Telegram Web
#طنز تصویری

بین #دکارت ؛ فیلسوف
ریاًضیدان و دانشمند فرانسوی

و #اسپینوزا ؛ خردگرای عصر
روشنگری با اصالت یهودی پرتغالی

{ نخستین گام برای رسیدن به
حقیقت، شک کردن به هرآن
چیزی است که به ما
آموخته‌اند. #رنه_دکارت }

{ آکادمی‌هایی که به خرج دولت
تأسیس می‌کردند برای تربیت
استعدادهای مردم نیست، بلکه
برای جلوگیری از آن است؛
اما در کشورهای آزاد، علم و هنر
تا آخرین درجه پیشرفت
خواهد کرد. #باروخ_اسپینوزا}

...📚
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
سه‌تا عُمرِ دیگر ... می‌خواهم
تا برایت بگویم

غَم‌هایم را
غم‌هایی که شاید
قرن‌ها
در پیکرت رخنه کند ‌‌..

••☆📚🌒
کتاب دانش
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
...📚

حداقل می‌شد احوالم خوب باشد.‌
چرا خوب نیست؟
نه بی‌حوصله‌ام و نه ترسيده‌ام.
دردی ندارم.
چیزی آزارم نمی‌دهد.
انگار در یک آن آدم دیگری می‌شوم.
بعد دوباره؛
درد و ناراحتی برمی‌گردد.
بله، خودم هستم.

می‌بینید؛ همهٔ زندگی‌ام همین بوده!..
هیچ‌وقت هم خوشحال نبوده‌ام!
هیچ‌وقت خوشحال نبوده‌ام..

در آن احوالی نبوده‌ام که مردم
اسمش را می‌گذارند خوشحالی.
چون اشتیاق بی‌حد و حصرم به
غیرمعمولی بودن ، این اشتیاق
همه‌جا مثل خوره به‌جانم می‌افتاد
و همه‌چیز را خراب می‌کرد،
تاجایی که روحم در عذاب بود..

فکرش را بکنید چه وضعیتی
می‌شود، وقتی خودت را مثل
یک کتاب باز می‌کنی و همه‌جا
غلط‌های چاپی می‌بینی،
غلط پشت غلط،
تمام این صفحات پر از اشتباهات‌اند.

#توماس_برنهات
کتابِ؛ یخبندان
ترجمهٔ: زینب آرمند

...📚
گاهی هیچ‌چیزی برای از دست‌دادن
ندارم!
لم می‌دهم
و به بدبختی‌هایم لبخند می‌زنم ...
مردم فکر می‌کنند هیچ مشکلی ندارم،
اما زندگی بدون مشکل
فقط خواب است..
آدم نمی‌تواند همیشه بخوابد.

- چارلی چاپلین

...📚
■ این بن‌بست

تنها زمانی تثبیت مىشود که‌
از پیداکردنِ راهِ خروج
دست بکِشیم . - موریس بلانشو
...📚
کتاب دانش
..... داستان‌های کوتاه 📝دوره گرد 6 نوشتهٔ کریستین بوبن اگر کودک گمگشته به خانه بازگردد، تمنای مأمن بخشایشی ندارد. اگر به خانه بیاید، ولولهٔ نوری را به همراه می‌آورد که در سوزش مرگ با دست خالی تسخیر کرده است. اگر به‌سوی کسانی بازگردد که‌…
📝 دوره گرد 7

" کتاب دوره‌گرد که در سال ۱۹۸۲
که به شکل کتابی جداگانه به
چاپ رسید شعر منشوری‌ست .

درونمایه اصلی
آن، ستایش از خواننده و خوانش
است و نیز آن جهان رؤیایی و
خیال‌انگیزی که انسان را مسحور و
مفتون خود می‌کند. "


آنها برای ستایش نخستین سپیده‌دم
خطوط برجستهٔ دستشان،
دستی را که می‌نویسد ، به او
می‌سپارند تا دست ، فرمانبر سپیده‌دم
باشد. همان‌گونه که برگ فرمانبر بادی
است که مسحورش می‌کند .
ای کاش که سپیدی برگ‌های کتاب ،
سپیدی سفره‌ای باشد که روزی
پذیرای تو خواهد شد .

خوانش، پیوند پرشور دوستی با
ناشناسی از راه رسیده است.
جیرجیرکی زیر سبزه، رنجره‌ای در
مرکب‌دان. نجوا، زمزمه، سکوت.

هدیه انسانی تنها به انسانی تنها.
دو رهگذر در سایهٔ درختان بلند بلوط
یکی با کتابی گشوده به ديگری گوش
می‌سپارد. با‌هم چه می‌گویند؟
بی‌شک نه آنچه نظمی نو در عالم
می‌اندازد و چرخش ستارگان را
تجدید می‌کند. بلکه این یگانه یقین
را که مونتنی" ( فیلسوف فرانسوی )
خوابگرد بی‌خیال، با تماشای خاک رس
درآمیخته با اندکی آسمان، زیر لب
زمزمه می‌کرد :

زندگی لطیف و شکننده است و
پریشان کردنش آسان.

سال‌های سپیدی که خواندن
نمی‌دانستی و به زحمت گام
برمی‌داشتی، پرتو آن سال‌ها، از
خلال آن پرتو پرنقش و نگار سکوت
به‌سویت می‌آید. به گرفتاریت
رسیدگی می‌کند و کودک تنبیه شده‌
در گوشه‌ای از آسمان را فرامی‌خواند؛

آنچه را که تو با زیر و رو کردن
خاکستر کتاب‌ها، با کمک ساقه باریک
فندق، به عبث جستجو می‌کنی،
آن کودک مردم گریز را از ازل يافته
بود.
در میان دندان‌های شیری‌اش، گل
نسترن می‌درخشید.
در اتاق چه بسیار کتاب‌ها، در کتاب‌ها،
چه بسیار اتاق‌ها، برگ‌های کتاب را
ورق میزنی. از اتاقی به اتاق دیگر
می‌روی و هدف، تملک و یا حفظ و
پاسداری نیست. هدف تهیدستی
است. پیاپی تهیدستی. تا آن زمان که
انواری را در وجودت بازشناسی که
نیروهایت نمی‌توانست بیابد و تنها
ناتوانی تو ، یارای پدید آوردنشان را
داشت. هرآنچه را که داری- و
بسیار بیش از نیاز توست. - باید
روزی به جوهرهٔ زندگی، این گدای
همیشگی، به زندگی که برگ‌های
سرنوشت را بیرون می‌کشد،
بازپس دهی. او همهٔ ساعات عمرت
را، بسان بادبزنی ساده‌دلانه رنگ‌آمیزی
شده در برابرت می‌گشاید و در
عوض، آخرین کلامت را خواستار
می‌شود.

ای فرشته‌های مقرب نی‌ها، ای بال‌های
رنگ‌باخته زیرفون، ای ابرهای خسته
و رنجور، سایه‌های شما را بر کتابی
که در میان علف‌های فراموش‌شده
بود، به‌خوبی به‌یاد دارم:
طولانی در کنار آب، و هرلحظه
بسان زن عاشقی می‌گذشت که،
جاودان و خندان و رنگ زرین
ستاره‌ای را پیشبندش فرو می‌ریخت .
صداهای قلم‌تان را می‌شنوم .
سکوت صدایتان را .
این لطافت اطمینان‌بخش را که ؛
چرا بخوانیم؟
اینک که همه‌چیز این‌جاست .


👤 #کریستین_بوبن
متولد ۱۹۵۱ فرانسه
چه زیبا می‌گوید؛

من خدا را در قمقمهٔ آب یافته‌ام،
در عطر یک گل ‌.
در خلوص برخی کتاب‌ها و
حتی نزد بی‌دینان .
اما تقریبا هیچ‌گاه وی را نزد آنانی که
کارشان سخن‌گفتن از اوست
نیافته‌ام..

ترجمهٔ؛ خانم مهوش قویمی

● پایان
...📚...🖊
دارَندهٔ اَصلُ نَسَب ، حتی
دَر دُشمَنی هم بزرگوار است
..

••☆📚🌗
کتاب دانش
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
.
دیدگاه فاشیسم ؛

به کودکان چیزی را بیاموزید که
در خدمت منافع ملی ما باشد،
حقیقت هیچ اهمیتی ندارد ...

- یووال نوح هراری
📕 ۲۱ درس برای قرن ۲۱
...📚
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
غرور و تعصب - جین آستین.pdf
3.8 MB
ادبیات کلاسیک

خانوادهٔ بنت و دخترانشان

تعداد آدم‌هایی که من واقعاً
دوست‌شان داشته باشم زیاد
نیست، تعداد کسانی که نظر
خوبی درباره‌شان دارم از آن
هم کمتر است.
من هرچه بیشتر دنیا را
می‌شناسم از آن ناراضی‌تر
می‌شوم‌. هر روز که می‌گذرد
بیشتر معتقد می‌شوم آدم‌ها،
شخصیت ناپایداری
دارند و نمی‌شود
روی ظواهر لیاقت
یا فهم و شعورشان حساب کرد.

#جین_آستین
📗#غرور_و_تعصب

www.tgoop.com/ktabdansh 📚
.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📖
آن‌گاه که مردی به‌زبان نمی‌آورد
زنی را دوست دارد، همه‌چیز را
از دست می‌دهد حتی آن
زن را...
و آن‌گاه که زنی به‌زبان می‌آورد
مردی را دوست می‌دارد، همه‌چیز
را از دست می‌دهد حتی آن
مرد را....
در عشق ؛ سکوت، جنایت مرد
است و حرف‌زدن، جنایت زن..

مهر و محبت قابل ستایش است
ولی هر احساسی باید از منطقی
سرچشمه بگیرد و هر کوششی
در هدفی باید با نتیجهٔ
مطلوب و بازده خوب سپری شود.

اگر همه‌چیز مطابق خواسته‌هایم
بود، حتما افسرده‌تر می‌شدم.
اما حالا می‌فهمم که چقدر می‌شود
آرزو داشت و با امید رسیدن به
آن‌ها، از زندگی لذت برد.
برنامه‌ای که همه‌چیزش مطابق
میل آدم باشد،
هیچ‌وقت عملی نمی‌شود.

تکبر و غرور کاملا باهم فرق دارند،
هرچند این واژه‌ها هم‌معنا به‌کار
می‌روند.
شخص ممکن است بدون داشتن
تکبر، مغرور باشد و غرور ،
برداشت ما از خودمان است
و تکبر، برداشتی است که
دیگران در‌مورد ما دارند...

📗 #غرور_و_تعصب
- #جین_آستین
...📖📚
Audio
🎧 کتاب صوتی 🎧


📙 #کتاب_ها_باگت_ها_و_ساس_ها

#جرمی_مرسر

🎤 ایوب_آقاخانی

روزی که پا به کتاب‌فروشی
گذاشتم يکشنبه زمستانی
و ملال‌آور بود.
طبق عادتم در آن دوران
دشوار برای پیاده‌روی
بیرون زده بودم..

www.tgoop.com/ktabdansh
...🎧📙
دلشادم از آن‌جا که

خداوند به انسان فرموده که ؛

با هَرچه فُرود است، فَرازی‌ست.

••☆📚🌔
کتاب دانش
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
وقتی با نادان ، منطقی حرف می‌زنی
او تو را احمق
خطاب می‌کند ! - اورپیپدوس

...📚
2025/06/14 06:01:25
Back to Top
HTML Embed Code: