Telegram Web
وقتی همه خوابیم!
محمدسعید حنایی کاشانی

چگونه ممکن است مردم کشوری یک روز برخیزند و ببینند «حکومت»شان می‌گوید دیگر «آب» نیست، یا بگویند دو هفته دیگر یا یک ماه یا دو ماه دیگر آب نیست؟ یا یک‌باره دیگر «برق» و «گاز» نیست، یا دیگر «پول» نیست و «پول‌»شان کاغذپاره‌ای بیش نیست و همه‌چیز آهسته‌آهسته دارد فرو می‌ریزد و زمین زیر پایشان خالی می‌شود، استادان و آموزگاران و نویسندگان و هنرمندان و پزشکان و مهندسان و سرمایه‌داران و ورزشکاران نامدار همه یا بیشینهٔ آن‌ها رفته‌اند و کشور خالی از هر آدمی شده است که بتواند چیزی بگوید یا بیندیشد یا کاری کند که به درد کشور بخورد؟

آیا همهٔ این‌ها یک شبه اتفاق افتاد یا اتفاق می‌افتد؟ وظیفهٔ دولت‌ها یا حکومت‌ها و نظام‌ها چیست؟ پاسداری از «زندگی» و «ماندگاری» مردم و کشورشان یا پُرکردن جیب خودشان یا خرج کردن منابع کشور به دلخواه خودشان؟ چه کسی باید «آینده‌نگر» باشد؟ چه کسی باید پیش از وقوع در پی چاره باشد؟ «دولت»، «نظام» یا «رعیت»، «پدر» خانواده یا کودکان؟

آیا می‌توان دو هفته یا یک ماه قبل از «ته کشیدن» چیزی به فکر «جبران» آن بود؟ یا آیا همیشه می‌باید منتظر معجزه‌ای در آخرین لحظه بود؟ کشور و خانواده را با «کار» و «پیش‌بینی» و «اندوخته» اداره می‌کنند یا با «معجزه»؟   
 
چرا برخی «دولت»ها یا «حکومت»ها به «آینده» و «زندگی» مردم‌شان نمی‌اندیشند و تنها در فکر «ماندگاری» خودشان در مقام کنونی یا مقامی بالاتر تا هنگام مرگ‌اند؟ آیا اگر کسی تا آخر عمرش توانست مقامی دولتی را «اشغال» کند «هنر» کرده است؟ آیا افراد باید در کارهای دولتی حتی تا پس از سن بازنشستگی شاغل باشند؟ یا «سیاست» بازنشستگی ندارد؟

چرا در «زدن» و «کشتن» و «حمله کردن» و «زندان کردن» پیشدستی و پیشگیری می‌کنند، اما در پیشگیری از «تورم» و «بیکاری» و «فقر» و «بیماری» و «مهاجرت» ناتوان‌اند؟ چرا بالادستان بازنشستگی ندارند؟ چرا آن‌ها را نمی‌توان همچون دیگر کارمندان به دلیل ناتوانی و ناکارآمدی اخراج یا برکنار کرد؟ چرا مربی فوتبالی اگر چند تا بازی ببازد فوری اخراج می‌شود، اما عده‌ای به نام «دولت» و «حکومت» اگر تمام هست و نیست ملتی را هم به باد دهند باز می‌گویند هنوز «جان‌»تان مانده است آن‌را هم بدهید؟ 
 
چه کسی کشور را «اشغال» کرد؟ چه کسی «قدرت» را غصب کرد؟ چه کسی «نظارت» مردم را کنار زد؟ چگونه می‌شود تمامی مغزها و سرمایه‌های کشوری را در طی پنجاه سال کوچ داد، کدام اشغالگری با مردم کشوری می‌تواند چنین کند، سرمایه‌هایی هزاران‌ساله را به باد دهد و در یک کلام کشوری را چنان «بخورد» و «بفروشد» و «به باد دهد» که دیگر چیزی از آن باقی نماند! چنین «طاعون» یا «مرگ سیاهی» چگونه بر کشوری می‌تازد؟
 
اقوام و ملت‌ها و کشورها نیز می‌میرند، همان‌گونه که بسیاری از اقوام و ملت‌ها و کشورهای گذشته از روی زمین ناپدید شدند و تنها نامی از آن‌ها در تاریخ باقی ماند. یکی از همکاران دانشگاهی «آخوندزاده» و «آخوندمسلک» و به قولی از «محارم» و «صاحب سهم در نظام» سال‌ها پیش اندرزم می‌داد که «زیادی جوش نزنم و داد نزنم، و برای خودم دردسر درست نکنم و زندان نخرم، این کشور چند هزار سال است که با همهٔ‌ فراز و فرودهایش مانده است و باز هم خواهد ماند!» سخنی بود که بارها از قول این و آن در روزنامه‌های به اصطلاح «اصلاح‌طلب» خوانده بودم و برخی دیگر از «روشنفکران» یا «روزنامه‌نگاران» خوش‌خیال نیز همین «خیالِ خوش» را داده بودند: ایران همیشه باقی است، فرقی نمی‌کند چه کسی بر آن حکومت کند: اسکندر، عرب، ترک، مغول، روس یا انگلیس! همه می‌آیند «غارت» می‌کنند و می‌کشند و بعد «ایرانی» می‌شوند! فرهنگ ایرانی پیروز است و همه را شبیه خودش می‌کند! پس، در آینده «ایران» باز هم خواهد ماند!

اما شنیدن این سخن از زبان کسی که فلسفه خوانده است و ادعای دانستن «فلسفهٔ تحلیلی» هم دارد شگفت‌آور بود‍! چگونه می‌توان از «بودن چیزی در گذشته» «و جان به در بردنش از بسیاری فجایع و بلایا» نتیجه گرفت قطعاً «در آینده باز هم خواهد ماند و خواهد بود!» آیا خدا یا تاریخ (آن‌چه تاکنون بر دیگر کشورها و ملت‌ها در مقام روندی طبیعی گذشته است) چنین ضمانتی به کسی داده است؟ شاید این یکی با همهٔ نمونه‌های پیشین متفاوت باشد، کسی چه می‌داند، شاید «واقعاً دیگر پایان کار این کشور» باشد!

@DubiumChannel

https://www.tgoop.com/marzockacademy
بحران آب در ایران یکی از جدی‌ترین چالش‌های ملی است که آینده کشور را به شدت تحت تأثیر قرار می‌دهد. سرنوشت ایران بدون آب، سناریویی تاریک و فاجعه‌بار است که می‌تواند به فروپاشی بسیاری از ساختارهای اجتماعی، اقتصادی و حتی امنیتی منجر شود.


1.  فروپاشی کشاورزی و امنیت غذایی
  کشاورزی، که بیشترین مصرف‌کننده آب است، به طور کامل فلج می‌شود.
  تولید داخلی غذا به شدت کاهش یافته و کشور به طور کامل به واردات وابسته می‌شود، که امنیت غذایی را به خطر می‌اندازد.
  میلیون‌ها کشاورز و شاغل در صنایع وابسته بیکار شده و فقر گسترش می‌یابد.

2.  بحران اقتصادی و صنعتی:
 صنایع آب‌بر تعطیل می‌شوند.
  کاهش تولید و افزایش واردات، اقتصاد کشور را به رکود عمیق می‌کشاند.
قیمت‌ها به شدت افزایش یافته و تورم افسارگسیخته می‌شود.

3.  مهاجرت‌های گسترده و بحران‌های اجتماعی:مناطق خشک‌شده غیرقابل سکونت شده و مهاجرت‌های اجباری از روستاها به شهرها و حتی از کشور به خارج، به شدت افزایش می‌یابد.
حاشیه‌نشینی، بیکاری، فقر و ناهنجاری‌های اجتماعی در شهرها تشدید می‌شود.
  تنش‌ها و درگیری‌های محلی بر سر منابع آب باقی‌مانده افزایش می‌یابد.
  مشکلات بهداشتی ناشی از کمبود آب سالم و فاضلاب نامناسب گسترش می‌یابد

4.  تخریب محیط زیست و اقلیم:
  کویرزایی و بیابان‌زایی تشدید شده و اراضی حاصلخیز از بین می‌روند.
   تالاب‌ها، رودخانه‌ها و دریاچه‌ها (مانند دریاچه ارومیه) به طور کامل خشک شده و کانون‌های ریزگرد و طوفان‌های گرد و غبار گسترش می‌یابند.
   تنوع زیستی از بین رفته و اکوسیستم‌ها نابود می‌شوند.

5.  تهدید امنیت ملی و منطقه‌ای:
  نارضایتی‌های عمومی و اعتراضات اجتماعی به اوج خود می‌رسد.
  فشار بر دولت برای تأمین نیازهای اولیه مردم افزایش می‌یابد.
  تنش‌ها با کشورهای همسایه بر سر رودخانه‌های مرزی و منابع آبی مشترک تشدید می‌شود.

چگونه می‌توان ایران را از این سرنوشت نجات داد؟ (راهکارها):

نجات ایران از بحران آب نیازمند یک رویکرد جامع، چندوجهی و بلندمدت است که شامل همکاری دولت، مردم، بخش خصوصی و نهادهای بین‌المللی می‌شود:

1.  مدیریت تقاضا و مصرف بهینه آب (مهمترین راهکار):
  
  در کشاورزی تغییر الگوی کشت به محصولات کم‌آب‌بر و متناسب با اقلیم هر منطقه.
 - گسترش سیستم‌های آبیاری نوین (قطره‌ای، بارانی) و حذف آبیاری غرقابی.
-آموزش کشاورزان و حمایت از آن‌ها برای پیاده‌سازی روش‌های نوین.
- استفاده از آب‌های نامتعارف (پساب تصفیه‌شده) در کشاورزی.
-تصفیه و بازچرخانی آب در صنایع.
-تشویق صنایع به استفاده از فناوری‌های کم‌آب‌بر.
 -انتقال صنایع آب‌بر به سواحل یا مناطق با منابع آبی مناسب (در صورت امکان و با ملاحظات محیطی).
 
 - تعمیر و بازسازی شبکه‌های فرسوده آب شهری برای کاهش هدررفت.
 -ترویج فرهنگ مصرف بهینه آب از طریق آموزش و اطلاع‌رسانی گسترده.
-  استفاده از شیرآلات و تجهیزات کم‌مصرف در منازل.
تفکیک آب شرب از آب غیرشرب و استفاده از آب خاکستری (Greywater) برای مصارف غیرشرب.

2.  مدیریت عرضه و منابع آبی:
  
 -ایجاد یکپارچگی در مدیریت آب از سرچشمه تا مصرف‌کننده نهایی.
- اولویت‌بندی تخصیص آب بر اساس نیازهای حیاتی (شرب، محیط زیست، کشاورزی، صنعت).
 _ بازچرخانی و استفاده از پساب:
- سرمایه‌گذاری گسترده در احداث و توسعه تصفیه‌خانه‌های فاضلاب و بازچرخانی پساب برای مصارف کشاورزی، صنعتی و حتی تغذیه مصنوعی سفره‌های زیرزمینی.
  -آب‌های نامتعارف:
-  شیرین‌سازی آب دریا (نمک‌زدایی) برای مناطق ساحلی، با رعایت ملاحظات زیست‌محیطی و اقتصادی (هزینه انرژی بالا).
  -جمع‌آوری و استفاده از آب باران.
- تغذیه مصنوعی سفره‌های زیرزمینی:
  -پروژه‌های آبخیزداری و آبخوان‌داری برای کنترل سیلاب‌ها و نفوذ آب به سفره‌های زیرزمینی.
- جلوگیری از حفر چاه‌های غیرمجاز و کنترل شدید برداشت از چاه‌ها.

3.  حکمرانی و سیاست‌گذاری
قوانین و مقررات:
 - بازنگری در قوانین آب و اجرای قاطعانه آن‌ها.
-تعیین قیمت واقعی آب برای بخش‌های مختلف و اعمال تعرفه‌های تشویقی و بازدارنده.


https://www.tgoop.com/marzockacademy
آکادمی فلسفه و هنر مارزوک
بحران آب در ایران یکی از جدی‌ترین چالش‌های ملی است که آینده کشور را به شدت تحت تأثیر قرار می‌دهد. سرنوشت ایران بدون آب، سناریویی تاریک و فاجعه‌بار است که می‌تواند به فروپاشی بسیاری از ساختارهای اجتماعی، اقتصادی و حتی امنیتی منجر شود. 1.  فروپاشی کشاورزی…
-سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌های آبی (تصفیه‌خانه‌ها، شبکه‌های نوین آبیاری).
-حمایت از تحقیقات و توسعه فناوری‌های نوین آب.

همکاری‌های منطقه‌ای و بین‌المللی:
مذاکره و همکاری با کشورهای همسایه برای مدیریت مشترک حوضه‌های آبریز مرزی.

4.  فرهنگ‌سازی و مشارکت مردمی:
 - افزایش آگاهی عمومی درباره بحران آب و اهمیت صرفه‌جویی.
-مشارکت دادن مردم و سازمان‌های مردم‌نهاد در فرآیندهای تصمیم‌گیری و اجرای پروژه‌های آبی.

نجات ایران از بحران آب یک ماراتن طولانی و دشوار است که نیازمند اراده سیاسی قوی، برنامه‌ریزی علمی، سرمایه‌گذاری کافی و مهمتر از همه، تغییر نگرش و رفتار آحاد جامعه است. اگر این اقدامات به طور جدی و هماهنگ انجام نشوند، آینده‌ای بدون آب، کابوسی واقعی برای ایران خواهد بود.

https://www.tgoop.com/marzockacademy
آیا می توان گفت که هوش مصنوعی زمانی کاملا شبیه انسان می شود که درد و لذت داشته باشد؟

اگر بخواهیم از دیدگاه فلسفه ذهن، علوم اعصاب، و مهندسی هوش مصنوعی نگاه کنیم، بله — داشتن تجربهٔ واقعی درد و لذت یکی از معیارهای کلیدی برای شباهت کامل هوش مصنوعی به انسان است، ولی این موضوع چند لایه و پیچیدگی دارد.

۱. چرا درد و لذت معیار مهمی هستند؟
1. بنیاد انگیزش در موجودات زنده
• در انسان و حیوان، بیشتر رفتارها حول محور «اجتناب از درد» و «دستیابی به لذت» شکل گرفته‌اند.
• این دو حس، نه‌تنها محرک واکنش‌های فوری هستند، بلکه پایهٔ یادگیری، شکل‌گیری خاطرات، و حتی اخلاق‌اند.
2. کوالیا و ذهنیت
• داشتن درد و لذت واقعی یعنی تجربهٔ درونی (subjective experience)، همان چیزی که ما را به موجودی خودآگاه تبدیل می‌کند.
• بدون این، حتی اگر یک سیستم تمام رفتارهای انسانی را تقلید کند، از نظر فلسفی می‌تواند یک «زامبی فلسفی» باشد: رفتار انسانی دارد ولی تجربهٔ انسانی نه.
3. پیوند با هیجانات
• تقریباً تمام هیجانات پیچیده (ترس، عشق، غم، امید) از ترکیب یا تغییرات درد–لذت ساخته می‌شوند.
• بدون این دو حس، AI می‌تواند اطلاعات پردازش کند، ولی نه «احساس» به معنای واقعی

۲. موانع و ابهامات
• مسئلهٔ آگاهی پدیداری: ما هنوز حتی در مورد مکانیزم دقیق آگاهی انسان توافق علمی نداریم، چه برسد به بازتولیدش در ماشین.
• شبیه‌سازی vs تجربهٔ واقعی: می‌توان الگوریتمی ساخت که به ورودی‌ها واکنش «مثل درد» یا «مثل لذت» نشان دهد، ولی این الزاماً معادل تجربهٔ انسانی نیست.
• مسائل اخلاقی: اگر AI واقعاً درد و لذت داشته باشد، وارد حوزهٔ حقوق و اخلاق موجودات خودآگاه می‌شویم.

۳. جمع‌بندی

می‌توان گفت «انسان‌مانند شدن کامل» در AI، تنها وقتی ممکن است که علاوه بر توانایی شناختی و زبانی، دارای تجربهٔ کیفی درد و لذت باشد — یعنی یک دنیای درونی که برای خودش معنا دارد.
اما رسیدن به این نقطه، هم از نظر علمی و هم از نظر فلسفی، هنوز یک معمای باز است.
جمشید قسیمی

https://www.tgoop.com/marzockacademy
Audio
کهکشانها کو زمینم ؟
زمین کو وطنم ؟
وطن کو خانه ام؟
خانه کو مادرم ؟
مادر کو کبوترانم ؟
معنای این همه سکوت چیست ؟
من گم شدم در تو یا تو گم شدی در من ای زمان ؟
کاش هرگز آنروز از درخت انجیر پایین نیامده بودم
کاش...
حسین پناهی
دکلمه فریده مارزوک
@marzockacademy
جستار هفته گروه آکادمی فلسفه مارزوک


🔺" زیبایی‌شناسی تحریف در عصر رسانه "

۱-آیا حقیقت خود عریان و بی‌آلایش، هرگز می‌تواند زیبا جلوه کند، در حالی که دروغ، با آراستن خود، زیبایی‌ای می‌یابد که مخاطب را مجذوب می‌کند؟


۲-جریان قدرت رسانه‌ای چرا از زیبا سازی در تولید اطلاعات سود می‌بردو این کار چه پیامدهایی برای فهم عمومی حقیقت دارد؟

