🔴◾️ #دانش_و_ارزش ۳
#اخلاق علمی [غیر تکاملی]
■نژادپرستی [بخش اول]
کشف و ابطال مغالطه ای که در استدلال و اندیشه اخلاق علمی نهفته است یکی از دستاوردهای بسیار پر ارزش اندیشه بشری است.
دکتر سروش در ادامه این مبحث میگوید: هر چه یک مکتب علمی از وسوسه این مغالطه بیشتر در امان باشد، مکتبی اصیل تر و متقن تر است. و هر چه بیشتر در دام این مغالطه بیفتد، بهمان نسبت نااستوارتر است. و انسانها در طول تاریخ بطور مستمر در حهت آزاد شدن از دام این شبهه حرکت کرده اند. و در حال حاضر اجتماعاتی را میتوان کامل تر انگاشت که اخلاق را کمتر بر پایه های علم بنا کرده باشد.
اینک ما با عطف به کتاب دانش و ارزش دکتر سروش به اشکال مختلف تجای و ظهور اندیشه اخلاق علمی می پردازیم؛
الف) نژادپرستی
که نه تنها بک واقعیت مشهود که یک امر اخلاقی تثبیت شده هم هست. نژادهای مختلف از لحاظ خصائل فیزیولوژیک با هم متفاوت اند. و به لحاظ علمی کمابیش مسلم اند. و چه نژادپرستانی که با تکیه بر برخی مکاتب شبه علمی برای اثبات نابرابری های نژادی میکنند، میتوانند از این اکتاشفات مشعوف شوند.
یک نگاه اجمالی به کتابهایی که کنت گوبینو در باب نابرابری های نژادهای بشری نشان میدهد چه جهد و کوششی بکار میرفته است تا تفاوت میان نژادها بطریق علمی نشان داده شود.
●The Origin Races _ Carlton S.Coon
●Comte Gobinau, EssaiSur l' inegalite des races humaines Essay on the Inequality
گاهی ار اثبات علمی این مطلب گاهی چنان افراط میکردند که از توسل به هیچ خرافه و مضحکه ئی نیز دریغ نمی داشتند.
مثلا ساموئل کارترایت در مقاله ای [Slavery Defended] منتشر شده در سال 1963 تحت نظر E.L.McKintrick وقتی دستش از همه جا کوتاه شد، برای اثبات حیوانیت سیاهان به شکل تار موی سیاهان متوسل شده است؛
"ساقه هر موی آنان همچون پشم گوسفندانبا پوششی فلس مانند پوشیده شده است. و همچون پشم میتوان آنها را بهم بافت. موی حقیقی هرگز چنین نیست. ... سیاهان از نظر حس بویایی بسیار نزدیک به حیوانات پست اند و میتوانند فقط با بو کردن مار را تمییز دهند."
آدولف هیتلر در نبرد من [MeinKampf] بر اساس این نوع منطق، دلایل فراوانی دارد تا برتری نژاد آریا را بقبولاند. حتی بسیاری از بزرگان، برده داری و بردگی را نیز بر اساس همین تفاوتهای نژادی توجیه میکردند.
#دانش_و_ارزش
#عبدالکریم_سروش
#دکتر_سروش
#اخلاق_علمی
#روشنفکری_دینی
@Soroush_Philosopher
#اخلاق علمی [غیر تکاملی]
■نژادپرستی [بخش اول]
کشف و ابطال مغالطه ای که در استدلال و اندیشه اخلاق علمی نهفته است یکی از دستاوردهای بسیار پر ارزش اندیشه بشری است.
دکتر سروش در ادامه این مبحث میگوید: هر چه یک مکتب علمی از وسوسه این مغالطه بیشتر در امان باشد، مکتبی اصیل تر و متقن تر است. و هر چه بیشتر در دام این مغالطه بیفتد، بهمان نسبت نااستوارتر است. و انسانها در طول تاریخ بطور مستمر در حهت آزاد شدن از دام این شبهه حرکت کرده اند. و در حال حاضر اجتماعاتی را میتوان کامل تر انگاشت که اخلاق را کمتر بر پایه های علم بنا کرده باشد.
اینک ما با عطف به کتاب دانش و ارزش دکتر سروش به اشکال مختلف تجای و ظهور اندیشه اخلاق علمی می پردازیم؛
الف) نژادپرستی
که نه تنها بک واقعیت مشهود که یک امر اخلاقی تثبیت شده هم هست. نژادهای مختلف از لحاظ خصائل فیزیولوژیک با هم متفاوت اند. و به لحاظ علمی کمابیش مسلم اند. و چه نژادپرستانی که با تکیه بر برخی مکاتب شبه علمی برای اثبات نابرابری های نژادی میکنند، میتوانند از این اکتاشفات مشعوف شوند.
یک نگاه اجمالی به کتابهایی که کنت گوبینو در باب نابرابری های نژادهای بشری نشان میدهد چه جهد و کوششی بکار میرفته است تا تفاوت میان نژادها بطریق علمی نشان داده شود.
●The Origin Races _ Carlton S.Coon
●Comte Gobinau, EssaiSur l' inegalite des races humaines Essay on the Inequality
گاهی ار اثبات علمی این مطلب گاهی چنان افراط میکردند که از توسل به هیچ خرافه و مضحکه ئی نیز دریغ نمی داشتند.
مثلا ساموئل کارترایت در مقاله ای [Slavery Defended] منتشر شده در سال 1963 تحت نظر E.L.McKintrick وقتی دستش از همه جا کوتاه شد، برای اثبات حیوانیت سیاهان به شکل تار موی سیاهان متوسل شده است؛
"ساقه هر موی آنان همچون پشم گوسفندانبا پوششی فلس مانند پوشیده شده است. و همچون پشم میتوان آنها را بهم بافت. موی حقیقی هرگز چنین نیست. ... سیاهان از نظر حس بویایی بسیار نزدیک به حیوانات پست اند و میتوانند فقط با بو کردن مار را تمییز دهند."
آدولف هیتلر در نبرد من [MeinKampf] بر اساس این نوع منطق، دلایل فراوانی دارد تا برتری نژاد آریا را بقبولاند. حتی بسیاری از بزرگان، برده داری و بردگی را نیز بر اساس همین تفاوتهای نژادی توجیه میکردند.
#دانش_و_ارزش
#عبدالکریم_سروش
#دکتر_سروش
#اخلاق_علمی
#روشنفکری_دینی
@Soroush_Philosopher
🔴◾️ #نظریه_تکامل در بوته نقد #تامس_نیگل [بخش اول]
■مقدمه ۱
نظریه تکامل #داروین با پیامدهای الهیاتی و فلسفی که به دنبال داشت، تاثیری شگرف در جهانبینی رایج بر جای گذارد. در عین حال، در طی سالهای اخیر، نظریاتی در تقابل با فرضیه تکامل توسط برخی دانشمندان ارائه شد که گفتمانی فراگیر را موجب گردیده است. طراحی هوشمند و طبیعتباوری غیرمادی، نظریاتی است که میتوان آنها را رقیب تکامل نامید. طرفداران نظریه طراحی هوشمند اغلب خداباورانی هستند که در تلاشند با خوانش نوینی که از برهان نظم ارائه میدهند؛ ضمن نقد مستدل نظریه تکامل با اذعان به پیچیده بودن و غیرقابلتقلیلبودن برخی ارگانیزمها به گونهای سادهتر در پارهای فرآیندهای زیستی، به رد امکان تکامل و تطور در آنها بپردازند و رویکرد خلقتگرایانه را اتخاذ نمایند. در این میان #تامس_نیگل مبدع طبیعتباوری غیرمادی [همهجاندارانگاری]، با مبانی اعتقادی متفاوت و روشی مشابه، به رد نظریه تکامل میپردازد. وی برای طبیعت جنبهای ذهنی قائل است که محصول جانبی ماده نبوده و قابل تقلیل به ماده یا انرژی نیست و با تکیه بر این ایده، مادهانگاری فروکاستگرا را به چالشی شایان توجه فرا میخواند. در این مقاله برآنیم که در رویکردی توصیفی، به آشنایی با وی و بنیانهای نگره علمی او بپردازیم و تقابل آن را با نظریه تکامل به نظاره خواهیم نشست.
#تامس_نیگل
#آلوین_پلنتینگا
#نظریه_تکامل
#داروینیسم #داروین
#داروینیسم_در_ترازو
#عبدالکریم_سروش
#روشنفکری_دینی
#چرا_بجای_آنکه_چیزی_نباشد_چیزی_هست
#فلسفه_علم
#فلسفه_ذهن
#فلسفه_دین
#فلسفه_تحلیلی
https://www.tgoop.com/Soroush_Philosopher
■مقدمه ۱
نظریه تکامل #داروین با پیامدهای الهیاتی و فلسفی که به دنبال داشت، تاثیری شگرف در جهانبینی رایج بر جای گذارد. در عین حال، در طی سالهای اخیر، نظریاتی در تقابل با فرضیه تکامل توسط برخی دانشمندان ارائه شد که گفتمانی فراگیر را موجب گردیده است. طراحی هوشمند و طبیعتباوری غیرمادی، نظریاتی است که میتوان آنها را رقیب تکامل نامید. طرفداران نظریه طراحی هوشمند اغلب خداباورانی هستند که در تلاشند با خوانش نوینی که از برهان نظم ارائه میدهند؛ ضمن نقد مستدل نظریه تکامل با اذعان به پیچیده بودن و غیرقابلتقلیلبودن برخی ارگانیزمها به گونهای سادهتر در پارهای فرآیندهای زیستی، به رد امکان تکامل و تطور در آنها بپردازند و رویکرد خلقتگرایانه را اتخاذ نمایند. در این میان #تامس_نیگل مبدع طبیعتباوری غیرمادی [همهجاندارانگاری]، با مبانی اعتقادی متفاوت و روشی مشابه، به رد نظریه تکامل میپردازد. وی برای طبیعت جنبهای ذهنی قائل است که محصول جانبی ماده نبوده و قابل تقلیل به ماده یا انرژی نیست و با تکیه بر این ایده، مادهانگاری فروکاستگرا را به چالشی شایان توجه فرا میخواند. در این مقاله برآنیم که در رویکردی توصیفی، به آشنایی با وی و بنیانهای نگره علمی او بپردازیم و تقابل آن را با نظریه تکامل به نظاره خواهیم نشست.
#تامس_نیگل
#آلوین_پلنتینگا
#نظریه_تکامل
#داروینیسم #داروین
#داروینیسم_در_ترازو
#عبدالکریم_سروش
#روشنفکری_دینی
#چرا_بجای_آنکه_چیزی_نباشد_چیزی_هست
#فلسفه_علم
#فلسفه_ذهن
#فلسفه_دین
#فلسفه_تحلیلی
https://www.tgoop.com/Soroush_Philosopher
Telegram
عبدالکریم سروش و فلاسفه
کانالی برای آن ها که می اندیشند...
اندیشه ها و آرای دکتر عبدالکریم سروش و بزرگان عرفان و فلسفه
کانال رسمی دکتر سروش : @DrSoroush
اندیشه ها و آرای دکتر عبدالکریم سروش و بزرگان عرفان و فلسفه
کانال رسمی دکتر سروش : @DrSoroush
🔴◾️ #نظریه_تکامل در بوته نقد #تامس_نیگل [بخش دوم]
■مقدمه ۲
#تامس_نیگل یکی از دانشمندان معاصر است که بهرغم قابلیت نقد مبانی اعتقادی وی؛ کمک شایانی به طیف گستردهای از موضوعات با زمینه فلسفی از قبیل اخلاق، سیاست و معرفتشناسی و همچنین متافیزیک و #فلسفه_ذهن نموده است. آثار او درعین سادگی از وسعت توام با هدفمندی برخوردار است.
آنچه در ابتدا باید اذعان داشت این است که عزیمتگاه نیگل در تقریر آرای خویش #فلسفه_تحلیلی است. او مدرک کارشناسیاش را از دانشگاه کورنل تحت تاثیر آرای #ویتگنشتاین [متاخر] اخذ کرده است و بنابراین بنیان فکری اش مبتنی بر نحوه کارکرد زبان به عنوان اساس بسیاری از مسائل فلسفی است. در ادامه دوره کارشناسی ارشد را در آکسفورد گذراند و به طور مفصلتر با جزئیات کارکرد زبان و مشکلات پیش روی آن آشنا شد و در تحصیلات آکادمیک خود با رویکرد منطق محور و نظاممندتری نسبت به زبان مواجه شد که این رویکرد، تحت تاثیر آرای #کواین است. او به گفته خودش پیرو هیچ یک از سنتهای فکری نیست با وجود اینکه این سنتها، فضای فکریای را برایش به ارمغان میآورند که از فلسفه قارهای کاملا متفاوت است اما او جذب چنین فلسفهای [فلسفه قارهای] میشود، در عین حالی که این علایق را در چارچوب تحلیلی میآموزد.
این توجه به زبان، در طول دوران تحصیل نیگل تحت تاثیر فلسفه تحلیلی، سه تحول اساسی در اندیشههای وی را رقم میزند. تحول اول ارتباط بین فلسفه و علم است. تحول دوم احیای مباحث فلسفی اخلاق، #فلسفه_سیاسی و فلسفه علم حقوق و تحول سوم تامل فلسفی در باب پرسشهای اساسی مرگ و زندگی است. اما در همین سه تحول یا سه رویکرد به مباحث فلسفی، یک دغدغه اصلی یا مشترک را میتوان در آثار او یافت. نیگل مصرانه مساله تطبیق نظرگاه عینی از واقعیت، همراه با نظرگاه ذهنی را دنبال میکند. به عبارت دیگر تجربه فردی یک شخص به جهان را توام با چگونگی ترکیب چشماندازهای ذهنی و عینی مورد پرسش قرار میدهد.
مساله ارتباط بین تجربه ذهنی و عالم واقع عینی، یکی از موضوعات اصلی فلسفه از همان آغاز بوده است. اما این مقوله در زمانه ما، ناگزیر متاثر از مرجعیت رو به رشد علوم طبیعی گردیده، که دامنه آن از طریق نظریه تکاملی و زیستشناسی مولکولی به فهم حیات موجودات کشانده شده است. این رای و نظر که ذهن را میتوان تا به حدی بعنوان بخشی از جهان طبیعی یا تلفیقی از تحلیل کارکردی رفتارگرایانه و هویت و عصب و فیزیولوژی تقریرکرد، به نظر بسیاری از نظریهپردازان، گامی دیگر در جهت مسیر پیش روی علومطبیعی است تا نظریه در باب هر چیزی را فراهم آورد.
دفاع نیگل از حقانیت چشمانداز ذهنی و عینی شخص توام با نظرگاه غیرفردی، بخشی از مقاومت نیگل در مقابل فلاسفه که مسیری دیگر دارند است. بنابراین در کتابها و مقالات بسیاری که او تالیف کرده است؛ یک نقادی موثر از همان فیزیکالیسم که واقعیت تجربه ذهنی را از بین می برد، وجود دارد. افزون بر این، نقد جدی او از فیزیکالیسم که در چشمانداز نوینش کتاب #ذهن_و_کیهان [Mind & Cosmos] اوست، نشان میدهد او از زمره فلاسفهای که بیش از حد به ذهن، مرجعیت میبخشند و در مسیر شکاکیت گام برمیدارند نیز هست. اما در فلسفه ذهن، نیگل با مقالهاش با عنوان «خفاش بودن چگونه است؟» شناخته شد. او در این مقاله تجربههای پدیداری ذهنی که مساله اصلی فیزیکالیسم معاصر است را بازخوانی و نقادی میکند.
#تامس_نیگل
#آلوین_پلنتینگا
#نظریه_تکامل
#داروینیسم #داروین
#داروینیسم_در_ترازو
#عبدالکریم_سروش
#روشنفکری_دینی
#چرا_بجای_آنکه_چیزی_نباشد_چیزی_هست
#فلسفه_علم
#فلسفه_ذهن
#فلسفه_دین
#فلسفه_تحلیلی
https://www.tgoop.com/Soroush_Philosopher
■مقدمه ۲
#تامس_نیگل یکی از دانشمندان معاصر است که بهرغم قابلیت نقد مبانی اعتقادی وی؛ کمک شایانی به طیف گستردهای از موضوعات با زمینه فلسفی از قبیل اخلاق، سیاست و معرفتشناسی و همچنین متافیزیک و #فلسفه_ذهن نموده است. آثار او درعین سادگی از وسعت توام با هدفمندی برخوردار است.
آنچه در ابتدا باید اذعان داشت این است که عزیمتگاه نیگل در تقریر آرای خویش #فلسفه_تحلیلی است. او مدرک کارشناسیاش را از دانشگاه کورنل تحت تاثیر آرای #ویتگنشتاین [متاخر] اخذ کرده است و بنابراین بنیان فکری اش مبتنی بر نحوه کارکرد زبان به عنوان اساس بسیاری از مسائل فلسفی است. در ادامه دوره کارشناسی ارشد را در آکسفورد گذراند و به طور مفصلتر با جزئیات کارکرد زبان و مشکلات پیش روی آن آشنا شد و در تحصیلات آکادمیک خود با رویکرد منطق محور و نظاممندتری نسبت به زبان مواجه شد که این رویکرد، تحت تاثیر آرای #کواین است. او به گفته خودش پیرو هیچ یک از سنتهای فکری نیست با وجود اینکه این سنتها، فضای فکریای را برایش به ارمغان میآورند که از فلسفه قارهای کاملا متفاوت است اما او جذب چنین فلسفهای [فلسفه قارهای] میشود، در عین حالی که این علایق را در چارچوب تحلیلی میآموزد.
این توجه به زبان، در طول دوران تحصیل نیگل تحت تاثیر فلسفه تحلیلی، سه تحول اساسی در اندیشههای وی را رقم میزند. تحول اول ارتباط بین فلسفه و علم است. تحول دوم احیای مباحث فلسفی اخلاق، #فلسفه_سیاسی و فلسفه علم حقوق و تحول سوم تامل فلسفی در باب پرسشهای اساسی مرگ و زندگی است. اما در همین سه تحول یا سه رویکرد به مباحث فلسفی، یک دغدغه اصلی یا مشترک را میتوان در آثار او یافت. نیگل مصرانه مساله تطبیق نظرگاه عینی از واقعیت، همراه با نظرگاه ذهنی را دنبال میکند. به عبارت دیگر تجربه فردی یک شخص به جهان را توام با چگونگی ترکیب چشماندازهای ذهنی و عینی مورد پرسش قرار میدهد.
مساله ارتباط بین تجربه ذهنی و عالم واقع عینی، یکی از موضوعات اصلی فلسفه از همان آغاز بوده است. اما این مقوله در زمانه ما، ناگزیر متاثر از مرجعیت رو به رشد علوم طبیعی گردیده، که دامنه آن از طریق نظریه تکاملی و زیستشناسی مولکولی به فهم حیات موجودات کشانده شده است. این رای و نظر که ذهن را میتوان تا به حدی بعنوان بخشی از جهان طبیعی یا تلفیقی از تحلیل کارکردی رفتارگرایانه و هویت و عصب و فیزیولوژی تقریرکرد، به نظر بسیاری از نظریهپردازان، گامی دیگر در جهت مسیر پیش روی علومطبیعی است تا نظریه در باب هر چیزی را فراهم آورد.
دفاع نیگل از حقانیت چشمانداز ذهنی و عینی شخص توام با نظرگاه غیرفردی، بخشی از مقاومت نیگل در مقابل فلاسفه که مسیری دیگر دارند است. بنابراین در کتابها و مقالات بسیاری که او تالیف کرده است؛ یک نقادی موثر از همان فیزیکالیسم که واقعیت تجربه ذهنی را از بین می برد، وجود دارد. افزون بر این، نقد جدی او از فیزیکالیسم که در چشمانداز نوینش کتاب #ذهن_و_کیهان [Mind & Cosmos] اوست، نشان میدهد او از زمره فلاسفهای که بیش از حد به ذهن، مرجعیت میبخشند و در مسیر شکاکیت گام برمیدارند نیز هست. اما در فلسفه ذهن، نیگل با مقالهاش با عنوان «خفاش بودن چگونه است؟» شناخته شد. او در این مقاله تجربههای پدیداری ذهنی که مساله اصلی فیزیکالیسم معاصر است را بازخوانی و نقادی میکند.
#تامس_نیگل
#آلوین_پلنتینگا
#نظریه_تکامل
#داروینیسم #داروین
#داروینیسم_در_ترازو
#عبدالکریم_سروش
#روشنفکری_دینی
#چرا_بجای_آنکه_چیزی_نباشد_چیزی_هست
#فلسفه_علم
#فلسفه_ذهن
#فلسفه_دین
#فلسفه_تحلیلی
https://www.tgoop.com/Soroush_Philosopher
Telegram
عبدالکریم سروش و فلاسفه
کانالی برای آن ها که می اندیشند...
اندیشه ها و آرای دکتر عبدالکریم سروش و بزرگان عرفان و فلسفه
کانال رسمی دکتر سروش : @DrSoroush
اندیشه ها و آرای دکتر عبدالکریم سروش و بزرگان عرفان و فلسفه
کانال رسمی دکتر سروش : @DrSoroush
عبدالکریم سروش و فلاسفه pinned «🔴◾️ #نظریه_تکامل در بوته نقد #تامس_نیگل [بخش اول] ■مقدمه ۱ نظریه تکامل #داروین با پیامدهای الهیاتی و فلسفی که به دنبال داشت، تاثیری شگرف در جهانبینی رایج بر جای گذارد. در عین حال، در طی سالهای اخیر، نظریاتی در تقابل با فرضیه تکامل توسط برخی دانشمندان ارائه…»
🔴◾️ #نظریه_تکامل در بوته نقد #تامس_نیگل [بخش سوم]
■بنیانهای اندیشه نیگل ۱
طرح اولیه نیگل دارای دو مولفه اصلی است؛
اولی نگره همهجاندارانگاری، یا این اندیشه است که ذهن یا ذهنی نخستین درلایه زیرین هر چیزی وجود دارد. بنابراین مطابق با این دیدگاه، ذهن هیچگاه در جهان پدید نیامده بلکه از ابتدا حاضر بوده است حتی ابتداییترین ذرات جهان مشمول این مقوله هستند. اندیشه همهجاندارانگاری البته این نیست که هر ذره ابتدایی قادر به انجام محاسبات ریاضی است یا اینکه هر ذرهای خودآگاهی دارد؛ بلکه این است که هر ذرهای از نحوهای ذهنیت برخوردار است. نیگل طرح خود را به این شیوه عرضه میکند تا از آنچه فقدان فهمپذیری در دوگانهانگاری دکارتی مییابد، پرهیز کرده باشد. نیگل در پاسخ به این پرسشی که میتوان پرسید - یعنی بر اساس دیدگاه در همبستگی چه مزیتی وجود دارد که دو دسته امور اساسا متفاوت را به سود دو نوع ویژگی اساسا متفاوت انکار کنیم- بیان میکند که دیدگاهش با پدید آمدن اذهان انسانی هنوز مشکل دارد، اذهانی که به مقدار قابلتوجهی قادر به درک جهان هستند.(پلنتینگا)
به عبارت دیگر ما میتوانیم این نکته را دریابیم که چگونه اشیاء مادی پیچیده تری میتوانند از اشیاء مادی ساده تر پدید آیند. اشیاء فیزیکی عادی از مولکولها بهوجود آمدهاند، مولکولها از اتمها تشکیل شده اند و اتمها از الکترونها و کوارکها شکل یافتهاند. اما هیچ ایدهای نداریم که چگونه موجودی با ذهن انسانی میتواند از موجودات کوچک تری که نحوه ای ذهنمندی دارند، ترکیب یا ساخته شده باشد. چگونه اذهان ابتدایی با ذهن کمتر ابتدایی ترکیب شده اند؟
#تامس_نیگل
#آلوین_پلنتینگا
#نظریه_تکامل
#داروینیسم #داروین
#داروینیسم_در_ترازو
#عبدالکریم_سروش
#روشنفکری_دینی
#چرا_بجای_آنکه_چیزی_نباشد_چیزی_هست
#فلسفه_تحلیلی
#فلسفه_دین
#فلسفه_ذهن
#فلسفه_علم
https://www.tgoop.com/Soroush_Philosopher
■بنیانهای اندیشه نیگل ۱
طرح اولیه نیگل دارای دو مولفه اصلی است؛
اولی نگره همهجاندارانگاری، یا این اندیشه است که ذهن یا ذهنی نخستین درلایه زیرین هر چیزی وجود دارد. بنابراین مطابق با این دیدگاه، ذهن هیچگاه در جهان پدید نیامده بلکه از ابتدا حاضر بوده است حتی ابتداییترین ذرات جهان مشمول این مقوله هستند. اندیشه همهجاندارانگاری البته این نیست که هر ذره ابتدایی قادر به انجام محاسبات ریاضی است یا اینکه هر ذرهای خودآگاهی دارد؛ بلکه این است که هر ذرهای از نحوهای ذهنیت برخوردار است. نیگل طرح خود را به این شیوه عرضه میکند تا از آنچه فقدان فهمپذیری در دوگانهانگاری دکارتی مییابد، پرهیز کرده باشد. نیگل در پاسخ به این پرسشی که میتوان پرسید - یعنی بر اساس دیدگاه در همبستگی چه مزیتی وجود دارد که دو دسته امور اساسا متفاوت را به سود دو نوع ویژگی اساسا متفاوت انکار کنیم- بیان میکند که دیدگاهش با پدید آمدن اذهان انسانی هنوز مشکل دارد، اذهانی که به مقدار قابلتوجهی قادر به درک جهان هستند.(پلنتینگا)
به عبارت دیگر ما میتوانیم این نکته را دریابیم که چگونه اشیاء مادی پیچیده تری میتوانند از اشیاء مادی ساده تر پدید آیند. اشیاء فیزیکی عادی از مولکولها بهوجود آمدهاند، مولکولها از اتمها تشکیل شده اند و اتمها از الکترونها و کوارکها شکل یافتهاند. اما هیچ ایدهای نداریم که چگونه موجودی با ذهن انسانی میتواند از موجودات کوچک تری که نحوه ای ذهنمندی دارند، ترکیب یا ساخته شده باشد. چگونه اذهان ابتدایی با ذهن کمتر ابتدایی ترکیب شده اند؟
#تامس_نیگل
#آلوین_پلنتینگا
#نظریه_تکامل
#داروینیسم #داروین
#داروینیسم_در_ترازو
#عبدالکریم_سروش
#روشنفکری_دینی
#چرا_بجای_آنکه_چیزی_نباشد_چیزی_هست
#فلسفه_تحلیلی
#فلسفه_دین
#فلسفه_ذهن
#فلسفه_علم
https://www.tgoop.com/Soroush_Philosopher
Telegram
عبدالکریم سروش و فلاسفه
کانالی برای آن ها که می اندیشند...
اندیشه ها و آرای دکتر عبدالکریم سروش و بزرگان عرفان و فلسفه
کانال رسمی دکتر سروش : @DrSoroush
اندیشه ها و آرای دکتر عبدالکریم سروش و بزرگان عرفان و فلسفه
کانال رسمی دکتر سروش : @DrSoroush
🔴◾️ #نظریه_تکامل در بوته نقد #تامس_نیگل [بخش سوم]
■بنیانهای اندیشه نیگل ۱
طرح اولیه نیگل دارای دو مولفه اصلی است؛
اولی نگره همهجاندارانگاری، یا این اندیشه است که ذهن یا ذهنی نخستین درلایه زیرین هر چیزی وجود دارد. بنابراین مطابق با این دیدگاه، ذهن هیچگاه در جهان پدید نیامده بلکه از ابتدا حاضر بوده است حتی ابتداییترین ذرات جهان مشمول این مقوله هستند. اندیشه همهجاندارانگاری البته این نیست که هر ذره ابتدایی قادر به انجام محاسبات ریاضی است یا اینکه هر ذرهای خودآگاهی دارد؛ بلکه این است که هر ذرهای از نحوهای ذهنیت برخوردار است. نیگل طرح خود را به این شیوه عرضه میکند تا از آنچه فقدان فهمپذیری در دوگانهانگاری دکارتی مییابد، پرهیز کرده باشد. نیگل در پاسخ به این پرسشی که میتوان پرسید - یعنی بر اساس دیدگاه در همبستگی چه مزیتی وجود دارد که دو دسته امور اساسا متفاوت را به سود دو نوع ویژگی اساسا متفاوت انکار کنیم- بیان میکند که دیدگاهش با پدید آمدن اذهان انسانی هنوز مشکل دارد، اذهانی که به مقدار قابلتوجهی قادر به درک جهان هستند.(پلنتینگا)
به عبارت دیگر ما میتوانیم این نکته را دریابیم که چگونه اشیاء مادی پیچیده تری میتوانند از اشیاء مادی ساده تر پدید آیند. اشیاء فیزیکی عادی از مولکولها بهوجود آمدهاند، مولکولها از اتمها تشکیل شده اند و اتمها از الکترونها و کوارکها شکل یافتهاند. اما هیچ ایدهای نداریم که چگونه موجودی با ذهن انسانی میتواند از موجودات کوچک تری که نحوه ای ذهنمندی دارند، ترکیب یا ساخته شده باشد. چگونه اذهان ابتدایی با ذهن کمتر ابتدایی ترکیب شده اند؟
#تامس_نیگل
#آلوین_پلنتینگا
#نظریه_تکامل
#داروینیسم #داروین
#داروینیسم_در_ترازو
#عبدالکریم_سروش
#روشنفکری_دینی
#چرا_بجای_آنکه_چیزی_نباشد_چیزی_هست
#فلسفه_علم
#فلسفه_ذهن
#فلسفه_دین
#فلسفه_تحلیلی
https://www.tgoop.com/Soroush_Philosopher
■بنیانهای اندیشه نیگل ۱
طرح اولیه نیگل دارای دو مولفه اصلی است؛
اولی نگره همهجاندارانگاری، یا این اندیشه است که ذهن یا ذهنی نخستین درلایه زیرین هر چیزی وجود دارد. بنابراین مطابق با این دیدگاه، ذهن هیچگاه در جهان پدید نیامده بلکه از ابتدا حاضر بوده است حتی ابتداییترین ذرات جهان مشمول این مقوله هستند. اندیشه همهجاندارانگاری البته این نیست که هر ذره ابتدایی قادر به انجام محاسبات ریاضی است یا اینکه هر ذرهای خودآگاهی دارد؛ بلکه این است که هر ذرهای از نحوهای ذهنیت برخوردار است. نیگل طرح خود را به این شیوه عرضه میکند تا از آنچه فقدان فهمپذیری در دوگانهانگاری دکارتی مییابد، پرهیز کرده باشد. نیگل در پاسخ به این پرسشی که میتوان پرسید - یعنی بر اساس دیدگاه در همبستگی چه مزیتی وجود دارد که دو دسته امور اساسا متفاوت را به سود دو نوع ویژگی اساسا متفاوت انکار کنیم- بیان میکند که دیدگاهش با پدید آمدن اذهان انسانی هنوز مشکل دارد، اذهانی که به مقدار قابلتوجهی قادر به درک جهان هستند.(پلنتینگا)
به عبارت دیگر ما میتوانیم این نکته را دریابیم که چگونه اشیاء مادی پیچیده تری میتوانند از اشیاء مادی ساده تر پدید آیند. اشیاء فیزیکی عادی از مولکولها بهوجود آمدهاند، مولکولها از اتمها تشکیل شده اند و اتمها از الکترونها و کوارکها شکل یافتهاند. اما هیچ ایدهای نداریم که چگونه موجودی با ذهن انسانی میتواند از موجودات کوچک تری که نحوه ای ذهنمندی دارند، ترکیب یا ساخته شده باشد. چگونه اذهان ابتدایی با ذهن کمتر ابتدایی ترکیب شده اند؟
#تامس_نیگل
#آلوین_پلنتینگا
#نظریه_تکامل
#داروینیسم #داروین
#داروینیسم_در_ترازو
#عبدالکریم_سروش
#روشنفکری_دینی
#چرا_بجای_آنکه_چیزی_نباشد_چیزی_هست
#فلسفه_علم
#فلسفه_ذهن
#فلسفه_دین
#فلسفه_تحلیلی
https://www.tgoop.com/Soroush_Philosopher
Telegram
عبدالکریم سروش و فلاسفه
کانالی برای آن ها که می اندیشند...
اندیشه ها و آرای دکتر عبدالکریم سروش و بزرگان عرفان و فلسفه
کانال رسمی دکتر سروش : @DrSoroush
اندیشه ها و آرای دکتر عبدالکریم سروش و بزرگان عرفان و فلسفه
کانال رسمی دکتر سروش : @DrSoroush
👍1
🔴◾️ #نظریه_تکامل در بوته نقد #تامس_نیگل [بخش چهارم]
■بنیان های اندیشه نیگل ۲
مولفه دوم طرح اولیه نیگل چیزی است که به زعم #پلنتینگا میتوان آن را غایتشناسی طبیعی نام نهاد. ایده نیگل این است که در هر مرحله از تطور جهان ما، در باب آنچه پیش خواهد آمد، امکانهای متعدد و متفاوتی وجود دارد. برخی از این امکانها گامی در جهت به وجود آمدن موجوداتی با ذهن شبیه به ما هستند. مطابق غایتشناسی طبیعی نیگل، جهان نحوهای سوگیری ذاتی نسبت به امکانهایی دارد که به اذهان ختم میشود.(پلنتینگا)
کار نیگل در فلسفه ذهن، از همان مساله ارتباط بین تجربه ذهنی و واقعیت عالم سرچشمه میگیرد. با این تفاوت که نقادی وی از فروکاستگرایی فیزیکالیسم، تقریر نوینی از مساله ذهن و بدن ارائه میکند. به عقیده وی طلب تصورات هرچه بیشتر عینی در باب عالم واقع که به اشکال خاص تجربه حسی انسان کمتر میپردازد، جلوه آشکار ظرفیت و قابلیت عقل انسان و هدف استعلای آن است. اما این طلب واقعیت عینی، ناگزیر مطلب بسیار مهمی را از قلم میاندازد.(نیگل ،۱۳:۱۳۹۳)
خصیصه ذهنی تجربه انسانی یا تجربه هر سنخ خاصی از موجودات که درباره جهان منظر فردی دارند را نمیتوان تنها برحسب رفتار یا کارکرد فیزیکی نظام عصبی مرکزی فهم کرد، گر چه این سه مولفه به صورت تفکیکناپذیری به هم مرتبطند. مساله واقعی سعی در فهم این ارتباط است؛ به نحوی که هیچ ساحت فروکاستناپذیر ذهنی را از کل واقعیت روانی حذف نکنیم و همچنین بپرسیم که چه تصوری از نظم طبیعی میتواند حق این واقعیت را ادا کند. بنابراین عینیترین توصیف از جهان طبیعی نمیتواند توصیف کاملی از آن چیزی که وجود دارد باشد.
علوم فیزیکی میتوانند موجودات زندهای مانند ما را به عنوان اجزایی از نظم عینی دارای زمان و مکان توصیف کنند؛ اما این علوم نمیتوانند تجارب ذهنی چنین موجودات زندهای را توصیف کنند یا نمیتوانند توصیف کنند که چگونه این جهان در نظرگاههای خاص و متفاوت آنها نمایان میشود. توصیف کاملا فیزیکی از فرآیندهای فیزیولوژی اعصاب که موجب بروز تجربه میشود میتواند وجود داشته باشد، و نیز توصیف کاملا" فیزیکی از رفتار فیزیکی که نوعا با تجربه مرتبط است میتواند وجود داشته باشد، اما چنین توصیفی هر چقدر هم که کامل باشد ماهیت ذهنی این تجربه را – این که از نظرگاه فاعل آن تجربه امور چگونه است- کنار میگذارد که بدون آن اصلا تجربه آگاهانه نمیتواند وجود داشته باشد. بنابراین، فیزیکالیسم بهرغم موفقیتشان در حوزه خود، ضرورتا جنبه مهمی از طبیعت را تبیین نشده رها کند.
#تامس_نیگل
#آلوین_پلنتینگا
#نظریه_تکامل
#داروینیسم #داروین
#داروینیسم_در_ترازو
#عبدالکریم_سروش
#روشنفکری_دینی
#چرا_بجای_آنکه_چیزی_نباشد_چیزی_هست
#فلسفه_تحلیلی
#فلسفه_دین
#فلسفه_علم
#فلسفه_ذهن
https://www.tgoop.com/Soroush_Philosopher
■بنیان های اندیشه نیگل ۲
مولفه دوم طرح اولیه نیگل چیزی است که به زعم #پلنتینگا میتوان آن را غایتشناسی طبیعی نام نهاد. ایده نیگل این است که در هر مرحله از تطور جهان ما، در باب آنچه پیش خواهد آمد، امکانهای متعدد و متفاوتی وجود دارد. برخی از این امکانها گامی در جهت به وجود آمدن موجوداتی با ذهن شبیه به ما هستند. مطابق غایتشناسی طبیعی نیگل، جهان نحوهای سوگیری ذاتی نسبت به امکانهایی دارد که به اذهان ختم میشود.(پلنتینگا)
کار نیگل در فلسفه ذهن، از همان مساله ارتباط بین تجربه ذهنی و واقعیت عالم سرچشمه میگیرد. با این تفاوت که نقادی وی از فروکاستگرایی فیزیکالیسم، تقریر نوینی از مساله ذهن و بدن ارائه میکند. به عقیده وی طلب تصورات هرچه بیشتر عینی در باب عالم واقع که به اشکال خاص تجربه حسی انسان کمتر میپردازد، جلوه آشکار ظرفیت و قابلیت عقل انسان و هدف استعلای آن است. اما این طلب واقعیت عینی، ناگزیر مطلب بسیار مهمی را از قلم میاندازد.(نیگل ،۱۳:۱۳۹۳)
خصیصه ذهنی تجربه انسانی یا تجربه هر سنخ خاصی از موجودات که درباره جهان منظر فردی دارند را نمیتوان تنها برحسب رفتار یا کارکرد فیزیکی نظام عصبی مرکزی فهم کرد، گر چه این سه مولفه به صورت تفکیکناپذیری به هم مرتبطند. مساله واقعی سعی در فهم این ارتباط است؛ به نحوی که هیچ ساحت فروکاستناپذیر ذهنی را از کل واقعیت روانی حذف نکنیم و همچنین بپرسیم که چه تصوری از نظم طبیعی میتواند حق این واقعیت را ادا کند. بنابراین عینیترین توصیف از جهان طبیعی نمیتواند توصیف کاملی از آن چیزی که وجود دارد باشد.
علوم فیزیکی میتوانند موجودات زندهای مانند ما را به عنوان اجزایی از نظم عینی دارای زمان و مکان توصیف کنند؛ اما این علوم نمیتوانند تجارب ذهنی چنین موجودات زندهای را توصیف کنند یا نمیتوانند توصیف کنند که چگونه این جهان در نظرگاههای خاص و متفاوت آنها نمایان میشود. توصیف کاملا فیزیکی از فرآیندهای فیزیولوژی اعصاب که موجب بروز تجربه میشود میتواند وجود داشته باشد، و نیز توصیف کاملا" فیزیکی از رفتار فیزیکی که نوعا با تجربه مرتبط است میتواند وجود داشته باشد، اما چنین توصیفی هر چقدر هم که کامل باشد ماهیت ذهنی این تجربه را – این که از نظرگاه فاعل آن تجربه امور چگونه است- کنار میگذارد که بدون آن اصلا تجربه آگاهانه نمیتواند وجود داشته باشد. بنابراین، فیزیکالیسم بهرغم موفقیتشان در حوزه خود، ضرورتا جنبه مهمی از طبیعت را تبیین نشده رها کند.
#تامس_نیگل
#آلوین_پلنتینگا
#نظریه_تکامل
#داروینیسم #داروین
#داروینیسم_در_ترازو
#عبدالکریم_سروش
#روشنفکری_دینی
#چرا_بجای_آنکه_چیزی_نباشد_چیزی_هست
#فلسفه_تحلیلی
#فلسفه_دین
#فلسفه_علم
#فلسفه_ذهن
https://www.tgoop.com/Soroush_Philosopher
Telegram
عبدالکریم سروش و فلاسفه
کانالی برای آن ها که می اندیشند...
اندیشه ها و آرای دکتر عبدالکریم سروش و بزرگان عرفان و فلسفه
کانال رسمی دکتر سروش : @DrSoroush
اندیشه ها و آرای دکتر عبدالکریم سروش و بزرگان عرفان و فلسفه
کانال رسمی دکتر سروش : @DrSoroush
🌺◾️ شرحی بر #اوصاف_پارسایان
بخش اول
■ #شرم و تقوا بمثابه میوه شیرین شجره دین
از اهداف اصلی بعثت انبیاء این است که انسان دارای ملکه تقوا شود. و در حد استطاعت و توانایی خود تقوای الهی را در پیش داشته باشد. آنچه که بر هر مومنی فرض است اینست که تقوای الهی پیشه کند. لذا میوه ای که انسان از شجره شریعت می چیند میوه تقوا است و از این روی گرامی ترین انسان ها نزد خداوند با تقواترین آنها هستند. و این در مورد زن و مرد تفاوتی ندارد. از همین جهت وظیفه هایی که بر حسب جنسیت بر دوش انسان نهاده می شود به هیچ عنوان با تقوا متناقض نیست. تقوا به انسان بصیرت و شجاعت و حق گرایی می بخشد که با مشکلات با متانت برخورد کند.
💠 از این روی تقوا به دو مرحله پیش از ایمان دینی و پس از ایمان دینی تقسیم می شود. تقوای پیش از ایمان همان استعداد برای پذیرفتن است که از نشانه های پارسایان است. لذا کلام #امام_علی گاهی اوقات در افراد اثر نمی کند و حتی نتیجه عکس نیز می بخشد. از همین روی بر مبلغ دین واجب است که شرایط #پارسایی را فراهم آورد. دکتر #عبدالکریم_سروش در کتاب اوصاف پارسایان به شرح خطبه 193 #نهج_البلاغه می پردازند. هر چند داستان ها و روایات در این زمینه زیاد و فراوان ذکر شده اما اصل آن چنین است. روزی همام به محضر حضرت علی(ع) می رسد و به ایشان می گوید ای مولا، پارسایان را چنان بر من وصف کن که گویی آنها را با چشمانم می بینم. امام درنگ می کند و پاسخ می دهد ای همام پروای از خدا داشته باش و نیکوکاری کن که: همانا خداوند با کسانی است که تقوا بورزند و اهل نیکوکاری باشند. اما همام به این سخن قانع نمی شود و امام را سوگند می دهد تا ایشان لب به سخن می گشایند و پس از درود بر پیامبر رحمت می فرمایند:
خداوند سبحان وقتی مردم را آفرید از اطاعتشان بی نیاز و از معصیتشان ایمن بود؛ چراکه نه معصیت گناه کاران به او زیانی می رساند و نه اطاعت فرمان بردار سودی. پس معیشت مردم را بین آنها تقسیم کرد و هرکس را در موضع خود قرار داد.
این قسمت مقدمه ورود به مطلب است و نشان می دهد که انسان بسیار کوچکتر از آن است که بخواهد به خدا سود و یا ضرر برساند و مصلحت و ضرر بر عهده آدمیان است. اما باید گفت آیا خدا از این خلقت هدفی داشته است؟ و اگر معصیت تمام انسان ها وجود داشته باشد آیا خدا از هدف خلقت به دور نمانده است؟ هیچ چیز خدا را از رسیدن به مقصود باز نمی دارد. ولی اگر این طور است شیطان در نظام عالم چه کاره است؟ آیا خداوند می خواست که در عالم فسادی رخ ندهد ولی رخ داد؟ خیر، نقش شیطان دعوت کننده است و نقش پیامبران هم همینطور است. و هر انسانی بر حسب استعداد به جانبی می گراید. از این روی شیطان می خواهد عقل را تابع نفس گرداند و پیامبران می خواهند نفس تابع عقل باشد. از همین روی خصلت دعوت کنندگی شیطان نشان از اختیار انسان دارد و سبقت گیرندگان کسانی هستند که از چنگال شیطان گریخته اند. و هر انسان بر اساس قابلیت خود تصمیم گرفت که به سویی رهسپار شود. لذا مقصد انسان درون خودش است و حتی اگر به جانب شر بگراید مقصود عالم را هم حاصل کرده است. از این روی مولی نشان می دهد که مقصد انسان درون خود اوست و لذا آسیبی به هدف خداوند از خلقت وارد نمی کند و مقصدی بیرون از آنها وجود ندارد. لذا هست که این قسمت از خطبه مولی از این جهت است که بگوید دعوت به تقوای الهی برای خدا نیست بلکه از برای خود انسان است. در نتیجه امیرالمومنین علی(ع) قیمومیت و حاکمیت کلی خدا با جهان؛ رازقیت او و تقرب روحی که آدمیان با خداوند دارند را نشان می دهد.
ادامه دارد ...
✍ #عبدالکریم_سروش
📚 #اوصاف_پارسایان
https://www.tgoop.com/Soroush_Philosopher
بخش اول
■ #شرم و تقوا بمثابه میوه شیرین شجره دین
از اهداف اصلی بعثت انبیاء این است که انسان دارای ملکه تقوا شود. و در حد استطاعت و توانایی خود تقوای الهی را در پیش داشته باشد. آنچه که بر هر مومنی فرض است اینست که تقوای الهی پیشه کند. لذا میوه ای که انسان از شجره شریعت می چیند میوه تقوا است و از این روی گرامی ترین انسان ها نزد خداوند با تقواترین آنها هستند. و این در مورد زن و مرد تفاوتی ندارد. از همین جهت وظیفه هایی که بر حسب جنسیت بر دوش انسان نهاده می شود به هیچ عنوان با تقوا متناقض نیست. تقوا به انسان بصیرت و شجاعت و حق گرایی می بخشد که با مشکلات با متانت برخورد کند.
💠 از این روی تقوا به دو مرحله پیش از ایمان دینی و پس از ایمان دینی تقسیم می شود. تقوای پیش از ایمان همان استعداد برای پذیرفتن است که از نشانه های پارسایان است. لذا کلام #امام_علی گاهی اوقات در افراد اثر نمی کند و حتی نتیجه عکس نیز می بخشد. از همین روی بر مبلغ دین واجب است که شرایط #پارسایی را فراهم آورد. دکتر #عبدالکریم_سروش در کتاب اوصاف پارسایان به شرح خطبه 193 #نهج_البلاغه می پردازند. هر چند داستان ها و روایات در این زمینه زیاد و فراوان ذکر شده اما اصل آن چنین است. روزی همام به محضر حضرت علی(ع) می رسد و به ایشان می گوید ای مولا، پارسایان را چنان بر من وصف کن که گویی آنها را با چشمانم می بینم. امام درنگ می کند و پاسخ می دهد ای همام پروای از خدا داشته باش و نیکوکاری کن که: همانا خداوند با کسانی است که تقوا بورزند و اهل نیکوکاری باشند. اما همام به این سخن قانع نمی شود و امام را سوگند می دهد تا ایشان لب به سخن می گشایند و پس از درود بر پیامبر رحمت می فرمایند:
خداوند سبحان وقتی مردم را آفرید از اطاعتشان بی نیاز و از معصیتشان ایمن بود؛ چراکه نه معصیت گناه کاران به او زیانی می رساند و نه اطاعت فرمان بردار سودی. پس معیشت مردم را بین آنها تقسیم کرد و هرکس را در موضع خود قرار داد.
این قسمت مقدمه ورود به مطلب است و نشان می دهد که انسان بسیار کوچکتر از آن است که بخواهد به خدا سود و یا ضرر برساند و مصلحت و ضرر بر عهده آدمیان است. اما باید گفت آیا خدا از این خلقت هدفی داشته است؟ و اگر معصیت تمام انسان ها وجود داشته باشد آیا خدا از هدف خلقت به دور نمانده است؟ هیچ چیز خدا را از رسیدن به مقصود باز نمی دارد. ولی اگر این طور است شیطان در نظام عالم چه کاره است؟ آیا خداوند می خواست که در عالم فسادی رخ ندهد ولی رخ داد؟ خیر، نقش شیطان دعوت کننده است و نقش پیامبران هم همینطور است. و هر انسانی بر حسب استعداد به جانبی می گراید. از این روی شیطان می خواهد عقل را تابع نفس گرداند و پیامبران می خواهند نفس تابع عقل باشد. از همین روی خصلت دعوت کنندگی شیطان نشان از اختیار انسان دارد و سبقت گیرندگان کسانی هستند که از چنگال شیطان گریخته اند. و هر انسان بر اساس قابلیت خود تصمیم گرفت که به سویی رهسپار شود. لذا مقصد انسان درون خودش است و حتی اگر به جانب شر بگراید مقصود عالم را هم حاصل کرده است. از این روی مولی نشان می دهد که مقصد انسان درون خود اوست و لذا آسیبی به هدف خداوند از خلقت وارد نمی کند و مقصدی بیرون از آنها وجود ندارد. لذا هست که این قسمت از خطبه مولی از این جهت است که بگوید دعوت به تقوای الهی برای خدا نیست بلکه از برای خود انسان است. در نتیجه امیرالمومنین علی(ع) قیمومیت و حاکمیت کلی خدا با جهان؛ رازقیت او و تقرب روحی که آدمیان با خداوند دارند را نشان می دهد.
ادامه دارد ...
✍ #عبدالکریم_سروش
📚 #اوصاف_پارسایان
https://www.tgoop.com/Soroush_Philosopher
Telegram
عبدالکریم سروش و فلاسفه
کانالی برای آن ها که می اندیشند...
اندیشه ها و آرای دکتر عبدالکریم سروش و بزرگان عرفان و فلسفه
کانال رسمی دکتر سروش : @DrSoroush
اندیشه ها و آرای دکتر عبدالکریم سروش و بزرگان عرفان و فلسفه
کانال رسمی دکتر سروش : @DrSoroush
🌺◾️ #مکتب_تبریز سرآغاز نظام اندیشگی
#تبریز بهعنوان یکی از پیشگامان عصر جدید و مروج مکتب نوگرایی در ایران محسوب میشود. این نوگرایی را مردان فاخر آن دیار در عرصههای مختلف فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی به جامعه ایران هدیه کردهاند.
مکتب آموزش مدرن نیز یکی از مولفههای این فرآیند جدید در ایران و البته در تبریز بوده است. از #میرزا_حسن_رشدیه که تلاشهای زیادی در راه ترویج آموزش جدید در این شهر انجام داد تا «جبار باغچهبان» که در عصر هویت نداشتن کودکان استثنایی، به آن هویت بخشید.
از دکتر #سیدجواد_طباطبایی که مفهوم اندیشه سیاسی در ایران را معنا کرد تا استاد محمد #مجتهد_شبستری که بانی فلسفه زبان و هرمنوتیک دین در ایران است.
@Soroush_Philosopher
#تبریز بهعنوان یکی از پیشگامان عصر جدید و مروج مکتب نوگرایی در ایران محسوب میشود. این نوگرایی را مردان فاخر آن دیار در عرصههای مختلف فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی به جامعه ایران هدیه کردهاند.
مکتب آموزش مدرن نیز یکی از مولفههای این فرآیند جدید در ایران و البته در تبریز بوده است. از #میرزا_حسن_رشدیه که تلاشهای زیادی در راه ترویج آموزش جدید در این شهر انجام داد تا «جبار باغچهبان» که در عصر هویت نداشتن کودکان استثنایی، به آن هویت بخشید.
از دکتر #سیدجواد_طباطبایی که مفهوم اندیشه سیاسی در ایران را معنا کرد تا استاد محمد #مجتهد_شبستری که بانی فلسفه زبان و هرمنوتیک دین در ایران است.
@Soroush_Philosopher
🌺◾️ شرحی بر #اوصاف_پارسایان
بخش دوم
■معیشت و زبان نزد پارسایان
جهان راه خداوند است و به هرسویی که قدم بگذارد از اراده او خارج نمی شود. لذا شیطان هم کارگزار خداوند است و در هستی جایگاهی را به خود اختصاص داده است. در سخنان پیشین جایگاه خلق مورد بررسی قرار گرفت. اما اکنون سخن از معیشت است؛ لذا این کلام امیرالمومنین برگرفته از قرآن است که اولین نشان اهل تقوا این است که اذعان می کنند که معیشت شان دست اوست. در سوره زخرف عده ای به پیامبر اسلام ایراد گرفتند که چرا ما پیامبر نشدیم؟ پاسخ این است که این امر به تقوای الهی بازمی گردد. لذا ایمان به رزق و قضا و قدر جزء ارکان تفکر دینی است. انسان باید ایمان بیاورد و یقین بداند که روزی دهنده خداوند است. در روایات آمده است که آدمی طعم ایمان را نمی چشد مگر اینکه بداند آنچه بر سر او آمده محال بوده که نیاید؛ و آنچه نیامده محال بوده است که بیاید. اما عده ای این سخن را که هر انسانی در جایگاه خود است بر درویش مسلکی حمل نموده و بر این عقیده هستند که هرچه پیش آید خوش آید. اما در کلام امیرالمومنین این سخن هست که از خدا بترسید و در مورد شهرها و بندگان خدا کوتاهی نکنید که شما حتی در مورد ساختمانها و حیوانات مسئول هستید. پس هیچگاه نباید منتظر بمانیم که فلان حکم فلسفی صادر شود تا حرکت کنیم. اینکه عده ای به جبر حکم می کنند و عده ای به اختیار آیا باید باعث شود که ما حرکت در زندگی را سلب کنیم؟ این فیلسوفان هستند که منتظر رخ دادی هستند تا آن را تفسیر کنند. لذا تقدیر الهی بیان کیفیت عملی است که در همین نظام جاری است. جبر و اختیار دو تفسیر از رفتار ما آدمیان هستند. خدا به انسان موقعیت اجتماعی و سایر موقعیت ها را بخشیده است و از همین جهت این تقدیر الهی دلیل بر این نیست که ما حرکت نکنیم. هم چنین است مساله غنا و فقر. عده ای از این کلام مولی که خداوند معیشت را قسمت کرد و هرکسی را در جای خود قرار داد حالتی استاتیک می گیرند. لذا انسان فکر می کند که اگر حرکت کند نظام عالم را بر هم زده است اما این صحیح نیست چرا که تغییرجهان هم عین تقدیر است. از دومین نشانه های اهل تقوا مساله آفت زبان و سخن صواب است و دیگری تواضع و جامه معتدل. انسان باید زبان خود را حفظ کند و مگر چیزی غیر از زبان انسان را به آتش می برد؟ زبان یکی از لغزشگاه های انسان است. لذا اهل بیت چنان سخن می گویند که گویی راست گفته اند و زمان سکوت به گونه ای نیستند که بر آنها تحمیل شده باشد. لذا هنر انسان سکوت است. مگر ما چقدر دانش داریم که دیگران را ارشاد کنیم. ما دانشی نداریم ولی باید خود را بسنجیم که این عمل و سخن به هوی و هوس می رود یا به حقیقت؟ بنابراین زمانی که انسان سخن می گوید باید بداند که این سخن به ضرر است و یا سود؟ و اینکه خودش به آن سخن ملتزم باشد تا موثر افتد. اهل تقوا نه اهل زبان زدن هستند و نه تکبر و در عین حال معتدل. لذا تواضع فرزند راستین شناخت خود است. کسی که خود را نشناخته است وجودش را بزرگتر از آن چیزی می بیند که هست و دچار تکبر و غرور می گردد و از سر حقارت نفس مدعی عظمت نفس می شود. انسان با تقوا از محرمات پرهیز می کند و بر خودش متمرکز است. او نباید بر اساس حواس ظاهری اجازه دهد که هرکس مهمان دلش شود و به این ترتیب با بریدن تعلقات آنچه را که سد راه او است بر می دارد.
ادامه دارد...
✍ #عبدالکریم_سروش
📚 #اوصاف_پارسایان
https://www.tgoop.com/Soroush_Philosopher
بخش دوم
■معیشت و زبان نزد پارسایان
جهان راه خداوند است و به هرسویی که قدم بگذارد از اراده او خارج نمی شود. لذا شیطان هم کارگزار خداوند است و در هستی جایگاهی را به خود اختصاص داده است. در سخنان پیشین جایگاه خلق مورد بررسی قرار گرفت. اما اکنون سخن از معیشت است؛ لذا این کلام امیرالمومنین برگرفته از قرآن است که اولین نشان اهل تقوا این است که اذعان می کنند که معیشت شان دست اوست. در سوره زخرف عده ای به پیامبر اسلام ایراد گرفتند که چرا ما پیامبر نشدیم؟ پاسخ این است که این امر به تقوای الهی بازمی گردد. لذا ایمان به رزق و قضا و قدر جزء ارکان تفکر دینی است. انسان باید ایمان بیاورد و یقین بداند که روزی دهنده خداوند است. در روایات آمده است که آدمی طعم ایمان را نمی چشد مگر اینکه بداند آنچه بر سر او آمده محال بوده که نیاید؛ و آنچه نیامده محال بوده است که بیاید. اما عده ای این سخن را که هر انسانی در جایگاه خود است بر درویش مسلکی حمل نموده و بر این عقیده هستند که هرچه پیش آید خوش آید. اما در کلام امیرالمومنین این سخن هست که از خدا بترسید و در مورد شهرها و بندگان خدا کوتاهی نکنید که شما حتی در مورد ساختمانها و حیوانات مسئول هستید. پس هیچگاه نباید منتظر بمانیم که فلان حکم فلسفی صادر شود تا حرکت کنیم. اینکه عده ای به جبر حکم می کنند و عده ای به اختیار آیا باید باعث شود که ما حرکت در زندگی را سلب کنیم؟ این فیلسوفان هستند که منتظر رخ دادی هستند تا آن را تفسیر کنند. لذا تقدیر الهی بیان کیفیت عملی است که در همین نظام جاری است. جبر و اختیار دو تفسیر از رفتار ما آدمیان هستند. خدا به انسان موقعیت اجتماعی و سایر موقعیت ها را بخشیده است و از همین جهت این تقدیر الهی دلیل بر این نیست که ما حرکت نکنیم. هم چنین است مساله غنا و فقر. عده ای از این کلام مولی که خداوند معیشت را قسمت کرد و هرکسی را در جای خود قرار داد حالتی استاتیک می گیرند. لذا انسان فکر می کند که اگر حرکت کند نظام عالم را بر هم زده است اما این صحیح نیست چرا که تغییرجهان هم عین تقدیر است. از دومین نشانه های اهل تقوا مساله آفت زبان و سخن صواب است و دیگری تواضع و جامه معتدل. انسان باید زبان خود را حفظ کند و مگر چیزی غیر از زبان انسان را به آتش می برد؟ زبان یکی از لغزشگاه های انسان است. لذا اهل بیت چنان سخن می گویند که گویی راست گفته اند و زمان سکوت به گونه ای نیستند که بر آنها تحمیل شده باشد. لذا هنر انسان سکوت است. مگر ما چقدر دانش داریم که دیگران را ارشاد کنیم. ما دانشی نداریم ولی باید خود را بسنجیم که این عمل و سخن به هوی و هوس می رود یا به حقیقت؟ بنابراین زمانی که انسان سخن می گوید باید بداند که این سخن به ضرر است و یا سود؟ و اینکه خودش به آن سخن ملتزم باشد تا موثر افتد. اهل تقوا نه اهل زبان زدن هستند و نه تکبر و در عین حال معتدل. لذا تواضع فرزند راستین شناخت خود است. کسی که خود را نشناخته است وجودش را بزرگتر از آن چیزی می بیند که هست و دچار تکبر و غرور می گردد و از سر حقارت نفس مدعی عظمت نفس می شود. انسان با تقوا از محرمات پرهیز می کند و بر خودش متمرکز است. او نباید بر اساس حواس ظاهری اجازه دهد که هرکس مهمان دلش شود و به این ترتیب با بریدن تعلقات آنچه را که سد راه او است بر می دارد.
ادامه دارد...
✍ #عبدالکریم_سروش
📚 #اوصاف_پارسایان
https://www.tgoop.com/Soroush_Philosopher
Telegram
عبدالکریم سروش و فلاسفه
کانالی برای آن ها که می اندیشند...
اندیشه ها و آرای دکتر عبدالکریم سروش و بزرگان عرفان و فلسفه
کانال رسمی دکتر سروش : @DrSoroush
اندیشه ها و آرای دکتر عبدالکریم سروش و بزرگان عرفان و فلسفه
کانال رسمی دکتر سروش : @DrSoroush
Forwarded from Somayeh yousefi
.
این ۲۹ ثانیه میتواند چراغ راه یک عمر زندگانی باشد:
هیچ وقت به خودتان اجازه ندهید آنچه را که دوست دارید حقیقت داشته باشد، یا آنچه را که فکر میکنید حقیقت بودنش برای بشر مفید است، شما را منحرف کند.
.
فکر میکنم جنایتهای بیشمار، جنگها، نسلکشیها و سرکوبها و خفقانهایی که بشر در طول عمر خود از سر گذرانده است، همه برآمده از شیوه تفکری است که حقیقت را به امیال، سلیقهها و اعتقادات شخصی تنزل میدهد. همواره کسانی هستند که چیزی را که دوست دارند، حقیقت داشته باشد و یا چیزی را که تصور میکنند حقیقت بودنش برای بشر مفید است، به دیگران تحمیل میکنند و برای به کرسی نشاندن تصور خود از حقیقت از هیچ جنایتی مضایقه نمیکنند.
.
همیشه کسانی هستند که اعتقاد راسخ دارند حقیقت فقط نزد آنهاست و به ملامت واقعیتهایی دست میزنند که با استانداردهای آنها مطابق نیست. چنین تفسیر تنگنظرانهای از حقیقت راه را برای هر فاجعهای هموار میکند. مطلقاندیشی دشمن حقیقت است و حقیقت به قول نیچه شاهینی است که بر ساعد هیچ مطلقاندیشی نمینشیند.
.
#سمیه_یوسفی #مشهد
#فلسفه #فلسفه_غرب #برتراند_راسل
#حقیقت
https://www.instagram.com/p/CD3MVeqHFQh/?igshid=1hkp3m5ghaiqr
این ۲۹ ثانیه میتواند چراغ راه یک عمر زندگانی باشد:
هیچ وقت به خودتان اجازه ندهید آنچه را که دوست دارید حقیقت داشته باشد، یا آنچه را که فکر میکنید حقیقت بودنش برای بشر مفید است، شما را منحرف کند.
.
فکر میکنم جنایتهای بیشمار، جنگها، نسلکشیها و سرکوبها و خفقانهایی که بشر در طول عمر خود از سر گذرانده است، همه برآمده از شیوه تفکری است که حقیقت را به امیال، سلیقهها و اعتقادات شخصی تنزل میدهد. همواره کسانی هستند که چیزی را که دوست دارند، حقیقت داشته باشد و یا چیزی را که تصور میکنند حقیقت بودنش برای بشر مفید است، به دیگران تحمیل میکنند و برای به کرسی نشاندن تصور خود از حقیقت از هیچ جنایتی مضایقه نمیکنند.
.
همیشه کسانی هستند که اعتقاد راسخ دارند حقیقت فقط نزد آنهاست و به ملامت واقعیتهایی دست میزنند که با استانداردهای آنها مطابق نیست. چنین تفسیر تنگنظرانهای از حقیقت راه را برای هر فاجعهای هموار میکند. مطلقاندیشی دشمن حقیقت است و حقیقت به قول نیچه شاهینی است که بر ساعد هیچ مطلقاندیشی نمینشیند.
.
#سمیه_یوسفی #مشهد
#فلسفه #فلسفه_غرب #برتراند_راسل
#حقیقت
https://www.instagram.com/p/CD3MVeqHFQh/?igshid=1hkp3m5ghaiqr
Instagram
somayeh yousefi ❤️ 🇮🇷 ❤️
. این ۲۹ ثانیه میتواند چراغ راه یک عمر زندگانی باشد: هیچ وقت به خودتان اجازه ندهید آنچه را که دوست دارید حقیقت داشته باشد، یا آنچه را که فکر میکنید حقیقت بودنش برای بشر مفید است، شما را منحرف کند. . فکر میکنم جنایتهای بیشمار، جنگها، نسلکشیها و سرکوبها…
🔴◾️ #نظریه_تکامل در بوته نقد #تامس_نیگل [بخش پنجم]
■بنیان های اندیشه نیگل ۳
نیگل بیان می کند که تجارب شما در درون ذهن تان منحصرا متعلق به شماست، مانند اینکه در درون شما [درون ذهن شما] فردی قرار دارد که آن تجارب در او روی می دهد. حال فرض کنید اگر آنچه در تجربه شما روی می دهد در آن فردی که در ذهن شماست رخ ندهد در این صورت تجارب و دیگر حالات ذهنی شما اصلا نمی تواند حالات فیزیکی فرد درونتان باشد.
نتیجه محتمل به نظر نیگل اینست که باید گونهای روح وجود داشته باشد که با بدن در تعامل است، به عبارت دیگر نیگل از دوگانهانگاری سخن میگوید. اگر چه بنظر میرسد دفاع نیگل از واقعیت تجربههای پدیداری و احتمال آشکار ارتباط ذهن- فیزیک دستکم یک فرم معقول از دوگانهانگاری داشته باشد اما دوگانهانگاری هم چنانکه خود نیگل بیان میکند از شرح یک بازبینی ادراکی از فهم جاری شخص از جهان فیزیکی و تجربههای ذهنی اجتناب می ورزد.
نیگل بیان میکند که اگر فیزیکالیسم درست باشد در این صورت به وجود آمدن آگاهی و عقل محتمل نخواهد بود. چون علوم فیزیکی همچون فیزیک، شیمی، بایولوژی و عصبشناسی نمیتواند این واقعیت را که ما انسانها، و چه بسا برخی دیگر از حیوانات، موجوداتی آگاه هستیم، تبیین کند. بعنوان مثال علوم فیزیکی میتواند جذر و مد را تبیین کند، و یا اینکه چرا پرندگان استخوانهای تو خالی دارند، و یا چرا آسمان آبی است؛ اما نمیتواند آگاهی را تبیین کند. علوم فیزیکی چه بسا بتواند ارتباط دو سویه میان نحوهای از شرایط فیزیکی را با نحوهای از حالات آگاهی اثبات کند؛ اما این امر آگاهی را تبیین نمیکند چرا که ارتباط دو سویه تبیین یک پدیده نیست. به زعم نیگل پدیدآمدن آگاهی حیوانی آشکارا نتیجه تکامل زیستشناختی است، اما این واقعیت تایید شده تجربی، هنوز تبیین آن پدیده نیست، فهمی از آن به دست نمی دهد یا ما را قادر نمی سازد که دریابیم چرا نتیجه، مطابق انتظار از کار درآمد و یا چگونه به وجود آمد. (پلنتینگا)
#تامس_نیگل
#آلوین_پلنتینگا
#نظریه_تکامل
#داروینیسم #داروین
#داروینیسم_در_ترازو
#عبدالکریم_سروش
#روشنفکری_دینی
#چرا_بجای_آنکه_چیزی_نباشد_چیزی_هست
#فلسفه_علم
#فلسفه_دین
#فلسفه_ذهن
#فلسفه_تحلیلی
https://www.tgoop.com/Soroush_Philosopher
■بنیان های اندیشه نیگل ۳
نیگل بیان می کند که تجارب شما در درون ذهن تان منحصرا متعلق به شماست، مانند اینکه در درون شما [درون ذهن شما] فردی قرار دارد که آن تجارب در او روی می دهد. حال فرض کنید اگر آنچه در تجربه شما روی می دهد در آن فردی که در ذهن شماست رخ ندهد در این صورت تجارب و دیگر حالات ذهنی شما اصلا نمی تواند حالات فیزیکی فرد درونتان باشد.
نتیجه محتمل به نظر نیگل اینست که باید گونهای روح وجود داشته باشد که با بدن در تعامل است، به عبارت دیگر نیگل از دوگانهانگاری سخن میگوید. اگر چه بنظر میرسد دفاع نیگل از واقعیت تجربههای پدیداری و احتمال آشکار ارتباط ذهن- فیزیک دستکم یک فرم معقول از دوگانهانگاری داشته باشد اما دوگانهانگاری هم چنانکه خود نیگل بیان میکند از شرح یک بازبینی ادراکی از فهم جاری شخص از جهان فیزیکی و تجربههای ذهنی اجتناب می ورزد.
نیگل بیان میکند که اگر فیزیکالیسم درست باشد در این صورت به وجود آمدن آگاهی و عقل محتمل نخواهد بود. چون علوم فیزیکی همچون فیزیک، شیمی، بایولوژی و عصبشناسی نمیتواند این واقعیت را که ما انسانها، و چه بسا برخی دیگر از حیوانات، موجوداتی آگاه هستیم، تبیین کند. بعنوان مثال علوم فیزیکی میتواند جذر و مد را تبیین کند، و یا اینکه چرا پرندگان استخوانهای تو خالی دارند، و یا چرا آسمان آبی است؛ اما نمیتواند آگاهی را تبیین کند. علوم فیزیکی چه بسا بتواند ارتباط دو سویه میان نحوهای از شرایط فیزیکی را با نحوهای از حالات آگاهی اثبات کند؛ اما این امر آگاهی را تبیین نمیکند چرا که ارتباط دو سویه تبیین یک پدیده نیست. به زعم نیگل پدیدآمدن آگاهی حیوانی آشکارا نتیجه تکامل زیستشناختی است، اما این واقعیت تایید شده تجربی، هنوز تبیین آن پدیده نیست، فهمی از آن به دست نمی دهد یا ما را قادر نمی سازد که دریابیم چرا نتیجه، مطابق انتظار از کار درآمد و یا چگونه به وجود آمد. (پلنتینگا)
#تامس_نیگل
#آلوین_پلنتینگا
#نظریه_تکامل
#داروینیسم #داروین
#داروینیسم_در_ترازو
#عبدالکریم_سروش
#روشنفکری_دینی
#چرا_بجای_آنکه_چیزی_نباشد_چیزی_هست
#فلسفه_علم
#فلسفه_دین
#فلسفه_ذهن
#فلسفه_تحلیلی
https://www.tgoop.com/Soroush_Philosopher
Telegram
عبدالکریم سروش و فلاسفه
کانالی برای آن ها که می اندیشند...
اندیشه ها و آرای دکتر عبدالکریم سروش و بزرگان عرفان و فلسفه
کانال رسمی دکتر سروش : @DrSoroush
اندیشه ها و آرای دکتر عبدالکریم سروش و بزرگان عرفان و فلسفه
کانال رسمی دکتر سروش : @DrSoroush
🌺◾️ شرحی بر #اوصاف_پارسایان
بخش سوم
■ #علم_نافع
سپس در ادامه #خطبه_همام می خوانیم: اهل تقوا گوش خود را بر علمی که برایشان نافع است می سپارند.
اصلا علم نافع چیست؟ و در گوش فرا دادن به آن چه معیارهایی را باید مدنظر داشته باشیم؟ آیا در اسلام علم غیرممدوح هم داریم؟ از پیامبرگرامی اسلام(ص) نقل است که مرا برای معلمی فرستاده اند. از همین جهت است که اسلام پیروان خود را به علم آموزی تشویق کرده است و می گوید که در اسلام در اصل فراگیری علم اختلاف نظری وجود ندارد. اما اینکه عده ای می گویند مسلمانان فلسفه یونانی را وارد کردند تا از این طریق در برابر پیامبر اسلام و ائمه اطهار (علیهم السلام) بایستند نشان از این است که دینامیسم درونی دین اسلام را درک نکرده اند. پس باید گفت که ورود تفکر یونانی محصول توطئه دین ستیزان نبود. در همین زمینه از پیامبر رحمت(ص) نقل است که از علمی که نافع نیست به خدا پناه می برم. اما باید دانست که میان علم ممدوح یا نافع و غیرممدوح، امر میانه ای وجود ندارد و علمی که نافع نباشد ضرر در پی خواهد داشت. به قول امام محمد غزالی، دانش، آدمی را به حال خود وانمی گذارد یا به او حیات ابدی می بخشد و یا هلاک ابدی. بنابراین علم با دانسته های روانی انسان مطابق است و نمی توان گفت من علمی را می آموزم و نسبت به آن بی تفاوت هستم. بنابراین از نشانه های اهل تقوا این است که از علم غیر نافع پرهیز می کنند. اما علم غیر نافع چیست؟ علومی که به کار انسان نمی آید؛ دانستی است ولی در عین حال لغو است و به کار تلف کردن عمر می آید. دایره این علوم حتی گفت و گو های روزمره و سخن گفتن درباره دیگران را نیز شامل می شود. با این توصیف در اسلام تاکید بر روی شخص عالم است و علم مطابق با احوالات روحی او نفع و ضرر را نشان می دهد. لذا در اسلام شخص عالم باید اوصاف فراوانی داشته باشد تا عالم بر او اطلاق شود. یکی از این شرایط خوف از خداوند است. هم در جهان اسلام و هم در غرب هستند افرادی که ترس و خوف خدا را در دل ندارند و لذا علومشان سودی در پی ندارد. خداوند در قرآن به ما می گوید دزدی نکنید، زنا نکنید... و از اینها با عنوان حکمت خود یاد می کند که با حکمت به معنای مصطلح فلسفی متفاوت است هرچند ممکن است شباهت هایی هم وجود داشته باشد. از همین جهت مراد از #تفقه در اسلام فقط تسلط بر یک شاخه از دین نیست بلکه بیشتر تاکید بر #دین_شناسی است. در این فراگیری علمی شخص استلزام های درونی و اصول بیرونی را مسلم می گیرد و آنگاه به فراگیری علم می پردازد: بدون این اصول علم راه به جایی نخواهد برد. بنابراین هر سوالی، سوال نیست و هر پژوهشی، لایق اعتنا نیست. جامعه ای که وقت و هزینه خود را صرف ارزش های خود می کند افراد را از درون و بیرون مقید به همان مکتبی می کند که در آن به سر می برند. لذا پژوهشگر نباید چشم خود را به هرچیز بگشاید و هر علمی را به درون خود راه دهد. از اوصاف عالم ربانی در اسلام می توان حلم و خشیت و فروتنی یاد نمود. در غیر این صورت علم آن شخص باعث ضرر و غفلت می شود. علم از دیدگاه عرفا نیز باید متصل به منبعی دیگر باشد که اگر نادیده گرفته شود باعث ضرر است. عرفا بیشتر بر مقام حیرت تاکید می کنند و از همین روی معتقد هستند که فلسفه حیرت را می زداید. ازدیگر شرایط نافع بودن علم این است که مانع #خودشناسی نباشد. برخی دانشمندان آنقدر سرگرم جهان شناسی می شوند که خود را فراموش می کنند و در پی استیلا و غلبه بر طبیعت می آیند و حساب آخرت خود را فراموش می کنند. لذا آموختن علم بدون عمل هم مضر است و در عین حال باید جهت گیری الهی داشته باشد و مایه تفاخر و مجادله نیز نباشد. اما ملاک تشخیص علم نافع نیز خود شخص است چون اون بهتر از هرکسی خود را می شناسد و لذاوحاکم اسلامی بر اساس فقه اسلامی می تواند فقط هشدار و مشاوره دهد.
ادامه دارد...
✍ #عبدالکریم_سروش
📚 #اوصاف_پارسایان
https://www.tgoop.com/Soroush_Philosopher
بخش سوم
■ #علم_نافع
سپس در ادامه #خطبه_همام می خوانیم: اهل تقوا گوش خود را بر علمی که برایشان نافع است می سپارند.
اصلا علم نافع چیست؟ و در گوش فرا دادن به آن چه معیارهایی را باید مدنظر داشته باشیم؟ آیا در اسلام علم غیرممدوح هم داریم؟ از پیامبرگرامی اسلام(ص) نقل است که مرا برای معلمی فرستاده اند. از همین جهت است که اسلام پیروان خود را به علم آموزی تشویق کرده است و می گوید که در اسلام در اصل فراگیری علم اختلاف نظری وجود ندارد. اما اینکه عده ای می گویند مسلمانان فلسفه یونانی را وارد کردند تا از این طریق در برابر پیامبر اسلام و ائمه اطهار (علیهم السلام) بایستند نشان از این است که دینامیسم درونی دین اسلام را درک نکرده اند. پس باید گفت که ورود تفکر یونانی محصول توطئه دین ستیزان نبود. در همین زمینه از پیامبر رحمت(ص) نقل است که از علمی که نافع نیست به خدا پناه می برم. اما باید دانست که میان علم ممدوح یا نافع و غیرممدوح، امر میانه ای وجود ندارد و علمی که نافع نباشد ضرر در پی خواهد داشت. به قول امام محمد غزالی، دانش، آدمی را به حال خود وانمی گذارد یا به او حیات ابدی می بخشد و یا هلاک ابدی. بنابراین علم با دانسته های روانی انسان مطابق است و نمی توان گفت من علمی را می آموزم و نسبت به آن بی تفاوت هستم. بنابراین از نشانه های اهل تقوا این است که از علم غیر نافع پرهیز می کنند. اما علم غیر نافع چیست؟ علومی که به کار انسان نمی آید؛ دانستی است ولی در عین حال لغو است و به کار تلف کردن عمر می آید. دایره این علوم حتی گفت و گو های روزمره و سخن گفتن درباره دیگران را نیز شامل می شود. با این توصیف در اسلام تاکید بر روی شخص عالم است و علم مطابق با احوالات روحی او نفع و ضرر را نشان می دهد. لذا در اسلام شخص عالم باید اوصاف فراوانی داشته باشد تا عالم بر او اطلاق شود. یکی از این شرایط خوف از خداوند است. هم در جهان اسلام و هم در غرب هستند افرادی که ترس و خوف خدا را در دل ندارند و لذا علومشان سودی در پی ندارد. خداوند در قرآن به ما می گوید دزدی نکنید، زنا نکنید... و از اینها با عنوان حکمت خود یاد می کند که با حکمت به معنای مصطلح فلسفی متفاوت است هرچند ممکن است شباهت هایی هم وجود داشته باشد. از همین جهت مراد از #تفقه در اسلام فقط تسلط بر یک شاخه از دین نیست بلکه بیشتر تاکید بر #دین_شناسی است. در این فراگیری علمی شخص استلزام های درونی و اصول بیرونی را مسلم می گیرد و آنگاه به فراگیری علم می پردازد: بدون این اصول علم راه به جایی نخواهد برد. بنابراین هر سوالی، سوال نیست و هر پژوهشی، لایق اعتنا نیست. جامعه ای که وقت و هزینه خود را صرف ارزش های خود می کند افراد را از درون و بیرون مقید به همان مکتبی می کند که در آن به سر می برند. لذا پژوهشگر نباید چشم خود را به هرچیز بگشاید و هر علمی را به درون خود راه دهد. از اوصاف عالم ربانی در اسلام می توان حلم و خشیت و فروتنی یاد نمود. در غیر این صورت علم آن شخص باعث ضرر و غفلت می شود. علم از دیدگاه عرفا نیز باید متصل به منبعی دیگر باشد که اگر نادیده گرفته شود باعث ضرر است. عرفا بیشتر بر مقام حیرت تاکید می کنند و از همین روی معتقد هستند که فلسفه حیرت را می زداید. ازدیگر شرایط نافع بودن علم این است که مانع #خودشناسی نباشد. برخی دانشمندان آنقدر سرگرم جهان شناسی می شوند که خود را فراموش می کنند و در پی استیلا و غلبه بر طبیعت می آیند و حساب آخرت خود را فراموش می کنند. لذا آموختن علم بدون عمل هم مضر است و در عین حال باید جهت گیری الهی داشته باشد و مایه تفاخر و مجادله نیز نباشد. اما ملاک تشخیص علم نافع نیز خود شخص است چون اون بهتر از هرکسی خود را می شناسد و لذاوحاکم اسلامی بر اساس فقه اسلامی می تواند فقط هشدار و مشاوره دهد.
ادامه دارد...
✍ #عبدالکریم_سروش
📚 #اوصاف_پارسایان
https://www.tgoop.com/Soroush_Philosopher
Telegram
عبدالکریم سروش و فلاسفه
کانالی برای آن ها که می اندیشند...
اندیشه ها و آرای دکتر عبدالکریم سروش و بزرگان عرفان و فلسفه
کانال رسمی دکتر سروش : @DrSoroush
اندیشه ها و آرای دکتر عبدالکریم سروش و بزرگان عرفان و فلسفه
کانال رسمی دکتر سروش : @DrSoroush
Forwarded from اتچ بات
🌺◾️ #آزادگى_حسینی
کلامی از امام حسین(ع) که به گمان من متضمن نکته حکیمانهی فوقالعاده مغتنمی است که برای همه ما باید آموزنده باشد و گوشواره گوش خرد ما باشد، نقل شده است که:
امام (ع) در روز #عاشورا وقتی که دشمنان به حرم و خانوادهی ایشان حمله کردند، این جمله را گفتند:
"إِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ دِين؛فَكُونُوا أَحْرَاراً فِي دُنْيَاكُم"
🌹 اگر دین ندارید؛ آزاده باشید. 🌹
روضهخوانها معمولا این جمله را این چنین ترجمه میکنند:
اگر دین ندارید «لااقل» آزاده باشید. ولی در کلام امام حسین «لااقل» نیامده است و این کلمه را آوردن، لطف و حسن و عمق این جمله را کاملاً میگیرد. در واقع در کلام امام، یک معادلهی بسیار مهمی برقرار شده است؛ گویا آزاده بودن، عِدل دینی بودن است.
اگر کسی «آزاده» بود درست شبیه این است که کسی دیندار است.
از یک «دیندار»، انتظار میرود که آزاده باشد و اگر آزاده نباشد دیندار نیست.
از یک «انسان»، ولو اینکه در حوزهای از حوزههای دینی قرار ندارد، انتظار میرود که #آزاده باشد و اگر #آزاده بود ولو دینی هم نداشته باشد و به گوش او نخورده باشد، همچنان یک انسانِ شریف و مقبول درگاه خداوند است.
این اصل، اساس و گوهر اندیشهی اخلاقیست که آدمی باید #آزاده باشد.
این #آزادگی، هم تفسیر بیرونی دارد هم تفسیر درونی دارد، هم از درون باید از رذایل پیراسته بود و هم از بیرون باید بردهی کسی نبود، غلامی پیشه نکرد، خوی نوکری نداشت و استقلال و منش مستقل داشت و از این طریق، هم دین خود را تصحیح کرد و هم دنیای خود را.
«إِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ دِين؛فَكُونُوا أَحْرَاراً فِي دُنْيَاكُم»
این را به خاطر داشته باشید و مطمئن باشید که اگر در طریق #آزادگی سیر کنید، بدون تردید مسیری است که شما را به سعادت و به حقیقت میرساند.
#عبدالکریم_سروش
سخنرانی #از_غدیر_تا_کربلا
@Soroush_Philosopher
کلامی از امام حسین(ع) که به گمان من متضمن نکته حکیمانهی فوقالعاده مغتنمی است که برای همه ما باید آموزنده باشد و گوشواره گوش خرد ما باشد، نقل شده است که:
امام (ع) در روز #عاشورا وقتی که دشمنان به حرم و خانوادهی ایشان حمله کردند، این جمله را گفتند:
"إِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ دِين؛فَكُونُوا أَحْرَاراً فِي دُنْيَاكُم"
🌹 اگر دین ندارید؛ آزاده باشید. 🌹
روضهخوانها معمولا این جمله را این چنین ترجمه میکنند:
اگر دین ندارید «لااقل» آزاده باشید. ولی در کلام امام حسین «لااقل» نیامده است و این کلمه را آوردن، لطف و حسن و عمق این جمله را کاملاً میگیرد. در واقع در کلام امام، یک معادلهی بسیار مهمی برقرار شده است؛ گویا آزاده بودن، عِدل دینی بودن است.
اگر کسی «آزاده» بود درست شبیه این است که کسی دیندار است.
از یک «دیندار»، انتظار میرود که آزاده باشد و اگر آزاده نباشد دیندار نیست.
از یک «انسان»، ولو اینکه در حوزهای از حوزههای دینی قرار ندارد، انتظار میرود که #آزاده باشد و اگر #آزاده بود ولو دینی هم نداشته باشد و به گوش او نخورده باشد، همچنان یک انسانِ شریف و مقبول درگاه خداوند است.
این اصل، اساس و گوهر اندیشهی اخلاقیست که آدمی باید #آزاده باشد.
این #آزادگی، هم تفسیر بیرونی دارد هم تفسیر درونی دارد، هم از درون باید از رذایل پیراسته بود و هم از بیرون باید بردهی کسی نبود، غلامی پیشه نکرد، خوی نوکری نداشت و استقلال و منش مستقل داشت و از این طریق، هم دین خود را تصحیح کرد و هم دنیای خود را.
«إِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ دِين؛فَكُونُوا أَحْرَاراً فِي دُنْيَاكُم»
این را به خاطر داشته باشید و مطمئن باشید که اگر در طریق #آزادگی سیر کنید، بدون تردید مسیری است که شما را به سعادت و به حقیقت میرساند.
#عبدالکریم_سروش
سخنرانی #از_غدیر_تا_کربلا
@Soroush_Philosopher
Telegram
attach 📎
Forwarded from عبدالكريم سروش
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from جمهوری ایرانی
قرن چهاردهم هجری شمسی به زودی به پایانی می رسد؛ قرنی که سه نظام سیاسی بر ایران (سه شاه و دو ولیفقیه)حکومت کردند. به نظر شما مفید ترین چهره اثرگذار قرن ١۴ خورشیدی برای ایران کیست؟
Final Results
1%
مهدی بازرگان
2%
شاهپور بختیار
55%
رضا شاه پهلوی
2%
فرح پهلوی
19%
محمد رضا شاه پهلوی
2%
سید محمد خاتمی
3%
سید علی خامنهای
5%
سید روح الله خمینی
8%
محمد مصدق
1%
میرحسین موسوی
🔴◾️ شرحی بر #اوصاف_پارسایان
بخش چهارم
■تربیت نفس
پارسایان در سختی و بلا چنان اند که گویی در آسایش و راحتی فرود آمده اند، و اگر اجل مقدری که خداوند برای آنان معین کرده است نبود، ارواح آنان از شوق ثواب و خوف عقاب یک لحظه هم در کالبدشان باقی نمی ماند.
اهل تقوا سختی پسند هستند و جانشان از دشواری ها نمی رمد. راز این دشواری این است که مفهوم سختی و آسانی اموری نسبی است. ممکن است این سختی ها برای عده ای سخت نباشد. لذا انسان چنان ظرفیت فراخ و گسترده ای دارد که می تواند آب دریاها را سر بکشد و هم چنان هل من مزید بگوید؛ از طرفی این انسان می تواند چنان فقیر و حقیر شود که با کم ترین وزش بادی بلرزد. ازهمین جهت دشواری و آسانی اموری مطلق نیستند. این ما هستیم که با دگرگون ساختن خودمان احکام را عوض می کنیم. خداوند در قرآن انسان را ضعیف و عجول و حریص و آزمند خطاب کرده است؛ وانگهی اگرچه این صفات مذموم می نماید اما انسان دارای استعداد است و می تواند با تقویت و تربیت خود شخصیت خودش را بسازد. ازطرفی باید به خاطر داشت که انسان به بدی ها هم گرایش دارد و آنها را مطلوب و شیرین می انگارد و اگر پیامبران نمی بودند معلوم نبود که وضعیت انسان چگونه می شد. لذا کسانی چون امام حسین(ع) و امام علی(ع) فداکاری و شهادت طلبی را امری آسان یافتند و اندوه به خود راه ندادند. اما چرا؟ برای اینکه آنها انسان های دیگری شده بودند و چنان عکس العمل نشان می دادند که با رفتار دیگران قرابت نداشت؛ و همین رفتار است که از انسان موجودی حقیر یا متعالی، ضعیف یا قوی می سازد. بنابراین تکامل یعنی اینکه امر قسری و تحمیلی به امر طبیعی مبدل شود و در این راه انسان شتابان پیش برود. انبیاء مبعوث شدند تا همین تغییر را در آدمی به وجود آورند. این یکی از بهترین راه های #خودشناسی است که انسان ببیند نسبت به گذشته دشواری بر او آسان شده است. لذا در این گفته امام نکته عمیقی نهفته است: اجل مکتوب و مقدر است و در تحقق آن هیچ تغییری به وجود نمی آید و اگر تقدیر برای انسان مقدر نبود جان پارسایان از بدنشان می گریخت. همه چیز در سایه تقدیر خداوند قرار دارد و انسان دائما از تقدیری به سوی تقدیر دیگر می رود. لذا تقدیر نیروی عالم نیست بلکه تفسیری از عالم است. آفرینش انسان آفرینش تقدیر او است.
دکتر سروش پس از این تحلیل به ارائه تفسیری از مرگ طبیعی و غیرطبیعی پرداخته و می گویند: آدمی هنگامی که خسته است بی اختیار به خواب می رود و زمانی که نیاز بدن به خواب مرتفع شد انسان بی اختیار برمی خیزد. نفسی که بالغ شده است وقتی که می بیند از بدن کامل استفاده کرده است رهایش می کند و پوسته بدن را می شکافد و راز این امر در این نکته نهفته است که خالق در نظر آنان بزرگ و غیر او در نظرشان کوچک است.بنابراین، این نکته ای است که به لحاظ اخلاقی و تربیتی باید به آن توجه شود. فلسفه های یونانی حامل این معنای اخلاقی نبودند و به نظرم کتاب گلستان سعدی با اینکه داعیه ای اخلاقی ندارد از کتاب مغلق اخلاق ناصری موثرتر افتاد. روح های بزرگ دنیا را حقیر نمی شمارند بلکه آن را حقیر می یابند. اما پس از این باید بدانیم که مقصود از کوچک شمردن دنیا از هرچه غیرخداست، چه معنایی دارد؟
ادامه دارد...
✍ #عبدالکریم_سروش
📚 #اوصاف_پارسایان
@Soroush_Philosopher
بخش چهارم
■تربیت نفس
پارسایان در سختی و بلا چنان اند که گویی در آسایش و راحتی فرود آمده اند، و اگر اجل مقدری که خداوند برای آنان معین کرده است نبود، ارواح آنان از شوق ثواب و خوف عقاب یک لحظه هم در کالبدشان باقی نمی ماند.
اهل تقوا سختی پسند هستند و جانشان از دشواری ها نمی رمد. راز این دشواری این است که مفهوم سختی و آسانی اموری نسبی است. ممکن است این سختی ها برای عده ای سخت نباشد. لذا انسان چنان ظرفیت فراخ و گسترده ای دارد که می تواند آب دریاها را سر بکشد و هم چنان هل من مزید بگوید؛ از طرفی این انسان می تواند چنان فقیر و حقیر شود که با کم ترین وزش بادی بلرزد. ازهمین جهت دشواری و آسانی اموری مطلق نیستند. این ما هستیم که با دگرگون ساختن خودمان احکام را عوض می کنیم. خداوند در قرآن انسان را ضعیف و عجول و حریص و آزمند خطاب کرده است؛ وانگهی اگرچه این صفات مذموم می نماید اما انسان دارای استعداد است و می تواند با تقویت و تربیت خود شخصیت خودش را بسازد. ازطرفی باید به خاطر داشت که انسان به بدی ها هم گرایش دارد و آنها را مطلوب و شیرین می انگارد و اگر پیامبران نمی بودند معلوم نبود که وضعیت انسان چگونه می شد. لذا کسانی چون امام حسین(ع) و امام علی(ع) فداکاری و شهادت طلبی را امری آسان یافتند و اندوه به خود راه ندادند. اما چرا؟ برای اینکه آنها انسان های دیگری شده بودند و چنان عکس العمل نشان می دادند که با رفتار دیگران قرابت نداشت؛ و همین رفتار است که از انسان موجودی حقیر یا متعالی، ضعیف یا قوی می سازد. بنابراین تکامل یعنی اینکه امر قسری و تحمیلی به امر طبیعی مبدل شود و در این راه انسان شتابان پیش برود. انبیاء مبعوث شدند تا همین تغییر را در آدمی به وجود آورند. این یکی از بهترین راه های #خودشناسی است که انسان ببیند نسبت به گذشته دشواری بر او آسان شده است. لذا در این گفته امام نکته عمیقی نهفته است: اجل مکتوب و مقدر است و در تحقق آن هیچ تغییری به وجود نمی آید و اگر تقدیر برای انسان مقدر نبود جان پارسایان از بدنشان می گریخت. همه چیز در سایه تقدیر خداوند قرار دارد و انسان دائما از تقدیری به سوی تقدیر دیگر می رود. لذا تقدیر نیروی عالم نیست بلکه تفسیری از عالم است. آفرینش انسان آفرینش تقدیر او است.
دکتر سروش پس از این تحلیل به ارائه تفسیری از مرگ طبیعی و غیرطبیعی پرداخته و می گویند: آدمی هنگامی که خسته است بی اختیار به خواب می رود و زمانی که نیاز بدن به خواب مرتفع شد انسان بی اختیار برمی خیزد. نفسی که بالغ شده است وقتی که می بیند از بدن کامل استفاده کرده است رهایش می کند و پوسته بدن را می شکافد و راز این امر در این نکته نهفته است که خالق در نظر آنان بزرگ و غیر او در نظرشان کوچک است.بنابراین، این نکته ای است که به لحاظ اخلاقی و تربیتی باید به آن توجه شود. فلسفه های یونانی حامل این معنای اخلاقی نبودند و به نظرم کتاب گلستان سعدی با اینکه داعیه ای اخلاقی ندارد از کتاب مغلق اخلاق ناصری موثرتر افتاد. روح های بزرگ دنیا را حقیر نمی شمارند بلکه آن را حقیر می یابند. اما پس از این باید بدانیم که مقصود از کوچک شمردن دنیا از هرچه غیرخداست، چه معنایی دارد؟
ادامه دارد...
✍ #عبدالکریم_سروش
📚 #اوصاف_پارسایان
@Soroush_Philosopher
❤1
Forwarded from مرکز فرهنگی امام حسین (ع) اتاوا
همراهان عزیز!
بمناسبت فرا رسیدن سالروز شهادت حضرت اباعبدالله الحسین (ع)، مرکز فرهنگی امام حسین (ع) اتاوا مراسم یادبود برگزار می کند.
پخش زنده اینترنتی در live.imamhossein.ca
زمان: از پنجشنبه ۲۰ آگست به مدت ۱۱ شب، هر شب از ساعت ۸ تا ۱۰ شب
برنامه ظهر عاشورا (یکشنبه ۳۰ آگست)
از ساعت ۱۱ صبح
تمام برنامه ها شامل بخش ویژه کودکان و داستان خوانی عاشورا برای نوجوانان نیز خواهد بود.
سخنرانی های مراسم:
- ۲۰ و ۲۱ آگست: دکتر ناصر مهدوی، با موضوع رابطه مرگ و زندگی امام حسین (ع)
- ۲۲ تا ۲۴ آگست: دکتر محمدرضا اردهالی، با موضوع حفظ ارزش های قرآنی در جامعه سکولار
- ۲۵ و ۲۶ آگست: دکتر سروش دباغ، با موضوع عاشورا و سالکان مدرن
- ۲۷ تا ۳۰ آگست: حجت الاسلام ناصر نقویان، با موضوع درس های عاشورا
روابط عمومی مرکز فرهنگی امام حسین (ع) اتاوا
بمناسبت فرا رسیدن سالروز شهادت حضرت اباعبدالله الحسین (ع)، مرکز فرهنگی امام حسین (ع) اتاوا مراسم یادبود برگزار می کند.
پخش زنده اینترنتی در live.imamhossein.ca
زمان: از پنجشنبه ۲۰ آگست به مدت ۱۱ شب، هر شب از ساعت ۸ تا ۱۰ شب
برنامه ظهر عاشورا (یکشنبه ۳۰ آگست)
از ساعت ۱۱ صبح
تمام برنامه ها شامل بخش ویژه کودکان و داستان خوانی عاشورا برای نوجوانان نیز خواهد بود.
سخنرانی های مراسم:
- ۲۰ و ۲۱ آگست: دکتر ناصر مهدوی، با موضوع رابطه مرگ و زندگی امام حسین (ع)
- ۲۲ تا ۲۴ آگست: دکتر محمدرضا اردهالی، با موضوع حفظ ارزش های قرآنی در جامعه سکولار
- ۲۵ و ۲۶ آگست: دکتر سروش دباغ، با موضوع عاشورا و سالکان مدرن
- ۲۷ تا ۳۰ آگست: حجت الاسلام ناصر نقویان، با موضوع درس های عاشورا
روابط عمومی مرکز فرهنگی امام حسین (ع) اتاوا
🔴◾️ #نظریه_تکامل در بوته نقد #تامس_نیگل [بخش پنجم]
■بنیان های اندیشه نیگل ۳
نیگل بیان می کند که تجارب شما در درون ذهن تان منحصرا متعلق به شماست، مانند اینکه در درون شما [درون ذهن شما] فردی قرار دارد که آن تجارب در او روی می دهد. حال فرض کنید اگر آنچه در تجربه شما روی می دهد در آن فردی که در ذهن شماست رخ ندهد در این صورت تجارب و دیگر حالات ذهنی شما اصلا نمی تواند حالات فیزیکی فرد درونتان باشد.
نتیجه محتمل به نظر نیگل اینست که باید گونهای روح وجود داشته باشد که با بدن در تعامل است، به عبارت دیگر نیگل از دوگانهانگاری سخن میگوید. اگر چه بنظر میرسد دفاع نیگل از واقعیت تجربههای پدیداری و احتمال آشکار ارتباط ذهن- فیزیک دستکم یک فرم معقول از دوگانهانگاری داشته باشد اما دوگانهانگاری هم چنانکه خود نیگل بیان میکند از شرح یک بازبینی ادراکی از فهم جاری شخص از جهان فیزیکی و تجربههای ذهنی اجتناب می ورزد.
نیگل بیان میکند که اگر فیزیکالیسم درست باشد در این صورت به وجود آمدن آگاهی و عقل محتمل نخواهد بود. چون علوم فیزیکی همچون فیزیک، شیمی، بایولوژی و عصبشناسی نمیتواند این واقعیت را که ما انسانها، و چه بسا برخی دیگر از حیوانات، موجوداتی آگاه هستیم، تبیین کند. بعنوان مثال علوم فیزیکی میتواند جذر و مد را تبیین کند، و یا اینکه چرا پرندگان استخوانهای تو خالی دارند، و یا چرا آسمان آبی است؛ اما نمیتواند آگاهی را تبیین کند. علوم فیزیکی چه بسا بتواند ارتباط دو سویه میان نحوهای از شرایط فیزیکی را با نحوهای از حالات آگاهی اثبات کند؛ اما این امر آگاهی را تبیین نمیکند چرا که ارتباط دو سویه تبیین یک پدیده نیست. به زعم نیگل پدیدآمدن آگاهی حیوانی آشکارا نتیجه تکامل زیستشناختی است، اما این واقعیت تایید شده تجربی، هنوز تبیین آن پدیده نیست، فهمی از آن به دست نمی دهد یا ما را قادر نمی سازد که دریابیم چرا نتیجه، مطابق انتظار از کار درآمد و یا چگونه به وجود آمد. (پلنتینگا)
#تامس_نیگل
#آلوین_پلنتینگا
#نظریه_تکامل
#داروینیسم #داروین
#داروینیسم_در_ترازو
#عبدالکریم_سروش
#روشنفکری_دینی
#چرا_بجای_آنکه_چیزی_نباشد_چیزی_هست
#فلسفه_تحلیلی
#فلسفه_ذهن
#فلسفه_دین
#فلسفه_علم
https://www.tgoop.com/Soroush_Philosopher
■بنیان های اندیشه نیگل ۳
نیگل بیان می کند که تجارب شما در درون ذهن تان منحصرا متعلق به شماست، مانند اینکه در درون شما [درون ذهن شما] فردی قرار دارد که آن تجارب در او روی می دهد. حال فرض کنید اگر آنچه در تجربه شما روی می دهد در آن فردی که در ذهن شماست رخ ندهد در این صورت تجارب و دیگر حالات ذهنی شما اصلا نمی تواند حالات فیزیکی فرد درونتان باشد.
