه ای اذعان داشتند. (چنین شرکتهایی در ترکیه به عنوان بازوی دولت در آواربرداری/امدادرسانی عمل کرده بودند)

در ابتدای این جلسه نیز آقایان مهندس جولانی و فولادوند درباره مصالح و رو‌شهای نوین در انبوه سازی صحبت کردند. در انتهای نشست نیز فرصت گفتگو و صحبت با جناب رحیم قربانی فراهم شد. ایشان با همراهی تیم توانمند، یک پروژه ۹۰ هزار متر مربعی را ظرف کمتر از ۱۲ ماه از صفر تا صد به انجام رسانده است. ایشان اکنون فقط «در یک پروژه ساختمانی» حدود سه هزار نیروی فنی-اجرایی دارد.

2️⃣- ده دقیقه نخست بحث:
برای شروع بحث و برای پاسخ به سوال مذکور (درباره شهرداری سانفرانسیسکو) با استفاده از یک ساز تنبور از اصول پایه دینامیک سازه و اولین فرمولها شروع کرده، و به «فرکانس ارتعاش طبیعی سازه» اشاره کردم.
اینکه برای هر جسمی در طبیعت یک فرکانس ارتعاش وجود دارد.

دانش بشر در مهندسی زلزله در جایگاهی است که می تواند بر اساس فرکانس نوسان سازه، پیش بینی کند که در طول زلزله (حرکت زمین) بیشینه «جابجایی سازه» چقدر است.

🔻دانستن جابجایی سازه چه فایده دارد؟
عملا علم دینامیک سازه به ما کمک می کند که بتوانیم نیروها (و تنشهایی) که در پایه سازه ایجاد می شود را اندازه گیری کنیم.
شبیه غیب گویی است! ولی همین چند جمله، محصول سالها تلاش دانشمندان در آزمایشگاهها و مراکز تحقیقاتی بوده است.

3️⃣- ده دقیقه دوم:
روشهای ساخت و ساز در توکیو با روشهای طراحی/اجرایی در سانفرانسیسکو (و لس انجلس) متفاوت است.

در حدود ده دقیقه به مرور مهم ترین تجارب زلزله های اخیر ژاپن و کالیفرنیا پرداخته شد.

به این مقاله نیویورک تایمز اشاره کردم که در آن به "تندی" انتقاد می کند که چرا آمریکائیها مثل ژاپنیها نمی سازند؟ و چرا از تکنولوژیهای نوین استفاده نمی شود؟!
در این مقاله به شدت ابراز نگرانی می‌شود که اگر به زودی در سانفرانسیسکو زلزله ای رخ بدهد، فاجعه خواهد بود.
لینک مقاله نیویورک تایمز

4️⃣-
ده دقیقه سوم:
با توجه به این عقبه (شامل: علم دینامیک سازه، زلزله های ژاپن و زلزله های کالیفرنیا) تیم مفصلی از افراد صاحبنام (همچون آقای پروفسور دیرلین، مدیران دفاتر مهندسین مشاور مطرح در کالیفرنیا) تلاش کردند که یک کتاب (گزارش فنی) برای شهردار سانفرانسیسکو تهیه کنند و در آن به این موضوع بپردازند که:
✔️ آقای شهردار «قبل از زلزله» باید چه کار کنی؟
✔️ آقای شهردار «بعد از زلزله» باید چه کار کنی؟

علاوه بر این به شهرداری توصیه می شود که با «بلندمرتبه قدیمی» چگونه برخورد کند؟

بخشهایی از این گزارش را برگ به برگ مرور کردیم.

5️⃣- ده دقیقه آخر:
سخن آخر درباره شهر تهران بود. بحثهای مختلفی درباره #زلزله_تهران مطرح می شود. توضیح داده شد که یکی از مهمترین مسائل مرتبط با بلندمرتبه سازی در تهران این است که:
- طراحی سازه را نباید به «شخص» داد
- طراحی سازه را نباید به «فلان استاد دانشگاه» داد
- طراحی سازه را باید به «شرکت مهندسین مشاور» سپرد

مفهوم «مهندسین مشاور» یعنی شرکتی که «هویت مهندسی» دارد. یک هویت حقوقی.
اگر فردا زلزله بیاید این شرکت در دادگاه از محاسبات خود دفاع می کند. دادگاه با «یک شخص» طرف نیست. دادگاه با یک هویت حقوقی-فنی طرف خواهد بود.

ساختار «مهندسین مشاور» در تهران هنوز مطابق مفاهیم بین المللی جا نیفتاده است.
فلان شخص توانمند در محاسبات یا فلان استاد دانشگاه،«نباید» به عنوان محاسب یک برج بلندمرتبه باشد چرا که شرکت مهندسی مشاور «ساختار» دارد.