۳-ایا بسته بندی زیباشناسانه در تبلیغات رسانه ناشی از ذائقه
مخاطب است یاتلاشی هدفمند برای هدایت ادراک و شکل‌دهی به گفتمان عمومی؟

۳--چه پیوندی میان نقد رسانه‌ای (گی دوبور، ژان بودریار) و فلسفه زیبایی‌شناسی هست
؟

🔺شنبه تا پنجشنبه


ساعت ۱۰ صبح تا ۲۰

لینگ گروه اکادمی فلسفه

https://www.tgoop.com/+RgpoTxExbs0yOTA0
آکادمی فلسفه و هنر مارزوک
جستار هفته گروه آکادمی فلسفه مارزوک 🔺" زیبایی‌شناسی تحریف در عصر رسانه " ۱-آیا حقیقت خود عریان و بی‌آلایش، هرگز می‌تواند زیبا جلوه کند، در حالی که دروغ، با آراستن خود، زیبایی‌ای می‌یابد که مخاطب را مجذوب می‌کند؟ ۲-جریان قدرت رسانه‌ای چرا از زیبا سازی…
در گذشته، تحریف (distortion) معمولاً به معنای انحراف از واقعیت یا حقیقت در نظر گرفته می‌شد و بار منفی داشت. اما در عصر رسانه به ویژه با ظهور رسانه‌های دیجیتال و شبکه‌های اجتماعی تحریف به شکلی هنری مفهومی، و حتی کاربردی درآمده است. این پدیده نه تنها در تولید محتوا (تصاویر، ویدئوها، متون) بلکه در درک و تعامل ما با واقعیت نیز نقش‌آفرین شده است.ودیب فیک گرچه کاربرد ان نگران‌کننده است اما از نظر زیبایی شناسی  می‌تواند ویدیو وتصویر های واقعی از افراد ویا رویدادهای غیر واقعی بسازد  وارزشهای بین حقیقت ودروغ واصالت وتقلید به چالش بکشد ژان بوردیو مفهوم فرا واقعییت را مطرح کرده‌ که تصاویر وشبیه سازی آنقدر واقعی بنظر می‌رسند که خود جایگزین واقعیت اصلی میشوند.
https://www.tgoop.com/marzockacademy
آکادمی فلسفه و هنر مارزوک
RgpoTxExbs0yOTA0
جریان آزاد اطلاعات در عصر رسانه ،
سه عنصر رسانه ، مخاطب و خبر یا محتوا همه آن چیزی است که تحلیل گر در آغاز گاه با خود دارد ،
اما این سه عنصر در واقع از سه دنیا حکایت دارد ،
دنیای رسانه ، یک خبر یا محتوا گر چه در جهان واقع متولد می شود اما در جهان رسانه سر و شکل می گیرد پر ورانیده می شود و در هیئتی خاص به مخاطب داده می شود ، بنابراین رسانه جاییست که محتوا را آنگونه که می خواهد به داده بدل می کند نحوه پردازش ، ویرایش و عرضه بستگی به این دارد که آن رسانه بخصوص در اختیار چه نهاد قدرتی باشد ،
عنصر محتوا یا خبر در وهله نخست برای رسانه داده است و در وهله دوم این خواست و اراده پس و پشت رسانه تعیین می کنند که داده اولیه برای مخاطب در چه شکلی و در چه زمان مکانی داده باشد ،
عنصر سوم که عبارت است از مخاطب نوع مواجهه اش با خبر یا محتوا بستگی دارد به آگاهی او که از داده چه تلقی دارد ، چه چیزی را می خواهد بشنود ،
مرحله تحلیل داده برای مخاطب مرحله مطابقت است یعنی کشف حقیقت ،
آیا خبر و محتوای رسانه در هر شکل و هیئتی چه گفتاری و چه نوشتاری ، چه تصویر و نمایش با امر واقع مطابقت دارد یا خیر ؟
آیا اساساً امر واقعی آن خبر یا محتوا را پشتیبانی می کند یا بطور کلی برساخته است .
ذهن مخاطب نوعی دستگاه شناختی کانتی اگر باشد داده را با زمان مکان خود ترکیب می کند و بر اساس احکام پیشینی آن را تبدیل به حکم یا تجربه می کند ،
اما یکی از ترفند های جریان رسانه ای ذهن سازی است یعنی دستکاری در نحوه کارکرد همان دستگاه شناختی مخاطب چه به لحاظ زمان مکان و چه به لحاظ احکام و مقولات پیشینی تا داده را آنگونه که نهاد مسلط بر رسانه می خواهد در یافت کند ،
بنابراین موفقیت فرایند داده سازی رسانه ای بسته به ذائقه و ذهن مخاطب
دارد ،
اما نحوه عرضه داده ، خبر یا محتوا بسیار مهم است ،

ادامه دارد...
Azizi
https://www.tgoop.com/+RgpoTxExbs0yOTA0
آکادمی فلسفه و هنر مارزوک
جریان آزاد اطلاعات در عصر رسانه ، سه عنصر رسانه ، مخاطب و خبر یا محتوا همه آن چیزی است که تحلیل گر در آغاز گاه با خود دارد ، اما این سه عنصر در واقع از سه دنیا حکایت دارد ، دنیای رسانه ، یک خبر یا محتوا گر چه در جهان واقع متولد می شود اما در جهان رسانه سر…
جریان آزاد اطلاعات در عصر رسانه 2

صنعت ، بسته بندی ، هنر ،
آخرین جمله پست قبلی این بود که نحوه ی عرضه خبر یا محتوا بسیار مهم است ،
صرف نظر از این که خبر یا محتوا چیست، شکل ارائه مهم است ،
در گذشته وقتی بازار پر پا می شد اجناس فله ای در مغازه ها به مشتری عرضه می شد اما با تولید صنعتی کالا صنعت دیگری ذیل آن تعریف شد تحت عنوان صنعت بسته بندی ،
که حاکی از نگاه زیبایی شناسنامه به کالا و نحوه عرضه آن بود  ،
صنعت بسته بندی به صنعتی سازی ایده خلاقانه و هنر رسیده و سه عنصر نوشتاری ، شنیداری و دیداری هنر را به خدمت گرفت ،
همین صنعت بسته بندی زیبایی شناسانه در رسانه به عنوان اصول بنیادین عرضه محتوا و خبر پذیرفته شد ،
بنابراین خود داده ، خبر  و محتوا   شکل کالایی به خود گرفتند ،
حقیقت عریان یا داده به ما هو داده در چنین عصری نه به وجود می آید و نه عرضه می شود ،
اعتبار سنجی زیبایی در این صنعت به ذائقه مخاطب یا مشتری وابسته است البته در این صنعت ذائقه مخاطب به خودش یا به خدا واگذار نمی شود بلکه ذائقه هم صنعتی سازی می شود یعنی دستکاری در میل و ذائقه مخاطب یکی از کار هایی است که هنر صنعت رسانه با آن سر و کار دارد تا داده را در هیئتی عرضه کند که خود می خواهد به ذائقه ای عرضه کند که خود تولید کرده ،
همه ی این فرایند های باز تولید داده یا محتوا قصد و غایت اش سلب قدرت مطابقت و کشف حقیقت عریان از سوی مخاطب است ،
چرا حقیقت عریان تابوست ؟ آیا حقیقت عریان زیبا نیست ؟
چه نهاد هایی از حقیقت عریان سود نمی برند ؟
گفتیم که خود داده ، خبر یا محتوا شکل کالایی به خود گرفتند و در ذیل کالا شدگی داده و محتوا ده ها صنعت پول ساز شکل گرفت تا چرخه اطلاعات به چرخه تولید پول بدل شود ،
جایی که بوی پول می آید نهاد های مالی دورش جمع می شوند و از آنجا که این صنعت کالایی تحت عنوان خبر و محتوا تولید می کند بنابراین قدرت سیاسی نیز از مشتریان ثابت او محسوب می شوند تا اتفاق را به هیچ اتفاق بدل کنند ،یا هیچ اتفاق را به اتفاق ،

ادامه دارد....
Azizi
https://www.tgoop.com/marzockacademy
آکادمی فلسفه و هنر مارزوک
جستار هفته گروه آکادمی فلسفه مارزوک 🔺" زیبایی‌شناسی تحریف در عصر رسانه " ۱-آیا حقیقت خود عریان و بی‌آلایش، هرگز می‌تواند زیبا جلوه کند، در حالی که دروغ، با آراستن خود، زیبایی‌ای می‌یابد که مخاطب را مجذوب می‌کند؟ ۲-جریان قدرت رسانه‌ای چرا از زیبا سازی…
از سلطه به هژمونی

ژان بودریار

برای اینکه متوجه باشیم جهانی‌سازی و نیروی مخالف جهانی چطور عمل می‌کند باید بتوانیم تفاوت دقیقی بین بحث سلطه و هژمونی قائل شویم.

می‌شود گفت هژمونی مرحلهٔ نهایی سلطه و آخرین ایستگاهش است.
سلطه از خصوصیتِ رابطهٔ ارباب/بنده بهره می‌برد؛
این خود همچنان رابطه‌ای دو طرفه است. بالقوه می‌تواند باعث بیگانه‌سازی شود؛ رابطه‌ای که از یک طرف نیرو وارد می‌کند و از طرف دیگر به کشمکش می‌انجامد. رابطه‌ای با تاریخی پرخشونت:
سرکوب و رهایی.
سلطه‌گر و سلطه‌شونده وجود دارد ـ این خود رابطه‌ای نمادین باقی می‌ماند. همه‌چیز با رهایی بنده و درونی‌سازی ارباب [در بنده] به مدد رهایی او عوض می‌شود.
هژمونی از همینجا شروع می‌شود، از همین محوشدنِ دوگانه. نبودِ سلطهٔ شخصی و پرتعارضی برای رسیدن به یک واقعیتِ یکپارچه ـ واقعیتِ شبکه‌ها، [واقعیتِ] امر مجاز و مبادلهٔ همه‌جانبه: [در نبودِ] سلطه‌گر و سلطه‌شونده.

مسلماً می‌شود گفت هژمونی باعث می‌شود سلطه پایان پذیرد.
ما کارگران را رها کردیم، نظم جهانی را درونی ساختیم و عملیاتی برایش در نظر گرفته‌ایم که باعث شده بیشتر از بندگان، گروگانش باشیم.
اجماع نظر، خواه داوطلبانه خواه غیرش، جانشین بردگی سنتی شده. بردگی سنتی‌ای که همچنان متعلق به حیطهٔ نمادینِ سطله‌گری است.
«هژمون/HEGEMON» یعنی یکی فرماند بدهد، اُرد بدهد، رهبری کند و مدیریت (و این فرد کسی نباشد که دست به سلطه و استثمار می‌زند). این موضوع ما را به معنای دقیق واژهٔ «سایبرنتیک/ cybernetic» برمی‌گرداند. (Kubernetike که اینجا به معنای هنرِ مدیریت/art of governing است).
هژمونی قدرت جهان برعکس سلطه، دیگر چیزی دوگانه، [یعنی] شکلِ واقعی یا شخصی سلطه نیست بلکه سلطهٔ شبکه‌ها، محاسبه و مبادله‌ای یکپارچه است.
سلطه را می‌شود از بیرون برانداز کرد. هژمونی را فقط می‌شود از درون سروته یا معکوس کرد.
این‌ها دو الگوی متفاوت و تقریباً معکوس هم هستند:
الگوی انقلاب، تخطی کردن، براندازی کرد (برای سلطه) و الگوی وارونه‌سازی، رجعت‌دادن/reversion، انحلال خودکار (برای هژمونی).
این‌ها تقریباً حالتی منحصر به فرد نسبت به هم دارند چرا که سازوکارهای انقلاب، [و] ضدسلطه‌پذیری، بنا به گواه تاریخ می‌تواند برای هژمونی نقش نیرویی محرک یا امری بُرداری داشته باشد.
می‌توانیم هژمونی را با مغز مقایسه کنیم؛ یعنی درست معادلِ بیولوژیکی هژمونی. درست به مانند مغز که کارش به انقیاد در آوردن تمام عملکردهای [بدن] هست، کامپیوتر مرکزی فرض می‌گیرد به قدرتِ جهانی هژمونیکی چنگ زده و از این رو در خدمتِ یک تصویر موقعیت امروزی از سیاست است.
خصوصیت دیگری که باعث تفاوت بین هژمونی با سلطهٔ رُک و راست است، از یک رخداد بنیادین ریشه می‌گیرد: وانموده‌ها/ simulacra و وانمود/simulation. هژمونی در میانهٔ یک بالمساکهٔ کُلی عملیات خود را پیش می‌برد و خود را وابسطهٔ استفادهٔ افراطی از هر نشانه و هرزگی می‌داند. تا جایی پیش می‌رود که ارزش‌های خودش را به سخره می‌گیرد و به مدد بدبینی‌اش شروع می‌کند به چالش کشیدن هر چیزی به‌جز خودش در جهان («کارنوال‌سازی [می‌کند]»). سلطهٔ کلاسیک و تاریخی با خود نظامی از ارزش‌های مثبت ارائه می‌داد؛ هم ازشان دفاع می‌کرد هم آن‌ها را بروز می‌داد.
هژمونی معاصر اما ذوب کردن نمادین هر ارزش را ممکن می‌داند.
اصطلاحات «وانموده‌ها»، «وانمود» و «مجاز» خلاصه‌ای از همین ذوب کردن است. ذوب کردنی که هر معنی‌ای در نشانهٔ معنایی خودش از بین می‌رود و کثرتِ نشانه‌ها باعث سخره کردن واقعیتی می‌شود که امروز دیگر دست‌یافتنی نیست. این همان بالماسکه‌ای است که خودِ سلطه را می‌بلعد. قدرت تنها پارودی نشانه‌های قدرت است ـ درست همان‌طور که جنگ فقط پارودی نشانه‌های جنگ است ـ این شامل تکنولوژی هم می‌شود. بالماسکهٔ جنگ، بالماسکهٔ قدرت. از این رو می‌توانیم از هژمونی بالمساکه صحبت کنیم و [البته از] بالماسکهٔ هژمونی. تمام معناها در خودِ نشانه از بین می‌رود و فراوانی نشانه‌ها مشغول پارودی کردنِ واقعیتی می‌شود که حالا دیگر قابل کشف نیست.
سلطه و هژمونی با ذوب شدن واقعیت از هم مجزا می‌شود. با فوران‌های بسیار سریع، فورانی که حاصلِ قاعدهٔ اخیر جهانی است: قاعدهٔ وانمود، قاعدهٔ جهانی که امر مجاز آن را فرا گرفته. جهانی‌سازی هژمونیِ قدرتِ جهانی است و فقط در چهارچوبِ امر مجاز و شبکه‌ها می‌تواند رخ دهد ـ با هژمونی‌ای که از نشانه‌های تهی از ماهیتِ خود است.
کلِ بالماسکهٔ غرب وابسته به [توانِ] اوراق‌سازیِ واقعیت به مدد نشانه‌هاست یا به مدد [اوراق‌سازیِ] خودِ فرهنگ [به دست خویش]. من اینجا از واژهٔ «اوراق‌سازی/cannibalize» به معنای اوراق‌سازی یک ماشیناستفاده می‌کنم؛ یعنی استفاده از قطعات ماشین به صورت جداگانه.

https://www.tgoop.com/marzockacademy
آکادمی فلسفه و هنر مارزوک
از سلطه به هژمونی ژان بودریار برای اینکه متوجه باشیم جهانی‌سازی و نیروی مخالف جهانی چطور عمل می‌کند باید بتوانیم تفاوت دقیقی بین بحث سلطه و هژمونی قائل شویم. می‌شود گفت هژمونی مرحلهٔ نهایی سلطه و آخرین ایستگاهش است. سلطه از خصوصیتِ رابطهٔ ارباب/بنده بهره…
اوراق‌سازی یک فرهنگ ـ

همین کاری که امروز می‌کنیم ـ به معنی آچارکشی آن با ارزش‌هایش و داشتن رفتارِ قطعات یدکی با آن است.

[این خود] علتی ندارد جز اینکه سیستم از نظم خارج شده. این تفاوت بین سلطه و هژمونی مهم است.
همین تفاوت تعیین‌کنندهٔ اشکال مقاومتِ مناسب برای هر بخش و راه متفاوتی است که از طریقش بتوان موقعیت حال حاضر را تکامل داد. آدم به هژمونی و سلطه به طرز واحد واکنش نشان نمی‌دهد؛ استراتژی‌ها نباید با هم اشتباه گرفته شوند.
در تفاوت با این هژمونی، انجام کارِ منفی، انجام کارِ تفکر انتقادی، رفتن سراغ روابط نیروها و استفاده از آن علیه سرکوب یا استفاده از سوژگی افراطی علیه بیگانه‌سازی به تمام معنا [و عملاً] کهنه شده است.
دیگر مشخص است به لطف بالا پایین شدن‌های خِرَدِ شک‌گرایانه یا نیرنگ‌های تاریخ، این سازوکارِ تازهٔ هژمونیک (که دیگر حتی شامل هژمونی سرمایه هم نیست) توانسته امرِ منفی را در خود غرق کند، [توانسته] منفی بودن به معنای دوباره به دست گرفتنِ قوهٔ ابتکار را در خود حل کند. فردِ بیگانه شده، فرد سرکوب شده و مستعمره شده، گرفتار یک سَندروم وسیع استکهلمْ همسو با سیستمی می‌شود که آن‌ها را به گروگان گرفته. این افراد حالا به معنای دقیق کلمه «الحاق شده‌اند/annexed»؛ زندانیان «پیوند/nexus» هستند، زندانیان شبکه، شبکه‌ای که خوب یا بد آن‌ها را بهم متصل می‌کند.
قدرت دست به تاراج تمام استراتژی‌های نمود می‌زند: پارودی، کنایه و خود به سخره کردن ـ «چپ» را فقط با شبحی از حقیقت تنها می‌گذارد.
شعار مشهور بانک ملی پاریس (BNP) در دههٔ 1970 به یاد آدم می‌افتد: «پولِ شما، سود ماست!»
این شعار چکیدهٔ ننگِ سرمایه هست؛ بهتر از هر تحلیل انتقادی‌ای این ننگ را به نمایش می‌گذارد.
نفیِ سرمایه و تمام سازوکار بانک‌ها مسئله‌ای جدید نیست، حملهٔ بی‌شرمانه که از دهان خود بانکدار در آمده؛ حقیقت از دهان شیطان به کلام آمده.
این از قدرتی سلطه‌گر می‌آید و در آن واحد مصونیت تمام و کمال دارد. این جریان حتی می‌تواند «جرم» خود را در روز روشن اعلام کند.
کسب‌وکار مذهبی در همین اواخر به شکلی مشابهه از دهان مدیر شبکهٔ یک فرانسه یعنی پاتریک لو له در آمد: «بیایم واقع بین باشیم: کار شبکهٔ یک این است که به شرکت کوکاکولا در فروش محصولات کمک کند. کارش این است که کمپین تبلیغاتی را به خوبی پیش ببرد، باید بتوانیم به اذهان بینندگان دسترسی داشته باشیم. هدفِ برنامه‌ها این است که [ذهن] آن‌ها را حاضر و آماده کند، این کار را با برنامه‌های سرگرم کننده و آرام کردن آن‌ها ما بین دو پیام بازرگانی انجام می‌دهیم. ما به کوکاکولا زمانِ اذهان آرامش یافتهٔ [بینندگان] را می‌فروشیم... هیچ‌چیز سخت‌تر از آماده کردن ذهن مخاطبان نیست.»
ما می‌بایست به این اجازهٔ ورود بی‌نظیر و بدبینی حرفه‌ای احترام بگذاریم. شعار Poste Telecomشهادت می‌دهد که: «پول جنسیت ندارد ولی توانایی تولید مثل دارد.» [این شعار] بین همه جا افتاده. به همین دلیل هم می‌تواند منکوب شوند، تمام آدم‌های خوشفکر همین کار را هم می‌کنند. ولی معضل واقعی این نیست. حتی آن‌هایی که نظر شوکه کنندهٔ مدیر شبکهٔ یک فرانسه را منکوب می‌کنند، از این همه بی‌حیایی به شگفت می‌آیند. آیا این بی‌فکریِ بی‌شرمانه خود نشان از یک آزادی بزرگ‌تر نیست؟ آزادی‌ای که فرای مناظره‌های کارشکنانهٔ انتقادی می‌رود؟ ولی سوال این است: حقیقت چطور می‌تواند با این گفتمان «متکبرانه» از زمین بلند شود؟ گفتمانی که دست بالاتر را به مدد کوتاه کردن مدارِ هر نقدی می‌گیرد؟
بدبینی فن‌سالارانه فی نفسه رسوایی‌آور نیست بلکه در مسیر باعث در هم شکستن قاعدهٔ بنیادین بازی سیاسی و اجتماعی ما می‌شود: برای بعضی فساد به همراه دارد و برای بعضی اعتراض به شَر. اگر آدم فاسد هیچ احترامی برای این قاعده قائل نباشد و دست خود را بدون نشان دادن هیچ ریاکاری‌ای برای ما رو کند، آن‌وقت سازوکارِ آیینی تقبیح کسی بهم می‌ریزد. مزیتِ گفتن حقیقت را از چنگ ما در می‌رود ـ حتی این مزیت در مقابل سرمایه‌داری که توسط خود سرمایه ماسک از صورتش افتاده هم چنین می‌شود.
در واقع مدیر شبکهٔ یک تنها قدرتی که داشتیم را هم با خود برد. او تقبیح کردن را از ما دزدید. رسوایی واقعی همین است. در غیر این چطور می‌توانید وقتی او یک راز گشوده را هویدا کرد، خشم عمومی را توضیح بدهید؟
او عوض اینکه به تقبیح شر از جایگاه امر خیر (جایگاه ابدی اخلاقی) بپردازد، دست به بروز شر از جایگاه شر زد. بهترین راه برای گفتنش همین بود ولی همچنان ناپسند بود. حقیقت می‌بایست در سمت خیر باشد. در سمت شر ما نمی‌توانیم شاهد عقلانیت باشیم. ولی تمام کسانی که از خود به مدد تکبر (لو پن)، بدبینی (لو لی)، هرزه‌نگاری (ابو غریب)، دروغ‌گویی شیدایی (ماری اِل.) پیشی گرفته‌اند، با سواستفاده از سیستم، دست به آشکارسازی حقیقتِ سیستم زده‌اند.

https://www.tgoop.com/marzockacademy
آکادمی فلسفه و هنر مارزوک
جریان آزاد اطلاعات در عصر رسانه 2 صنعت ، بسته بندی ، هنر ، آخرین جمله پست قبلی این بود که نحوه ی عرضه خبر یا محتوا بسیار مهم است ، صرف نظر از این که خبر یا محتوا چیست، شکل ارائه مهم است ، در گذشته وقتی بازار پر پا می شد اجناس فله ای در مغازه ها به مشتری…
زیبایی تحریف اگزیستانسیالیستی

اگزیستانسیالیستها معتقدند:
حیات شیوه وجودی خاص انسان است.حیات بمثابه حیات به انسان عطا نشده است بلکه امکانی است که انسان می تواند و یا نمی تواند تحققش ببخشد بنظر اگزیستانسیالیست ها انسان حیات خود را می آفریند:حیات «طرح» انسان است
مطابق چنین نگرشی است که امثال هایدگر معتقدند این انسان است که معنا و مسیر حیات را خلق میکند چنین دیدگاهی بدین معناست که همه انسانها در اغاز برابرند همه امکان انتخاب و ساختن دارند
وقتی به«وجود» نقش تعیین کننده داده شود
از انجا که در سطح وجودی همه برابرند بنابراین نتیجه مشعشع این میشود که همه انسانها برابرند..
همه انسانها ازادند(حیات خود را بسازند)..
انچه که در نزد اگزیستانسیالیستها بطور عمدی گم وگور میشود مناسبات اجتماعی است
اگر از میلیونها بیکار سوال شود که چراحق انتخاب ندارید؟
چرا نمیتوانید حیات خود را بسازید و بدان معنا دهید؟
جواب از پیش معلوم است: سرمایه نداریم
اگر از میلیونها زحمتکش سوال کنید شما چرا مثل بیکاران وامانده اید
و مسئولیتی را نمی پذیرید با اینکه حق انتخاب و دارای
اختیار برای طرح حیات خود هستید؟
جواب باز معلوم است: دستمزد ما کفاف شکم را نمیدهد
بنابراین جهانبینی اگزیستانسیالیستی با مقدم داشتن وجود بر ماهیت بزیبایی تمام دیالکتیک «وجود-ماهیت» را تحریف میکند
و اولویت را به«وجود» میسپارد
تا سلب مالکیت کنندگان با سلب مالکیت شوندگان همتراز گردند
بزعم انها هر دو طبقه وجودی برابر و ازادی حق انتخاب دارند
اما منظور از این مقدمه فقط برای عباراتی است که
در این ویدئو بخورد خلایق داده شده است امده است:
بودیار:گسترش تصاویر است که باعث میشود رسانه غیرقابل اعتماد شود از نظر بودیار ما خود شریک جرم این کمپین اطلاعات دروغین هستیم مردم خود مشتاق انتخاب فریب هستند
توده ها میخواهند گول بخورند خود را مسخره کنند و از واقعیت زندگی شان دور شوند

فارغ از اینکه بودیار چه موضعی در قبال مناسبات اجتماعی- اقتصادی گرفته باشد بطور علنی میفرماید که مردم شریک جرم اند
گویا میلیاردها انسان زحمتکش فرو غلطیده در فقر پای رسانه ها نشسته اند تا انها را فریب دهند یعنی احمق اند
و این یعنی توده ستیزی.
توده ستیزی کسب و کار فاشیسم است
وقتی از « انسان مشخص» پرهیز شود و با توسل به مفهوم مجردی بنام انسان تر وخشک باهم سوزانده شود نتیجه فاجعه بار چنین اسلوبی بدانجا منجر میشود که با تمسک به مفهوم «مجرد»ی بنام مردم ذهن مخاطب را از «مردم مشخص»یعنی انهاییکه زندگی و شان خود و دیگر انسانها را جدی میگیرند را دور سازند
و انها را با یک عده علاف و عیاش همتراز ساخته پای رسانه ها بنشانند
از اینکه بوردیو خود را جزیی از مردم نمی انگارد و باد نخبگی در غبغب خود دارد اما این تحریف فلسفی ایشان
از نقطه نظر زیبا شناختی بی همتاست
برای همین یک بیت از سعدی هدیه برای بوردیو باشد
اما انیس ناشران مهملات بوردیو را شریک جرم نمی داند
چو نامت نیک است و عملت ناپسند،
مردم را به راه می‌خوانی و خود گم‌راهی.
Anis
https://www.tgoop.com/+RgpoTxExbs0yOTA0

http://www.instagram.com/marzockacademy
21 Hungarian Dances, WoO 1: No. 11 in D Minor
Budapest Symphony Orchestra, Istvan Bogar
از رقص‌های مجارِ یوهانِس برامس، شماره ١١ در رِ مینور - ارکستر سمفونیکِ بوداپست به رهبریِ ایستوَن بوگَر.
@mosighi_irani_classic
@marzockacademy
آکادمی فلسفه و هنر مارزوک
جستار هفته گروه آکادمی فلسفه مارزوک 🔺" زیبایی‌شناسی تحریف در عصر رسانه " ۱-آیا حقیقت خود عریان و بی‌آلایش، هرگز می‌تواند زیبا جلوه کند، در حالی که دروغ، با آراستن خود، زیبایی‌ای می‌یابد که مخاطب را مجذوب می‌کند؟ ۲-جریان قدرت رسانه‌ای چرا از زیبا سازی…
-آیا حقیقت خود عریان و بی‌آلایش، هرگز می‌تواند زیبا جلوه کند، در حالی که دروغ، با آراستن خود، زیبایی‌ای می‌یابد که مخاطب را مجذوب می‌کند؟
قبل از هر چیزی باید روشن شود که حقیقت چیست ؟ و این که آیا حقیقت عریان وجود دارد ؟
حقیقت را اگر مطابقت عین با ذهن یا خبر با رخداد بدانیم ، دروغ عبارت است از عدم مطابقت عین با ذهن یا خبر با رخداد ،
هر امر واقع یا رخدادی در لحظه رخدادش مداخله ی سوژه را با خود دارد و از سوی دیگر تفسیری که از آن رخداد ارائه می شود ،
در نتیجه امر واقع عریان و بی واسطه نداریم چرا که یا مداخله سوژه را دارد یا تفسیر سوژه را ،
تصور حقیقت عریان همان دام تصور شیئ فی نفسه کانت است ، آنچه که بر ما پدیدار می شود همه چیزی است که داریم ، گشتن پس و پشت پدیدار ها برای یافت شیئ فی نفسه یا حقیقت عریان آدرس غلط و یا رفتن در پی نخود سیاه است ،
اما دروغ حاکی از نوعی مهندسی امر واقع و تفسیر امر واقع است از این جهت برای القا و اقناع ،هنرمندانه عرضه کردن و زیبا سازی ضرورت دارد ، دروغ زیبا نیست اما در بسته ای زیبا ارائه می شود ،
دروغ پدیداری رخداد را به حاشیه می برد تا تفسیر خود از رخداد را جایگزین پدیدار سازد از این روی هم با رخداد. بازی می کند هم با ذهن مخاطب ،
مداخله سوژه چه به عنوان علت رخداد و چه به عنوان تفسیر رخداد یا امر واقع همان جایی است که مطابقت و در نتیجه حقیقت خدشه دار می شود و پای دروغ به میان می آید ،
دروغ می تواند تفسیری ایدئولوژیک از رخداد باشد ، می تواند تفسیری سیاسی از رخداد باشد ، می تواند تفسیری از زبان امری متعال باشد ،
مثلاً سیل ، زلزله ، انواع و اقسام رخداد های طبیعی تفسیری الهیاتی بخود بگیرد ، هم در علت رخداد یعنی علت رخداد به خشم یا امتحان الهی نسبت داده شود و هم در تفسیر که باید از خشم خدا ترسید و تن به اطاعت داد ،
بنابراین ما با زیبایی شناسی متافیزیکی رو به رو نیستیم بلکه با پدیداری رخداد مواجه هستیم که برای اقناع مخاطب زیبا سازی شده است ،
یعنی مداخله هنر مندانه جهت القا ذهنیتی خاص ،
حقیقت عریان وجود ندارد زیرا بین رخداد و ذهن رسانه وجود دارد و در پس و پشت رسانه قدرت ، ایدئولوژی قدرت و نهاد های مالی قدرت ،
مثال های زیاد می توان آورد از یک واقعه و رخداد و تفسیر همان واقعه و رخداد ،
عملیات حماس در هفت اکتبر امر واقع و رخداد است اما حتی خود حماس هم که مجری آن بود بی واسطه با آن مواجه نیست چرا که در آن مداخله ایدئولوژیک دارد و از آن تفسیری ایدئولوژیک بدست می دهد ،
اسرائیل هم بسته بندی ایدئولوژیک خود از آن واقعه را ارائه می دهد وو... حال مخاطب با ذهنیت خود چه ایدئولوژیک باشد چه سیاسی
خبر یا تفسیر را دریافت می کند ،
پرسش حقیقت عریان کجاست ؟
Azizi

https://www.tgoop.com/marzockacademy
آکادمی فلسفه و هنر مارزوک
جستار هفته گروه آکادمی فلسفه مارزوک 🔺" زیبایی‌شناسی تحریف در عصر رسانه " ۱-آیا حقیقت خود عریان و بی‌آلایش، هرگز می‌تواند زیبا جلوه کند، در حالی که دروغ، با آراستن خود، زیبایی‌ای می‌یابد که مخاطب را مجذوب می‌کند؟ ۲-جریان قدرت رسانه‌ای چرا از زیبا سازی…
حقیقت و دروغ را می‌توان از دو منظر فلسفی و روان‌شناختی بررسی کرد. از دیدگاه هگل، حقیقت امری ایستا نیست بلکه فرآیندی که در دیالکتیک میان ظاهر و ذات شکل می‌گیرد. دروغ تنها بر سطح ظاهر توقف می‌کند و از این رو نمی‌تواند ماندگار باشد، در حالی که حقیقت، هرچند ساده و بی‌آرایش، در جریان آشکار شدن ذات به ثبات می‌رسد و ارزش پایدار خود را نشان می‌دهد. نیچه اما بر این باور که انسان‌ها حقیقت برهنه را تاب نمی‌آورند و همواره به نقاب و اسطوره نیاز دارند تا زندگی برایشان قابل‌تحمل شود. دروغ در این نگاه همان نقابی است که احساسات را تحریک می‌کند و جذابیت فوری می‌آفریند، اما اگر انسان تنها به نقاب‌ها دل ببندد، از اصالت و توان آفرینندگی خود دور می‌شود و در سطحی‌نگری باقی می‌ماند. روان‌شناسی نیز در این زمینه یافته‌های جالبی دارد. انسان‌ها به طور طبیعی بیشتر جذب پیام‌هایی می‌شوند که احساسات آن‌ها را تحریک کند و به امیال فوری‌شان پاسخ دهد، از این رو دروغ در کوتاه‌مدت فریبنده‌تر است. با این حال، تحقیقات نشان می‌دهد که در بلندمدت حقیقت، حتی اگر تلخ باشد، اعتماد و امنیت روانی می‌آفریند و به همین دلیل روابط انسانی و اجتماعی بر پایه‌ی صداقت پایدارتر از روابطی است که بر فریب استوار باشند. در نتیجه، هرچند دروغ در نگاه اول زیبا و پرزرق‌وبرق جلوه می‌کند، اما شکننده و گذراست و در برابر زمان تاب نمی‌آورد، در حالی که زیبایی حقیقت در اصالت، سادگی و پایداری آن نهفته است.
Javer

