طبری در جامع البیان مصادیق سه گانه ای را برای ظلمات بیان کرده است: ظلـمة اللـیـل، وظلـمة البحر، وظلـمة بطن الـحوت. تاریکی شب و تاریکی دریا و سوم تاریکی درون شکم نهنگ. یونس در این لایه های تاریکی های سه گانه گرفتار شده بود. روایت خیال انگیز دیگری را طبری بیان کرده است. آن نهنگ یا ماهی یی که یونس را بلعیده بود. توسط نهنگ دیگری بلعیده شد. در واقع در این صورت تاریکی چهارمی افزوده می شود. تاریکی بر تاریکی. نهنگی یا ماهی یی در شکم نهنگی دیگر. همین روایت را زمخشری در تفسیر کشاف بیان کرده است. اشاره به لایه های تاریکی ماهی در شکم ماهی می کند:
«وقیل ابتلع حوتَهُ حوتٌ أکبر منه، فحصل فی ظلمتی بطنی الحوتین وظلمة البحر.»
گفته شده است، نهنگ او!- این « نهنگ او» از تعبیر« ذاالنون» گرفته شده است. یونس در درون نهنگی زندانی شده بود که نهنگِ او بود! یا به اعتبار او شناخته می شود. مثل اینکه فردی را در درون زندانی که مالکیت زندان از آنِ اوست زندانی کنند.- آن نهنگ او را نهنگی دیگر بلعید. پس در درون دو ظلمت شکم های دو نهنگ و ظلمت دریا قرار داشت.
پنجم: از تاریکی ها به سوی روشنایی
این مضمون بار ها در قرآن مجید تکرار شده است. واژه تکرار در باره قران مجید دقیق نیست. حتی بسم الله که ۱۱۴ بار در قرآن آمده است. تکراری نیست. در سوره ابراهیم این مضمون آمده است. از جمله در آیه نخست:
کِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَیٰ صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ ﴿ابراهیم: ١﴾
کتابی است که آن را به سوی تو فرود آوردیم تا مردم را به اذن پروردگارشان از تاریکیها به سوی روشنایی بیرون آوری: به سوی راه آن شکست ناپذیر ستوده.
در البقره آیه ۲۵۷ و المائده آیه ۱۶ و ابراهیم آیه یکم و آیه پنجم و احزاب آیه ۴۳ و حدید آیه ۹ و الطلاق آیه ۱۱ این مضمون دیده می شود. هر هفت مورد با هم متفاوتند. به عنوان نمونه، در آیه یکم سوره ابراهیم روی سخن با پیامبر محمد مصطفی صلوات الله علیه است؛ که با آیات وحی مردمان را از ظلمات به سوی نور هدایت کند. آیه پنجم سخن از رسالت موسی علیه السلام است. به او امر شده است تا قوم خود را از ظلمات استصعاف و بردگی به سوی روشنایی هدایت کند. در ایه نهم سوره حدید. سخن از آیات بینات است که راهنمای انسان از ظلمات به سوی نور است.
«وقیل ابتلع حوتَهُ حوتٌ أکبر منه، فحصل فی ظلمتی بطنی الحوتین وظلمة البحر.»
گفته شده است، نهنگ او!- این « نهنگ او» از تعبیر« ذاالنون» گرفته شده است. یونس در درون نهنگی زندانی شده بود که نهنگِ او بود! یا به اعتبار او شناخته می شود. مثل اینکه فردی را در درون زندانی که مالکیت زندان از آنِ اوست زندانی کنند.- آن نهنگ او را نهنگی دیگر بلعید. پس در درون دو ظلمت شکم های دو نهنگ و ظلمت دریا قرار داشت.
پنجم: از تاریکی ها به سوی روشنایی
این مضمون بار ها در قرآن مجید تکرار شده است. واژه تکرار در باره قران مجید دقیق نیست. حتی بسم الله که ۱۱۴ بار در قرآن آمده است. تکراری نیست. در سوره ابراهیم این مضمون آمده است. از جمله در آیه نخست:
کِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَیٰ صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ ﴿ابراهیم: ١﴾
کتابی است که آن را به سوی تو فرود آوردیم تا مردم را به اذن پروردگارشان از تاریکیها به سوی روشنایی بیرون آوری: به سوی راه آن شکست ناپذیر ستوده.
در البقره آیه ۲۵۷ و المائده آیه ۱۶ و ابراهیم آیه یکم و آیه پنجم و احزاب آیه ۴۳ و حدید آیه ۹ و الطلاق آیه ۱۱ این مضمون دیده می شود. هر هفت مورد با هم متفاوتند. به عنوان نمونه، در آیه یکم سوره ابراهیم روی سخن با پیامبر محمد مصطفی صلوات الله علیه است؛ که با آیات وحی مردمان را از ظلمات به سوی نور هدایت کند. آیه پنجم سخن از رسالت موسی علیه السلام است. به او امر شده است تا قوم خود را از ظلمات استصعاف و بردگی به سوی روشنایی هدایت کند. در ایه نهم سوره حدید. سخن از آیات بینات است که راهنمای انسان از ظلمات به سوی نور است.
❤1
مقاله: روزنامه ایران سه شنبه ۲۸ مرداد ۱۴۰۴ اسرائیل بزرگ یا پایان صهیونیسم؟ (۱)
سید عطاءالله مهاجرانی
دیباچه:
در منطقه غرب آسیا - عنوان استعماری «خاورمیانه» را به کار نبریم!ـ میتوانیم پنج حرکت را از هم تمییز دهیم. این پنج حرکت در دوسویه ماجرا در تقابل با یکدیگر قرار دارند.
یکم: رژیم اسرائیل دو حرکت هم- پیوند را سالهاست پیگیری میکند. در تاریخ کوتاه تشکیل رژیم صهیونیستی میتوانیم این دو حرکت را از هم تمییز دهیم:
الف: نابودی فلسطین به عنوان هویت فلسطینی و خانهها و مزارع و روستاها و محلهها و شهرهای فلسطینی. برای این نابودی از واژه «ابادة» و «تهوید» در فرهنگ فلسطینیها سخن گفته میشود. در این باره بیشتر توضیح خواهم داد.
ب: حرکت به سوی توسعه سرزمینی و تجاوز و اشغال قلمرو و سرزمینهای کشورهای مختلف. در مورد لبنان و سوریه نشانههای زنده وجود دارد. جنگ 6 روزه در سال ۱۹۶۷ که به اشغال قدس شرقی و کرانه غربی و غزه و جولان انجامید، گام مهمی در این مسیر بود. وقتی شیمون پرز، نتانیاهو، کاندولیزا رایس و ترامپ از «خاورمیانه» جدید گفتند و میگویند، مراد آمریکا و اسرائیل همین بسط جغرافیایی اسرائیل و تجاوز به کشورهای منطقه و تجزیه کشورهای بزرگ غرب آسیا از جمله عراق، سوریه، ایران و حتی مصر، ترکیه و عربستان است.
دوم: گسترش مقاومت در منطقه چنان که اسرائیل که همواره با شعار «ارتش شکست ناپذیر» خود را میستود، اکنون نزدیک به دو سال است که نتوانسته حماس را در غزه شکست بدهد و گروگانها را آزاد کند. گرچه با حمله به لبنان و یمن و البته ایران، کوشید پرونده مقاومت در برابر اسرائیل را تمام کند، اما شکست خورده است. درماندگی اسرائیل در برابر حملات موشکهای بالستیک ایران و متوسل شدن شتابزده نیمه شبانه نتانیاهو به ترامپ، نروژ و قطر ماجرایی نیست که در تاریخ مواجهه اسرائیل بتوانند فراموش کنند.
در نقطه مقابل و خارج از حیطه اسرائیل گسترش مقاومت را میتوان در سه حوزه بررسی کرد:
ج- مقاومت فلسطینیها، لبنانیها، یمنیها و عراقیها.
د- گسترش حمایت از فلسطین در جهان، راهپیماییهای جمعیتهای انبوه در پاریس، لندن، نیویورک و دیگر کشورها.
هـ- طرح به رسمیت شناختن کشور مستقل فلسطینی.
این پنج مقوله را در پنج «حسب حال» میکوشم با دقت بررسی کنم. تا ببینیم غرب آسیا با چه آینده و افقی روبهرو خواهد بود.
***
یکم: طرح نابودی هویت فلسطینی
این طرح ابعاد گوناگونی داشته و دارد. میتوان مشخصات این طرح را به این شکل صورتبندی کرد:
۱- تغییر عنوان سرزمین فلسطین به «ارض اسرائیل.» نتانیاهو به این موضوع در سخنان و نوشتههایش مکرر اشاره کرده است. از نظر او تمام سرزمین فلسطین ارض اسرائیل است. در این ارض دولت یهودی تشکیل شده است. عناصر غیر یهودی میبایست حذف شوند. به همین دلیل ما در غزه شاهد بمباران کلیساها هم بودهایم.
سید عطاءالله مهاجرانی
دیباچه:
در منطقه غرب آسیا - عنوان استعماری «خاورمیانه» را به کار نبریم!ـ میتوانیم پنج حرکت را از هم تمییز دهیم. این پنج حرکت در دوسویه ماجرا در تقابل با یکدیگر قرار دارند.
یکم: رژیم اسرائیل دو حرکت هم- پیوند را سالهاست پیگیری میکند. در تاریخ کوتاه تشکیل رژیم صهیونیستی میتوانیم این دو حرکت را از هم تمییز دهیم:
الف: نابودی فلسطین به عنوان هویت فلسطینی و خانهها و مزارع و روستاها و محلهها و شهرهای فلسطینی. برای این نابودی از واژه «ابادة» و «تهوید» در فرهنگ فلسطینیها سخن گفته میشود. در این باره بیشتر توضیح خواهم داد.
ب: حرکت به سوی توسعه سرزمینی و تجاوز و اشغال قلمرو و سرزمینهای کشورهای مختلف. در مورد لبنان و سوریه نشانههای زنده وجود دارد. جنگ 6 روزه در سال ۱۹۶۷ که به اشغال قدس شرقی و کرانه غربی و غزه و جولان انجامید، گام مهمی در این مسیر بود. وقتی شیمون پرز، نتانیاهو، کاندولیزا رایس و ترامپ از «خاورمیانه» جدید گفتند و میگویند، مراد آمریکا و اسرائیل همین بسط جغرافیایی اسرائیل و تجاوز به کشورهای منطقه و تجزیه کشورهای بزرگ غرب آسیا از جمله عراق، سوریه، ایران و حتی مصر، ترکیه و عربستان است.
دوم: گسترش مقاومت در منطقه چنان که اسرائیل که همواره با شعار «ارتش شکست ناپذیر» خود را میستود، اکنون نزدیک به دو سال است که نتوانسته حماس را در غزه شکست بدهد و گروگانها را آزاد کند. گرچه با حمله به لبنان و یمن و البته ایران، کوشید پرونده مقاومت در برابر اسرائیل را تمام کند، اما شکست خورده است. درماندگی اسرائیل در برابر حملات موشکهای بالستیک ایران و متوسل شدن شتابزده نیمه شبانه نتانیاهو به ترامپ، نروژ و قطر ماجرایی نیست که در تاریخ مواجهه اسرائیل بتوانند فراموش کنند.
در نقطه مقابل و خارج از حیطه اسرائیل گسترش مقاومت را میتوان در سه حوزه بررسی کرد:
ج- مقاومت فلسطینیها، لبنانیها، یمنیها و عراقیها.
د- گسترش حمایت از فلسطین در جهان، راهپیماییهای جمعیتهای انبوه در پاریس، لندن، نیویورک و دیگر کشورها.
هـ- طرح به رسمیت شناختن کشور مستقل فلسطینی.
این پنج مقوله را در پنج «حسب حال» میکوشم با دقت بررسی کنم. تا ببینیم غرب آسیا با چه آینده و افقی روبهرو خواهد بود.
***
یکم: طرح نابودی هویت فلسطینی
این طرح ابعاد گوناگونی داشته و دارد. میتوان مشخصات این طرح را به این شکل صورتبندی کرد:
۱- تغییر عنوان سرزمین فلسطین به «ارض اسرائیل.» نتانیاهو به این موضوع در سخنان و نوشتههایش مکرر اشاره کرده است. از نظر او تمام سرزمین فلسطین ارض اسرائیل است. در این ارض دولت یهودی تشکیل شده است. عناصر غیر یهودی میبایست حذف شوند. به همین دلیل ما در غزه شاهد بمباران کلیساها هم بودهایم.
❤15
۲- هرگونه نام و نشانی از فلسطین بایستی حذف شود، حتی نام شهرها، محلهها و روستاها. در مذاکرات «کمپ دیوید» مناخیم بگین اصرار داشت که برای کرانه غربی، به قول خودش از نامهای توراتی «جوده» و «سامره» استفاده کند. در واقع در جنگ 6 روزه کرانه باختری رود اردن اشغال شد. اسرائیل برای اشغال این منطقه و شهرهای مهمی مانند الخلیل، بیت لحم و جنین در جنوب کرانه غربی از عنوان جوده یا یهودا استفاده کرد. عنوان سامره را به منطقهای در شمال کرانه غربی شامل شهرهای نابلس، قلقیلیه و طولکرم به کار برده و میبرد. تخریب خانههای فلسطینیها، مزارع آنان و باغهای زیتون در همین پروژه قرار میگیرد. وجه متمم این پروژه قتل فلسطینیها و مجبور کردن آنان به کوچ از خانهها، مزارع و محل زندگیشان است. یعنی آنچه در غزه در دو سال اخیر شاهد بودهایم، نمونه روشنی از همین سیاست یا استراتژی نسلکشی یا حذف فلسطینیهاست. سرکیس نعوم روزنامه نگار لبنانی 10 سال پیش در مقاله «اسرائیل تنجز تهوید القدس»، قدس را به عنوان نماد نابودسازی اسرائیل تفسیر کرده است. (مقاله در روزنامه النهار لبنان در تاریخ ۲۰ نوامبر ۲۰۱۴ منتشر شده است) او به طرحی اشاره کرده است که طی آن دولت اسرائیل در سال ٢٠١٠ تصمیم گرفته بود ظرف 10 سال یعنی تا ٢٠٢٠ بیت المقدس کاملاً هویت یهودی ـ اسرائیلی پیدا کند. جمعیت فلسطینیها در بیت المقدس حدود ۲۵۰ هزار نفر است. بین سالهای ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۴ حدود ۱۰۰۰ خانه فلسطینی ویران شده است. حدود 3 هزار نفر از فلسطینیها از قدس اخراج شدهاند. ۱۲ محله متعلق به فلسطینیها در قدس شرقی عملاً از ارتباط با بیتالمقدس به دلیل خیابانکشیها و بهانههای توسعه شهری در بنبست قرار گرفته و معزول شده است. یعنی امکان ارتباط از این محلهها گرفته شده و ناگزیر متروکه میشود. بین ساعت 7 تا 11 صبح، یهودیان برای برگزاری نماز وارد مسجدالاقصی میشوند. برخی وزیران و نمایندگان صهیونیست به مسجد الاقصی میآیند؛ یعنی مقدمات اشغال کامل مسجد الاقصی و طرح ساخت هیکل در این مکان.
البته ابتکار ورود به مسجدالاقصی و برگزاری نیایش یهودی در پنجم مهرماه سال ۱۳۷۹ (برابر با ۲۸ سپتامبر سال ۲۰۰۰) از سوی آریل شارون انجام شد. همین حرکت به نهضت انتفاضه اقصی منجر شد. انتفاضه اقصی از مهر ماه ۱۳۷۹ تا بهمن ماه ۱۳۸۳ به طول انجامید. بین 3 تا 3 هزار و 500 نفر از فلسطینیها به شهادت رسیدند. حدود ۱۰۰۰ نفر از افراد اسرائیلی نیز به قتل رسیدند. از سوی دیگر چنانکه میدانیم، در زیر بنای باشکوه مسجدالاقصی تونلهای متعدد و متقاطعی برای عملیات باستانشناسی و توریستی! حفر کردهاند. همچنان مشغول کند و کاوند. اگر روزگاری مسجدالاقصی فرو بریزد، آن ویرانی را نتیجه عملیات فنی و مهندسی و ناگهانی وانمود خواهند کرد. این نکته را برخی صهیونیستها مطرح کردهاند، پس نبایست تعجب کنیم. چنانکه مایکل روهان یک صهیونیست استرالیایی، مسجدالاقصی را در تاریخ ۳۰ مرداد ۱۳۴۸ آتش زد. او میگفت به او الهام شده مسجدالاقصی را بسوزاند تا مسیح ظهور کند و هیکل سلیمان در محل مسجد بنا شود. منبر صلاحالدین که یکی از شاهکارهای هنری بود در این آتشسوزی سوخت و نابود شد. صهیونیستها با ادعای هیکل سلیمان، تپه معبد (حایها میکداش) در مجاورت مسجد الاقصی همواره ساخت معبد را به عنوان یک آرمان مطرح کردهاند. همه این عناصر برای حذف هویت دینی و تاریخی و فرهنگی و اجتماعی فلسطینیهاست. رشید خالدی متفکر فلسطینی در پیشانی کتاب «جنگ صد ساله» جملهای از یوسف عیسی (۱۹۴۸-۱۸۷۰) روزنامه نگار فلسطینی مسیحی که بنیانگذار مجله فلسطین بود، روایت کرده است. پیشگویی اندوهباری است:
«ما فلسطینیها ملتی هستیم که در مخاطره ناپدید شدن و محو قرار داریم.» (1)
هیأت علمای فلسطین در بیانیهای که با عنوان «هوید و تغییر هویة مُمَنْهَج» منتشر کردند، به برنامه نابودسازی و تغییر برنامهریزی شده هویت فلسطینی اشاره کردهاند. در این بیانیه به تغییر نام 2 هزار و 870 موقعیت تاریخی، طبیعی و جغرافیایی اشاره شده است؛ تغییر نام ۳۴۹ شهر و روستا، ۱۰۰۰ روستای ویران شده، ۵۶۰ درّه و رودخانه، ۳۸۰ چشمه، ۱۹۸ کوه، ۵۰ غار و ۲۸ قلعه و قصر و ۱۴ برکه و دریاچه.