▪️▪️▪️
سپاس از جناب مهندس شریفی و جناب فرهند بابت تنظیم و برگزاری این نشست.
تصاویر+
🌐www.tgoop.com/solseghalam
👍304👏3👌1
👌52👍2🙏2
سوپر مون - ابَر ماه
(دیدارِ رویِ‌ ماه)


گفته شده بود که امشب سوپر مون است (ترجمه فارسی اَبَر ماه گفته شده). به این بهانه بعد از مدتها بیرون از دفتر کار/پشت میز، و در فضای باز… به انتظار دیدارِ روی‌ ماه گذشت.

جالب اما این بود که غروب خورشید چشمگیرتر بود و چشم نوازتر.
پرابهت.

شعرا تعابیر گوناگونی در “وصف ماه” دارند. و بارها به روشهای مختلف روی‌ محبوب/دلبر را به ماه تشییه کرده اند. انواع گوناگونی از تعابیر لطیف «در وصف ماه» را می‌توان در غزلیات و ادب فارسی پیدا کرد. حافظ ولی یک جا تعبیر عجیبی درباره ی ماه دارد:
«آن بی سر و پا»

بله! در یکی‌ از پرشکوه ترین و زیباترین غزلیات حافظ با این واژه (برای ماه!) مواجه می شویم. می‌گوید:
سیمای محبوب من چنان زیباست که او را تشبیه به ماه نمی کنم. چون که نسبتِ دوست (تشبیهِ دوست)، به هر بی سر و پا نباید کرد:

عارضش را به مَثَل ماهِ فلک نتوان گفت/
نسبتِ دوست به هر بی سر و پا نتوان کرد


اما دلیل این تشبیه حافظ چیست؟
حافظ معتقد است که ماجرایِ محبوبی و دلداری، یک مرکز ثقل دارد و آن «هرجایی نبودن» است. برای دیدن روی جانان، شرط و شروط لازم است؛ باید «باصفا» بود و ماه، محبوبی هرجایی است. هر کسی (هر نظری) ماه را تواند دید!

«نظرِ پاک» توانَد رخِ جانان دیدن/
که در آیینه «نظر» جز به صفا، نتوان کرد

محبوب، جانان، دلدار، باید کسی باشد که «فقط» نظر پاک او را ببیند. وگرنه ماهِ بی سر و پا را که همه کس می بینند…


این فکر ها آمد و رفت و اوقات امشب هم گذشت و ماه رفت.


✍️محمدرضا اسلامی
www.tgoop.com/solseghalam
▪️▪️▪️
تصاویر: لینک+

#Super_Moon
#حافظ
#ماه
#امروز_با_حافظ
39👍12👌8👎1
✍️غول های کسب و کار خاورمیانه و جای خالی هلدینگ های ایرانی

محمدرضا اسلامی

🔷خاورمیانه فقط محل جنگ و جدل نیست، خیلی از غولهای بزرگ کسب و کار در خاورمیانه فعالیت می کنند. مجله فوربس هر سال 100 غول اقتصادی خاورمیانه را معرفی می کند اما در این فهرست نام هیچ شرکتی از ایران نیست.

در این گفتگو با تجارت فردا عنوان شد:

☑️ چرا ایران نماینده ای در لیگ غولهای کسب وکار خاورمیانه ندارد؟

☑️ غولهای کسب و کار فعلی در خاورمیانه چه کسانی (چه شرکتهایی) هستند؟

☑️ اساسا تعریف (Definition) «غول کسب وکار» در دنیای مدرن چیست؟

☑️ بنگاه بزرگ اقتصادی را می توان هم از منظر «کمّیت» (ابعاد کسب وکار) هم از منظر «کیفیت مالی» (سود) مدنظر قرار داد. به عنوان مثال «شرکت برق عربستان» یک بنگاه بزرگ اقتصادی است که هم به لحاظ کمّیت و هم کیفیت در شرایط بالندگی قرار دارد. اما شرکت توانیر در کشور ما از نظر «کمیت» تمام مشخصات یک غول بزرگ صنعت را دارد؛ ولی به لحاظ کیفیت (سوددهی) در جایگاه بنگاههای بالنده (موفق) اقتصادی قرار نمی گیرد. زیرا شرکت توانیر دائما با مشکلات مالی جدی درگیر بوده و طی «سال مالی» موفق به کسب سود و قرارگیری در باشگاه بنگاههای بزرگ اقتصادی نمی شود.

☑️ در خاورمیانه شرکتهای آرامکو، SABIC، بانک ملی عربستان، بانک NBD امارات ، هولدینگ IHC، شرکت انرژی TAQA ، هلدینگ کوآرا (QUARA) و ... را داریم.
در حال حاضر بجز هلدینگ گلرنگ (که در میان مردم عموما با محصول شامپو گلرنگ شناخته می شود) هیچ یک از هلدینگهای ایرانی توان رقابت مالی با رقبای خاورمیانه ای را ندارند.

☑️ برای برخورد علمی با این بحث، ما امروز در ایران به «گزارش های فنی» نیازمندیم که «فاصله فعلی» بین شرکتهای ایران اِیر، توانیر، بانک ملی، شرکت ملی نفت، فرودگاه بین المللی امام خمینی، ایران خودرو، سازمان بنادر و کشتیرانی... را با رقبای منطقه ای «به صورت کمّی» و با عدد و رقم نشان دهد.

فقط و فقط «عدد و رقم» است که ما را از کلی گویی و کلی بافی دور می کند.

☑️ برای مثال ما امروز باید یک گزارشِ مورد اجماع مرکز پژوهشهای مجلس و سازمان مدیریت در زمینه چراییِ بحران در شرکت توانیر داشته باشیم؛ بدون وجود چنین گزارشی سرمایه گذاریهای لازم در این شرکت انجام نخواهد شد و این شرکت تابستان سال آینده نیز با مشکل پیک بار شبکه و «قطع برق صنایع» مواجه خواهد شد.

☑️ به همین شــکل ما نیازمند یک گزارش مورد اجماع در زمینه عقب افتادگیهای ترانزیت کالا و مسافر در کشور هستیم. یا در مثالی دیگر، وضعیت سرمایه گذاری در توسعه میادین نفت و گاز کشور نیازمند یک «گزارش مورد اجماع میان دو نهاد مجلس و ســازمان مدیریت» است.

☑️ به بیان دیگر «فاصله امروزِ» شرکتهای ایرانی با رقبا و شــرکتهای مطرح منطقه باید در قالبِ گزارشهای منتشرشده در دسترس استادان دانشگاه و محققان قرار گیرد تا خرد جمعی در کشور ما نسبت به این فاصله ها به یک اجماع روشــن برسند.

☑️ فرض کنید یک گزارش علمی درباره «ظرفیت امروز اسکله ها و بنادر ایران» در مقایسه با «ظرفیت تجارت دریایی عربستان و امارات» داشته باشیم. آنگاه چنین گزارشی در معرض ارزیابی خرد جمعی پژوهشگران کشورمان قرار میگیرد و وضعیت پیشرفت کار در سواحل مکران اینگونه نابسامان (با پیشرفت لاک پشتی) باقی نمی ماند.

☑️ هنوز اجماع داخلی (میان مدیران دولتی) درباره عقب افتادنِ شرکتهای ایرانی از رقبای منطقه ای شکل نگرفته است. ما باید فاصله موجود بین عملکرد فرودگاه امام خمینی با فرودگاههای بین المللی استانبول، دوحه و دوبی را «با عدد و رقم» بدانیم. ما باید فاصله بین بانک ملی با بانک الراجحی، و فاصله بانک صادرات با بانک ملی قطر (QNB) را به صورت مشخص و به «صورت کمّی» منتشر کنیم.

☑️ بانک الراجحی هم‌اکنون با دارایی 206 میلیارد دلار در حال فعالیت است. این بانک بنا به گزارش فوربس (لینک+) در سال جاری 4.5 میلیارد دلار «سود» داده است. جایگاه امروز بانک ملی ایران یا بانک صادرات در مقایسه با بانک الراجحی کجاست؟


فایل پی دی اف این بحث در تجارت فردا این هفته🔻
شماره ۵۱۲ - شهریور ۱۴۰۲

www.tgoop.com/solseghalam
👍465👎3🙏3👏2🤔1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
گفتگوی خودمانی🔻
8🙏2👌1
گفتگوی خودمانی

دکتر محسن رنانی معتقد است که «گفتگو» مهم‌ترین رکن توسعه در یک کشور است. دکتر محمد فاضلی معتقد است که شکل گیری گفتگو در جامعه تنها زمانی رخ می دهد که ارکان قدرت در نهادهای مدنی شکل گرفته باشد. یعنی که گفتگو وقتی معنا دارد که توزیع قدرت در جامعه رخ داده باشد.

فارغ از اینکه چه نگاهی به مفهوم گفتگو داشته باشیم، و فارغ از اینکه توسعه ملی دغدغه ما باشد یا نباشد، اما یک موضوع قطعی است و آن اینکه ما برایِ حال خوبی خودمان نیاز داریم به گفتگو و همصحبتی.

جریانی از گفتگوهای پیوسته در جمع و در معرض بودن (Exposure) به آراء مختلف. در غیر این صورت در دایره و لوپ ذهن خودمان گرفتار می شویم.

گفتگوی خودمانی عنوان گروه تلگرامی است که جمعی از دوستان در آنجا با هم به گفتگو و همفکری می پردازند. محور پیوند این جمع «ادبیات» است و شعر و غزل و قلم.
بعدازظهر یک روز تابستان، فرصتی و مجالی فراهم شد برای دیدار و گفتگو. ویدیوی زیر ۲۵ دقیقه خلاصه ای از یک جلسه سه ساعته است.

دقایقی بحث و صحبت پیرامون «آینده ایران»
و سرزمینی که جایگاه تمدنی و روند توسعه آن محل دغدغه جدی است. دقایقی با صحبتهایی از:

- دکتر اسماعیل امینی
شاعر، پژوهشگر و استاد دانشگاه

- استاد ساعد باقری
شاعر و پژوهشگر

- دکتر مجید مرادی
شاعر، تحلیلگر سیاسی و استاد دانشگاه

- دکتر حجت‌اله صیدی
شاعر، نویسنده و مدیر ارشد اقتصادی

- رضا امیرخانی
نویسنده

- سعید شریعتی
روزنامه‌نگار و تحلیلگر سیاسی

- مهدی خاکی‌فیروز
روزنامه‌نگار اقتصادی

- حمیدرضا حسن‌پور
جامعه‌شناس و آینده‌پژوه

🌐https://www.tgoop.com/solseghalam/2198
👍376🙏2👌1
✍️ نوبل پزشکی در دانشگاه کیوتو ژاپن، ضرغامی با ایتا در تهران

محمدرضا اسلامی


۱- عکس زیر در گوشه دفتر کار یکی از اساتید دانشگاه کیوتو گرفته شده.
یک دفتر کارِ گمنام و بی نام و نشان برای بسیاری از مردم دنیا، ولی دفتری شناخته شده برای آکادمی نوبل پزشکی.
عکس زیر تصویرِ آن لحظه ای است که مشخص شد که جایزه نوبل پزشکی در زمینه کار بر روی پروتئین سلولهای سرطانی می رسد به آقای تاسوکو هنجو (Tasuku Honjo (本庶 佑)) در دانشگاه کیوتو ژاپن.

او خرسند در میان دانشجویانش ایستاده و برق شادی و نشاط در چهره دانشجویان جوانِ ایستاده در پیرامون او مشخص است.
بارها به این عکس نگاه کردم. فقط در همین اتاق چند دانشجوی «غیرژاپنی» در کنار پیرمرد ژاپنی حضور دارند؟!

آقای هنجو سالهاست که در زمینه سرطان و سلول کار می کند. اما او اولین کسی نیست که در «دانشگاه کیوتو» مدال نوبل گرفته است.

در دانشگاه کیوتو تا به امروز ۱۱ تن از اساتید هیات علمی موفق به دریافت جایزه نوبل سال دنیا شده اند. (از سال ۱۹۴۹ تا کنون)

کیوتو، اصفهانِ ژاپن است و دانشگاه کیوتو نماد و «محصول» یک چیز است: سیستم و ساختار ژاپنی.
ساختاری که در بخش‌های زیادی با ساختارهای غربی متفاوت است اما خروجیِ سیستم دانشگاه کیوتو در ایمونولوژی (Immunology) می شود روش مقابله با سرطان و درک ماهیت پروتئین سلول در مسئله سرطان.

آنهایی که دانشگاه کیوتو را اداره می کنند، می فهمند که یک «ساختار» را اداره می کنند. ساختاری پیچیده، و مدیریتی مبتنی بر نگاهِ سیستمی به امور.

جایزه نوبل، از دل این «ساختار دانشگاه» بر می خیزد.
و چند کیلومتر آن طرف تر، تویوتا و لکسوس هم از دل «مدیریتِ سیستمیِ صنعت» بیرون می آید.

۲- در ۳۵ ثانیه صحبت، ضرغامی حرفهایی زده که باعث حیرت شنونده است و البته بسیار خوب است که این دست حرفها در تاریخ ثبت می شود. این ۳۵ ثانیه را در زیر ببینیم و مرور باید کرد چیزهایی را که ضرغامی نمی فهمد.
مشخصا، مرور نفهمیدن هایی که باعث اینگونه سخن گفتن می شود:

☑️ ضرغامی گفته: «وقتی رونالدو به ایران بیاید باید ایتا و بله را نصب کند. تازه نه فقط خودش! بلکه:
دوستانش
فامیلش
زن و بچه
بچه محلهاش
همه (!).
خیلی هم دلش بخواد این کار رو بکنه»

☑️ این رگبار همین چند کلمه نشان می دهد که ضرغامی گمان می کند مرکز دنیاست. نه فقط رونالدو، بلکه دوستان رونالدو، فامیلش، زن و بچه اش، و حتی بچه محلهای رونالدو باید آنچه را که ضرغامی حکم می کند (یعنی ایتا و بله!) را نصب کنند.