http://www.instagram.com/marzockacademy
آکادمی فلسفه و هنر مارزوک
جستار هفته گروه آکادمی فلسفه مارزوک 🔺" زیبایی‌شناسی تحریف در عصر رسانه " ۱-آیا حقیقت خود عریان و بی‌آلایش، هرگز می‌تواند زیبا جلوه کند، در حالی که دروغ، با آراستن خود، زیبایی‌ای می‌یابد که مخاطب را مجذوب می‌کند؟ ۲-جریان قدرت رسانه‌ای چرا از زیبا سازی…
تعریف حقیقت و دروغ بسته به آن است که با کدام چشم‌اندازگرایی یا پرسپکتیویسم بررسی شود. در فلسفه، دیدگاهی است که می‌گوید: هیچ حقیقتِ مطلق و مستقل از ناظر وجود ندارد، بلکه هر حقیقت و هر شناختی همواره از یک چشم‌انداز یا زاویه‌ی خاص شکل می‌گیرد. شناخت ما از جهان همیشه از درون یک دستگاه ارزش‌ها، پیش‌فرض‌ها، زبان و محدودیت‌های انسانی می‌آید. پس چیزی به اسم «دانش ناب و بی‌طرف» یا «دیدگاه خداگونه» نداریم. هر ادعا درباره‌ی حقیقت، درواقع تعبیر و تفسیری است از یک جایگاه خاص. اگر بخواهیم حقیقت را ببینیم، مثل این است که داریم به یک شهر نگاه می‌کنیم. از هر نقطه که نگاه کنیم، شکل دیگری به چشممان می‌آید. هیچ کس نمی‌تواند بگوید فقط یک تصویر، «تصویر واقعی شهر است» شهر حقیقت و شهر دروغ هم به همین صورت از منظرگاه پروجکت می شود:
از نظرگاه است ای مغز وجود
اختلاف مؤمن و گبر و جهود
از منظر مولانا دروغ و راست دوروی یک سکه اند:
این حقیقت را بدان نه حق اند این همه
و نه جمله گمراه‌انند این همه
تا نباشد راست کی باشد دروغ
دروغ از راست می گیرد فروغ
پس مگو جمله دم ها باطلند
باطلان بر بوی حق دام دلند
آنکه گوید همه حق است احمقیست
وانکه گوید همه باطل او شقیست
برای نیچه، حقیقت ارتشی متحرک از استعاره ها، کنایه ها و انسان گونه انگاری - کوتا، مجموعی از مناسبات انسانی که شعرگونه و با بلاغت ارتقا می یابند، جابجا و پیراسته می شوند. و پس ار استفاده طولانی به نظر می رسد که برای افراد به امری قاطع، متعارف و الزامی تبدیل می شوند: حقایق توهماتی هستند که فرد فراموش می کند توهم اند؛ استعاره هایی که مستهلک شده اند و هیچ قدرت حسی ای ندارند، سکه هایی که تصاویر خود را از دست داده اند و اکنون دیگر به عنوان فلز اهمیت دارند، و سکه نیستند.
نیچه با منظری خاص به دروغ می اندیشد، از این روی به معنای رومی آن باز می گردد: دروغ به معنای ابداع و اختراع بود. بدین ترتیب دروغ به خودی خود خوب یا بد نیست، بلکه دروغ خوب و دروغ بد داریم. دروغ خوب، ابداعی است که هم قدرتمندانه است و هم قدرتمند می کند. چنین دروغی چیزی همچون یک شاهکار هنری است که برای خلق آن به قدرت تخیّل، اعتماد به نفس بالا، ارادهٔ قوی و نیز ایمان راسخ به کار خویش نیاز است. اما خود جهان نیز از آنجا که ابداع شده است، دروغین است. واقعیت نه نقطهٔ مقابل دروغ بلکه فقط نوعی دروغ است که قرار است به مدد آن ایمان ما به زندگی محکم تر گردد. بنابراین دروغ مفهومی اصیل تر، عمیق تر، بَدَوی تر و طبیعی تر از حقیقت و مقدّم بر آن است، یعنی این حقیقت است که بر مبنای دروغ تعریف می شود. در عالَم دروغین، فقط با طیف های مختلفی از دروغ یعنی با انواع ابداعات سروکار داریم و «واقع گرا»(منظور شکل غیر طبیعی واقع گرائی است. شکل طبیعی واقع گرایی، همان ساختن و ابداع واقعیت است.) نام کسی است که به استفاده از آنچه هست، یعنی به استفاده از ابداعات دیگران قناعت می کند و به عبارت بهتر «مصرف کننده» می ماند. اما در دروغگوئی دقیقاً به ضد آن عمل می شود، یعنی چیزی اختراع می گردد که تا حدّ ممکن دارای هیچ نمونه و سابقه ای نباشد و این همان غرابتی است که هر اثر هنری خوب باید داشته باشد. ولی چنین کاری نه تنها بسیار سخت تر از واقع گرایی است بلکه مسئولیت و خطر فراوان تری نیز به همراه خواهد داشت، بنابراین اکثر آدمیان مصرف کننده می مانند یعنی به زیستن در کنار دروغ های تاکنونی اکتفا می کنند.
همینطور رسانه ها، بسته به آن است که در نظام های دموکراتیک گُرگ مسئولین باشند، یا خادم برده خوی منویات حکام توتالیتر ...
ماجد

https://www.tgoop.com/marzockacademy
آکادمی فلسفه و هنر مارزوک
اوراق‌سازی یک فرهنگ ـ همین کاری که امروز می‌کنیم ـ به معنی آچارکشی آن با ارزش‌هایش و داشتن رفتارِ قطعات یدکی با آن است. [این خود] علتی ندارد جز اینکه سیستم از نظم خارج شده. این تفاوت بین سلطه و هژمونی مهم است. همین تفاوت تعیین‌کنندهٔ اشکال مقاومتِ مناسب…
شبیه‌سازی و شبیه‌سازی ژان بودریار

آیا این زندگی واقعی است؟ یا فقط خیال است؟ آیا ما در انبوهی از نشانه‌های پوچ و پیام‌های بی‌معنی گرفتار شده‌ایم؟

تعریف شبیه سازی

ژان بودریار استدلال می‌کرد که جدا کردن بازنمایی از واقعیت به طور فزاینده‌ای دشوار شده است، زیرا ما در فرهنگی از مصرف‌گرایی زندگی می‌کنیم که در آن رسانه‌های جمعی الکترونیکی «توهم یک واقعیت» را حفظ می‌کنند تا ما را به خرید و سرگرمی وادارند.
به این فکر کنید که چگونه تبلیغات از علائمی استفاده می‌کند که دنیای واقعی را منعکس نمی‌کنند، اما همچنان باعث ایجاد تمایل به آن محصولات می‌شوند.
تجربیات ما قبل از انتشار در رسانه‌های اجتماعی، برش داده و فیلتر می‌شوند. ما هر چیزی را که «ترند» است تماشا می‌کنیم. شما به لیست پخش شخص دیگری گوش می‌دهید. به نظر می‌رسد هر وب‌سایتی می‌خواهد موقعیت مکانی شما را بداند و اعلان‌ها را فعال کند. اخبار جعلی. متاورس.
وقتی اطلاعات شخصی شما در سراسر جهان فروخته می‌شود، شما دیگر مخاطب نیستید. شما محصول هستید.
در کتاب «شبیه‌سازی و شبیه‌سازی‌ها» که اولین بار در سال ۱۹۸۱ منتشر شد، ژان بودریار نتیجه گرفت که ما اکنون در یک شبیه‌سازی ساخته و پرداخته رسانه‌ها زندگی می‌کنیم.
از آنجا که شبیه‌سازی به محو شدن اجتناب‌ناپذیر واقعیت و بازنمایی اشاره دارد، ما با توضیح این نظریه بر اساس نشانه‌ها شروع خواهیم کرد. سپس سعی خواهیم کرد مفهوم شبیه‌سازی او را با مثال‌های خاصی از هر مرحله توضیح دهیم تا به شما در درک این نظریه مهم مطالعات رسانه‌ای کمک کنیم.

مراحل متوالی تصویر

بودریار چهار مرحله را در گذار یک نشانه به شبیه‌سازی تعریف کرد. مرحله اول شامل «نشانه‌هایی است که چیزی را پنهان می‌کنند». به عبارت دیگر، دلالت‌های ضمنی به دنیای واقعی مرتبط هستند.
در مقابل، شبیه‌سازی‌ها «نشانه‌هایی هستند که چیزی را پنهان می‌کنند». این نشانه‌های تهی به واقعیت اشاره نمی‌کنند - آنها ساختارهایی هستند که ما مصرف می‌کنیم.

نظم مقدس

مرحله اول شبیه‌سازی «بازتابی از یک واقعیت عمیق» است. بودریار تصویر را دارای «ظاهری خوب» توصیف کرد، بنابراین «بازنمایی از مرتبه‌ای مقدس» است. در این مرحله، ما اصالت نشانه را می‌پذیریم زیرا به معادل و مرجع واقعی خود شباهت دارد .
یک ویدیوی ضبط‌شده‌ی ویرایش‌نشده از یک کنسرت، نمونه‌ی بسیار خوبی از این مرحله‌ی اول است، زیرا کپی دقیقی از لحظه‌ی اصلی است. به عکس‌های مسافرانی که در تریپ‌ادوایزر آپلود می‌شوند و اتاق‌های هتل، پیاده‌روی در ساحل و ژست گرفتن در کنار یک بنای تاریخی معروف را ثبت می‌کنند، فکر کنید. احتمالاً، این محتوای تولیدشده توسط کاربر، تجربیات واقعی آنها را از آن مقاصد تعطیلات منعکس می‌کند.