نتیجه محتمل به نظر نیگل اینست که باید گونهای روح وجود داشته باشد که با بدن در تعامل است، به عبارت دیگر نیگل از دوگانهانگاری سخن میگوید. اگر چه بنظر میرسد دفاع نیگل از واقعیت تجربههای پدیداری و احتمال آشکار ارتباط ذهن- فیزیک دستکم یک فرم معقول از دوگانهانگاری داشته باشد اما دوگانهانگاری هم چنانکه خود نیگل بیان میکند از شرح یک بازبینی ادراکی از فهم جاری شخص از جهان فیزیکی و تجربههای ذهنی اجتناب می ورزد.
نیگل بیان میکند که اگر فیزیکالیسم درست باشد در این صورت به وجود آمدن آگاهی و عقل محتمل نخواهد بود. چون علوم فیزیکی همچون فیزیک، شیمی، بایولوژی و عصبشناسی نمیتواند این واقعیت را که ما انسانها، و چه بسا برخی دیگر از حیوانات، موجوداتی آگاه هستیم، تبیین کند. بعنوان مثال علوم فیزیکی میتواند جذر و مد را تبیین کند، و یا اینکه چرا پرندگان استخوانهای تو خالی دارند، و یا چرا آسمان آبی است؛ اما نمیتواند آگاهی را تبیین کند. علوم فیزیکی چه بسا بتواند ارتباط دو سویه میان نحوهای از شرایط فیزیکی را با نحوهای از حالات آگاهی اثبات کند؛ اما این امر آگاهی را تبیین نمیکند چرا که ارتباط دو سویه تبیین یک پدیده نیست. به زعم نیگل پدیدآمدن آگاهی حیوانی آشکارا نتیجه تکامل زیستشناختی است، اما این واقعیت تایید شده تجربی، هنوز تبیین آن پدیده نیست، فهمی از آن به دست نمی دهد یا ما را قادر نمی سازد که دریابیم چرا نتیجه، مطابق انتظار از کار درآمد و یا چگونه به وجود آمد. (پلنتینگا)
#تامس_نیگل
#آلوین_پلنتینگا
#نظریه_تکامل
#داروینیسم #داروین
#داروینیسم_در_ترازو
#عبدالکریم_سروش
#روشنفکری_دینی
#چرا_بجای_آنکه_چیزی_نباشد_چیزی_هست
#فلسفه_تحلیلی
#فلسفه_ذهن
#فلسفه_دین
#فلسفه_علم
https://www.tgoop.com/Soroush_Philosopher
Telegram
عبدالکریم سروش و فلاسفه
کانالی برای آن ها که می اندیشند...
اندیشه ها و آرای دکتر عبدالکریم سروش و بزرگان عرفان و فلسفه
کانال رسمی دکتر سروش : @DrSoroush
اندیشه ها و آرای دکتر عبدالکریم سروش و بزرگان عرفان و فلسفه
کانال رسمی دکتر سروش : @DrSoroush
🌺◾️ شرحی بر #اوصاف_پارسایان
بخش پنجم
■دنیا بمثابه مزرعه آخرت و پرهیز از زهد
خالق چنان در دل پارسایان بزرگ است که هرچه غیر اوست در دیدگانشان کوچک است
می دانیم که ذم دنیا از آموزش های مهم اسلامی است و از متشرعان و پیروان شرایع دیگر هم خواسته شده است که به دنیا به دیده تحقیر بنگرند. اما می بینیم که در عالم اسلام هم حرکت های صوفیانه بسیاری وجود دارد که معتقد هستند به دلیل اینکه دنیا آفاتی برای آنها آفریده است باید از دنیا کناره بگیرند. وانگهی که فقر جانسوز و زندگی محرومانه را هم بر تنعم دنیا ترجیح می دهند. اکنون باید بنگریم که اصل مساله چه چیزی بوده است؟ مساله این است که دنیا و عالم غیب از یک دیگر فاصله ای ندارند. ما اگر چگونگی این دنیا را بفهمیم پی می بریم که دنیا در دل آخرت است. این افراد چون ظاهر دنیا را می بینند از باطن آن غافل هستند و در نتیجه نسبت دوستی و زمینه سازی مشترک این دو جهان را درک نمی کنند. این دنیا در و دیوارش درس است؛ و سرزمینی است آماده برای زراعت. در این دنیا اگر کاشتیم که فبها، در غیر این صورت جای دیگری برای کاشتن وجود ندارد. بدبخت آن کسی است که در این سرای بازرگانی درآید و سرمایه خود را ببازد و از آن سودی نبرد. بنابراین اگر می بینیم که قرآن کریم هشدار می دهد که انسان در زیان است مقصودش از سرمایه ای است که در اختیار دارد و نیروها و استعدادی است که در اختیار او گذاشته شده است. بنابراین صحیح نیست که به دنیا ناسزا بگوییم؛ این طرز مواجهه به واقع از جهل برمی خیزد و در شرع هم وارد نشده است. قرآن کریم برای خروج از این بن بست انسان را به ایمان و کردار نیک و صبر و حق توصیه کرده است. دنیا نعمتی است که خداوند در اختیار انسان قرار داده است و باید از این نعمت هوشیارانه استفاده کرد. دنیا پلی موقت است و بنابراین نمی توان خانه ای ابدی بر روی این پل ساخت. بنابراین زندگی انسان متناسب با نحوه تلقی او از دنیایی است که در آن به سر می برد. در نتیجه دنیایی که مذموم است ساحت لهو و لعب و فخرفروشی و تکاثر است. لذا هست که اگر انسان به دنبال علم می رود باید مشک آن را به دل بمالد. هرآنچه که از جنس زیورآلات و فخرفروشی است مذموم و از جنس جهنم است و هرآنچه که بر سلم و سلام و سلامت دلالت دارد از جنس بهشت است هرچند در این دنیا باشد. روح های پرظرفیت و اهل بهشت دارای خصلت سکینه و آرامش هستند. باری که زندگی پاکیزه زندگی قناعت آمیز است. و دنیایی که اسلام آن را مذموم می شمارد دنیایی است که از سلام و سلامت در آن خبری نیست: بنابراین وقتی عظمت خدا در دل نشست چیزهای دیگر کوچک شمرده می شود. بنابراین خداوندی وجود دارد که همه چیز در عالم با مرکزیت و محوریت او تعیین می شود. بهشتیان از جهت اعتمادی که به قول نبی دارند بهشت و جهنم برایشان ملموس است و از حد یک خبر درآمده و تبدیل به مشاهده شده است. بنابراین ما اکنون فاصله ای با بهشت و جهنم نداریم و فقط از آنها محجوب هستیم و زمانی که این حجاب کنار می رود متوجه می شویم که فاصله ای بین ما نبوده است. پس مولا می فرمایند: دل پارسایان محزون است و دیگران از شر آنها ایمن هستند، بدنشان لاغر و خواسته شان اندک و نفسشان عفیف است. پارسایان تفاخر و تکثر دنیا را ندارند و دلشان در اندوه به سر می برد از این جهت که پی می برند منزلگاهی که به آن دست یافته اند منزل آخر نیست بلکه در این مقام هم امکان لغزش وجود دارد. آنها برای فصل کردن نیامده اند. آنها از زندان تنگ خیال بیرون می آیند و اندوهشان ناشی از شناخت خویش است که با اندوه کسانی که خود را نشناخته اند فرسنگ ها فاصله دارد. اندوه اینان نسبت به دیگران از باب رحمت است و با خودشان درگیر هستند و می خواهند که آب زلال را زلال تر کنند نه این که آن را تیره و کدر سازند. این حزن درونی رحمت بیرونی می آفریند. آنها منزل خود را آخرین منزل نمی یابند. دیگران از شرشان ایمن هستند. می بینم افراد عبوث و بد دهن و خبیثی که دیگران فقط از آن جهت به ایشان احترام می گذارند که از شرشان محفوظ بمانند و این افراد قطعا جهنمی هستند و پارسایان این گونه زندگی نمی کنند. لاغر هستند چون خواسته شان از دنیا اندک است و فرشته و صفت و عفیف هستند از این جهت که درون و بیرونشان یکی شده است و حتی در فکر خود باطلی راه نمی دهند. اینان چشم و پا و تمام اعضای خود را از محرمات نگه می دارند و زمام دل را در دست می گیرند و در این صورت هم رزم با فرشتگان می شوند و چون حاجتشان ضعیف است از اهل زهد هستند. انسان اگر بفهمد که این دنیا سرای گذر است هرگز به آن دل نمی بندد. زیرکی انسان در این است که حفره ها و سوراخ های این زندان را بگشاید و از آن فرار کند نه این که با بستن حفره خود را اسیرتر سازد.
ادامه دارد...
✍ #عبدالکریم_سروش
📚 #اوصاف_پارسایان
بخش پنجم
■دنیا بمثابه مزرعه آخرت و پرهیز از زهد
خالق چنان در دل پارسایان بزرگ است که هرچه غیر اوست در دیدگانشان کوچک است
می دانیم که ذم دنیا از آموزش های مهم اسلامی است و از متشرعان و پیروان شرایع دیگر هم خواسته شده است که به دنیا به دیده تحقیر بنگرند. اما می بینیم که در عالم اسلام هم حرکت های صوفیانه بسیاری وجود دارد که معتقد هستند به دلیل اینکه دنیا آفاتی برای آنها آفریده است باید از دنیا کناره بگیرند. وانگهی که فقر جانسوز و زندگی محرومانه را هم بر تنعم دنیا ترجیح می دهند. اکنون باید بنگریم که اصل مساله چه چیزی بوده است؟ مساله این است که دنیا و عالم غیب از یک دیگر فاصله ای ندارند. ما اگر چگونگی این دنیا را بفهمیم پی می بریم که دنیا در دل آخرت است. این افراد چون ظاهر دنیا را می بینند از باطن آن غافل هستند و در نتیجه نسبت دوستی و زمینه سازی مشترک این دو جهان را درک نمی کنند. این دنیا در و دیوارش درس است؛ و سرزمینی است آماده برای زراعت. در این دنیا اگر کاشتیم که فبها، در غیر این صورت جای دیگری برای کاشتن وجود ندارد. بدبخت آن کسی است که در این سرای بازرگانی درآید و سرمایه خود را ببازد و از آن سودی نبرد. بنابراین اگر می بینیم که قرآن کریم هشدار می دهد که انسان در زیان است مقصودش از سرمایه ای است که در اختیار دارد و نیروها و استعدادی است که در اختیار او گذاشته شده است. بنابراین صحیح نیست که به دنیا ناسزا بگوییم؛ این طرز مواجهه به واقع از جهل برمی خیزد و در شرع هم وارد نشده است. قرآن کریم برای خروج از این بن بست انسان را به ایمان و کردار نیک و صبر و حق توصیه کرده است. دنیا نعمتی است که خداوند در اختیار انسان قرار داده است و باید از این نعمت هوشیارانه استفاده کرد. دنیا پلی موقت است و بنابراین نمی توان خانه ای ابدی بر روی این پل ساخت. بنابراین زندگی انسان متناسب با نحوه تلقی او از دنیایی است که در آن به سر می برد. در نتیجه دنیایی که مذموم است ساحت لهو و لعب و فخرفروشی و تکاثر است. لذا هست که اگر انسان به دنبال علم می رود باید مشک آن را به دل بمالد. هرآنچه که از جنس زیورآلات و فخرفروشی است مذموم و از جنس جهنم است و هرآنچه که بر سلم و سلام و سلامت دلالت دارد از جنس بهشت است هرچند در این دنیا باشد. روح های پرظرفیت و اهل بهشت دارای خصلت سکینه و آرامش هستند. باری که زندگی پاکیزه زندگی قناعت آمیز است. و دنیایی که اسلام آن را مذموم می شمارد دنیایی است که از سلام و سلامت در آن خبری نیست: بنابراین وقتی عظمت خدا در دل نشست چیزهای دیگر کوچک شمرده می شود. بنابراین خداوندی وجود دارد که همه چیز در عالم با مرکزیت و محوریت او تعیین می شود. بهشتیان از جهت اعتمادی که به قول نبی دارند بهشت و جهنم برایشان ملموس است و از حد یک خبر درآمده و تبدیل به مشاهده شده است. بنابراین ما اکنون فاصله ای با بهشت و جهنم نداریم و فقط از آنها محجوب هستیم و زمانی که این حجاب کنار می رود متوجه می شویم که فاصله ای بین ما نبوده است. پس مولا می فرمایند: دل پارسایان محزون است و دیگران از شر آنها ایمن هستند، بدنشان لاغر و خواسته شان اندک و نفسشان عفیف است. پارسایان تفاخر و تکثر دنیا را ندارند و دلشان در اندوه به سر می برد از این جهت که پی می برند منزلگاهی که به آن دست یافته اند منزل آخر نیست بلکه در این مقام هم امکان لغزش وجود دارد. آنها برای فصل کردن نیامده اند. آنها از زندان تنگ خیال بیرون می آیند و اندوهشان ناشی از شناخت خویش است که با اندوه کسانی که خود را نشناخته اند فرسنگ ها فاصله دارد. اندوه اینان نسبت به دیگران از باب رحمت است و با خودشان درگیر هستند و می خواهند که آب زلال را زلال تر کنند نه این که آن را تیره و کدر سازند. این حزن درونی رحمت بیرونی می آفریند. آنها منزل خود را آخرین منزل نمی یابند. دیگران از شرشان ایمن هستند. می بینم افراد عبوث و بد دهن و خبیثی که دیگران فقط از آن جهت به ایشان احترام می گذارند که از شرشان محفوظ بمانند و این افراد قطعا جهنمی هستند و پارسایان این گونه زندگی نمی کنند. لاغر هستند چون خواسته شان از دنیا اندک است و فرشته و صفت و عفیف هستند از این جهت که درون و بیرونشان یکی شده است و حتی در فکر خود باطلی راه نمی دهند. اینان چشم و پا و تمام اعضای خود را از محرمات نگه می دارند و زمام دل را در دست می گیرند و در این صورت هم رزم با فرشتگان می شوند و چون حاجتشان ضعیف است از اهل زهد هستند. انسان اگر بفهمد که این دنیا سرای گذر است هرگز به آن دل نمی بندد. زیرکی انسان در این است که حفره ها و سوراخ های این زندان را بگشاید و از آن فرار کند نه این که با بستن حفره خود را اسیرتر سازد.
ادامه دارد...
✍ #عبدالکریم_سروش
📚 #اوصاف_پارسایان