MARZOCKACADEMY Telegram 21302
آکادمی فلسفه و هنر مارزوک
از سلطه به هژمونی ژان بودریار برای اینکه متوجه باشیم جهانی‌سازی و نیروی مخالف جهانی چطور عمل می‌کند باید بتوانیم تفاوت دقیقی بین بحث سلطه و هژمونی قائل شویم. می‌شود گفت هژمونی مرحلهٔ نهایی سلطه و آخرین ایستگاهش است. سلطه از خصوصیتِ رابطهٔ ارباب/بنده بهره…
اوراق‌سازی یک فرهنگ ـ

همین کاری که امروز می‌کنیم ـ به معنی آچارکشی آن با ارزش‌هایش و داشتن رفتارِ قطعات یدکی با آن است.

[این خود] علتی ندارد جز اینکه سیستم از نظم خارج شده. این تفاوت بین سلطه و هژمونی مهم است.
همین تفاوت تعیین‌کنندهٔ اشکال مقاومتِ مناسب برای هر بخش و راه متفاوتی است که از طریقش بتوان موقعیت حال حاضر را تکامل داد. آدم به هژمونی و سلطه به طرز واحد واکنش نشان نمی‌دهد؛ استراتژی‌ها نباید با هم اشتباه گرفته شوند.
در تفاوت با این هژمونی، انجام کارِ منفی، انجام کارِ تفکر انتقادی، رفتن سراغ روابط نیروها و استفاده از آن علیه سرکوب یا استفاده از سوژگی افراطی علیه بیگانه‌سازی به تمام معنا [و عملاً] کهنه شده است.
دیگر مشخص است به لطف بالا پایین شدن‌های خِرَدِ شک‌گرایانه یا نیرنگ‌های تاریخ، این سازوکارِ تازهٔ هژمونیک (که دیگر حتی شامل هژمونی سرمایه هم نیست) توانسته امرِ منفی را در خود غرق کند، [توانسته] منفی بودن به معنای دوباره به دست گرفتنِ قوهٔ ابتکار را در خود حل کند. فردِ بیگانه شده، فرد سرکوب شده و مستعمره شده، گرفتار یک سَندروم وسیع استکهلمْ همسو با سیستمی می‌شود که آن‌ها را به گروگان گرفته. این افراد حالا به معنای دقیق کلمه «الحاق شده‌اند/annexed»؛ زندانیان «پیوند/nexus» هستند، زندانیان شبکه، شبکه‌ای که خوب یا بد آن‌ها را بهم متصل می‌کند.
قدرت دست به تاراج تمام استراتژی‌های نمود می‌زند: پارودی، کنایه و خود به سخره کردن ـ «چپ» را فقط با شبحی از حقیقت تنها می‌گذارد.
شعار مشهور بانک ملی پاریس (BNP) در دههٔ 1970 به یاد آدم می‌افتد: «پولِ شما، سود ماست!»
این شعار چکیدهٔ ننگِ سرمایه هست؛ بهتر از هر تحلیل انتقادی‌ای این ننگ را به نمایش می‌گذارد.
نفیِ سرمایه و تمام سازوکار بانک‌ها مسئله‌ای جدید نیست، حملهٔ بی‌شرمانه که از دهان خود بانکدار در آمده؛ حقیقت از دهان شیطان به کلام آمده.
این از قدرتی سلطه‌گر می‌آید و در آن واحد مصونیت تمام و کمال دارد. این جریان حتی می‌تواند «جرم» خود را در روز روشن اعلام کند.
کسب‌وکار مذهبی در همین اواخر به شکلی مشابهه از دهان مدیر شبکهٔ یک فرانسه یعنی پاتریک لو له در آمد: «بیایم واقع بین باشیم: کار شبکهٔ یک این است که به شرکت کوکاکولا در فروش محصولات کمک کند. کارش این است که کمپین تبلیغاتی را به خوبی پیش ببرد، باید بتوانیم به اذهان بینندگان دسترسی داشته باشیم. هدفِ برنامه‌ها این است که [ذهن] آن‌ها را حاضر و آماده کند، این کار را با برنامه‌های سرگرم کننده و آرام کردن آن‌ها ما بین دو پیام بازرگانی انجام می‌دهیم. ما به کوکاکولا زمانِ اذهان آرامش یافتهٔ [بینندگان] را می‌فروشیم... هیچ‌چیز سخت‌تر از آماده کردن ذهن مخاطبان نیست.»
ما می‌بایست به این اجازهٔ ورود بی‌نظیر و بدبینی حرفه‌ای احترام بگذاریم. شعار Poste Telecomشهادت می‌دهد که: «پول جنسیت ندارد ولی توانایی تولید مثل دارد.» [این شعار] بین همه جا افتاده. به همین دلیل هم می‌تواند منکوب شوند، تمام آدم‌های خوشفکر همین کار را هم می‌کنند. ولی معضل واقعی این نیست. حتی آن‌هایی که نظر شوکه کنندهٔ مدیر شبکهٔ یک فرانسه را منکوب می‌کنند، از این همه بی‌حیایی به شگفت می‌آیند. آیا این بی‌فکریِ بی‌شرمانه خود نشان از یک آزادی بزرگ‌تر نیست؟ آزادی‌ای که فرای مناظره‌های کارشکنانهٔ انتقادی می‌رود؟ ولی سوال این است: حقیقت چطور می‌تواند با این گفتمان «متکبرانه» از زمین بلند شود؟ گفتمانی که دست بالاتر را به مدد کوتاه کردن مدارِ هر نقدی می‌گیرد؟
بدبینی فن‌سالارانه فی نفسه رسوایی‌آور نیست بلکه در مسیر باعث در هم شکستن قاعدهٔ بنیادین بازی سیاسی و اجتماعی ما می‌شود: برای بعضی فساد به همراه دارد و برای بعضی اعتراض به شَر. اگر آدم فاسد هیچ احترامی برای این قاعده قائل نباشد و دست خود را بدون نشان دادن هیچ ریاکاری‌ای برای ما رو کند، آن‌وقت سازوکارِ آیینی تقبیح کسی بهم می‌ریزد. مزیتِ گفتن حقیقت را از چنگ ما در می‌رود ـ حتی این مزیت در مقابل سرمایه‌داری که توسط خود سرمایه ماسک از صورتش افتاده هم چنین می‌شود.
در واقع مدیر شبکهٔ یک تنها قدرتی که داشتیم را هم با خود برد. او تقبیح کردن را از ما دزدید. رسوایی واقعی همین است. در غیر این چطور می‌توانید وقتی او یک راز گشوده را هویدا کرد، خشم عمومی را توضیح بدهید؟
او عوض اینکه به تقبیح شر از جایگاه امر خیر (جایگاه ابدی اخلاقی) بپردازد، دست به بروز شر از جایگاه شر زد. بهترین راه برای گفتنش همین بود ولی همچنان ناپسند بود. حقیقت می‌بایست در سمت خیر باشد. در سمت شر ما نمی‌توانیم شاهد عقلانیت باشیم. ولی تمام کسانی که از خود به مدد تکبر (لو پن)، بدبینی (لو لی)، هرزه‌نگاری (ابو غریب)، دروغ‌گویی شیدایی (ماری اِل.) پیشی گرفته‌اند، با سواستفاده از سیستم، دست به آشکارسازی حقیقتِ سیستم زده‌اند.

https://www.tgoop.com/marzockacademy



tgoop.com/marzockacademy/21302
Create:
Last Update:

اوراق‌سازی یک فرهنگ ـ

همین کاری که امروز می‌کنیم ـ به معنی آچارکشی آن با ارزش‌هایش و داشتن رفتارِ قطعات یدکی با آن است.

[این خود] علتی ندارد جز اینکه سیستم از نظم خارج شده. این تفاوت بین سلطه و هژمونی مهم است.
همین تفاوت تعیین‌کنندهٔ اشکال مقاومتِ مناسب برای هر بخش و راه متفاوتی است که از طریقش بتوان موقعیت حال حاضر را تکامل داد. آدم به هژمونی و سلطه به طرز واحد واکنش نشان نمی‌دهد؛ استراتژی‌ها نباید با هم اشتباه گرفته شوند.
در تفاوت با این هژمونی، انجام کارِ منفی، انجام کارِ تفکر انتقادی، رفتن سراغ روابط نیروها و استفاده از آن علیه سرکوب یا استفاده از سوژگی افراطی علیه بیگانه‌سازی به تمام معنا [و عملاً] کهنه شده است.
دیگر مشخص است به لطف بالا پایین شدن‌های خِرَدِ شک‌گرایانه یا نیرنگ‌های تاریخ، این سازوکارِ تازهٔ هژمونیک (که دیگر حتی شامل هژمونی سرمایه هم نیست) توانسته امرِ منفی را در خود غرق کند، [توانسته] منفی بودن به معنای دوباره به دست گرفتنِ قوهٔ ابتکار را در خود حل کند. فردِ بیگانه شده، فرد سرکوب شده و مستعمره شده، گرفتار یک سَندروم وسیع استکهلمْ همسو با سیستمی می‌شود که آن‌ها را به گروگان گرفته. این افراد حالا به معنای دقیق کلمه «الحاق شده‌اند/annexed»؛ زندانیان «پیوند/nexus» هستند، زندانیان شبکه، شبکه‌ای که خوب یا بد آن‌ها را بهم متصل می‌کند.
قدرت دست به تاراج تمام استراتژی‌های نمود می‌زند: پارودی، کنایه و خود به سخره کردن ـ «چپ» را فقط با شبحی از حقیقت تنها می‌گذارد.
شعار مشهور بانک ملی پاریس (BNP) در دههٔ 1970 به یاد آدم می‌افتد: «پولِ شما، سود ماست!»
این شعار چکیدهٔ ننگِ سرمایه هست؛ بهتر از هر تحلیل انتقادی‌ای این ننگ را به نمایش می‌گذارد.
نفیِ سرمایه و تمام سازوکار بانک‌ها مسئله‌ای جدید نیست، حملهٔ بی‌شرمانه که از دهان خود بانکدار در آمده؛ حقیقت از دهان شیطان به کلام آمده.
این از قدرتی سلطه‌گر می‌آید و در آن واحد مصونیت تمام و کمال دارد. این جریان حتی می‌تواند «جرم» خود را در روز روشن اعلام کند.
کسب‌وکار مذهبی در همین اواخر به شکلی مشابهه از دهان مدیر شبکهٔ یک فرانسه یعنی پاتریک لو له در آمد: «بیایم واقع بین باشیم: کار شبکهٔ یک این است که به شرکت کوکاکولا در فروش محصولات کمک کند. کارش این است که کمپین تبلیغاتی را به خوبی پیش ببرد، باید بتوانیم به اذهان بینندگان دسترسی داشته باشیم. هدفِ برنامه‌ها این است که [ذهن] آن‌ها را حاضر و آماده کند، این کار را با برنامه‌های سرگرم کننده و آرام کردن آن‌ها ما بین دو پیام بازرگانی انجام می‌دهیم. ما به کوکاکولا زمانِ اذهان آرامش یافتهٔ [بینندگان] را می‌فروشیم... هیچ‌چیز سخت‌تر از آماده کردن ذهن مخاطبان نیست.»
ما می‌بایست به این اجازهٔ ورود بی‌نظیر و بدبینی حرفه‌ای احترام بگذاریم. شعار Poste Telecomشهادت می‌دهد که: «پول جنسیت ندارد ولی توانایی تولید مثل دارد.» [این شعار] بین همه جا افتاده. به همین دلیل هم می‌تواند منکوب شوند، تمام آدم‌های خوشفکر همین کار را هم می‌کنند. ولی معضل واقعی این نیست. حتی آن‌هایی که نظر شوکه کنندهٔ مدیر شبکهٔ یک فرانسه را منکوب می‌کنند، از این همه بی‌حیایی به شگفت می‌آیند. آیا این بی‌فکریِ بی‌شرمانه خود نشان از یک آزادی بزرگ‌تر نیست؟ آزادی‌ای که فرای مناظره‌های کارشکنانهٔ انتقادی می‌رود؟ ولی سوال این است: حقیقت چطور می‌تواند با این گفتمان «متکبرانه» از زمین بلند شود؟ گفتمانی که دست بالاتر را به مدد کوتاه کردن مدارِ هر نقدی می‌گیرد؟
بدبینی فن‌سالارانه فی نفسه رسوایی‌آور نیست بلکه در مسیر باعث در هم شکستن قاعدهٔ بنیادین بازی سیاسی و اجتماعی ما می‌شود: برای بعضی فساد به همراه دارد و برای بعضی اعتراض به شَر. اگر آدم فاسد هیچ احترامی برای این قاعده قائل نباشد و دست خود را بدون نشان دادن هیچ ریاکاری‌ای برای ما رو کند، آن‌وقت سازوکارِ آیینی تقبیح کسی بهم می‌ریزد. مزیتِ گفتن حقیقت را از چنگ ما در می‌رود ـ حتی این مزیت در مقابل سرمایه‌داری که توسط خود سرمایه ماسک از صورتش افتاده هم چنین می‌شود.
در واقع مدیر شبکهٔ یک تنها قدرتی که داشتیم را هم با خود برد. او تقبیح کردن را از ما دزدید. رسوایی واقعی همین است. در غیر این چطور می‌توانید وقتی او یک راز گشوده را هویدا کرد، خشم عمومی را توضیح بدهید؟
او عوض اینکه به تقبیح شر از جایگاه امر خیر (جایگاه ابدی اخلاقی) بپردازد، دست به بروز شر از جایگاه شر زد. بهترین راه برای گفتنش همین بود ولی همچنان ناپسند بود. حقیقت می‌بایست در سمت خیر باشد. در سمت شر ما نمی‌توانیم شاهد عقلانیت باشیم. ولی تمام کسانی که از خود به مدد تکبر (لو پن)، بدبینی (لو لی)، هرزه‌نگاری (ابو غریب)، دروغ‌گویی شیدایی (ماری اِل.) پیشی گرفته‌اند، با سواستفاده از سیستم، دست به آشکارسازی حقیقتِ سیستم زده‌اند.

https://www.tgoop.com/marzockacademy

BY آکادمی فلسفه و هنر مارزوک




Share with your friend now:
tgoop.com/marzockacademy/21302

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

The main design elements of your Telegram channel include a name, bio (brief description), and avatar. Your bio should be: Users are more open to new information on workdays rather than weekends. Public channels are public to the internet, regardless of whether or not they are subscribed. A public channel is displayed in search results and has a short address (link). ‘Ban’ on Telegram Add up to 50 administrators
from us


Telegram آکادمی فلسفه و هنر مارزوک
FROM American