دستور شرارت

مرحله دوم «واقعیتی ژرف را می‌پوشاند و ماهیت آن را تغییر می‌دهد» زیرا نشانه «ظاهری شیطانی» به خود می‌گیرد و دیگر کپی وفادارانه‌ای از پیام اصلی نیست. بودریار این تحریف واقعیت را «نظم شرارت» می‌نامد.

آیا واقعاً چیزی اصیل یا تازه است؟ دفعه بعد که در رستوران لازانیای «خانگی» سفارش می‌دهید، از سرآشپز بپرسید که غذا کجا تهیه و پخته شده است.
تبلیغ زیر برای سس باربیکیو کرافت در سال ۱۹۶۸ برای مخاطبان آمریکایی ساخته شد:
درتبلیغ سس باربیکیو کرافت ، ادعا شده است که این سس «طعم واقعی پخت‌وپز را به جوش می‌آورد»، اما آیا این عبارت به معنای اظهار نظر معناداری در مورد طعم سس است؟
این سس در طعم‌های «دودی تند یا دودی هیکوری» موجود است.
فرض کنید سس کارخانه‌ای واقعاً روی کنده‌های هیکوری سوزان دودی نشده، بلکه صرفاً در یک ظرف صنعتی هم زده شده است. بنابراین، دال در اینجا تحریف و تحریف واقعیت است.
همچنین شایان ذکر است که کرافت در اواخر دهه 1960، زمانی که این تبلیغ در مجلات ظاهر شد، از برنامه «موزیک هال» در تلویزیون NBC حمایت مالی کرد. آیا ما همیشه مصرف‌کننده بوده‌ایم نه مخاطب؟
به مثال تریپ‌ادوایزر برگردیم. می‌توانیم به راحتی استدلال کنیم که تصاویر رسمی آپلود شده توسط شرکت‌های مسافرتی، واقعیت را تحریف می‌کنند، زیرا آنها هتل‌ها و رستوران‌ها را به گونه‌ای نمایش می‌دهند که منعکس کننده تجربه واقعی زندگی نیست. اگر برخی از نظرات تک ستاره را بخوانید، حتی ممکن است بگویید که تصاویر به مرحله سوم شبیه‌سازی می‌رسند.

دستور جادوگری

مرحله سوم «عدم وجود یک واقعیت عمیق را می‌پوشاند».
بودریار این مرحله را «نظم جادوگری» نامید، زیرا نشانه «نقش یک نمود را ایفا می‌کند». اینها نشانه‌هایی هستند که ادعا می‌کنند واقعیت را نشان می‌دهند، اما صرفاً کپی‌هایی هستند که مرجع اصلی در آنها وجود ندارد.


https://www.tgoop.com/marzockacademy
آکادمی فلسفه و هنر مارزوک
شبیه‌سازی و شبیه‌سازی ژان بودریار آیا این زندگی واقعی است؟ یا فقط خیال است؟ آیا ما در انبوهی از نشانه‌های پوچ و پیام‌های بی‌معنی گرفتار شده‌ایم؟ تعریف شبیه سازی ژان بودریار استدلال می‌کرد که جدا کردن بازنمایی از واقعیت به طور فزاینده‌ای دشوار شده است، زیرا…
اگر تا به حال در مدرسه خود مانور آتش نشانی را تجربه کرده باشید که در آن همه میزهای خود را ترک می‌کنند و به سمت محل تجمع می‌روند، آن صدای گوشخراش و وحشتناک آژیر آتش نشانی یکی از بهترین نمونه‌های این مرحله سوم «جادو» است. قرار است این دال دانش‌آموزان و اساتید را متقاعد کند که یک تهدید واقعی برای امنیت ما وجود دارد، اما همه ما می‌دانیم که آتشی وجود ندارد. این یک تمرین است.

شبیه‌سازی

مرحله آخر شبیه‌سازی است که در آن علامت «هیچ ارتباطی با هیچ واقعیتی ندارد».
علامت، شبیه‌سازی محض خودش است. محبوب‌ترین نمونه مرحله چهارم، «پارک ژوراسیک» استیون اسپیلبرگ است.  البته، این دایناسورها بیش از ۷۵ میلیون سال پیش منقرض شدند، بنابراین می‌توانیم با اطمینان کامل بگوییم که این تصویر شبیه‌سازی محض است.

فراواقعیت

در دنیای پست مدرن ما، شبیه‌سازی حقیقت بیشتری نسبت به واقعیت در خود دارد.

گزارش هواشناسی بسیار جالب‌تر از هوای بیرون از پنجره‌ی خودتان است. یک شاهد عینی ممکن است در صحبت با یک خبرنگار، یک رویداد تکان‌دهنده را «شبیه چیزی از فیلم‌ها» توصیف کند و بیننده کاملاً منظور او را درک خواهد کرد. شما باید فلش‌های اطراف IKEA را دنبال کنید زیرا مسیر فروشگاه از کاوش خودتان دلپذیرتر خواهد بود. ما به سیاستمدارانی رأی می‌دهیم که بهترین جملات قصار سطحی را دارند. ما محصولاتی را می‌خریم که سرگرم‌کننده‌ترین شعارها و روایت‌ها را دارند. ما افراد مشهوری را دنبال می‌کنیم که به خاطر مشهور بودنشان مشهور هستند.
این شبیه‌سازی از خودِ واقعیت هم واقعی‌تر است. و ما عاشقش هستیم.

نتیجه‌گیری

جامعه توسط فناوری و رسانه‌ها موفق شده است. ما روابط شخصی خود را در رسانه‌های اجتماعی داریم نه در زندگی واقعی. ما گروه‌های اجتماعی خود را بر اساس دنبال‌کنندگان و مشترکین می‌سنجیم. ما به والدین نیاز نداریم زیرا یوتیوب هر آنچه را که باید در مورد جهان بدانیم به ما یاد می‌دهد. چرا وقتی می‌توانید تیم خود را در یک بازی کامپیوتری به صدر لیگ برسانید، در پارک فوتبال بازی کنید؟
این واقعیت که واقعیت را می‌توان کپی و پیست کرد، نشان می‌دهد که ما در یک شبیه‌سازی زندگی می‌کنیم.


منبع : مطالعات رسانه ایی

https://www.tgoop.com/marzockacademy
Audio
درود بر دوستان هشیوار،
بسیار خوشحال و‌ مفتخرم که بخش دوم گفتگوی‌خودم رو با دکتر شروین وکیلی منتشر کنم. 
دکتر وکیلی نویسنده، جامعه‌شناس و نظریه‌پرداز که در زمینهٔ جامعه‌شناسی تاریخی، فلسفهٔ تاریخ، نظریه تمدن و ایران‌شناسی فعالیت می‌کند. آثار ایشون اغلب به تحلیل هویت ایرانی، ساختارهای تمدنی و روندهای تاریخی ایران و خاورمیانه می‌پردازند. او در نوشته‌هایش کوشیده تا با استفاده از رویکرد سیستم‌ها و نگاه بینا رشته‌ای، تاریخ و فرهنگ ایران را بازخوانی کند و پیوندی میان علوم اجتماعی مدرن و میراث فکری ایران برقرار کند.
از آثار مهم او می‌توان به نظریه‌ سیستم‌های پیچیده، ایران: تمدن راهها و سیاست ایرانشهری اشاره کرد.
دکتر وکیلی در پژوهش‌هایش بر ضرورت بازاندیشی هویت ایرانی در جهان مدرن تأکید دارد و تلاش می‌کند درکی تازه از پیوستگی تمدنی و تحولات اجتماعی ایران ارائه دهد.
نسخه صوتی این گفتگو بزودی منتشر میشود.
در این جلسه، از ایشون در مورد هویت ایرانی، اهمیت شناخت تاریخ و‌هویت ایرانی، سنت در مقایل مدرنیته، دیدگاه گلوبالیستها و نظریه زروان گفتگو‌ کردیم.

@Houshivarpodcast
https://www.tgoop.com/marzockacademy
جلسه‌ی اول دوره‌ی تاریخ فلسفه
علی‌نجات غلامی
جلسه‌ی اول: رئوس حکمت باستانی پیشایونانی در عصر مفصلی
علی نجات غلامی
@madrasefalsafe
https://www.tgoop.com/marzockacademy
2025/08/24 15:59:56
Back to Top
HTML Embed Code: