سورة الكهف
القـارئ: رعد الكردي
🌴🕋🕌
ســورة مبارکه کهف
قاری رعد محمد الکردی
رسول الله (ﷺ)فرمودند:
«هرکس روز جمعه سوره کهف را تلاوت کند بین دوتا جمعه برایش نورانی میگردد.»
(کانال سیرة الرسول باخرز مولوی عبدالرحمن خوافی)
@siratalrasool
ســورة مبارکه کهف
قاری رعد محمد الکردی
رسول الله (ﷺ)فرمودند:
«هرکس روز جمعه سوره کهف را تلاوت کند بین دوتا جمعه برایش نورانی میگردد.»
(کانال سیرة الرسول باخرز مولوی عبدالرحمن خوافی)
@siratalrasool
سيرة الرسول(مولوی عبدالرحمن خوافی)
🌴🕋🕌 9⃣7⃣1⃣زندگانی پیامبر اسلامﷺ ﴿۱۷۹﴾ نجاشِی: این کشور از قدیم الایام به نام «حبشه یا «اتیوپی» (Ethiopia) نامیده میشود ۔ و از مناطق آفریقای شرقی، به شمار میآید که در قسمت جنوب غربی دریای «سرخ» قرار دارد ۔ تعیین مرزهای آن روز «حبشه» مشکل است ۔ حکومتش از…
🌴🕋🕌
0⃣8⃣1⃣زندگانی پیامبر اسلامﷺ ﴿۱۸۰﴾
پادشاهان مزبور چه موضعی
در قبال نامههای نبوی اتخاذ نمودند؟:
«هرقل» قیصر «روم»، «نجاشی» پادشاه «حبشه» و «مقوقس» زمامدار «مصر» بسیار مؤدبانه برخورد نمودند و در جوابهای خود، نرمی و انعطاف نشان دادند ۔
«نجاشی» و «مقوقس» فرستادگان رسول اللّٰه ﷺ را بسیار گرامی داشتند ۔ «مقوقس» هدایایی برای حضرت رسول اللّٰه ﷺ فرستاد از آن جمله دو تا کنیز بودند، که یکی از آنها «ماریه» مادر «ابراهیم» فرزند رسول اللّٰه ﷺ است ۔ ولی «خسرو پرویز» هنگامی که نامه برای وی قرائت گردید، عصبانی شد و آن را پاره کرد(¹) و چنین گفت: «یَكْتُبُ إِلَيَّ هَذَا وَهُوَ عَبْدِي»؟
«چه عجب! به سوی من چنین نامهای نوشته در صورتی که او برده من است؟» ۔
وقتی این عملکرد وی به رسول اللّٰه ﷺ گزارش داده شد فرمود: «مَزَّقَ اللّٰهُ مُلْکَهُ»: [خداوند سلطنت او را پاره کند۔] (²)
«خسرو پرویز» به «باذان»، «بابویه» را فرستاد و به او گفت نزد محمد برو و به او بگو: شاه شاهان «خسرو پرویز» به باذان دستور داده که کسی نزد شما بفرستد و شما را به حضور «خسرو» ببرد ۔ اینک من مأموریت دارم، که شما را ببرم، رسول اللّٰه ﷺ به او اطلاع داد که خداوند متعال بر «خسرو»، پسرش «بشرویه» را مسلط کرد و او پدرش را به قتل رساند۔(³)
به راستی آنچه را که رسول اللّٰه ﷺ خبر داده بود، عین واقعیت بود ۔ بعد از «خسرو»، فرزندش «قباد» ملقب به «شیرویه» بر تخت سلطنت نشست و پدرش به اشاره و دستور او به طور ذلتباری در سال ۶۲۸ م کشته شد ۔ بعد از مرگ «خسرو» سلطنتش پاره پاره شد و بازیچه فرزندان خاندان سلطنتی گردید ۔ «شیرویه» بعد از مرگ پدرش، بیش از ۶ ماه زنده نماند ۔
و در ظرف مدت چهار سال ده پادشاه یکی بعد از دیگری، زمام سلطنت را به دست گرفتند؛ شیرازه حکومت کاملاً از هم گسیخته شد، تا این که بالآخره مردم بر «یزدگرد» اتفاق نظر نموده و تاج ملوکیت بر سر او نهادند ۔ او آخرین پادشاه «ساسانی» بود که با لشکریان اسلام مواجه گشت و با شکست او دولت «ساسانی» که بیش از چهار قرن، دوام و شکوفایی داشت، در سال ۶۳۷ م، به طور کلی منقرض گردید ۔
بدین ترتیب پیشگویی رسول اکرم ﷺ در ظرف هشت سال تحقق یافت۔(⁴) و امپراطوری «ساسانی» بعد از آن عودت ننمود و پیشگویی دیگر رسول اللّٰه ﷺ متحقق شد که فرموده بود: «إِذَا هَلَكَ كِسْرَى فَلَا كِسْرَى بَعْدَهُ» (⁵) (هرگاه کسری هلاک شد، دیگر کسرایی نخواهد آمد) ۔
خداوند متعال مسلمانان را وارث ملک «ایران» گردانید و اهل «ایران» را به دین اسلام مشرف ساخت، از میان آنها پیشوایان علم دین و نوابغ اسلام و رجال بارز مسلمین به وجود آمدند و مصداق این گفتار رسول اکرم ﷺ شدند که فرموده بود:
«لَوْ كَانَ الْعِلْمُ بِالثُّرَيَّا لَتَنَاوَلَهُ أَنَاسٌ مِنْ أَبْنَاءِ فَارِسَ» (⁶)
«اگر علم و دانش به اوج «ثریا» باشد باز هم کسانی از فرزندان «فارس» به آن دسترسی پیدا خواهند کرد» ۔
منابع:
(¹) - نظامی گنجوی شاعر مسلمان ایران، جسارت پادشاه ایران را اینگونه تعبیر کرده است:
درید آن نامه گردن شکن را
نه نامه، بلکه نام خویشتن را...
(²) - أخرجه البخاري في: كِتَابُ الْمَغَازِي؛ بَابُ كِتَابِ النَّبِيِّ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ إِلَى كِسْرَى وَقَيْصَرَ، برقم: (۴۴۲۴)، و انظر هامش، ص: ۲۴۷ وأحمد في المسند: (۲۴۳/۱-۳۰۵) من حديث ابن عباس رضي اللّٰه عنهما ۔
(³) - تاريخ الطبري، ج: ٣ ص: ٩٠-٩١ ۔
(⁴) - از کتاب «ایران در زمان ساسانیان»، باب نهم، ص: ۵۹۳ ۔ با تلخیص ۔
(⁵) - قطعهای از حدیثی که مسلم از «ابْنِ عُیَیْنَةَ»، و امام شافعیؒ در مسندش روایت کرده اند ۔ سيرة ابن کثیر، ج: ۳ ص: ۵۱۳ ۔
(⁶) - أخرجه أحمد في المسند: (۲۹۶/۲)، وابن حبان برقم: (٧٣٠٩)، من حديث أبي هريرة رضي اللّٰه عنه ۔
https://www.tgoop.com/siratalrasool
0⃣8⃣1⃣زندگانی پیامبر اسلامﷺ ﴿۱۸۰﴾
پادشاهان مزبور چه موضعی
در قبال نامههای نبوی اتخاذ نمودند؟:
«هرقل» قیصر «روم»، «نجاشی» پادشاه «حبشه» و «مقوقس» زمامدار «مصر» بسیار مؤدبانه برخورد نمودند و در جوابهای خود، نرمی و انعطاف نشان دادند ۔
«نجاشی» و «مقوقس» فرستادگان رسول اللّٰه ﷺ را بسیار گرامی داشتند ۔ «مقوقس» هدایایی برای حضرت رسول اللّٰه ﷺ فرستاد از آن جمله دو تا کنیز بودند، که یکی از آنها «ماریه» مادر «ابراهیم» فرزند رسول اللّٰه ﷺ است ۔ ولی «خسرو پرویز» هنگامی که نامه برای وی قرائت گردید، عصبانی شد و آن را پاره کرد(¹) و چنین گفت: «یَكْتُبُ إِلَيَّ هَذَا وَهُوَ عَبْدِي»؟
«چه عجب! به سوی من چنین نامهای نوشته در صورتی که او برده من است؟» ۔
وقتی این عملکرد وی به رسول اللّٰه ﷺ گزارش داده شد فرمود: «مَزَّقَ اللّٰهُ مُلْکَهُ»: [خداوند سلطنت او را پاره کند۔] (²)
«خسرو پرویز» به «باذان»، «بابویه» را فرستاد و به او گفت نزد محمد برو و به او بگو: شاه شاهان «خسرو پرویز» به باذان دستور داده که کسی نزد شما بفرستد و شما را به حضور «خسرو» ببرد ۔ اینک من مأموریت دارم، که شما را ببرم، رسول اللّٰه ﷺ به او اطلاع داد که خداوند متعال بر «خسرو»، پسرش «بشرویه» را مسلط کرد و او پدرش را به قتل رساند۔(³)
به راستی آنچه را که رسول اللّٰه ﷺ خبر داده بود، عین واقعیت بود ۔ بعد از «خسرو»، فرزندش «قباد» ملقب به «شیرویه» بر تخت سلطنت نشست و پدرش به اشاره و دستور او به طور ذلتباری در سال ۶۲۸ م کشته شد ۔ بعد از مرگ «خسرو» سلطنتش پاره پاره شد و بازیچه فرزندان خاندان سلطنتی گردید ۔ «شیرویه» بعد از مرگ پدرش، بیش از ۶ ماه زنده نماند ۔
و در ظرف مدت چهار سال ده پادشاه یکی بعد از دیگری، زمام سلطنت را به دست گرفتند؛ شیرازه حکومت کاملاً از هم گسیخته شد، تا این که بالآخره مردم بر «یزدگرد» اتفاق نظر نموده و تاج ملوکیت بر سر او نهادند ۔ او آخرین پادشاه «ساسانی» بود که با لشکریان اسلام مواجه گشت و با شکست او دولت «ساسانی» که بیش از چهار قرن، دوام و شکوفایی داشت، در سال ۶۳۷ م، به طور کلی منقرض گردید ۔
بدین ترتیب پیشگویی رسول اکرم ﷺ در ظرف هشت سال تحقق یافت۔(⁴) و امپراطوری «ساسانی» بعد از آن عودت ننمود و پیشگویی دیگر رسول اللّٰه ﷺ متحقق شد که فرموده بود: «إِذَا هَلَكَ كِسْرَى فَلَا كِسْرَى بَعْدَهُ» (⁵) (هرگاه کسری هلاک شد، دیگر کسرایی نخواهد آمد) ۔
خداوند متعال مسلمانان را وارث ملک «ایران» گردانید و اهل «ایران» را به دین اسلام مشرف ساخت، از میان آنها پیشوایان علم دین و نوابغ اسلام و رجال بارز مسلمین به وجود آمدند و مصداق این گفتار رسول اکرم ﷺ شدند که فرموده بود:
«لَوْ كَانَ الْعِلْمُ بِالثُّرَيَّا لَتَنَاوَلَهُ أَنَاسٌ مِنْ أَبْنَاءِ فَارِسَ» (⁶)
«اگر علم و دانش به اوج «ثریا» باشد باز هم کسانی از فرزندان «فارس» به آن دسترسی پیدا خواهند کرد» ۔
منابع:
(¹) - نظامی گنجوی شاعر مسلمان ایران، جسارت پادشاه ایران را اینگونه تعبیر کرده است:
درید آن نامه گردن شکن را
نه نامه، بلکه نام خویشتن را...
(²) - أخرجه البخاري في: كِتَابُ الْمَغَازِي؛ بَابُ كِتَابِ النَّبِيِّ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ إِلَى كِسْرَى وَقَيْصَرَ، برقم: (۴۴۲۴)، و انظر هامش، ص: ۲۴۷ وأحمد في المسند: (۲۴۳/۱-۳۰۵) من حديث ابن عباس رضي اللّٰه عنهما ۔
(³) - تاريخ الطبري، ج: ٣ ص: ٩٠-٩١ ۔
(⁴) - از کتاب «ایران در زمان ساسانیان»، باب نهم، ص: ۵۹۳ ۔ با تلخیص ۔
(⁵) - قطعهای از حدیثی که مسلم از «ابْنِ عُیَیْنَةَ»، و امام شافعیؒ در مسندش روایت کرده اند ۔ سيرة ابن کثیر، ج: ۳ ص: ۵۱۳ ۔
(⁶) - أخرجه أحمد في المسند: (۲۹۶/۲)، وابن حبان برقم: (٧٣٠٩)، من حديث أبي هريرة رضي اللّٰه عنه ۔
https://www.tgoop.com/siratalrasool
Telegram
سيرة الرسول(مولوی عبدالرحمن خوافی)
موضوع کانال:
سیرت پیامبر اکرم ﷺ از تولد تا وفات به صورت صوتی
ارائهدهنده:
مولوی عبدالرحمن خوافی
هدف:
معرفی دقیق، مستند و قابل فهم از زندگی پیامبر برای عموم، به ویژه نسل جوان
سیرت پیامبر اکرم ﷺ از تولد تا وفات به صورت صوتی
ارائهدهنده:
مولوی عبدالرحمن خوافی
هدف:
معرفی دقیق، مستند و قابل فهم از زندگی پیامبر برای عموم، به ویژه نسل جوان
Forwarded from Hoza Hasanain
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌴🕋🕌
#سلسله_زندگانی_رسول_اکرم صلی الله علیه و سلم
✔️قسمت اول: بهترین نعمت، سیرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم
✔️ مولانا عبدالرحمن خوافی
کانال سیرت الرسول
https://www.tgoop.com/siratalrasool
#سلسله_زندگانی_رسول_اکرم صلی الله علیه و سلم
✔️قسمت اول: بهترین نعمت، سیرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم
✔️ مولانا عبدالرحمن خوافی
کانال سیرت الرسول
https://www.tgoop.com/siratalrasool
منشاوی/ص296
@QuranSound7 کانال
.🌴🕋🕌
آیات سوره مبارکه کهف آیه 21 الی 27 بصوت زیبای استاد محمدصدیق منشاوی (رحمهالله)
#صفحه_296
#جزء_پانزدهم
(کانال سیرة الرسول باخرز مولوی عبدالرحمن خوافی)
@siratalrasool
آیات سوره مبارکه کهف آیه 21 الی 27 بصوت زیبای استاد محمدصدیق منشاوی (رحمهالله)
#صفحه_296
#جزء_پانزدهم
(کانال سیرة الرسول باخرز مولوی عبدالرحمن خوافی)
@siratalrasool
🌴🕋🕌
(حدیث امروز)
عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و سلم: «مَنْ تَطَهَّرَ فِي بَيْتِهِ ثُمَّ مَشَى إِلَى بَيْتٍ مِنْ بُيُوتِ اللَّهِ، لِيَقْضِيَ فَرِيضَةً مِنْ فَرَائِضِ اللَّهِ، كَانَتْ خَطْوَتَاهُ إِحْدَاهُمَا تَحُطُّ خَطِيئَةً، وَالأُخْرَى تَرْفَعُ دَرَجَةً»
(مسلم/666)
رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمود: «هرکس، در خانهاش وضو نماید. سپس بسوی خانهای از خانههای اللّٰه برود تا فرضی از فرایض اللّٰه را ادا نماید، یک گامش باعث ریختن گناهی میگردد وگام دیگرش باعث رفع درجهای میشود.»
«اللَّهُمِّ صلی وسَـلِّم علَى نَبِينَا محمدﷺ»
@siratalrasool
(حدیث امروز)
عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و سلم: «مَنْ تَطَهَّرَ فِي بَيْتِهِ ثُمَّ مَشَى إِلَى بَيْتٍ مِنْ بُيُوتِ اللَّهِ، لِيَقْضِيَ فَرِيضَةً مِنْ فَرَائِضِ اللَّهِ، كَانَتْ خَطْوَتَاهُ إِحْدَاهُمَا تَحُطُّ خَطِيئَةً، وَالأُخْرَى تَرْفَعُ دَرَجَةً»
(مسلم/666)
رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمود: «هرکس، در خانهاش وضو نماید. سپس بسوی خانهای از خانههای اللّٰه برود تا فرضی از فرایض اللّٰه را ادا نماید، یک گامش باعث ریختن گناهی میگردد وگام دیگرش باعث رفع درجهای میشود.»
«اللَّهُمِّ صلی وسَـلِّم علَى نَبِينَا محمدﷺ»
@siratalrasool
سيرة الرسول(مولوی عبدالرحمن خوافی)
🌴🕋🕌 0⃣8⃣1⃣زندگانی پیامبر اسلامﷺ ﴿۱۸۰﴾ پادشاهان مزبور چه موضعی در قبال نامههای نبوی اتخاذ نمودند؟: «هرقل» قیصر «روم»، «نجاشی» پادشاه «حبشه» و «مقوقس» زمامدار «مصر» بسیار مؤدبانه برخورد نمودند و در جوابهای خود، نرمی و انعطاف نشان دادند ۔ «نجاشی» و «مقوقس»…
🌴🕋🕌
1⃣8⃣1⃣زندگانی پیامبر اسلامﷺ ﴿۱۸۱﴾
گفتگوی قیصر روم با أبو سفیان:
وقتی نامه رسول اللّٰه ﷺ به دست «هرقل» (هراکلیوس) رسید، او در صدد بر آمد تا از خصوصیات زندگی آنحضرت ﷺ اطلاعات دقیقی به دست آورد ۔ لذا دستور داد، فردی را تلاش نمایند که از وی دربارهٔ حضرت «محمّدؑ»، استفسار نماید ۔ از حسن تصادف، در همان ایام «أبو سفیان» برای بازرگانی به «غزّه» آمده بود، «هرقل» دستور داد که «أبو سفیان» را نزد او بیاورند، او از «أبوسفیان» سوالاتی نمود که دلالت بر این امر میکند که او مردی خردمند و با تجربه بوده و از تاریخ ادیان و خصایص پیامبران و روش آنان و رفتار امتها و سنت خداوندی در مورد آنان، کاملاً آگاهی و تخصص داشته است ۔
«أبو سفیان»، مانند عربهای نخستین، از بیم این که مبادا دروغگو قرار بگیرد، با صداقت کامل پاسخ داد ۔ اینک گفتگوی «قیصر» با «أبو سفیان» تقدیم حضور خوانندگان میگردد:
هرقل: نسب «محمّدؑ» چگونه است ؟
أبو سفیان: خانواده او شریف و بزرگ محسوب میشوند ۔
هرقل: آیا قبل از وی کسی چنین ادعایی نموده است ؟
أبو سفیان: خیر ۔
هرقل: در نیاکان وی کسی هست که بر مردم سلطنت کرده باشد؟ ۔
أبو سفیان: خیر ۔
هرقل: پیروان او از طبقه اشراف هستند یا ضعفا ؟
أبو سفیان: هواداران و پیروان او از طبقه ضعفا هستند ۔
هرقل: آیا از تعداد پیروان وی کاسته میشود یا رو به فزونی است؟ ۔
أبو سفیان: رو به افزایش است ۔
هرقل: آیا کسی از پیروان او، بنابر ناراضگی از آیین او مرتد شده است؟ ۔
أبو سفیان: خیر ۔
هرقل: قبل از آن که ادعای نبوت کند، شما او را به دروغگویی متهم میکردید؟ ۔
أبو سفیان: هرگز نه! ۔
هرقل: آیا عهد شکنی میکند؟
أبو سفیان: خیر، البته ما فعلاً با او در حال معاهده هستیم، نمیدانیم چه کار خواهد کرد؟ («أبوسفیان» میگوید: من فقط همین مطلب را خلاف گفتم۔)
هرقل: آیا شما با وی جنگ کردهاید؟
أبو سفیان: آری، ۔
هرقل: نتیجه جنگ با او چگونه بوده است؟
أبو سفیان: حالت ثابتی نداشته، گاهی او غالب شده و گاهی ما غالب شدهایم ۔
هرقل: او شما را به چه چیزی امر میکند؟
أبو سفیان: او میگوید خدای یگانه را پرستش کنید، با او کسی را شریک و انباز قرار ندهید و آنچه را نیاکان شما گفته اند، ترک نمایید و ما را به نماز، راستگویی، عفت، پاکدامنی و صله رحمی به خویشاوندان دستور میدهد ۔
«هرقل» (قیصر) به مترجم گفت: به این شخص (أبو سفیان) بگو: من از شما درباره اصل و نسب او (حضرت محمّدؑ) سؤال کردم، شما گفتید که او دارای حسب و نسب و از خانواده شریف و بزرگی است، آری! پیامبران از افراد عالی نسب و شریف قوم خود میباشند ۔ من از شما پرسیدم که: آیا کسی پیش از وی چنین ادعایی مطرح کرده است؟ شما گفتید: خیر ۔ آری! اگر کسی قبلاً چنین ادعایی کرده بود، ما خیال میکردیم، این شخص از او تقلید کرده و ادعایش را تکرار میکند ۔ من از شما سؤال کردم که: آیا از میان نیاکان او کسی بوده که بر مردم سلطنت کرده باشد؟ گفتید: خیر ۔ بله! اگر از نیاکان وی کسی پادشاه میبود، ما خیال میکردیم، شاید هدف این مرد، رسیدن به تاج و تخت پدرش است ۔ و من از شما پرسیدم: آیا شما او را قبل از این ادعا به دروغگویی متهم میکردید؟ گفتید: هرگز نه، از اینجا دانستم که این شخص که بر مردم دروغ نمیگوید، چگونه حاضر میشود به خداوند متعال، حرف دروغ نسبت بدهد؟ ۔ از شما پرسیدم: طبقه اشراف از وی پیروی میکنند؟ یا مستضعفان؟ گفتید: هواداران و پیروان وی از طبقه مستضعف هستند ۔ آری! همینطور است زیرا نخستین پیروان (رسول بر حق معمولاً) مردم مستضعف و متوسط هستند ۔
از شما پرسیدم: آیا تعداد پیروانش رو به افزایش است یا کاهش؟ گفتید: رو به افزایش است، به راستی که مسئله ایمان همین گونه است، تا این که به تکامل برسد ۔ از شما پرسیدم: آیا کسی از پیروانش بنابر ناراضی شدن از آیین وی، مرتد شده است؟ گفتید: خیر ۔ آری! این چنین است، وقتی ریشههای ایمان در دلها داخل شود، اینطور میشود ۔
از شما سؤال کردم که: آیا او عهد شکنی میکند؟ گفتید: خیر؛ درست است، پیامبران پیمان شکن نیستند ۔ از شما استفسار کردم که: او به چیزی شما را توصیه میکند؟ گفتید: که او شما را به عبادت خدای یگانه دعوت میکند و اینکه کسی را با او شریک قرار ندهید و از عبادت بتها باز میدارد و به نماز و راستگویی و پاکدامنی توصیه مینماید ۔ اگر گفتارهای شما دقیق و صحیح باشد ۔ پس این شخص (حضرت محمّدؑ) بزودی جای این دو قدم مرا تصرف خواهد کرد، من اطلاع داشتم که چنین پیامبری ظهور خواهد کرد ولی گمان نمیکردم، از میان شما باشد ۔ اگر من میدانستم که به او دست مییابم حتماً برای ملاقاتش متحمل رنج میشدم و اگر به خدمت او میرسیدم، به عنوان احترام، پاهای او را شستشو میدادم۔(¹)
1⃣8⃣1⃣زندگانی پیامبر اسلامﷺ ﴿۱۸۱﴾
گفتگوی قیصر روم با أبو سفیان:
وقتی نامه رسول اللّٰه ﷺ به دست «هرقل» (هراکلیوس) رسید، او در صدد بر آمد تا از خصوصیات زندگی آنحضرت ﷺ اطلاعات دقیقی به دست آورد ۔ لذا دستور داد، فردی را تلاش نمایند که از وی دربارهٔ حضرت «محمّدؑ»، استفسار نماید ۔ از حسن تصادف، در همان ایام «أبو سفیان» برای بازرگانی به «غزّه» آمده بود، «هرقل» دستور داد که «أبو سفیان» را نزد او بیاورند، او از «أبوسفیان» سوالاتی نمود که دلالت بر این امر میکند که او مردی خردمند و با تجربه بوده و از تاریخ ادیان و خصایص پیامبران و روش آنان و رفتار امتها و سنت خداوندی در مورد آنان، کاملاً آگاهی و تخصص داشته است ۔
«أبو سفیان»، مانند عربهای نخستین، از بیم این که مبادا دروغگو قرار بگیرد، با صداقت کامل پاسخ داد ۔ اینک گفتگوی «قیصر» با «أبو سفیان» تقدیم حضور خوانندگان میگردد:
هرقل: نسب «محمّدؑ» چگونه است ؟
أبو سفیان: خانواده او شریف و بزرگ محسوب میشوند ۔
هرقل: آیا قبل از وی کسی چنین ادعایی نموده است ؟
أبو سفیان: خیر ۔
هرقل: در نیاکان وی کسی هست که بر مردم سلطنت کرده باشد؟ ۔
أبو سفیان: خیر ۔
هرقل: پیروان او از طبقه اشراف هستند یا ضعفا ؟
أبو سفیان: هواداران و پیروان او از طبقه ضعفا هستند ۔
هرقل: آیا از تعداد پیروان وی کاسته میشود یا رو به فزونی است؟ ۔
أبو سفیان: رو به افزایش است ۔
هرقل: آیا کسی از پیروان او، بنابر ناراضگی از آیین او مرتد شده است؟ ۔
أبو سفیان: خیر ۔
هرقل: قبل از آن که ادعای نبوت کند، شما او را به دروغگویی متهم میکردید؟ ۔
أبو سفیان: هرگز نه! ۔
هرقل: آیا عهد شکنی میکند؟
أبو سفیان: خیر، البته ما فعلاً با او در حال معاهده هستیم، نمیدانیم چه کار خواهد کرد؟ («أبوسفیان» میگوید: من فقط همین مطلب را خلاف گفتم۔)
هرقل: آیا شما با وی جنگ کردهاید؟
أبو سفیان: آری، ۔
هرقل: نتیجه جنگ با او چگونه بوده است؟
أبو سفیان: حالت ثابتی نداشته، گاهی او غالب شده و گاهی ما غالب شدهایم ۔
هرقل: او شما را به چه چیزی امر میکند؟
أبو سفیان: او میگوید خدای یگانه را پرستش کنید، با او کسی را شریک و انباز قرار ندهید و آنچه را نیاکان شما گفته اند، ترک نمایید و ما را به نماز، راستگویی، عفت، پاکدامنی و صله رحمی به خویشاوندان دستور میدهد ۔
«هرقل» (قیصر) به مترجم گفت: به این شخص (أبو سفیان) بگو: من از شما درباره اصل و نسب او (حضرت محمّدؑ) سؤال کردم، شما گفتید که او دارای حسب و نسب و از خانواده شریف و بزرگی است، آری! پیامبران از افراد عالی نسب و شریف قوم خود میباشند ۔ من از شما پرسیدم که: آیا کسی پیش از وی چنین ادعایی مطرح کرده است؟ شما گفتید: خیر ۔ آری! اگر کسی قبلاً چنین ادعایی کرده بود، ما خیال میکردیم، این شخص از او تقلید کرده و ادعایش را تکرار میکند ۔ من از شما سؤال کردم که: آیا از میان نیاکان او کسی بوده که بر مردم سلطنت کرده باشد؟ گفتید: خیر ۔ بله! اگر از نیاکان وی کسی پادشاه میبود، ما خیال میکردیم، شاید هدف این مرد، رسیدن به تاج و تخت پدرش است ۔ و من از شما پرسیدم: آیا شما او را قبل از این ادعا به دروغگویی متهم میکردید؟ گفتید: هرگز نه، از اینجا دانستم که این شخص که بر مردم دروغ نمیگوید، چگونه حاضر میشود به خداوند متعال، حرف دروغ نسبت بدهد؟ ۔ از شما پرسیدم: طبقه اشراف از وی پیروی میکنند؟ یا مستضعفان؟ گفتید: هواداران و پیروان وی از طبقه مستضعف هستند ۔ آری! همینطور است زیرا نخستین پیروان (رسول بر حق معمولاً) مردم مستضعف و متوسط هستند ۔
از شما پرسیدم: آیا تعداد پیروانش رو به افزایش است یا کاهش؟ گفتید: رو به افزایش است، به راستی که مسئله ایمان همین گونه است، تا این که به تکامل برسد ۔ از شما پرسیدم: آیا کسی از پیروانش بنابر ناراضی شدن از آیین وی، مرتد شده است؟ گفتید: خیر ۔ آری! این چنین است، وقتی ریشههای ایمان در دلها داخل شود، اینطور میشود ۔
از شما سؤال کردم که: آیا او عهد شکنی میکند؟ گفتید: خیر؛ درست است، پیامبران پیمان شکن نیستند ۔ از شما استفسار کردم که: او به چیزی شما را توصیه میکند؟ گفتید: که او شما را به عبادت خدای یگانه دعوت میکند و اینکه کسی را با او شریک قرار ندهید و از عبادت بتها باز میدارد و به نماز و راستگویی و پاکدامنی توصیه مینماید ۔ اگر گفتارهای شما دقیق و صحیح باشد ۔ پس این شخص (حضرت محمّدؑ) بزودی جای این دو قدم مرا تصرف خواهد کرد، من اطلاع داشتم که چنین پیامبری ظهور خواهد کرد ولی گمان نمیکردم، از میان شما باشد ۔ اگر من میدانستم که به او دست مییابم حتماً برای ملاقاتش متحمل رنج میشدم و اگر به خدمت او میرسیدم، به عنوان احترام، پاهای او را شستشو میدادم۔(¹)
سيرة الرسول(مولوی عبدالرحمن خوافی)
🌴🕋🕌 1⃣8⃣1⃣زندگانی پیامبر اسلامﷺ ﴿۱۸۱﴾ گفتگوی قیصر روم با أبو سفیان: وقتی نامه رسول اللّٰه ﷺ به دست «هرقل» (هراکلیوس) رسید، او در صدد بر آمد تا از خصوصیات زندگی آنحضرت ﷺ اطلاعات دقیقی به دست آورد ۔ لذا دستور داد، فردی را تلاش نمایند که از وی دربارهٔ حضرت…
«قیصر»، بعد از این مصاحبه و اظهار نظرها، به بزرگان «روم» اجازه داد که وارد کاخ شوند و آنگاه دستور داد، دروازهها بسته شود ۔ بعد رو به حضار کرد و چنین ایراد سخن نمود:
«ای مردم «روم»! اگر میخواهید به رستگاری و سعادت برسید و کشورتان پایدار بماند، با این پیامبر بیعت نمایید، حضار با شنیدن این سخن به سوی دروازهها گریختند ولی آنها را بسته یافتند ۔ وقتی «هرقل» تنفر و گریز آنها را مشاهده کرد و از ایمان آوردن شان ناامید و مایوس گشت، گفت: اینها را نزد من برگردانید ۔ بعد به آنها گفت: نگران نباشید، هدف من از این پیشنهاد این بود که صلابت و استقامت شما را بر آیین تان آزمایش کنم، به راستی که آن را مشاهده نمودم، همگی حضار برای او سجده به جای آوردند و اعلام رضایت و خرسندی نمودند۔»(²)
آری! «قیصر» (هرقل) اینگونه ریاست و حکومت را بر هدایت ترجیح داد، ولی سرانجام در زمان خلافت حضرت «أبوبکر» و «عمر» (رَضِیَ اللّٰهُ عَنْهُمَا) بین او و مسلمانان جنگهایی درگرفت و منجر به سقوط کشور و سلطنتش گردید۔(³)
منابع:
(¹) - أخرجه البخاري في: بَابُ كَيْفَ كَانَ بَدْءُ الْوَحْيِ إِلَى رَسُولِ اللّٰهِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، برقم: (٧)، ومسلم في: كِتَابُ الْجِهَادِ وَالسِّيَرِ؛ بَابُ کُتُبِ النَّبِيِّ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ إِلَى هِرَقْلَ يَدْعُوهُ إِلَى الْإِسْلَامِ، برقم: (١٧٧٣)، والترمذي في: أَبْوَابُ الِاسْتِئْذَانِ وَالْآدَابِ عَنْ رَسُولِ اللّٰهِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ؛ بَابُ مَا جَاءَ فِي خَتْمِ الكِتَابَ، برقم: (٢٧١٨)، وأبو داود في: كِتَاب الْأَدَبِ؛ بَابُ كَيْفَ يُكْتَبُ إِلَى الذِّمِّيِّ، برقم: (۵۱۳۶)، وأحمد في المسند: (۲۶۳/۱)، من حديث ابن عباس رضي اللّٰه عنهما ۔
(²) - رواه البخاري ۔
(³) - رواه البخاري ۔
https://www.tgoop.com/siratalrasool
«ای مردم «روم»! اگر میخواهید به رستگاری و سعادت برسید و کشورتان پایدار بماند، با این پیامبر بیعت نمایید، حضار با شنیدن این سخن به سوی دروازهها گریختند ولی آنها را بسته یافتند ۔ وقتی «هرقل» تنفر و گریز آنها را مشاهده کرد و از ایمان آوردن شان ناامید و مایوس گشت، گفت: اینها را نزد من برگردانید ۔ بعد به آنها گفت: نگران نباشید، هدف من از این پیشنهاد این بود که صلابت و استقامت شما را بر آیین تان آزمایش کنم، به راستی که آن را مشاهده نمودم، همگی حضار برای او سجده به جای آوردند و اعلام رضایت و خرسندی نمودند۔»(²)
آری! «قیصر» (هرقل) اینگونه ریاست و حکومت را بر هدایت ترجیح داد، ولی سرانجام در زمان خلافت حضرت «أبوبکر» و «عمر» (رَضِیَ اللّٰهُ عَنْهُمَا) بین او و مسلمانان جنگهایی درگرفت و منجر به سقوط کشور و سلطنتش گردید۔(³)
منابع:
(¹) - أخرجه البخاري في: بَابُ كَيْفَ كَانَ بَدْءُ الْوَحْيِ إِلَى رَسُولِ اللّٰهِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، برقم: (٧)، ومسلم في: كِتَابُ الْجِهَادِ وَالسِّيَرِ؛ بَابُ کُتُبِ النَّبِيِّ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ إِلَى هِرَقْلَ يَدْعُوهُ إِلَى الْإِسْلَامِ، برقم: (١٧٧٣)، والترمذي في: أَبْوَابُ الِاسْتِئْذَانِ وَالْآدَابِ عَنْ رَسُولِ اللّٰهِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ؛ بَابُ مَا جَاءَ فِي خَتْمِ الكِتَابَ، برقم: (٢٧١٨)، وأبو داود في: كِتَاب الْأَدَبِ؛ بَابُ كَيْفَ يُكْتَبُ إِلَى الذِّمِّيِّ، برقم: (۵۱۳۶)، وأحمد في المسند: (۲۶۳/۱)، من حديث ابن عباس رضي اللّٰه عنهما ۔
(²) - رواه البخاري ۔
(³) - رواه البخاري ۔
https://www.tgoop.com/siratalrasool
Telegram
سيرة الرسول(مولوی عبدالرحمن خوافی)
موضوع کانال:
سیرت پیامبر اکرم ﷺ از تولد تا وفات به صورت صوتی
ارائهدهنده:
مولوی عبدالرحمن خوافی
هدف:
معرفی دقیق، مستند و قابل فهم از زندگی پیامبر برای عموم، به ویژه نسل جوان
سیرت پیامبر اکرم ﷺ از تولد تا وفات به صورت صوتی
ارائهدهنده:
مولوی عبدالرحمن خوافی
هدف:
معرفی دقیق، مستند و قابل فهم از زندگی پیامبر برای عموم، به ویژه نسل جوان
🌴🕋🕌
هرروز با مولانا
ور به خواب آییم مستان ویام
ور به بیداری به دستان ویام
ور بگرییم ابر پر زرق ویایم
ور بخندیم آن زمان برق ویایم
اشاره به آیه ۴۳ سوره نجم
وَأَنَّهُ هُوَ أَضْحَكَ وَأَبْكَىٰ
و همانا اوست که می خنداند و میگریانداگر در خواب باشیم ، مست خداوند هستیم و در بیداری تحت سلطه و اقتدار قدرت الهی هستیم یا با نغمه الهی از خواب به بیداری میآییم.
اگر گریه کنیم، مثل ابر پُر جلوه و پر روزی خداوند هستیم. و اگر بخندیم، مثل برق و درخشش تابش او هستیم. (هر چه هست از خداست و ما چیزی از خود نداریم.)
@siratalrasool
هرروز با مولانا
ور به خواب آییم مستان ویام
ور به بیداری به دستان ویام
ور بگرییم ابر پر زرق ویایم
ور بخندیم آن زمان برق ویایم
اشاره به آیه ۴۳ سوره نجم
وَأَنَّهُ هُوَ أَضْحَكَ وَأَبْكَىٰ
و همانا اوست که می خنداند و میگریانداگر در خواب باشیم ، مست خداوند هستیم و در بیداری تحت سلطه و اقتدار قدرت الهی هستیم یا با نغمه الهی از خواب به بیداری میآییم.
اگر گریه کنیم، مثل ابر پُر جلوه و پر روزی خداوند هستیم. و اگر بخندیم، مثل برق و درخشش تابش او هستیم. (هر چه هست از خداست و ما چیزی از خود نداریم.)
@siratalrasool
🌴🕋🕌
(هرشب یک نکته قرآنی)
«وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَا تَأْتِينَا السَّاعَةُ ۖ قُلْ بَلَىٰ وَرَبِّي لَتَأْتِيَنَّكُمْ عَالِمِ الْغَيْبِ ۖ لَا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ وَلَا أَصْغَرُ مِن ذَٰلِكَ وَلَا أَكْبَرُ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ»
«کافران میگویند: قیامت هرگز برای (حساب و کتاب و سزا و جزای) ما برپا نمیشود. بگو: چرا، به پروردگارم سوگند! آن کسی که دانای راز (نهان در گسترهی جهان) است، قیامت به سراغ شما میآید (و خدا به اعمال شما رسیدگی مینماید). به اندازهی سنگینی ذرّهای، در تمام آسمانها و در زمین از او پنهان و نهان نمیگردد، و نه کمتر از اندازهی ذرّه و نه بزرگتر از آن، چیزی نیست مگر این که در کتاب آشکاری ثبت و ضبط و نگهداری میشود.»
{سوره سبأ آیه 3}
(کانال سيرة الرسول باخرز مولوی عبدالرحمن خوافی)
@siratalrasool
(هرشب یک نکته قرآنی)
«وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَا تَأْتِينَا السَّاعَةُ ۖ قُلْ بَلَىٰ وَرَبِّي لَتَأْتِيَنَّكُمْ عَالِمِ الْغَيْبِ ۖ لَا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ وَلَا أَصْغَرُ مِن ذَٰلِكَ وَلَا أَكْبَرُ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ»
«کافران میگویند: قیامت هرگز برای (حساب و کتاب و سزا و جزای) ما برپا نمیشود. بگو: چرا، به پروردگارم سوگند! آن کسی که دانای راز (نهان در گسترهی جهان) است، قیامت به سراغ شما میآید (و خدا به اعمال شما رسیدگی مینماید). به اندازهی سنگینی ذرّهای، در تمام آسمانها و در زمین از او پنهان و نهان نمیگردد، و نه کمتر از اندازهی ذرّه و نه بزرگتر از آن، چیزی نیست مگر این که در کتاب آشکاری ثبت و ضبط و نگهداری میشود.»
{سوره سبأ آیه 3}
(کانال سيرة الرسول باخرز مولوی عبدالرحمن خوافی)
@siratalrasool
🌴🕋🕌
(حدیث امروز)
در مورد کسانی که به خاطر الله متعال یکدیگر را دوست داشته باشند:
عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ س، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «إِنَّ اللَّهَ يَقُولُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ: أَيْنَ الْمُتَحَابُّونَ بِجَلاَلِى؟ الْيَوْمَ أُظِلُّهُمْ فِي ظِلِّي، يَوْمَ لاَ ظِلَّ إِلاَّ ظِلِّي»
(مسلم/2566)
ابوهریره میگوید: رسول الله ﷺ فرمود: «روز قیامت، الله متعال میفرماید: کجایند کسانی که به خاطر من یکدیگر را دوست داشتهاند؟ من امروز آنان را در سایهی خود، جای خواهم داد؛ روزی که سایهای جز سایهی عرش من وجود ندارد.»
«اللَّهُمِّ صلی وسَـلِّم علَى نَبِينَا محمدﷺ»
@siratalrasool
(حدیث امروز)
در مورد کسانی که به خاطر الله متعال یکدیگر را دوست داشته باشند:
عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ س، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «إِنَّ اللَّهَ يَقُولُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ: أَيْنَ الْمُتَحَابُّونَ بِجَلاَلِى؟ الْيَوْمَ أُظِلُّهُمْ فِي ظِلِّي، يَوْمَ لاَ ظِلَّ إِلاَّ ظِلِّي»
(مسلم/2566)
ابوهریره میگوید: رسول الله ﷺ فرمود: «روز قیامت، الله متعال میفرماید: کجایند کسانی که به خاطر من یکدیگر را دوست داشتهاند؟ من امروز آنان را در سایهی خود، جای خواهم داد؛ روزی که سایهای جز سایهی عرش من وجود ندارد.»
«اللَّهُمِّ صلی وسَـلِّم علَى نَبِينَا محمدﷺ»
@siratalrasool
سيرة الرسول(مولوی عبدالرحمن خوافی)
«قیصر»، بعد از این مصاحبه و اظهار نظرها، به بزرگان «روم» اجازه داد که وارد کاخ شوند و آنگاه دستور داد، دروازهها بسته شود ۔ بعد رو به حضار کرد و چنین ایراد سخن نمود: «ای مردم «روم»! اگر میخواهید به رستگاری و سعادت برسید و کشورتان پایدار بماند، با این پیامبر…
🌴🕋🕌
2⃣8⃣1⃣زندگانی پیامبر اسلامﷺ ﴿۱۸۲﴾
أریسیین چه کسانی بودند؟:
در نامهای که به سوی قیصر «روم»، «هرقل» نوشته شده «أریسیین» یا «یریسیین» بر حسب اختلاف روایات وارد شده است، در صورتی که این کلمه در نامههای دیگران نیامده است ۔ گفتار معروف در این باره این است که «الأریسیین» جمع «أریسی» است و منظور از آن، زیر دستان و خدمتگزاران و دهقانان هستند۔(¹)
علامه «ابن منظور» در «لسان العرب» از «ثعلب» نقل کرده است که «الأرس»؛ یعنی «الأصل» و «أریس» یعنی «الأکار»، (دهقان و کشاورز) و از «ابن الأعرابی» نقل کرده است ۔ که «أرس یأرس أرْساً إذا صار أریساً» و «أرّس یؤرّس تأريساً إذا صار أکاراً» و از «أبو عبیده» نقل کرده که او گفته است: «نزد من پسندیده این است که «أریس» به بزرگتر قوم گفته میشود۔» [کسی که امر او مورد اطاعت واقع شود و دیگران از وی فرمان ببرند۔] (²)
اینجا برای خواننده زیرک و فهمیده، این سؤال پیش میآید، که هر گاه منظور از «أریسیین» کشاورزان باشند، پس امپراطور «ایران»، (خسرو پرویز) شایستهتر بود که نسبت به گناه آنان بیم داده شود و این کلمه در نامه او باید ذکر میگردید ۔ چرا که طبقه کشاورزان در «ایران» خیلی گستردهتر و متمایزتر از آنان در دولت «روم» بودند ۔ بطوریکه درآمد عمده «ایران» به کشاورزی وابسته بود، «الأزهریّ» نیز چنان که «ابن منظور» از وی نقل کرده است، میگوید:
«روستاییانی که بر آیین «کسری» بودند، مردمی کشاورز و دهقان بودند که با زمین و آبادانی آن سروکار داشتند، امّا اهل «روم»، مردمی صنعت پیشه و اهل هنر بودند و به مجوس «أریسیین» میگفتند، یعنی آنها را به «أریس» که معنای آن «الأکّار» (دهقان) است، منسوب میکردند و عربها به آنها «فلّاحین» (کشاورزان) میگفتند»(³)
با توجه به دلایل گذشته، ما ترجیح میدهیم که منظور از «أریسیین» پیروان «آریوس» مصری (۳۳۶-۲۸۰ م (ARIUS) هستند، این شخص بنیان گذار یکی از فرقههای مسیحی است که نقش عمدهای در تاریخ عقاید مسیحی و اصلاح آن داشته و مدت زمانی دولت «بیزانس» را به خود مشغول کرده بود ۔ «آریوس»، کسی است که ندای توحید را سر داد و میان «خالق» و «مخلوق» و «اب» و «ابن» (طبق تعبیر مسیحیان) فرق قایل شد ۔ این اقدام او بسیار بحث برانگیز بود و در جامعه آن روز و تا چند قرن، هر کجا موضوع بحث و گفتگو، قرار گرفت ۔
خلاصه آراء، «آریوس» این بود که برای «اله واحد» اصلاً شایسته نیست که بر روی زمین ظهور نماید، او فقط حضرت «مسیح» را به قوت و کلام الهی خویش مشرف ساخته است، وحدانیت و أبدیت از جمله صفات اساسی «اللّٰه» هستند، خداوند هیچ کسی را مستقیماً از ذات خود نیافریده است، «ابن» اصلاً «اله» نیست! بلکه مظهر حکمت امر پروردگار است و الوهیت او امر اضافی است نه مطلق۔(⁴)
«جیمز ماکینون» (James. Machenon) در کتاب خود «از مسیح تا قسطنطین» مینویسد:
«آریوس» اصرار میورزید که تنها اللّه یگانه، قدیم است، او ازلی و ابدی است و شریکی ندارد، اوست که «ابن» را از عدم آفرید، پس «ابن» ازلی نیست و خداوند از ازل اب (پدر) نبوده است، زمانی و روزگاری طولانی سپری شده که «ابن» اصلاً وجودی نداشته است؛ «ابن» دارای یک حقیقت مخصوصی است که خداوند در آن با او مشارکت ندارد ۔ «ابن» خاضع تحولات خاصی است، و هرگز به معنی صحیح «اللّه» نیست، البته این صلاحیت را دارد که به تکامل برسد، اما در هر حال او یک مخلوق کامل است و بس۔»(⁵)
در صورتی که کلیسای «اسکندریه» در اوایل قرن چهارم میلادی به الوهیت مطلقه حضرت «مسیح» اعتقاد داشت و در میان خالق و مخلوق فرق نمیگذاشت ۔
به همین سبب رئیس کلیسای «مصر» از طریق «الکساندر» (Alexander) در سال ۳۲۱ م، «آریوس» را از کلیسای «اسکندریه» بیرون راند ۔
«آریوس» گرچه از شهر بیرون رفت، ولی دعوی و مباحثه با خروج او پایان نیافت ۔ امپراطور «قسطنطین» برای قطع نزاع بسیار تلاش نمود، ولی موفق نگردید، او در سال ۳۲۵ م کنفرانس بزرگی در «نیقیه» برگزار نمود که در آن ۲۰۳۰ أسقف شرکت نمودند ۔ اما چون خود امپراطور به الوهیت «مسیح» تمایل داشت، بنابراین علیه «آریوس» حکم صادر نمود ۔ با آن که اغلب شرکت کنندگان کنفرانس «آریوس» را مورد تأیید قرار دادند و فقط ۳۱۸ نفر اسقف موافق با نظر امپراطور، رأی دادند ۔ سرانجام «آریوس» به «الیریا» (illyria) تبعید گردید و کتب وی سوزانده شد و نزد هر کسی کتابهای او دیده میشد، مورد مجازات قرار میگرفت، اما این تلاشها و اقدامها از اهمیت «آریوس» و اقبال مردم به سوی او چیزی نکاست ۔
بالآخره «قسطنطین» مجبور شد، موضع خود را نرمتر کرده و ممنوعیت را از عقیده او لغو اعلام نماید ۔ «آریوس» بعد از مرگ رقیب بزرگ خود «الکساندر»، و تبعید خلیفه وی «آداناسیوس»، (Athanasius) دوباره به «اسکندریه» عودت نمود و نزدیک بود که «قسطنطین»، ریاست کلیسای «مصر» را به او تفویض کرده و عقیدهاش را اختیار نماید، اما چنگال مرگ ناگهان او
2⃣8⃣1⃣زندگانی پیامبر اسلامﷺ ﴿۱۸۲﴾
أریسیین چه کسانی بودند؟:
در نامهای که به سوی قیصر «روم»، «هرقل» نوشته شده «أریسیین» یا «یریسیین» بر حسب اختلاف روایات وارد شده است، در صورتی که این کلمه در نامههای دیگران نیامده است ۔ گفتار معروف در این باره این است که «الأریسیین» جمع «أریسی» است و منظور از آن، زیر دستان و خدمتگزاران و دهقانان هستند۔(¹)
علامه «ابن منظور» در «لسان العرب» از «ثعلب» نقل کرده است که «الأرس»؛ یعنی «الأصل» و «أریس» یعنی «الأکار»، (دهقان و کشاورز) و از «ابن الأعرابی» نقل کرده است ۔ که «أرس یأرس أرْساً إذا صار أریساً» و «أرّس یؤرّس تأريساً إذا صار أکاراً» و از «أبو عبیده» نقل کرده که او گفته است: «نزد من پسندیده این است که «أریس» به بزرگتر قوم گفته میشود۔» [کسی که امر او مورد اطاعت واقع شود و دیگران از وی فرمان ببرند۔] (²)
اینجا برای خواننده زیرک و فهمیده، این سؤال پیش میآید، که هر گاه منظور از «أریسیین» کشاورزان باشند، پس امپراطور «ایران»، (خسرو پرویز) شایستهتر بود که نسبت به گناه آنان بیم داده شود و این کلمه در نامه او باید ذکر میگردید ۔ چرا که طبقه کشاورزان در «ایران» خیلی گستردهتر و متمایزتر از آنان در دولت «روم» بودند ۔ بطوریکه درآمد عمده «ایران» به کشاورزی وابسته بود، «الأزهریّ» نیز چنان که «ابن منظور» از وی نقل کرده است، میگوید:
«روستاییانی که بر آیین «کسری» بودند، مردمی کشاورز و دهقان بودند که با زمین و آبادانی آن سروکار داشتند، امّا اهل «روم»، مردمی صنعت پیشه و اهل هنر بودند و به مجوس «أریسیین» میگفتند، یعنی آنها را به «أریس» که معنای آن «الأکّار» (دهقان) است، منسوب میکردند و عربها به آنها «فلّاحین» (کشاورزان) میگفتند»(³)
با توجه به دلایل گذشته، ما ترجیح میدهیم که منظور از «أریسیین» پیروان «آریوس» مصری (۳۳۶-۲۸۰ م (ARIUS) هستند، این شخص بنیان گذار یکی از فرقههای مسیحی است که نقش عمدهای در تاریخ عقاید مسیحی و اصلاح آن داشته و مدت زمانی دولت «بیزانس» را به خود مشغول کرده بود ۔ «آریوس»، کسی است که ندای توحید را سر داد و میان «خالق» و «مخلوق» و «اب» و «ابن» (طبق تعبیر مسیحیان) فرق قایل شد ۔ این اقدام او بسیار بحث برانگیز بود و در جامعه آن روز و تا چند قرن، هر کجا موضوع بحث و گفتگو، قرار گرفت ۔
خلاصه آراء، «آریوس» این بود که برای «اله واحد» اصلاً شایسته نیست که بر روی زمین ظهور نماید، او فقط حضرت «مسیح» را به قوت و کلام الهی خویش مشرف ساخته است، وحدانیت و أبدیت از جمله صفات اساسی «اللّٰه» هستند، خداوند هیچ کسی را مستقیماً از ذات خود نیافریده است، «ابن» اصلاً «اله» نیست! بلکه مظهر حکمت امر پروردگار است و الوهیت او امر اضافی است نه مطلق۔(⁴)
«جیمز ماکینون» (James. Machenon) در کتاب خود «از مسیح تا قسطنطین» مینویسد:
«آریوس» اصرار میورزید که تنها اللّه یگانه، قدیم است، او ازلی و ابدی است و شریکی ندارد، اوست که «ابن» را از عدم آفرید، پس «ابن» ازلی نیست و خداوند از ازل اب (پدر) نبوده است، زمانی و روزگاری طولانی سپری شده که «ابن» اصلاً وجودی نداشته است؛ «ابن» دارای یک حقیقت مخصوصی است که خداوند در آن با او مشارکت ندارد ۔ «ابن» خاضع تحولات خاصی است، و هرگز به معنی صحیح «اللّه» نیست، البته این صلاحیت را دارد که به تکامل برسد، اما در هر حال او یک مخلوق کامل است و بس۔»(⁵)
در صورتی که کلیسای «اسکندریه» در اوایل قرن چهارم میلادی به الوهیت مطلقه حضرت «مسیح» اعتقاد داشت و در میان خالق و مخلوق فرق نمیگذاشت ۔
به همین سبب رئیس کلیسای «مصر» از طریق «الکساندر» (Alexander) در سال ۳۲۱ م، «آریوس» را از کلیسای «اسکندریه» بیرون راند ۔
«آریوس» گرچه از شهر بیرون رفت، ولی دعوی و مباحثه با خروج او پایان نیافت ۔ امپراطور «قسطنطین» برای قطع نزاع بسیار تلاش نمود، ولی موفق نگردید، او در سال ۳۲۵ م کنفرانس بزرگی در «نیقیه» برگزار نمود که در آن ۲۰۳۰ أسقف شرکت نمودند ۔ اما چون خود امپراطور به الوهیت «مسیح» تمایل داشت، بنابراین علیه «آریوس» حکم صادر نمود ۔ با آن که اغلب شرکت کنندگان کنفرانس «آریوس» را مورد تأیید قرار دادند و فقط ۳۱۸ نفر اسقف موافق با نظر امپراطور، رأی دادند ۔ سرانجام «آریوس» به «الیریا» (illyria) تبعید گردید و کتب وی سوزانده شد و نزد هر کسی کتابهای او دیده میشد، مورد مجازات قرار میگرفت، اما این تلاشها و اقدامها از اهمیت «آریوس» و اقبال مردم به سوی او چیزی نکاست ۔
بالآخره «قسطنطین» مجبور شد، موضع خود را نرمتر کرده و ممنوعیت را از عقیده او لغو اعلام نماید ۔ «آریوس» بعد از مرگ رقیب بزرگ خود «الکساندر»، و تبعید خلیفه وی «آداناسیوس»، (Athanasius) دوباره به «اسکندریه» عودت نمود و نزدیک بود که «قسطنطین»، ریاست کلیسای «مصر» را به او تفویض کرده و عقیدهاش را اختیار نماید، اما چنگال مرگ ناگهان او
سيرة الرسول(مولوی عبدالرحمن خوافی)
🌴🕋🕌 2⃣8⃣1⃣زندگانی پیامبر اسلامﷺ ﴿۱۸۲﴾ أریسیین چه کسانی بودند؟: در نامهای که به سوی قیصر «روم»، «هرقل» نوشته شده «أریسیین» یا «یریسیین» بر حسب اختلاف روایات وارد شده است، در صورتی که این کلمه در نامههای دیگران نیامده است ۔ گفتار معروف در این باره این است…
را از میان ربود۔(⁶)
در كتاب «الصّراع بین الدین والعلم» (نبرد میان دین و دانش) نوشته «درابر» چنین آمده است:
«۱۳ مجمع مسیحی در قرن چهارم میلادی علیه «آریوس» حکم صادر کردند، و ۱۵ مجمع به تأیید او نظر دادند، و ۱۷ مجمع تقریباً مثل وی اظهارنظر نمودند، بدین گونه ۴۵ مجمع برای تحقیق در این موضوع منعقد گردید۔»
حقا که جهان مسیحیت با عقیده تثلیث حاکم بر جامعه فعلی مسیحیت تا قبل از قرن چهارم هیچگونه آشنایی نداشت ۔
در «دایرة المعارف الکاتولیکیّة الجدیدة» چنین آمده است:
«تنها در نیمه دوم قرن نوزدهم میلادی بود که پرده از سیر و تحول عقیده تثلیث و اسرار آن برداشته شد... هر کسی از عقیده تثلیث مطلق صحبت به میان میآورد، او در واقع از فجر تاریخ مسیحیت به ربع آخر قرن چهارم، منتقل میشود، زیرا، این عقیده که اله واحد دارای سه مظهر است ۔ فقط در همین برهه از زمان (یعنی بعد از ربع اخیر قرن چهارم تا امروز) به وجود آمده و در درون جهان مسیحیت و زندگی و حیات آن ریشه دوانیده است۔»(⁷)
عقیده «آریوس» و دعوت او علیه دعوت علنی الوهیت «مسیح» و برابر قرار دادن او با «اله واحد بی نیاز» وارد جنگ شد، گاهی یک فریق و گاهی فریق دیگر غالب میشد، بسیاری از نصارا در ایالات شرقی مملکت «بیزانس» به عقیده «آریوس» گرویدند، تا این که بالآخره «تیوسودوس بزرگ» در «قسطنطنیه» مجمعی تشکیل داد و الوهیت «مسیح» و فرزند بودنش را به تصویب آن مجمع رسانید ۔ این تصویب نامه عقیدهای را که «آریوس» به آن دعوت میکرد، از صحنه خارج ساخت و ناپدید کرد، البته بعضی از نصارا در گوشه و کنار، به این عقیده گرایش پیدا کرده و به فرقه «أریسیه» یا «أریسیین» شهرت یافتند ۔
با توجه به بحث گذشته، ارجح و معقول همین است که منظور رسول اکرم ﷺ از این جمله: «فَإِنْ تَوَلَّيْتَ فَإِنَّ عَلَيْكَ إِثْمَ الْأَرِيسِيِّينَ» همین فرقهای است که در جهان مسیحی، زعامت و رهبری آن با دولت «بیزانس» بود و نسبتاً بر توحید قایم بود و «هرقل» قیصر «روم» در رأس آن قرار داشت۔(⁸)
جالب این است که بعضی از بزرگان علمای اسلام در عصر اول دارای همین نظریه بودند، مثلاً در کتاب «مشکل الآثار» امام «أبو جعفر طّحاویّؒ»، مؤلّف «شرح معانی الآثار» (م۳۲۱ه) چنین آمده است:
«بعضی از اهل شناخت این معنی را ذکر کردهاند که در گروه «هرقل» فرقهای معروف به «أروسیهٔ» بود، که به توحید خداوند و بنده بودن «مسیح» اعتراف میکرد؛ و به آنچه مسیحیان در مورد پروردگار بودن او میگویند، اعتقاد نداشت ۔ بلکه فقط به پیامبر بودن او معتقد بود ۔ این فرقه به دین «مسیح» تمسک جسته و به آنچه در «انجیل» آمده است، ایمان داشت و آنچه را که عموم نصارا (در مورد الوهیت «مسیح») میگویند قبول نمیکرد، اگر این مطلب درست باشد، پس منظور از «اریسیون» در حالت رفع و «أریسیین» در حالت نصب و جرّ همین فرقه «اروسیه» میباشد، چنان که نظریه محدثان همین است۔»(⁹)
امام «محی الدین یحی النّوویّؒ» شارح «مسلم» (م٦٧٦هـ) نیز سخنی شبیه این گفته است؛ میفرماید:
«قول دوم این است که منظور از آن یهود و نصارا هستند که پیروان «عبداللّه بن أریس»(¹⁰) هستند (که فرقه أروسیه به او منسوب است) و او در کتب مقالات، مقالهای دارد و به آنها «أروسیون» گفته میشود۔»(¹¹)
منابع:
(¹) - مراجعه شود به: شرح النووی لصحیح مسلم، و «مجمع بحار الأنوار» للعلامة محمد طاهر الفتنی ۔
(²) - لسان العرب، ماده «أرس» ۔
(³) - لسان العرب، ج: ۶ ص: ۴-۵ ۔
(⁴) - جهت تفصیل مراجعه شود به: «دائرة المعارف الدیانات والأخلاق»، ج: ۱
(⁸) - دکتر «محمد معروف الدّوالیبی» در مورد «الأریسیین» تحقیقی ارائه داده که گفتار ما را تأیید میکند، مبنی بر این که منظور حضرت رسول اکرم ﷺ از این جمله «فإن تولیت فإن علیك إثم الیریسیین» پیروان آریوس (Arius) هستند ۔ که تنها فرقهٔ مسیحی است که قائل به بشریت «مسیح» و مخالف الوهیت، اوست ۔ این بحث ارزنده در کتاب «نظرات إسلامیة» تحت عنوان «أریسیون من جدید» ص: ۶۸-۸۳، از نویسنده مزبور درج میباشد ۔
(⁹) - مشكل الآثار، ج: ٣ ص: ٣٩٩ ۔
(¹⁰) - اینجا امام نوویؒ دچار تسامح شده است ۔ زیرا ظهور این شخص سه قرن قبل از اسلام بوده و نامش نیز یک نام اسلامی و عربی نبوده است ۔
(¹¹) - شرح صحيح مسلم للنووي، ج: ٢ ص: ٩٨ ۔
https://www.tgoop.com/siratalrasool
در كتاب «الصّراع بین الدین والعلم» (نبرد میان دین و دانش) نوشته «درابر» چنین آمده است:
«۱۳ مجمع مسیحی در قرن چهارم میلادی علیه «آریوس» حکم صادر کردند، و ۱۵ مجمع به تأیید او نظر دادند، و ۱۷ مجمع تقریباً مثل وی اظهارنظر نمودند، بدین گونه ۴۵ مجمع برای تحقیق در این موضوع منعقد گردید۔»
حقا که جهان مسیحیت با عقیده تثلیث حاکم بر جامعه فعلی مسیحیت تا قبل از قرن چهارم هیچگونه آشنایی نداشت ۔
در «دایرة المعارف الکاتولیکیّة الجدیدة» چنین آمده است:
«تنها در نیمه دوم قرن نوزدهم میلادی بود که پرده از سیر و تحول عقیده تثلیث و اسرار آن برداشته شد... هر کسی از عقیده تثلیث مطلق صحبت به میان میآورد، او در واقع از فجر تاریخ مسیحیت به ربع آخر قرن چهارم، منتقل میشود، زیرا، این عقیده که اله واحد دارای سه مظهر است ۔ فقط در همین برهه از زمان (یعنی بعد از ربع اخیر قرن چهارم تا امروز) به وجود آمده و در درون جهان مسیحیت و زندگی و حیات آن ریشه دوانیده است۔»(⁷)
عقیده «آریوس» و دعوت او علیه دعوت علنی الوهیت «مسیح» و برابر قرار دادن او با «اله واحد بی نیاز» وارد جنگ شد، گاهی یک فریق و گاهی فریق دیگر غالب میشد، بسیاری از نصارا در ایالات شرقی مملکت «بیزانس» به عقیده «آریوس» گرویدند، تا این که بالآخره «تیوسودوس بزرگ» در «قسطنطنیه» مجمعی تشکیل داد و الوهیت «مسیح» و فرزند بودنش را به تصویب آن مجمع رسانید ۔ این تصویب نامه عقیدهای را که «آریوس» به آن دعوت میکرد، از صحنه خارج ساخت و ناپدید کرد، البته بعضی از نصارا در گوشه و کنار، به این عقیده گرایش پیدا کرده و به فرقه «أریسیه» یا «أریسیین» شهرت یافتند ۔
با توجه به بحث گذشته، ارجح و معقول همین است که منظور رسول اکرم ﷺ از این جمله: «فَإِنْ تَوَلَّيْتَ فَإِنَّ عَلَيْكَ إِثْمَ الْأَرِيسِيِّينَ» همین فرقهای است که در جهان مسیحی، زعامت و رهبری آن با دولت «بیزانس» بود و نسبتاً بر توحید قایم بود و «هرقل» قیصر «روم» در رأس آن قرار داشت۔(⁸)
جالب این است که بعضی از بزرگان علمای اسلام در عصر اول دارای همین نظریه بودند، مثلاً در کتاب «مشکل الآثار» امام «أبو جعفر طّحاویّؒ»، مؤلّف «شرح معانی الآثار» (م۳۲۱ه) چنین آمده است:
«بعضی از اهل شناخت این معنی را ذکر کردهاند که در گروه «هرقل» فرقهای معروف به «أروسیهٔ» بود، که به توحید خداوند و بنده بودن «مسیح» اعتراف میکرد؛ و به آنچه مسیحیان در مورد پروردگار بودن او میگویند، اعتقاد نداشت ۔ بلکه فقط به پیامبر بودن او معتقد بود ۔ این فرقه به دین «مسیح» تمسک جسته و به آنچه در «انجیل» آمده است، ایمان داشت و آنچه را که عموم نصارا (در مورد الوهیت «مسیح») میگویند قبول نمیکرد، اگر این مطلب درست باشد، پس منظور از «اریسیون» در حالت رفع و «أریسیین» در حالت نصب و جرّ همین فرقه «اروسیه» میباشد، چنان که نظریه محدثان همین است۔»(⁹)
امام «محی الدین یحی النّوویّؒ» شارح «مسلم» (م٦٧٦هـ) نیز سخنی شبیه این گفته است؛ میفرماید:
«قول دوم این است که منظور از آن یهود و نصارا هستند که پیروان «عبداللّه بن أریس»(¹⁰) هستند (که فرقه أروسیه به او منسوب است) و او در کتب مقالات، مقالهای دارد و به آنها «أروسیون» گفته میشود۔»(¹¹)
منابع:
(¹) - مراجعه شود به: شرح النووی لصحیح مسلم، و «مجمع بحار الأنوار» للعلامة محمد طاهر الفتنی ۔
(²) - لسان العرب، ماده «أرس» ۔
(³) - لسان العرب، ج: ۶ ص: ۴-۵ ۔
(⁴) - جهت تفصیل مراجعه شود به: «دائرة المعارف الدیانات والأخلاق»، ج: ۱
(⁸) - دکتر «محمد معروف الدّوالیبی» در مورد «الأریسیین» تحقیقی ارائه داده که گفتار ما را تأیید میکند، مبنی بر این که منظور حضرت رسول اکرم ﷺ از این جمله «فإن تولیت فإن علیك إثم الیریسیین» پیروان آریوس (Arius) هستند ۔ که تنها فرقهٔ مسیحی است که قائل به بشریت «مسیح» و مخالف الوهیت، اوست ۔ این بحث ارزنده در کتاب «نظرات إسلامیة» تحت عنوان «أریسیون من جدید» ص: ۶۸-۸۳، از نویسنده مزبور درج میباشد ۔
(⁹) - مشكل الآثار، ج: ٣ ص: ٣٩٩ ۔
(¹⁰) - اینجا امام نوویؒ دچار تسامح شده است ۔ زیرا ظهور این شخص سه قرن قبل از اسلام بوده و نامش نیز یک نام اسلامی و عربی نبوده است ۔
(¹¹) - شرح صحيح مسلم للنووي، ج: ٢ ص: ٩٨ ۔
https://www.tgoop.com/siratalrasool
Telegram
سيرة الرسول(مولوی عبدالرحمن خوافی)
موضوع کانال:
سیرت پیامبر اکرم ﷺ از تولد تا وفات به صورت صوتی
ارائهدهنده:
مولوی عبدالرحمن خوافی
هدف:
معرفی دقیق، مستند و قابل فهم از زندگی پیامبر برای عموم، به ویژه نسل جوان
سیرت پیامبر اکرم ﷺ از تولد تا وفات به صورت صوتی
ارائهدهنده:
مولوی عبدالرحمن خوافی
هدف:
معرفی دقیق، مستند و قابل فهم از زندگی پیامبر برای عموم، به ویژه نسل جوان
🌴🕋🕌
هرروز با مولانا
بار دیگر ما به قصه آمدیم
ما از آن قصه برون، خود کِی شدیم؟
گر به جهل آییم، آن زندانِ اوست
ور به علم آییم، آن ایوانِ اوست
ما دوباره به بیان داستانِ عشق برمیگردیم.
ولی کِی و چه هنگام از قصه عشق بیرون بودیم؟ ما درون قصه (عشق) هستیم و هرگز از این قصه بیرون نبودیم.
منظور مولانا از قصه؛ قصه عشق است چون در مصراع دوم میگوید از این قصه بیرون نیستیم.
اگر گرفتار جهل و نادانی شویم زندانی است که خدا در مرحلهای از رشد ما قرار داده و اگر به علم و دانایی وارد شویم، آن هم مرتبه دیگری از رشد ماست که خدا برای ارتقای ما قرار داده است.
نادانی برای ما مثل زندان است که در محدودیت آن گرفتاریم و آگاهی و دانایی مثل ایوانی است که میتوانیم زیباییها را با بودن در دانایی ببینیم و درک کنیم. و هر دو را خدا برای ما مقدّر کرده است.
@siratalrasool
هرروز با مولانا
بار دیگر ما به قصه آمدیم
ما از آن قصه برون، خود کِی شدیم؟
گر به جهل آییم، آن زندانِ اوست
ور به علم آییم، آن ایوانِ اوست
ما دوباره به بیان داستانِ عشق برمیگردیم.
ولی کِی و چه هنگام از قصه عشق بیرون بودیم؟ ما درون قصه (عشق) هستیم و هرگز از این قصه بیرون نبودیم.
منظور مولانا از قصه؛ قصه عشق است چون در مصراع دوم میگوید از این قصه بیرون نیستیم.
اگر گرفتار جهل و نادانی شویم زندانی است که خدا در مرحلهای از رشد ما قرار داده و اگر به علم و دانایی وارد شویم، آن هم مرتبه دیگری از رشد ماست که خدا برای ارتقای ما قرار داده است.
نادانی برای ما مثل زندان است که در محدودیت آن گرفتاریم و آگاهی و دانایی مثل ایوانی است که میتوانیم زیباییها را با بودن در دانایی ببینیم و درک کنیم. و هر دو را خدا برای ما مقدّر کرده است.
@siratalrasool
🌴🕋🕌
رسول گرامی اسلام فرمودند بهشت و جهنم به شما نزدیک است ؛ این قدر نزدیک است! انسان تا نفسش بند آمد ، وهنوز جسد او را نَشُستند می فهمد کجاست، معلوم می شود این قدر نقد است!
بهشت نقد است، جهنم نقد است، و این از بند کفش شما به شما نزدیک تر است، این نسیه نیست.
تعبیر قرآن کریم هم این نیست که ما قیامت را ایجاد می کنیم، نه، قیامت الآن هست، آن گاه در آن روز، این بر می خیزد. فرمود: ﴿یوْمَ تَقُومُ السّاعَةُ﴾ _ ﴿السّاعَةُ﴾ یعنی قیامت _ این هست، الآن موجود است؛ منتها آن روزی که روز معاد است، میگویند این ساعت، قیام می کند. ﴿یوْمَ یقُومُ النّاسُ لِرَبِّ الْعالَمینَ﴾ است، ﴿یوْمَ یقُومُ اْلأَشْهَادُ﴾ است، ﴿یوْمَ یقُومُ الرُّوحُ وَ الْمَلائِکةُ صَفّاً﴾ است، ﴿یوْمَ تَقُومُ السّاعَةُ﴾ است، پس الآن هست؛ منتها آن روز، این نشسته بر می خیزد.
م عبدالرحمن خوافی باخرز
@siratalrasool
رسول گرامی اسلام فرمودند بهشت و جهنم به شما نزدیک است ؛ این قدر نزدیک است! انسان تا نفسش بند آمد ، وهنوز جسد او را نَشُستند می فهمد کجاست، معلوم می شود این قدر نقد است!
بهشت نقد است، جهنم نقد است، و این از بند کفش شما به شما نزدیک تر است، این نسیه نیست.
تعبیر قرآن کریم هم این نیست که ما قیامت را ایجاد می کنیم، نه، قیامت الآن هست، آن گاه در آن روز، این بر می خیزد. فرمود: ﴿یوْمَ تَقُومُ السّاعَةُ﴾ _ ﴿السّاعَةُ﴾ یعنی قیامت _ این هست، الآن موجود است؛ منتها آن روزی که روز معاد است، میگویند این ساعت، قیام می کند. ﴿یوْمَ یقُومُ النّاسُ لِرَبِّ الْعالَمینَ﴾ است، ﴿یوْمَ یقُومُ اْلأَشْهَادُ﴾ است، ﴿یوْمَ یقُومُ الرُّوحُ وَ الْمَلائِکةُ صَفّاً﴾ است، ﴿یوْمَ تَقُومُ السّاعَةُ﴾ است، پس الآن هست؛ منتها آن روز، این نشسته بر می خیزد.
م عبدالرحمن خوافی باخرز
@siratalrasool
Forwarded from انواروِب
این روایت کذایی را ابن جریر طبری در تاریخ خود معروف به «تاریخ طبری» به نقل از سیف بن عمر آورده است.
در جلد چهارم تاریخ طبری که توسط «ابوالقاسم پاینده» ترجمه شده است، در مبحث نبرد «اُلّیس» میخوانیم:
«جاپان، عبدالاسود و ابجر را برد و پهلوی سپاه گماشت. جنگی سخت افتاد... خالد گفت: خدایا نذر میکنم اگر بر آنها دست یافتم، چندان از آنها بکشم که خونهایشان را در رودشان روان کنم.
آنگاه خداوند عز و جل مغلوب مسلمانانشان کرد و خالد بگفت منادی وی میان مردم ندا دهد: «اسیر بگیرید، اسیر بگیرید. هیچ کس را نکشید مگر مقاومت کند.» سواران گروه گروه از آنها را به اسارت گرفته بودند، میآوردند و خالد کسانی را معین کرده بود که گردنشان را در رود میزدند و یک روز و شب چُنین کرد.
اما قعقاع و کسانی همانند وی گفتند: «اگر مردم زمین را بکشی خونشان روان نشود... آب بر آن روان کن تا قسم خویش را به انجام برده باشی» بر رود آسیابها بود و سه روز پیاپی با آب خون آلود، قوت سپاه را که هیجده هزار کس یا بیشتر بودند، آرد کردند.» (طبری، ابن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ترجمه: ابوالقاسم پاینده، جلد 4 ، صفحه 1493 و 1494)
این، خلاصهای از روایت طبری در مورد اتفاق مذکور است.
اما آیا صرف بودن یک روایت در کتب تاریخ دلیل بر صحت آن است؟
برای یافتن پاسخ این سوال بهتر است به خودِ کتاب تاریخ طبری مراجعه کنیم. ابن جریر در صفحه پنجم جلد اول تاریخ خود میگوید:
«بینندۀ کتاب ما بداند که بنای من در آنچه آوردهام و گفتهام بر راویان بوده است و نه حجت عقول و استنباط نفوس، به جز اندکی، که علم اخبار گذشتگان به خبر و نقل به متاخران تواند رسید، نه استدلال و نظر، و خبرهای گذشتگان که در کتاب ما هست و خواننده عجب داند یا شنونده نپذیرد و صحیح نداند از من نیست. بلکه از ناقلان گرفتهام و همچنان یاد کردهام.» (طبری، ابن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ترجمه: ابوالقاسم پاینده، جلد 1، صفحه5)
این، نظر خود طبری در مورد کتاب اوست. اینکه تمام نوشتههای کتاب او الزاماً صحیح و مورد اعتماد نیست، بلکه او هر چه را از دیگران شنیده، بدون توجه به صحت و سقم و راست و دروغ آن، نقل کرده است.
حال ببینم نظر محققین در مورد روایات طبری و خصوصا روایت مذکور چیست؟
خوشبختانه تاریخ طبری از آنجا که برای تاریخنویسان و محققین از اهمیت ویژهای برخوردار است، روایات آن تخریج شده و به دو قسم «صحیح» و «ضعیف» تحت عنوان «صحیح تاریخِ الطبری» و «ضعیف تاریخِ الطبری» تقسیم بندی شده است.
ما ابتدا نگاه میکنیم که آیا این روایت در قسمت «صحیح تاریخ طبری» وجود دارد یا خیر.
در صحیح تاریخ طبری و در بحث «نبرد اُلّیس» هیچ خبری از این روایت عجیب نیست. حال آنکه این روایت در جلد 8 ضعیف تاریخ طبری با شرح و بسط بین صفحات 114 تا 117 آمده است.
▫️اما چرا این خبر ضعیف است؟
راوی این خبر «سیف بن عمر» است و به گفته محققین روایات سیف بن عمر غیر قابل استناد است.
در کتاب «تهذيب الكمال فی اسماء الرجال» که یکی از مهمترین کتب رجال است در مورد سیف بن عمر آمده است:
سیف بن عمر تمیمی بُرزُجی:
▪️یحیی بن معین در موردش میگوید: راویاتش ضعیف است. به پشیزی هم نمیارزد.
ابوحاتم میگوید: روایاتش ترک شده است.
▪️ابوداوود میگوید: روایاتش ارزشی ندارد.
▪️امام نسائی و دارقطنی در موردش میگویند: ضعیف است.
▪️ابوحاتم حبان میگوید: روایات دروغ را نقل میکند.
▪️حتی برخی گفتاند: خودش روایت درست میکند.
▪️ابن حبان و حاکم نیشابوری میگویند: سیف بن عمر متهم به الحاد و بیدینی بوده است.
(المزي، جمال الدين، تهذيب الكمال فی اسماء الرجال، صفحات 326 تا 327 )
🔴 حال قضاوت با شما، آیا میشود بر روایت چین کسی اعتماد کرد و به آن استناد جُست؟
🌿🌿🌿🌿🌿
www.anvarweb.net
http://www.tgoop.com/anvarweb
در جلد چهارم تاریخ طبری که توسط «ابوالقاسم پاینده» ترجمه شده است، در مبحث نبرد «اُلّیس» میخوانیم:
«جاپان، عبدالاسود و ابجر را برد و پهلوی سپاه گماشت. جنگی سخت افتاد... خالد گفت: خدایا نذر میکنم اگر بر آنها دست یافتم، چندان از آنها بکشم که خونهایشان را در رودشان روان کنم.
آنگاه خداوند عز و جل مغلوب مسلمانانشان کرد و خالد بگفت منادی وی میان مردم ندا دهد: «اسیر بگیرید، اسیر بگیرید. هیچ کس را نکشید مگر مقاومت کند.» سواران گروه گروه از آنها را به اسارت گرفته بودند، میآوردند و خالد کسانی را معین کرده بود که گردنشان را در رود میزدند و یک روز و شب چُنین کرد.
اما قعقاع و کسانی همانند وی گفتند: «اگر مردم زمین را بکشی خونشان روان نشود... آب بر آن روان کن تا قسم خویش را به انجام برده باشی» بر رود آسیابها بود و سه روز پیاپی با آب خون آلود، قوت سپاه را که هیجده هزار کس یا بیشتر بودند، آرد کردند.» (طبری، ابن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ترجمه: ابوالقاسم پاینده، جلد 4 ، صفحه 1493 و 1494)
این، خلاصهای از روایت طبری در مورد اتفاق مذکور است.
اما آیا صرف بودن یک روایت در کتب تاریخ دلیل بر صحت آن است؟
برای یافتن پاسخ این سوال بهتر است به خودِ کتاب تاریخ طبری مراجعه کنیم. ابن جریر در صفحه پنجم جلد اول تاریخ خود میگوید:
«بینندۀ کتاب ما بداند که بنای من در آنچه آوردهام و گفتهام بر راویان بوده است و نه حجت عقول و استنباط نفوس، به جز اندکی، که علم اخبار گذشتگان به خبر و نقل به متاخران تواند رسید، نه استدلال و نظر، و خبرهای گذشتگان که در کتاب ما هست و خواننده عجب داند یا شنونده نپذیرد و صحیح نداند از من نیست. بلکه از ناقلان گرفتهام و همچنان یاد کردهام.» (طبری، ابن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ترجمه: ابوالقاسم پاینده، جلد 1، صفحه5)
این، نظر خود طبری در مورد کتاب اوست. اینکه تمام نوشتههای کتاب او الزاماً صحیح و مورد اعتماد نیست، بلکه او هر چه را از دیگران شنیده، بدون توجه به صحت و سقم و راست و دروغ آن، نقل کرده است.
حال ببینم نظر محققین در مورد روایات طبری و خصوصا روایت مذکور چیست؟
خوشبختانه تاریخ طبری از آنجا که برای تاریخنویسان و محققین از اهمیت ویژهای برخوردار است، روایات آن تخریج شده و به دو قسم «صحیح» و «ضعیف» تحت عنوان «صحیح تاریخِ الطبری» و «ضعیف تاریخِ الطبری» تقسیم بندی شده است.
ما ابتدا نگاه میکنیم که آیا این روایت در قسمت «صحیح تاریخ طبری» وجود دارد یا خیر.
در صحیح تاریخ طبری و در بحث «نبرد اُلّیس» هیچ خبری از این روایت عجیب نیست. حال آنکه این روایت در جلد 8 ضعیف تاریخ طبری با شرح و بسط بین صفحات 114 تا 117 آمده است.
▫️اما چرا این خبر ضعیف است؟
راوی این خبر «سیف بن عمر» است و به گفته محققین روایات سیف بن عمر غیر قابل استناد است.
در کتاب «تهذيب الكمال فی اسماء الرجال» که یکی از مهمترین کتب رجال است در مورد سیف بن عمر آمده است:
سیف بن عمر تمیمی بُرزُجی:
▪️یحیی بن معین در موردش میگوید: راویاتش ضعیف است. به پشیزی هم نمیارزد.
ابوحاتم میگوید: روایاتش ترک شده است.
▪️ابوداوود میگوید: روایاتش ارزشی ندارد.
▪️امام نسائی و دارقطنی در موردش میگویند: ضعیف است.
▪️ابوحاتم حبان میگوید: روایات دروغ را نقل میکند.
▪️حتی برخی گفتاند: خودش روایت درست میکند.
▪️ابن حبان و حاکم نیشابوری میگویند: سیف بن عمر متهم به الحاد و بیدینی بوده است.
(المزي، جمال الدين، تهذيب الكمال فی اسماء الرجال، صفحات 326 تا 327 )
🔴 حال قضاوت با شما، آیا میشود بر روایت چین کسی اعتماد کرد و به آن استناد جُست؟
🌿🌿🌿🌿🌿
www.anvarweb.net
http://www.tgoop.com/anvarweb
🌴🕋🕌
فردا دوشنبه است
ما احیاگرانِ سنت رسول الله ﴿ صل الله علیه و سلم ﴾
،دوشنبه ها و پنج شنبه های هر هفته را روزه میگیریم ،،،
از ابو هریره رضی الله عنه روایت است، که رسول الله صلی علیه و آله و سلم فرمودند:
اعمال هر شخصی روز دوشنبه و پنجشنبه عرضه میگردد، پس من دوست دارم موقعی که اعمال عرضه میشود روزه باشیم.
[رواه الترمذی ]
رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند:
بهشت دروازه ای دارد که به آن ریان میگوند، روز قیامت فقط روزه داران از آن دروازه وارد بهشت می شوند.
[ رواه بخاری ]
@siratalrasool
فردا دوشنبه است
ما احیاگرانِ سنت رسول الله ﴿ صل الله علیه و سلم ﴾
،دوشنبه ها و پنج شنبه های هر هفته را روزه میگیریم ،،،
از ابو هریره رضی الله عنه روایت است، که رسول الله صلی علیه و آله و سلم فرمودند:
اعمال هر شخصی روز دوشنبه و پنجشنبه عرضه میگردد، پس من دوست دارم موقعی که اعمال عرضه میشود روزه باشیم.
[رواه الترمذی ]
رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند:
بهشت دروازه ای دارد که به آن ریان میگوند، روز قیامت فقط روزه داران از آن دروازه وارد بهشت می شوند.
[ رواه بخاری ]
@siratalrasool
🌴🕋🕌
(هر شب یک نکته قرآنی)
«وَهُوَ الَّذِي أَنشَأَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ ۚ قَلِيلًا مَّا تَشْكُرُونَ»
«خدا کسی است که برای شما گوش و چشم و عقل را آفریده است (تا صداها را بشنوید و جهان را ببینید و خالق آن را درک کنید، و در نتیجه ایمان بیاورید). امّا کمتر شکر و سپاس (این آفریدههای خدا) را به جای میآورید.»
(سوره مؤمنون آیه 78)
@siratalrasool
(هر شب یک نکته قرآنی)
«وَهُوَ الَّذِي أَنشَأَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ ۚ قَلِيلًا مَّا تَشْكُرُونَ»
«خدا کسی است که برای شما گوش و چشم و عقل را آفریده است (تا صداها را بشنوید و جهان را ببینید و خالق آن را درک کنید، و در نتیجه ایمان بیاورید). امّا کمتر شکر و سپاس (این آفریدههای خدا) را به جای میآورید.»
(سوره مؤمنون آیه 78)
@siratalrasool
🌴🕋🕌
هرروز با مولانا
" علم و مال و منصب و جاه و قران
فتنه آمد در کف بد گوهران "
دانش، ثروت، قدرت و مقام و همنشینی بزرگان همه چون به دست نادرستکاران بیفتد، اسباب فتنه و ستم می شود...
@siratalrasool
هرروز با مولانا
" علم و مال و منصب و جاه و قران
فتنه آمد در کف بد گوهران "
دانش، ثروت، قدرت و مقام و همنشینی بزرگان همه چون به دست نادرستکاران بیفتد، اسباب فتنه و ستم می شود...
@siratalrasool
🌴🕋🕌
(حدیث امروز)
عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ س عَنِ النَّبِيِّ ص: «أَنَّ رَجُلاً زَارَ أَخًا لَهُ فِي قَرْيَةٍ أُخْرَى، فَأَرْصَدَ اللَّهُ لَهُ، عَلَى مَدْرَجَتِهِ، مَلَكًا، فَلَمَّا أَتَى عَلَيْهِ قَالَ: أَيْنَ تُرِيدُ؟ قَالَ: أُرِيدُ أَخًا لِي فِي هَذِهِ الْقَرْيَةِ، قَالَ: هَلْ لَكَ عَلَيْهِ مِنْ نِعْمَةٍ تَرُبُّهَا؟ قَالَ: لاَ، غَيْرَ أَنِّي أَحْبَبْتُهُ فِي اللَّهِ ﻷ، قَالَ: فَإِنِّى رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكَ، بِأَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَبَّكَ كَمَا أَحْبَبْتَهُ فِيهِ»
(مسلم/2567)
ابوهریره میگوید: نبی اکرم ﷺ فرمود: «مردی، برای ملاقات برادر دینیاش، به روستای دیگری رفت. الله متعال به فرشتهای دستور داد تا سر راه او بنشیند. هنگامی که آن مرد به فرشته رسید، فرشته پرسید: کجا میروی؟ آن مرد گفت: برای ملاقات برادر دینیام به این روستا میروم. فرشته پرسید: آیا تو نزد او مصلحت و منفعتی داری که میخواهی آن را افزایش دهی؟ آن مرد گفت: نه، فقط به خاطر خشنودی الله، او را دوست دارم. فرشته گفت: «مرا الله متعال نزد تو فرستاده است تا به تو اعلان کنم که الله تو را دوست دارد، همانگونه که تو آن مرد را به خاطر الله دوست داری.»
«اللَّهُمِّ صلی وسَـلِّم علَى نَبِينَا محمدﷺ»
@siratalrasool
(حدیث امروز)
عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ س عَنِ النَّبِيِّ ص: «أَنَّ رَجُلاً زَارَ أَخًا لَهُ فِي قَرْيَةٍ أُخْرَى، فَأَرْصَدَ اللَّهُ لَهُ، عَلَى مَدْرَجَتِهِ، مَلَكًا، فَلَمَّا أَتَى عَلَيْهِ قَالَ: أَيْنَ تُرِيدُ؟ قَالَ: أُرِيدُ أَخًا لِي فِي هَذِهِ الْقَرْيَةِ، قَالَ: هَلْ لَكَ عَلَيْهِ مِنْ نِعْمَةٍ تَرُبُّهَا؟ قَالَ: لاَ، غَيْرَ أَنِّي أَحْبَبْتُهُ فِي اللَّهِ ﻷ، قَالَ: فَإِنِّى رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكَ، بِأَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَبَّكَ كَمَا أَحْبَبْتَهُ فِيهِ»
(مسلم/2567)
ابوهریره میگوید: نبی اکرم ﷺ فرمود: «مردی، برای ملاقات برادر دینیاش، به روستای دیگری رفت. الله متعال به فرشتهای دستور داد تا سر راه او بنشیند. هنگامی که آن مرد به فرشته رسید، فرشته پرسید: کجا میروی؟ آن مرد گفت: برای ملاقات برادر دینیام به این روستا میروم. فرشته پرسید: آیا تو نزد او مصلحت و منفعتی داری که میخواهی آن را افزایش دهی؟ آن مرد گفت: نه، فقط به خاطر خشنودی الله، او را دوست دارم. فرشته گفت: «مرا الله متعال نزد تو فرستاده است تا به تو اعلان کنم که الله تو را دوست دارد، همانگونه که تو آن مرد را به خاطر الله دوست داری.»
«اللَّهُمِّ صلی وسَـلِّم علَى نَبِينَا محمدﷺ»
@siratalrasool
سيرة الرسول(مولوی عبدالرحمن خوافی)
🌴🕋🕌 2⃣8⃣1⃣زندگانی پیامبر اسلامﷺ ﴿۱۸۲﴾ أریسیین چه کسانی بودند؟: در نامهای که به سوی قیصر «روم»، «هرقل» نوشته شده «أریسیین» یا «یریسیین» بر حسب اختلاف روایات وارد شده است، در صورتی که این کلمه در نامههای دیگران نیامده است ۔ گفتار معروف در این باره این است…
🌴🕋🕌
3⃣8⃣1⃣زندگانی پیامبر اسلامﷺ ﴿۱۸۳﴾
نامههایی به فرمانروایان عرب:
از میان امرای عرب، رسول اکرم ﷺ به «منذر بن ساوی» فرمانروای «بحرین» (¹) و «جیفر بن الجلندا»(²)، و «عبد بن الجلندا» از دیگر فرمانروایان عمان و «هوذهٔ بن علی»(³) فرمانروای «یمامه»(⁴) و «حارث بن شمر الغسانی»، نامههایی نوشتند۔
«منذر بن ساوی» و «جیفر» و «عبد» فرزندان «جلندا»، اسلام آوردند، ولی «هوذه بن علی» که فرمانروای «یمامه» بود به رسول اللّٰه ﷺ پیام فرستاد به شرطی اسلام را میپذیرد که در قسمتی از امور به او اختیاراتی داده شود، امّا رسول اللّٰه ﷺ قبول نفرمود، و «هوذه» بعد از آن درگذشت۔(⁵)
منابع:
(¹) - بحرین منطقهای است که امروز، «الأحساء» نامیده میشود ۔ اغلب ساکنان آن از «بنی عبد القیس» و «بکر بن وائل» و «تمیم» بودند، اما والی آن در زمان کتابت این نامهها «منذر بن ساوی» از قبیلهٔ «بنی تمیم» بود ۔ جهت اطلاع به متون نامههایی که به پادشاهان و فرمانروایان عرب و سران قبائل و طوائف نوشته شدند و بدست چه کسانی فرستاده شدند و چگونگی برخورد مخاطبان با نامهها، مراجعه شود به کتاب: «إعلام السائلین عن کتب سید المرسلین» صلی اللّٰه علیه وسلم، تألیف: الإمام محمد بن طولون الدمشقي (۸۸۰- ۹۵۳ هـ) (چاپ: مؤسسة الرسالة، بیروت) [وطبع كذلك بتحقيق الأستاذ محمود الأرناؤوط في دار ابن كثير بدمشق] ۔
(²) - جیفر بن جلندی و عبد بن جلندی، هر دو نفر بر عمان حکومت میکردند، جیفر پادشاه بود و از برادرش بزرگتر بود ۔ (مراجعه شود به: نهایة الأرب، ۱۸-۶۷) کلمهٔ جلندی بطوری که از روایات بر میآید نام فردی نبود، بلکه لقب بود، تقریباً معنای آن در لهجه عمان، قلیل یا کاهن است ۔ (ج: ۴ ص: ۲۰۱ «تاریخ العرب قبل الإسلام») ۔
(³) - هوذه بن علی پادشاه یمامه بود و به دین مسیحیت اعتقاد داشت، رسول اکرم ﷺ به سوی او «سلیط بن عمرو» را فرستاد ۔ مرزهای یمامه در آن روز از شرق تا بحرین و از غرب به حجاز منتهی میشد ۔ یکی از مناطق یمامه (منفوحة) است که الأعشی، در آنجا میزیست ۔ معروفترین قبیله یمامه در زمان پیامبر اسلام ﷺ «بنو حنیفة» بود ۔ مسیلمة بن حبیب معروف به کذاب از همین قبیله بود ۔
(⁴) - تاريخ الطبري، ج: ٣ ص: ۸۴-۸۵ ۔
(⁵) - زاد المعاد، ج: ٢ ص: ۸۵ ۔
https://www.tgoop.com/siratalrasool
3⃣8⃣1⃣زندگانی پیامبر اسلامﷺ ﴿۱۸۳﴾
نامههایی به فرمانروایان عرب:
از میان امرای عرب، رسول اکرم ﷺ به «منذر بن ساوی» فرمانروای «بحرین» (¹) و «جیفر بن الجلندا»(²)، و «عبد بن الجلندا» از دیگر فرمانروایان عمان و «هوذهٔ بن علی»(³) فرمانروای «یمامه»(⁴) و «حارث بن شمر الغسانی»، نامههایی نوشتند۔
«منذر بن ساوی» و «جیفر» و «عبد» فرزندان «جلندا»، اسلام آوردند، ولی «هوذه بن علی» که فرمانروای «یمامه» بود به رسول اللّٰه ﷺ پیام فرستاد به شرطی اسلام را میپذیرد که در قسمتی از امور به او اختیاراتی داده شود، امّا رسول اللّٰه ﷺ قبول نفرمود، و «هوذه» بعد از آن درگذشت۔(⁵)
منابع:
(¹) - بحرین منطقهای است که امروز، «الأحساء» نامیده میشود ۔ اغلب ساکنان آن از «بنی عبد القیس» و «بکر بن وائل» و «تمیم» بودند، اما والی آن در زمان کتابت این نامهها «منذر بن ساوی» از قبیلهٔ «بنی تمیم» بود ۔ جهت اطلاع به متون نامههایی که به پادشاهان و فرمانروایان عرب و سران قبائل و طوائف نوشته شدند و بدست چه کسانی فرستاده شدند و چگونگی برخورد مخاطبان با نامهها، مراجعه شود به کتاب: «إعلام السائلین عن کتب سید المرسلین» صلی اللّٰه علیه وسلم، تألیف: الإمام محمد بن طولون الدمشقي (۸۸۰- ۹۵۳ هـ) (چاپ: مؤسسة الرسالة، بیروت) [وطبع كذلك بتحقيق الأستاذ محمود الأرناؤوط في دار ابن كثير بدمشق] ۔
(²) - جیفر بن جلندی و عبد بن جلندی، هر دو نفر بر عمان حکومت میکردند، جیفر پادشاه بود و از برادرش بزرگتر بود ۔ (مراجعه شود به: نهایة الأرب، ۱۸-۶۷) کلمهٔ جلندی بطوری که از روایات بر میآید نام فردی نبود، بلکه لقب بود، تقریباً معنای آن در لهجه عمان، قلیل یا کاهن است ۔ (ج: ۴ ص: ۲۰۱ «تاریخ العرب قبل الإسلام») ۔
(³) - هوذه بن علی پادشاه یمامه بود و به دین مسیحیت اعتقاد داشت، رسول اکرم ﷺ به سوی او «سلیط بن عمرو» را فرستاد ۔ مرزهای یمامه در آن روز از شرق تا بحرین و از غرب به حجاز منتهی میشد ۔ یکی از مناطق یمامه (منفوحة) است که الأعشی، در آنجا میزیست ۔ معروفترین قبیله یمامه در زمان پیامبر اسلام ﷺ «بنو حنیفة» بود ۔ مسیلمة بن حبیب معروف به کذاب از همین قبیله بود ۔
(⁴) - تاريخ الطبري، ج: ٣ ص: ۸۴-۸۵ ۔
(⁵) - زاد المعاد، ج: ٢ ص: ۸۵ ۔
https://www.tgoop.com/siratalrasool
Telegram
سيرة الرسول(مولوی عبدالرحمن خوافی)
موضوع کانال:
سیرت پیامبر اکرم ﷺ از تولد تا وفات به صورت صوتی
ارائهدهنده:
مولوی عبدالرحمن خوافی
هدف:
معرفی دقیق، مستند و قابل فهم از زندگی پیامبر برای عموم، به ویژه نسل جوان
سیرت پیامبر اکرم ﷺ از تولد تا وفات به صورت صوتی
ارائهدهنده:
مولوی عبدالرحمن خوافی
هدف:
معرفی دقیق، مستند و قابل فهم از زندگی پیامبر برای عموم، به ویژه نسل جوان