Telegram Web
پژوهشکده ابرار معاصر تهران
حمله رژیم صهیونیستی به ایران؛ پاسخ به سه سؤال کلیدی رونن برگمن، نویسنده و تحلیلگر معروف رژیم صهیونیستی، در سال ۲۰۱۱ که بحث حمله این رژیم به ایران جدی‌تر از هر زمان دیگری شده بود، مقاله‌ای در نیویورک تایمز منتشر کرد و با بهره‌گیری از برخی جملات نقل‌شده از…
آمریکا و حمله اسرائیل به ایران

رونن برگمن، نویسنده و تحلیلگر معروف رژیم صهیونیستی، در سال ۲۰۱۰ که بحث حمله این رژیم به ایران جدی‌تر از هر زمان دیگری شده بود، مقاله‌ای در نیویورک تایمز منتشر کرد و با بهره‌گیری از برخی جملات نقل‌شده از ایهود باراک، وزیر دفاع وقت اسرائیل، حمله به ایران را در گرو پاسخ به سه سؤال کلیدی دانست.

پژوهشکده مطالعات و تحقیقات بین‌المللی ابرار معاصر تهران، با بهره‌گیری از نظرات خبرگان و داده‌های منتشرشده در رسانه‌ها، این سه سؤال را که در ادامه می‌آید، متناسب با اقتضائات زمانه جدید، در گزارشی پاسخ داد؛
۱. آیا چنین حمله‌ای از‌ نظر اسرائیل برای مهار برنامه هسته‌ای ایران، ضروری است؟
۲. آیا اسرائیل توانایی نظامی چنین حمله‌ای را بر اساس قدرت تهاجمی خود و الزامات آن دارد؟
۳. آیا چنین حمله‌ای مورد حمایت آمریکا خواهد بود؟

بر سر پاسخ به این سه سؤال، اجماعی در اسرائیل وجود نداشت. مئیر داگان که آن سال‌ها رئیس موساد بود، به‌همراه برخی دیگر از سران جامعه اطلاعاتی، براین باور بودند که ایران تا سال ۲۰۱۵ امکان دستیابی به سلاح هسته‌ای را نخواهد داشت؛ بنابراین ضرورتی ندارد تا نتانیاهو با حمله نظامی به تأسیسات هسته‌ای ایران، جنگی قطعی را آغاز و هزینه‌هایی بسیار بر اسرائیل تحمیل کند. داگان معتقد بود باید با عملیات‌های اطلاعاتی برنامه هسته‌ای ایران را متوقف کرد. البته توان نظامی اسرائیل برای این حمله و نیز به‌صورت ویژه همراهی آمریکا با آن، محل تردید اساسی بود. این اختلافات باعث شد تا داگان از ریاست موساد برکنار شود و البته به افشاگری علیه برنامه‌های نتانیاهو و ایهود باراک دست زند و البته تهاجمی نیز به تأسیسات هسته‌ای ایران صورت نگیرد.

اما در شرایط کنونی، پاسخ به این سه سؤال تفاوت‌هایی با سال ۲۰۱۰ دارد. برآورد اسرائیل این است که ایران به سلاح هسته‌ای نزدیک‌تر شده و مسیر تجربه‌شده انجام عملیات‌های خرابکاری و ترور نیز نتوانسته مانع آن شود. ازسوی دیگر توانمندی‌های نظامی اسرائیل برای حمله به تأسیسات هسته‌ای ایران، افزایش چشمگیری نسبت به سال ۲۰۱۰ یافته است، اگرچه موانعی نیز درمقابل آن قرار دارد. بنابراین پاسخ اسرائیل به دو سؤال نخست، مسامحتاً مثبت است. اما آنچه کلیدی است، سؤال سوم است؛ آیا آمریکا با این حمله همراهی خواهد کرد؟ اهمیت این سؤال تا آنجاست که پاسخ منفی به آن، پاسخ‌های مثبت به دو سؤال پیشین را تاحد بسیاری بی‌اثر می‌کند.

براساس چنین تحلیلی، سؤال اساسی این است که آیا اسرائیل بی‌اذن و بی‌اطلاع آمریکا، چنین تهاجمی را در سحرگاه امروز به ایران انجام می‌داد؟ پاسخ، با نشانه‌هایی حتی در سطح تاکتیکی، منفی است. آمریکا علاوه‌بر اطلاع از عملیات که ترامپ به آن اشاره کرده، بی‌شک مجوز آن را نیز صادر نموده است، چراکه اساساً اسرائیل بدون چنین مجوزی، انجام عملیاتی با این سطح و تعداد از اهداف را در دستورکار قرار نمی‌دهد. اینکه دفتر نتانیاهو گزارش گفتگوی تلفنی او با ترامپ را طی روزهای اخیر به‌گونه‌ای تنظیم کرد که ایرانیان را گمراه کند و دراین میان، آمریکا نیز چنین گزارشی را پذیرفت، قرینه‌ای کوچک از یک همراهی بزرگ است.

@TehranInstitute
مسئله «اجتماعی‌شدن جنگ» در اسرائیل

طی روزهای اخیر در فضای مجازی، برخی گزاره‌های ادعایی براین‌مبنا سامان یافته‌اند که «اجتماعی‌شدن جنگ» در اسرائیل امری دشوار است، چرا که آنها از 15 مهر 1402 تاکنون، در فضای جنگی قرار دارند و برهمین‌ اساس آنچه این روزها و شب‌ها از سوی ایران رقم زده می‌شود، نمی‌تواند به اجتماعی‌شدن جنگ و درنتیجه فشارهای حاصل از آن بر سیاستمداران اسرائیل منجر شود.

مقدمات این استدلال، اگر نشانه‌های آشکار برخی مخالفت‌ها با تداوم جنگ غزه را درنظر نگیریم، تاحدی صحیح به‌نظر می‌رسد اما نتیجه نهایی، محل تردید است. صهیونیست‌های ساکن سرزمین‌های اشغالی فلسطین، پس از عملیات طوفان الأقصی که خود ضربه‌ای سهمگین بر امنیت روانی آنها بود، در یک اتمسفر جنگی زیست می‌کنند و این قابل انکار نیست. اما آیا آنچه این شب‌ها در آنجا رخ می‌دهد، پیش‌تر از سوی آنان تجربه شده بود؟ در موارد دیگری هم‌چون جنگ‌های 33 و 22 روزه یا قبل از آنها، 1967 و 197 تجربه شده بود؟

پاسخ منفی است. نه حملات حماس و جهاد اسلامی و نه حملات حزب‌الله لبنان حتی با وجود تداوم چندماهه، به هردلیلی، هیچ‌کدام نتوانسته بودند تصاویری را رقم زنند که اکنون در رژیم صهیونیستی رخ می‌دهد؛ حجم خرابی‌ها و تعداد کشته‌ها به‌همراه نمای موشک‌ها در آسمان و حمله به زیرساخت‌ها، سابقه‌‌ای در گذشته نداشته است. اقدام صدام حسین در سال 1991 در حمله موشکی به تل‌آویو نیز بیشتر یک تیزر تبلیغاتی بود تا حمله‌ای اساسی. همه اینها درحالی است که هم‌چنان جمهوری اسلامی ایران از اصلی‌ترین موشک‌های سطح بالای خود بهره نبرده است و صرفاً به آن وعده می‌دهد.

بنابراین برای ارزیابی درخصوص «اجتماعی‌شدن جنگ» که مقصودی همراستا با میزان تاب‌آوری دارد، استناد به زیست جنگی صهیونیست‌های به‌ظاهر غیرنظامی اسرائیل در جنگ غزه، کفایت و اعتبار لازم را ندارد. اکنون، متغیری جدید برای سنجش تاب‌آوری آنها شکل گرفته که پیش‌تر نبود؛ بنابراین یک اظهار نظر عالمانه درخصوص امکان اجتماعی‌شدن جنگ در اسرائیل، نمی‌تواند نسبت به این متغیر جدید، بی‌تفاوت باشد.


@TehranInstitute
بهبود محسوس منطق و روند آفندی ایران

برخلاف روز نخست جنگ که ابتکارعمل تماماً دراختیار اسرائیلِ مهاجم بود و توانست برخی از فرماندهان نظامی را ترور و سامانه‌های پدافندی را تا حوالی ساعت 16 همان‌ روز، بی‌اثر و کم‌اثر کند، اکنون به‌وضوح مشخص است که جمهوری اسلامی ایران توانسته در زمانی بسیار محدود، خود را بازیابی و بازتنظیم کند، به‌گونه‌ای که منطق آفندی آن، از روز دوم و به بعد، هوشمندانه‌تر، منسجم‌تر، هدفمند‌تر و کم‌خطاتر شده است. ازجمله نشانه‌های بارز این بهبود منطق عملیاتی، موارد زیر است:

تشدید تدریجی: عملیات‌های ایران در هر شب، نسبت به شب پیشین‌اش، شدت بیشتری می‌یابد و البته هم‌چنان گزینه‌های بسیاری برای تشدید در شب‌های دیگر دردسترس است.

آینده‌نگری در جنگ: برخی اظهارات مقامات مسئول نشان می‌دهد تشدید تدریجی عملیات‌ها، اگرچه یکی از کارکردهایش مهار نسبی اسرائیل است، اما بیشتر در مقام آماده‌سازی خود برای تحقق فرض احتمالی ورود آمریکا به نبرد است. بنابراین اکنون به لحاظ کمّی و کیفی، باید به‌گونه‌ای عمل کرد که در آن روز، امکان پیروزی فراهم باشد. البته پالس‌های میدانی به آمریکا، از صبح سه‌شنبه آغاز شده است و انتظار تشدید آن می‌رود تا بر دستگاه محاسباتی ترامپ برای عدم‌ورود به جنگ، اثرگذار باشد. این تلقی ایران را می‌توان راهبردی‌ترین کنش‌ آن در جنگ کنونی دانست.

بانک اهداف متقابل: آنچه این شب‌ها شاهد آن هستیم، انتخاب اهداف مشابه از سوی ایران است؛ پس از حمله اسرائیل به مرکز تحقیقاتی، پالایشگاه، مرکز رسانه‌‌ای، پایگاه نظامی و... ایران دقیقا همین موارد را ساعاتی پس از دریافت ضربه، در اسرائیل مورد حمله قرار داد. این، بیانگر بانک اهداف متکثر و متنوعی است که ایران دراختیار دارد. تنها مورد خاص، ترورهای هدفمند است که اکنون ایران نتوانسته انجام دهد.

توان تحقق اهداف در یک فضای واکنشی: اگرچه به‌هردلیلی این اسرائیل است که مکانی را مورد هدف قرار می‌دهد و پس از آن، ایران به مکانی مشابه حمله می‌کند، اما آنچه شایسته توجه است، توان تحقق اهداف در این فضای واکنشی است. اکنون اسرائیل می‌داند که اگر مرکزی مطالعاتی را بزند، ساعاتی بعد ایران به مرکز مطالعاتی مشابه آن در اسرائیل حمله می‌کند. باوجود این و با احتساب سامانه‌های پدافندی پیشرفته، بازهم ایران می‌تواند هدف موردنظر خود را بزند.

فریب و عملیات روانی: از نشانه‌های بارز بازیابی و بازتنظیم ایران پس از روز نخست جنگ، حجم و تعداد عملیات‌های فریب و روانی است که کاملاً در بطن عملیات نظامی، جایابی شده‌اند.
@TehranInstitute
اتحادیه اروپا در جنگ چه خواهد کرد؟

در پی تجاوز نظامی رژیم صهیونیستی به ایران، نگاه‌ها به موضع اتحادیه اروپا به عنوان یکی از بازیگران مهم امنیت بین‌المللی معطوف شده است. پرسش اساسی آن است که آیا این حمایت سیاسی به سطح مداخله یا کمک نظامی مستقیم ارتقا خواهد یافت یا خیر.

اولویت اتحادیه اروپا
با وجود حمایت سیاسی- نظامی سنتی اتحادیه اروپا از امنیت اسرائیل، موضع آن در قبال جنگ تمام‌عیار میان ایران و اسرائیل محتاطانه و بر مبنای منافع درازمدت منطقه‌ای‌اش است. آنها به‌ویژه فرانسه، آلمان و ایتالیا نسبت به پیامدهای بی‌ثبات‌ساز جنگ در منطقه حساس هستند؛ از اختلال در صادرات انرژی گرفته تا افزایش مهاجرت، تهدید تروریسم و تضعیف ساختارهای شکننده دولت-ملت در خاورمیانه. بر همین اساس، اولویت اصلی اتحادیه اروپا، تلاش برای مهار بحران از طریق ابزارهای دیپلماتیک، میانجی‌گری چندجانبه و بهره‌گیری از ظرفیت نهادهای بین‌المللی خواهد بود.
با وجود این، یکی از عوامل جدید در محاسبات استراتژیک اتحادیه اروپا که موجب شده این کنشگر برخلاف گذشته نقش دیپلماتیک فعالی نداشته باشد، افزایش سطح تنش با ایران به‌ویژه در پرونده اوکراین است که خشم گسترده آنها را برانگیخته است. در نتیجه، بخشی از نخبگان امنیتی اروپا، حمایت مشروط و محدود نظامی از اسرائیل را به عنوان اقدام متقابل و ابزار بازدارنده مشروع تلقی می‌کنند.

حمایت نظامی محدود اما هدفمند
حمایت نظامی اتحادیه اروپا از رژیم صهیونیستی عمدتاً به حوزه‌هایی همچون تأمین سوخت هوایی برای عملیات‌های جنگنده‌های اسرائیلی، تقویت سامانه‌های دفاع هوایی، به‌ویژه در برابر موشک‌ها و پهپادهای ایرانی و همکاری اطلاعاتی محدود خواهد بود. ارائه تسلیحات تهاجمی یا مشارکت مستقیم در عملیات‌های نظامی علیه ایران خارج از چارچوب مأموریت‌های اتحادیه اروپا یا ناتو، بسیار بعید به نظر می‌رسد.

چرایی عدم ورود مستقیم نظامی

اتحادیه اروپا دلایل متعددی برای پرهیز از ورود نظامی مستقیم به جنگ دارد:
1. نخست، حفظ اعتبار دیپلماتیک اروپا به‌عنوان میانجی بی‌طرف و کنشگر مسئول در عرصه بین‌المللی ایجاب می‌کند از ورود آشکار به جبهه اسرائیل-ایران پرهیز شود.
2. اتحادیه اروپا درگیر جنگ پرهزینه اوکراین است و گشودن جبهه‌ای جدید به‌لحاظ منابع نظامی و اقتصادی برایش مخاطره‌آمیز خواهد بود.
3. دخالت مستقیم می‌تواند به گسترش جنگ در سراسر خاورمیانه و به ویژه منطقه راهبردی خلیج فارس، منجر شود؛ تحولی که تهدیدی جدی برای منافع اقتصادی و امنیت انرژی اروپا خواهد بود.
4. انتظار برای ورود نظامی ایالات متحده به حمایت از اسرائیل، این فرصت را برای اتحادیه اروپا فراهم می‌کند که نقش خود را در سطح حمایتی و سیاسی محدود نگه دارد.

جمع بندی
اتحادیه اروپا در مواجهه با تجاوز نظامی رژیم صهیونیستی به ایران در تلاقی منافع متعارض قرار دارد: از یک‌سو تعهد به امنیت اسرائیل و واکنش به نقش ایران در جنگ اوکراین، و از سوی دیگر تمایل به حفظ ثبات منطقه‌ای، پرهیز از مداخله مستقیم و دفاع از جایگاه دیپلماتیک خود در نظم بین‌الملل. در نتیجه، محتمل‌ترین سناریو، حمایت محدود و هدفمند نظامی از اسرائیل در کنار تلاش برای حل‌وفصل دیپلماتیک بحران خواهد بود، بدون ورود به یک مداخله نظامی مستقیم.
@TehranInstitute
حمله اسرائیل به ایران و انتظار از روسیه

وقتی روسیه به اوکراین حمله کرد، موضع رسمی جمهوری اسلامی ایران، بی طرفی بود. باوجود این، همواره از سوی غرب، به حمایت نظامی از روسیه متهم شده است. برخی دولت‌های غربی براین باور هستند که حمایت‌های نظامی ایران از روسیه نقش بسیار مهمی در تاب‌آوری و توانایی جنگی این کشور به‌ویژه در ابتدای شروع جنگ اوکراین داشته است.

وقتی پیش‌بینی روس‌ها مبنی بر پیروزی سریع در جنگ، محقق نشد و ماشین جنگی آنها با چالش‌های پیچیده‌ای مواجه شد، از نظر دولت‌های غربی، همکاری‌های تسلیحاتی ایران بخش مهمی از نیازهای روسیه را تأمین کرد. روسیه نتوانست در آسمان اوکراین برتری هوایی ایجاد کند و در زمین نیز شکست‌هایش شروع شد، به‌طوری که تا پایان سال ۲۰۲۲ سه شکست و عقب‌نشینی را تجربه کرد. با طولانی شدن جنگ و استفاده گسترده روسیه از مهمات توپخانه‌ای و موشکی، نگرانی از وضعیت ذخایر تسلیحاتی این کشور برای تداوم جنگ افزایش یافت. ضمن اینکه روسیه در این زمان، زیر بی‌سابقه ترین فشارهای سیاسی در سطح بین‌المللی قرار داشت.

در چنین شرایطی، ایران در عین همدلی ضمنی از دلایل روسیه برای حمله به اوکراین، ازسوی غربی‌ها به این متهم شد که اولین کشوری است که با فراهم‌کردن توانمندی پهپادی، از روسیه حمایت کرده است. توانمندی پهپادی روسیه در آن زمان بسیار ضعیف بود. غربی‌ها معتقدند که ایران صدها و بلکه هزاران پهپاد تحویل روسیه داد و یک کارخانه ساخت پهپاد نیز برای این کشور راه‌اندازی کرده است.

غربی‌ها براساس تصوری که از موضع ایران درقبال جنگ اوکراین و ارتباط با روسیه داشته‌‌اند، هزینه‌های سیاسی و اقتصادی زیادی بر تهران تحمیل کردند؛ تحریم‌ها شدت گرفت، ایران به یک مسئله امنیتی در نگاه اروپا تبدیل شد و یک مسئله جدید به پرونده مسائل ایران و اروپا افزوده شد.

اکنون که ایران از سوی رژیم صهیونیستی مورد حمله وحشیانه قرار گرفته است، انتظار ایرانیان این است که روسیه به‌طور جدی‌تری به این تجاوز که نقض آشکار تمامی قوانین بین‌المللی است، ورود کند. این در حالی است که انعقاد پیمان مشارکت راهبردی میان ایران و روسیه نیز انتظارات از حمایت روسیه را بالا برده است. روسیه باید متوجه این موضوع باشد که بدون حمایت جدی عملی از ایران، منافع بلندمدت این کشور در رابطه با ایران و منطقه آسیب خواهد دید.
@TehranInstitute
انگاره آخرالزمانی نتانیاهو از نبرد با ایران

درحالی که کابینه نتانیاهو تا واپسین ساعات روز چهارشنبه در سایه بحران‌های داخلی بر سر پرونده تبادل اسرا و تنش در  پرونده خدمت سربازی با خطر انحلال به‌دست متحدان خود در کابینه روبرو بود، ناگهان حمله این رژیم به ایران سبب شد تا تمامی بحران‌های داخلی به فراموشی سپرده شوند. نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی در این بین تلاش کرد با بهره‌گیری از قرائت آخرالزمانی همراهی حداکثری صهیونیست‌ها را با این تجاوز وحشیانه به دست آورد.

براین اساس نتانیاهو، ساعاتی پس از آغاز عملیات تروریستی علیه ایران با انتشار عکسی از خود در برابر دیوار ندبه و قرار دادن کاغذی در این مکان، نبرد با ایران را جنگی مذهبی با سویه آخرالزمانی ترسیم کرد. او بر روی کاغذی که در دیوار ندبه قرار داد با اقتباس از عبارتی تلمودی نوشت: «امتی که همچون شیر نر برمی‌خیزد و همچون شیر ماده بالا می‌رود». نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی به تاسی از همین عبارت تلمودی، نام «شیر غُرّان» را برای عملیات تروریستی خویش علیه ایران برگزید تا بدین شکل تصویری از پیروزی «یهودا» در آخرالزمان را برای صهیونیست‌ها ترسیم کند.

براساس تفسیر «مشه خییم لوتزاتو» (1746-1707) این عبارت مربوط به زمانی است که قوم بنی‌اسرائیل قیام کرده و انتقام هر آنچه که ملت‌ها در تبعید با آنها انجام داده‌اند را خواهند گرفت. به باور «یوسی عالی-طُو» حاخام صهیونیست، انتخاب این عبارت بر دو عنصر حمله «غافلگیرکننده» و «بازدارنده» شیر در زمان شکار تاکید دارد.

جمع‌بندی
در مجموع به نظر می‌رسد نتانیاهو با بهره‌گیری از تعالیم توراتی در تلاش است تا نبرد با ایران را با اتکا بر گزاره‌های مذهبی و اسطوره‌ای صهیونیستی پیش برد تا ضمن غلبه بر اصلی‌ترین دشمن خود، تاحد امکان شکاف‌ها و اعتراضات داخلی علیه خود را نیز به حاشیه ببرد تا شاید با فراموشی پرونده‌های مهمی چون سرنوشت اسرای صهیونیست حاضر در غزه، تداوم بقای خود در راس قدرت را تضمین کند.
@TehranInstitute
مداخله مستقیم آمریکا در جنگ و ضرورت کنش متناسب ایران

اگرچه امروز بر همگان آشکار شده که ایالات متحده از ابتدای روند مذاکرات مسقط، در هماهنگی کامل با رژیم اشغالگر صهیونیستی برای حمله غافلگیرانه به ایران بوده و به اعتراف نتانیاهو، واشینگتن درحال بی‌سابقه‌ترین حمایت‌ها از تل‌آویو است، به‌نظر می‌رسد مداخله آشکار و مستقیم آمریکا علیه ایران از مهم‌ترین موضوعاتی است که می‌تواند تعیین‌کننده روند جنگ و نوع کنش ایران باشد. درباره این مسئله چند نکته حائزاهمیت وجود دارد:

الف) افزایش نشانه‌های مداخله
تحولات ساعات اخیر ازجمله اظهارات تهدیدآمیز ترامپ در شبکه‌های اجتماعی علیه ایران، برگزاری جلسه فوری شورای امنیت ملی آمریکا، اظهارات رسانه‌های صهیونیستی مبنی‌بر هماهنگی کامل با آمریکا در ساعات اخیر و برخی مواضع رهبران اروپایی ازجمله اظهارات صدراعظم آلمان مبنی‌بر اینکه رژیم صهیونیستی به‌تنهایی نمی‌تواند برنامه هسته‌ای ایران را نابود کند را می‌توان نشانه‌های نزدیک شدن به ساعت صفر عملیات آمریکا علیه منافع ملی ایران قلمداد کرد.

ب) ابعاد احتمالی عملیات
اگرچه طی ساعات ابتدایی جنگ به‌نظر می‌رسید که برنامه دشمن این است که رژیم صهیونیستی توان پدافندی ایران تا تأسیسات هسته‌ای فردو را نشانه رود و مسیر را برای یک تک‌عملیات ایالات متحده علیه این مرکز غنی‌سازی فراهم کند، اما با بازیابی نسبی توان ایران در سطح پدافندی و عملیات‌های تأثیرگذار آفندی علیه عمق سرزمین‌های اشغالی، اکنون به‌نظر می‌رسد واشینگتن به‌دنبال یک عملیات با اهداف متعدد و متنوع است تا شوک گسترده‌ای به ساختار تصمیم‌گیری در جمهوری اسلامی ایران وارد کند.

پ) راهکار کنونی برای ایران
در این شرایط به‌نظر می‌رسد ایران باید به اقدامی مبادرت ورزد تا آمریکا از چنین کنشی عقب‌نشینی کند. استقرار در نقطه‌ای که فاصله عملیاتی و زمانی با بستن تنگه هرمز و حمله به منافع آمریکا در تمامی منطقه نزدیک به صفر باشد، ضروری‌ترین اقدامی است که باید انجام شود.
@TehranInstitute
نگاه اروپا به جنگ رژیم صهیونیستی علیه ایران

در پی حملات هوایی رژیم صهیونیستی به خاک ایران و واکنش متقابل تهران، فضای امنیتی غرب آسیا وارد مرحله‌ای پرتنش شده و نگرانی‌های عمیقی در اروپا به‌وجود آمده است؛ قاره‌ای که همواره از بی‌ثباتی در غرب آسیا تأثیر پذیرفته و خود نیز با چالش‌های امنیتی داخلی مواجه است. درباره این رویداد چند نکته می‌توان مطرح کرد:

1️⃣ موضع اروپا در قبال این جنگ، بیش از آنکه حاکی از تمایل برای ایفای نقش در مدیریت بحران باشد، بازتابی از نگرانی نسبت به پیامدهای آن است. اروپا به‌خوبی می‌داند که گسترش یک جنگ فراگیر میان ایران و رژیم صهیونیستی می‌تواند ثبات خاورمیانه را بیش از پیش تهدید کرده و تبعاتی مستقیم بر منافع امنیتی و اقتصادی آن داشته باشد. نگرانی‌هایی چون تشدید درگیری‌ها در منطقه، تهدید امنیت انرژی، موج جدید پناهجویان و بازگشت تروریسم به خاک اروپا، از جمله دغدغه‌های اصلی هستند.

2️⃣ در شرایطی که ایالات متحده به حمایت عملیِ نظامی و دیپلماتیک از رژیم صهیونیستی پرداخته، اتحادیه اروپا در قبال تجاوز اسرائیل سکوت کرده و بدون محکوم‌سازی، صرفاً به انتشار بیانیه‌هایی مبهم درباره خویشتنداری و ضرورت عدم گسترش تنش بسنده کرده است. در این‌چهارچوب، نه ابتکار تازه‌ای از سوی اروپا مطرح شده و نه سازِکار میانجی‌گری فعالی از سوی بازیگرانی چون انگلستان، فرانسه و آلمان شکل گرفته است. این انفعال موجب شده اروپا نقشی واقعی در تأثیرگذاری بر رفتار بازیگران درگیر نداشته باشد.

3️⃣ انتشار برخی گمانه‌زنی‌های پراکنده، مبنی‌بر حمایت پدافندی انگلیس و حتی فرانسه از رژیم صهیونیستی و مداخله در عملیات احتمالی آفندی آمریکا علیه ایران، می‌تواند اروپا را بیش‌ازپیش در معرض چالش‌های واکنش قطعی ایران قرار دهد.

جمع‌بندی
اروپا در مواجهه با جنگ رژیم صهیونیستی و ایران، بیش از آنکه بازیگری مؤثر باشد، نظاره‌گری نگران محسوب می‌شود که با بیانیه‌های مبهم و بدون ابتکار، نقش خود را به حاشیه رانده است. این انفعال نه‌تنها قدرت تأثیرگذاری‌اش را کاهش داده، بلکه امنیت و منافع راهبردی‌اش را نیز در معرض تهدیدهای بزرگ‌تری قرار داده است.

@TehranInstitute
ظرفیت‌های چین برای ایران در هنگامه جنگ

با آغاز حمله رژیم صهیونیستی به ایران و ورود کشور به مرحله‌ای از دفاع همه‌جانبه، جلب حمایت و استفاده از ظرفیت‌ بازیگرانی مانند چین اهمیتی مضاعف یافته است که از آن زمره می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

پشتیبانی سیاسی: چین در بیانیه‌های رسمی، نگرانی عمیق خود را نسبت به حملات نظامی رژیم صهیونیستی اعلام و این حملات را محکوم کرده‌ است. این مواضع، در عمل به منزله ایجاد حمایتی سیاسی برای کاهش فشارهای بین‌المللی علیه ایران عمل می‌کند. چین یکی از اعضای دائمی شورای امنیت سازمان ملل است و می‌تواند از ایجاد یک اجماع سیاسی و دیپلماتیک علیه ایران ممانعت به‌عمل ‌آورد.

پشتیبانی اقتصادی: چین یکی از معدود کشورهایی است که به‌‌رغم فشارهای تحریمی، واردات نفت از ایران را نه‌تنها متوقف نکرده بلکه حفظ و تقویت کرده است. استمرار صادرات نفت ایران به چین می‌تواند نقش کلیدی در تأمین هزینه‌های دفاعی و ثبات داخلی کشور ایفا کند.

پشتیبانی اطلاعاتی: گزارش‌های منتشرشده توسط منابع غربی، از همکاری غیرمستقیم چین با انصارالله یمن در جریان جنگ با آمریکا حکایت دارد. طبق این گزارش‌ها، شرکت‌های چینی داده‌های ماهواره‌ای با کیفیت بالا را در اختیار انصارالله قرار داده‌اند. این احتمال وجود دارد که چین در این حوزه نیز از ایران، پشتیبانی اطلاعاتی به‌عمل‌آورد.

پشتیبانی نظامی: با وجود آن‌که دکترین سیاست خارجی چین ورود به درگیری‌های مستقیم را منع می‌کند، اما در سطوح زیرساختی و لجستیکی شواهدی از حمایت هدفمند پکن از توان دفاعی ایران دیده می‌شود. طبق گزارش منابع غربی، چین در ماه‌های منتهی به آغاز جنگ همکاری‌هایی در حوزه موشک‌های بالستیک با ایران داشته است. براین‌اساس، در صورت فرسایشی شدن جنگ، ممکن است همکاری‌های بیشتری در این حوزه صورت پذیرد.

@TehranInstitute
ساختار ادراکی ایرانیان و‌ خطای شناختی اسرائیل

🔸 نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی پس از حمله به ایران، در پیامی، مردم را به آشوب علیه نظام جمهوری اسلامی دعوت کرد. پیام نتانیاهو، به انحای مختلف از سوی سایر چهره‌های سیاسی این رژیم تکرار شده است؛ از نفتالی بنت نخست‌وزیر سابق آن تا سفیر رژیم صهیونیستی در سازمان ملل، سخنگوی فارسی‌زبان ارتش رژیم و غیره. این پیام‌ها نمود راهبرد ایجاد شکاف میان دولت و ملت است که صهیونیست‌ها سال‌هاست دنبال می‌کنند؛ چه‌اینکه در کنفرانس هرتزلیای سال 2018، در چندین سخنرانی مهم از سوی ایدئولوگ‌ها و مقام‌های سیاسی این رژیم به آن پرداخته شد.

🔸 آنچه برای رژیم صهیونیستی در شرایط کنونی مطلوب به‌نظر می‌رسید، بهره‌گیری از برخی مطالبات مردمی به‌ویژه اقتصادی و برسازی این تصویر بود که گفتمان جمهوری اسلامی با شاکله اعتقادی مردم آن تفاوت دارد. کامیابی صهیونیست‌ها در تحقق این هدف، ظرفیت اعتبارزدایی از رویکرد جمهوری اسلامی در رویارویی با «اسرائیل» را مستتر داشت؛ زیرا آن را از یک رویکرد فراگیر ملی خارج کرده و به یک تنش سیاسی و بر سر قدرت تقلیل می‌داد.

🔸 با آغاز تهاجم صهیونیست‌ها به خاک ایران اما، شکست این راهبرد به‌سرعت مشاهده شد و اکنون پرسش این است که چرا رژیم صهیونیستی نتوانست برآوردهای دقیقی از کنش‌ رفتاری مردم ایران داشته باشد و چرا برخلاف انتظار این رژیم، اتفاق نظر گسترده‌ای در جامعه ایرانی علیه رژیم صهیونیستی به وجود آمده است؟

🔸 به‌نظر می‌رسد جدا از اینکه هیچ مردمی در طول تاریخ از ناامنی استقبال نکرده‌اند، انتظارات برای همدلی و همراهی مردم با اقدامات نظامی رژیم صهیونیستی، برآمده از خطای شناختی آن است. آنچه ساختار سیاسی رژیم از آن غفلت کرده، درهم تنیدگی دو عنصر ایرانیت و اسلامیت است که روح ایستادگی و مقاومت برابر دست‌درازی دشمنان به خاک کشور را برانگیزانده است و هرگونه انتظار برای دگرگونی در کنش رفتاری ایرانیان در این بزنگاه تاریخی را با شکست مواجه می‌کند.

@TehranInstitute
رویکرد ترامپ به جنگ رژیم صهیونیستی علیه ایران

پس از آغاز حملات رژیم صهیونیستی به ایران، دونالد ترامپ مواضعی را ابراز و بیان کرده که حاکی از نقش مکمل این دولت در فرایند جنگ است. در ادامه برخی از مهم‌ترین مؤلفه‌های رویکرد وی مورد اشاره قرار می‌گیرد:

🔸 تلاش برای دورماندن از تبعات جنگ، همزمان با کسب اعتبار سیاسی: ترامپ در حالی که در اظهارات خود تلاش کرده ایران را از هدف ‌قراردادن منافع و نیروهای آمریکایی در منطقه برحذر دارد، به دنبال افزایش اعتبار و کسب امتیاز سیاسی بوده است. اشاره وی به پایان مهلت 60 روزه و یادآوری هشدار نسبت به پیامدهای عدم توافق، در این راستا قابل ارزیابی است.

🔸 حمایت از اقدام نظامی رژیم صهیونیستی: ترامپ از آغاز جنگ تاکنون، از حمله رژیم صهیونیستی ابراز رضایت کرده و حتی خود را از برنامه‌های آتی آگاه نشان داده است. وی در مصاحبه با ای‌بی‌سی، حملات تل‌آویو به ایران را «عالی» توصیف کرد و هشدار داد که «بسیار بیشتر» در راه است.

🔸 ابهام درباره مداخله مستقیم آمریکا: ترامپ در چند نوبت از احتمال ورود مستقیم آمریکا به جنگ در حمایت از رژیم صهیونیستی سخن گفته اما درباره اینکه این دخالت احتمالی، چه زمانی و با چه کیفیتی صورت می‌گیرد، سیاست ابهام را در پیش گرفته است.

🔸 تلاش برای ارعاب ایران درراستای پذیرش خواسته‌های آمریکا: تمایل به رسیدن توافق زیر سایه جنگ، از نکات مهم مواضع ترامپ در این مدت است. وی خود را در جایگاهی تصور می‌کند که می‌تواند همراه با فشار نظامی، خواسته‌های موردنظر آمریکا را به ایران تحمیل کند. تأکید بر عدم تمایل به آتش‌بس فوری، اشاره به پایان واقعی برنامه هسته‌ای ایران و همزمان هشدار به ساکنان تهران برای تخلیه فوری، همگی نشانه‌هایی از تلاش ترامپ برای وادارسازی ایران به تسلیم برابر خواسته‌هایش است.

جمع‌بندی: به‌نظر می‌رسد طی روزهای اخیر، ترامپ حمایت علنی خود را از رژیم صهیونیستی افزایش داده تا همزمان با ارتقای سطح تهدید علیه منافع ایران، تهران را به پذیرش خواسته‌های خود مجاب کند. قدرت‌نمایی ایران در عرصه نظامی و تداوم انسجام ملی دو عامل مهم برای برهم‌خوردن محاسبات رئیس‌جمهور آمریکاست.

@TehranInstitute
آیا جناح‌ ضدجنگ در آمریکا می‌تواند مانع مداخله ترامپ شود؟

🔸 پایان‌بخشی به جنگ‌های بی‌پایان و مقابله با نئو‌محافظه‌کارانِ جنگ‌طلب در واشینگتن، از مؤلفه‌های اصلی جنبش اجتماعی طرفدار ترامپ بوده است. باور غالب این بوده است که ترامپ با وعده‌هایی در راستای پرهیز از درگیری‌های خارجی و تمرکز بر امنیت و منافع داخلی آمریکا، خود رهبری این جناح را برعهده دارد.

🔸در روزهای گذشته، احتمال ورود آمریکا به جنگ ایران و رژیم صهیونیستی واکنش‌هایی را میان طرفداران ضدجنگ ترامپ برانگیخته که برخی از آنها از افراد نزدیک به وی محسوب می‌شوند. مهم‌ترین این چهره‌ها، تاکر کارلسون مجری سابق فاکس‌نیوز است که ضمن پیش‌بینی ورود آمریکا به جنگ، این امر را ناشی از تلاش نتانیاهو و جنگ‌طلبان واشینگتن برای کشاندن آمریکا به جنگ با ایران دانست. در میان مخالفان جنگ، می‌توان به استیو بنن مشاور اسبق ترامپ، مارجری تیلور گرین نماینده مجلس نمایندگان و رند پاول سناتور ایالات کنتاکی اشاره کرد.

🔸 پرسشی قابل طرح اینکه آیا این جناح توانایی اعمال فشار بر ترامپ برای جلوگیری از ورود مستقیم آمریکا را به جنگ دارد یا خیر. پاسخ به این پرسش وابسته به درک نقشه پنهان دولت ترامپ نسبت به ایران است. اگر مفروض این باشد که دولت ترامپ طبق طرحی از پیش‌تعیین‌شده به پیش آمده و مذاکرات با ایران صرفاً محملی برای خرید زمان بوده، در آن صورت بسیار بعید است که فشار چنین افرادی، تأثیری بر رویکرد آمریکا داشته باشد؛ به‌عبارت دیگر، دولت ترامپ تصمیم خود را مبنی‌بر ورود به جنگ گرفته است.

🔸 اما اگر فرض بر این باشد که دولت ترامپ، راهبردی منسجم در قبال ایران نداشته و نتانیاهو در نهایت موفق شده است ترامپ را به ورود به جنگ قانع کند، در آن صورت فشارهای پنهانی و اظهارات علنی این جناح می‌تواند در تغییر نظر ترامپ اثرگذار باشد. البته شواهد امر، مواضع اخیر ترامپ نسبت به ایران و همچنین حمله لفظی وی به تاکر کارلسون، احتمال سناریوی نخست را بیشتر از سناریوی دوم نشان می‌دهد.

تجربه ماه‌های اخیر بار دیگر این انگاره را تقویت می‌کند که نفوذ و قدرت دولت عمیق در واشنگتن و لابی‌های طرفدار رژیم صهیونیستی به‌ میزانی است که می‌تواند موضوع ایران را از شمول سیاست «اول آمریکا» خارج کند.

@TehranInstitute
توافق لیبی و سرنوشت «صلح تحمیلی» با غرب

🔸 پس از سال ۲۰۰۳، لیبی ناگزیر فرایند صلح تحمیلی بر اساس برچیده شدن برنامه اتمی خود را آغاز کرد. این فرایند که تا سال ۲۰۰۷ به طول انجامید در نهایت به انتقال تأسیسات اتمی لیبی به آمریکا، از بین رفتن برنامه موشکی این کشور و توافق با کشورهای غربی برای قبول مسئولیت حادثه لاکربی و پرداخت غرامت به قربانیان این حادثه در ازای رفع و یا تعلیق برخی تحریم‌های بین‌المللی منجر شد.

🔸 توافق یادشده، صلحی تحمیلی بود که به نابودی بازدارندگی لیبی در ازای دریافت تضمین‌های امنیتی و سیاسی مبهم به این کشور انجامید و البته سبب شد لیبی طی چند سال به عرصه‌ای برای حضور شرکت‌های نفتی غربی تبدیل شود. این روند اما خیلی زود به پایان رسید و در پی رویدادهای سال ۲۰۱۱، دولت‌های غربی به لیبی حمله و با سرنگونی قذافی، زمینه را برای فعال کردن گسل‌های منطقه‌ای و قومی این کشور و تقسیم آن فراهم کردند.

🔸 براین‌اساس، لیبی امروز کشوری تقسیم‌شده بین دو دولت شرقی و غربی، زیر تسلط ده‌ها گروه شبه نظامی وابسته به یکی از کشورهای خارجی و غوطه‌ور در درگیری‌های داخلی و چالش‌های دامنه‌دار و بی‌انتهاست. این در حالی است که تا پیش از سقوط قذافی، به‌رغم همه کاستی‌ها، لیبی یکی از بالاترین سطوح زندگی در شمال آفریقا را داشت و صاحب بزرگترین طرح‌های زیرساختی در این منطقه بود.

جمع‌بندی: با وجود اختلافات ریشه‌ای میان ایران و لیبی در حوزه‌هایی همچون حمایت مردمی، موقعیت ژئوپولتیک، ظرفیت‌های داخلی و بین‌المللی، ریشه‌های تمدنی و فرهنگی و نیز با تأکید بر اهداف صلح‌آمیز برنامه هسته‌ای ایران، می‌توان گفت مدل صلح تحمیلی که در لیبی پیاده شد، به گونه‌ای طراحی شده است که به برچیده‌شدن و از بین رفتن منابع قدرت کشورهای هدف ازجمله ایران منتهی گردد. براین‌اساس، به‌نظر می‌رسد صلحی که آمریکا به‌دنبال تحمیلی آن به ایران است، هدفی جز تبدیل کشورمان به سرزمینی بی‌دفاع، بدون اثرگذاری منطقه‌ای، با دولتی شکننده و احتمالاً کشوری تجزیه‌شده ندارد.

@TehranInstitute
ورود حزب‌الله به جنگ: ملاحظات داخلی و منطقه‌ای

🔸 در شرایطی که گروه‌های مختلف داخلیِ معارض مقاومت در لبنان در تلاش‌ هستند تا حزب‌الله را از ورود به جنگ کنونی بازدارند، این حزب در حال برآورد واکنش بهینه به «جنگ تحمیلی» جدید است. براین‌اساس، به‌نظر می‌رسد ورود حزب‌الله به جنگ در شرایطی خاص به‌ویژه درصورت مداخله گسترده آمریکا، توجیهاتی دارد:

1️⃣ از زمان انعقاد توافق آتش‌بس، رژیم صهیونیستی با چراغ سبز ناظران (آمریکا و فرانسه) به حملات مکرر خود به لبنان ادامه داده، حاکمیت لبنان را نقض کرده و درصدد حذف حزب‌الله از روندهای منطقه‌ای بوده است. لذا با قطعیت سناریوی جنگ تمام‌عیار نتانیاهو علیه تمامی اجزای محور مقاومت، بهترین فرصت برای حزب‌الله فراهم شده تا در چهارچوب احیای راهبرد وحدت میدان‌ها، مانع از شکل‌گیری الگوی نظم تحمیلی نتانیاهو شود.

2️⃣ افکار عمومی در کشورهای اسلامی و عربی، در سطح بسیار بالایی حمله رژیم صهیونسیتی علیه ایران را رد و محکوم کرده است. از این‌رو طرح مواردی چون هزینه‌های اجتماعی ورود حزب‌الله در شرایط فعلی اصولاً تناسب چندانی با منطق جنگ و تفکرات آخرالزمانی نتانیاهو ندارد. جغرافیای جنگِ هویتی و وجودی رژیم صهیونیستی پهنه وسیعی از فلسطین تا ایران را در بر می‌گیرد. لذا به اقتضای مواجهه با این سناریو، بروز تغییرات در سیاست صبر و تماشای حزب‌الله اجتناب‌ناپذیر است.

3️⃣ هدف رژیم صهیونسیتی، پی‌ریزی نظم مطلوب منطقه‌ای از طریق پیاده‌سازی سناریوی سوریه در لبنان، عراق و حتی ایران است (سناریوی سقوط دومینووار). لذا عدم کنشگری به منزله دامن زدن به این خطای محاسباتی است. حزب‌الله از آغاز تشکیل تاکنون همواره متغیرهای داخلی و منطقه‌ای را در کنشگری خود لحاظ کرده است. در شرایط فعلی، محدودسازی کنش راهبردی حزب‌الله به ملاحظات داخلی، علاوه بر اینکه نفوذ منطقه‌ای حزب را محدود می‌کند، به قیمت حذف آن از روندهای داخلی تمام خواهد شد.

4️⃣ رژیم صهیونسیتی درصورت پی‌ریزی نظم مطلوب خود، حذف حزب‌الله از شمال لیتانی و کل لبنان را در دستورکار قرار می‌دهد. لذا به‌نظر می‌رسد محدودسازی کنش راهبردی حزب‌الله به ملاحظات مربوط به انهدام زیرساخت‌های لبنان بیشتر مطابق خواست رژیم صهیونیستی است.

@TehranInstitute
دو هفته ترامپ؛ یک سناریوی محتمل

درحالی‌که انتظار می‌رفت ترامپ تصمیم خود را برای ورود/عدم‌ورود به جنگ تحمیلی اسرائیل به ایران اعلام کند، سخنگوی کاخ سفید اعلام کرد که ترامپ دو هفته صبر می‌کند. در خبرهای بعدی، بر این نکته تأکید شد که این دو هفته، فرصت مجدد ترامپ به دیپلماسی و ایران هم‌چنان نباید توان غنی‌سازی داشته باشد.

ترامپ به‌خوبی می‌داند که غنی‌سازی صفر از سوی ایران پذیرفته نمی‌شود و یک هفته جنگ نیز نه‌تنها تغییری در این موضوع ایجاد نکرده، بلکه ایران توانسته با بازیابی سریع در سطح فرماندهی و کنترل، موازنه در جنگ را به‌صورت نسبی تغییر دهد و اصرارش بر داشتن توان غنی‌سازی با تجربه این روزها، بیشتر از قبل شود. بنابراین لزومی ندارد که آنچه اسرائیل تاکنون نتوانسته در جنگ به‌دست آورد را در میز مذاکره به آمریکا هدیه دهد.

ازسوی دیگر، در تمام این مدت، هماهنگی سطح‌بالایی میان ترامپ و نتانیاهو برقرار بوده تا آمریکا گزینه دیپلماسی را پیش ببرد و اسرائیل نیز با افزایش آمادگی‌های تهاجمی و طراحی‌های اطلاعاتی در این مدت، منتظر زمان طلایی حمله به ایران باشد. نتانیاهو همانند ترامپ، به‌خوبی می‌دانست که ایران غنی‌سازی صفر را نخواهد پذیرفت. فقط زمان لازم بود تا اسرائیل آمادگی حمله را کسب کند و این همانی است که مقامات اسرائیل گفته‌‌اند؛ طراحی عملیات از هشت‌ماه قبل، یعنی دقیقا از زمانی که ترامپ در انتخابات پیروز شد!

اگر روایت آنچه تاکنون گذشته را با این منطق بنگریم، اکنون نیز دو هفته فرصت ترامپ به دیپلماسی، فریبی دیگر است؛ او می‌داند که در پایان این دو هفته، غنی‌سازی صفر از سوی ایران پذیرفته نمی‌شود اما تن‌دادن ایران به این دو هفته، می‌تواند همراه با برجسته‌شدن خط مذاکره در فضای سیاسی ایران، کاهش آتش آفندی و آمادگی‌های کلی و عادی‌شدن نسبی برخی امور جنگی‌شده باشد و عملاً زمینه غافلگیری ایران را حمله به تأسیسات فردو فراهم سازد.

در این سناریو، آمریکا به‌دنبال تنظیم اراده و تصمیم ایران برای غنی‌سازی صفر نیست، چراکه به‌خوبی می‌داند ایران چنین اراده‌ای را پیش نخواهد گرفت. بنابراین یک گزینه روبروی ترامپ است و آن ناتوان‌سازی ایران در غنی‌سازی است. در چهارچوب این سناریو، اینکه ترامپ درمقابل گزارش جامعه اطلاعاتی خود می‌ایستد و با صراحت می‌گوید ایران چندهفته تا رسیدن به سلاح هسته‌ای فاصله دارد، مقدمه ورود نظامی غافلگیرانه ترامپ به جنگ است، مگر آنکه جمهوری اسلامی ایران با تدابیری ویژه، نظام محاسباتی او را تغییر دهد تا از چنین ورودی منصرف شود.

@TehranInstitute
الگوی صلح تحمیلی در قبال کنش‌گران مقاومت؛ از بیروت تا تهران

1️⃣ چندین دور مذاکره حماس با طرف اسرائیلی، به صلح پایدار در نوار غزه منتهی نشد. نتانیاهو با حمایت همه‌جانبه ترامپ علناً از طرح‌های خود برای اخراج فلسطینیان، اشغال نوار غزه و کرانه باختری و تغییر ترکیب جمعیتی این مناطق سخن می‌گوید. علاوه‌براین در حالی‌که سناریوی جنگ تحمیلی نتوانست نتانیاهو را در دستیابی به هدف آزادسازی اسرا یاری کند، سناریوی صلح تحمیلی با کمترین هزینه ممکن، نتانیاهو را تاحدود بسیاری از مخمصه افکار عمومی داخلی نجات داد.

2️⃣ صلح تحمیلی به حزب‌الله، برخلاف خوش‌بینی‌های اولیه، نتوانست جنون جنگی نتانیاهو را درمان کند. رژیم صهیونیستی در پوشش توافق آتش‌بس، حملات هدفمند خود را به زیرساخت‌های لبنان ادامه داده و تغییری در سیاست حذف کادر رهبری و نخبگی حزب‌الله ایجاد نشده است. ارتش و دولت لبنان فاقد توان و اراده لازم برای تغییر این معادله تحمیلی بوده و آمریکا و فرانسه نیز به‌عنوان ناظران آتش‌بس، خود در مقام تحمیل این قواعد عمل کرده‌اند.

3️⃣ در عراق، از طریق اهرم‌های فشار و تهدیدهای داخلی و منطقه‌ای، گزینه آتش‌بس بر مقاومت اسلامی تحمیل شده است و کنشی اثرگذار برای اخراج نیروهای آمریکایی صورت نمی‌گیرد. از این طریق، ضربات هدفمند مقاومت عراق به رژیم صهیونیستی به طور کامل متوقف شد.

4️⃣ در این زمینه، انصارالله یک استثناء بوده است؛ آمریکا در تلاش بود در ابتدا سناریوی صلح از موضع قدرت را بر این جنبش تحمیل کند، اما با هوشمندی و پایبندی عملی انصارالله به راهبرد «وحدت میادین»، صلح تحمیلی ترامپ نتیجه عکس داد. به‌عبارتی، علاوه بر اینکه انصارالله صلح را بر آمریکا تحمیل کرد، حملات بازدارنده خود را به رژیم صهیونیستی با قدرت ادامه داد.

از طریق راهبرد صلح تحمیلی (که در گفتمان نتانیاهو و ترامپ به صلح از موضع قدرت معروف است)، رژیم صهیونیستی توانسته به اصل «وحدت میادین» خلل جدی وارد کند. بنابراین، به‌نظر می‌رسد سناریوی «جنگ و صلح تحمیلی»، تقسیم کار هماهنگ‌شده رژیم صهیونیستی و آمریکا در مواجهه با محور مقاومت است. این سناریو با تغییراتی جزئی قرار است در رابطه با ایران نیز عملیاتی شود. هدف نهایی، تحمیل یک شکست راهبردی بر محور مقاومت به‌منظور پی‌ریزی نظم جدید است. عقبه فکری نهفته در پس رویکردهای هماهنگ ترامپ و نتانیاهو در این اصل راهبردی استراتژیست‌ها ریشه دارد: شکست راهبردی، تنها در جنگ بعدی قابل جبران است. مقاومت ایران اما می‌تواند برهم‌زننده این محاسبات باشد.

@TehranInstitute
مقایسه رویکرد العربیه و الجزیره نسبت به جنگ رژیم صهیونیستی علیه ایران

🔸شبکه‌های العربیه عربستان سعودی و الجزیره قطر، منبع کسب اخبار بخش چشمگیری از جهان عرب محسوب می‌شوند. این مسئله سبب شده است رویکرد رسانه‌ای این دو شبکه برای ایران مهم باشد.

🔸 العربیه از ابتدای درگیری‌های اخیر تقریباً تمامی بخش‌های خبری خود را به جنگ اختصاص داده است. این شبکه در پوشش خبری به مؤلفه‌های ادبیات ژورنالیستی، استفاده از ریتم تند و همچنین بهره‌گیری از شبکه گسترده خبرنگارانِ مستقر در فلسطین اشغالی تکیه دارد. العربیه تلاش دارد بی‌طرفی را رعایت کند، اما آب و تاب زیاد به ضربات وارده به ایران، عدم حضور کارشناسان ایرانی در این شبکه، عدم حضور خبرنگاران این شبکه در ایران و محدودیت‌های اعمال‌شده از سوی اداره سانسور نظامی رژیم صهیونیستی سبب شده است بازنمایی العربیه از رویدادهای ایران به‌گونه‌ای باشد که برتری رژیم اشغالگر را تداعی کند. هرچند این به معنی بازنمایی ضعف مطلق و نادیده‌انگاری اهمیت ضربات ایران و همچنین پذیرش کامل روایت صهیونیست‌ها نیست.

🔸 الجزیره از ابتدای درگیری‌های اخیر، بخش بزرگی از آنتن خود را به جنگ اختصاص داده است؛ هرچند اخبار تحولاتی مانند جنگ غزه را نیز پوشش می‌دهد. الجزیره دارای دفتر و شبکه‌ای از خبرنگاران در ایران است اما دفتری رسمی در اراضی اشغالی ندارد. این امر در کنار رویکرد رسانه‌ای قطر سبب شده تا الجزیره محدودیت‌های کمتری در بازنمایی قدرت ایران داشته باشد. علاوه‌براین، الجزیره با تکیه بر زیرساخت‌های اندیشکده‌ای قطر به شبکه‌ای از تحلیلگران و کارشناسان حوزه ایران و همچنین میهمانان ایرانی دسترسی دارد که در تعدیل بیشتر رویکرد رسانه‌ای آن تأثیرگذارند. ازاین‌رو رویکرد الجزیره، وزن بالای علمی، استفاده پرشمار از کارشناسان و ریتمی آرام دارد و همچنین به ضعف‌های رژیم صهیونیستی در نبرد با ایران اشاره می‌کند.

جمع‌بندی: به‌نظر می‌رسد رویکرد رسانه‌ای دو شبکه اصلی عربی به رویدادهای ایران در مجموع نسبتاً متوازن است. باوجوداین، رویکرد ناقص شبکه العربیه در بازنمایی روایت ایرانی از جنگ اخیر را می‌توان در رایزنی با طرف عربستانی بهبود بخشید.

@TehranInstitute
مخالفت‌های داخلی در رژیم صهیونیستی با تداوم جنگ

🔸با گذشت یک هفته از آغاز عملیات تروریستی رژیم صهیونیستی علیه ایران، به‌تدریج نشانه‌هایی از ظهور گفتمان‌های انتقادی نسبت به این اقدام در داخل فلسطین اشغالی در حال نمایان‌شدن است که در ادامه به برخی از آنها اشاره می‌شود:

1️⃣ «راز زیمت»، تحلیلگر مطالعات امنیت ملی اسرائیل با وجود ستایش از دستاوردهای روز نخست این عملیات برای رژیم صهیونیستی ازجمله ترور فرماندهان و دانشمندان هسته‌ای ایران، بر این باور است که این عملیات به وضوح زمینه همدلی و همبستگی جامعه ایرانی با نظام جمهوری اسلامی را که در سال‌های گذشته با گسست‌های متعددی همراه شده بود، ترمیم کرد. زیمت از این تحول به مثابه پیامد منفی برای جنگ اسرائیل علیه ایران یاد می‌کند.

2️⃣ «گای تسور»، افسر احتیاط ارتش اسرائیل با اشاره به گزارش اخیر «وال استریت ژورنال» در مورد ادعای مقامات آمریکایی درباره کمبود ذخایر سامانه پیکان می‌گوید: در این نبرد، اقتصاد نظامی حرف نخست را می‌زند.

3️⃣ «اوری مسگاف»، ستون‌نویس نشریه «هاآرتص» با کنایه به عملکرد تل‌آویو در نبرد غزه معتقد است کابینه نتانیاهو به مانند غزه هیچ تصویری از مرحله «بعد از جنگ» با ایران ندارد. وی می‌افزاید: به هدف‌گذاری‌های نتانیاهو نگاه کنید که به چه سرعتی از آرمان جلوگیری از تهدید هسته‌ای ایران به سمت بمباران رادیو و تلویزیون ایران و اوهامی چون بازتعریف نظم منطقه‌ای خاورمیانه و تغییر نظام ایران در حال حرکت است. وی در پایان سیاست‌های اوهام‌گرایانه نتانیاهو را خطرناک‌تر از تهدید ایران دانسته و می گوید: وقتی جناح مخالف در کنست و رسانه‌ها تسلیم نتانیاهو و جنگ‌هایش می‌شوند و راه‌حل هرچیز را در جنگنده‌ها و بمب‌ها می‌بییند، این مسئله من را به‌عنوان یک اسرائیلی صهیونیست و لیبرال ذیل یک تهدید وجودی قرار می‌دهد.

در مجموع به‌نظر می‌رسد ابهامات نسبت به توان محاسبه‌گری کابینه نتانیاهو در زمان طراحی این جنگ و عدم ترسیم چشم‌اندازی روشن نسبت به آینده، منتقدان داخل رژیم را نسبت به پیامدهای وخیم این نبرد برای اسرائیل نگران ساخته است.

@TehranInstitute
رویکرد مصر به جنگ رژیم صهیونیستی علیه ایران

🔸 جایگاه منطقه‌ای مصر پس از تحولات هفتم اکتبر رو به افول بوده است. این روند توسط رژیم صهیونیستی و آمریکا با حملات رسانه‌ای، طرح اتهامات واهی و تلاش برای انزوای قاهره در فرایندهای مرتبط به مذاکرات آتش‌بس و آینده غزه به نفع بازیگرانی همچون ابوظبی مدیریت شد. همچنین طرح ترامپ برای کوچاندن مردم غزه، مصر را با خطرات امنیتی گسترده‌ای مواجه کرد.

🔸 قاهره طی یک‌‌ونیم سال گذشته تلاش کرده با بازیگری فعالانه در عرصه بین‌المللی با این روند مقابله کند. در این‌چهارچوب، بهبود روابط با تهران به یکی از گزینه‌های مطلوب در سیاست خارجی مصر تبدیل شده است. این سیاست سبب شد که ایران و مصر طی دو سال اخیر شاهد گسترش تماس‌ها و هماهنگی در برخی موضوعات به‌ویژه جنگ غزه باشند.

🔸 می‌توان گفت از منظر قاهره، جنگ تحمیلی رژیم صهیونسیتی علیه ایران یکی از مسیرهای اصلی احیای نقش منطقه‌ای و ژئوپلیتیکی مصر را هدف قرار داده است و این کشور چنین جنگی را تهدیدی علیه امنیت ملی خود قلمداد می‌کند. علاوه‌براین، حملات مزبور به دلیل قطع گاز وارداتی از رژیم صهیونسیتی، دست‌کم در برهه‌ای، می‌تواند مصر را در آستانه بحران انرژی و بی‌ثباتی سیاسی قرار دهد.

🔸 به‌نظر می‌رسد مصر رویکردی همدلانه با تهران اتخاذ کرده و از این‌رو موضع سیاسی این کشور بر محکومیت صریح تجاوزگری رژیم صهیونیستی استوار است. باوجوداین، چنین رویکردی متأثر از محدودیت‌های ذاتیِ سیاست خارجی قاهره ازجمله روابط راهبردی با آمریکا و معاهده صلح با رژیم صهیونیستی خواهد بود. یکی از نمودهای مهم این محدویت‌های مصر، رأی ممتنع این کشور به قطعنامه ضدایرانی شورای حکام در محکومیت ایران در دوران پیش از نبرد اخیر بود.

@TehranInstitute
شباهت‌های عملیات تار عنکبوت اوکراین و کنش مزدوران رژیم صهیونیستی در ایران

🔸 در عملیات تار عنکبوت، اوکراین محموله‌ای از پهپادها را در عمق چند هزار کیلومتری خاک روسیه علیه چهار پایگاه محل استقرار بمب‌افکن‌های این کشور به‌کار گرفت و خسارت بزرگی به ناوگان بمب‌افکن روسیه که بخش مهمی از دارایی‌های راهبردی آن محسوب می‌شود، وارد کرد.

🔸 در عملیات مزدوران رژیم صهیونیستی در ایران، رژیم اشغالگر از طریق به‌کارگیری گسترده ریزپرنده‌ها و موشک‌های کوتاه‌برد قابل حمل، عملیات ترور شخصیت‌های برجسته نظامی و هسته‌ای و تخریب و ایجاد اختلال در سامانه‌های آفندی و پدافندی کشورمان را اجرا کرد.

🔸 این دو عملیات از چند منظر، شباهت‌هایی با یکدیگر داشتند:

هر دو عملیات بر اساس اصل غافلگیری طراحی و اجرا شدند.
نفوذ، نقش بسیار مهمی در هر دو عملیات ایفا کرده است.
ابزارهای اصلی هر دو عملیات، یعنی پهپادها یا ریزپرنده‌ها، در خاک کشورهای مورد حمله مونتاژ و مورد استفاده قرار گرفتند.
پهپاد‌های مورد استفاده در هر دو عملیات، در درون ماشین‌ها و کامیون‌های باری سرپوشیده جاسازی و به مکان‌های مشخص‌شده برای عملیات، انتقال داده شدند.
هر دو عملیات، در عمق کشورهای هدف اجرا شدند و دلالت بر آسیب‌پذیری طرح‌های بازدارندگی این کشورها دارند.
هر دو عملیات، نوع جدیدی از عملیات‌های نظامی-اطلاعاتی مدرن محسوب می‌شوند و موارد بسیار مهمی برای شناخت ماهیت و نوع عملیات‌های غافلگیرانه در جنگ‌های آینده هستند.

@TehranInstitute
2025/10/17 17:13:19
Back to Top
HTML Embed Code: