Telegram Web
تشنگی برای عشق
نوشته یوکیو میشیما

👇👇
@ForAzadism
Azadism
تشنگی برای عشق نوشته یوکیو میشیما 👇👇 @ForAzadism
تشنگی برای عشق
نوشته یوکیو میشیما


چرا ما ادبیات می‌خوانیم؟!
وقتی فردی این پرسش را می‌پرسد، با یک سری پاسخ‌های پیش تعیین شده که ضرورت ادبیات خواندن برای کسب تجربیاتی است که نیاز نباشد و یا امکان تجربه‌اش نباشد را متذکر می‌شوم.
اما وقتی فردی می‌پرسد چرا به طور مثال گوته یا داستایفسکی یا دانته می‌خوانیم به پاسخ‌های بسیار فکر شده تر و دقیق تری نیاز داریم، به درک و فهم از آن فرد و یا کتاب داریم.

حال بی‌آیید از خویش بپرسیم چرا ما یوکیو میشیما میخوانیم؟
یوکیو میشیما جزء آن دست نویسندگان است که باید ادبیات را به آن گره زد. آری چنین نویسنده‌ای ارزش آن را دارد که تنها برای خواندن آثار وی پای در این جهان نهاد. او به معنی واقعی کلمه یک‌ نویسنده و فراتر از آن یک نویسنده پرکار است.
میشیما درک شگرفی نسبت به زندگی، انسان‌ها و عادتهایشان داشت و حتی وقتی از یک المان تکراری در چند اثر مثل دید زدن از سوراخ دیوار استفاده می‌کند؛ هربار به همان اندازه بجا و جذاب است. او کاملا می‌داند هر نوع فردی اعم از یک روستایی ساده تا یک نجیب‌زاده مغرور در شرایط متفاوت چه واکنشی از خود نشان می‌دهد.
درک او از زنها و رفتارهای ایشان چنان غریب است که توگویی کالبد خویش را با زنی حسود، عاشق‌پیشه، درمانده و حتی طرد شده عوض می‌کند و آن وجود مردانه‌اش یکپارچه به زنی آنطور که باید تبدیل می‌شود.
اما چرا اینها را گفتم؟ زیرا این کتاب، که بهترین عنوان یعنی تشنگی برای عشق بر آن گذاشته شده دقیقا مصداق همین گفتار است.

کتاب داستان زنی به‌نام اِتسوکو است که پس از مرگ شوهرش، شوهری که در حق او بدجنسی می‌کرد و در انتظارهایی مرگ‌آسا رهایش می‌داشت، نزد خانواده شوهری رفته و با پشت کردن به اصل و نصب والاتر خود در یک جامعه روستایی نزد پدرشوهر خرده بورژوا خویش به همراه برادر و خواهر شوهر و جاری خویش زندگی می‌کند.
حال اِتسوکو در طول این داستان یکبار دیگر درگیر تمام آن احساسات زنانه می‌شود. او هرزگی و عشق و حسادت را گم می‌کند و نیش و کنایه و حرف‌های جامعه سنتی ژاپن را خوار شمرده و صرفا با جوراب‌هایی که از یک فروشگاه زنجیره‌ای خریده به دنبال فریاد عشقی است که در طول ازدواجش از او دریغ شد.

خواندن این اثر احساسی شبیه به قدم زدن در مرتعی پوشیده از برف دارد، سوزان اما میل به برداشتن یک قدم بیشتر لحظه‌ای فرد را رها نمی‌کند.
ترجمه اثر از آقای رضا میلادی فرد است که به عنوان یک خواننده حرفه‌ای آثار ژاپنی و کسی که به چم و خم زندگی ژاپنی‌ها آشناست تا حدی قابل نقد است اما به طور کل ترجمه قابل قبولی است.

شما بدون کتاب نخواهید مُرد اما زندگی هم نخواهید کرد.
#مهدی_آزاد
#یوکیو_میشیما #تشنگی_برای_عشق
@ForAzadism
درست
پیش از من
روحم حرکت می‌کند
در نوک قلمم

#هایکو
#ناتسومه_سوسه‌کی

حقیقتا بر این هایکو ده‌ها آفرین باید گفت
@ForAzadism
سایه‌ی شکوفه‌های آلو
ناتسومه سوسه‌کی

👇👇
@ForAzadism
Azadism
سایه‌ی شکوفه‌های آلو ناتسومه سوسه‌کی 👇👇 @ForAzadism
سایه‌ی شکوفه‌های آلو
ناتسومه سوسه‌کی


امسال هم
در گذر است
حتی بودا هم فردی عادی بود

این یکی از بیش از صد و ده هایکویی است که سوسه‌کی در این کتاب سروده. هایکوهایی که گاه بن‌مایه طنز آلود به خویش گرفته و گاه شرح پریشانی‌های نویسنده است.
او در این کتاب در سطح بزرگترین هایکو سرایان ژاپن ظاهر می‌گردد و گستره نگاهش را از طبیعت تا روابط اجتماعی و حتی حسرت‌ها و اندوه‌های فردی پیش می‌برد.

افرادی که ناتسومه سوسه‌کی را می‌شناسند غالبا او را با اثر شاخص کوکورو به یاد می‌آورند کتابی که عنوان آن در زبان فارسی به دل یا قلب معنا می‌شود.
از آنجا که آقای سوسه‌کی از خانواده‌ای متمول بهره می‌برد شانس آن را داشت تا در انگلستان به تحصیل بپردازد و علاوه بر زبان مادری و چینی به انگلیسی نیز تسلط یابد. همین امر او را با ادبیات غرب آشنا و خیلی زود بر آن مسلط کرد تا پس از بازگشتش به میهن شایان‌ترین نقش را در گسترش ادبیات مدرن ژاپنی ایفا کند. نقش او در ادبیات مدرن این کشور آنقدر ستودتنی است که رینوسوکه آکتاگاوا نویسنده بزرگ ژاپنی بارها پس از آنکه خود به جایگاه شاخصی می‌رسد همچنان وی را استاد خطاب می‌کند.

برخی افراد به گونه‌ای جهان پس از خود را تغییر می‌دهند که پس از قرنی ما هنوز مدیون کارهای ایشانیم. در حالی که سوسه‌کی می‌توانست مثل بیشمار افراد سرمایه‌دار به خوشگذرانی و قمار و تجارت بیشتر بپردازد تصمیم گرفت خدمتی به هنر کشورش کند و ما نتیجه آن را سالهاست در سطح جهانی می‌بینیم.

ترجمه‌ این اثر از خانم فیروزه محمدزاده است که با خوش‌سلیقگی انجام شده و جای تشکر دارد.

#مهدی_آزاد
#ناتسومه_سوسه‌کی #سایه‌ی_شکوفه_های_آلو
@ForAzadism
Forwarded from جنگاوران
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کتک زدن کارگران آفریقایی در کشور خودشان توسط کارفرمای چینی

کشورهای آفریقایی قراردادهای بسیاری با چین بسته و اجازه بهره‌برداری از معادن خود را به آن‌ها دادند.

چینی‌ها نیز اینطور با مردم در کشورشان برخورد می‌کنند.

از دنیایی که تحت سیطره چین باشد باید ترسید.

72 6D
Azadism
کتک زدن کارگران آفریقایی در کشور خودشان توسط کارفرمای چینی کشورهای آفریقایی قراردادهای بسیاری با چین بسته و اجازه بهره‌برداری از معادن خود را به آن‌ها دادند. چینی‌ها نیز اینطور با مردم در کشورشان برخورد می‌کنند. از دنیایی که تحت سیطره چین باشد باید ترسید.…
البته این ادمین گرامی که بسیار سابقه زدن حرفهای یک جانبه و فاشیستی داره انگار چیزی در مورد لئوپولد دوم نشنیده که دست یک بچه آفريقايي رو در دوره استعمار بخاطر چند گرم سمغ قطع می‌کرد و از غذا مال ناف اروپا (بلژیک) هم بود.
حالا استعمار انگلستان و فرانسه که دیگر جای خود.
@ForAzadism
Azadism
البته این ادمین گرامی که بسیار سابقه زدن حرفهای یک جانبه و فاشیستی داره انگار چیزی در مورد لئوپولد دوم نشنیده که دست یک بچه آفريقايي رو در دوره استعمار بخاطر چند گرم سمغ قطع می‌کرد و از غذا مال ناف اروپا (بلژیک) هم بود. حالا استعمار انگلستان و فرانسه که دیگر…
مسئله اینه که هر کسی طرف مورد علاقه خودش رو پاک و منزه نشون میده و با طرفی که مشکل داره مثل یک اهریمن برخورد می‌کنه.
در طول تاریخ تقریبا هر کشوری که به قدرت رسیده بر منابع و انسانیت دیگر کشورها تاخته.
و این یک جانبه نگری‌ها حقیقتا دیگه برای قرن ما یک جوک و حماقت بسیار بسیار مسخره است.
@ForAzadism
ما بچه بودیم می‌گفتند ژاپنی‌ها خنگ‌ترین مردم دنیا اند و ایرانی‌ها باهوش‌ترین.

از قرار یک سازمان غیر انتفاعی اومده و یک لیست تهیه کرده که با توجه به میاگین هوش IQ مردم تعیین کرده کدام کشورها بیشترین میزان هوش رو دارند.
جالبی این لیست اینه ‌که در ۳۵ کشور باهوش جهان ژاپن اول و ایران حتی جزء این لیست ۳۵ کشوره نیست.
یکی از دلایلی که ایرانی ها به سوی کم‌هوش شدن دارند میرن و حتی سازمان‌ و اندیشکده‌های داخلی هم بهش پرداختند، مهاجرت گسترده و گروهی نخبگان و متخصصین و عدم مطالعه بین مردم کشور است.

این دسته بندی بر اساس مقاله‌ای نوشته دو پژوهشگر به نام‌های دیوید بکر و ریچارد لین تحت عنوان هوش ملل نوشته گشته.
@ForAzadism
احمد شاملو دربارهٔ تجربهٔ زندان غلامحسین ساعدی و احوالات او پس از آزادی چنین می‌گوید:


آنچه از او زندان شاه را ترک گفت، جنازهٔ نیم‌جانی بیش نبود. آن مرد، با آن خلاقیت جوشانش، پس از شکنجه‌های جسمی و بیشتر روحیِ زندان اوین، دیگر مطلقاً زندگی نکرد. آهسته‌آهسته در خود تپید و تپید تا مُرد. وقتی درختی را در حال بالندگی اره می‌کنید، با این کار در نیروی بالندگی او دست نبرده‌اید، بلکه خیلی ساده او را کشته‌اید. ساعدی مسائل را درک می‌کرد و می‌کوشید عکس‌العمل نشان بدهد. اما دیگر نمی‌توانست. او را اره کرده بودند.


"این رو صرفاً برای افرادی میگذارم که معتقدند در پیش از انقلاب ۵۷ ما در یک بهشت خیالی بودیم و ناگهان مردم از سر خوشی انقلاب کردند."

به زودی صرفا در مورد غلامحسین ساعدی و زندگی‌اش چیزهای مختصر اما مفیدی می‌نویسم.
@ForAzadism
آنکه میخوابد، وه چه خوشبخت است.
@ForAzadism
قدرت، تعداد روشنفکران و حتی سطح تأثیرگذاری ایشان در ایران امروز به قدری ناچیز و ضعیف شده که انگار روبه انقراض است.
جامعه‌ای که فاقد روشنفکر و افرادی با نگاه آوانگارد و درک سیاسی و اجتماعی باشد مثل میوه‌ای که آهسته گندیده و کرم‌ها تمام آن را در بر می‌گیرند خواهد شد.
گاهی از خود بپرسید اکنون ما چه کسی را داریم که جای فروغی گذاریم، از خود بپرسید آن دست روشنفکران پا به سن گذاشته ما اگر از دست روند چه کسی را داریم که بیاید و به جامعه بگوید این غلط همان غلط و آن غلط همان غلط قبلی بود!
@ForAzadism
تمام سوخو ۳۵ هایی که ایران در کش و قوس شدید برای دریافت آن از روسیه است ۲۴فروند می‌باشد. این در حالی است که فقط عربستان در همسایگی ما بیش از ۲۰۰فروند F15 دارد که رقیب آمریکایی سوخو ۳۵ است.

هردو این جنگنده ها برای برتری هوایی ساخته شده اند و هرچقدر هم خلبانان ما ماهر باشند آیا این تعداد اصلا برای پوشش مرزهای ما کافی هست؟!
@ForAzadism
Forwarded from 👺راه و روش سامورایی👺 (Mehdi Azad)
جنگ جهانی دوم
ژاپن علیه آمریکا
بخش چهار/ پیش‌بینی جنگ

همانطور که در بخش‌های پیش مطالعه کردید اینبار بنده نه برای جنگ ژاپن و آمریکا و نه جنگ ایران و عراق به دنبال یک نظم زمانی نرفته و بیشتر تلاش داشتم به اتفاقات آنگونه نگاه کنم که در دوران خود می‌شد و نه با استاندارد و پارامترهای امروزی. در این بخش هم با همان شیوه نگاه، هر دو طرف جنگ را مورد بررسی قرار می‌دهم.

ژاپن در دهه سی میلادی هیچ شباهتی به امروز نداشت و کشوری نبود که همه جای دنیا از آن سخن گویند، کشوری در شرق آسیا بود که به چشم غربی‌ها بربر یا مردمی درجه دو داشتند. حال اینکه ژاپنی‌ها خود را متمدن و غربی‌ها را بربر و وحشی می‌پنداشتند و از اینکه ایشان را جدی نمی‌گرفتند خشم فروخورده و بغض جدی به ایشان خصوصا بریتانیایی‌ها و فرانسوی‌ها در خویش حس می‌کردند.
از این رو آنها در بازده زمانی بسیار کوتاهی چند برگ برنده رو کردند که جامعه غرب را که خود در نزاع بود به لرزه انداخت. ژاپن پس از تحمیل شکستی سنگین به روسیه توانسته بود اسم و رسمی برای خود ایجاد کند و همین امر ایالات متحده را نسبت به گسترش روز افزون ناوگان دریایی ژاپن حساس کرده بود. اما اگر فکر می‌کنید این پایان ماجرا است باید بگویم که این تازه ابتدا ماجرا است.
ژاپنی‌ها اکنون اعتماد بنفس کافی را یافته بودند و روحیه ملی‌گرایی و روح #سامورایی خویش را باز یافته بودند ولی به واسطه کشور کم منابع خویش شدیدا با مضیقه در تأمین منابع ماشین جنگی خود مواجه بودند. از این رو ایشان در قدم اول با حمله به چین و پس از آن به مستعمرات بریتانیا در شرق آسیا به وفور منابعی دست یافتند که حتی در رویا هم نمی‌دیدند.
سرعت پیروزی ژاپنی‌ها در مالایا (مالزی و سنگاپور امروزی) و چند نقطه دیگر بر قوا بریتانیایی آنقدر زیاد بود که آمریکایی‌ها وحشت‌زده شدند و پیش بینی یک جنگ با این کشور را داشتند اما هیچ سیگنالی از ژاپن که بخواهد با آمریکا بجنگد دریافت نمی‌کردند تا اینکه تحت فشار بریتانیا آمریکایی‌ها دست به تحریم ژاپن زدند و مشکلاتی برای این کشور پدید آوردند. اما بازهم این دلیل نهایی جنگ نبود اما در تحریک ژاپنی‌ها بسیار نقش داشت.
در آن زمان دو دستگی زیادی میان حکام ژاپن در مورد هر نوع برخورد احتمالی با آمریکا وجود داشت و باز کردن یک جبهه جنگ جدید آن‌هم با کشوری که دسترسی به منابع بسیار داشت و از آنها دور بود را عاقلانه نمی‌دانستند.
در مقابل آمریکا هم از برخورد با ژاپن پرهیز داشت ولی حدس می‌زد این برخورد انجام شود و بهمین دلیل ناوگروه تهاجمی و پایگاه دریایی خود را از سن‌دیگو را به هونولولو انتقال داد. این اقدام یک هشدار جدی برای ژاپنی‌ها تلقی شد که آمریکا قصد دارد به جز تحریم به آنها حمله نظامی هم کند.
از این رو ایشان تصمیم گرفتند در یک اقدام پیش دستانه حداقل ۶۰درصد توان دریایی آمریکا را در نبرد پرل‌هارپر از بین برده و تسلط صد درصدی بر اقیانوس آرام یابند و بعد به سراغ یک آتش‌بس فوری با آمریکا روند.
ولی رئیس جمهور روزولت که در آن دوره خیلی‌ها معتقد بودند خواستار ورود به جنگ است اما با ممانعت کنگره مواجه است با راه‌اندازی یک پروپاگاندا تمام عیار از رشادت و شهادت طلبی نیروهای آمریکایی در پرل‌هارپر و در مقابل بزرگ‌نمایی بیش از حد ژاپنی‌ها در نشان دادن یک پیروزی قاطع علیه آمریکا، توانست مجوز ورود به جنگ را از کنگره دریافت و جنگ دوم جهانی به بالاترین سطح خود رسید.
این رشته پست ادامه دارد...

#مهدی_آزاد

پست اول https://www.tgoop.com/samuraiazad/14784
پست دوم https://www.tgoop.com/samuraiazad/14824
پست سوم https://www.tgoop.com/samuraiazad/14825

@samuraiazad
کانال سامورایی
نشسته بود بودا
زیر گلبرگ‌های پژمرده
پشت به آن پنجره

#هایکو
#مهدی_آزاد
@ForAzadism
آنگونه که جهان پیش می‌رود باید این پیش‌بینی را جدی گرفت که طی بیست سال آینده ما شاهد چند قدرت نو ظهور و افول چند قدرت فعلی باشیم.
چیزی که لااقل می‌توان با توجه به آنچه در حال رخ دادن است نشان از آن است که ترکیه پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی دوباره به یک قدرت تأثیرگذار جهانی بدل خواهد شد.
از طرفی برخی قدرت‌های سنتی خصوصا در اروپا به حاشیه و ضعف خواهند رفت.
@ForAzadism
چه مهجور است هنر.
@ForAzadism
چند جمله هست که سرلوحه زندگی خود می‌دانم اما هرازگاهی مجبورم یکی را بشکنم.
یکی از آنها گفته‌ای از #تالکین است که می‌گوید: توصیه هدیه خطرناکی است.

بنده عمیقا با این گفته تالکین موافقم و تا آنجا که بشود همواره آن را رعایت میکنم. فقط امشب دلم می‌خواهد به کسانی که به تازگی وارد عرصه هنر می‌شوند و یا هنر دوست هستند یک توصیه کوتاه کنم‌‌ که اگر درست به آن نگاه کنند خیلی از مفاهیم و مسائلی که اثری هنری و هنرمند به دنبال آن است را می‌توانند بفهمند.

در یک اثر هنری اعم از ادبیات، نقاشی، موسیقی و ... تلاش کنید هنرمند را ابتدا درک کنید. درک هنرمند فهم اثر را ممکن می‌کند. در غیر اینصورت ممکن است شما دچار کج فهمی یا بدتر از آن ساده انگاری اثر شوید. درک یک اثر هنری بدون درک وضعیت یا افکار و احساسات هنرمند تقریبا غیرممکن است. پس برای نظری که برای یک اثر دارید بسیار شکیبا باشید.
این چیزی است که بنده پس از حدود بیست سال کار هنری می‌گویم و آن هم تنها از سر ضرورت و نه خواست.
چراکه ضرورت اجتناب ناپذیر است.
#مهدی_آزاد
@ForAzadism
ترس و لرز
غلامحسین ساعدی

👇👇
@ForAzadism
ترس و لرز
غلامحسین ساعدی


نوشتن در مورد این کتاب قدری برایم دشوار است و دشوارتر آنکه دلایل همه پسندی برای آن ندارم. من این کتاب را در شش روز خواندم یعنی به ازای هر فصل (قصه) یک روز.
اما چرا می‌گویم مشکل؟! ابتدا اینکه بنده کمتر به نویسندگان ایرانی می‌پردازم که یکی از نقاط ضعف بارز اینجانب در نوشته‌های خودم نیز همین است، یعنی مخاطب کمتر این احساس را دارد که مشغول خواندن کاری از ادبیات ایران است. دلیل بعدی‌ام بر خلاف دیگری پیچیده نیست پس از گفتنش چشم می‌پوشم.

حال بگذارید اندکی در مورد کتاب و شخص جناب ساعدی سخن بگوییم.
ترس و لرز شاید ابتدا عنوان درستی برای کتاب به نظر نیاید اما وقتی شما هم چون بنده اجازه دهید هر فصل پس از خواندن درست در ذهنتان ته نشین شود و به آن بی اندیشید می‌بینید که ساعدی اسمی رندانه و کاملا بجا برای اثر خود برگزیده. داستان در مورد یک دهکده ماهیگیری کوچک در جنوب کشور است و قهرمانان آن جاشو‌ها و رهگذران دهکده. فضای داستان اگر نگویم شبه اگزیستانسیالیستی است چیز دیگری نمی‌توانم بگویم و در کنار آن شمه‌هایی از سوررئالیست بجا و با دقت در میان جملات ظاهر و درست مثل باورهای خرافی کاراکتر‌های داستان ناپدید می‌شوند. البته منتقدین این کتاب را جزء ادبیات رئالیستی دانسته که با توجه به کلیت اثر بیراه هم‌ نیست و بیشتر به شخص خواننده و نوع برداشت وی بستگی دارد که در نهایت به چه سان با آن مواجه گردد.
شخصیت‌های داستان هریک برای خود کارکتری منحصر به فرد دارند که محال است نتوانید با آن‌ها ارتباط بگیرید. از کدخدا بی عرضه و دنیا ندیده تا زاهد دنیا پرست نادان یک به یک شخصیت‌ها در جای خود جامعه‌ای را به نمایش می‌گذارند که به گمانم ساعدی دقیقا می‌خواست با آن چیزی را به مخاطبش حالی کند. چیزی که می‌دانست مخاطب با تمام قدرت در مقابل فهم آن دست به مقاومت خواهد زد.
اینجاست که یاد این گفته از او می افتم: "گاهی باید ضرب محکمِ مُشت را بخوری تا به‌خود آیی که کجا زندگی می‌کنی."

ساعدی خیلی چیزها بود. یک نویسنده، نمایشنامه نویس و متفکر و یک خوش اقبالِ بد اقبال. او شانس این را داشت با افراد بسیار بزرگی مثل شاملو (که از قضا این اثر را به او تقدیم کرده)، یا بهرام بیضایی کار کند و همین امر وی را خیلی سریع شکوفا کرد.‌ فعالیتش به عنوان روانپزشک و یک چپگرا و مارکسیست نگاهش را به جهان بسیار تغییر داد و همین امر بسیار برایش گران تمام شد. او با اینکه تا مقطع دکترا تحصیل کرده بود به عنوان سرباز صفر خدمتش را می گذراند تا بخاطر تفکرات مارکسیستی تنبیه شود و مدتی بعد حتی به زندان انداخته می‌شود، چنانکه #شاملو در این مورد می گوید چیزی که از زندان خارج شد جنازه نیمه جانی بیش از او نبود.
و در نهایت هم در غربت مثل خیلی دیگر از اندیشمندان و نویسندگان ایران دق کرد و مرد.

بگذارید برای این کتاب دو بخش کوتاه دیگر هم سخن بگویم. بنده به متفکرین و نویسندگان معاصر تبریز علاقه زیادی دارم و فکر می‌کنم همانطور که ما در ادبیات به بزرگان استان فارس و خراسان دِین بی پایانی داریم به ایشان هم خصوصا در ادبیات معاصر بسیار مدیونیم و این نباید از طرف هیچکس زیر سوال رفته و یا مصادره و طرد گردد.
مسئله دیگر اهمیتی است که ساعدی به رفتگان (مردگان) می‌داد. همانطور که گفتم بنده کمتر از داستان نویسان ایرانی خوانده‌ام اما وقتی این کتاب را خواندم این احساس در من بر انگیخته شد که او جز تمام آنچه در موردش گفته شده یک‌ چیز دیگری هم در اثرش دیده می‌شد. چیزی که از طریق زاهد و رهگذرانی که به کتاب وارد می‌شدند و تصمیمات نهایی اهالی ده داشت به شکلی آرام و زیر پوسته‌ای ضخیم بیان می‌کرد و این همان نقش مرگ و مردگان در زندگی آدمی و کتاب او است.
در نهایت باید بگویم خواندن این اثر تجربه‌ای متفاوت و گاه بسیار خندانِ طعنه آمیز به شما خواهد داد.

#مهدی_آزاد
#غلامحسین_ساعدی #ترس_و_لرز
@ForAzadism
2024/05/13 23:16:54
Back to Top
HTML Embed Code:


Fatal error: Uncaught Error: Call to undefined function pop() in /var/www/tgoop/chat.php:243 Stack trace: #0 /var/www/tgoop/route.php(43): include_once() #1 {main} thrown in /var/www/tgoop/chat.php on line 243