کتاب «واکاوی مهمترین مسائل اجتماعی شهر اردبیل»، به همراه سایر کتابهای این مجموعه در نشست انجمن جامعه شناسی ایران در هفته اول اسفندماه رونمائی خواهد شد.
@ardabilnote
@ardabilnote
۱- کاظم قبادی، دکتری دندانپزشکی
۲- ساسان وهاب زاده، کارشناس برق
۳- اتابک وثوقی، کارشناس گفتاردرمانی
۴- محمد زینالی اناری، کارشناس ارشد علوم اجتماعی
۵- فرزین ولی زاده، فوق تخصص آنکوارولوژی
۶- سعید گنجی مهندس پتروشیمی
۷-مهدی نعیمی، کارشناس ارشد اقتصاد
۸- اردشیر آرش، دکترای مکانیک
۹- حسین آب روان، کارشناس ارشد عمران
۱۰- حسن برزگری، متخصص طب اورژانس
۱۱- افشار ابراهیم قطاری، کارشناس عمران
۱۲- رسول کنعانپور، کارشناس ارشد معماری
۱۳- رضا ملک زاده،مهندس عمران
۱۴- بابک سبزی وند، متخصص بیهوشی
۱۵- امین ثریائی، کارشناس ارشد مدیریت سیستم و بهره وری
۱۶- رسول ملاطفی، فوق تخصص آسم، آلرژی و بیماریهای نقص ایمنی
۱۷- یاشارپورمجید، دکترای روابط بین الملل
#نه_به_مسکونی_سازی_پادگان_اردبیل
#جمعی_از_فارغ_التحصیلان_دبیرستان_شیخ_مفید_اردبیل
#به_ما_بپیوندید
@ardabilnote
۲- ساسان وهاب زاده، کارشناس برق
۳- اتابک وثوقی، کارشناس گفتاردرمانی
۴- محمد زینالی اناری، کارشناس ارشد علوم اجتماعی
۵- فرزین ولی زاده، فوق تخصص آنکوارولوژی
۶- سعید گنجی مهندس پتروشیمی
۷-مهدی نعیمی، کارشناس ارشد اقتصاد
۸- اردشیر آرش، دکترای مکانیک
۹- حسین آب روان، کارشناس ارشد عمران
۱۰- حسن برزگری، متخصص طب اورژانس
۱۱- افشار ابراهیم قطاری، کارشناس عمران
۱۲- رسول کنعانپور، کارشناس ارشد معماری
۱۳- رضا ملک زاده،مهندس عمران
۱۴- بابک سبزی وند، متخصص بیهوشی
۱۵- امین ثریائی، کارشناس ارشد مدیریت سیستم و بهره وری
۱۶- رسول ملاطفی، فوق تخصص آسم، آلرژی و بیماریهای نقص ایمنی
۱۷- یاشارپورمجید، دکترای روابط بین الملل
#نه_به_مسکونی_سازی_پادگان_اردبیل
#جمعی_از_فارغ_التحصیلان_دبیرستان_شیخ_مفید_اردبیل
#به_ما_بپیوندید
@ardabilnote
بنام خدا
⬜⬜⬜⬜
ما بعنوان جمعی از فارغ التحصیلان دبیرستان نمونه شیخ مفید اردبیل، با توجه به حقوق شهروندی مان در نسبت با فضاهای سبز و عمومی،ارزش محیط زیست، تراکم زدائی و با نیل به زیباسازی شهری با هر گونه ساخت و ساز تبدیل فضای پادگان ارتش به برج، آپارتمان و واحدهای مسکونی مخالف بوده بدینوسیله اعتراض خود را اعلام نموده و از همشهریان عزیز دعوت می کنیم به ما پیوسته و با ورود به لینک زیر متن بالا را تأئید نمایند.
#نه_به_مسکونی_سازی_پادگان_اردبیل
#جمعی_از_فارغ_التحصیلان_دبیرستان_شیخ_مفید_اردبیل
#به_ما_بپیوندید
https://secure.avaaz.org/en/community_petitions/shhrdry_stndry_rdbyl_twqf_mlyt_skht_w_sz_w_mskhwny_szy_pdgn_rdbyl/share/?new=1
اگر باز نشد با فیلترشکن وارد شوید.
⬜⬜⬜⬜
ما بعنوان جمعی از فارغ التحصیلان دبیرستان نمونه شیخ مفید اردبیل، با توجه به حقوق شهروندی مان در نسبت با فضاهای سبز و عمومی،ارزش محیط زیست، تراکم زدائی و با نیل به زیباسازی شهری با هر گونه ساخت و ساز تبدیل فضای پادگان ارتش به برج، آپارتمان و واحدهای مسکونی مخالف بوده بدینوسیله اعتراض خود را اعلام نموده و از همشهریان عزیز دعوت می کنیم به ما پیوسته و با ورود به لینک زیر متن بالا را تأئید نمایند.
#نه_به_مسکونی_سازی_پادگان_اردبیل
#جمعی_از_فارغ_التحصیلان_دبیرستان_شیخ_مفید_اردبیل
#به_ما_بپیوندید
https://secure.avaaz.org/en/community_petitions/shhrdry_stndry_rdbyl_twqf_mlyt_skht_w_sz_w_mskhwny_szy_pdgn_rdbyl/share/?new=1
اگر باز نشد با فیلترشکن وارد شوید.
Avaaz
توقف عملیات ساخت و ساز و مسکونی سازی پادگان اردبیل
بنام خدا⬜⬜⬜⬜ ما بعنوان جمعی از فارغ التحصیلان دبیرستان نمونه شیخ مفید اردبیل، با توجه به حقوق شهروندی مان در نسبت با فضاهای سبز و عمومی،ارزش محیط زیست، تراکم زدائی و با نیل به زیباسازی شهری با هر گونه ساخت و ساز تبدیل فضای پادگان ارتش به برج، آپارتمان و واحدهای…
حفظ فرهنگ در غیبت «سازمان»
محمد زینالی اُناری
دیروز به همراه خانواده به کوچه ی فانتازیا رفته بودم، بر خلاف دفعات قبل، دیدم که دفتر یا فروشگاه «یگانه» موسی اصغرزاده باز است. آنجا یادآور وقتی است که در سال 1372 توانست با پارچه ی شال برای من پالتویی بدوزد که پارچه و ایده اش را پدرم که عاشق صنایع و زندگی طبیعی است، به من هدیه داده بود. این بار علی رغم این که بچه ها پیشتر به طرف ماشین رفته و منتظر من بودند، نزد بزرگمرد پژوهش فرهنگ رفتم.
در اردبیل افراد زیادی اسم و کوله ی «فرهنگ» را یدک می کشند، اما کمتر افرادی هستند که صاحب قلم در عرصه ی فرهنگ بوده و نمادها، کلمات و اشعار مردم را جاودانه ساخته باشند. اصغرزاده که بسیار بیشتر از افرادی که اسم و عنوان دکتر و استاد را یدک می کشند، با عشق و شور خود به نوشتن دفترهای بسیار پرداخته و اینک چندین سال است که آثار خود را منتشر کرده و به قول خودش، روی پای خود آن ها را تولید کرده است، والا هیچ ناشری این قدرت را نداشت که آن ها را منتشر کند.
وقتی پیش ایشان رفتم که امکان مکالمه بین دو نفر ما فراهم نبود. شاید ما بلد نیستیم که اهل فرهنگ و قلم را تیمار و مراقبت کنیم و آن ها را به حال خود رها کرده ایم تا خودشان نان شان را سرمایه ی کتاب شان سازند و از جان شان مراقبت کنند. «اصغرزاده» می تواند ساعت ها درباره ی فرهنگ ها و فلکلور منطقه سخنرانی کند و نسلهای جدید را با اقوال و حتی داشته های هنری پیشین اشنا کند، اما در مغازه اش که نمایشگاه فرهنگ است ( البته برای کمتر کسی است که عاشقانه به آن جا می رود و وی را خسته می کند)، با تک تک افراد با روی گشاده صحبت می کند.
با نهایت درایت و تخصص گرایی که سازمان های میراث فرهنگی و فرهنگ و ارشاد اسلامی و سایر نهادهای فرهنگی و علمی دارند، موسی اصغرزاده به جای این که در پژوهشکده ها یا مراکز علمی و فرهنگی بنشیند و مطالعه و سخنرانی کند، در مغازه ی خیاطی خود نشسته و این کار را می کند. «سازمان» و «دانشگاه» در ایران یک پدیده ی نچسب و عارضی است، وقتی قرار است فرهنگ و ادب به جای نهادهای فرهنگی و علمی در کوچه و مغازه تولید و ترویج شود. ای کاش اهالی فرهنگ و ادب می کوشیدند یک موسسه ی پژوهشی مستقل را با سرمایه ی خود و عاریه ی پس اندازهای مردمی تأسیس کنند و جلوی هدر رفتن ساعت های ارزشمند نویسندگان و پژوهشگران نخبه می شدند.
@ardabilnote
محمد زینالی اُناری
دیروز به همراه خانواده به کوچه ی فانتازیا رفته بودم، بر خلاف دفعات قبل، دیدم که دفتر یا فروشگاه «یگانه» موسی اصغرزاده باز است. آنجا یادآور وقتی است که در سال 1372 توانست با پارچه ی شال برای من پالتویی بدوزد که پارچه و ایده اش را پدرم که عاشق صنایع و زندگی طبیعی است، به من هدیه داده بود. این بار علی رغم این که بچه ها پیشتر به طرف ماشین رفته و منتظر من بودند، نزد بزرگمرد پژوهش فرهنگ رفتم.
در اردبیل افراد زیادی اسم و کوله ی «فرهنگ» را یدک می کشند، اما کمتر افرادی هستند که صاحب قلم در عرصه ی فرهنگ بوده و نمادها، کلمات و اشعار مردم را جاودانه ساخته باشند. اصغرزاده که بسیار بیشتر از افرادی که اسم و عنوان دکتر و استاد را یدک می کشند، با عشق و شور خود به نوشتن دفترهای بسیار پرداخته و اینک چندین سال است که آثار خود را منتشر کرده و به قول خودش، روی پای خود آن ها را تولید کرده است، والا هیچ ناشری این قدرت را نداشت که آن ها را منتشر کند.
وقتی پیش ایشان رفتم که امکان مکالمه بین دو نفر ما فراهم نبود. شاید ما بلد نیستیم که اهل فرهنگ و قلم را تیمار و مراقبت کنیم و آن ها را به حال خود رها کرده ایم تا خودشان نان شان را سرمایه ی کتاب شان سازند و از جان شان مراقبت کنند. «اصغرزاده» می تواند ساعت ها درباره ی فرهنگ ها و فلکلور منطقه سخنرانی کند و نسلهای جدید را با اقوال و حتی داشته های هنری پیشین اشنا کند، اما در مغازه اش که نمایشگاه فرهنگ است ( البته برای کمتر کسی است که عاشقانه به آن جا می رود و وی را خسته می کند)، با تک تک افراد با روی گشاده صحبت می کند.
با نهایت درایت و تخصص گرایی که سازمان های میراث فرهنگی و فرهنگ و ارشاد اسلامی و سایر نهادهای فرهنگی و علمی دارند، موسی اصغرزاده به جای این که در پژوهشکده ها یا مراکز علمی و فرهنگی بنشیند و مطالعه و سخنرانی کند، در مغازه ی خیاطی خود نشسته و این کار را می کند. «سازمان» و «دانشگاه» در ایران یک پدیده ی نچسب و عارضی است، وقتی قرار است فرهنگ و ادب به جای نهادهای فرهنگی و علمی در کوچه و مغازه تولید و ترویج شود. ای کاش اهالی فرهنگ و ادب می کوشیدند یک موسسه ی پژوهشی مستقل را با سرمایه ی خود و عاریه ی پس اندازهای مردمی تأسیس کنند و جلوی هدر رفتن ساعت های ارزشمند نویسندگان و پژوهشگران نخبه می شدند.
@ardabilnote
Forwarded from نکته: جامعه شناسی تجربه (محمد زینالی)
واکاوی مهمترین مسائل اجتماعی شهر اردبیل، با مشارکت کارشناسان بخش های دولتی، غیردولتی، عمومی و دانشگاهی
محمد زینالی اناری
انتشارات هامون نو
@thing
محمد زینالی اناری
انتشارات هامون نو
@thing
exsin.pdf
407.1 KB
فضا، وجود و نشانه: نشانه شناسی اجتماعی سبلان در زندگی شهری مردم اردبیل؛ مقاله ی منتشر شده در اولین همایش ملی گردشگری پایدار
محمد زینالی اُناری
@ardabilnote
محمد زینالی اُناری
@ardabilnote
Forwarded from نکته: جامعه شناسی تجربه (محمد زینالی)
www.jicr.ir
خوانش معنای سبلان در ساحت فضایی شهر اردبیل
مقاله حاضر نتیجه پژوهشی است که با هدف تبیین تفسیری نشانه در ساحت فضایی شهر صورت گرفته است. یکی از نشانههای مستعمل در بافت شهری اردبیل عبارت "سبلان" است. طیف وسیعی از مغازهها، کالاها، دیوارنوشتهها و مؤسسات از این عنوان یا ترکیبی از آن در اسامی و یا تزئین…
Forwarded from عکس نگار
🔵کمربند سبز یا کمربند مرگ
🔹[روزنامه اعتماد_مسعود لاهوت] كوه «سبلان» سومين قله مرتفع كشور است، اما اين تنها شاخصه اصلي اين كوه اسطورهساز و تاريخي در استان اردبيل نيست. سبلان به عنوان يكي از مقدسترين كوههاي كشور و حتي دنيا (به روايتي اوستا در آن بر حضرت زرتشت نازل شده/ معجم البلدان-ياقوت حموي) و همچنين از جنبههاي مردمشناختي و فرهنگي قرنها مورد توجه مردمان اين منطقه قرار گرفته و بسياري از علاقهمندان را از نقاط مختلف دنيا براي تماشاي جاذبههاي طبيعي و فرهنگي آن به ديار آذربايجان كشانده است.
🔹وجود بيش از ۱۰۰ چشمه طبيعي آبگرم و سرد، درههاي عميق، درياچهها و مناظر چشمنواز و گونههاي مختلف گياهي و جانوري، غناي عميق فرهنگي، تاريخي و طبيعي اين كوه بزرگ را بيش از پيش براي همگان مسجل كرده است.رشته كوههاي سبلان به لحاظ تقسيمات كشوري بين ۳ شهرستان استان اردبيل (اردبيل، مشكينشهر و سرعين) و ۳ شهرستان استان آذربايجان شرقي (اهر، هريس و سراب) محصور شده است، اما حلقه اين محصوريت و مداخله انسان در زيست بوم اين آسمانخراش طبيعي تنها به آلودگيها و تخريب حاصل از آنچه به قول مسوولان محلي توسعه اين ۶ شهرستان معرفي ميشود، خلاصه نميشود.
🔹در چند سال گذشته طرح احداث يك جاده غيرضروري با عنوان «كمربند سبز سبلان» اما در عمل به عنوان كمربند مرگ براي اتصال سه شهرستان مشكينشهر، اردبيل و سرعين به يكديگر در سطح استان اردبيل كليد خورده است كه در ابتدا اجرايي شدن آن دور از تصور بود و از همان موقع نيز مورد انتقاد بسياري از كارشناسان اين حوزه قرار گرفت، اما متاسفانه در ماههاي گذشته و در كمال ناباوري شاهد عملياتي شدن احداث اين جاده گردشگري در منطقه هستيم كه با سكوت وهمانگيز رسانههاي محلي در استان اردبيل نيز روبهرو شده است.
🔹سبلان تنها اثر طبيعي ثبت ملي استان اردبيل است كه در سالهاي اخير نيز اندك اقداماتي از سوي اداره كل ميراث فرهنگي استان براي تهيه پرونده ثبت جهاني آن انجام شد اما به اذعان بسياري از كارشناسان در صورت احداث اين جاده ثبت اين اثر در فهرست ميراث جهاني عملا با مشكل مواجه خواهد شد و آرزوي ديرينه نه تنها مردم استان اردبيل بلكه تمامي دوستداران سبلان به در بسته خواهد خورد. اما سبلان به عنوان تنها اثر طبيعي ملي استان اردبيل در ليست مناطق چهارگانه سازمان حفاظت محيط زيست نيز قرار دارد و تعهدات اين سازمان و اداره كل محيط زيست استان در بدترين حالت بايد ارايه پيوست زيست محيطي براي احداث اين جاده باشد كه تاكنون پيوستي براي پروژهاي به اين عظمت و با اين سطح از تخريب براي رسانهها و افكار عمومي ارايه نشده است.
🔹سياستهاي توسعهاي اكبر بهنامجو استاندار اردبيل در سالهاي گذشته حول محور گردشگري بوده و طرحها و ايدههاي وي مورد توجه بسياري از منتقدان قرار گرفته، اما سوال اصلي اين است آيا ميراثي كه هزاران سال بدون دستخوردگي اكنون به دست ما رسيده بايد به قيمت افزايش چند صد يا چند هزار نفري گردشگران مورد تخريب گسترده قرار گيرد؟
🔹محيط زيست سبلان هزاران سال ميزبان گونههاي ارزشمند گياهي و جانوري از جمله خرس قهوهاي، گرگ و سياهگوش بوده است و اين جاده در حال حاضر مصداق بارز تكهتكهشدگي زيستگاه اين گونهها و تسريع در نابودي تنوع زيستي ارزشمند آن خواهد بود. ابعاد اين تخريب حتي بعد از احداث اين جاده و ارايه مجوز براي كسب و كارهاي بومي محلي، ايجاد سازههاي ساختماني و تفرج گردشگران به صورت غيرمسوولانه بسيار گستردهتر خواهد بود و قطع يقين مورد قضاوت و غضب آيندگان قرار خواهد گرفت. بايد در نظر داشت كه اين نوع نگاه به توسعه در بين مسوولان كشور يك ريشه طولاني در فهم نادرست از رابطه انسان با زيست بوم خود دارد، اما مسوولان ما هيچگاه سعي نكردند تا ادبيات توسعهاي خود را تغيير دهند و مولفههاي اقتصادي، اجتماعي و سياسي را مطابق با توسعه پايدار چينش كنند.
🔹 تا زماني كه سيستم گوارش سياسي مسوولان كشور و به تبع آن مسوولان محلي نتوانند واژه توسعه پايدار را هضم كنند به هيچ عنوان آلام محيط زيست و تعارض و تخريب عليه اين كهنه ميراث بشر نقطه پاياني نخواهد داشت و ما را در گرداب انقراضي فرو خواهد برد كه هم اكنون بسياري از گونههاي ارزشمند گياهي و جانوري كشور كه مكمل حيات ما هستند در چنگال آن اسير شدهاند.
🔹سبلان اولين قرباني سياستهاي نادرست كشور در قبال محيط زيست نبوده و آخرين قرباني آن نيز نخواهد بود، اما روند صعودي اين قبيل اتفاقات در سالهاي گذشته هيچ روزنه اميدي را در دل دوستداران محيط زيست و اكوسيستم طبيعي ايران براي بهبود شرايط باز نگذاشته است.
📎http://www.etemadnewspaper.ir/fa/main/detail/154409/
🔹[روزنامه اعتماد_مسعود لاهوت] كوه «سبلان» سومين قله مرتفع كشور است، اما اين تنها شاخصه اصلي اين كوه اسطورهساز و تاريخي در استان اردبيل نيست. سبلان به عنوان يكي از مقدسترين كوههاي كشور و حتي دنيا (به روايتي اوستا در آن بر حضرت زرتشت نازل شده/ معجم البلدان-ياقوت حموي) و همچنين از جنبههاي مردمشناختي و فرهنگي قرنها مورد توجه مردمان اين منطقه قرار گرفته و بسياري از علاقهمندان را از نقاط مختلف دنيا براي تماشاي جاذبههاي طبيعي و فرهنگي آن به ديار آذربايجان كشانده است.
🔹وجود بيش از ۱۰۰ چشمه طبيعي آبگرم و سرد، درههاي عميق، درياچهها و مناظر چشمنواز و گونههاي مختلف گياهي و جانوري، غناي عميق فرهنگي، تاريخي و طبيعي اين كوه بزرگ را بيش از پيش براي همگان مسجل كرده است.رشته كوههاي سبلان به لحاظ تقسيمات كشوري بين ۳ شهرستان استان اردبيل (اردبيل، مشكينشهر و سرعين) و ۳ شهرستان استان آذربايجان شرقي (اهر، هريس و سراب) محصور شده است، اما حلقه اين محصوريت و مداخله انسان در زيست بوم اين آسمانخراش طبيعي تنها به آلودگيها و تخريب حاصل از آنچه به قول مسوولان محلي توسعه اين ۶ شهرستان معرفي ميشود، خلاصه نميشود.
🔹در چند سال گذشته طرح احداث يك جاده غيرضروري با عنوان «كمربند سبز سبلان» اما در عمل به عنوان كمربند مرگ براي اتصال سه شهرستان مشكينشهر، اردبيل و سرعين به يكديگر در سطح استان اردبيل كليد خورده است كه در ابتدا اجرايي شدن آن دور از تصور بود و از همان موقع نيز مورد انتقاد بسياري از كارشناسان اين حوزه قرار گرفت، اما متاسفانه در ماههاي گذشته و در كمال ناباوري شاهد عملياتي شدن احداث اين جاده گردشگري در منطقه هستيم كه با سكوت وهمانگيز رسانههاي محلي در استان اردبيل نيز روبهرو شده است.
🔹سبلان تنها اثر طبيعي ثبت ملي استان اردبيل است كه در سالهاي اخير نيز اندك اقداماتي از سوي اداره كل ميراث فرهنگي استان براي تهيه پرونده ثبت جهاني آن انجام شد اما به اذعان بسياري از كارشناسان در صورت احداث اين جاده ثبت اين اثر در فهرست ميراث جهاني عملا با مشكل مواجه خواهد شد و آرزوي ديرينه نه تنها مردم استان اردبيل بلكه تمامي دوستداران سبلان به در بسته خواهد خورد. اما سبلان به عنوان تنها اثر طبيعي ملي استان اردبيل در ليست مناطق چهارگانه سازمان حفاظت محيط زيست نيز قرار دارد و تعهدات اين سازمان و اداره كل محيط زيست استان در بدترين حالت بايد ارايه پيوست زيست محيطي براي احداث اين جاده باشد كه تاكنون پيوستي براي پروژهاي به اين عظمت و با اين سطح از تخريب براي رسانهها و افكار عمومي ارايه نشده است.
🔹سياستهاي توسعهاي اكبر بهنامجو استاندار اردبيل در سالهاي گذشته حول محور گردشگري بوده و طرحها و ايدههاي وي مورد توجه بسياري از منتقدان قرار گرفته، اما سوال اصلي اين است آيا ميراثي كه هزاران سال بدون دستخوردگي اكنون به دست ما رسيده بايد به قيمت افزايش چند صد يا چند هزار نفري گردشگران مورد تخريب گسترده قرار گيرد؟
🔹محيط زيست سبلان هزاران سال ميزبان گونههاي ارزشمند گياهي و جانوري از جمله خرس قهوهاي، گرگ و سياهگوش بوده است و اين جاده در حال حاضر مصداق بارز تكهتكهشدگي زيستگاه اين گونهها و تسريع در نابودي تنوع زيستي ارزشمند آن خواهد بود. ابعاد اين تخريب حتي بعد از احداث اين جاده و ارايه مجوز براي كسب و كارهاي بومي محلي، ايجاد سازههاي ساختماني و تفرج گردشگران به صورت غيرمسوولانه بسيار گستردهتر خواهد بود و قطع يقين مورد قضاوت و غضب آيندگان قرار خواهد گرفت. بايد در نظر داشت كه اين نوع نگاه به توسعه در بين مسوولان كشور يك ريشه طولاني در فهم نادرست از رابطه انسان با زيست بوم خود دارد، اما مسوولان ما هيچگاه سعي نكردند تا ادبيات توسعهاي خود را تغيير دهند و مولفههاي اقتصادي، اجتماعي و سياسي را مطابق با توسعه پايدار چينش كنند.
🔹 تا زماني كه سيستم گوارش سياسي مسوولان كشور و به تبع آن مسوولان محلي نتوانند واژه توسعه پايدار را هضم كنند به هيچ عنوان آلام محيط زيست و تعارض و تخريب عليه اين كهنه ميراث بشر نقطه پاياني نخواهد داشت و ما را در گرداب انقراضي فرو خواهد برد كه هم اكنون بسياري از گونههاي ارزشمند گياهي و جانوري كشور كه مكمل حيات ما هستند در چنگال آن اسير شدهاند.
🔹سبلان اولين قرباني سياستهاي نادرست كشور در قبال محيط زيست نبوده و آخرين قرباني آن نيز نخواهد بود، اما روند صعودي اين قبيل اتفاقات در سالهاي گذشته هيچ روزنه اميدي را در دل دوستداران محيط زيست و اكوسيستم طبيعي ايران براي بهبود شرايط باز نگذاشته است.
📎http://www.etemadnewspaper.ir/fa/main/detail/154409/
صنعت گردشگری یا بازار پیمانکاری؟
محمد زینالی اُناری
در خبرها آمده بود که در جریان راهسازی به امکانات گردشگری کوه سبلان اعتراضاتی صورت گرفته است. معترضان معتقدند که طرح راهسازی به سبلان فاقد پیوست زیست محیطی است. طرفداران جاده سازی پیست اسکی معتقدند که این جزو حقوق ورزشی آن ها و رونق گردشگری استان است. به هر صورت، ما امروز نیاز به داوری درخصوص این موضوع داریم نه تهمت زنی و تقلیل مسئله به قهوه خوردن طرفداران محیط زیست یا سیگار کشیدن طرفداران جاده کشی.
مشکلات مربوط به توسعه ی گردشگری در منطقه ی سبلان ابتدا یک مشکل زیست محیطی به نظر می رسد. اما کمی دقت بیشتر می بینیم سیاست هایی که به محیط زیست ضربه می زند، صرفاً سیاست های عمرانی نیستند بلکه ناشی از یک مشکل اساسی در کشور هستند. برنامه های توسعه از سال 1320 حول و حوش برنامه نویسی های توسعه ی عمرانی می گردند و به همین دلیل بازار بزرگی از مهندسان و پیمانکاران را با هزینه ها و حق العمل های بالا شکل داده اند که تحمل هیچ گونه بیکاری و کسادی را نمی پذیرد.
بخش بزرگی از اقتصاد ایران متکی به گردش مالی پیمانکاران و شرکت های مهندسی ای است که قشر زیادی را درگیر خود کرده اند و عدم توجه به موقع موجب شده است کار تا بیکاری گسترده ی تحصیل کرده های عمرانی هم برسد. طبیعی است که گردش کار گسترده نمیتواند به یکباره فروکاسته شود. خصوصاً این که ما با قشرهای کم برخوردار طرف نیستیم بلکه با گروهی مواجه هستیم که قدرت اجتماعی و اقتصادی بالایی را در کشور کسب کرده اند و در خصوص بازار کار خود چانه زنی های مکرر انجام می دهند و سهم بیشتری در چارت اداری کشور دارند.
این گردش مالی برای توجیه خود از در توسعه وارد می شود، در حالی که صرفاً یک گردش مالی است و بازار تولید کننده ی آسفالت و شن و نخودی است و کارگاه هایی که از رکود بازار خود در عذاب اند. لذا فشار شدیدی روی مدیران دولتی و نمایندگان است تا این گردش کار را شتاب بخشند و رونق دهند. به خصوص این که ورود آن ها به مراحل سیاستگذاری باعث شده است که همچنان بر طبل توسعه ی عمرانی که باعث و بانی بسیاری ازمشکلات اجتماعی ایران شده است، بدمند.
دادن طرح های توسعه ی شهری بدون در نظر گرفتن ظرفیت شهرها برای ازدیاد جمعیت و مساحت، ساختن شهرک های کارگرنشین بدون در نظر گرفتن کاربری های عمومی و هضم این ضرورت ها در زندگی خصوصی مردم و مشکلات متعددی که تولید می کند، بالای شهرسازی مداوم از مناطق مختلف شهری و مکیدن ارزش افزوده های شهری و گردآوردن آن در بازارهای مسکن تا حد دپوی مسکن در دست انبوه داران مسکن، رونق ساخت و ساز نوستالژیک به اسم ویلا در روستاها و تخریب فضاهای طبیعی و همچنین رشد و گسترش ساخت و سازهای بی رویه به صورت بازار، پاساژ و مال که شهرها را به صورت شهرهای «دیزنی لندی» در آورده که به جای مکان های آرام سکونت به بافت های دوقطبی شهرهای تجارتی تبدیل کرده است، از نمونه های طرح های عمرانی ای است که قصدش صرفا گرداندن چرخ فعالیت های عمرانی در کشور است تا جلوی بیکاری و گرسنگی پیمانکاران، مصالح فروشان و شرکت های عمرانی را بگیرد.
در این صورت می توان رشد و گسترش ساخت و ساز در اردبیل که تا یقه ی قله ی سبلان نیز رفته و قصد رونق بازار ساخت و ساز از منطقه ی شهری به حومه های ویلایی با عنوان گردشگری سلامت و گردشگری ورزشی تبدیل کرده است را ناشی از منطق توسعه ی بازار پیمانکاری طرحهای عمرانی دانست و نه چیزی بیش از آن. در حالی که مباحث مربوط به گردشگری مباحثی اقتصادی هستند و برای راه اندازی آنها نه صرفاً منطق توسعه ی عمرانی که نیاز به برنامه ریزی اقتصادی و داشتن تفاهم اساسی با جامعه ی محلی و فعالان مدنی و حتی جلب مشارکت آنان ضروری است. این در حالی است که ساده ترین مفهوم قانونی همچون پیوست های اجتماعی و زیست محیطی که از اساسی ترین مفاهیم اقتصادی این دوره و زمانه است را منتشر نکرده و به اقناع جامعه و فعالان مدنی نپرداخته اند چه این که مدعی اتکای بر کاریزمای سرمایه گذاران بوده و تا کنون توجیه اقتصادی سرمایه گذار صنعت گردشگری را نیز به عموم مردم اعلام نکرده و تصدیق و همراهی آن ها را بر نیانگیخته اند.
@ardabilnote
محمد زینالی اُناری
در خبرها آمده بود که در جریان راهسازی به امکانات گردشگری کوه سبلان اعتراضاتی صورت گرفته است. معترضان معتقدند که طرح راهسازی به سبلان فاقد پیوست زیست محیطی است. طرفداران جاده سازی پیست اسکی معتقدند که این جزو حقوق ورزشی آن ها و رونق گردشگری استان است. به هر صورت، ما امروز نیاز به داوری درخصوص این موضوع داریم نه تهمت زنی و تقلیل مسئله به قهوه خوردن طرفداران محیط زیست یا سیگار کشیدن طرفداران جاده کشی.
مشکلات مربوط به توسعه ی گردشگری در منطقه ی سبلان ابتدا یک مشکل زیست محیطی به نظر می رسد. اما کمی دقت بیشتر می بینیم سیاست هایی که به محیط زیست ضربه می زند، صرفاً سیاست های عمرانی نیستند بلکه ناشی از یک مشکل اساسی در کشور هستند. برنامه های توسعه از سال 1320 حول و حوش برنامه نویسی های توسعه ی عمرانی می گردند و به همین دلیل بازار بزرگی از مهندسان و پیمانکاران را با هزینه ها و حق العمل های بالا شکل داده اند که تحمل هیچ گونه بیکاری و کسادی را نمی پذیرد.
بخش بزرگی از اقتصاد ایران متکی به گردش مالی پیمانکاران و شرکت های مهندسی ای است که قشر زیادی را درگیر خود کرده اند و عدم توجه به موقع موجب شده است کار تا بیکاری گسترده ی تحصیل کرده های عمرانی هم برسد. طبیعی است که گردش کار گسترده نمیتواند به یکباره فروکاسته شود. خصوصاً این که ما با قشرهای کم برخوردار طرف نیستیم بلکه با گروهی مواجه هستیم که قدرت اجتماعی و اقتصادی بالایی را در کشور کسب کرده اند و در خصوص بازار کار خود چانه زنی های مکرر انجام می دهند و سهم بیشتری در چارت اداری کشور دارند.
این گردش مالی برای توجیه خود از در توسعه وارد می شود، در حالی که صرفاً یک گردش مالی است و بازار تولید کننده ی آسفالت و شن و نخودی است و کارگاه هایی که از رکود بازار خود در عذاب اند. لذا فشار شدیدی روی مدیران دولتی و نمایندگان است تا این گردش کار را شتاب بخشند و رونق دهند. به خصوص این که ورود آن ها به مراحل سیاستگذاری باعث شده است که همچنان بر طبل توسعه ی عمرانی که باعث و بانی بسیاری ازمشکلات اجتماعی ایران شده است، بدمند.
دادن طرح های توسعه ی شهری بدون در نظر گرفتن ظرفیت شهرها برای ازدیاد جمعیت و مساحت، ساختن شهرک های کارگرنشین بدون در نظر گرفتن کاربری های عمومی و هضم این ضرورت ها در زندگی خصوصی مردم و مشکلات متعددی که تولید می کند، بالای شهرسازی مداوم از مناطق مختلف شهری و مکیدن ارزش افزوده های شهری و گردآوردن آن در بازارهای مسکن تا حد دپوی مسکن در دست انبوه داران مسکن، رونق ساخت و ساز نوستالژیک به اسم ویلا در روستاها و تخریب فضاهای طبیعی و همچنین رشد و گسترش ساخت و سازهای بی رویه به صورت بازار، پاساژ و مال که شهرها را به صورت شهرهای «دیزنی لندی» در آورده که به جای مکان های آرام سکونت به بافت های دوقطبی شهرهای تجارتی تبدیل کرده است، از نمونه های طرح های عمرانی ای است که قصدش صرفا گرداندن چرخ فعالیت های عمرانی در کشور است تا جلوی بیکاری و گرسنگی پیمانکاران، مصالح فروشان و شرکت های عمرانی را بگیرد.
در این صورت می توان رشد و گسترش ساخت و ساز در اردبیل که تا یقه ی قله ی سبلان نیز رفته و قصد رونق بازار ساخت و ساز از منطقه ی شهری به حومه های ویلایی با عنوان گردشگری سلامت و گردشگری ورزشی تبدیل کرده است را ناشی از منطق توسعه ی بازار پیمانکاری طرحهای عمرانی دانست و نه چیزی بیش از آن. در حالی که مباحث مربوط به گردشگری مباحثی اقتصادی هستند و برای راه اندازی آنها نه صرفاً منطق توسعه ی عمرانی که نیاز به برنامه ریزی اقتصادی و داشتن تفاهم اساسی با جامعه ی محلی و فعالان مدنی و حتی جلب مشارکت آنان ضروری است. این در حالی است که ساده ترین مفهوم قانونی همچون پیوست های اجتماعی و زیست محیطی که از اساسی ترین مفاهیم اقتصادی این دوره و زمانه است را منتشر نکرده و به اقناع جامعه و فعالان مدنی نپرداخته اند چه این که مدعی اتکای بر کاریزمای سرمایه گذاران بوده و تا کنون توجیه اقتصادی سرمایه گذار صنعت گردشگری را نیز به عموم مردم اعلام نکرده و تصدیق و همراهی آن ها را بر نیانگیخته اند.
@ardabilnote
رشوه های شیرین
محمد زینالی اُناری
* شنیده می شود که دزدی و فساد، کارچاق کنی و ارتشا تبدیل به شوخی و مزه شده و به سادگی درباره ی آن صحبت می شود. این که جامعه به سادگی یک شرارت و دزدی را با شوخی تبدیل به امر عرفی می کند، عجیب و تازه نیست. در دوران جنگ و در همین جامعه انتقادی رایج بود که چرا برخی به خاطر گرفتن تیر آهن ریش گذاشته و انقلابی می شوند؟! در واکنش به همین بود که بیست سی سال پیش از کوچه بازار جوکی شنیدم که درباره ی تحریف و تخفیف گفته می شد و به آن اشاره می کنم:
* « مسلمانی از روزه داری خسته می شود و به گمان رهایی قصد تغییر کیش و گرویدن به مسیحیت می کند. به او می گویند که در مسیحیت روزه داری گرسنگی نیست، ولی سه ماه نباید گوشت بخوری. او خرسند از این که گوشت نخوردن بهتر از گرسنگی است، برای رها شدن سالی یک ماه گرسنگی می رود به کلیسا و کشیشان با آئین خاصی در دستان او آب ریخته و به او می گویند: نامت دیگر ابراهیم نیست، آبراهام است؛ دینت دیگر اسلام نیست و مسیحیت است. و او برای گذراندن یک دوره ی مذهبی در کلیسا اقامت می کند.
* مدتی به همین منوال می گذرد و او در آموزش ها شرکت می کند، تا این که یکی از کشیشان متوجه می شود که در سه ماهه ی ریاضت زندگی بدون گوشت، از تعداد مرغ هایی که در مزرعه ی همجوار متعلق به مدیریت کلیسا وجود دارند کم می شود. کشیش کنجکاو کمین می گیرد و می بیند فرد نوکیش گاهی یکی از مرغ ها را می گیرد و مثل قصه ی سلطان و شبان آن ها را به تدریج می خورد. منتهی قبل از کشتن حیوان بیچاره، در کنجی می ایستند و آنگاه آبی به جفت پای مرغ فشانده و می گوید تو دیگر مرغ نیستی و بادمجان هستی »**.
* در اخبار این روزها آمده است که نماینده ملت گفته که تا دو میلیون تومان در جامعه شیرینی محسوب می شود. البته هر گوینده ای ممکن است سخنی بگوید، اما این سخن ها از بطن جامعه بر می خیزند و شاید هر کسی را جسارت گفتن چنین سخنی نباشد. سخن های عجیب از ناخودآگاه جامعه می آیند و توسط افراد شوخ یا شجاع برملا می شوند. نماینده ی باتجربه ی اردبیل هم این موضوع را برملا کرده که «عرف» به جای این که با پدیده هایی چون رشوه بستیزد، صیغه ای خوانده و نام آن را شیرینی گذاشته است.
** این یک جک است و چنین آیینی ممکن است نباشد.
@thing
محمد زینالی اُناری
* شنیده می شود که دزدی و فساد، کارچاق کنی و ارتشا تبدیل به شوخی و مزه شده و به سادگی درباره ی آن صحبت می شود. این که جامعه به سادگی یک شرارت و دزدی را با شوخی تبدیل به امر عرفی می کند، عجیب و تازه نیست. در دوران جنگ و در همین جامعه انتقادی رایج بود که چرا برخی به خاطر گرفتن تیر آهن ریش گذاشته و انقلابی می شوند؟! در واکنش به همین بود که بیست سی سال پیش از کوچه بازار جوکی شنیدم که درباره ی تحریف و تخفیف گفته می شد و به آن اشاره می کنم:
* « مسلمانی از روزه داری خسته می شود و به گمان رهایی قصد تغییر کیش و گرویدن به مسیحیت می کند. به او می گویند که در مسیحیت روزه داری گرسنگی نیست، ولی سه ماه نباید گوشت بخوری. او خرسند از این که گوشت نخوردن بهتر از گرسنگی است، برای رها شدن سالی یک ماه گرسنگی می رود به کلیسا و کشیشان با آئین خاصی در دستان او آب ریخته و به او می گویند: نامت دیگر ابراهیم نیست، آبراهام است؛ دینت دیگر اسلام نیست و مسیحیت است. و او برای گذراندن یک دوره ی مذهبی در کلیسا اقامت می کند.
* مدتی به همین منوال می گذرد و او در آموزش ها شرکت می کند، تا این که یکی از کشیشان متوجه می شود که در سه ماهه ی ریاضت زندگی بدون گوشت، از تعداد مرغ هایی که در مزرعه ی همجوار متعلق به مدیریت کلیسا وجود دارند کم می شود. کشیش کنجکاو کمین می گیرد و می بیند فرد نوکیش گاهی یکی از مرغ ها را می گیرد و مثل قصه ی سلطان و شبان آن ها را به تدریج می خورد. منتهی قبل از کشتن حیوان بیچاره، در کنجی می ایستند و آنگاه آبی به جفت پای مرغ فشانده و می گوید تو دیگر مرغ نیستی و بادمجان هستی »**.
* در اخبار این روزها آمده است که نماینده ملت گفته که تا دو میلیون تومان در جامعه شیرینی محسوب می شود. البته هر گوینده ای ممکن است سخنی بگوید، اما این سخن ها از بطن جامعه بر می خیزند و شاید هر کسی را جسارت گفتن چنین سخنی نباشد. سخن های عجیب از ناخودآگاه جامعه می آیند و توسط افراد شوخ یا شجاع برملا می شوند. نماینده ی باتجربه ی اردبیل هم این موضوع را برملا کرده که «عرف» به جای این که با پدیده هایی چون رشوه بستیزد، صیغه ای خوانده و نام آن را شیرینی گذاشته است.
** این یک جک است و چنین آیینی ممکن است نباشد.
@thing
Forwarded from کانال خبری فروغ فردا
🔻 قابل توجه ستاد استانی مدیریت بیماری کرونا و وزیر آموزش و پرورش
🔻 ضمن تسلیت درگذشت آقای قاسم هدایتی که معلم فیزیک مدرسه تیزهوشان اردبیل بودند، بعداز بازگشائی مدارس به کرونا مبتلا شده و پس از چند روز دست و پنجه نرم کردن با این ویروس منحوس به کما رفته و امروز دار فانی را وداع گفتند.
🔻 از ستاد استانی مدیریت بیماری و مسئولان آموزش و پرورش و شخص وزیر درخواست می شود برای جلوگیری از گسترش مبتلایان بیماری کرونا در بین دانش آموزان و معلمان، هرچه سریعتر مدارس را تعطیل کنند.
🔻 سیاست سلامت و آموزش نتیجه نداده و حفظ امنیت جان انسانها مهم تر از یادگیری دانش است.
⚫️ مرحوم هدایتی از معلمان خوشنام و باسواد آموزش و پرورش اردبیل بودند که مهندسان و پزشکان زیادی را تحویل جامعه کرده است.
⚫️ ضمن تسلیت به خاندان هدایتی و دانش آموزان و همکاران این مرحوم یادش گرامی
@froughefarda
🔻 ضمن تسلیت درگذشت آقای قاسم هدایتی که معلم فیزیک مدرسه تیزهوشان اردبیل بودند، بعداز بازگشائی مدارس به کرونا مبتلا شده و پس از چند روز دست و پنجه نرم کردن با این ویروس منحوس به کما رفته و امروز دار فانی را وداع گفتند.
🔻 از ستاد استانی مدیریت بیماری و مسئولان آموزش و پرورش و شخص وزیر درخواست می شود برای جلوگیری از گسترش مبتلایان بیماری کرونا در بین دانش آموزان و معلمان، هرچه سریعتر مدارس را تعطیل کنند.
🔻 سیاست سلامت و آموزش نتیجه نداده و حفظ امنیت جان انسانها مهم تر از یادگیری دانش است.
⚫️ مرحوم هدایتی از معلمان خوشنام و باسواد آموزش و پرورش اردبیل بودند که مهندسان و پزشکان زیادی را تحویل جامعه کرده است.
⚫️ ضمن تسلیت به خاندان هدایتی و دانش آموزان و همکاران این مرحوم یادش گرامی
@froughefarda
برگزاری مسابقه ی کتابخوانی برای روابط عمومی ها
حوزه ی روابط عمومی حوزه ی ارتباطات است و در این دنیای کنونی کسانی که در زمینه ی ارتباطات فعالیت می کنند، مشهور به به روز بودن و زندگی کردن در درون اطلاعات روز هستند.
مسابقه ی کتابخوانی برنامه ای است که برای نوجوانان و به جهت تقویت نوجوانان خانواده های ضعیف در عرصه ی کتاب خوانی برگزار می شوند، والا دانش آموزانی که والدینی کتابخوان داشته باشند، نیاز به چنین بروبیایی ندارند.
از حوادث تلخ قرن 21، جایزه ای و شرطی شدن آدم ها است، یعنی انسان ها امور عقلانی و گاهی امور تجاری را به جای این که خردمندان انجام دهند، به جهت یک قاقا لی لی یا انسان های تشنه ی پول گول یک جایزه ی میلیونی را می خورند.
این اتفاق، اگرچه یک توهین به قرن بیست و یک و حوزه های فعالیت ارتباطات است، اما به احتمال زیاد این پیام را می دهد که کاربران این حوزه ها که این روزها فعالیت می کنند، افراد به روزی نیستند و باید با چماق جایزه کتاب بخوانند.
@ardabilnote
حوزه ی روابط عمومی حوزه ی ارتباطات است و در این دنیای کنونی کسانی که در زمینه ی ارتباطات فعالیت می کنند، مشهور به به روز بودن و زندگی کردن در درون اطلاعات روز هستند.
مسابقه ی کتابخوانی برنامه ای است که برای نوجوانان و به جهت تقویت نوجوانان خانواده های ضعیف در عرصه ی کتاب خوانی برگزار می شوند، والا دانش آموزانی که والدینی کتابخوان داشته باشند، نیاز به چنین بروبیایی ندارند.
از حوادث تلخ قرن 21، جایزه ای و شرطی شدن آدم ها است، یعنی انسان ها امور عقلانی و گاهی امور تجاری را به جای این که خردمندان انجام دهند، به جهت یک قاقا لی لی یا انسان های تشنه ی پول گول یک جایزه ی میلیونی را می خورند.
این اتفاق، اگرچه یک توهین به قرن بیست و یک و حوزه های فعالیت ارتباطات است، اما به احتمال زیاد این پیام را می دهد که کاربران این حوزه ها که این روزها فعالیت می کنند، افراد به روزی نیستند و باید با چماق جایزه کتاب بخوانند.
@ardabilnote
مرد خوشنام گمنام
دکتر بهنام صحرانورد؛ تحلیل گر مسایل سیاسی و اجتماعی
در موسم طربناک بهار ۱۳۷۹ به اضطراری پای به مرکز تربیت معلم علامه طباطبایی گذاشتم تا در طریقت معلمی خود، کار پژوهشی به انجام رسانم و بدین سان در جستجوی منابع، به اتاق ایشان رهنمون شدم. به گرمی دستانم را فشرد و جلوس را پیشنهاد نمود و با مصاحبتی شعری از لسان الغیب، برزبان جاری ساخت و من هم از افصح المتکلمین بر ادعایش بیتی خواندم. بر دلش نشست و کار ما گرفت.
در اولین دیدارمان نکته ها گفتیم و اشارت ها شنیدیم و این آغازی بر بیست و دو سال دوستی ما بود. چون اسمش که هادی بود، هدایتگری را پیشه می نمود و در سفر به قزوین و حضور در کارگاهی، چونان از مرارت های هستی و کامیابی های آن، سخن ها می گفت که گوئیا ره عرفان را به تمام به اتمام رسانیده است.
در چند سال گذشته، گذرش به صدا وسیما افتاده بود و چونان در خوانش، باز خوانی و تفسیر اشعار کلاسیک و نو، زبده و چیره دست می نمود که انگار با حافظ و سعدی مصاحبتی دیرین داشته و با شهریار قرابتی چندین ساله.
دیر گهی در مکانتی، از سفر سرزمین وحی، برایم تحفه های معنوی هدیه کرد و از تجارب زیسته خود در دوران تدریس در خارج، برایم چون معلم، درس ها داد. در جریان مسافرت خانوادگی در تابستان و در گرما گرم خرماپزان مشهد، نماز حرم را با چنان گرمایی ادا می نمود که بر حالش چندین بار غبطه نمودم. او با صبوری خاصی، در این سفر برایم از اسرار درونی خود گفت و مرا در حیرت فرو برد. خوشه چینی کردم و دامنم را با درس گفتارهای ایشان، پر نمودم.
سخن از هادی است.او که چون نامش در کلاسش، قبل از آموزش، دغدغه پرورش جان داشت و در میانه درسش، با تنظیم مباحثه به بازخوانی خاطره ای می پرداخت تا ادله استلزامی برای مدعایش ارائه کند. در چندین ماه گذشته از دل آزدگی من نسبت به گذار روزگار وبه ویژه رخدادهای اندرونی دانشگاه، با خبر بود و با تداوم حضور در اتاقم، تسکین می داد و مرا به تحلم بیشتر فرا می خواند و این که در زمانه جدید، رنگ ها جلای زیادتی به کنشگری افراد داده است و این رسم زمانه است که در کار گلاب و گل، حکم ازلی این بود، کاین شاهد بازاری، کان گوشه نشین باشد.
دیرینه دوست ما، در خزان تیره روز آذر ۱۳۹۹، چون آتشی آذری پر کشید و با سیمرغ ره طریقت خود، شاگردانی را در مکتب تربیت، تربیت نمود که گرمای انفاس قدسی ایشان را در هماره تاریخ، حیاتی دو باره ببخشایند.
در چنین لحظات سختی که هر لحظه اش مرارتی می افزاید و هر پلک زدنش، غمی جانکاه می گسترد، من ماتم زده از فراق دوست؛ چه بنویسم که تسلای دل اندوهناکم باشد و چگونه بر استواری پاهایم در دوام روزگار، تکیه کنم. او عصایی قابل اتکا بود و من مستمند دوست. در چنین آنی و با اقامه نماز لیله الدفن، بر روح بزرگ و آسمانی دوستم، درود می فرستم و آرزوی قرار مکین در فردوس برین را رزقی خلدی در رحمانیت پروردگار برایش آرزو می نمایم. کاش تندیس ایشان ساخته شود و در موزه ماندگار تربیت معلم، نصب گردد که چونان موزه ای جهت پاسداشت معلمان والا مقام و اساتید گران سنگ، امری استلزامی می نماید.
شامگاه غمبار ششم آذرماه یکهزار و سی صد و نود ونه هجری خورشیدی. اردبیل یخ زده
دیرینه دوست و همره شما.
بهنام صحرانورد ننه کران
@ardabilnote
دکتر بهنام صحرانورد؛ تحلیل گر مسایل سیاسی و اجتماعی
در موسم طربناک بهار ۱۳۷۹ به اضطراری پای به مرکز تربیت معلم علامه طباطبایی گذاشتم تا در طریقت معلمی خود، کار پژوهشی به انجام رسانم و بدین سان در جستجوی منابع، به اتاق ایشان رهنمون شدم. به گرمی دستانم را فشرد و جلوس را پیشنهاد نمود و با مصاحبتی شعری از لسان الغیب، برزبان جاری ساخت و من هم از افصح المتکلمین بر ادعایش بیتی خواندم. بر دلش نشست و کار ما گرفت.
در اولین دیدارمان نکته ها گفتیم و اشارت ها شنیدیم و این آغازی بر بیست و دو سال دوستی ما بود. چون اسمش که هادی بود، هدایتگری را پیشه می نمود و در سفر به قزوین و حضور در کارگاهی، چونان از مرارت های هستی و کامیابی های آن، سخن ها می گفت که گوئیا ره عرفان را به تمام به اتمام رسانیده است.
در چند سال گذشته، گذرش به صدا وسیما افتاده بود و چونان در خوانش، باز خوانی و تفسیر اشعار کلاسیک و نو، زبده و چیره دست می نمود که انگار با حافظ و سعدی مصاحبتی دیرین داشته و با شهریار قرابتی چندین ساله.
دیر گهی در مکانتی، از سفر سرزمین وحی، برایم تحفه های معنوی هدیه کرد و از تجارب زیسته خود در دوران تدریس در خارج، برایم چون معلم، درس ها داد. در جریان مسافرت خانوادگی در تابستان و در گرما گرم خرماپزان مشهد، نماز حرم را با چنان گرمایی ادا می نمود که بر حالش چندین بار غبطه نمودم. او با صبوری خاصی، در این سفر برایم از اسرار درونی خود گفت و مرا در حیرت فرو برد. خوشه چینی کردم و دامنم را با درس گفتارهای ایشان، پر نمودم.
سخن از هادی است.او که چون نامش در کلاسش، قبل از آموزش، دغدغه پرورش جان داشت و در میانه درسش، با تنظیم مباحثه به بازخوانی خاطره ای می پرداخت تا ادله استلزامی برای مدعایش ارائه کند. در چندین ماه گذشته از دل آزدگی من نسبت به گذار روزگار وبه ویژه رخدادهای اندرونی دانشگاه، با خبر بود و با تداوم حضور در اتاقم، تسکین می داد و مرا به تحلم بیشتر فرا می خواند و این که در زمانه جدید، رنگ ها جلای زیادتی به کنشگری افراد داده است و این رسم زمانه است که در کار گلاب و گل، حکم ازلی این بود، کاین شاهد بازاری، کان گوشه نشین باشد.
دیرینه دوست ما، در خزان تیره روز آذر ۱۳۹۹، چون آتشی آذری پر کشید و با سیمرغ ره طریقت خود، شاگردانی را در مکتب تربیت، تربیت نمود که گرمای انفاس قدسی ایشان را در هماره تاریخ، حیاتی دو باره ببخشایند.
در چنین لحظات سختی که هر لحظه اش مرارتی می افزاید و هر پلک زدنش، غمی جانکاه می گسترد، من ماتم زده از فراق دوست؛ چه بنویسم که تسلای دل اندوهناکم باشد و چگونه بر استواری پاهایم در دوام روزگار، تکیه کنم. او عصایی قابل اتکا بود و من مستمند دوست. در چنین آنی و با اقامه نماز لیله الدفن، بر روح بزرگ و آسمانی دوستم، درود می فرستم و آرزوی قرار مکین در فردوس برین را رزقی خلدی در رحمانیت پروردگار برایش آرزو می نمایم. کاش تندیس ایشان ساخته شود و در موزه ماندگار تربیت معلم، نصب گردد که چونان موزه ای جهت پاسداشت معلمان والا مقام و اساتید گران سنگ، امری استلزامی می نماید.
شامگاه غمبار ششم آذرماه یکهزار و سی صد و نود ونه هجری خورشیدی. اردبیل یخ زده
دیرینه دوست و همره شما.
بهنام صحرانورد ننه کران
@ardabilnote
نمی شد که این مرد میتوانست در جای بهتری دستشویی بکنه؟
لطفا موضوع را به بی ادب بودن فرد تقلیل ندهید. شاید این کلینیک به این زیبایی که ساخته شده دستشویی مناسبی هم داشته باشه. ولی برای من پرسش است که در این عصر دیجیتال و کریستال چطور ممکن است ما چنین اتفاق هایی را رقم بزنیم و به این ماجرا فکر هم نکنیم؟
ما که هستیم؟
ما چه هستیم؟
#کرونا
@ardabilnote
لطفا موضوع را به بی ادب بودن فرد تقلیل ندهید. شاید این کلینیک به این زیبایی که ساخته شده دستشویی مناسبی هم داشته باشه. ولی برای من پرسش است که در این عصر دیجیتال و کریستال چطور ممکن است ما چنین اتفاق هایی را رقم بزنیم و به این ماجرا فکر هم نکنیم؟
ما که هستیم؟
ما چه هستیم؟
#کرونا
@ardabilnote
Forwarded from انتشارات اندیشه احسان
✅منتشر شد
📕درخودگرهخوردگی
🖊نویسنده: محمد زینالی اناری
📞۰۲۱۶۶۴۶۶۰۰۱
@zoodbookbot
www.andishehehsan.com
@andishehehsan
✅ «درخودگرهخوردگی» مجموعهای شامل تحلیلهای کوتاهی است که هر یک به نوبهی خود یکی از پدیدارهای روزمرهی زندگی امروزهی ما است. پس از جمعآوری این مقالات از میان تحلیلهای پیشین خود، سعی شده در بخشهای پایانی کتاب وجه مشترکی برای این وضعیت در جامعهی ایرانی پیدا کرده و به صورتی که در عنوان آن میبینید مفهومسازی گردد.
در متن کتاب، سعی شده تحلیلها بدون استفاده از مفاهیم تخصصی و پیچیدگیهای انتزاعی علوم انسانی ارائه شود تا مخاطب عام، به ویژه جوانان و دانشجویانی که در جامعهی ایرانی زندگی و پیشه میکنند و با پدیدارهای آن دست به گریبانند، بهرهی لازم را ببرند.
قیمت: ۳۴۰۰۰ تومان
تعداد صفحات: ۱۵۰
#اندیشه_احسان
#درخودگره_خوردگی
#محمد_زینالی_اناری
🆔 @andishehehsan
📕درخودگرهخوردگی
🖊نویسنده: محمد زینالی اناری
📞۰۲۱۶۶۴۶۶۰۰۱
@zoodbookbot
www.andishehehsan.com
@andishehehsan
✅ «درخودگرهخوردگی» مجموعهای شامل تحلیلهای کوتاهی است که هر یک به نوبهی خود یکی از پدیدارهای روزمرهی زندگی امروزهی ما است. پس از جمعآوری این مقالات از میان تحلیلهای پیشین خود، سعی شده در بخشهای پایانی کتاب وجه مشترکی برای این وضعیت در جامعهی ایرانی پیدا کرده و به صورتی که در عنوان آن میبینید مفهومسازی گردد.
در متن کتاب، سعی شده تحلیلها بدون استفاده از مفاهیم تخصصی و پیچیدگیهای انتزاعی علوم انسانی ارائه شود تا مخاطب عام، به ویژه جوانان و دانشجویانی که در جامعهی ایرانی زندگی و پیشه میکنند و با پدیدارهای آن دست به گریبانند، بهرهی لازم را ببرند.
قیمت: ۳۴۰۰۰ تومان
تعداد صفحات: ۱۵۰
#اندیشه_احسان
#درخودگره_خوردگی
#محمد_زینالی_اناری
🆔 @andishehehsan
🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
کلنگی بالای سر اولین پادگان اردبیل
ایسنا/اردبیل کمتر کسی فکر میکرد که حدود یکصد سال بعداز ساخته شدن اولین پادگان برای ارتش نوین آن روزگاران در اردبیل، در میانه بحران کرونا، این پادگان به محل مناقشه در اردبیل تبدیل شود.
⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️
🎇 شهر اردبیل نیازمند پایداری فضاهای تاریخ ساز و مدرن است
⭕️ محمد زینالی اوناری، جامعه شناس نیز در این زمینه به ایسنا گفت: اعضای یک جامعه ی شهری برای احساس حضور درطول تاریخ و تعلق به شهر و مکان، نیاز به حافظه ی جمعی دارند، حافظه ای که بتواند آنها را به همراه هم در مسیر تاریخ قرار دهد، به نگاهی دیگر، داشتن حافظه ی تاریخی مقدمه ی تاریخمند شدن و توجه به آینده به عنوان یکی از ضرورت های نگاه توسعه ای است.
⭕️ به گفته این جامعه شناس، "پادگان" اردبیل، به همراه شیر و خورشید، ساختمان شهرداری و کتابها و مطبوعات دوره ی صد ساله ی اخیر از مهم ترین آثار تاریخ معاصر هستند، تاریخی که توسط پدران و برخی از سالمندان امروزی تجربه شده و از اولین ابنیه و آثار زندگی شهری معاصر است.
⭕️ وی یادآور شد: برای توجه دادن به تاریخ شهر معاصر و حفظ و تعهد به آن، نیازمند پایداری فضاهای تاریخ ساز و مدرن هستیم، چرا که انهدام روز به روز فضاهای مدرن، موجب احساس غریبگی به نسل امروز می دهد؛ وقتی که مدرسه های مشهور تاریخی را به راحتی کوچ و مکان ان را انتقال می دهند، به راحتی جلوه ی زنده اشیاء تاریخی را از پیش چشم مردم جویای هویت محو می کنند.
🎇 در دو سوی توجه و بی توجهی به تاریخ اردبیل ایستاده ایم
⭕️ زینالی با بیان اینکه ما در دو سوی توجه و بی توجهی به تاریخ اردبیل ایستاده ایم، خاطرنشان کرد: بسیاری از آثارمدرن آن، مانند سینماها، بازارها و حتی منظرهای شهری آن به خاطر متراکم سازی شهر و دگرگونی بی رویه از بین رفتند، اما لا اقل شیر و خورشید، پادگان و مسجد میرزاعلی اکبر که یادگار رویدادهای تاریخی در استان هستند، بر جای مانده اند. باشد این که فضاهایی چون نارین قلعه و باغ های قدیمی شهر نیز روزی بازسازی شوند.
گزارش: عقیل صدیق/ سمیه درازی
https://www.isna.ir/news/99092519057/
@ardabilnote
کلنگی بالای سر اولین پادگان اردبیل
ایسنا/اردبیل کمتر کسی فکر میکرد که حدود یکصد سال بعداز ساخته شدن اولین پادگان برای ارتش نوین آن روزگاران در اردبیل، در میانه بحران کرونا، این پادگان به محل مناقشه در اردبیل تبدیل شود.
⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️
🎇 شهر اردبیل نیازمند پایداری فضاهای تاریخ ساز و مدرن است
⭕️ محمد زینالی اوناری، جامعه شناس نیز در این زمینه به ایسنا گفت: اعضای یک جامعه ی شهری برای احساس حضور درطول تاریخ و تعلق به شهر و مکان، نیاز به حافظه ی جمعی دارند، حافظه ای که بتواند آنها را به همراه هم در مسیر تاریخ قرار دهد، به نگاهی دیگر، داشتن حافظه ی تاریخی مقدمه ی تاریخمند شدن و توجه به آینده به عنوان یکی از ضرورت های نگاه توسعه ای است.
⭕️ به گفته این جامعه شناس، "پادگان" اردبیل، به همراه شیر و خورشید، ساختمان شهرداری و کتابها و مطبوعات دوره ی صد ساله ی اخیر از مهم ترین آثار تاریخ معاصر هستند، تاریخی که توسط پدران و برخی از سالمندان امروزی تجربه شده و از اولین ابنیه و آثار زندگی شهری معاصر است.
⭕️ وی یادآور شد: برای توجه دادن به تاریخ شهر معاصر و حفظ و تعهد به آن، نیازمند پایداری فضاهای تاریخ ساز و مدرن هستیم، چرا که انهدام روز به روز فضاهای مدرن، موجب احساس غریبگی به نسل امروز می دهد؛ وقتی که مدرسه های مشهور تاریخی را به راحتی کوچ و مکان ان را انتقال می دهند، به راحتی جلوه ی زنده اشیاء تاریخی را از پیش چشم مردم جویای هویت محو می کنند.
🎇 در دو سوی توجه و بی توجهی به تاریخ اردبیل ایستاده ایم
⭕️ زینالی با بیان اینکه ما در دو سوی توجه و بی توجهی به تاریخ اردبیل ایستاده ایم، خاطرنشان کرد: بسیاری از آثارمدرن آن، مانند سینماها، بازارها و حتی منظرهای شهری آن به خاطر متراکم سازی شهر و دگرگونی بی رویه از بین رفتند، اما لا اقل شیر و خورشید، پادگان و مسجد میرزاعلی اکبر که یادگار رویدادهای تاریخی در استان هستند، بر جای مانده اند. باشد این که فضاهایی چون نارین قلعه و باغ های قدیمی شهر نیز روزی بازسازی شوند.
گزارش: عقیل صدیق/ سمیه درازی
https://www.isna.ir/news/99092519057/
@ardabilnote
ایسنا
کلنگی بالای سر اولین پادگان اردبیل
ایسنا/اردبیل کمتر کسی فکر میکرد که حدود یکصد سال بعداز ساخته شدن اولین پادگان برای ارتش نوین آن روزگاران در اردبیل، در میانه بحران کرونا، این پادگان به محل مناقشه در اردبیل تبدیل شود.