☑️ این تفکر، ناشی از سیستمی نفهمیدنِ امور دنیاست.
ساختارها و سیستمهای دنیا محصول علم، زحمت و تلاش «انسان» است. محصول «رنج» است. بخشی از این ساختارها ایراد دارد و بخشی از آن رو به رشد و بهبود است. ولی کسی که تفکر سیستمی ندارد، و مفهوم «ساختار» را نمی داند، گمان می برد که «مرکز دنیا» اوست.
و آنچه او حکم می کند، شعاعش تا بچه محلهای رونالدو را هم احاطه می کند.

☑️ رونالدو محصول یک سیستم است. کما اینکه آقای
Tasuku Honjo
در دانشگاه کیوتو نیز محصول یک سیستم است.
آقای ضرغامی نمی فهمد که «منچستر یونایتد» هم محصول یک تفکر سیستمی است. ضرغامی نمی فهمد که ابتدا یک «ساختار» طراحی شده که از دل آن ساختار، منچستر یونایتد پدید آمده و «رونالدو» محصولِ جانبی یا By-Product آن ساختار است.

علت اینکه گمان می کنیم که «ما مرکز عالمیم» این است که درکی از رنج بشر در «طراحی و حفظ» ساختارها نداریم. آقای ضرغامی نمی فهمد که اسکایپ و مدیرانش چه رنج عظیمی را در این سالها متحمل شده اند تا بتوانند اسکایپ را در برابر سونامی رشدِ واتس اپ و تلگرام «حفظ» کنند.
ضرغامی همیشه دولتی بوده. تفکر دولتی با رنج و استرس بیگانه است.
او هرگز در معرض این وحشت نبوده که کمپانی اش و تمام پرسنل اش و تمام سرمایه گذاریهای عمرش «در معرض» نابودی باشد. او فقط از یک اتاق دولتی به اتاق دولتی دیگر رفته.

او استرس مدیران اسکایپ و زوم را هرگز نچشیده. لذا ضرغامی «ساختار» های انسانی را نمی فهمد. با تفکر سیستمی بیگانه است. و بنابراین گمان می کند مرکز عالم است. در اندیشه ضرغامی «واتس اپ» محصولِ یک سیستم نیست. او نمی فهمد که تلگرام و واتس اپ از دل اقتصاد دولتی و یا با بخشنامه دولتی بیرون نیامده اند.
واتس اپ برای او صرفا در حد «یک اپِ فیلتر شده» است.

🔷 ضرغامی بجای آنکه برود در جلسه هیات دولت و فریاد بزند که «چرا بچه دبیرستانی های کشور ایران باید هر ماه فیلترشکن بخرند؟» و بجای اینکه نگران تجارت هزاران میلیاردی «مافیای فیلترشکن» باشد، می آید و برای بچه محلهای رونالدو تکلیف تعیین می کند.

ایرادی به ضرغامی نیست.
تفکر سیستمی را کسی به او و امثال او آموزش نداده است.
فعلا، احساس نیازش هم وجود ندارد!


https://www.tgoop.com/solseghalam/2200
👍16721👎7👏5😢3👌3🤔1
2👌2
✍️ برای بازنشستگی مسعود نیلی

در یک گزاره کوتاه اگر بخواهیم درباره مسعود نیلی صحبت کنیم باید این واژه را به کار برد: «اصالت».
مسعود نیلی بوی اصالت می دهد و حرکات و رفتارهایش بیش از آنکه حالاتِ یک مهندس سازه یا یک اقتصاددان، یا یک استادِ دانشگاه شریف را به خاطر بنشاند، یک طعم از یک منش رفتاری را به خاطر می آورد: ایرانِ متین.


ایران متین یا ایران حجت عبدالملکی

🔷 درباره جوهره ایرانی و روحیه ایرانی، افراد زیادی قلم زده اند. روحیات خوب ایرانیان یا خلقیات بد ایرانیان محل پژوهش و نگارش کتابهای زیادی بوده است. اما اگر کسی از شما بپرسد: آیا نمونه ای عینی از زیستِ ایرانی (با مولفه های هویتی ایرانی) را می توانی نشانم بدهی؟ مسعود نیلی و جورِ زیستنش یک نمونه از هویت ایرانی است.
یک زیست غیرهیجانی، غیرشتابزده، اهل عمق و اهل مطالعه، و اهل کارهای تدریجی (غیرجهشی).

همان چیزی که علی حاتمی در آثارش سعی می کرد نشان بدهد. چیزی که «بوی اعصار» بدهد.

🔷 نمی‌دانم‌ اسمش‌ را چه باید گذاشت، اما من برای این نوع زیستن یک اسم انتخاب کرده ام و آن ایران متین است.
ایرانِ متین متفاوت است با ایران حجت عبدالملکی.
متفاوت است با ادعاهای گنده کردن و حرفهای هیجانی به بیرون پرت کردن.

دقت در به کار بردن واژه ها، اعداد و ارقام.


🔷 درباره فعالیتهای علمیِ مسعود نیلی افراد زیادی حرف زده اند. و البته در این عالم اقتصاددان کم نداریم. اما وجهِ اقتصاددان بودنِ مسعود نیلی ذیلِ جورِ زیستنش قرار می گیرد.
حسب اتفاق همانند محسن رنانی که اقتصاددان بودنش، عنصر دوم در هویت رنانی است. رنانی بیش از آنکه اقتصاددان باشد، بوی هویت تاریخ اعصارِ اصفهان را می دهد. انگار که چهارباغ است که هویت (جامه ی) انسانی پوشیده. چهارباغی است که در جامه انسان راه می رود و سخن می گوید. محصول آب و خاک اصفهان است. اقتصاددان بودنِ نیلی هم ذیلِ جور زیستنش قرار‌ دارد. او نماد یک واژه است: اصالت.
Decency

🔷اقتصاددان های زیادی در کشورهای‌مختلف دنیا به سیاسیون و رهبران، مشاوره اقتصادی می دهند. و عموم اقتصاددان ها هم می دانند که سیاسیون بیش و پیش از باور به اصول علم اقتصاد، بادسنج شان است که کار می کند!

اما اقتصاددانِ متین، تا آن جایی که حرفش در دولت شنیده شود، حرف می‌ زند، و هرگاه که دولت/حکمران به او بی اعتنایی کند، سرکلاس و با دانشجویانش سخن می گوید.
نیلی از همین جنس است. در دانشکده مدیریت و اقتصاد شریف، با طیف وسیعی از جوانان حرف زد هر آن زمان که سیاسیون پنبه در گوش‌ خود نهاده بودند.

از این جهت، نیلی بخت یار و خوش اقبال بوده است.

🔷 او امروز از دانشگاه شریف بازنشسته شده است. به رغم همه ی حرفهای بالا، به گمانم هیچ ایرادی ندارد این بازنشستگی.
در #ژاپن اساتید هیات علمی را به محض رسیدن به سن ۶۵ سالگی بازنشسته می کنند. فلسفه اش هم این است که جا باز بشود. و جوان تر ها هم بیاییند. مجال بیابند.
نیلی باید از این بازنشستگی استقبال کند. و دنباله کار خویش گیرد (به تعبیر سعدی).
برای او عرصه کار و تولید محتوا، بیرون از دانشگاه هم فراهم است. بگذارد تا جوان تر ها بیایند.

🔷 همه این محاسن ذکر شد، اما بگذارید یک عیب یا یک ایراد هم از مسعود نیلی برشمرده شود. او و امثال او (که البته “امثال” او زیاد نیست!) در یک حوزه شدیدا ضعف دارند، و آن عدم امکان تکلم و ارتباط با جامعه ایرانی است. اینها توان سخن گفتن با «جمهور جامعه» را ندارند. سر کلاس خوب سخن می گویند. حتی با رئیس جمهور (یا رؤسای جمهور) هم امکان/توان گفتگو را دارند ولی در سخن گفتن با جمهورِ جامعه، ناتوانند.

در دنیای جدید که سطح درک جمهور جوامع به شکل قابل ملاحظه ای بالا رفته، یک نفر باید برای «بیرون از کلاس دانشگاه» ‌و برای «بیرون از جلساتِ سازمانهای مدیریتی» هم حرف برای گفتن داشته باشد.

«قل»! بگو. حرف بزن.
به زبان مردمان، و با مردمان، حرف بزن.
مهربان ‌و صمیمی.



🔷 خسته نباشی آقای مهندس سازه ی اقتصاددان.
ای بخارا! شاد باش و دیر زیّ /
میر زی
ّ تو شادمان آید همی



▪️▪️▪️▪️
*چند اسلاید از جلسه اخیر تجارت فردا با حضور مسعود نیلی و سایر همکاران نشریه. (لینک)


محمدرضا اسلامی
www.tgoop.com/solseghalam
👍7614🙏7👎4🤔1
اردوغان و ایلان ماسک یا نخست وزیر ژاپن و بیل گیتس؟! 🔻
👍213👌1
✍️به جای اردوغان و ایلان ماسک، نگاهی به نخست وزیر ژاپن و بیل گیتس! ‌‌

محمدرضا اسلامی

🔷روزهای پایانی شهریور هر سال به اخبار نیویورک و نشست سازمان ملل گره می خورد. اما در این سالهای اخیر، اخبار مختلفی درباره دیدارهای رجال سیاسی/رهبران با مدیران عرصه صنعت و فنآوری (در بخش خصوصی) به گوش می‌رسد.
دیدارهایی که همه بیانگر یک واقعیت جدید در دنیای مدرن است: «قدرتِ مدیران بنگاههای اقتصادی، شانه به شانه رهبران سیاسی می زند»

عملا رهبران سیاسی فهمیده اند که قدرت مدیران وادی صنعت و تجارت را باید جدی بگیرند.

🔷در شرایطی که دیدار ایلان ماسک با اردوغان (و نتانیاهو) به شکل پررنگی در اخبار و رسانه ها دیده شد، ولی دیدار نخست وزیر ژاپن با آقا و خانم بیل و ملیندا گیتس انعکاس رسانه ای گسترده ای نداشت.

و البته باید هم چنین باشد! «رسانه» به دنبال اکستریم هاست، و آدمهای ساکت و آرام، جذابیتِ چندان خاصی برای اهل رسانه ندارند!

🔷در دنیای مدرن، انسان آزادی انتخاب دارد و به تعبیر دکتر رنانی «همجنس/همفکر» ها، همدیگر را می یابند (همدیگر را پیدا می کنند). خلق و خوی اردوغان به مجالست و همنشینی با ایلان ماسک می‌خورد. جنس اینها، جنس «پریدن» است. جنسِ جهش و حرکاتِ جهشی. اما روحیه ‌و خلقیات ژاپنی، به روحیه آرام و متین آقای بیل گیتس می‌خورد. «ژاپنی» اهل کارهای تدریجی و غیرنمایشی است.

لذا اردوغان وقتی که پایش به نیویورک می رسد، به دنبال سوپرمنی می گردد که «امروز» در صنعت ترکیه #جهش ایجاد کند، ولی آقای کیشیدا وقتی که پایش به نیویورک می رسد، به دنبال مردی می رود که آرام و بی صدا به آینده و «فردای انسان» فکر می کند.

🔷درباره دیدار ایلان ماسک با اردوغان (و حتی با نتانیاهو) مطالب زیادی در رسانه ها بیان شد، اما نگاهی داشته باشیم به دیدار کیشیدا از ژاپن با مدیرعامل مایکروسافت:

1️⃣ آقای بیل گیتس و ملیندا، بنیادی را ثبت کرده اند که در قالب آن بنیاد بودجه های بزرگی را به امر «توسعه پایدار جوامع» اختصاص می دهند.

2️⃣ مفهوم توسعه وحشی با توسعه پایدار متفاوت است. توسعه وحشی یعنی اینکه مثلا به یکباره کارخانه های عظیم فولاد برپا کنی و صنایع قطعه سازی/خودرو سازی شکل بدهی و محور تمامِ فعالیتها یک چیز باشد: «تولید کالا».
اما توسعه پایدار به این مفهوم که در میانِ آن کارخانجات معظم فولاد به «مهدکودک» هم فکر کنی و در میان دغدغه کالا، گوشه چشمی و نگاهی جدی به مفهوم هنر و انسان هم داشته باشی.
غرب با تمام سعی و خطاهایش در امر توسعه، از یک جایی به بعد به این واقعیت رسید که علاوه بر «کالا» باید به «انسان» هم فکر کرد. اما انسان شرقی (چینی) هنوز حریصِ فروشِ کالاست. هنوز تنها دغدغه اصلی رهبران چینی «سرمایه» است و کشتی هایی که کانتینر بر آب حمل کنند.

3️⃣ حکایت ژاپن در شرق، اما قدری متفاوت است. ژاپنی ها پس از عبور از برخی قله های تولید، شروع کردند به فکر کردنِ جدی به مفاهیمی نظیر سرشت انسان، ارتباطات بین المللی، هنر، سینما، موسیقی و... .
ژاپن، یک سرزمین شرقی است که مفاهیمِ توسعه ی صنعت را از غرب گرفت، ولی هنوز می کوشد که «هویت ژاپنی» را تعریف کند. «توسعه» در ژاپن، با مفهوم «حرص (ولع) چینی» قدری متفاوت است.

4️⃣ مسئله اصلی در این ماجراها «ظرفیت وجودی انسان» است. بیل گیتس، یک جوان ترکِ تحصیل کرده (و دانشگاه تمام نکرده) طی سالیان، ثروتمند شده و از محل مایکروسافت میلیاردها دلار ثروت بهم زده.
ثروتی افسانه ای.
اما او «غرق» ثروت نشده به مفهوم اضعافاً مُّضاعفَةً.
اینکه بخواهد ثروت روی ثروت تلمبار کند.
او بخش مهمی از ساعات روزش را اختصاص به مسائلی همچون گرمایش جهانی، تغییرات اقلیمی، سلامت و... داده است.

مسیر حرکت افرادی مثل او با امثال ایلان ماسک یا ترامپ متفاوت است. ایلان ماسک از جهشی به جهشی دیگر در حرکت است. او از Zip2 به سمت تسلا جهیده. پس از موفقیت در تسلا رفته و اسپیس اکس را ساخته. هنوز از کار فضا و استارلینک فارغ نشده، توئیتر را خریده، سپس رفته و روی نرون مغز کار می کند و کاشت تراشه در مغز…
اما مسیر حرکت امثال بیل گیتس را ببینیم.

5️⃣ بازگردیم به بحث بنیاد بیل و ملیندا گیتس.
این بنیاد هر سال جوایزی را به افرادی که در بحث توسعه پایدار کار می کنند اهدا می کند.
(Goalkeepers Global Goals Award)
امسال این بنیاد جایزه اصلی را به آقای کیشیدا اهدا کرد. به گمانم سخنرانی چند روز پیش کیشیدا و بیل گیتس نمادی از یک جریان تعقل در مسیر حرکت انسان است. (سخنرانی را در اینجا و فهرست سایر جوایز را اینجا ملاحظه کنید)

6️⃣ اما سوال پایه ای این است که در این میانه «ما» کجائیم؟
دولتمردان ما چقدر با چهره هایی نظیر مدیرعامل مایکروسافت همنشین و همصحبت می شوند؟

هر کبوتر می پرد زی جانبی
وین کبوتر جانبِ بی‌جانبی

ما نه مرغان هوا، نِی خانگی
دانهٔ ما دانهٔ بی‌دانگی!
#مولوی
www.tgoop.com/solseghalam
👍83👏129👎5👌5🙏3
110😢17👍5🙏2
دیروز‌ مادربزرگ از میان ما پر کشید و امروز روی در نقاب خاک کشید.

این دو عکس باقی ماند از چند هفته پیش. برای ساعت دوازده نیمه شب قرارِ حرکت به سمت فرودگاه بود برای پرواز کالیفرنیا.
حوالی ساعت نه شب دیدم که بی تابم. اصلا قرار در دل نیست. گفتم باید که چابک بروم تا یکبار دیگر چند دقیقه فرصت کوتاه دیدارش دست بدهد . دل سیر نشده… حوالی نه ‌و نیم شب رسیدم. دستش را گرفتم و بوسیدم. دلم لرزید. چون استخوان‌های دست حالت معوج پیدا کرده بود و انگار تکیدگی استخوانها می گفت که این دیگر آن مادربزرگ روزهای نوجوانی ات نیست. نکند این آخرین دیدارمان بشود؟

از آن شب و آن دیدار همین دو تا عکس باقی ماند.
و بعد دوباره چمدان ها و حرکت.

هفته پیش نود ساله شد و این هفته آرام رفت.
و خاطرات دوران کودکی و نوجوانی را با خود برد.

از کودکستان آمده بودم و نشسته بود و پیاز پوست می گرفت. تکه ای برداشتم که بخورم. گفت بچه جان نخور دهانت می سوزد. مزه ی آن مهربانیِ چند دهه پیش تا امروز باقی مانده. نگران بود که دهان کودک تندیِ پیاز را تجربه نکند.

از دبیرستان آمده بودم. ظهر بود. گفت محمد ناهار با هم بخوریم. سفره انداخت. گفتم با دوچرخه بروم سر کوچه دوتا نوشابه خنک بخرم و برگردم. نوشابه های نارنجی تازه مد شده بود!
تا سالها می گفت: یادت هست آن دو تا نوشابه چقدر خوشمزه بود؟!
- - - -

خاطره های ما را با خود می برند. و رفتن شان، نهیب است که هی! سالها بر ما گذشته است.

برایت و برای خودم این غزل حافظ را زمزمه می کنم و به خدا می سپارمت

خوابم بشد از دیده در این فکر جگرسوز
کآغوش که شد، منزلِ آسایش و خوابت؟ 😭

تا در ره پیری به چه آیین رَوی ای دل؟
باری به غلط صرف شد ایام شبابت

- - - -
ایام شباب بگذشت. مادر بزرگ هم رفت مثل پدربزرگ.

روزها گذشت.
201😢87👍15
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تنها صداست که می ماند

چو ایران نباشد تن من مباد.

(شعرخوانی خلبان محمود ضرابی)
52👏5🙏4👍3
2025/08/28 13:06:17
Back to Top
HTML Embed Code: