Telegram Web
مردم اردبیل فقط یک بار زندگی می کنند

محمد زینالی اُناری

برگزاری نشست های مختلف تجلیل درباره ی اساتید و پیشکسوتان اداری و فرهنگی در اردبیل به یک روال جا افتاده تبدیل شده است. این خود به تنهایی جای شکر دارد، اما باید دید آیا این برنامه ها اثرگذار می باشند؟ آیا این رویدادها می توانند فرهنگی را در اردبیل ایجاد کنند یا تنها دل تجلیل شونده و دوستانش را برای مدت چند روز خوش می کند؟ فرهنگ، یک کالای یک بار مصرف نیست که خلق شود و پس از چند روز دیگر تمام شود. در این صورت به این چیزی که به صورت چند روزه تولید و از بین می رود، نمی توان گفت فرهنگ، می توان نام دیگری برایش گذاشت، مانند جشن یا اگر بهتر گفته شود مهمانی.

مردم اردبیل فقط یک بار زندگی می کنند. بسیاری از مردم اردبیل به این صورت، زندگی تک عمره دارند و وقتی مردند، یادشان از خاطره ها محو می شود. اما ذکر آن چیزی که سعدی گفته است مرد نکونام نمیرد هرگز، در اردبیل بسیار سخت است. ببینیم در تاریخ ایران چه کسانی و در کدام فرهنگ ها زندگی ماندگار داشته اند؟ این به معنای آن نیست که در میان مردم اردبیل آدم ناب و بزرگ وجود نداشته است، بلکه به این معنا است که ما برای آدم های بزرگ مان تاریخ ننوشته ایم. بلکه این روزها که خیلی جز جگر می خوریم و دل مان کباب می شود، تنها یک مهمانی می گیریم و اسمش را می گذاریم فرهنگ!

چند ماه پیش یک فرد از مشکین به بنده تلفن زد و گفت داریم در مورد روحانیون مشکین کتاب می نویسیم و در خصوص چگونگی ارتباط با پدرم سوالهایی پرسید. بعد از کمی صحبت متوجه شدم که موجی راه افتاده که در مشکین برای روحانیون کتابی بنویسند و برای برخی روحانیون در حد دو سطر نوشته شده است. بعد ایشان که با من حرف می زد، نمی دانست که قبلا کتاب دیگری، به سبک کتاب دهه ی چهلی آقای ننه کرانی، در دو جلد منتشر شده است که تقریبا شبیه مجله های تبلیغاتی منتشر شده و حتی در مشکین از وجود آن خبرندارند. به ایشان پیشنهاد کردم که فقط برای دو شخصیت خاص زندگی نامه بنویسند و برای یک جمعیت بزرگ کشکول ننویسند.

روش تولید خاطره و تاریخ در شهرها و حفظ اطلاعات زندگی مشاهیر در استان ما، دچار ابتذال و چشم و هم چشمی شده است و حتی برای نوشتن کتاب هم حد و وسعی چنان که باید باشد نداریم. عرصه ی فرهنگ در اردبیل تقریبا شبیه مغازه های قدیمی روستاها است که هم کافه بود، هم نفت و آفتابه می فروختند، هم سیگار، هم میوه و مواد غذایی. دایی من از این مغازه ها در شمس آباد باز کرده بود و یک بار در چاهش مار هم پیدا شده بود آن هم با لشگرش. به این صورت فرهنگی که اسیر کشکول زدگی و مهمانی بازار باشد، ممکن است از داخلش مار، گزش و خشونت هم پیدا شود.

مردم اردبیل تنها، فقط و فقط یک بار زندگی می کنند. حتی بزرگان اردبیل هم عمر یک باره دارند و قرار نیست به تاریخ تبدیل شوند. بلکه مراسم های تجلیل آن ها در نهایت تبدیل به یک مهمانی هیجانی می شود که بعد از مدتی اصلا یاد و خاطره ای از ان در میان نباشد. به برگزار کنندگان این مراسم ها پیشنهاد می کنم، هزینه ی مراسم را به یک خاطره نویس بدهند تا زندگی، آثار و خدمات افراد بزرگ و مشاهیر این شهر نوشته و منتشر شده به تاریخ و سند شهر و اندیشه های پیدا شده در اردبیل تبدیل شود. حتی اگر آن را امروزها نخوانیم و از ایشان بزرگواری یادنگیریم، می تواند به صورت سندی در بایگانی تاریخ اردبیل حفظ شود.

@ardabilnote
اسطوره سادگی نوروز

محمد زینالی اُناری؛

وقتی امام جمعه ی اردبیل درباره ی سادگی نوروز صحبت کرد، بحث تلویزیونی سال قبلم به یادم آمد. او معتقد است که باید نوروز را ساده بگیریم تا از این مشکلات رهایی یابیم، حال آن که نوروز از دیرباز بازگشت به سادگی طبیعت، صفای جمعی و صمیمیت خانوادگی بوده و همین گم شده ی ما است که امروز از آن غافل بوده ایم. اما این مهمانی ها و گردشگری های نوروزی که چند سالی است ما را سرگرم کرده است، هیچ نسبتی با نوروز کهن ما ندارد.

عید نوروز دارای چندین اسطوره است، که یکی از آن ها اسطوره ی طبیعت تحت تأثیر انقلاب کیهانی است و بیشتر ما به این موضوع می پردازیم. اسطوره ی بعدی سادگی و بازگشت به جمع های ساده به همراه ترک کار و آئین های روزمره است. سوم، اسطوره ی نور و ظلمت یا رفتن سرما و آمدن آفتاب است که بیشتر یادآور فلسفه ی زروانی است. در این روزها ما به سوی طبیعت، آسایش از کار و امیدواری به زندگی بازگشته یا به طور کل آفرینشی دوباره مییابیم.

اما حدود دو دهه ی اخیر با رونق زندگی نمایشی و گردشگری پوپولیستی که مردم ها شهرهای مختلف بروند و چادر بزنند یا در خانه معلم و مراکز رفاهی که نوعی از رانت و کسب امتیاز اجتماعی گروهی اصناف مختلف است، مواجه بودیم. این روش خودش را با همگانی کردن مصرف خودرو و نگه داشتن بودجه های رسمی به پایان سال، رسمیت بخشیده است. مردم ساده، که نگران شخصیت خودند را هم توجیه کرده است که میوه شیرینی بخرد و هر آن چه عرف و رسم نوروز است اجرا کند. همه ی والدین می توانستند به نوعی تحت تأثیر فرهنگ خیابان مکلف به خریدن بمب و لباس برای فرزندان و رفع ولع ویلاهای شمال قرار گیرند.

در بحبوحه ی تورم رادیکال که در هر دهه یک بار از ما مهمانی می کند، امام جمعه ی اردبیل فرصتی برای مقابله با این ابتذال پیدا کرده که بیشتر منتقدان آن را توجیه فقر و حذف صورت مسئله می دانند. اما این کار ایشان، به طبقه ی فرودست که قدرت چشم و هم چشمی با نخبگان بازار را ندارند، قدرت مقاومت داده، منزلت آن ها را در صورت حذف تشریفات تجملی نوروز، رسمیت و مشروعیت می بخشد. این نمونه ی عید نوروزی است که همیشه باید آن را اجرا کنیم، بازگشت به طبیعت، سادگی و امید.

فعلا کمپین نوروز ساده کمک می کند که «مسئله» فرودست را نابود نکند تا بتواند در فرصت مناسب به حل آن بیندیشد.

@ardabilnote
#شهرسازی به سبک #دیوید_کاپرفیلد

محمد زینالی اُناری

خوابیدیم، بیدار شدیم و مسیر سلیمانشاه به عالی قاپو از خیابان به پیاده راه تبدیل شده بود. کافی است تا یکی دو ماه به این خیابان نمی رفتید تا دفعه ی بعد ببینید عوض شده است. اما حافظه ی جمعی مربوط به ان عوض نشده است. خیلی ها فکر می کنند مثلا با کوبیدن مدرسه و تبدیل کردن آن به پارکینگ، یا تبدیل کردن آسفالت به سنگ، توسعه رخ می دهد. در حالی که نخست حافظه ی جمعی بخشی از نسلهای میان سال امروزی نابودمی شود، دوم، آن پایداری که موجب شکل گرفتن حافظه ی جمعی و هویت شهری شود، از بین می رود.

