tgoop.com/siratalrasool/15687
Last Update:
🌴🕋🕌
2⃣8⃣1⃣زندگانی پیامبر اسلامﷺ ﴿۱۸۲﴾
أریسیین چه کسانی بودند؟:
در نامهای که به سوی قیصر «روم»، «هرقل» نوشته شده «أریسیین» یا «یریسیین» بر حسب اختلاف روایات وارد شده است، در صورتی که این کلمه در نامههای دیگران نیامده است ۔ گفتار معروف در این باره این است که «الأریسیین» جمع «أریسی» است و منظور از آن، زیر دستان و خدمتگزاران و دهقانان هستند۔(¹)
علامه «ابن منظور» در «لسان العرب» از «ثعلب» نقل کرده است که «الأرس»؛ یعنی «الأصل» و «أریس» یعنی «الأکار»، (دهقان و کشاورز) و از «ابن الأعرابی» نقل کرده است ۔ که «أرس یأرس أرْساً إذا صار أریساً» و «أرّس یؤرّس تأريساً إذا صار أکاراً» و از «أبو عبیده» نقل کرده که او گفته است: «نزد من پسندیده این است که «أریس» به بزرگتر قوم گفته میشود۔» [کسی که امر او مورد اطاعت واقع شود و دیگران از وی فرمان ببرند۔] (²)
اینجا برای خواننده زیرک و فهمیده، این سؤال پیش میآید، که هر گاه منظور از «أریسیین» کشاورزان باشند، پس امپراطور «ایران»، (خسرو پرویز) شایستهتر بود که نسبت به گناه آنان بیم داده شود و این کلمه در نامه او باید ذکر میگردید ۔ چرا که طبقه کشاورزان در «ایران» خیلی گستردهتر و متمایزتر از آنان در دولت «روم» بودند ۔ بطوریکه درآمد عمده «ایران» به کشاورزی وابسته بود، «الأزهریّ» نیز چنان که «ابن منظور» از وی نقل کرده است، میگوید:
«روستاییانی که بر آیین «کسری» بودند، مردمی کشاورز و دهقان بودند که با زمین و آبادانی آن سروکار داشتند، امّا اهل «روم»، مردمی صنعت پیشه و اهل هنر بودند و به مجوس «أریسیین» میگفتند، یعنی آنها را به «أریس» که معنای آن «الأکّار» (دهقان) است، منسوب میکردند و عربها به آنها «فلّاحین» (کشاورزان) میگفتند»(³)
با توجه به دلایل گذشته، ما ترجیح میدهیم که منظور از «أریسیین» پیروان «آریوس» مصری (۳۳۶-۲۸۰ م (ARIUS) هستند، این شخص بنیان گذار یکی از فرقههای مسیحی است که نقش عمدهای در تاریخ عقاید مسیحی و اصلاح آن داشته و مدت زمانی دولت «بیزانس» را به خود مشغول کرده بود ۔ «آریوس»، کسی است که ندای توحید را سر داد و میان «خالق» و «مخلوق» و «اب» و «ابن» (طبق تعبیر مسیحیان) فرق قایل شد ۔ این اقدام او بسیار بحث برانگیز بود و در جامعه آن روز و تا چند قرن، هر کجا موضوع بحث و گفتگو، قرار گرفت ۔
خلاصه آراء، «آریوس» این بود که برای «اله واحد» اصلاً شایسته نیست که بر روی زمین ظهور نماید، او فقط حضرت «مسیح» را به قوت و کلام الهی خویش مشرف ساخته است، وحدانیت و أبدیت از جمله صفات اساسی «اللّٰه» هستند، خداوند هیچ کسی را مستقیماً از ذات خود نیافریده است، «ابن» اصلاً «اله» نیست! بلکه مظهر حکمت امر پروردگار است و الوهیت او امر اضافی است نه مطلق۔(⁴)
«جیمز ماکینون» (James. Machenon) در کتاب خود «از مسیح تا قسطنطین» مینویسد:
«آریوس» اصرار میورزید که تنها اللّه یگانه، قدیم است، او ازلی و ابدی است و شریکی ندارد، اوست که «ابن» را از عدم آفرید، پس «ابن» ازلی نیست و خداوند از ازل اب (پدر) نبوده است، زمانی و روزگاری طولانی سپری شده که «ابن» اصلاً وجودی نداشته است؛ «ابن» دارای یک حقیقت مخصوصی است که خداوند در آن با او مشارکت ندارد ۔ «ابن» خاضع تحولات خاصی است، و هرگز به معنی صحیح «اللّه» نیست، البته این صلاحیت را دارد که به تکامل برسد، اما در هر حال او یک مخلوق کامل است و بس۔»(⁵)
در صورتی که کلیسای «اسکندریه» در اوایل قرن چهارم میلادی به الوهیت مطلقه حضرت «مسیح» اعتقاد داشت و در میان خالق و مخلوق فرق نمیگذاشت ۔
به همین سبب رئیس کلیسای «مصر» از طریق «الکساندر» (Alexander) در سال ۳۲۱ م، «آریوس» را از کلیسای «اسکندریه» بیرون راند ۔
«آریوس» گرچه از شهر بیرون رفت، ولی دعوی و مباحثه با خروج او پایان نیافت ۔ امپراطور «قسطنطین» برای قطع نزاع بسیار تلاش نمود، ولی موفق نگردید، او در سال ۳۲۵ م کنفرانس بزرگی در «نیقیه» برگزار نمود که در آن ۲۰۳۰ أسقف شرکت نمودند ۔ اما چون خود امپراطور به الوهیت «مسیح» تمایل داشت، بنابراین علیه «آریوس» حکم صادر نمود ۔ با آن که اغلب شرکت کنندگان کنفرانس «آریوس» را مورد تأیید قرار دادند و فقط ۳۱۸ نفر اسقف موافق با نظر امپراطور، رأی دادند ۔ سرانجام «آریوس» به «الیریا» (illyria) تبعید گردید و کتب وی سوزانده شد و نزد هر کسی کتابهای او دیده میشد، مورد مجازات قرار میگرفت، اما این تلاشها و اقدامها از اهمیت «آریوس» و اقبال مردم به سوی او چیزی نکاست ۔
بالآخره «قسطنطین» مجبور شد، موضع خود را نرمتر کرده و ممنوعیت را از عقیده او لغو اعلام نماید ۔ «آریوس» بعد از مرگ رقیب بزرگ خود «الکساندر»، و تبعید خلیفه وی «آداناسیوس»، (Athanasius) دوباره به «اسکندریه» عودت نمود و نزدیک بود که «قسطنطین»، ریاست کلیسای «مصر» را به او تفویض کرده و عقیدهاش را اختیار نماید، اما چنگال مرگ ناگهان او
BY سيرة الرسول(مولوی عبدالرحمن خوافی)
Share with your friend now:
tgoop.com/siratalrasool/15687