امیل حبیبی (۱۹۷۶-۱۹۲۱) رمان نویس بزرگ فلسطینی در رمان «متشائل» به تغییر و تحریف هویت فلسطینی با ظرافت و طنز بسیار نیرومند و تأثیرگذارش اشاره کرده است . اینکه چگونه فلسطینیها دیگر آرمان خود را از دست دادهاند و اندک اندک تغییر هویت میدهند. تغییر نامها و سبک زندگی و فراموش کردن فلسطین برایشان عادی میشود. حتی به مرور زمان زبان عربی را به کناری مینهند. بچههایشان دیگر در مدارس به زبان عبری درس میخوانند. در خانه هم زبان عبری رواج پیدا میکند. امیل حبیبی به این نکته توجه دارد که برای ویران کردن هویت فلسطینی میبایست اسطوره و آرمان فلسطینی نابود شود.(2)
البته ابتکار ورود به مسجدالاقصی و برگزاری نیایش یهودی در پنجم مهرماه سال ۱۳۷۹ (برابر با ۲۸ سپتامبر سال ۲۰۰۰) از سوی آریل شارون انجام شد. همین حرکت به نهضت انتفاضه اقصی منجر شد. انتفاضه اقصی از مهر ماه ۱۳۷۹ تا بهمن ماه ۱۳۸۳ به طول انجامید. بین 3 تا 3 هزار و 500 نفر از فلسطینیها به شهادت رسیدند. حدود ۱۰۰۰ نفر از افراد اسرائیلی نیز به قتل رسیدند. از سوی دیگر چنانکه میدانیم، در زیر بنای باشکوه مسجدالاقصی تونلهای متعدد و متقاطعی برای عملیات باستانشناسی و توریستی! حفر کردهاند. همچنان مشغول کند و کاوند. اگر روزگاری مسجدالاقصی فرو بریزد، آن ویرانی را نتیجه عملیات فنی و مهندسی و ناگهانی وانمود خواهند کرد. این نکته را برخی صهیونیستها مطرح کردهاند، پس نبایست تعجب کنیم. چنانکه مایکل روهان یک صهیونیست استرالیایی، مسجدالاقصی را در تاریخ ۳۰ مرداد ۱۳۴۸ آتش زد. او میگفت به او الهام شده مسجدالاقصی را بسوزاند تا مسیح ظهور کند و هیکل سلیمان در محل مسجد بنا شود. منبر صلاحالدین که یکی از شاهکارهای هنری بود در این آتشسوزی سوخت و نابود شد. صهیونیستها با ادعای هیکل سلیمان، تپه معبد (حایها میکداش) در مجاورت مسجد الاقصی همواره ساخت معبد را به عنوان یک آرمان مطرح کردهاند. همه این عناصر برای حذف هویت دینی و تاریخی و فرهنگی و اجتماعی فلسطینیهاست. رشید خالدی متفکر فلسطینی در پیشانی کتاب «جنگ صد ساله» جملهای از یوسف عیسی (۱۹۴۸-۱۸۷۰) روزنامه نگار فلسطینی مسیحی که بنیانگذار مجله فلسطین بود، روایت کرده است. پیشگویی اندوهباری است:
«ما فلسطینیها ملتی هستیم که در مخاطره ناپدید شدن و محو قرار داریم.» (1)
هیأت علمای فلسطین در بیانیهای که با عنوان «هوید و تغییر هویة مُمَنْهَج» منتشر کردند، به برنامه نابودسازی و تغییر برنامهریزی شده هویت فلسطینی اشاره کردهاند. در این بیانیه به تغییر نام 2 هزار و 870 موقعیت تاریخی، طبیعی و جغرافیایی اشاره شده است؛ تغییر نام ۳۴۹ شهر و روستا، ۱۰۰۰ روستای ویران شده، ۵۶۰ درّه و رودخانه، ۳۸۰ چشمه، ۱۹۸ کوه، ۵۰ غار و ۲۸ قلعه و قصر و ۱۴ برکه و دریاچه.
امیل حبیبی (۱۹۷۶-۱۹۲۱) رمان نویس بزرگ فلسطینی در رمان «متشائل» به تغییر و تحریف هویت فلسطینی با ظرافت و طنز بسیار نیرومند و تأثیرگذارش اشاره کرده است . اینکه چگونه فلسطینیها دیگر آرمان خود را از دست دادهاند و اندک اندک تغییر هویت میدهند. تغییر نامها و سبک زندگی و فراموش کردن فلسطین برایشان عادی میشود. حتی به مرور زمان زبان عربی را به کناری مینهند. بچههایشان دیگر در مدارس به زبان عبری درس میخوانند. در خانه هم زبان عبری رواج پیدا میکند. امیل حبیبی به این نکته توجه دارد که برای ویران کردن هویت فلسطینی میبایست اسطوره و آرمان فلسطینی نابود شود.(2)
❤9
همان تعبیر یوسف العیسی؛ شاهد ناپدید شدن هویت فلسطینی هستیم. برای نابود کردن هویت میبایست آرمان را ویران کرد. همان سخن معروف بن گوریون (1۹۷۳- ۱۸۸۶) که گفته بود. «پیرمردان و پیرزنان فلسطینی درگذر زمان میمیرند و کودکان و جوانان نیز فلسطین را فراموش میکنند.» البته واقعیت عکس انتظار و پیشبینی بن گوریون در ساحت فلسطین اتفاق افتاد. وقتی بن گوریون مُرد، یحیی السنوار ۱۱ ساله (متولد سال ۱۹۶۲) و محمد الضیف ۸ ساله (متولد ۱۹۶۵) بودند. نه تنها هیچکدام فلسطین را فراموش نکردند، بلکه با سازماندهی حرکت هفتم اکتبر ۲۰۲۳ افسانه ارتش شکست ناپذیر را برای همیشه شکست دادند؛ ارتشی که مدام از حماسه و جنگ شش روزه که همه کشورهای عربی را شکست داده بود و قدس شرقی و کرانه غربی و غزه و جولان را اشغال کرده بود، میگفت؛ نزدیک به دو سال است نتوانسته در یک محدوده جغرافیایی بسیار کوچک حدود ۳۶۰ کیلومتر مربع با مجاهدانی که در تونلها به سر میبرند، به پیروزی و آزادی همه گروگانها و پایان حماس دست پیدا کند. پیداست همان طرح و برنامهای که برای تغییر و بلکه نابودی هویت فلسطینی طی سالهای سال برنامهریزی شده بود، نتیجه عکس داده
است.
پی نوشت:
1. Rashid Khalidi, the hundred years war on Palestine, London. Profile Books, 2024 p.2
۲. امیل حبیبی، خوش خیال بد اقبال ترجمه سید عطاءالله مهاجرانی، تهران، انتشارات امید ایرانیان، ۱۳۹۴ ص ۱۴۷-۱۴۸
است.
پی نوشت:
1. Rashid Khalidi, the hundred years war on Palestine, London. Profile Books, 2024 p.2
۲. امیل حبیبی، خوش خیال بد اقبال ترجمه سید عطاءالله مهاجرانی، تهران، انتشارات امید ایرانیان، ۱۳۹۴ ص ۱۴۷-۱۴۸
❤11🥴1
خلع سلاح حزبالله؛ ضربهبه بازدارندگی لبنان
جمیله کدیور
بسیاری از اتفاقاتی را که در منطقه رخ می دهند، نمی توان منفک از هم مورد بررسی قرار داد، بلکه باید آنها را در یک تصویر کلان تر و مرتبط با هم دید. از جمله این اتفاقات، تلاش ها برای خلع سلاح حزب الله لبنان از یک سو و اظهارات روز سه شنبه بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر رژیم صهیونیستی از سوی دیگر دانست که در گفتوگویی با شبکه i24، با اعلام اینکه «من به طرح و چشمانداز “اسرائیل بزرگ” متعهد و عمیقا پایبندم» با صراحت بیشتری دیدگاههای خود را در این رابطه بیان کرد و خود را در «مأموریتی تاریخی و روحانی» توصیف کرد.
«اسرائیل بزرگ» مورد نظر نتانیاهو و صهیونیست های مذهبی مطابق کتاب مقدس شامل تمام فلسطین تاریخی (سرزمینهای اسرائیل و فلسطین امروزی)، تمام اردن، بخش بزرگی از جنوب و غرب سوریه (شامل دمشق)، بخشهایی از جنوب لبنان (تا رود لیطانی یا فراتر) بخشهایی از شمال غرب عربستان سعودی، بخشهایی از شرق مصر (صحرای سینا)و بخشهایی از غرب و میانه عراق (تا حوالی رود فرات) است؛ همان مرزهایی که قرار است خاورمیانه جدید نتانیاهو در آن و شاید ورای آن تشکیل شود.
قبل از این اظهارات نتانیاهو در مورد اسرائیل بزرگ، که رسماً باور خود را بدان اعلام کرد، گام های متعددی در جهت تشکیل اسرائیل بزرگ برداشته شده بود؛ گام هایی که جدیداً بر سرعت آن افزوده شده است. غیر از اشغال مناطق مختلف در دهه های گذشته، اقداماتی چون اعلام اشغال کامل غزه، گسترش مناطق اشغالی کرانه باختری در قالب شهرک سازی های جدید و مصوبه کنست برای الحاق کرانه باختری، اشغال مناطق مختلف سوریه بعد از سقوط بشاراسد، حفظ پنج نقطه اشغالی در جنوب لبنان بعد از توافق آتش بس اسرائیل و لبنان و حملات مکرر به این مناطق و نقاط دیگر، همه گام های مختلف برای توسعه سرزمینی رژیم صهیونیستی برای تشکیل سرزمین موعود یا اسرائیل بزرگ است.
به این ترتیب، از یکسو تلاشهایی برای مشروعیت بخشی به اقدامات هنجارشکنانه و تغییر مرزها توسط اسرائیل صورت می گیرد، و از سوی دیگر با تضعیف بازیگران بازدارنده، فضای عمل برای دستیابی به اهداف ارضی اسرائیل تسهیل میشوند.
در مقابل انفعال کشورهای عرب نسبت به سیاست های رژیم صهیونیستی در منطقه یا همکاری پیدا و پنهان آنها با رژیم، محور مقاومت از ایران گرفته تا حزب الله لبنان، حماس و جهاد اسلامی فلسطین، حوثی های یمن، حشدالشعبی و دیگر گروه های مقاومت در عراق موانع اصلی در مقابل توسعه طلبی اسرائیل برای تشکیل اسرائیل بزرگ بوده و هستند. از همین رو چون در خاورمیانه جدید باید اسرائیل قدرت هژمون در منطقه باشد و کشورهای منطقه فاقد قدرتی باشند که هیمنه اسرائیل را به چالش بکشند و به خطر اندازد و نباید هیچ مقاومتی در برابر آن وجود داشته باشد، توقف برنامه هسته ای و موشکی ایران و خلع سلاح حزب الله و حماس و گروههای عراقی و... مطرح شده و می شود و حمله به حوثی ها به موازات ترور فرماندهان مقاومت در نقاط مختلف صورت می گیرد.
در هفته ای که گذشت، دولت لبنان تحت فشارهای دیپلماتیک منطقهای و بینالمللی، برنامهپیشنهادی امریکا را تصویب کرد که هدف اعلامی آن بازگرداندن انحصار سلاح به دولت و خلع سلاح گروههای مسلح مطرح شد، ولی هدف اصلی خلع سلاح حزب الله بود. به همین منظور ارتش موظف گردید بهسرعت برنامهای برای خلع سلاح حزبالله تهیه کرده و آن را تا پایان سال اجرا کند و انحصار سلاح را به ارتش بازگرداند.
خلع سلاح حزبالله بدون تضمین متقابل برای پایان دادن به اشغال مناطق اشغالی و خاتمه دادن به حملات مکرر اسرائیل و تضمین امنیت جنوب لبنان خلأ امنیتی ایجاد می کند و نهتنها بازدارندگی و امنیت لبنان را تضعیف میکند، بلکه تنشهای منطقهای را تشدید خواهد نمود، و راه را برای تحکیم اقدامات تجاوزکارانه طرف مقابل از جمله پروژه«اسرائیل بزرگ» باز میسازد.
جمیله کدیور
بسیاری از اتفاقاتی را که در منطقه رخ می دهند، نمی توان منفک از هم مورد بررسی قرار داد، بلکه باید آنها را در یک تصویر کلان تر و مرتبط با هم دید. از جمله این اتفاقات، تلاش ها برای خلع سلاح حزب الله لبنان از یک سو و اظهارات روز سه شنبه بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر رژیم صهیونیستی از سوی دیگر دانست که در گفتوگویی با شبکه i24، با اعلام اینکه «من به طرح و چشمانداز “اسرائیل بزرگ” متعهد و عمیقا پایبندم» با صراحت بیشتری دیدگاههای خود را در این رابطه بیان کرد و خود را در «مأموریتی تاریخی و روحانی» توصیف کرد.
«اسرائیل بزرگ» مورد نظر نتانیاهو و صهیونیست های مذهبی مطابق کتاب مقدس شامل تمام فلسطین تاریخی (سرزمینهای اسرائیل و فلسطین امروزی)، تمام اردن، بخش بزرگی از جنوب و غرب سوریه (شامل دمشق)، بخشهایی از جنوب لبنان (تا رود لیطانی یا فراتر) بخشهایی از شمال غرب عربستان سعودی، بخشهایی از شرق مصر (صحرای سینا)و بخشهایی از غرب و میانه عراق (تا حوالی رود فرات) است؛ همان مرزهایی که قرار است خاورمیانه جدید نتانیاهو در آن و شاید ورای آن تشکیل شود.
قبل از این اظهارات نتانیاهو در مورد اسرائیل بزرگ، که رسماً باور خود را بدان اعلام کرد، گام های متعددی در جهت تشکیل اسرائیل بزرگ برداشته شده بود؛ گام هایی که جدیداً بر سرعت آن افزوده شده است. غیر از اشغال مناطق مختلف در دهه های گذشته، اقداماتی چون اعلام اشغال کامل غزه، گسترش مناطق اشغالی کرانه باختری در قالب شهرک سازی های جدید و مصوبه کنست برای الحاق کرانه باختری، اشغال مناطق مختلف سوریه بعد از سقوط بشاراسد، حفظ پنج نقطه اشغالی در جنوب لبنان بعد از توافق آتش بس اسرائیل و لبنان و حملات مکرر به این مناطق و نقاط دیگر، همه گام های مختلف برای توسعه سرزمینی رژیم صهیونیستی برای تشکیل سرزمین موعود یا اسرائیل بزرگ است.
به این ترتیب، از یکسو تلاشهایی برای مشروعیت بخشی به اقدامات هنجارشکنانه و تغییر مرزها توسط اسرائیل صورت می گیرد، و از سوی دیگر با تضعیف بازیگران بازدارنده، فضای عمل برای دستیابی به اهداف ارضی اسرائیل تسهیل میشوند.
در مقابل انفعال کشورهای عرب نسبت به سیاست های رژیم صهیونیستی در منطقه یا همکاری پیدا و پنهان آنها با رژیم، محور مقاومت از ایران گرفته تا حزب الله لبنان، حماس و جهاد اسلامی فلسطین، حوثی های یمن، حشدالشعبی و دیگر گروه های مقاومت در عراق موانع اصلی در مقابل توسعه طلبی اسرائیل برای تشکیل اسرائیل بزرگ بوده و هستند. از همین رو چون در خاورمیانه جدید باید اسرائیل قدرت هژمون در منطقه باشد و کشورهای منطقه فاقد قدرتی باشند که هیمنه اسرائیل را به چالش بکشند و به خطر اندازد و نباید هیچ مقاومتی در برابر آن وجود داشته باشد، توقف برنامه هسته ای و موشکی ایران و خلع سلاح حزب الله و حماس و گروههای عراقی و... مطرح شده و می شود و حمله به حوثی ها به موازات ترور فرماندهان مقاومت در نقاط مختلف صورت می گیرد.
در هفته ای که گذشت، دولت لبنان تحت فشارهای دیپلماتیک منطقهای و بینالمللی، برنامهپیشنهادی امریکا را تصویب کرد که هدف اعلامی آن بازگرداندن انحصار سلاح به دولت و خلع سلاح گروههای مسلح مطرح شد، ولی هدف اصلی خلع سلاح حزب الله بود. به همین منظور ارتش موظف گردید بهسرعت برنامهای برای خلع سلاح حزبالله تهیه کرده و آن را تا پایان سال اجرا کند و انحصار سلاح را به ارتش بازگرداند.
خلع سلاح حزبالله بدون تضمین متقابل برای پایان دادن به اشغال مناطق اشغالی و خاتمه دادن به حملات مکرر اسرائیل و تضمین امنیت جنوب لبنان خلأ امنیتی ایجاد می کند و نهتنها بازدارندگی و امنیت لبنان را تضعیف میکند، بلکه تنشهای منطقهای را تشدید خواهد نمود، و راه را برای تحکیم اقدامات تجاوزکارانه طرف مقابل از جمله پروژه«اسرائیل بزرگ» باز میسازد.
به همین دلیل شیخ نعیم قاسم، دبیرکل حزبالله لبنان در واکنشی شدید و قاطع به این اقدام دولت لبنان واکنش نشان داد و گفت: «هیچ جدول زمانی برای خلع سلاح در شرایط تجاوزگری اسرائیل پذیرفتنی نیست...» او با اشاره به اینکه دولت لبنان خواسته یا ناخواسته در راستای پروژه اسرائیلی حرکت میکند وتصمیم ۵ اوت دولت، لبنان را از سلاح دفاعیاش در برابر دشمن میگیرد و زمینه را برای شهادت رزمندگان و خانوادههای آنها فراهم میکند ، تاکید کرد: «بارها گفتهایم حملات را متوقف کنید و رژیم اسرائیل را از لبنان بیرون کنید؛ آنگاه درباره امنیت ملی و راهبردی رایزنی میکنیم...» او با اشره به اینکه ما جنگ داخلی نمی خواهیم، ولی اگر به ما تحمیل شود «نحن لها»: «اگر احساس ناتوانی میکنید، دشمن را رها کنید تا با ما مقابله کند. همانطور که جنگهای متوالی رژیم اسرائیل شکست خورده است، این بار نیز شکست خواهد خورد. دولت وظیفهاش ساختن کشور است نه اینکه آن را به رژیم اسرائیل و آمریکا تحویل دهد.» او همچنین با اشاره به سخنان نتانیاهو درباره اسرائیل بزرگ گفت: « به شما میگویم که ارتش لبنان را وارد فتنه داخلی نکنید. دولت لبنان، تصمیم آمریکا و رژیم اسرائیل را برای پایان دادن به مقاومت پیاده میکند حتی اگر به جنگ داخلی و فتنه داخلی بیانجامد. مادامی که تجاوزات و حملات دشمن اسرائیلی ادامه دارد، مقاومت سلاحش را تحویل نخواهد داد و در صورت لزوم وارد نبرد کربلایی خواهیم شد و اطمینان داریم که پیروز خواهیم شد.» شیخ با اشاره به نبرد کربلایی حجت را بر دولت تمام کرد و افزود: «دولت لبنان در قبال هر فتنه داخلی و دست شستن از وظیفه خود در زمینه دفاع از سرزمین، مسئولیت کامل دارد...»
او با تاکید براینکه مقاومت مشروعیت خود را از توافق طائف، قانون اساسی و خونهای ریختهشده گرفته است، نه از دولت، تاکید کرد: «اگر رویارویی تحمیل شود، آماده هستیم و اقدامات لازم را انجام خواهیم داد.»
خلع سلاح حزبالله بازدارندگی لبنان را کاهش می دهد و فضا را برای اقدامات توسعه طلبانه بیشتر اسرائیل باز می کند و قدمی به سمت گسترش نفوذ اسرائیل و تثبیت جایگاه آن در منطقه است. تصمیم دولت لبنان در حقیقت حذف عقبه اصلی بازدارندگی لبنان یعنی حزبالله است که شکاف امنیتی ایجاد میکند و زمینه را برای اعمال حاکمیت اسرائیل فراهم میسازد. اجرای این تصمیم قدرت دفاعی لبنان را تضعیف کرده وبه تقویت بیشتر اسرائیل در منطقه می انجامد و در بلندمدت در راستای تحقق «اسرائیل بزرگ» خواهد بود.
خلع سلاح حزبالله نه فقط موجب سلب قدرت بازدارندگی لبنان در مبارزه با اشغالگری اسرائیل و تضعیف آن در مقابل همسایگان شده، امکان نفوذ نیروهای تکفیری به لبنان را موجب می گردد. همچنین اجرای این طرح برای شیعیان تهدید وجودی خواهد بود و موجب بی دفاع شدن آنها مقابل حملات اسرائیل و تکفیری ها شده، به تضعیف جایگاهشان هم در جامعه طایفی لبنان می انجامد.
از زمان اعلام آتشبس رسمی در اواخر نوامبر ۲۰۲۴، اسرائیل صدها مورد نقض آتش بس داشته و حملات متعدد علیه مواضع حزبالله انجام داده و موجب شهادت تعداد زیادی از فرماندهان و نیروهای این جنبش و افراد غیر نظامی شده است. حملاتی که حزب الله به امید واکنش دولت، بدانها پاسخی نداد و با واکنشی هم از سوی دولت لبنان مواجه نشدند. کاستن از قدرت بازدارندگی لبنان با خلع سلاح حزب الله، به اسرائیل فرصت خواهد داد تا در لبنان هر زمان خواست به عنوان حیاط خلوت بدون مانع هر اقدامی انجام دهد و آزادانه مشابه حملاتش به سوریه عمل کند.
لبنان روزهای سختی را در پیش رو خواهد داشت. آیا دولت لبنان به کنه سخنان شیخ نعیم قاسم پی برده است تا با کسی که پیشنهاد کشتن فرزندانش را می دهد موافقت نکند و کار را در این معرکه به کاردان بسپارد؟ باید در انتظار نشست.
ایران ویو۲۴، ۲۹ مرداد ۱۴۰۴.
https://vista.ir/n/iranview24-h2q0w
Https://www.tgoop.com/maktuob
او با تاکید براینکه مقاومت مشروعیت خود را از توافق طائف، قانون اساسی و خونهای ریختهشده گرفته است، نه از دولت، تاکید کرد: «اگر رویارویی تحمیل شود، آماده هستیم و اقدامات لازم را انجام خواهیم داد.»
خلع سلاح حزبالله بازدارندگی لبنان را کاهش می دهد و فضا را برای اقدامات توسعه طلبانه بیشتر اسرائیل باز می کند و قدمی به سمت گسترش نفوذ اسرائیل و تثبیت جایگاه آن در منطقه است. تصمیم دولت لبنان در حقیقت حذف عقبه اصلی بازدارندگی لبنان یعنی حزبالله است که شکاف امنیتی ایجاد میکند و زمینه را برای اعمال حاکمیت اسرائیل فراهم میسازد. اجرای این تصمیم قدرت دفاعی لبنان را تضعیف کرده وبه تقویت بیشتر اسرائیل در منطقه می انجامد و در بلندمدت در راستای تحقق «اسرائیل بزرگ» خواهد بود.
خلع سلاح حزبالله نه فقط موجب سلب قدرت بازدارندگی لبنان در مبارزه با اشغالگری اسرائیل و تضعیف آن در مقابل همسایگان شده، امکان نفوذ نیروهای تکفیری به لبنان را موجب می گردد. همچنین اجرای این طرح برای شیعیان تهدید وجودی خواهد بود و موجب بی دفاع شدن آنها مقابل حملات اسرائیل و تکفیری ها شده، به تضعیف جایگاهشان هم در جامعه طایفی لبنان می انجامد.
از زمان اعلام آتشبس رسمی در اواخر نوامبر ۲۰۲۴، اسرائیل صدها مورد نقض آتش بس داشته و حملات متعدد علیه مواضع حزبالله انجام داده و موجب شهادت تعداد زیادی از فرماندهان و نیروهای این جنبش و افراد غیر نظامی شده است. حملاتی که حزب الله به امید واکنش دولت، بدانها پاسخی نداد و با واکنشی هم از سوی دولت لبنان مواجه نشدند. کاستن از قدرت بازدارندگی لبنان با خلع سلاح حزب الله، به اسرائیل فرصت خواهد داد تا در لبنان هر زمان خواست به عنوان حیاط خلوت بدون مانع هر اقدامی انجام دهد و آزادانه مشابه حملاتش به سوریه عمل کند.
لبنان روزهای سختی را در پیش رو خواهد داشت. آیا دولت لبنان به کنه سخنان شیخ نعیم قاسم پی برده است تا با کسی که پیشنهاد کشتن فرزندانش را می دهد موافقت نکند و کار را در این معرکه به کاردان بسپارد؟ باید در انتظار نشست.
ایران ویو۲۴، ۲۹ مرداد ۱۴۰۴.
https://vista.ir/n/iranview24-h2q0w
Https://www.tgoop.com/maktuob
vista.ir
خلع سلاح حزب الله؛ ضربه به بازدارندگی لبنان - ایران ویو 24
لبنان روزهای دشواری در پیش دارد. پرسش اینجاست که آیا دولت این کشور به عمق سخنان شیخ نعیم قاسم دبیرکل حزب الله پی برده و درمییابد که نباید با کسی همداستان فوتبال ,ایران ,رژیم صهیونیستی ,چین ,پرسپولیس ,همایون شجریان ,استقلال ,اسرائیل ,روسیه ,مسعود پزشکیان…
❤3👏2
اسرائیل بزرگ یا پایان صهیونیسم؟ (۲)
سید عطاءالله مهاجرانی
دوم: طرح توسعه سرزمینی و تجاوز به کشورهای همسایه
چنانکه میدانیم، پدیده تجاوز و آدمکشی و اشغال سرزمین دیگران برای رژیم اسرائیل امری ذاتی است. کوشیدهاند به این امر رنگی دینی و توراتی و آرمانی بدهند. چنانکه نتانیاهو در مصاحبه با تلویزیون اسرائیل گفته است این یک «مأموریت تاریخی و الهی» است. همان مأموریتی که در شمایلی دیگر «مایکل روهان» برای خود قائل بود؛ مسجد الاقصی را ۵۶ سال پیش با بنزین به آتش کشید. همان مأموریت الهی و معنوی که «باروخ گلد اشتاین» در ۶ اسفندماه ۱۳۷۲ در روز جمعه چهاردهم ماه رمضان هنگام نماز صبح به حرم ابراهیمی رفت و جمعیت نمازگزار را به رگبار بست. ۵۰ نفر از نمازگزاران در حال نماز شهید شدند. پس از کشتار نمازگزاران، دولت اسرائیل برای اینکه بین یهودیان و مسلمانان هنگام نیایش در حرم ابراهیمی مشکلی پیش نیاید؛ 60 درصد فضا یعنی عرصه و اعیان حرم را در اختیار یهودیان قرار داد! یک ماه پیش دولت اسرائیل اداره حرم ابراهیمی را از شهرداری الخلیل و اداره اوقاف فلسطین گرفت و اختیار مطلق اداره حرم ابراهیمی را به «شورای دینی شهرک کریات اریا» واگذار کرد. مواردی که اشاره کردم هر کدام بخشی از قطعات چیستانی است که البته این روزها قطعات و اجزای ساختار چیستان را میشناسیم. این قطعات با زمانبندی و در موقعیتهای مختلف اجرا میشود. کار به جایی میرسد که نتانیاهو در بحبوحه بحران غزه، قتل عام و کشتار کودکان در غزه، ماجرای توقف جنگ علیه ایران، پیمان ابراهیم و فضای بیسابقه امواج نیرومند افکار عمومی جهانی که علیه اسرائیل سامان یافته است؛ ناگاه از تشکیل اسرائیل بزرگ و از «مأموریت الهی و تاریخی» خود سخن میگوید. مأموریت نتانیاهو تحقق یا تشکیل اسرائیل بزرگ است؟! این مأموریت را چه کسی به او داده است؟ دولتهای مصر و اردن و حتی لبنان برای خوشایند اسرائیل و اطاعت و تبعیت از فرمان آمریکا و خواست اسرائیل که آمریکا مجری آن است، کدام کار را قرار بود انجام دهند که ندادهاند!؟ نتانیاهو با کدام محاسبه از اسرائیل بزرگ و تجزیه مصر و اردن و لبنان و سوریه و سیطره کامل بر فلسطین یعنی پایان مأموریت دولت خودگردان سخن گفته است؟ البته دولت خودگردان از آغاز کاریکاتور دولت بود، آن کاریکاتورِ کمدی تبدیل به تراژدی شده است. به قول عربها «مضحک مبکی!» یعنی پدیده خنده آور گریاننده. وقتی در برابرحمله اسرائیل و ترور فرماندهان ارشد نظامی، ایران با دفاع موشکی اهدافی را در درون تل آویو و حیفا با موشکهای بالستیک که حیرت و تحسین کارشناسان
واقع نگر و منصف بیگانه را به همراه داشت؛ هدف قرار داد، دولت خود گردان که حمله اسرائیل به ایران را محکوم نکرده بود و پاسخ ایران را که در واقع دفاع در برابر تجاوز بود، محکوم کرد!
آیا نتانیاهو همانطور که در حمله به ایران دچار سوء محاسبه شد درباره طرح سناریوی اسرائیل بزرگ همان اشتباه استراتژیک را تکرار کرده است؟ تقریباً تمامی کشورهای اسلامی و عربی غرب آسیا چه به عنوان موضعگیری مقامات سیاسی یا انتشار بیانیهها، مانند اتحادیه عرب، شورای همکاری خلیج فارس و سازمان کنفرانس اسلامی، نتانیاهو را محکوم کردند. وزیران خارجه ۳۱ کشور عربی و اسلامی با انتشار بیانیهای مواضع نتانیاهو را با صراحت و شدت محکوم کردهاند.
نتانیاهو چگونه اندیشیده و سنجیده است؟ در واقع همه هم پیمانان پیمان ابراهیم را مسأله دار کرده است. آیا با توجه به رقابتهای حزبی در درون کابینه و شکننده بودن موقعیت نتانیاهو، او یکبار دیگر برای راضی کردن راستهای فوق راست در اسرائیل و ممانعت از خروج احزاب راست از دولت ائتلافی این سخنان را بر زبان آورده است؟ وقتی نتانیاهو میگوید اسرائیل بزرگ، مأموریت تاریخی و معنوی اوست؛ گرچه وقتی نتانیاهو از معنویت حرف میزند، باید به خداوند پناه برد که این کدام معنویت است که نشانههای آن را در غزه دیده و میبینیم. به روایت «غازی قصیبی» شاعر، نویسنده و سیاستمدارعربستانی که سرود: «آه این کبوتر صلح اگر به چنگم بیفتد تکه تکهاش میکنم!» عُمر غازی قصیبی وفا نکرد تا بماند و ببیند بر سر دموکراسی و حقوق بشر و آزادی همان آمده است که بر سر کبوتر صلح رفته بود. دردمندانه درباره صلح سرود:
«ما طرفدار صلحیم!
شارون کودکان ما را سر میبرد
خاخام به ما دشنام میدهد
عمو سام مهربان جلوی ما را میگیرد
تمام دنیا ما را نظاره میکنند
انگار ما فیلم سینمایی هستیم
انسان نیستیم...»
سید عطاءالله مهاجرانی
دوم: طرح توسعه سرزمینی و تجاوز به کشورهای همسایه
چنانکه میدانیم، پدیده تجاوز و آدمکشی و اشغال سرزمین دیگران برای رژیم اسرائیل امری ذاتی است. کوشیدهاند به این امر رنگی دینی و توراتی و آرمانی بدهند. چنانکه نتانیاهو در مصاحبه با تلویزیون اسرائیل گفته است این یک «مأموریت تاریخی و الهی» است. همان مأموریتی که در شمایلی دیگر «مایکل روهان» برای خود قائل بود؛ مسجد الاقصی را ۵۶ سال پیش با بنزین به آتش کشید. همان مأموریت الهی و معنوی که «باروخ گلد اشتاین» در ۶ اسفندماه ۱۳۷۲ در روز جمعه چهاردهم ماه رمضان هنگام نماز صبح به حرم ابراهیمی رفت و جمعیت نمازگزار را به رگبار بست. ۵۰ نفر از نمازگزاران در حال نماز شهید شدند. پس از کشتار نمازگزاران، دولت اسرائیل برای اینکه بین یهودیان و مسلمانان هنگام نیایش در حرم ابراهیمی مشکلی پیش نیاید؛ 60 درصد فضا یعنی عرصه و اعیان حرم را در اختیار یهودیان قرار داد! یک ماه پیش دولت اسرائیل اداره حرم ابراهیمی را از شهرداری الخلیل و اداره اوقاف فلسطین گرفت و اختیار مطلق اداره حرم ابراهیمی را به «شورای دینی شهرک کریات اریا» واگذار کرد. مواردی که اشاره کردم هر کدام بخشی از قطعات چیستانی است که البته این روزها قطعات و اجزای ساختار چیستان را میشناسیم. این قطعات با زمانبندی و در موقعیتهای مختلف اجرا میشود. کار به جایی میرسد که نتانیاهو در بحبوحه بحران غزه، قتل عام و کشتار کودکان در غزه، ماجرای توقف جنگ علیه ایران، پیمان ابراهیم و فضای بیسابقه امواج نیرومند افکار عمومی جهانی که علیه اسرائیل سامان یافته است؛ ناگاه از تشکیل اسرائیل بزرگ و از «مأموریت الهی و تاریخی» خود سخن میگوید. مأموریت نتانیاهو تحقق یا تشکیل اسرائیل بزرگ است؟! این مأموریت را چه کسی به او داده است؟ دولتهای مصر و اردن و حتی لبنان برای خوشایند اسرائیل و اطاعت و تبعیت از فرمان آمریکا و خواست اسرائیل که آمریکا مجری آن است، کدام کار را قرار بود انجام دهند که ندادهاند!؟ نتانیاهو با کدام محاسبه از اسرائیل بزرگ و تجزیه مصر و اردن و لبنان و سوریه و سیطره کامل بر فلسطین یعنی پایان مأموریت دولت خودگردان سخن گفته است؟ البته دولت خودگردان از آغاز کاریکاتور دولت بود، آن کاریکاتورِ کمدی تبدیل به تراژدی شده است. به قول عربها «مضحک مبکی!» یعنی پدیده خنده آور گریاننده. وقتی در برابرحمله اسرائیل و ترور فرماندهان ارشد نظامی، ایران با دفاع موشکی اهدافی را در درون تل آویو و حیفا با موشکهای بالستیک که حیرت و تحسین کارشناسان
واقع نگر و منصف بیگانه را به همراه داشت؛ هدف قرار داد، دولت خود گردان که حمله اسرائیل به ایران را محکوم نکرده بود و پاسخ ایران را که در واقع دفاع در برابر تجاوز بود، محکوم کرد!
آیا نتانیاهو همانطور که در حمله به ایران دچار سوء محاسبه شد درباره طرح سناریوی اسرائیل بزرگ همان اشتباه استراتژیک را تکرار کرده است؟ تقریباً تمامی کشورهای اسلامی و عربی غرب آسیا چه به عنوان موضعگیری مقامات سیاسی یا انتشار بیانیهها، مانند اتحادیه عرب، شورای همکاری خلیج فارس و سازمان کنفرانس اسلامی، نتانیاهو را محکوم کردند. وزیران خارجه ۳۱ کشور عربی و اسلامی با انتشار بیانیهای مواضع نتانیاهو را با صراحت و شدت محکوم کردهاند.
نتانیاهو چگونه اندیشیده و سنجیده است؟ در واقع همه هم پیمانان پیمان ابراهیم را مسأله دار کرده است. آیا با توجه به رقابتهای حزبی در درون کابینه و شکننده بودن موقعیت نتانیاهو، او یکبار دیگر برای راضی کردن راستهای فوق راست در اسرائیل و ممانعت از خروج احزاب راست از دولت ائتلافی این سخنان را بر زبان آورده است؟ وقتی نتانیاهو میگوید اسرائیل بزرگ، مأموریت تاریخی و معنوی اوست؛ گرچه وقتی نتانیاهو از معنویت حرف میزند، باید به خداوند پناه برد که این کدام معنویت است که نشانههای آن را در غزه دیده و میبینیم. به روایت «غازی قصیبی» شاعر، نویسنده و سیاستمدارعربستانی که سرود: «آه این کبوتر صلح اگر به چنگم بیفتد تکه تکهاش میکنم!» عُمر غازی قصیبی وفا نکرد تا بماند و ببیند بر سر دموکراسی و حقوق بشر و آزادی همان آمده است که بر سر کبوتر صلح رفته بود. دردمندانه درباره صلح سرود:
«ما طرفدار صلحیم!
شارون کودکان ما را سر میبرد
خاخام به ما دشنام میدهد
عمو سام مهربان جلوی ما را میگیرد
تمام دنیا ما را نظاره میکنند
انگار ما فیلم سینمایی هستیم
انسان نیستیم...»
❤11👍3
طرح یا سناریوی اسرائیل بزرگ چه مبانی نظری دینی یا توراتی دارد که نتانیاهو از مأموریت معنوی یا دینی خود سخن میگوید؟ این نظریه تا چه حد میتواند درست و دقیق و قابل استناد باشد؟ نظریه چگونه تبدیل به برنامه عملیاتی تأسیس اسرائیل و اکنون گام بعدی اسرائیل بزرگ شده است؟ گام اول تأسیس در سال ۱۹۴۸، گام دوم اشغال قدس شرقی و کرانه غربی و غزه و جولان در سال ۱۹۶۷، گام سوم طرح صریح اسرائیل بزرگ در سال ۲۰۲۵. این سه گام با دستاویز قرار دادن کتاب مقدس به عنوان یک دستورالعمل دینی و الهی توجیه شده است. آیا میتوان از کتاب مقدس چنین ایدهای استخراج یا استنباط کرد؟ به نظرم هر دو اصلی که صهیونیستها و مشخصاً نتانیاهو بر اساس کتاب مقدس مطرح کردهاند تحریف آیات کتاب مقدس است: «یکم: در باب نهم سفر پیدایش آیات ۱۹ و ۲۰: در آن روز خداوند با ابراهیم عهد بست. گفت این زمین را از نهر مصر تا نهر عظیم یعنی نهر فرات به تو بخشیده ام* یعنی قینیان و قتزیان و قنوسیان و فرزیان و رقائیان و اموریان و کنعانیان و جرجاشیان و یبوسیان را.» این آیه دو بخش متمایز دارد. «یکم، وعده خداوند به ابراهیم، دوم، بیان مصادیق نسل و فرزندان ابراهیم.» اولاً چنان که میدانیم مسیحیان و مسلمانان نیز فرزندان ابراهیم و از نسل او هستند.
نمی توان نسل ابراهیم را منحصر در یهودیان دانست. چنان که امروزه ادیان یهودی و مسیحی و اسلام را ادیان ابراهیمی مینامند. در رساله «غلاطیان» باب ۳، آیه ۲۹ «پولس رسول» میگوید همه کسانی که به مسیح ایمان میآورند فرزندان ابراهیم هستند: «زیرا همه شما که در مسیح تعمید یافتید مسیح را در بر گرفتید.* هیچ ممکن نیست که یهود باشد یا یونانی و نه غلام و نه آزاد و نه مرد و نه زن، زیرا که همه شما در مسیح عیسی یک میباشید* اما اگر شما از آن مسیح میباشید هر آینه نسل ابراهیم و بر حسب وعده وارث هستید.»
چنان که میدانیم محمد مصطفی پیامبر اسلام صلواتالله علیه از نسل اسماعیل است. بدیهی است که فرزند ابراهیم تلقی میشود. خانه کعبه که در مراسم و آیین حج نقش مرکزی دارد، از سوی ابراهیم و اسماعیل ساخته شده است. ابراهیم بیش از یهودیت و مسیحیت در اسلام حضور دارد. در قرآن مجید زندگی او و فرزندانش به تفصیل در سورههای مختلف بیان شده است. از جمله در سوره «ابراهیم» که چهاردهمین سوره قرآن مجید است.
اقوامی که به عنوان مصادیق نسل ابراهیم و صاحبان نیل تا فرات نام برده شدهاند، همگی نابود شدهاند. جمعیت یهودیانی که امروزه در جهان زندگی میکنند یا به فلسطین کوچ کردهاند، نسبتی با آن اقوام ندارند. به عنوان یکی از مصادیق قوم «یبوسیان» در آیه ذکر شده است. به روایت کتاب مقدس «یبوس» نام قدیم بیتالمقدس بوده است. یبوسیان یعنی مردمی که در شهر یبوس زندگی میکردند. این مردم از سوی داود پیامبر نابود شدند. بیتالمقدس یا اورشلیم نام جدید یبوس است. اگر یبوسیان مالک سرزمین بودند، چرا داود با آنان جنگید و آنان را نابود کرد؟ در دانشنامه یهود، اطلاعات مفصلی درباره قوم یبوس و شیوه تعامل ابراهیم و داود با آنان و معاملهای که صورت گرفت ذکر شده است.
از همین رو برخی مفسران کتاب مقدس وعده خداوند به ابراهیم را امری معنوی تلقی کردهاند، یعنی فرزندان ابراهیم نفوذ معنوی خواهند داشت. در واقع خداوند مانند رئیس اداره ثبت اسناد، سند صادر نکرده است. چنان که در قرآن مجید هم شبیه چنین وعدهای را داریم که بندگان صالح خداوند وارثان زمین خواهند شد. (سوره نور/۵۵)
نمی توان نسل ابراهیم را منحصر در یهودیان دانست. چنان که امروزه ادیان یهودی و مسیحی و اسلام را ادیان ابراهیمی مینامند. در رساله «غلاطیان» باب ۳، آیه ۲۹ «پولس رسول» میگوید همه کسانی که به مسیح ایمان میآورند فرزندان ابراهیم هستند: «زیرا همه شما که در مسیح تعمید یافتید مسیح را در بر گرفتید.* هیچ ممکن نیست که یهود باشد یا یونانی و نه غلام و نه آزاد و نه مرد و نه زن، زیرا که همه شما در مسیح عیسی یک میباشید* اما اگر شما از آن مسیح میباشید هر آینه نسل ابراهیم و بر حسب وعده وارث هستید.»
چنان که میدانیم محمد مصطفی پیامبر اسلام صلواتالله علیه از نسل اسماعیل است. بدیهی است که فرزند ابراهیم تلقی میشود. خانه کعبه که در مراسم و آیین حج نقش مرکزی دارد، از سوی ابراهیم و اسماعیل ساخته شده است. ابراهیم بیش از یهودیت و مسیحیت در اسلام حضور دارد. در قرآن مجید زندگی او و فرزندانش به تفصیل در سورههای مختلف بیان شده است. از جمله در سوره «ابراهیم» که چهاردهمین سوره قرآن مجید است.
اقوامی که به عنوان مصادیق نسل ابراهیم و صاحبان نیل تا فرات نام برده شدهاند، همگی نابود شدهاند. جمعیت یهودیانی که امروزه در جهان زندگی میکنند یا به فلسطین کوچ کردهاند، نسبتی با آن اقوام ندارند. به عنوان یکی از مصادیق قوم «یبوسیان» در آیه ذکر شده است. به روایت کتاب مقدس «یبوس» نام قدیم بیتالمقدس بوده است. یبوسیان یعنی مردمی که در شهر یبوس زندگی میکردند. این مردم از سوی داود پیامبر نابود شدند. بیتالمقدس یا اورشلیم نام جدید یبوس است. اگر یبوسیان مالک سرزمین بودند، چرا داود با آنان جنگید و آنان را نابود کرد؟ در دانشنامه یهود، اطلاعات مفصلی درباره قوم یبوس و شیوه تعامل ابراهیم و داود با آنان و معاملهای که صورت گرفت ذکر شده است.
از همین رو برخی مفسران کتاب مقدس وعده خداوند به ابراهیم را امری معنوی تلقی کردهاند، یعنی فرزندان ابراهیم نفوذ معنوی خواهند داشت. در واقع خداوند مانند رئیس اداره ثبت اسناد، سند صادر نکرده است. چنان که در قرآن مجید هم شبیه چنین وعدهای را داریم که بندگان صالح خداوند وارثان زمین خواهند شد. (سوره نور/۵۵)
👍6❤3
در کنار این وعده اصل دیگری هم به عنوان وعده خداوند به ابراهیم مطرح شده است. هر دو وعده مکمل یکدیگرند. خداوند به ابراهیم وعده داد که نسل او در جهان همانند «ستارگان آسمان و شن یا ریگهای ساحل دریا» بسیار پرشمار خواهد بود. (سفر پیدایش، باب ۲۲، آیه ۱۸) چنان که میدانیم تمام جمعیت فلسطین اشغالی یا اسرائیل کمتر از جمعیت تهران و جمعیت تمام یهودیان جهان کمتر از نصف جمعیت شهر قاهره است! آن جمعیتی که جهان را مانند ستارگان آسمان و ریگهای ساحل انباشته است؛ جمعیت مسیحیان و مسلمانان است. البته یهودیان بشدت در ازدیاد نسل خود میکوشند. بایدن در دوران ریاست جمهوری تماشاییاش با بانویی یهودی ملاقات کرد که ۱۴فرزند به دنیا آورده بود. بایدن که مسیحی- صهیونیست مؤمنی بود در برابر خانم زائو، زانو زد و دست آن خانم را به نشانه تقدیر برای کثرت زایمان بوسید. در لندن بویژه در فرودگاه شاهد خانوادههای یهودیانی هستیم که شبیه فیلمهای سیاه و سفید دهههای اول تاریخ سینما با دور تند در حرکتند. معمولاً آقایان با کت و شلوار مشکی گشاد و پیراهن سفید با یقه بازند و خانمها هم کت و دامن مشکی درست به اندازه و گاه اندکی تنگ و پیراهن سفید با تعداد قابل توجهی بچه قد و نیمقد در حرکتند. بهرغم این تلاش نمایان آن وعده ابراهیم درباره ستارگان آسمان و شنهای ساحل درباره یهودیان تحقق نیافته است. از نیل تا فرات از آنِ همه فرزندان ابراهیم است!
(ادامه دارد.)
(ادامه دارد.)
👍8❤2
گزینه های پیش روی حزب الله لبنان
جمیله کدیور
دولت لبنان قرار است از طرح خلع سلاح حزبالله به صورت رسمی رونمایی کند.
هیات وزیران لبنان پس از جلسه۱۴ مرداد/ ۵ اوت برای آغاز رسمی بررسی طرح توماس باراک، فرستاده ویژه آمریکا جهت دادن ماموریت به ارتش برای بازگرداندن انحصار سلاح در دست دولت، در جلسه چهار ساعته ۱۶ مرداد/۷ اوت با نادیده گرفتن اجماع طائفی و در غیاب وزرای شیعه (حزبالله و جنبش امل) که به اعتراض جلسه را ترک کرده بودند، تحت فشار فرستاده آمریکا اهداف کلی طرح خلع سلاح حزب الله را به تصویب رساند.
بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر رژیم صهیونیستی، روز دوشنبه ۳ شهریور/ ۲۵ اوت گفت اگر ارتش لبنان طرح خلع سلاح حزبالله را اجرا کند، اسرائیل در هماهنگی با سازوکار امنیتی تحت رهبری آمریکا «اقداماتی متقابل از جمله کاهش مرحلهای حضور نیروهای دفاعی اسرائیل» انجام خواهد داد و پس از مشاهده این طرح، «پیشنهاد متقابل خود را درباره عقبنشینیها و تضمینهای امنیتی در مرز» ارائه خواهد داد. توماس باراک این تحول را «تاریخی» توصیف کرد و گفت: «اسرائیل میگوید ما نمیخواهیم لبنان را اشغال کنیم، آماده عقبنشینی هستیم؛ اما این عقبنشینی زمانی انجام خواهد شد که برنامهای واقعی برای خلع سلاح حزبالله روی میز باشد.» این در حالی است که اسرائیل از نوامبر گذشته پنج نقطه راهبردی را در جنوب لبنان اشغال کرده و به رغم آتشبس موقت در ۲۷ نوامبر ۲۰۲۴، از آن زمان بیش از ۳۰۰۰ مرتبه آتش بس را نقض کرده و حدود ۳۰۰ نفر را کشته است و هیچ تضمینی نیست که بعد از اجرای خلع سلاح حزب الله به عنوان تنها نیروی بازدارنده، به سمت اشغال بیروت حرکت نکند. شیخ نعیم قاسم در واکنش به تصویب طرح دولت لبنان درباره اولویتهای ملی و دفاعی لبنان گفت: «یک نقشه راه وجود دارد: «ابتدا دشمن را از خاک ما خارج کنید، حملات را متوقف کنید، اسرا آزاد شوند و بازسازی آغاز گردد، سپس درباره استراتژی دفاعی گفتوگو خواهیم کرد.»
در حالی که نواف سلام، نخستوزیر لبنان پس از دیدار با هیأت آمریکایی تأکید کرد کشورش «مسیر بازگشتناپذیر» برای قرار دادن همه سلاحها زیر کنترل دولت را آغاز کرده، نبیه بری، رئیس پارلمان لبنان گفت تا زمانی که رژیم صهیونیستی عمل به تعهداتش را رد میکند، نمیتوان هیچ طرحی را درباره حزب الله اجرا کرد.
با توجه به اختلاف نظرهای موجود و آنچه در لبنان در جریان است، انتخاب های پیش روی حزب الله لبنان در مقابل طرح آمریکایی مصوب دولت لبنان شامل گزینه های زیر است:
اول. مقابله جدی با خلع سلاح: این گزینه مطلوب حزب الله است. از آنجا که مقاومت واکنش به اشغال و اشغالگری است، حزب الله با توجه به اینکه بخش هایی از خاک لبنان در اشغال اسرائیل است، به هیچ وجه خلع سلاح را نمی پذیرد. بر این اساس و با وجود ضرباتی که حزبالله متحمل شده احتمال تسلیم شدن آن در برابر فشارها به اعتبار سخنان دبیرکل و سایر چهره های کلیدی حزب الله، غیرممکن است. ضمن اینکه فشارهای داخلی و خارجی نتوانستهاعتقاد هواداران مقاومت را متزلزل کند، بر عکس خواهان مقابله با تجاوزات اسرائیل هستند. جنگ قبلی توانایی حزبالله و هوادارانش را در مقابله و جلوگیری از پیشروی اشغالگران اسرائیلی نشان داد. بعلاوه با توجه به توان و قدرت حزب الله، هیچ نیروی داخلی توان خلع سلاح آن را ندارد مگر اینکه با کمک نیروهای خارجی جنگ داخلی و منطقه ای آغاز شود.
سخنرانی های اخیر شیخ نعیم قاسم که بازتاب گستردهای در لبنان داشت، تکلیف را یکسره و موضع حزبالله را به روشنی تبیین کرده است. مخالفان حزب الله در لبنان انتظار نداشتند که موضعگیری حزب الله به این شدت مطرح شود. شیخ نعیم قاسم اعلام کرد که حزبالله آماده «نبردی کربلایی» در مقابل «پروژه آمریکایی- اسرائیلی» است. به عبارتی حزبالله به هر قیمتی مقاومت خواهد کرد و زیر باز خلع سلاح نخواهد رفت.
سلاح مقاومت، بر اساس توافقنامه طائف، کاملا قانونی است. در توافقنامه طائف به وضوح بر ضرورت حفظ سلاح مقاومت برای مقابله با تجاوزات مکرر اسرائیل به لبنان تصریح شده است.
شیخ قاسم با اشاره به وضعیت لبنان، خواستار بازگرداندن حاکمیت ملی لبنان بر خاک خود شد و درباره مقاومت در لبنان گفت: «اگر مقاومت نبود، اسرائیل به بیروت میرسید و ۶۰۰ کیلومتر از لبنان را اشغال میکرد، همانطور که در سوریه رخ داد.» وی افزود: «مقاومت سد محکمی در برابر اهداف اسرائیل است و اسرائیل نمیتواند در لبنان بماند یا پروژه توسعهطلبانه خود را از طریق لبنان پیش ببرد.» شیخ قاسم به اهداف رژیم اشغالگر برای تاسیس اسرائیل بزرگ پرداخت و گفت: « ما سلاحهایی را که ما را در برابر دشمن خودمان محافظت میکنند، کنار نخواهیم گذاشت و اجازه نخواهیم داد که «اسرائیل» آزادانه در کشورمان جولان دهد.
جمیله کدیور
دولت لبنان قرار است از طرح خلع سلاح حزبالله به صورت رسمی رونمایی کند.
هیات وزیران لبنان پس از جلسه۱۴ مرداد/ ۵ اوت برای آغاز رسمی بررسی طرح توماس باراک، فرستاده ویژه آمریکا جهت دادن ماموریت به ارتش برای بازگرداندن انحصار سلاح در دست دولت، در جلسه چهار ساعته ۱۶ مرداد/۷ اوت با نادیده گرفتن اجماع طائفی و در غیاب وزرای شیعه (حزبالله و جنبش امل) که به اعتراض جلسه را ترک کرده بودند، تحت فشار فرستاده آمریکا اهداف کلی طرح خلع سلاح حزب الله را به تصویب رساند.
بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر رژیم صهیونیستی، روز دوشنبه ۳ شهریور/ ۲۵ اوت گفت اگر ارتش لبنان طرح خلع سلاح حزبالله را اجرا کند، اسرائیل در هماهنگی با سازوکار امنیتی تحت رهبری آمریکا «اقداماتی متقابل از جمله کاهش مرحلهای حضور نیروهای دفاعی اسرائیل» انجام خواهد داد و پس از مشاهده این طرح، «پیشنهاد متقابل خود را درباره عقبنشینیها و تضمینهای امنیتی در مرز» ارائه خواهد داد. توماس باراک این تحول را «تاریخی» توصیف کرد و گفت: «اسرائیل میگوید ما نمیخواهیم لبنان را اشغال کنیم، آماده عقبنشینی هستیم؛ اما این عقبنشینی زمانی انجام خواهد شد که برنامهای واقعی برای خلع سلاح حزبالله روی میز باشد.» این در حالی است که اسرائیل از نوامبر گذشته پنج نقطه راهبردی را در جنوب لبنان اشغال کرده و به رغم آتشبس موقت در ۲۷ نوامبر ۲۰۲۴، از آن زمان بیش از ۳۰۰۰ مرتبه آتش بس را نقض کرده و حدود ۳۰۰ نفر را کشته است و هیچ تضمینی نیست که بعد از اجرای خلع سلاح حزب الله به عنوان تنها نیروی بازدارنده، به سمت اشغال بیروت حرکت نکند. شیخ نعیم قاسم در واکنش به تصویب طرح دولت لبنان درباره اولویتهای ملی و دفاعی لبنان گفت: «یک نقشه راه وجود دارد: «ابتدا دشمن را از خاک ما خارج کنید، حملات را متوقف کنید، اسرا آزاد شوند و بازسازی آغاز گردد، سپس درباره استراتژی دفاعی گفتوگو خواهیم کرد.»
در حالی که نواف سلام، نخستوزیر لبنان پس از دیدار با هیأت آمریکایی تأکید کرد کشورش «مسیر بازگشتناپذیر» برای قرار دادن همه سلاحها زیر کنترل دولت را آغاز کرده، نبیه بری، رئیس پارلمان لبنان گفت تا زمانی که رژیم صهیونیستی عمل به تعهداتش را رد میکند، نمیتوان هیچ طرحی را درباره حزب الله اجرا کرد.
با توجه به اختلاف نظرهای موجود و آنچه در لبنان در جریان است، انتخاب های پیش روی حزب الله لبنان در مقابل طرح آمریکایی مصوب دولت لبنان شامل گزینه های زیر است:
اول. مقابله جدی با خلع سلاح: این گزینه مطلوب حزب الله است. از آنجا که مقاومت واکنش به اشغال و اشغالگری است، حزب الله با توجه به اینکه بخش هایی از خاک لبنان در اشغال اسرائیل است، به هیچ وجه خلع سلاح را نمی پذیرد. بر این اساس و با وجود ضرباتی که حزبالله متحمل شده احتمال تسلیم شدن آن در برابر فشارها به اعتبار سخنان دبیرکل و سایر چهره های کلیدی حزب الله، غیرممکن است. ضمن اینکه فشارهای داخلی و خارجی نتوانستهاعتقاد هواداران مقاومت را متزلزل کند، بر عکس خواهان مقابله با تجاوزات اسرائیل هستند. جنگ قبلی توانایی حزبالله و هوادارانش را در مقابله و جلوگیری از پیشروی اشغالگران اسرائیلی نشان داد. بعلاوه با توجه به توان و قدرت حزب الله، هیچ نیروی داخلی توان خلع سلاح آن را ندارد مگر اینکه با کمک نیروهای خارجی جنگ داخلی و منطقه ای آغاز شود.
سخنرانی های اخیر شیخ نعیم قاسم که بازتاب گستردهای در لبنان داشت، تکلیف را یکسره و موضع حزبالله را به روشنی تبیین کرده است. مخالفان حزب الله در لبنان انتظار نداشتند که موضعگیری حزب الله به این شدت مطرح شود. شیخ نعیم قاسم اعلام کرد که حزبالله آماده «نبردی کربلایی» در مقابل «پروژه آمریکایی- اسرائیلی» است. به عبارتی حزبالله به هر قیمتی مقاومت خواهد کرد و زیر باز خلع سلاح نخواهد رفت.
سلاح مقاومت، بر اساس توافقنامه طائف، کاملا قانونی است. در توافقنامه طائف به وضوح بر ضرورت حفظ سلاح مقاومت برای مقابله با تجاوزات مکرر اسرائیل به لبنان تصریح شده است.
شیخ قاسم با اشاره به وضعیت لبنان، خواستار بازگرداندن حاکمیت ملی لبنان بر خاک خود شد و درباره مقاومت در لبنان گفت: «اگر مقاومت نبود، اسرائیل به بیروت میرسید و ۶۰۰ کیلومتر از لبنان را اشغال میکرد، همانطور که در سوریه رخ داد.» وی افزود: «مقاومت سد محکمی در برابر اهداف اسرائیل است و اسرائیل نمیتواند در لبنان بماند یا پروژه توسعهطلبانه خود را از طریق لبنان پیش ببرد.» شیخ قاسم به اهداف رژیم اشغالگر برای تاسیس اسرائیل بزرگ پرداخت و گفت: « ما سلاحهایی را که ما را در برابر دشمن خودمان محافظت میکنند، کنار نخواهیم گذاشت و اجازه نخواهیم داد که «اسرائیل» آزادانه در کشورمان جولان دهد.
❤10
دوم. تسلیم و قبول خلع سلاح: بر أساس این گزینه که مطلوب رئیس جمهور و نخست وزیر لبنان است، حزبالله سلاح هایش را به طور داوطلبانه تحویل می دهد و در مقابل واگذاری سلاح هایش از مزایای ذکر شده در طرح پیشنهادی آمریکا بهرهمند می شود. مزایایی چون تأمین مالی روند بازسازی و جبران خسارت آسیبدیدگان در جنوب لبنان، مسلح کردن ارتش لبنان، همراه با کمکهای فراوان اعراب و غرب به لبنان...
باراک روز سهشنبه ۲۶ اوت اعلام کرد لبنان روز یکشنبه۹ شهریور/ ۲ سپتامبر طرحی را برای متقاعد کردن حزبالله به خلع سلاح ارائه خواهد داد و همزمان اسرائیل نیز چارچوبی برای عقبنشینی نظامی خود آماده میکند.به گفته باراک «این طرح شامل اقدام نظامی نخواهد بود، بلکه تلاش میکند حزبالله را به تحویل سلاحهایش ترغیب کند؛ از جمله از طریق رسیدگی به پیامدهای اقتصادی برای نیروهایی که از سوی ایران تأمین مالی میشوند.» او تأکید کرد: «ارتش و دولت لبنان صحبت از جنگ نمیکنند؛ موضوع این است که چگونه میتوان حزبالله را قانع کرد که این سلاحها را کنار بگذارد.» باراک تأکید کرد هرگونه طرح خلع سلاح باید به جنبه اقتصادی هم بپردازد. او گفت: «وقتی از خلع سلاح حزبالله حرف میزنیم، در واقع از معیشت حدود ۴۰ هزار نفر صحبت میکنیم. نمیشود سلاحشان را گرفت و گفت بروید زیتون بکارید. باید برای آنها جایگزینی فراهم شود.» به گفته او، کشورهای خلیج فارس از جمله قطر و عربستان سعودی آمادگی دارند برای حمایت از اقتصاد لبنان، بهویژه در جنوب که پایگاه اصلی حزبالله است، مشارکت کنند...
باراک روز سهشنبه ۲۶ اوت اعلام کرد لبنان روز یکشنبه۹ شهریور/ ۲ سپتامبر طرحی را برای متقاعد کردن حزبالله به خلع سلاح ارائه خواهد داد و همزمان اسرائیل نیز چارچوبی برای عقبنشینی نظامی خود آماده میکند.به گفته باراک «این طرح شامل اقدام نظامی نخواهد بود، بلکه تلاش میکند حزبالله را به تحویل سلاحهایش ترغیب کند؛ از جمله از طریق رسیدگی به پیامدهای اقتصادی برای نیروهایی که از سوی ایران تأمین مالی میشوند.» او تأکید کرد: «ارتش و دولت لبنان صحبت از جنگ نمیکنند؛ موضوع این است که چگونه میتوان حزبالله را قانع کرد که این سلاحها را کنار بگذارد.» باراک تأکید کرد هرگونه طرح خلع سلاح باید به جنبه اقتصادی هم بپردازد. او گفت: «وقتی از خلع سلاح حزبالله حرف میزنیم، در واقع از معیشت حدود ۴۰ هزار نفر صحبت میکنیم. نمیشود سلاحشان را گرفت و گفت بروید زیتون بکارید. باید برای آنها جایگزینی فراهم شود.» به گفته او، کشورهای خلیج فارس از جمله قطر و عربستان سعودی آمادگی دارند برای حمایت از اقتصاد لبنان، بهویژه در جنوب که پایگاه اصلی حزبالله است، مشارکت کنند...
❤3👍1
سوم. حفظ وضع موجود: حزب الله سلاحهای باقیمانده خود را حفظ و خلع سلاح توسط ارتش لبنان را نمی پذیرد و اسرائیل هم همچنان به نقض حاکمیت لبنان و مناطق تحت کنترل حزبالله ادامه میدهد. در عین حال حزب الله از درگیر شدن با ارتش لبنان در یک رویارویی نظامی مستقیم و با اسرائیل اجتناب کند.
برخلاف گزینه اول، در این حالت حزب الله تمایلی به تقابل ندارد.
چهارم. خروج از دولت: اگر دولت لبنان طرح خلع سلاح ارتش را تصویب کند و به سمت اجرای عملی خلع سلاح پیش رود، وزرای شیعه میتوانند اقدام به تحریم و خروج از دولت و دعوت مردم به تجمعات خیابانی کنند که به طور بالقوه باعث فروپاشی دولت و فلج شدن کشورشود.
ماهیت نظام لبنان مبتنی بر توازن طائفه ای است و براین اساس، تصمیمات در لبنان باید بر اساس توافق همه طوایف گرفته شود. آنچه در قانون اساسی لبنان هم ذکر شده است. هرگونه تصمیم دولت که همه طوایف در آن دخیل نباشند، مشروعیت خود را از دست میدهد. دولت لبنان تصمیمی غیر قانونی و مغایر با منشور ملی لبنان و نقض قانون اساسی لبنان گرفت که اگر اجرایی شود حزبالله از این طرق نیز می تواند واکنش جدی نشان دهد.
پنجم. مقابله با تجاوزات اسرائیل: حزبالله ممکن است در پاسخ به نقض مکرر آتش بس توسط اسرائیل و عدم اقدام و مقابله ارتش لبنان جهت دفاع از کشور و حمله متقابل به اسرائیل طی ماههای گذشته، با پایان دادن به صبر استراتژیک خود همچون قبل به عنوان نیروی مقاومت در برابر اشغال اقدام کند. این گزینه میتواند منجر به جنگی جدید شود که احتمالا کشورهای دیگر را نیز درگیر خواهد کرد. و خلع سلاح سالبه به انتفاء موضوع شود. به همین منظور، شیخ نعیم قاسم خطاب به دولت گفت «ما و اسرائیلیها را به حال خود بگذارید و خودتان کنار بایستید».
ششم. گفتگوی ملی: شرایط فعلی و خطرات موجود برای لبنان میتواند باب گفتوگو را برای حل موضوع باز کند. به گفته نبیه بری از زمان برقراری آتش بس تا کنون حزب الله حتی یک گلوله شلیک نکرده است درحالی که رژیم صهیونیستی همچنان به حملات خود ادامه می دهد. نبیه بری خاطرنشان کرد: تا زمانی که اسرائیل از انجام تعهدات خود سرباز می زند، هیچ تصمیمی درمورد حزب الله را نمی توان تطبیق داد. او همچنین خواستار گفت وگوی ملی درخصوص انحصار سلاح در دست دولت شد اما نه به روشی که اکنون مطرح است.
البته با توجه به فشارهای زیاد خارجی روی دولت و تحمیل زمان بندی، بعید به نظر میرسد که فعلاً گفتوگوی ملی درباره خلع سلاح رخ دهد.
هفتم. ادغام در ارتش لبنان: ایده ادغام نیروهای مقاومت در ارتش به عنوان بخشی از یک استراتژی دفاعی یکپارچه با هدف انتقال این قابلیتها به دولت و نیروهای نظامی و امنیتی هم مطرح است. با این اقدام، تواناییهای حزب و ارتش در حفاظت از دولت لبنان به هم پیوند میخورد. البته شک نیست که سلاحهای استراتژیک که تهدیدی برای اسرائیل تلقی می شوند، همانطور که با ارتش سوریه برخورد شد، به عنوان بخشی از یک استراتژی برای جلوگیری از ظهور هر نیرویی که موجودیت اسرائیل را تهدید کند، در دست ارتش لبنان هم پذیرفته نخواهند شد و قطعا اسرائیل برای نابودی آنها اقدام خواهد کرد.
همچنانکه از سال ۱۹۴۸ به خاطر تامین امنیت اسرائیل، ارتش لبنان تحت تحریم تسلیحاتی و محدودیتهای سیاسی بوده و در حال حاضر هم فاقد تواناییهای لازم برای جلوگیری از تهاجمات اسرائیل است.
هشتم. ورود به جنگ داخلی: وقتی ارتش لبنان مامور تهیه نقشه راه برای خلع سلاح می شود، بالتبع خود ارتش هم باید این طرح را اجرا کند که با توجه به اینکه حزبالله صراحتاً اعلام کرد که این تصمیم را به رسمیت نمیشناسد اگر دولت ُمصِر به اجرا باشد، به منزله تمایل دولت به تقابل نظامی با حزبالله است. این بدان معناست که هر گونه اقدامی برای اجرای خلع سلاح بناگزیر امکان جنگ داخلی را غیر قابل اجتناب می کند.
خلع سلاح حزب الله بخشی از پروژه نظم جدید منطقه ای مورد نظر اسرائیل و آمریکا است. با خلع سلاح حزب الله از اسرائیل رفع تهدید می شود و موجب تسهیل پیوستن لبنان به روند عادی سازی روابط با اسرائیل از یک سو و تشکیل اسرائیل بزرگ از سوی دیگر می شود. اگر این اتفاق محقق گردد، گام های بعدی با سرعت بیشتری برداشته می شود.
روزنامه اطلاعات، ۸ شهریور ۱۴۰۴.
https://www.ettelaat.com/news/109996ط
Https://www.tgoop.com/maktuob
برخلاف گزینه اول، در این حالت حزب الله تمایلی به تقابل ندارد.
چهارم. خروج از دولت: اگر دولت لبنان طرح خلع سلاح ارتش را تصویب کند و به سمت اجرای عملی خلع سلاح پیش رود، وزرای شیعه میتوانند اقدام به تحریم و خروج از دولت و دعوت مردم به تجمعات خیابانی کنند که به طور بالقوه باعث فروپاشی دولت و فلج شدن کشورشود.
ماهیت نظام لبنان مبتنی بر توازن طائفه ای است و براین اساس، تصمیمات در لبنان باید بر اساس توافق همه طوایف گرفته شود. آنچه در قانون اساسی لبنان هم ذکر شده است. هرگونه تصمیم دولت که همه طوایف در آن دخیل نباشند، مشروعیت خود را از دست میدهد. دولت لبنان تصمیمی غیر قانونی و مغایر با منشور ملی لبنان و نقض قانون اساسی لبنان گرفت که اگر اجرایی شود حزبالله از این طرق نیز می تواند واکنش جدی نشان دهد.
پنجم. مقابله با تجاوزات اسرائیل: حزبالله ممکن است در پاسخ به نقض مکرر آتش بس توسط اسرائیل و عدم اقدام و مقابله ارتش لبنان جهت دفاع از کشور و حمله متقابل به اسرائیل طی ماههای گذشته، با پایان دادن به صبر استراتژیک خود همچون قبل به عنوان نیروی مقاومت در برابر اشغال اقدام کند. این گزینه میتواند منجر به جنگی جدید شود که احتمالا کشورهای دیگر را نیز درگیر خواهد کرد. و خلع سلاح سالبه به انتفاء موضوع شود. به همین منظور، شیخ نعیم قاسم خطاب به دولت گفت «ما و اسرائیلیها را به حال خود بگذارید و خودتان کنار بایستید».
ششم. گفتگوی ملی: شرایط فعلی و خطرات موجود برای لبنان میتواند باب گفتوگو را برای حل موضوع باز کند. به گفته نبیه بری از زمان برقراری آتش بس تا کنون حزب الله حتی یک گلوله شلیک نکرده است درحالی که رژیم صهیونیستی همچنان به حملات خود ادامه می دهد. نبیه بری خاطرنشان کرد: تا زمانی که اسرائیل از انجام تعهدات خود سرباز می زند، هیچ تصمیمی درمورد حزب الله را نمی توان تطبیق داد. او همچنین خواستار گفت وگوی ملی درخصوص انحصار سلاح در دست دولت شد اما نه به روشی که اکنون مطرح است.
البته با توجه به فشارهای زیاد خارجی روی دولت و تحمیل زمان بندی، بعید به نظر میرسد که فعلاً گفتوگوی ملی درباره خلع سلاح رخ دهد.
هفتم. ادغام در ارتش لبنان: ایده ادغام نیروهای مقاومت در ارتش به عنوان بخشی از یک استراتژی دفاعی یکپارچه با هدف انتقال این قابلیتها به دولت و نیروهای نظامی و امنیتی هم مطرح است. با این اقدام، تواناییهای حزب و ارتش در حفاظت از دولت لبنان به هم پیوند میخورد. البته شک نیست که سلاحهای استراتژیک که تهدیدی برای اسرائیل تلقی می شوند، همانطور که با ارتش سوریه برخورد شد، به عنوان بخشی از یک استراتژی برای جلوگیری از ظهور هر نیرویی که موجودیت اسرائیل را تهدید کند، در دست ارتش لبنان هم پذیرفته نخواهند شد و قطعا اسرائیل برای نابودی آنها اقدام خواهد کرد.
همچنانکه از سال ۱۹۴۸ به خاطر تامین امنیت اسرائیل، ارتش لبنان تحت تحریم تسلیحاتی و محدودیتهای سیاسی بوده و در حال حاضر هم فاقد تواناییهای لازم برای جلوگیری از تهاجمات اسرائیل است.
هشتم. ورود به جنگ داخلی: وقتی ارتش لبنان مامور تهیه نقشه راه برای خلع سلاح می شود، بالتبع خود ارتش هم باید این طرح را اجرا کند که با توجه به اینکه حزبالله صراحتاً اعلام کرد که این تصمیم را به رسمیت نمیشناسد اگر دولت ُمصِر به اجرا باشد، به منزله تمایل دولت به تقابل نظامی با حزبالله است. این بدان معناست که هر گونه اقدامی برای اجرای خلع سلاح بناگزیر امکان جنگ داخلی را غیر قابل اجتناب می کند.
خلع سلاح حزب الله بخشی از پروژه نظم جدید منطقه ای مورد نظر اسرائیل و آمریکا است. با خلع سلاح حزب الله از اسرائیل رفع تهدید می شود و موجب تسهیل پیوستن لبنان به روند عادی سازی روابط با اسرائیل از یک سو و تشکیل اسرائیل بزرگ از سوی دیگر می شود. اگر این اتفاق محقق گردد، گام های بعدی با سرعت بیشتری برداشته می شود.
روزنامه اطلاعات، ۸ شهریور ۱۴۰۴.
https://www.ettelaat.com/news/109996ط
Https://www.tgoop.com/maktuob
❤5
مقاله: روزنامه ایران، سه شنبه ۱۱ شهریور۱۴۰۴. اسرائیل بزرگ یا پایان صهیونیسم؟ صهیونیسم – مسیحی (۳)
سید عطاءالله مهاجرانی
صهیونیستها برای تحقق ایده و یا آرمان اسرائیل بزرگ به آمریکا تکیه مطلق دارند. بدون آمریکا و بدون کمکهای تسلیحاتی، فنی، مالی، سیاسی و تبلیغاتی آمریکا، اسرائیل نمیتواند دوام بیاورد. چنان که نتانیاهو در همان سفری که سال ۲۰۱۵ زمان اوباما به آمریکا رفت و اوباما حاضر نشد با او ملاقات کند، روز سوم ماه فوریه ۲۰۱۵ در کنگره آمریکا سخنرانی کرد. در سخنرانیاش که موضوعش ایران بود، نزدیک به 100 بار نام ایران را تکرار کرد! نمایندگان کنگره هم در سخنرانی ۴۳ دقیقه ای۴۰ بار برایش قیام کردند، کف زدند و نشان دادند که کنگره آمریکا در حقیقت ماهیت و جهت صهیونیستی دارد. تا به امروز چنین استقبالی از رئیس جمهوری آمریکا در کنگره به عمل نیامده است. گویی نمایندگان میدانستند که حمایت لابی مالی و تبلیغاتی صهیونیستی از آنان در انتخابات آینده کنگره به نشان دادن اشتیاقشان و کف زدنهای بیپایان برای نتانیاهو نسبت دارد. نکته قابل توجه این بود که سفر نتانیاهو به دعوت دولت انجام نشده بود. او به دعوت کنگره به آمریکا آمد تا ناخشنودی و نقد خود را نسبت به مذاکرات دولت اوباما و ایران (برجام) نشان دهد. در این سخنرانی گفت: «این «گنبد مرمرین» کاپیتول هیل برای اسرائیل سیستم دفاعی «گنبد آهنین» تدارک دیده است. اسرائیل برای دفاع از خود نیازی به آمریکا ندارد.» در جنگ و حمله به ایران به ناگزیر در روز دوازدهم جنگ نتانیاهو دست به دامان ترامپ و امیر قطر و نروژ شد تا جنگ متوقف شود. در سخنرانی نتانیاهو یک جمله کلیدی وجود دارد که در بحث مسیحیت- صهیونیستی با اهمیت است. گفت: «The remarkable alliance between Israel and the United States has always been above politics. It must always remain above politics.
«اتحاد ممتاز اسرائیل و آمریکا همیشه فراتر از سیاست بوده است. بایست برای همیشه ورای سیاست باقی بماند.» در تفسیر نتانیاهو «این اتحاد به خاطر داشتن سرنوشت مشترک و ارتباط با سرزمین مقدس است.» در واقع نتانیاهو از همان مسیحیت - صهیونیسم سخن گفته است، منتها اندکی در پرده و پوشیده.
مسیحیت صهیونیستی ورای سیاست است. یعنی به آمد و رفت احزاب و دولتها و رؤسای جمهوری ربطی ندارد. حتی در همان موقعیت انتقادی شکل گرفته بین اوباما و نتانیاهو، نتانیاهو از اوباما تجلیل کرد و گفت: «نمیتواند خدمات بسیار مهم و حساس و استراتژیک آمریکا به اسرائیل در دوران اوباما را بیان کند. این موارد بایست بین رئیس جمهوری آمریکا و نخستوزیر اسرائیل محرمانه بماند.»
چنانکه میدانیم، معماری تحریمها علیه ایران در زمان اوباما آغاز شد. در آغاز از تحریم هوشمند سخن گفتند و سپس همان تحریم توسعه و تعمیق یافت. حمایت همه جانبه آمریکا از اسرائیل در بین برخی از مسیحیان در آمریکا تبدیل به گرایش با انگیزه دینی شده است. بدیهی است که این گرایش در اتاقهای فکر سیاسی، نظریه پردازی شده است. وقتی ژوزف بایدن اعلام کرد که «صهیونیست است و برای صهیونیست بودن لازم نیست که یهودی باشد» دیگر صریحتر از این نمیشد پیوند و یا پیوست آمریکا و اسرائیل را بیان کرد. پروژه صهیونیسم ـ مسیحی از دهها سال پیش طراحی و گام به گام پیش رفته است. تا به جایی رسیدیم که طرفداری آمریکا از اسرائیل تبدیل به امری دینی و الهیاتی میشود. اسرائیل از این پدیده برای تحقق اسرائیل بزرگ و بسط سرزمینی و تفسیری تحریف شده که از کتاب مقدس دارد، بهره میبرد. در واقع اگر برای حمایت بیچون و چرا و بیحد و حساب از اسرائیل پشتوانه مذهبی سامان داده شود که شده است، سیاستمداران به ناگزیر همین خط مشی را دنبال میکنند. دو حزب جمهوری و دموکرات در حمایت همه جانبه از اسرائیل با هم رقابت میکنند. به لحاظ سازماندهی سیاسی نیز دهها سال است که لابی صهیونیستی در آمریکا نبض انتخابات کنگره و سنا را در دست دارد، به نامزدهای هر دو حزب کمک میکند. افراد خود را به عنوان دستیار و مشاور در دفتر نمایندگان کنگره و سنا سازمان میدهد. آن وقت ما از شنیدن مواضع صهیونیستی برخی سناتورها یا نمایندگان کنگره تعجب میکنیم. زیرا مسیحیت- صهیونیستی سیمایش آشکار نیست. «صورتی در زیر دارد آنچه در بالاستی!»
سید عطاءالله مهاجرانی
صهیونیستها برای تحقق ایده و یا آرمان اسرائیل بزرگ به آمریکا تکیه مطلق دارند. بدون آمریکا و بدون کمکهای تسلیحاتی، فنی، مالی، سیاسی و تبلیغاتی آمریکا، اسرائیل نمیتواند دوام بیاورد. چنان که نتانیاهو در همان سفری که سال ۲۰۱۵ زمان اوباما به آمریکا رفت و اوباما حاضر نشد با او ملاقات کند، روز سوم ماه فوریه ۲۰۱۵ در کنگره آمریکا سخنرانی کرد. در سخنرانیاش که موضوعش ایران بود، نزدیک به 100 بار نام ایران را تکرار کرد! نمایندگان کنگره هم در سخنرانی ۴۳ دقیقه ای۴۰ بار برایش قیام کردند، کف زدند و نشان دادند که کنگره آمریکا در حقیقت ماهیت و جهت صهیونیستی دارد. تا به امروز چنین استقبالی از رئیس جمهوری آمریکا در کنگره به عمل نیامده است. گویی نمایندگان میدانستند که حمایت لابی مالی و تبلیغاتی صهیونیستی از آنان در انتخابات آینده کنگره به نشان دادن اشتیاقشان و کف زدنهای بیپایان برای نتانیاهو نسبت دارد. نکته قابل توجه این بود که سفر نتانیاهو به دعوت دولت انجام نشده بود. او به دعوت کنگره به آمریکا آمد تا ناخشنودی و نقد خود را نسبت به مذاکرات دولت اوباما و ایران (برجام) نشان دهد. در این سخنرانی گفت: «این «گنبد مرمرین» کاپیتول هیل برای اسرائیل سیستم دفاعی «گنبد آهنین» تدارک دیده است. اسرائیل برای دفاع از خود نیازی به آمریکا ندارد.» در جنگ و حمله به ایران به ناگزیر در روز دوازدهم جنگ نتانیاهو دست به دامان ترامپ و امیر قطر و نروژ شد تا جنگ متوقف شود. در سخنرانی نتانیاهو یک جمله کلیدی وجود دارد که در بحث مسیحیت- صهیونیستی با اهمیت است. گفت: «The remarkable alliance between Israel and the United States has always been above politics. It must always remain above politics.
«اتحاد ممتاز اسرائیل و آمریکا همیشه فراتر از سیاست بوده است. بایست برای همیشه ورای سیاست باقی بماند.» در تفسیر نتانیاهو «این اتحاد به خاطر داشتن سرنوشت مشترک و ارتباط با سرزمین مقدس است.» در واقع نتانیاهو از همان مسیحیت - صهیونیسم سخن گفته است، منتها اندکی در پرده و پوشیده.
مسیحیت صهیونیستی ورای سیاست است. یعنی به آمد و رفت احزاب و دولتها و رؤسای جمهوری ربطی ندارد. حتی در همان موقعیت انتقادی شکل گرفته بین اوباما و نتانیاهو، نتانیاهو از اوباما تجلیل کرد و گفت: «نمیتواند خدمات بسیار مهم و حساس و استراتژیک آمریکا به اسرائیل در دوران اوباما را بیان کند. این موارد بایست بین رئیس جمهوری آمریکا و نخستوزیر اسرائیل محرمانه بماند.»
چنانکه میدانیم، معماری تحریمها علیه ایران در زمان اوباما آغاز شد. در آغاز از تحریم هوشمند سخن گفتند و سپس همان تحریم توسعه و تعمیق یافت. حمایت همه جانبه آمریکا از اسرائیل در بین برخی از مسیحیان در آمریکا تبدیل به گرایش با انگیزه دینی شده است. بدیهی است که این گرایش در اتاقهای فکر سیاسی، نظریه پردازی شده است. وقتی ژوزف بایدن اعلام کرد که «صهیونیست است و برای صهیونیست بودن لازم نیست که یهودی باشد» دیگر صریحتر از این نمیشد پیوند و یا پیوست آمریکا و اسرائیل را بیان کرد. پروژه صهیونیسم ـ مسیحی از دهها سال پیش طراحی و گام به گام پیش رفته است. تا به جایی رسیدیم که طرفداری آمریکا از اسرائیل تبدیل به امری دینی و الهیاتی میشود. اسرائیل از این پدیده برای تحقق اسرائیل بزرگ و بسط سرزمینی و تفسیری تحریف شده که از کتاب مقدس دارد، بهره میبرد. در واقع اگر برای حمایت بیچون و چرا و بیحد و حساب از اسرائیل پشتوانه مذهبی سامان داده شود که شده است، سیاستمداران به ناگزیر همین خط مشی را دنبال میکنند. دو حزب جمهوری و دموکرات در حمایت همه جانبه از اسرائیل با هم رقابت میکنند. به لحاظ سازماندهی سیاسی نیز دهها سال است که لابی صهیونیستی در آمریکا نبض انتخابات کنگره و سنا را در دست دارد، به نامزدهای هر دو حزب کمک میکند. افراد خود را به عنوان دستیار و مشاور در دفتر نمایندگان کنگره و سنا سازمان میدهد. آن وقت ما از شنیدن مواضع صهیونیستی برخی سناتورها یا نمایندگان کنگره تعجب میکنیم. زیرا مسیحیت- صهیونیستی سیمایش آشکار نیست. «صورتی در زیر دارد آنچه در بالاستی!»
👍4
صهیونیسم مسیحی چیست و چه مختصاتی دارد؟ اشاره به این نکته گره گشاست. در دهم ماه مارس سال ۱۸۹۶ ملاقاتی بین تئودور هرتسل و ویلیام هنری هرتشلر، کشیش انگلیسی در سوئیس اتفاق افتاد. هرتشلر در سال ۱۸۸۲ کتاب «بازگشت به فلسطین مطابق پیشگوییهای تورات» را منتشر کرده بود. هرتسل در همان سالی که با هرتشلر ملاقات کرده بود؛ کتاب «دولت یهود» را منتشر کرد. ملاقات این دو به عنوان اولین ملاقات و پیوند بین صهیونیسم هرتسلی و صهیونیسم مسیحی تفسیر شده است. با دقت در کتاب هرتسل و هرتشلر میتوانیم مبانی پیوند مسیحیت و صهیونیسم را شناسایی کنیم. میتوان سه رکن اصلی برای این نظریه جستوجو کرد:
یکم: یهودیان قوم برگزیده خداوند هستند. حتی درباره تفسیر زبان و تاریخ شکلگیری زبان عبری، برخی زبان شناسان یهودی باور دارند که زبان عبری زبان خداوند است. حروف زبان عبری را به همین شکل یهوه خدای یهود طراحی کرده است.
دوم: خداوند، سرزمین از نیل تا فرات را به یهودیان بخشیده است.
سوم: مسیح در سرزمین موعود یعنی بیتالمقدس ظهور میکند.
این مبانی به سرزمین فلسطین (از دید صهیونیستها، ارض اسرائیل) و دولت یهودی در اسرائیل تقدس میبخشد. در واقع با تشکیل دولت اسرائیل در سال ۱۹۴۸ وعده خداوند تحقق یافته است. وقتی جیمی کارتر رئیسجمهوری آمریکا در ۱۲ ماه مارس ۱۹۷۹ (۲۱اسفندماه سال ۱۳۵۷) در کنیسه اسرائیل گفت: «آمریکا و اسرائیل میراث توراتی مشترک دارند»، در واقع همان تفسیر مسیحیت صهیونیستی بود. از سویی با پیروزی انقلاب اسلامی و سقوط نظام سلطنتی پهلوی که عامل آمریکا در منطقه و هم پیمان اسرائیل بود، کارتر کوشید نگرانیهای اسرائیل را برطرف کند. در واقع بنیان سخنش این بود که گفت آمریکا و اسرائیل دین و آرمان مشترک دارند. ۴۵ سال پس از سخنرانی کارتر، سناتور صهیونیست ایالت کلرادو، جان هیکنلوپر (قبلاً فرماندار کلرادو بود) در کنفرانس عمومی یهودیان آمریکا در ۱۱ ماه مارس سال۲۰۲۴ گفت «اگر ما از اسرائیل (یعنی کشتار فلسطینیها در غزّه) حمایت نکنیم خداوند از ما خشمگین میشود.»
سخن او تفسیر سخن نتانیاهو است که حمایت از اسرائیل فراتر از سیاست است، یعنی جنبه هویتی و دینی یافته است. وقتی چنین بود، قوانین بینالمللی و عهدنامهها و حتی قوانین آمریکا درباره اسرائیل و طرفداران اسرائیل ملاک عمل نیست. آمریکا همیشه قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل را که موجب ناخشنودی اسرائیل شده یا میشود یا خواهد شد را وتو کرده و میکند و خواهد کرد. دیگر صریحتر از نماینده ترامپ، توماس باراک که در لبنان مردم لبنان را غیر متمدن و روزنامه نگاران و خبرنگاران را حیوان خطاب کرد و گفت: «اسرائیل در مرزهای کشورهای اطراف خود هر جا بخواهد میرود!» هر جا بخواهد!؟ یعنی تمام سرزمینهایی که اسرائیل از نیل تا فرات از آن خود میداند. دو نوار آبی بالا و پایین پرچم اسرائیل نشانه از نیل تا فرات است. این مدعا در سرود ملی اسرائیل نیز دیده میشود.
در واقع مسیحیت صهیونیستی به مثابه پشتوانه نظری و اعتقادی توسعهطلبی اسرائیل عمل میکند. برای ترویج و تحکیم این نظریه بایست اسلام و کشورهای عربی و مسلمان بویژه ایران همیشه متهم باشند. رساتر از هر کسی برنارد لوئیس، مرشد نتانیاهو این ماجرای دیو و دلبر نشان دادن اسلام و اسرائیل را تئوریزه کرده است. مسلمانان همه عقب مانده و کم خرد و خشن و وحشی هستند و اسرائیل تنها دموکراسی خاورمیانه و طرفدار حقوق بشر و آزادی است! غریب است که بعد از کشتار مردمان غزه و ویرانی خانهها، همچنان این دوگانه را ترویج میکنند. حد اکثر صدراعظم آلمان میپذیرد که کار کثیفی انجام میشود. وی گفت: «اسرائیل این کار کثیف را از طرف همه ما انجام میدهد.»
موسی که در 10 فرمان گفت «قتل مکن!» وسیله توجیه قتل عام یک ملت میشود. مسیح که نماد محبت و انسان دوستی بود، ابزار توجیه انسانکشی و ستم میشود. واقعیت این است که مسیحیت صهیونیستی که امروز پشتوانه تجاوز و آدمکشی است؛ نسبتی با تعالیم آیین یهود و مسیحیت ندارد. چنان که باورهای داعش در قتل و شکنجه نسبتی با حقیقت اسلام نداشته و ندارد. دین ابزار توجیه شده است. تمام سخنم این است که بدون شناخت مسیحیت صهیونیستی، شناخت حمایت مطلق آمریکا از اسرائیل ممکن نخواهد بود.
یکم: یهودیان قوم برگزیده خداوند هستند. حتی درباره تفسیر زبان و تاریخ شکلگیری زبان عبری، برخی زبان شناسان یهودی باور دارند که زبان عبری زبان خداوند است. حروف زبان عبری را به همین شکل یهوه خدای یهود طراحی کرده است.
دوم: خداوند، سرزمین از نیل تا فرات را به یهودیان بخشیده است.
سوم: مسیح در سرزمین موعود یعنی بیتالمقدس ظهور میکند.
این مبانی به سرزمین فلسطین (از دید صهیونیستها، ارض اسرائیل) و دولت یهودی در اسرائیل تقدس میبخشد. در واقع با تشکیل دولت اسرائیل در سال ۱۹۴۸ وعده خداوند تحقق یافته است. وقتی جیمی کارتر رئیسجمهوری آمریکا در ۱۲ ماه مارس ۱۹۷۹ (۲۱اسفندماه سال ۱۳۵۷) در کنیسه اسرائیل گفت: «آمریکا و اسرائیل میراث توراتی مشترک دارند»، در واقع همان تفسیر مسیحیت صهیونیستی بود. از سویی با پیروزی انقلاب اسلامی و سقوط نظام سلطنتی پهلوی که عامل آمریکا در منطقه و هم پیمان اسرائیل بود، کارتر کوشید نگرانیهای اسرائیل را برطرف کند. در واقع بنیان سخنش این بود که گفت آمریکا و اسرائیل دین و آرمان مشترک دارند. ۴۵ سال پس از سخنرانی کارتر، سناتور صهیونیست ایالت کلرادو، جان هیکنلوپر (قبلاً فرماندار کلرادو بود) در کنفرانس عمومی یهودیان آمریکا در ۱۱ ماه مارس سال۲۰۲۴ گفت «اگر ما از اسرائیل (یعنی کشتار فلسطینیها در غزّه) حمایت نکنیم خداوند از ما خشمگین میشود.»
سخن او تفسیر سخن نتانیاهو است که حمایت از اسرائیل فراتر از سیاست است، یعنی جنبه هویتی و دینی یافته است. وقتی چنین بود، قوانین بینالمللی و عهدنامهها و حتی قوانین آمریکا درباره اسرائیل و طرفداران اسرائیل ملاک عمل نیست. آمریکا همیشه قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل را که موجب ناخشنودی اسرائیل شده یا میشود یا خواهد شد را وتو کرده و میکند و خواهد کرد. دیگر صریحتر از نماینده ترامپ، توماس باراک که در لبنان مردم لبنان را غیر متمدن و روزنامه نگاران و خبرنگاران را حیوان خطاب کرد و گفت: «اسرائیل در مرزهای کشورهای اطراف خود هر جا بخواهد میرود!» هر جا بخواهد!؟ یعنی تمام سرزمینهایی که اسرائیل از نیل تا فرات از آن خود میداند. دو نوار آبی بالا و پایین پرچم اسرائیل نشانه از نیل تا فرات است. این مدعا در سرود ملی اسرائیل نیز دیده میشود.
در واقع مسیحیت صهیونیستی به مثابه پشتوانه نظری و اعتقادی توسعهطلبی اسرائیل عمل میکند. برای ترویج و تحکیم این نظریه بایست اسلام و کشورهای عربی و مسلمان بویژه ایران همیشه متهم باشند. رساتر از هر کسی برنارد لوئیس، مرشد نتانیاهو این ماجرای دیو و دلبر نشان دادن اسلام و اسرائیل را تئوریزه کرده است. مسلمانان همه عقب مانده و کم خرد و خشن و وحشی هستند و اسرائیل تنها دموکراسی خاورمیانه و طرفدار حقوق بشر و آزادی است! غریب است که بعد از کشتار مردمان غزه و ویرانی خانهها، همچنان این دوگانه را ترویج میکنند. حد اکثر صدراعظم آلمان میپذیرد که کار کثیفی انجام میشود. وی گفت: «اسرائیل این کار کثیف را از طرف همه ما انجام میدهد.»
موسی که در 10 فرمان گفت «قتل مکن!» وسیله توجیه قتل عام یک ملت میشود. مسیح که نماد محبت و انسان دوستی بود، ابزار توجیه انسانکشی و ستم میشود. واقعیت این است که مسیحیت صهیونیستی که امروز پشتوانه تجاوز و آدمکشی است؛ نسبتی با تعالیم آیین یهود و مسیحیت ندارد. چنان که باورهای داعش در قتل و شکنجه نسبتی با حقیقت اسلام نداشته و ندارد. دین ابزار توجیه شده است. تمام سخنم این است که بدون شناخت مسیحیت صهیونیستی، شناخت حمایت مطلق آمریکا از اسرائیل ممکن نخواهد بود.
❤31
بی بی زهراء خانم مادر بزرگ پدری ام، بهشت بود!عطرآگین و خوشرنگ و روی و بسیار خوش سخن. از نوادری بود که وقتی به چهره اش نگاه می کردم؛ مانند چشمه دوزاغه مهاجران روشن و فروزنده و خوشاهنگ و آرامش بخش بود. تبسمش همیشگی بود. نمازش را می دیدم. برایم تجسم ایمان ناب و زلالی باران و خنکای نسیم بهاری بود. ایمانش تماشایی بود! او خدا را تماشا می کرد. همان که گفته اند:
گوشم شنید قصه ایمان و مست شد
کو قسم چشم دیدن ایمانم آرزوست
تغییر حالتش را موقع نماز به خوبی احساس می کردم. وقتی چشمان روشنش در حدقه می گشت و به بالا نگاه می کرد و لب هایش به دعا تکان می خورد و تبسمش می شکفت؛ دلم آب می شد!
پدر بزرگم هم همین گونه بود. انسان هایی بودند که از بهشت آمده بودند. مدتی مهمان این جهان بودند. تا ما فرزندانشان بهشت را به یاد بیاوریم. باور کنیم که حقیقتاً بهشت وجود دارد! در این جهان با فقری عزیز و استغنایی غریب و سادگی همانند سبزه بهاری و صفایی مثل باران به سر بردند و رفتند. با زندگی خود به زندگی ما معنا بخشیدند. می بخشند. این معنا بخشندگی خارج از حیطه زمان است. پس از گذار سالیان بسیار همچنان سرمست و سرشار از همان معنای ایمان آنها هستم. ما کودکان خوش اقبالی بودیم. که دوران کودکی و نوجوانی مان در کنار و در سایه محبت پدر بزرگ و مادر بزرگ سپری شد و می شد.آن ها وقت و بیشتری برای حرف زدن با ما داشتند. برای بازی با ما بیشتر حوصله می کردند.مادر بزرگم سواد نداشت؛ اما گنجینه ای از تک بیت و ضرب المثل و متل و حکایت در حافظه اش می درخشید. ممکن نبود در صحبتی تک بیتی نگوید یا ضرب المثلی به عنوان شاهد سخنش بر زبان نیاورد. یا به حکایتی اشاره نکند. بعضی حکایت ها از دوران جوانی و آغاز زندگی مشترک با پدر بزرگم در مهاجران بود. به پدر بزرگم می گفت: « آسید علی یادته رفته بودیم دشت چما! توی گندمزارا می دویدی، یکدفعه یک گله ملوچه از لای گندمزارا پر زد. تو دو تا ملوچه را توی هوا گرفتی! یه بار بلبل گرفتی. مثل یک تکه طلای زنده بود. آوردی به من دادی. توی دستم پر و بال می زد. نوک منقار و بال و سر بلبل را ماچ کردم. پروازش دادم! توی گندمزار بغلم کردی. از زمین بلندم کردی. سفت ماچم کردی! هی می گفتم. آسید علی! ببین دارند می بینند! می گفتی ببینند. یه شوهری زنش را ماچ کرده! تو بیست سالت بود. من ۱۴ سالم بود. سه سال بود عروسی کرده بودیم٬»
پدر بزرگم آرام می خندید. چشمان زیتونی-خاکستری اش برق می زد. چشمانش می خندید. موقع نماز تلآلوی اشک را در چشمانش می دیدم. کسانی که مادر بزرگم را درست نمی شناختند. از بس شمرده و سنجیده حرف می زد؛ گمان می کردند باسواد است! تک بیت ها را دقیق و خوشاهنگ ادا می کرد. به حدی که گویی وزن شعر را می شناخت. واژه ها را به جا و درست به کار می برد.
چارقد ململ سپیدش، سپیدی پوست صورتش را بیشتر نمایان می کرد. چشمانش روشن و عسلی بود. رنگ چشمان پدرم و عمه خانم آغا به بی بی رفته بود. عمو نبی چشم هایش مثل پدر بزرگم زیتونی -خاکستری بود. وقتی در خانه حاج حسن غلامی در خیابان براتی روبروی باغ فردوس زندگی می کردیم. مادر بزرگم و پدر بزرگم شبا توی صندوقخانه می خوابیدند. سه متر و نیم در یک و نیم متر بود. رختخواب و یخدان هم توی صندوق خانه بود. کتابی کنار هم می خوابیدند. مادر بزرگم پشتش خمیده بود. این خمیدگی سال به سال بیشتر شد. در زمستان سال ۱۳۲۲ در پنجاه سالگی از بالای اسب توی مهاجران روی صخره( می گفتیم کَمَر) سقوط کرده بود. روستای مهاجران کوهستانی بود. برای همین می گفتند مهاجران کمر. وضعیت درمان و دارو و رساندن بیمار یا مجروح از ده به شهر مکافات داشت. مهره های شکسته کمرش کج مانده و جوش خورده بود. از حالت خمیدگی شبیه حالت احترام به رکوع کامل در آمده بود. اسکندر شکسته بند مشهور اراک که ارمنی بود و خانه اش کنار رودخانه بود؛ گفته بود دیگر نمی شود مهره ها را جا انداخت.
گوشم شنید قصه ایمان و مست شد
کو قسم چشم دیدن ایمانم آرزوست
تغییر حالتش را موقع نماز به خوبی احساس می کردم. وقتی چشمان روشنش در حدقه می گشت و به بالا نگاه می کرد و لب هایش به دعا تکان می خورد و تبسمش می شکفت؛ دلم آب می شد!
پدر بزرگم هم همین گونه بود. انسان هایی بودند که از بهشت آمده بودند. مدتی مهمان این جهان بودند. تا ما فرزندانشان بهشت را به یاد بیاوریم. باور کنیم که حقیقتاً بهشت وجود دارد! در این جهان با فقری عزیز و استغنایی غریب و سادگی همانند سبزه بهاری و صفایی مثل باران به سر بردند و رفتند. با زندگی خود به زندگی ما معنا بخشیدند. می بخشند. این معنا بخشندگی خارج از حیطه زمان است. پس از گذار سالیان بسیار همچنان سرمست و سرشار از همان معنای ایمان آنها هستم. ما کودکان خوش اقبالی بودیم. که دوران کودکی و نوجوانی مان در کنار و در سایه محبت پدر بزرگ و مادر بزرگ سپری شد و می شد.آن ها وقت و بیشتری برای حرف زدن با ما داشتند. برای بازی با ما بیشتر حوصله می کردند.مادر بزرگم سواد نداشت؛ اما گنجینه ای از تک بیت و ضرب المثل و متل و حکایت در حافظه اش می درخشید. ممکن نبود در صحبتی تک بیتی نگوید یا ضرب المثلی به عنوان شاهد سخنش بر زبان نیاورد. یا به حکایتی اشاره نکند. بعضی حکایت ها از دوران جوانی و آغاز زندگی مشترک با پدر بزرگم در مهاجران بود. به پدر بزرگم می گفت: « آسید علی یادته رفته بودیم دشت چما! توی گندمزارا می دویدی، یکدفعه یک گله ملوچه از لای گندمزارا پر زد. تو دو تا ملوچه را توی هوا گرفتی! یه بار بلبل گرفتی. مثل یک تکه طلای زنده بود. آوردی به من دادی. توی دستم پر و بال می زد. نوک منقار و بال و سر بلبل را ماچ کردم. پروازش دادم! توی گندمزار بغلم کردی. از زمین بلندم کردی. سفت ماچم کردی! هی می گفتم. آسید علی! ببین دارند می بینند! می گفتی ببینند. یه شوهری زنش را ماچ کرده! تو بیست سالت بود. من ۱۴ سالم بود. سه سال بود عروسی کرده بودیم٬»
پدر بزرگم آرام می خندید. چشمان زیتونی-خاکستری اش برق می زد. چشمانش می خندید. موقع نماز تلآلوی اشک را در چشمانش می دیدم. کسانی که مادر بزرگم را درست نمی شناختند. از بس شمرده و سنجیده حرف می زد؛ گمان می کردند باسواد است! تک بیت ها را دقیق و خوشاهنگ ادا می کرد. به حدی که گویی وزن شعر را می شناخت. واژه ها را به جا و درست به کار می برد.
چارقد ململ سپیدش، سپیدی پوست صورتش را بیشتر نمایان می کرد. چشمانش روشن و عسلی بود. رنگ چشمان پدرم و عمه خانم آغا به بی بی رفته بود. عمو نبی چشم هایش مثل پدر بزرگم زیتونی -خاکستری بود. وقتی در خانه حاج حسن غلامی در خیابان براتی روبروی باغ فردوس زندگی می کردیم. مادر بزرگم و پدر بزرگم شبا توی صندوقخانه می خوابیدند. سه متر و نیم در یک و نیم متر بود. رختخواب و یخدان هم توی صندوق خانه بود. کتابی کنار هم می خوابیدند. مادر بزرگم پشتش خمیده بود. این خمیدگی سال به سال بیشتر شد. در زمستان سال ۱۳۲۲ در پنجاه سالگی از بالای اسب توی مهاجران روی صخره( می گفتیم کَمَر) سقوط کرده بود. روستای مهاجران کوهستانی بود. برای همین می گفتند مهاجران کمر. وضعیت درمان و دارو و رساندن بیمار یا مجروح از ده به شهر مکافات داشت. مهره های شکسته کمرش کج مانده و جوش خورده بود. از حالت خمیدگی شبیه حالت احترام به رکوع کامل در آمده بود. اسکندر شکسته بند مشهور اراک که ارمنی بود و خانه اش کنار رودخانه بود؛ گفته بود دیگر نمی شود مهره ها را جا انداخت.
❤16🔥1😁1
وقتی در باغشاه زمین خریدیم تا خانه ای از خودمان داشته باشیم. خانه مان داستان جذابی دارد. بعداً که کتاب « خانه ای که با هم می سازیم.» نوشته جاناتان ساکس پیشوای یهودیان انگلستان را خواندم. دیدم انگار در باره خانه ما صحبت می کند. خانه ای که همه با هم می سازیم. زمین را از حاج غلامحسین در محله باغشاه خریدیم متری هشت تومان. یعنی هشتاد ریال! شصت سال بعد همان خانه فروش رفت متری ده میلیون تومان! بیش از یک میلیون برابر! مادر بزرگم طلای عروسی اش را فروخته بود.فقط گوشواره هایش را نگاه داشت. آن گوشواره داستانی دارد. عمو نبی کمک کرد. پدر بزرگم دستمزد اندکی در کارونسرا ی چوب فروشی حاج حسن غلامی می گرفت. روزی سه تومان. مادر بزرگم از قالیبافی پس انداز مختصری داشت. القصه مادر بزرگم چهارصد تومان داد و پدرم هزار و دویست تومان. موقع صدور سند مادر بزرگم گفته بود دو دانگ زمین باید به نام من باشد! انگار توی ذهنش داستان بی بی جان زنده بود. بی بی جان که خانه حاج حسن غلامی زندگی می کرد و دوست خانوادگی ما بود؛ پسرش قربان او رااز خانه بیرون کرده بود. مثل زنگ هشدار صدایش در گوش مادر بزرگم پییچیده بود. می گفت من باید احساس کنم توی خانه خودم هستم نه خانه پسرم. اگر خانه خودم نباشد شبا خوابم نمی رود. دنیا هزار جور پستی و بلندی دارد. مثل سیبی که به هوا بیندازی؛ چرخ می خورد تا پایین بیاید. دریا جزر و مدَ دارد. گرفتم فردا آقانور با من حرفش شد. او که مرا از خانه بیرون نمی اندازد. اما بهتر است سند به نامم باشد تا اصلا چنین خیالی به ذهنش نرسد. مثل امام معصوم که خیال گناه نمی کند! استغفرالله ، پناه بر خدا! آقا نور از جنس نوره ، به ذهنش نمی رسد. اما:
گفت پیغمبر به آواز بلند
با توکل زانوی اشتر ببند!
باید دو دانگ خانه به نام من ثبت شود،آسید علی آقا که همیشه در آسمان زندگی می کند. آدم این دنیا نیست. به این ترتیب سند خانه مان به نام پدرم چهار دانگ و مادر بزرگم دو دانگ ثبت شده بود. برادر کوچک پدر بزرگم به مادر بزرگم گفت:« زن برار تو چرچیل رو می بری لب جو تشنه بر می گردانی!» مادر بزرگم بعد از من پرسید. چارچول کیه!؟ برایش گفتم.
من با مادر بزرگم و پدر بزرگم بودم. شب ها در اتاق آن ها می خوابیدم. در خانه ما هیچکدام از بچه ها اتاق مخصوص یا کمد مخصوص نداشتیم. اتاق قرینه اتاق مادر بزرگ قالیبافخانه بود. قالی دوازده متری که دار قالی بخشی از اتاق را فرا می گرفت. مادر بزرگم همانطور که در ملکیت خانه استقلال خودش را نشان داد. و در سند نامش ثبت شد. سعی می کرد. در خورد و خوراک هم مستقل باشند. یک چراغ پریموس طلایی داشت. زنبیل سیمی کوچکی داشت. با زنجیری نازک. اندکی گوشت می گرفت. زنبیل را گل میخ آویزان می کرد تا مورچه نزند. توی یخدان نخود و لوبیا داشت. برای خودش و پدربزرگم آبگوشت درست می کرد. عمویم از مهاجران برایمان نخود و لوبیا و عدس و ماش و پیاز و سیب زمینی و کشک تازه و کشمش سبز و سرخ می آورد. مادر بزرگم کندوی زنبور عسل در مهاجران داشت. به کندو می گفت گُنْج، دست برادر مشهدی یدالله شوهر عمه خانم آغا بود. هر سال توی قوطی سه کیلویی روغن نباتی قو، برای مادر بزرگم عسل اغشته با موم می آورد. عسل سفت و قهوه ای تیره و بسیار خوش مزه بود. عسل را توی یخدانش می گذاشت! به من و محسن گاهی توی نعلبکی زرشکی لبه کنگره ای تو گود عسل می داد. با نان می خوردیم. جوری مصرف می کرد. که تا یک سال عسل داشت. عنَاب و نبات خیلی دوست داشت. عناب به نحو حیرت انگیزی خوشرنگ و ارغوانی یا عنابی بود! از صبح زود تا روشنای عصر مادر بزرگم و مادرم قالی می بافتند. مادر بزرگم سمت پنجره رو به حیاط می نشست. روشنایی بیشتر بود. برق نداشتیم. تاریک که می شد از دار قالی پائین می آمدند. مادرم چون عقب می ماند گاه چراغ گرد سوز را توی سینی کنار دستش می گذاشت و با مراقبت بسیار آرام آرام قالی می بافت. این جور مواقع نفت چراغ گرد سوز را در حداقل لازم نگاه می داشت. پیش بینی می کرد مبادا چراغ از روی تخت قالی بیفتد.مامانم می بایست به کارهای خانه برسد. رفت و روب و شست و شو ، چهار تا بچه را تر و خشک کند. در خانه ای که آب لوله کشی و آب گرم نبود. لباس ها و کهنه بچه را توی لگن بر سرش بگذارد ببرد کنار رودخانه ، آنجا توی برف و بوران و باران و پاییز و زمستان لباس ها را بشوید. گاهی وقتی بر می گشت. ابروان وطرّه های موهایش قرول بسته بود. بال های ضربدری چادرش را پشت گردنش گره می زد. لبا س های خیس یخ بسته توی لگن از شدت سرما مثل تکه های استخوان بود. گاهی دست مامانم به لبه لگن می چسبید. دست هاش از سرما کبود و و بنفش و قرمز می شد. مادرم لباسای مادر بزرگ و پدر بزرگ را توی اتاق خودمان می آورد. کنار کرسی خشک می کرد. تا می کرد. توی یخدان بی بی می چید. لباس های خودش همیشه آخر سر بود.
گفت پیغمبر به آواز بلند
با توکل زانوی اشتر ببند!
باید دو دانگ خانه به نام من ثبت شود،آسید علی آقا که همیشه در آسمان زندگی می کند. آدم این دنیا نیست. به این ترتیب سند خانه مان به نام پدرم چهار دانگ و مادر بزرگم دو دانگ ثبت شده بود. برادر کوچک پدر بزرگم به مادر بزرگم گفت:« زن برار تو چرچیل رو می بری لب جو تشنه بر می گردانی!» مادر بزرگم بعد از من پرسید. چارچول کیه!؟ برایش گفتم.
من با مادر بزرگم و پدر بزرگم بودم. شب ها در اتاق آن ها می خوابیدم. در خانه ما هیچکدام از بچه ها اتاق مخصوص یا کمد مخصوص نداشتیم. اتاق قرینه اتاق مادر بزرگ قالیبافخانه بود. قالی دوازده متری که دار قالی بخشی از اتاق را فرا می گرفت. مادر بزرگم همانطور که در ملکیت خانه استقلال خودش را نشان داد. و در سند نامش ثبت شد. سعی می کرد. در خورد و خوراک هم مستقل باشند. یک چراغ پریموس طلایی داشت. زنبیل سیمی کوچکی داشت. با زنجیری نازک. اندکی گوشت می گرفت. زنبیل را گل میخ آویزان می کرد تا مورچه نزند. توی یخدان نخود و لوبیا داشت. برای خودش و پدربزرگم آبگوشت درست می کرد. عمویم از مهاجران برایمان نخود و لوبیا و عدس و ماش و پیاز و سیب زمینی و کشک تازه و کشمش سبز و سرخ می آورد. مادر بزرگم کندوی زنبور عسل در مهاجران داشت. به کندو می گفت گُنْج، دست برادر مشهدی یدالله شوهر عمه خانم آغا بود. هر سال توی قوطی سه کیلویی روغن نباتی قو، برای مادر بزرگم عسل اغشته با موم می آورد. عسل سفت و قهوه ای تیره و بسیار خوش مزه بود. عسل را توی یخدانش می گذاشت! به من و محسن گاهی توی نعلبکی زرشکی لبه کنگره ای تو گود عسل می داد. با نان می خوردیم. جوری مصرف می کرد. که تا یک سال عسل داشت. عنَاب و نبات خیلی دوست داشت. عناب به نحو حیرت انگیزی خوشرنگ و ارغوانی یا عنابی بود! از صبح زود تا روشنای عصر مادر بزرگم و مادرم قالی می بافتند. مادر بزرگم سمت پنجره رو به حیاط می نشست. روشنایی بیشتر بود. برق نداشتیم. تاریک که می شد از دار قالی پائین می آمدند. مادرم چون عقب می ماند گاه چراغ گرد سوز را توی سینی کنار دستش می گذاشت و با مراقبت بسیار آرام آرام قالی می بافت. این جور مواقع نفت چراغ گرد سوز را در حداقل لازم نگاه می داشت. پیش بینی می کرد مبادا چراغ از روی تخت قالی بیفتد.مامانم می بایست به کارهای خانه برسد. رفت و روب و شست و شو ، چهار تا بچه را تر و خشک کند. در خانه ای که آب لوله کشی و آب گرم نبود. لباس ها و کهنه بچه را توی لگن بر سرش بگذارد ببرد کنار رودخانه ، آنجا توی برف و بوران و باران و پاییز و زمستان لباس ها را بشوید. گاهی وقتی بر می گشت. ابروان وطرّه های موهایش قرول بسته بود. بال های ضربدری چادرش را پشت گردنش گره می زد. لبا س های خیس یخ بسته توی لگن از شدت سرما مثل تکه های استخوان بود. گاهی دست مامانم به لبه لگن می چسبید. دست هاش از سرما کبود و و بنفش و قرمز می شد. مادرم لباسای مادر بزرگ و پدر بزرگ را توی اتاق خودمان می آورد. کنار کرسی خشک می کرد. تا می کرد. توی یخدان بی بی می چید. لباس های خودش همیشه آخر سر بود.
❤20
نماز اول وقت در خانه ما رواج داشت. همانطور که برای زنده ماندن نفس می کشیدیم. نماز اول وقت مثل نفس کشیدن عادت طبیعی شده بود. نزدیک ظهر که می شد. مادر بزرگم از تخت قالی پائین می آمد. وضو می گرفت. با آستین های بالا زده و صورتی که از سپیدی و روشنایی و تبسم برق می زد. به پشتی تکیه می داد. منتظر وقت نماز ظهر بود. پدر بزرگم سر راه ظهرا می رفت مسجد سیّدا نماز جماعت می خواند. پدرم ناهار سر کار ساختمانی می ماند. مختصری نان و گاه گوشت کوبیده و سبزی همراهش می برد. اگر هم محل کار نزدیک خانه بود. برای نماز به مسجد جلالی می رفت. من هم ظهرا مسجد جلالی یا مسجد ابوالفضل می رفتم. غروب آفتاب مادر بزرگم. چشمش به دیوار سمت غربی خانه بود. آفتاب اندک اندک از دیوار کاهگلی بالا می رفت. رنگ نور آفتاب زرد خوشرنگ بود. کمرنگ می شد. به لب بام که می رسید. مادر بزرگم لبخند می زد. می گفت: من مثل آفتاب لب بامم. شما بچه های من زندگی را پیش رو دارید. من دیگه هشتاد سالم بیشتره.
عمر اگر خوش گذرد زندگی نوح کم است
ور به سختی گذرد نیم نفس بسیار است
نمی گم عمر ما خوش گذشته. اما بد هم نگذشته. الحمدلله محتاج نشدیم. با نداری و قناعت و عزت زندگی کردیم. یک عمر قالی بافتم؛ اما همیشه زیر پایم گلیم خشک و سرد بود. خدا شما را نگهداره، بچه های خوب و زحمتکش. نوه های خوب. برای هر کدامتان هر روز و یا شب یک دور تسبیح تربت صلوات می فرستم. شما بچه های خوبی هستید. درس می خوانید. زندگی شما با زندگی ما توفیر می کند. مگر نگفته اند بیسواد مانند آدم کوره! خب دست آدم کور را نگیرید کجا می تواند برود؟ چقدر می تواند برود؟ سواد دست آدم را می گیرد.
قلم گفتا که من شاه جهانم
قلمزن را به دولت می رسانم
گفتم چه شعر قشنگی بی بی! دفترم را بیارم بنویسم. رفتم دفترکوچکم را که جلد مشمایی آبی داشت با قلم فرانسه و دوات آوردم. دفتر را گذاشتم توی باریکه کنار پنجره . شعر را نوشتم. آقای جلالی معلم کلاس پنجم دبستان خیام وقتی دفترم را دید، شعر را خواند. روی تخته نوشت. گفت مشق درشتی این هفته یک صفحه ده بار با قلم درشت و بیست بار با قلم فرانسه این بیت را بنویسید.
مادر بزرگم خواهرم اکرم را خیلی دوست داشت. اکرم شباهتی به عمه خانم آغا داشت. سپیدی صورتش مانند بی بی ام بود. چشم و ابرو مشکی بود. پیشانی اش بلند بود. انحنای نرم خواستنی داشت! انگار خدا به پیشانی اکرم دست کشیده بود. موهاش صاف بود. سه برادر بودیم و یک خواهر. اکرم در چهار- پنجسالگی سیاه سرفه گرفت و سال ۱۳۴۴ فوت کرد. بی بیم گوشواره طلایش را برده بود قم. توی حرم دعا کرده بود.« یا حضرت معصومه! جانم به قربانت. تو را به جان برادرت امام رضا، به جان پدرت موسی بن جعفر، تو را به جان علی مرتضی به جان امام حسین ، این عروس من فرشته است. دو تا دختراش از دستش رفتند. خیلی غصه می خوره، از خدا بخواه، دختری بهش بدهد.بماند. این گوشواره ام هدیه عروسی من است. تنها طلایی که از همه طلای دنیا دارم همینه! پدرم به من داده. نذر تو می کنم. بهش دختر بده. اسمش را معصومه می گذاریم!» گوشواره را توی ضریح انداخته بود.چنین بود که خواهرم معصومه در سال ۱۳۴۵ به دنیا آمد و برای مامانم باقی ماند. قبل از معصومه نسرین و اکرم هر دو از دنیا رفته بودند.
عمر اگر خوش گذرد زندگی نوح کم است
ور به سختی گذرد نیم نفس بسیار است
نمی گم عمر ما خوش گذشته. اما بد هم نگذشته. الحمدلله محتاج نشدیم. با نداری و قناعت و عزت زندگی کردیم. یک عمر قالی بافتم؛ اما همیشه زیر پایم گلیم خشک و سرد بود. خدا شما را نگهداره، بچه های خوب و زحمتکش. نوه های خوب. برای هر کدامتان هر روز و یا شب یک دور تسبیح تربت صلوات می فرستم. شما بچه های خوبی هستید. درس می خوانید. زندگی شما با زندگی ما توفیر می کند. مگر نگفته اند بیسواد مانند آدم کوره! خب دست آدم کور را نگیرید کجا می تواند برود؟ چقدر می تواند برود؟ سواد دست آدم را می گیرد.
قلم گفتا که من شاه جهانم
قلمزن را به دولت می رسانم
گفتم چه شعر قشنگی بی بی! دفترم را بیارم بنویسم. رفتم دفترکوچکم را که جلد مشمایی آبی داشت با قلم فرانسه و دوات آوردم. دفتر را گذاشتم توی باریکه کنار پنجره . شعر را نوشتم. آقای جلالی معلم کلاس پنجم دبستان خیام وقتی دفترم را دید، شعر را خواند. روی تخته نوشت. گفت مشق درشتی این هفته یک صفحه ده بار با قلم درشت و بیست بار با قلم فرانسه این بیت را بنویسید.
مادر بزرگم خواهرم اکرم را خیلی دوست داشت. اکرم شباهتی به عمه خانم آغا داشت. سپیدی صورتش مانند بی بی ام بود. چشم و ابرو مشکی بود. پیشانی اش بلند بود. انحنای نرم خواستنی داشت! انگار خدا به پیشانی اکرم دست کشیده بود. موهاش صاف بود. سه برادر بودیم و یک خواهر. اکرم در چهار- پنجسالگی سیاه سرفه گرفت و سال ۱۳۴۴ فوت کرد. بی بیم گوشواره طلایش را برده بود قم. توی حرم دعا کرده بود.« یا حضرت معصومه! جانم به قربانت. تو را به جان برادرت امام رضا، به جان پدرت موسی بن جعفر، تو را به جان علی مرتضی به جان امام حسین ، این عروس من فرشته است. دو تا دختراش از دستش رفتند. خیلی غصه می خوره، از خدا بخواه، دختری بهش بدهد.بماند. این گوشواره ام هدیه عروسی من است. تنها طلایی که از همه طلای دنیا دارم همینه! پدرم به من داده. نذر تو می کنم. بهش دختر بده. اسمش را معصومه می گذاریم!» گوشواره را توی ضریح انداخته بود.چنین بود که خواهرم معصومه در سال ۱۳۴۵ به دنیا آمد و برای مامانم باقی ماند. قبل از معصومه نسرین و اکرم هر دو از دنیا رفته بودند.
❤18
کلاس نهم بودم. از دبیرستان که آمدم دیدم. بی بی زهراء پیشانی اش را با دستمال بسته. اندکی دستمال خونی بود. گفت توی کوچه باغشاه افتاده توی گودال که برای لوله کشی آب کنده بودند. گفت پایم خیلی درد می کند. به آقات گفتم برود اسکندر را بیاورد. اسکندر یک بار دیگر هم به خانه مان آمد. دست پدر بزرگت آسید علی آقا شکسته بود. اسکندر دستش خیره. شکسته بند قابلی هست. می گویند مثل عیسای مسیح شفاء می دهد. ارمنی مثه دسته گل! خواهرش حمریان زندگی می کرد. به رحمت خدا رفت. نزدیک غروب بود که پدرم به همراه اسکندر آمدند. خانه اسکندر لب رودخانه نزدیک پل فرنگی بود. تا خانه ما کمتر از نیمساعتی راه بود.شهرداری اراک حالا اسم پل فرنگی را پل اسکندر گذاشته است. همه مردم اسکندر را دوست داشتند. یک بار رودخانه اراک طغیان کرد و سیل آمد. همراه سیل وسایل آشپزهانه مثل قابلمه و دمکش و حتی لحاف دیده می شد. گفتند تنها خانه ای که لب رودخانه خراب نشده، خانه اسکندر بوده است. مردم می رفتند خانه اسکندر را تماشا می کردند. صلوات می فرستادند. من هم رفتم. انگار جریان سیل از جلو خانه اسکندر مثل نیمدایره واپس کشیده بود. اسکندر پای بی بی را دید. معاینه کرد. گفت نشکسته. اما برایت می بندم. گفت برایش سه تا تخم مرغ بیاورم. رفتم از کُله مرغدون دو تا تخم مرغ برداشتم. توی کاسه پشت پرده هم بی بی دو تا تخم مرغ داشت. اسکندر زرده سه تا تخم مرغ را با مورد و حنا مخلوط کرد. به پای بی بی مالید. پایش را با دستمال پدر بزرگم و پدرم بست. قیافه اسکندر در ذهنم مانده بود. بعدا که تصویر کافکا را دیدم. به نظرم اسکندر شبیه کافکا بود. چشمان با نفوذ و صمیمی. چهره استخوانی بسیارجذاب. موهای بلند رو به بالا شانه شده.
من که دانشگاه رفتم. محسن بیشتر پیش مادربزرگم بود. وقتی نماینده مجلس شدم. مادر بزرگم و مادرم رفته بودند خانه زهراء خانم تلویزیون نگاه کنند. خرداد ماه سال ۱۳۵۹ پخش افتتاح مجلس بود. انتخاب اعضای هیات رئیسه سنّی مجلس را نشان می داد. عضو هیات رئیسه بودم. محسن دانشجوی سال سوم فیزیک بود. برایم تعریف کرد. تا بی بی زهرا توی تلویزیون دید که نام تو را خواندند. رفتی آون بالا نشستی. در جای هیات رئیسه. بی بی م دست هاش را به دعا بلند کرد و خواند:
«قلم گفتا که من شاه جهانم! اگر پسر ما این همه درس نخوانده بود. هیجده کلاس نخوانده بود. آنجا نمی نشست!»
خدا را شکر که دعا های آسید علی آقا و زحمت های آقا نور و عذری خانم جواب داد. این پسر سربلندمان کرد. هر هفته به اراک سر می زدم. از ماشین های نقلیه مجلس استفاده می کردم. ماشین ها بنزهای شیک و چشم ربا بود. تا ماشین توی کوچه مان پارک می شد. اهل محل می فهمیدند. آمده ام. به خانه مان می آمدند. در اتاق مادر بزرگم بودم. برای اهل محل چای درست می کردیم. فطیر هم بود. محسن هم مراقب بود مهمانی چای نخورده باقی نماند. مادر بزرگم می رفت پیش مادرم. محسن بیشتر پیش مادر بزرگم بود. جنگ حال و هوا را تغییر داده بود. من هم به دلیل شرایط جنگ کمتر به اراک سر می زدم. عضو کمیسیون دفاع مجلس بودم. گاه ماهی یک بار به اراک سر می زدم. محسن مراقب مادر بزرگم بود. به کارهایش رسیدگی می کرد. اردیبهشت سال ۱۳۶۰ عازم جبهه غرب شده بود. مادر بزرگم گفته بود: « محسن جان قبل از اینکه به جبهه بری نبات من تمام شده، برایم بگیر.» محسن نبات زعفرانی گرفته بود. گفته بود بی بی این نبات برای سه ماهت بسه! محسن به جبهه غرب رفت در ارتفاعات شمشی در دهم تیرماه سال ۶۰ در کردستان شهید شد. شهادت محسن سه روز پس از شهادت آیه الله بهشتی و بیش از هفتاد نفر از شخصیت های دولت و مجلس بود. مادربزرگم با شهادت محسن دیگر در این دنیا نبود. دل کنده شده بود. ساکت شده بود. در خلوت خودش گریه می کرد. زمزمه می کرد. پدرم گفته بود او را سر مزار محسن نبرند. چندین بار از شدت گریه و اندوه فراق محسن از حال رفته بود. خانه عمه بزرگم عمه خانم آغا توی خیابان کشتارگاه بود. گورستان و مزار شهیدان انتهای همان خیابان بود. مادر بزرگم رفته بود خانه عمه ام. التماس کرده بود که او را سر مزار محسن ببرند. عمه ام و شوهرش حاج یدالله مخالفت کرده بودند. گفته بودند آقا نور گفته تو طاقت سر مزار رفتن نداری. مادر بزرگم گریه کرده بود. گفته بود دل تنگم. شما را به خدا ببریدم. تسلیم شده بودند. او را سر مزار محسن برده بودند. سر مزار محسن را قسم داده بود. گفته بود: «محسن جان مرا پیش خودت ببر.» آنقدر گریه کرده بود که از حال رفته بود. او را با تاکسی به خانه آوردند. دو روز بعد فوت کرد.
من که دانشگاه رفتم. محسن بیشتر پیش مادربزرگم بود. وقتی نماینده مجلس شدم. مادر بزرگم و مادرم رفته بودند خانه زهراء خانم تلویزیون نگاه کنند. خرداد ماه سال ۱۳۵۹ پخش افتتاح مجلس بود. انتخاب اعضای هیات رئیسه سنّی مجلس را نشان می داد. عضو هیات رئیسه بودم. محسن دانشجوی سال سوم فیزیک بود. برایم تعریف کرد. تا بی بی زهرا توی تلویزیون دید که نام تو را خواندند. رفتی آون بالا نشستی. در جای هیات رئیسه. بی بی م دست هاش را به دعا بلند کرد و خواند:
«قلم گفتا که من شاه جهانم! اگر پسر ما این همه درس نخوانده بود. هیجده کلاس نخوانده بود. آنجا نمی نشست!»
خدا را شکر که دعا های آسید علی آقا و زحمت های آقا نور و عذری خانم جواب داد. این پسر سربلندمان کرد. هر هفته به اراک سر می زدم. از ماشین های نقلیه مجلس استفاده می کردم. ماشین ها بنزهای شیک و چشم ربا بود. تا ماشین توی کوچه مان پارک می شد. اهل محل می فهمیدند. آمده ام. به خانه مان می آمدند. در اتاق مادر بزرگم بودم. برای اهل محل چای درست می کردیم. فطیر هم بود. محسن هم مراقب بود مهمانی چای نخورده باقی نماند. مادر بزرگم می رفت پیش مادرم. محسن بیشتر پیش مادر بزرگم بود. جنگ حال و هوا را تغییر داده بود. من هم به دلیل شرایط جنگ کمتر به اراک سر می زدم. عضو کمیسیون دفاع مجلس بودم. گاه ماهی یک بار به اراک سر می زدم. محسن مراقب مادر بزرگم بود. به کارهایش رسیدگی می کرد. اردیبهشت سال ۱۳۶۰ عازم جبهه غرب شده بود. مادر بزرگم گفته بود: « محسن جان قبل از اینکه به جبهه بری نبات من تمام شده، برایم بگیر.» محسن نبات زعفرانی گرفته بود. گفته بود بی بی این نبات برای سه ماهت بسه! محسن به جبهه غرب رفت در ارتفاعات شمشی در دهم تیرماه سال ۶۰ در کردستان شهید شد. شهادت محسن سه روز پس از شهادت آیه الله بهشتی و بیش از هفتاد نفر از شخصیت های دولت و مجلس بود. مادربزرگم با شهادت محسن دیگر در این دنیا نبود. دل کنده شده بود. ساکت شده بود. در خلوت خودش گریه می کرد. زمزمه می کرد. پدرم گفته بود او را سر مزار محسن نبرند. چندین بار از شدت گریه و اندوه فراق محسن از حال رفته بود. خانه عمه بزرگم عمه خانم آغا توی خیابان کشتارگاه بود. گورستان و مزار شهیدان انتهای همان خیابان بود. مادر بزرگم رفته بود خانه عمه ام. التماس کرده بود که او را سر مزار محسن ببرند. عمه ام و شوهرش حاج یدالله مخالفت کرده بودند. گفته بودند آقا نور گفته تو طاقت سر مزار رفتن نداری. مادر بزرگم گریه کرده بود. گفته بود دل تنگم. شما را به خدا ببریدم. تسلیم شده بودند. او را سر مزار محسن برده بودند. سر مزار محسن را قسم داده بود. گفته بود: «محسن جان مرا پیش خودت ببر.» آنقدر گریه کرده بود که از حال رفته بود. او را با تاکسی به خانه آوردند. دو روز بعد فوت کرد.
❤19
مادربزرکم مرگ آشنا بود! مرگ اندیش بود. نه به این معنی که از مرگ هراس داشت و می ترسید. نه! با مرگ رفیق بود. برای همین در مقبره آقای سلطان در همان اوایلی که مقبره را ساخته بودند برای خودش قبر خرید. سنگی ساده بر قبر نهاده بودند. سیده زهراء مهاجرانی بروجردی. تاریخ تولد سال ۱۲۷۰ اما تاریخ وفات نداشت! هر هفته که احوالش خوب و هوا مساعد بود؛ بر سر قبر خودش می رفت. چادرش را پهن می کرد. خرما می برد. بر سر قبر ذکر می گفت. می گفت قبر می تواند پنجره ای رو به بهشت یا گودالی رو به جهنم باشد. در یخدانش هفت کله قند را کنار هم چیده بود. دو کیلو چای معطر توی کیسه داشت. مقداری پول توی پاکت پلاستیکی تا زده بود. توی پلیته سبد طلایی اش گذاشته بود. به مامانم گفته بود. وقتی مُردم این قند و چای و پول برای مجلس ترحیم و خرج کفن و دفنم باشد. قبرم که دارم!
مادرم می گفت. انگار محسن روح بی بی بود که پرواز کرده بود. نمی توانست بدون محسن زندگی کند.
نزدیک به سه ماه از اعزام محسن به جبهه و شهادت او گذشته بود. نباتی که محسن برایش خریده بود تمام شده بود. در انتظار نماز به دیوار نگاه می کرد. مرداد ماه بود. ۲۴ مرداد ماه سال شصت همانطور که آفتاب زرد رنگ اندک اندک از دیوار مطبخ بالا می رفت تا از لب بام بپرد. مادر بزرگم سرش را به پشتی تکیه داده بود. چشمانش را بسته بود. تبسّم کرده بود. از دنیا رفته بود. مثل پروانه سپیدی پرواز کرده بود.
مادرم می گفت. انگار محسن روح بی بی بود که پرواز کرده بود. نمی توانست بدون محسن زندگی کند.
نزدیک به سه ماه از اعزام محسن به جبهه و شهادت او گذشته بود. نباتی که محسن برایش خریده بود تمام شده بود. در انتظار نماز به دیوار نگاه می کرد. مرداد ماه بود. ۲۴ مرداد ماه سال شصت همانطور که آفتاب زرد رنگ اندک اندک از دیوار مطبخ بالا می رفت تا از لب بام بپرد. مادر بزرگم سرش را به پشتی تکیه داده بود. چشمانش را بسته بود. تبسّم کرده بود. از دنیا رفته بود. مثل پروانه سپیدی پرواز کرده بود.
❤45💔11