یک مسیر خیابانی که امروز شاهد آن هستیم یک بار در اثر تحول شهر از سیستم کوچه/محله به سیستم خانه/خیابان از حالت اندرونی به بیرونی یا از شهر درونگرا به برونگرای امروزی تبدیل شده است و چیزی مانند انقلاب یا تولد در آن صورت گرفته است و این خیابان ها در اثر سالیان سال و تحولات اندک و روزی یک مثقال، دارای فرهنگی شده اند که مختص به آن ها است. مثلا در فرهنگ مربوط به مسیر سلیمانشاه به عالی قاپو، تردد بخشی از مردم جاری بوده، برخی مبادلات رسمیت داشته و رسوم و آئین های خاص اردبیل در آن اجرا می شده است.

اما شهرسازان فکر میکنند شهر یعنی سازه و امروز که می خواهند برای مردم محیط های انسان محور درست کنند، سازه های انسان محور درست می کنند و نیاز می بینند که حتما آسفالت را به سنگفرش تبدیل کنند، در حالی که بخشی از فرهنگ مادی است و بخشی انتزاع همان عنصر مادی، یعنی فرهنگ. شهرسازان فکر می کنند با تغییر نوع کف سازی و زیباسازی یک محوطه، فرهنگ شکل خواهد گرفت. اما این اتفاق نمی افتد و برعکس می بینیم که اهل مبادله و اهل آئین این محل اعتراض می کنند، قطعا مسیرهای رانندگی مردم نیز بسته شده و مدتی غر زده اند.

آیا ما نمی توانیم به شهرسازی مشارکتی شهروندان پیش برویم؟ یعنی خود مردم باشند که نیازهای تغییر و تحول را احساس و پیشنهاد کنند. شهرسازان هم پس از برگزاری جلسات و هم اندیشی با مردم و دادن اطلاعات مربوط به تحولات به آن ها و تسهیلگری برای ایجاد نیاز این کار را آغاز کنند؟ یا نه، شهرسازی چیزی مثل معجزه های دیوید کاپرفیلد است و باید در یک حادثه ی دو ماه نرفتن به جایی ناگهان در برابر شما سبز شود؟ به فرض، با دنده ی سه بروید به جایی که به علت مسافرت، دو ماه از آن بی خبر بودید و ببینید بدون موافقت شما در ورودی مسیرتان نوارهایی کشیده شده و تان بسته شده است، پس شورا دموکراسی را کجا برده است؟

شورا، مجلس و بسیاری نهادهای دیگر و شهرسازان عزیز و محترم ما، فکر می کنند باید نقش دیوید کاپرفیلد را در ایران بازی کنند و وقتی انتخاب یا انتصاب شدند، باید از جانب خود تصمیم های خاص بگیرند. اما نماینده می تواند با کسانی که نمایندگی شان را کسب کرده، خصوصاً متخصصین جامعه، هم اندیشی کنند. در نتیجه جامعه ای که از تکروی شاهان به در آمده خود را در تکروی گروه ها محصور می بیند. طرح ها با آن همه زحمت و هزینه اجرا شده، با اعتراض مردم مواجه می گردند و آن گاه باید راه چاره ای برای کسب مجدد رضایت مردم کسب کنند. ولی چه بسا در این مرحله هم نخواهند با مردم صحبت کنند، شأن شان اجل است!

@ardabilnote
فرهنگ اسب سواری در اردبیل
محند زینالی اناری، ۱۰اردیبهشت۹۸، طلوع فردا


@ardabilnote
 

اضطراب واقعیت و خرابکاری فرهنگی

هفته #روابط_عمومی و #ارتباطات

محمد زینالی اُناری؛
دومینیک استریناتی در کتاب مقدمه ای بر نظریه های فرهنگ عامه، به مطالعه ی آنجلا مک رابی درباره ی نقش و اهمیت مجله ی جکی در برساختن ذهنیت مشترک میان مخاطبان جوان انگلیسی اشاره کرده و گفته است که این مجله برای دختران جوان و نوجوان، رمزها و ارزش های مشترکی تعریف کرده و در میان آن ها نشانه های سبک زندگی خاصی را درونی می کند که با تأثیرگذاری بر حوزه زندگی شخصی و تجسم آن ها از ارزش های عاطفی صورت می گیرد. به طور کل «جکی» در میان دختران جوان ایدئولوژی خاصی برای تبیین زندگی روزمره به صورت رمزهای معنایی تولید و برای کشف و خواندن در اختیار مخاطبان قرار می دهد.

ژان بوردریار، مفهومی دارد تحت عنوان واقعیت اشباع شده، از نظر او، آن چه در جهان رسانه ای شکل می گیرد، واقعیتی است که توسط رسانه ها، سخن ها و گفت و گوهای رایج در جامعه شکل می گیرد. در واقع، باید گفت واقعیت چیزی است که در یک مشارکت جمعی گفته می شده، رسمیت می یابد. از نظر او واقعیت ساخته می شود و جامعه از معناهای پراکنده شده توسط کسانی که متصدی ساختن واقعیت هستند، اشباع می شود. در جوامع محلی که تابع منابع خبری و مسائل عمومی جامعه ی بزرگ تر هستند، واقعیتی ساخته نمی شود و ذهن ها و چشم ها منفعل جوامع بزرگتر، چون سیستم ملی و سیستم جهانی با این وضع ماهواره های ما هستند.

هر گروه سنی، طبقاتی یا محلی، برای داشتن دنیای مشترک نیازمند داشتن دایره ی ارتباطی و واقعیت های نمایانی درون آن اند تا هویت خود را از درون آن ساخته و تعریف کنند. یعنی ما برای ساختن تفاهمات و فرهنگ محلی، نیازمند مجله ها یا رسانه های مشترکی هستیم که بتوانیم آن چه درون آن به عنوان فرهنگ و واقعیت ساخته و پرداخته می شود را فرابیابیم. اما واقعیت این است که در استان ما، نشریاتی که مانند جکی در طول سی سال توسط گروه مخاطبان خوانده شده و ذهنیت و معنای مشترک و در نهایت واقعیت خلق کند، وجود ندارد. انجام این کار از دست رسانه های تصویری هم بر نمی آید چون اساساً تصویری که آن ها می سازند، بیرون از فرد و روبروی او است و مانند مجله و متنی نیستند که فرصت را برای کشف به ذهن مخاطب بدهند و این تفاوت اساسی دنیای شفاهی و متنی است.

ما نشریاتی داریم که به صورت ادواری و در زمان انتخابات یا انتصابات خاصی رونق می گیرند و از قضا خرده روایت های تصویری (عکس و تیتر) برای عرض اندام افراد خاصی خلق می کنند و در دورانی که واقعیت مشترکی در میان مردم وجود نداشته و جامعه ی محلی دچار اضطراب واقعیت شده است، نهایت استفاده را از این آشفته بازای که خود عامل آن شده اند، می برند. البته رسانه هایی که شناسنامه دارند، با نظارتی که مکلف به آن هستند، تا حدی در اضطرابی که آفریده می شود، مسئول اند و این موضوع به خاطر نقشی که در تاریخ مکتوب دارند در وجدان تاریخ قابل قضاوت و به همین دلیل قابل کنترل است.

اما در این میان شبح رسانه ای جدیدی که در گستره ی موبایلی و نزدیک به حریم خصوصی مردم شکل گرفته و بیشتر به شکل اخبارهای در گوشی و زمزمه های خانگی و «بی شناسنامه» عمل می کند. این شبح با امکان نقش تلقینی خطرناکی که دارد از کوره ی این اضطراب، بیشترین نقش را می برد. شبح در غیبت نقشی که رسانه های مکتوب و مسئول می توانستند داشته باشند، با مشوش نمودن اذهان مردم و به ویژه افراد مسئولی که نگران موقعیت خود در پیشگاه واقعیت هستند، بهره برداری کرده و گاه تا حد خرابکاری پیش می رود. تا جایی که همچون اخبارهای سال 32 صبح یک رمز می آفرینند و بعد از ظهر آن را وارونه می کنند و معلوم هم نیست در این وسط چه اتفاقی می افتد و چه کسی چه کاری می کند!

@ardabilnote
Voice 44.3gpp
5.7 MB
چگونه می توان برای عاطفه عقل ساخت؟

@ardabilnote
Forwarded from جامعه شناسی سیاسی (Hossein Bashiri Guivi)
توهین به سرمایه های فرهنگی


حسین بشیری گیوی


در زمانیکه انگلیس در جنگ با کمبود بودجه مواجه شد مشاوران چرچیل گفتند که بودجه فرهنگ را به منابع جنگی اختصاص دهید. چرچیل در جواب گفت : پس از چه چیز دفاع کنیم.

برخی افراد در روزهای اخیر به سرمایه های فرهنگی استان توهین کرده و حتی پا را فراتر گذاشته به سرمایه های فرهنگی برچسب "شوونیست " می زنند.  نویسنده گمنام معلوم الحال فععالیت های فرهنگی هفته اردبیل را به حلقه 300 نفره شوونیست ها تشبیه می کند در واقع این نویسنده گمنام معلوم الحال با ادبیات سخیف از حوزه فرهنگ و ادب دفاع می کند. در چند سال گذشته با تلاش سرمایه های فرهنگی استان برنامه های متعدد و متنوع در حوزه های مختلف اعم از سیمپزیوم های جامعه شناسی ، فلسفه ، تاریخ ،شعر ، موسیقی ،هنر و ... برگزار می شد. به عنوان مثال انجمن جامعه شناسی توسعه پایدار در سیمپوزیوم توسعه پایدار استان اردبیل از اساتید برجسته جامعه شناسی برای سیمپزیوم دعوت و از این سرمایه های فرهنگی گرانقدر تجلیل به عمل آوردند از جمله دکترزاهدی اصل نیاری استاد تمام مددکاری اجتماعی دانشگاه علامه، دکتر حبیب الله زنجانی خلخالی پدر جمعیت شناسی ایران ،دکتر شیخاوندی جامعه شناس ، دکتر سیف الهی ننه کران جامعه شناس که هر کدام با کوله باری از تجربه تمام اندوخته های خود را در طبق اخلاص گذاشته و راهکارهای توسعه را تقدیم مسئولین کردند.

در حوزه موسیقی استاد ودود موذن ، استاد نظری بقا و دیگر بزرگان با خلق قطعه های بی نظیر باباخان و شاه اسماعیل به هویت فرهنگی اردبیل غنا بخشیدند. در دیگر بخش ها هم چنین رویکردی حکمفرما بود در هفته اردبیل بیش از 18 نهادمدنی و کلیه مسئولین فرهنگی استان اعم از استاندار ، معاونت سیاسی –امنیتی ، مدیرکل امور اجتماعی استانداری ، شهردار اردبیل و بسیاری از نهادهای دولتی و غیر دولتی فعالیت شبانه روزی می کردند، که نویسنده گمنام معلوم الحال به این سرمایه های فرهنگی برچسب "شوونیست" می زند.

در هر روی این افراد با این ادبیات می خواهند چه گلی بر سر فرهنگ وادب اردبیل بزنند. لذا ضرورت دارد که دلسوزان فرهنگ و هنر استان اردبیل در مقابل چنین بی فرهنگی ها سکوت اختیار نکنند و به این روند خصمانه اعتراض کنند.

برنامه های هفته اردبیل به یک جریان فکری-فرهنگی تبدیل شده است لذا حفظ و حراست از این نهال نوپا در درجه اول نیازمند حمایت بزرگان فرهنگی این استان می باشد در درجه دوم اصحاب قلم و رسانه باید از این جریان فکری و فرهنگی حمایت کنند تا خللی در تکامل این جریان ایجاد نشود.
@azadikhojastehazadi
Forwarded from یادداشت
آیا در اردبیل افکار عمومی وجود دارد؟
محمد زینالی اُناری، پژوهشگر فرهنگ عامه

خیلی از اتفاقاتی می افتد که باید برای مردم اردبیل مهم باشد و به دنبال آن مطالبه هایی شکل بگیرد. اما مشاهده می شود حتی مقاله های انتقادی و مطبوعاتی که مسائل را تیتر می کنند هم نمی توانند روی مردم تأثیر بگذارند. چه بسا که مردم اصلا دنبال مطبوعات و خواندن و ... نیستند و سر در گریبان شان کرده اند و مشغول یک سری مناسک های اقتصادی و درد معیشت هستند. سقراط می گفت وقتی درد معیشت حل شود، مردم شروع به فکر کردن می کنند و همین شاید دلیل اصلی برای این باشد که چرا افکار عمومی وجود ندارد.

افکار عمومی شامل دو واژه است "افکار" و "عمومی". از این نظر، هم باید فکر وجود داشته باشد و مردم برای برخی مسائل فکر کنند و دغدغه خاطرشان باشد. هم عموم شکل بگیرد و مردم به عنوان عموم مردم خود را تصور کنند. در واقع وقتی افکار عمومی به برخی چیزها حساس نیستند، چه بسا مشکل در افکار باشد یا عموم. افکار عمومی هم یک قالب از توجه عموم مردم به مسائل است که همزاد با سازمان، دولت، حقوق شهروندی و ... بدنه های سیاسی ای را تشکیل می دهد که دستآورد ایرانی ها نیست و از الگوهای جهانی دموکراسی و سیاست تقلید شده است.

البته افکار عمومی در ایران به شدت حساس است و ماجرای حقوق نجومی و رانتخواری نشان داد که این فضای فکری در ایران وجود دارد. همین مسائل به سرعت به ذهن مردم اردبیل که اتفاقا به بعد مادی هم حساسند سرایت پیدا می کند. اما برای مسائل محلی خود اردبیل و مثلا خودکشی زنانی که همواره از مشکلات خانوادگی به این سمت رو می کنند، به آن صورت که باید واکنش نشان نمی دهد و در برابر سیل عظیم آسیبهای اجتماعی آن چه به آن بشود گفت افکار عمومی، حساس و تحریک نمی شود.

به این صورت می توان از عدم وجود افکار عمومی خاص برای مسائل اردبیل سخن گفت و باید نگاه کرد و دید که آیا وجود فکر در این استان مشکل است یا وجود عمومیتی برای مردم. از نظر این که بشود گفت، مردم فکر ندارند، چه بسا واکنش برانگیز باشد و مردم ناراحت شوند که چرا آنان فاقد فکر تصور می شوند. اما واکنش به موضوعات اقتصادی نشان می دهد که مردم به برخی مسائل فکر می کنند، خاصه آن که این مسائل به معیشت و نیازهای اساسی آنان و حتی نیازهای متجملانه آنان مربوط می شود.

اما بحث اصلی "عموم" است و این که آیا مردم اردبیل هم اندیشی و همراهی در مسائل دارند یا نه. یا اگر دارند، مسائل آنان در میهمانی ها و مجالس ترحیم به طوری ساماندهی شده است که فرصتی برای طرح بحث های اساسی شکل نگیرد. اساسا عموم شدن نیاز به شکل گیری یک نوع نشست هایی است که شاید بهترین و در عین حال بدترین آن ها را بتوانیم در کافه ها و هم نشینی های توأم با فراغت در نظر بیاوریم. اما این که در چنین نشست هایی بحث های اساسی مطرح می شود یا نه و این که اغلب افراد فرهیخته به این صورت با هم می نشینند یا نه؟

به نظر می رسد یکی از عناصر مدنیت و وجهه شهروندی که تمدن جدید و ضوابط شهروندی و دموکراسی را می سازد، داشتن باورهای مشترک و واکنش های مجتمع مردم به مسائل حساس و مشکلات جامعه مانند بی نظمی، اغتشاش و تهدیدهای خارجی است. اما اغلب افکار مشترک به مردم اردبیل از حوزه های ملی و کرسی های رسمی تعارف می شود و خود مردم چنان که باید فرصتی برای اتصال به هم و بحث کردن در مورد شهر و زندگی شان ندارند و چه بسا به این مسائل وقعی نمی نهند. همین موضوع شاخص های نخبگی و فرهیختگی افراد را هم نشان می دهد که چقدر قشرهای محترم جامعه فردگرا و بی تفاوت هستند.

در هر حال عدم مصرف مطبوعات محلی و داشتن تیراژ های ۱۰۰نسخه ای و انتشار آگهی نامه و روگرفت های اینترنتی در مطبوعات نشان می دهد که نه عموم به صورت حضوری و کافه ای و نه عموم به معنای مطبوعاتی در اردبیل وجود دارد و اگر چنان چه تهدیدی این شهر را هشدار دهد، کسانی نیستند که در مورد این هشدارها با هم بنشینند و دنبال پیگیری اقدامات رسمی و غیررسمی در این زمینه باشند. والا وقتی چند زن به دلیل مشکلات خانوادگی از ارتفاع خود را پرت می کنند، بایستی افکار عمومی جریحه دار شده و دنبال دیدگاه های کارشناسی و اقدامات رسمی در این مورد می شدند.

@ardabilnote
تأثیر گروه مرجع بر ارتقای کتابخوانی

محمد زینالی اُناری؛
امروز معارفه ی خانم رضاقلیزاده به عنوان مدیرکل جدید کتابخانه ی عمومی استان اردبیل برگزار شد و ایشان برنامه هایی برای آینده مطرح کردند که از نظر جامعه شناختی قال توجه است. البته دلیل این هم برخاستن ایشان از دانشکده ی علوم اجتماعی دانشگاه تهران می باشد. توجه به هر ایده ای، ناشی از پرورش آن در دوران دانشجویی است و اگر در این دوران به خوبی تحصیل نکرده باشیم نمی توانیم برای کارهای عملی خود در کارشناسی برای سازمان ها یا مدیریت موفق باشیم و موجب رکود سازمان ها و بدنه ی مدیریتی می شویم. اما اگر بهره ای برده باشیم، مفید هستیم و به درد سرزمین می خوریم.

ایشان در برنامه های خود به نقش ارزشمند نویسنده های محلی تأکید کردند و نکته ی دیگری هم اشاره کردند و آن این که برای آن ها در محله های خودشان برنامه های خاصی تدارک می بینند. چندی پیش به نمایشگاه کتاب های آذربایجانی در دانشگاه رفتم و پیش از رسیدن خیال می کردم که شاعران اردبیل بخشی از پیکره ی این نمایشگاه خواهند بود و پر خواهد بود از عکس و زندگی نامه ی ایشان، غافل از این که یک نمایشگاه بی روح و بی حس برگزار شده بود و انگار نه انگار که در این دانشگاه گروه ادبیات می توانست روحی به جریان های ادبی اردبیل ببخشد.

اما پرورش روحیه ی کتاب خوانی با ارج نهادن به افراد کتاب خوان و نویسنده میسر خواهد شد و یکی از مهم ترین نقش های کتاب خوانی، شعر و داستان است. اردبیل از این حیث بی سرمایه نیست و نیروی انسانی فعالی در زمینه ی شعر و داستان دارد که متأسفانه مانند سایر هنرمندان در شهر خود غریب هستند. یک فرد عامیِ عادی نمی داند که کتاب خوان یعنی چه و او بیشتر از همه طلافروش ها و صاحبان ماشین های مدل بالا را می شناسد. اما اگر این گروه محوریت برنامه های کتابخوانی را بر عهده بگیرند، حداقل میتوانند پاشنه ی آشیل کتاب خوانی برای مشتاقان و علاقمندان و حتی افراد عادیِ عامی باشند.

نکته ی مهم دیگر، توجه ایشان به محله است. یکی دیگر از سرمایه های اردبیل که در حوزه ی فضایی قابل توجه است، محلات اصیل و محلات جدید هستند. مردم محلات را با مساجد و روابط صمیمانه ی حول آن می آرایند اما سایر پدیدارهایی که می تواند روابط محله را تقویت کند، مغفول اند، چون نگاه باورمند به اجتماع سالم در این شهر وجود نداشته است. اما هویت بخشی به محلات می تواند با هویت بخشی به افراد باسواد در آن محله مانند یک جرقه ی ناگهانی عمل کند و محلات را به شور و انرژی انسانی بالایی برساند، چرا که نویسندگان به خصوص شاعران اردبیل که مشتاق عشق و راستی هستند، سرشار از شور و انگیزش اند.


از دیگر برنامه های ایشان نوشتن خاطره توسط نیروی انسانی پیشکسوت استان که در دل خود نوعی تجربه پژوهی را مستتر دارد، موجب می شود تاریخ فعالیت های اقتصادی و ادواری استان به صورت خاطره گویی تقریر شود و این حرکت مبارک و ارزشمندی در جهت توجه مردم استان به فعالیت های سازنده ی دولتی و صنعتی است. سایر برنامه های ایشان اعم از توجه به کتابخانه های تخصصی و تجهیز کتابخانه در مناطق محروم که توجه به دو اصل شکوفایی توانمندی ها و عدالت محوری است، از شعارهای کمتر دیده شده ی چهل سال انقلاب اسلامی است که به خاطر برجسته بودن همت والای ایشان در مسئولیت های پیشین دور از دسترسی نیست.

برای ایشان آرزوی موفقیت در اجرای برنامه های سازنده دارم.

@ardabilnot
اردبیل از شهر موتوری به هتروتوپیاهای رویدادها

محمد زینالی اُناری؛
شهر دیگر معنا ندارد. ما از شهر سنتی یعنی مجمع البیوت مالکان به شهر موتوری کوچ کردیم که انسان ها تبدیل به رباط های صنعت شدند. اگرچه ما زیاد رباط های با تفکیک نقشی نشدیم و بیشتر ما به رباط های سوداگری تبدیل شدیم که راه اصل ما برای بقا، تملک زمین و سهیم شدن در منابع زیرزمینی بود. اما امروز به مدد خدا در حال تمرین کردن یک تحول و دگرگونی هستیم. یعنی شهرمان قرار است از آن حالت موتوریزه به حالت دیگری رنگ عوض کند. البته این تغییر رفتار به مدد تغییر دکوراسیون صورت گرفته و برای این تغییر دکوراسیون نیز زحمت های بسیاری کشیده شده است.

در شهر رویداد محور، دیگر خیابان های پرترافیک و سازمان های کنترل کننده ی امور ملکی و ترافیکی محل رشد و صعود نیست. اصلا دنیای کار دنیای رشد و صعود نیست، بلکه ما با فراغت هایی که تجربه می کنیم، و سرمایه گذاری مان در فراغت است که می توانیم فضاهای جدیدی بسازیم و با کار سخت و چند روزه، دنیای فراغت را می سازیم. اما امروز دیگر این فراغت، رد و بدل شدن در خیابان های داخل شهر و خوردن کباب و قهوه در کافه چیپیکاپاسو نیست؛ بلکه این بار ما به قلب فراغت جهان تبدیل می شویم و برای همین، سرمایه گذاری بزرگی در عرصه ی فراغت نموده ایم.

درباره ی گردشگری در اردبیل سخنرانی زیادی صورت گرفته است و حرف های تکراری زیادی گفته می شود. در این جا قرار نیست گزافه گویی شود، فقط به عرصه ای اشاره می شود که فراغت پیش روی ما می گذارد. گردشگری فراغت، غیر از گردشگری ورزشی و سلامت است. ما گم شده ی دنیا هستیم، اردبیل می تواند برای بسیاری از مردم جهان، دنیای فراغت را به بار بیاورد. کوه های طبیعی، موزه های مردم شناختی و امکانات ورزشی و تفریحی می توانند فرصت های خوبی برای ساختن رویدادهای فراغت به شمار آیند.

بالاخره با خلاقیت و جسارتی که در چند سال قبل صورت گرفت، سرمایه گذاری های سال های طولانی در سرعین، اردبیل و سایر شهرها جواب داد. اردبیل در طول این چند سال سه رویداد جهانی کشتی و والیبال را مدیریت کرد و دیگر از بازار گوشت و بستنی تبدیل به بازار فراغت برای جهانیان شد. ما مردم اردبیل، باید بتوانیم تجربه ی جهان محلی شدن و ورود به بازارهای فراغت جهانی را قدر بدانیم. اگر در دوره های قبل ان هم با وهم و خیال به استخدام های دولتی و صنعتی محتاج بودیم، امروز میتوانیم به بازار جدید فعالیت های اقتصادی ورود پیدا کنیم و برای جوانان خود عرصه های جدید فعالیت بیابد.

اما عرصه های جدید فعالیت، نیازمند دکوراسیون جدیدی هستند که با دنیای موتوری پیشین تفاوت داشت. در دنیای موتوری پیشین، ساختن خانه، خیابان و انداختن ماشین به آن ها نیاز روز و فرصت گره گشایی و گره زنی به شمار می رفت، حتی در حول و حوش دریاچه ی طبیعی. اما دنیای امروز، نیازمند فضاهای اختصاصی ماندن هتل ها، استادیوم ها، پارک های جنگلی، پیست ها و مسیرهای هوایی است. ما از شهر موتوریزه و شلوغ قدم در رویدادهای جهانی و فضاهای غیرموتوری گذاشته ایم و این نیازمند برنامه های جنبی و حاشیه های اقتصادی فراوانی است که باید روی آن برنامه ریزی کنیم تا برای جوانان و نیروهای شایسته ی استان عواید اقتصادی داشته باشد. شهر دیگر معنا ندارد، آنچه معنا دارد رویداد است.

*هتروتوپیا: فضاهایی که کار متفاوتی از فضای معمول شهر در آن انجام می گیرد، مانند بیمارستان، باشگاه و ...
@ardabilnote
تقلید یا تولیت


محمد زینالی اُناری

محققین فرهنگ عامه، از یک گروه که در کافه ها شکل می گرفتند یاد می کنند و آن ها را تقلیدچی می نامند. کار تقلید چی ها این بوده که ادای دیگران را در می آوردند. امروز هم این گروه به صورت نمایش های تقلید صدا و ادا و اطوار در برنامه های شادی رایج است. اما اخیرا دیده ایم که دامن برنامه های روز اردبیل را گرفته و آن را از دست اشخاصی که در گذشته جامه بر سر آن پاره کرده اند، ربوده و در خصوص افرادی که پیشتر آن را شکل داده و برنامه را خلق کرده اند نیز اصطلاحات مجادله برانگیز به کار برده است.

❇️ روز اردبیل فرصتی برای همدلی نخبگان، هنرمندان و فعالان مدنی بود که از چند سال پیش و با پیگیری مقام معنوی استان آغاز شد، اما همین گروه که در این سالها در حال بازیابی هویت فرهنگی اردبیل بودند، در آغاز سال جاری از سوی نوشته های غیررسمی شوونیسم نام گرفت. بعدا برخی از فعالان دوباره دعوت به کار شدند و با اسم های آن ها بازی شد. ظاهرا عطش برای تولیت این برنامه به قدری مهم بوده که از واژه های مورد علاقه ی منازعه جویان منطقه ای تقلید کرده است. در شکل برچسب زنی و مقابله طلبی هم از استراتژی های موجود در میان بازارهای فاقد نظارت و رقابت آن ها بر سر مشتریان سر راهی تقلید کرده است.

یکی از گروه های اصلی حامی دولت فعلی که فرصتی برای همبستگی اجتماعی و تقویت ارتباط دولت-ملت بودند، با دلتنگی و ناامیدی از این عرصه کناره جست. اگر موج این قطع ارتباط از هنرمندان به سایر نخبگان بگیرد و بشنوند که چه سخن هایی گفته شده، آن ها هم از نقش واسط خودشان در جامعه کناره می گیرند. با ناامیدی لایه ی میانی جامعه از روند حرکت اجتماعی، ممکن است این احساس به سطح پایین جامعه نیز سرایت کند. این اتفاق دولت محلی را در آینده با بحران مشروعیت داخلی مواجه می کند و نتیجه ی چریک بازی نوشته های غیررسمی چیزی جز برنده شدن آلترناتیوهای قدرت نیست.

❇️ فعالان نهادهای مدنی مانند نخبگان و صاحبان سرمایه فرهنگی از دیگر عوامل انسجام اجتماعی و وحدت دولت-ملت هستند که برای شکوفایی و باروری هنوز نیاز به بالینگری و بسترسازی مناسب دارند. اما اگر نگهداری نشود، مشکلات آن ها را دچار اضطرار درونی می کند و با یک بادی ممکن است فرو ریزند. نهادهای مدنی، نیروی سومی است که می تواند حرکت به سوی یک جامعه ی پیشرفته را آغاز کند، اما شرط آن این است که اعتماد درونی و بیرونی اعضای آن حفظ شود. این عرصه، فرصتی برای کارآفرینی اجتماعی و ارتقای سرمایه های اجتماعی است و مانند کارآفرینان اقتصادی نیاز به بهبود محیط کسب و کار دارد.

اما امروز نهادهای مدنی در آستانه ی آزمون و تردید قرار می گیرند و نوشته های غیررسمی نسبت به فعالان و متولیان آن ها برچسب می زند. با برچسب خوردن اعضای آن ها، طبیعی است اعتماد مردم به این افراد سست شده و از آن ها نیز روی گردان شوند. برای مردم دیگر چه می ماند جز خبرهای غیررسمی که نتیجه قطعی اش افزایش ناامیدی و ناامنی در جامعه است. در نتیجه، به تدریج ممکن است این بخش از انسداد اجتماعی نیز بر گروه قبل افزوده شده، جامعه را به حال باروتی در کنار فندک پر از گاز اتفاقات محتمل پیش رو نگه دارد.

❇️ فرهنگ با تقلید و رقابت های نابجا شکل نمی گیرد و آن چه نتیجه ی چنین اتفاقاتی است، ناامیدی و ناتوانی است نه امید و خلاقیت. باید صبر کنیم و گذران روزگار را ببینیم که به جای نوآوری و افزایش رویدادهای اجتماعی و فرهنگی اسیر تقلید بر سر تولیت برنامه ی پیشتر طراحی شده است. اگر بخواهیم به فکر جامعه و مردم باشیم و آرامش و آسایش را برای فضاهای اجتماعی و اقتصادی پیشه کنیم، باید امیدوار باشیم به بازگشت فکرهای خوب و اخلاق و احیا دوباره احترام هایی که از دیرباز در شهر ما رایج بود؛ در ناامیدی بسی امید است.

@ardabilnote
تولید انسان تمامیت خواه

 
محمد زینالی اُناری

انسان تمامیت خواه، انسانی است که نگاه کل و هیچ به جهان دارد، یعنی همه چیز را برای خود می خواهد و نیازهای «دیگری» برای او اهمیتی ندارد. اهمیتی ندارد که در قبال مسیری که او می رود، برای دیگری چه اتفاقی می افتد. انسان تمامیت خواه، در هر موقعیتی که هست، سعی می کند نیازهای خود را تأمین کند و از همه ی مواهب استفاده می کند. این موضوع، یک پارادوکس تاریخی است، یعنی گره خوردن گذشته به حال.

در اقتصاد سنتی بادیه نشین اقتضا می کرد که چند گوسفند شیرده داشته و در کنار کشت بادمجان و سبزی، از علف های خوراکی و عسل کوهی هم بهره ای ببرد. او در این سرزمین تنها است و دیگری در دره های آن سوی کوه ها است. نگه داشتن این عادت در شهر به تمامیت خواهی می انجامد. انسان تمامیت خواه، فکر می کند که می تواند هم در بخش دولتی کار کند و هم در بخش خصوصی. هم کار رسمی خود را انجام دهد و هم کارهای پیمانکاری بکند.

روزی دیدم یکی از افراد خلاق شهرمان که بسیار متین و خوش اخلاق هم بود در حال انجام شغلی افزون بر شغل مشهورش می باشد: او برای اضافه درآمد به کار دیگری می پرداخت. مدت ها بعد دیدم که در محیط کاری خود، به فعالیت های دیگری هم می پردازد که نقش یک متخصص را می طلبید. به این ترتیب، او در جهان پیچیده ی مبتنی بر تخصص و مهارت، به همه کاری می پردازد. اما علاوه بر این که ارزش و پیچیدگی مشاغل دیگر را می کاهد، به بهره بردن از موقعیت های متعدد که می توانست برای دیگران فرصت خلاقیت و تخصص باشد، می پردازد. او تمام کارهای موجود دور و برش را به نفع خود مصادره می کند و دیگران را از عرصه خارج می کند.

چنین فردی ممکن است احساس موفقیت مالی بکند، اما موفقیت او محدود به همین عرصه است و راه خلاقیت های متعددی که می توانست برای او یا دیگران باشد، بسته می ماند. او تمام فرصت ها را می بلعد و ممکن است پای در راه های دیگری بگذارد که فرصت هایی فراتر از فرصت های شغلی وی است. مثلا چون پول نسبتاً بیشتری به دست آورده است، ممکن است پای در عرصه هایی فراتر از کار گذاشته و عادت تمامیت خواهی را وارد سیستم های کلان بکند.

جامعه ای که تکلیفی برای این وضعیت نیندیشد، به سوی تمامیت خواهی می رود. جامعه ای که برای تغییر این عادات و جلوگیری از پاداش گرفتن انسان های چندکاره و چندمنظوره برنامه نداشته باشد، مستعد شکل گیری بنیان های تمامیت خواهی در سیاست است. اگر چنین افرادی در عرصه ی سیاست و اقتصاد رشد کنند، بصورت هرمی از همدیگر می زنند تا همه چیز را فرو بلعند، آن وقت روزگار را سیاه کرده و اجازه نمی دهند که دیگران هم فرصتی برای کار و زندگی داشته باشند.

@ardabilnote
توسعه ی عرصه های مدنی

محمد زینالی اُناری

ده سال پیش را تصور کنیم! ممکن است فعالیت های گسترده ی دولت و تلاش های ملت در راستای ارتقای وضعیت زندگی و حفظ پیکره ی ملی شان فعالیت کنند اما این فعالیت ها از یک روح عینی و قابل لمس بی بهره بود. دنیای جامعه ی ما تنها کار بود و تلاش، اما یک عرصه ی باز و قابل امکان هنوز گشوده نشده بود. عرصه های حاکمیت را به سه رکن دولت، بازار و جامعه ی مدنی تقسیم می کنند و به جز عرصه های دولت و بازار که مکان های کار و تنظیم قواعد هستند، جامعه ی مدنی، عرصه ی گفت و گو و کنشگری و اظهار نظر ملت است. ملت به مفهوم یکپارچه و دارای حق برای ابراز وجود و اعلام نظر تنها در جامعه ی مدنی است که در حاکمیت شرکت می کند و اگر این نباشد، می توان ملت را غایب دانست. 

اما ده سال پیش جامعه ی مدنی به صورت قطره چکانی وجود داشت و ملت و در قطع استانی، شهروندان متعلق به استان اردبیل سعی می کردند سخن بگویند و اعمال نظر کنند. اما این اعمال نظر محدود به برخی فعالیت های گذرا و ناقص بود. تنها بخشی از متنفذین و پیش کسوتان به عنوان فعالیت های خیریه و پیگیر موضوعات استان حضور داشتند و بار اصلی الیتیسم، مرجعیت فکری و نقادی بر عهده ی خود استانداران و کنشگران سیاسی بود. اما امروز به مدد افزایش بی شمار سازمان های مردم نهاد، که اتفاقا گروهی از جوانان بار اصلی آن را بر دوش دارند، سخن گفتن از حفظ محیط زیست، تقویت حقوق شهروندی، رونق سینما و کتابخوانی، افزایش شادی و نشاط، بازگرداندن لبخند به زندگی و ... به زبان روز جامعه ی مدنی و در واقع زبان ملت اردبیل تبدیل شده است. 

جامعه ی مدنی امروز تا شکل دادن نخبه گرایی و مداخله های قوی شهروندان فاصله ی زیادی وجود دارد. خیلی ها ممکن است از جوان بودن این گروه ها انتقاد کنند. اما واقعیت این است که نسل های پیشین به خاطر عدم توجه به اهمیت کنشگری مردمی سرخورده شده و تنها در وضعیت های بحرانی به صورت فعالیت های خیریه وارد این عرصه می شوند. جامعه ی مدنی در اردبیل یک حرکت گلخانه ای را آغاز نموده و طبیعتاً جوان بودن آن یک اتفاق مأنوس است. اما چقدر خوب است می بینیم در جامعه ای که نسل های پیشینش به جهت نادیده گرفتن و حذف از عرصه ی بیانگری سرخورده شده اند، نسل جوان این انرژی را به عرصه ی عمومی باز گردانده است. 

اما واقعیت این است که شکل دادن نهادهای مدنی مانند خانه ی فرهنگ و هنر، تنها یک مجوز اداری نبوده و سالها برای آن وقت گذاشته شده است. نشست های هنرمندان با تسهیلگری دولت شکل گرفت و معاونین و مدیرکل های دولت بارها در این نشست ها حاضر شدند تا هنرمندان دغدغه های خود را در جلسات بگویند. اما اینک آن ها به یک نهال در حال شکوفه زدن تبدیل شده اند و می توان امیدوار بود که این نهال در سال های آینده گل و ثمر خواهد داد و می تواند بر وضعیت اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی استان اثرگذار باشد و یکی از عرصه های بروز و ظهور نخبه گرایی و انتشار نشریات و مجلات اثرگذار عرصه های هنری است. 

در نشست هایی که به اتفاق اندیشمندان و کنشگران حوزه های مختلف به اسم هم اندیشی برگزار می شد و هم اکنون اداره کل ارشاد استان پیگیر این موضوع است، هم آئینی و وفاق محلی تمرین و تجربه می شود. عرصه ای می شود برای پرورش و حضور سخن گویان مردمی و مطالبه گرها. از سوی دیگر، بازار به شکل دادن مجمع مطالبه گران اقدام کرده و به پیگیری امور اقتصادی استان می پردازد. اما نهادهای خیریه با ورود جوانان جان تازه ای گرفته و روحیه ی همدلی و همراهی اعضای جامعه را تقویت می کنند. نشان پویایی و شادابی جامعه ی مدنی آن است که در سالهای اخیر، انجمن های علمی و تشکل های دانشجویی هم در این عرصه درخشیدند و ازطرفی با استقبال دانشجویان به صورت پرشمار افزایش یافتند و از سوی دیگر، با اجرای برنامه های مشارکتی با سازمان های مردم نهاد حضورشان در عرصه ی عمومی استان ملموس تر شد. 

اگرچه این قبیل فعالیت ها امیدوار کننده و به عنوان اخبار مثبت جامعه به شمار می روند، اما هنوز به صورت گلخانه ای بوده و برای شکوفایی نیازمند بالینگری و حمایت بوده، از همه مهم تر، نیازمند رقابت، همدلی و پشتکار اعضای آن است. جامعه ی مدنی نیازمند شکل گیری نشریات مکتوب و مجلات ماندگار، کتابهای مرتبط این حوزه و نقادی های بی شائبه و آگاهی بخش است تا بتواند در مدتی که باقی مانده است اقتدار شهروندان را در عرصه ی عمومی به اصل سوم حاکمیت تبدیل کند. 

@ardabilnote
Forwarded from محمد زینالی
منطق استثماری قیمت گذاری کشت و صنعت

محمد زینالی اُناری

«زمین» در ایران جای طلا را گرفته است. تنها عنصر با ارزش، در ایران، «کار» نیست، بلکه زمین است. در جوامع سنتی، اشیاء و عتیقه ها با ارزش اند و به هوموساپینس منزلت و اعتبار می دهند و در جامعه ی امروز، داشتن چند دانگ زمین و خانه ی اضافه، جای مهارت و تخصص را گرفته است. به همین خاطر، بورس اصلی ما، زمین های شهری و حتی کشاورزی است و مانند عتیقه ها مدام قیمت آن بالا می رود.

همین عامل موجب می شود که، مانند دوران ارباب و رعیتی، فشار بر روی افرادی بیفتد که توان پرداخت هزینه ی عتیقه وار زمین را ندارند. نیروی انسانی که در ایران کار می کند، مخصوصاً مشاغل ساده و سنتی که جزو طبقه ی کارگر ارزان قیمت محسوب می شود، تا بتواند هزینه ی تأمین خانه و زمین را بپردازد، هرچه بتر می شود. بازار استثماری زمین فرهنگی تولید کرده که بسیاری از اهل فن، بازاریان و مشاغل سنتی دیگر به جای داشتن تعاونی، تقسیم کار و افزایش ارزش تولیدی، هر کدام مغازه ای منفرد تأسیس کرده و پولی گزاف به استثمارگران زمین بپردازند.

چنین اتفاقی در زمینهای کشاورزی دشت مغان هم افتاده است، مخصوصاً در این دوران که گاه خریدن زمین در روستاها، از شهرها هم گران تر است. حال محاسبه کنید که زمین های روستایی که در آن ها کشاورزی افت و خیزدار انجام می شود، به قیمت گزاف فروخته شود یا اجاره شود. کشاورز بیچاره باید چه هزینه ای بابت خرید یا اجاره ی زمین بپردازد تا مگر با فروش برداشت سالانه ی خود زندگی خود را بگذراند. معامله گرها، مانند معامله کنندگان عتیقه به جان زمین ها افتاده و آن قدر قیمت آن را بالا می برند تا طحال خانه دار، مغازه دار و کشاورز پاره شود. و همین موجب شده است کشاورزی سنتی ما نتواند در جهت ارتقای خود به کشاورزی مدرن سرمایه ای به کار بندد.

در جامعه ای که کار کشاورز ارزش نیست و سود ندارد و زمین به عتیقه تبدیل شده است، صنعت کشاورزی سودی ندارد و تنها سود موجود را معامله گرها و دلالان می برند و به همین خاطر نوکیسه ها اقتصاد و حتی فرهنگ را به دست می گیرند. در نتیجه، آن ها حتی زمین های صنعتی را هم به دید دلالی می بینند. عجیب نیست وقتی می بینیم گفته می شود که خوب بود شرکت کشت و صنعت را به جای این که به یک عامل صنعتی بدهند، ریزریز می کردند و میان مردم توزیع می کردند. همین طور، قیمت فروش آن، به جای این که بر اساس ارزش کار، تعداد نیروی انسانی و ارزآوری محصولات محاسبه شود، با قیمت استثماری زمینی محاسبه می شود که کشاورزان را سالها به شکل استثماری به فقر و بدشانسی محتوم کرده است.

همین امر موجب شده است که تفکر ضدکارفرمایی علیه صنعتگری به راه بیفتد. سرمایه داران استثماری زمین که پشت سر دلالان پنهان شده و تا دیروز زمین های بزرگ ترین شرکت صنعتی منطقه را ریزریز کرده و مردم را بیکار و تضعیف کرده اند، می بینند اگر ارزش کار در این منطقه بالا برود، راز ارزش گذاری استثماری آن ها فاش شده و ممکن است به ناگهان با ورشکستگی مواجه شوند. اما به جای این که محاسبه گرهای رسمی که قضات سیستم ریاضی­ جامعه اند، به محاسبه ی تجارت های استثماری بپردازند، با تفکرات ضدکارفرمایی و سود دلالان همسو می شوند. آیا ریاضیات در ایران به چنین بدبختی ای گرفتار شده است یا قضاوت گرفتار منطق استثماری است؟

@thing
تفکیک نهادی عرصه اجتماعی در اردبیل

محمد زینالی اُناری

در دوره ی اخیر، چندین سازمان مردم نهاد متکی بر دغدغه های خاصی شکل گرفتند و یک عرصه ی فکری و عملی برای ورود عموم شهروندان شکل دادند. در نتیجه، پیش از آن که تنها ارگان های دولتی برای پیگیری و ساماندهی امور جمعی فعال بودند، اینک ارگان های مردم نهاد نیز درعرصه های جمعی حاضر هستند. لذا مشاهده می کنیم که دغدغه مندی اهالی شهر و تسهیگری بخش دولتی در این خصوص موفق بوده، و شهر اردبیل و به تبع آن استان اردبیل دچار یک تفکیک نهادی شده است. تفکیک نهادی، تابع بخشنامه و خیالات نبوده و تنها در اثر فعالیت مستمر و پویای عاملان و فعالان اجتماعی در سالهای اخیر شکل گرفت. چرا که بدون کنشگری و فعالیت افراد، هیچ نهادی به وجود نمی آید. اگرچه گاهی دولت سعی کرده است رأسا نهادسازی کند ولی بدون مداخله و کنشگری افراد، این اتفاق هیچگاه پایدار نبوده است.

تا پیش از این، اردبیل تنها با نهاد سیاست که آن هم تحت انقیاد نهاد دولت بود، آشنا بود. تقریباً اغلب کنشگران سیاسی از بازماندگان یا کنار گذارده شدگان بدنه ی دولت بودند. اما دیدیم که در شورای شهر، بخشی از افراد از بازار و شرکت های عمرانی  ورود کردند و قاعده ی دولت-سیاست را کمی به هم زدند. اما اینک، عرصه ی دیگری شکل گرفته که نه سیاسی، که عرصه ی کنشگری اجتماعی است. اگرچه هنوز بخشی زیادی از کنشگران سابق، این عرصه را با کنشگری سیاسی عوضی می گیرند و جا و مقام آن را متوجه نمی شوند. کنشگران اجتماعی در زمینه هایی چون هنر، محیط زیست، کتاب­­خوانی و تعلق به شهر فعالیت می کنند و اثرگذارند. عرصه ی اجتماعی، نیازی به انتخابات سیاسی ندارد و ورود به آن بسته به علاقه ی مردم آزاد است، اما وجود سازمان های مردم نهاد و اقدامات مشخص آن می تواند این حوزه را مشخص و نمایان سازد.

اما همه ی فعالان بدنه ی دولت با این حوزه آشنا نیستند و از مدت ها قبل تحت تأثیر نهاد سیاست قرارداشته، گاه عرصه ی اجتماعی را حذف می کنند و گاه فعالیت های آن ها را مصادره می کنند. چرا که هر کسی از مشایعت، فعال سازی و مدارای با امر اجتماعی آشنا نبوده و ورود ناشیانه اش به این ماجرا قطعا در رویارویی و تقابل با این حوزه موثر خواهد بود. البته در اردبیل، تخصص و فعالیت اجتماعی برای فعالان خارج از این عرصه ناشناخته بوده و هر کسی نمی تواهند با این بخش همکاری و همراهی کند، چرا که غالباً کنشگران سیاسی با عینک نهاد سیاسی به همه چیز نگاه کرده اند.

در شش سال اخیر، ضمن صدور متعدد و آزادانه ی مجوز تأسیس سازمان های مردم نهاد، حمایت خوبی از فعالان و سازمان های این بخش داشته تا بتوانند به بالندگی برسند. زحمت های چندین ساله ی مدیران اجتماعی باعث شده که در سال قبل شاهد شکل گیری یک نهاد قوی و موثر انجمنی از همراهی هنرمندان استان شکل گرفته و بتواند به طور مجزا اعلام موجودیت کرده و کنشگری نماید. در روزهای اخیر، شاهد حضور سازمانهای محیط زیستی در اردبیل بودیم که تأثیرات چشمگیری در مطالبات استان داشته اند. از سوی دیگر، هم افزایی فعالان سازمان های مردم نهاد در موضع گیری در خصوص کودک همسری نیز نشان از حضور موثر و گویای آنان بود.

در دهه های پیش، اردبیل، تنها یک بدنه ی دولتی داشت و مابقی، به صورت بازاریان و کارگران سربه زیر فعالیت می کردند و حمایت آن ها در امر سیاسی نیز از اهل دانش و مدیران قوی درون دولت صورت می گرفت. آن ها به صورت خیلی ساده ای با بخشی از بازار و اجتماعات روستایی که تا دیروز تنها حمایت گری بخش دولتی را بر عهده داشتند ارتباط یافته، سپس از نیازهای اولیه ی آن ها برای انتخاب خود سود می جستند. چرا که عقلانیت سیاسی ما، محدود به چنین مسائلی بود و بخشی از طوائف و افراد به خاطر منافع و نیازها تنها راه سعادت خود را در دنبال کردن نماینده ها و حمل کیف کاندیداها/مدیران در گردش می جستند.

اما اینک، یک عرصه ی جدید تولد یافته که نه پیگیر منافع و نیازهای اولیه شخصی شان، پیگیر طرح کردن عاقلانه ی مسائل و نیازهای جمعی استان بوده و مردم پیگیری متمادی آن ها را در این خصوص شاهد بوده اند. البته این امر هم در اثرگذاری کنشگری سیاستمداران در حل مسائل استان موثر بود، هم در انتخاب های آتی سیاستمدارانی اثرگذار است که لاجرم ضرورتاً مسائل و مطالبات جامعه را بفهمند. لذا سیاسیونی که تا دیروز با جامعه ای منفعل و شهرت باز طرف بوده و به راحتی شعار می دادند و رای کسب می کردند، امروز باید در هنگام ورود به کنشگری سیاسی، از عقلانیت اجتماعی برخوردار باشند. بدیهی است که بسیاری سعی کنند حوزه ی اجتماعی را حذف کنند تا باز به آغوش جامعه ی منفعل باز گردند. اما این کودک هم همچون کودک های جسمانی، وجود خود را مرهون باری تعالی است و او از آن نگهداری خواهد کرد.
@ardabilnote
Forwarded from ارمغان مغان (Dr mokhtari)
معرفی آثار و شخصیت علمی زنده یاد "رضا سیدحسینی" از برنامه رادیویی استان اردبیل.
برنامه "آی ایشیقیندا"
یکشنبه شب ۱۳۸۹/۵/۱۳ ساعت ۲۲ الی ۲۳

کارشناس برنامه: مسروره مختاری

@mmarmaghan
گامی به جلو با نهادهای مدنی

محمد زینالی اُناری

به زعم این که رسانه های پرتکرار اعم از دیداری و خوانداری، اطلاع رسانی وسیعی ندارند، امروز سه برنامه ی ادبی و فرهنگی برگزار می شود. دو برنامه مختص نشست ادبی صورت می گیرد که توسط یک ان جی او و یک بخش خصوصی برگزار می شود و یک برنامه ی فرهنگی برای پاس داشت فعالیت های یکی از خبرگان این حوزه صورت می گیرد. اما چرا از اطلاع رسانی آن استقبال نمی کنند؟

خیلی شاعرانه شعار داده می شود که رسانه ها رکن چهارم دموکراسی هستند، اما همین رسانه ها از فعالیت های بخش مدنی استقبال نمی کنند. ساختار رسانه ها در اردبیل، با وابستگی به دولت و منابع آن زندگی می کند و بدون آن امکان حیات و بقا ندارد. شبکه ی حاکمیتی شامل سه بخش دولت، بازار و بخش مدنی است. اما رسانه های ما فقط با دولت همکاری دارند و از بازار به دلیل نبودن صنعتی که خبر ساز باشد و از بخش مدنی استقبالی ندارند. در نتیجه، به جز نام بردن از دولت، از سایر بخش ها به طور اجمعین با نام مردم یاد می کنند.

تنها گروهی که با رسانه ها کمی آشنا است، احزاب است و البته این یک درجه رشد و پیشرفت است. اما تولدی تازه صورت گرفته و بخش مدنی و سازمان های غیردولتی جان گرفته اند و رسانه ها می توانند این تفکیک یافتگی را ببینند و از برنامه های آن اطلاع رسانی کنند.

قبلا یکه سوار اخبارها، سخنرانی های مدیران و «گفت و افزود» های آنان بود، اما اینک مدیران بخش غیردولتی به خصوص در بخش فرهنگی و اجتماعی فعالیت ارزنده ای دارند که این بخش را به فضایی «گفت و گو»یی تبدیل کرده است. اما ذهنیت وابسته ی حوزه ی ارتباطی استان، شاید آن ها را در این جایگاه نشناسد و به سخنان آن ها اعتنا نکند، از آنان برای مصاحبه دعوت نکند و به ایشان به دید کوچکی بنگرد.

در کشورهای پیشرفته، همین سازمان های غیردولتی توانسته است با پروبال دادن به برنامه های فرهنگی و ورزشی خود بخش هایی از اقتصاد و صنعت را هم شکوفا سازد و گردش مالی آن با سایر بخش ها رقابت می کند. بهتر است رسانه ها به این حوزه ها هم توجهی داشته باشند و مثلا برنامه های امروز آن ها را اطلاع رسانی و با مدیران شان مصاحبه کنند. جای دوری نمی رود، برای همین شهر کار می کنند و با تقویت آن ها خود رسانه ها که جزو همین بخش هستند نیز تقویت می شوند.

@ardabilnote
راه های بسته ی اردبیل برای زندگی

پیش فروش بلیطهای تعاونی های اتوبوسرانی اردبیل برای تردد بین شهری تهران اردبیل بسته است
ولی پیش فروش بلیط اتوبوس برای تبریز حتی برای سراب باز است

برای این که در تبریز قرارهای رسمی و اصول اقتصادی روزمره ی تمام مردم، خصوصا زحمتکشان و آن چه زمانی شعار پررنگ مدیران ما بود، یعنی "مستضعفان" جامعه ارزشمند تر از ارتقای مقام تدارک کنندگانی که به سایر استان ها خدمت رسانی می کنند هست

اردبیلیهایی که مدیران شان نیازهای روزمره شان را بی ارزش می دانند سقف شان کوتاه است
آیا ما مسئول تامین اتوبوس تمام استانهاییم؟

اساساً اتوبوس وسیله ی تردد طبقات پایین، کارگران، دانشجویان و اسباب و ابزار کسانی است که از وسایل تردد امن شخصی بی بهره هستند، اما حالا وسیله ی تردد بین شهری دون پایه های اردبیلی نصیب سفرهای فوق العاده ی سایر استان ها می شود

حالا بروید مسئول توزیع اعتبارات را در تهران محاکمه کنید، ولی بدونید این خودمان هستیم که راه های روزمره ی زندگی را برای استان خودمان می بندیم و به دیگران خدمت می کنیم

@ardabilnot
2025/06/27 16:16:34
Back to Top
HTML Embed Code: