🔹ردّ ابو الفتح کراجکی (د. ۴۴۹ق) بر عقیده اهل ارتفاع🔹
«... وأعلمهم كثيرا من الغائبات والأمور المستقبلات ولم يعطهم من ذلك إلا ما قارن وجها يعلمه من اللطف والصلاح وليسوا عارفين بجميع الضمائر والغائبات على الدوام ولا يحيطون بالعلم بكل ما علمه الله تعالى ...»
📚 كنز الفوائد، ج۱، ص۲۴۵، چاپ دار الذخائر، ۱۴۱۰ق
و [خداوند] بسیاری از پنهانیها و امور آینده را به آنها [یعنی ائمه (ع)] خبر داده و تنها چیزی از آن [علم] به ایشان داده که با وجهی از لطف و مصلحت -که خدا آن را میداند- همراه باشد؛ و پیوسته و دائماً به همه ضمائر (درون افراد) و همه امور پنهان آگاه نیستند و به علم همه آن چه خداوند متعال میداند، احاطه ندارند.
#علم_غیب
@gholow2
«... وأعلمهم كثيرا من الغائبات والأمور المستقبلات ولم يعطهم من ذلك إلا ما قارن وجها يعلمه من اللطف والصلاح وليسوا عارفين بجميع الضمائر والغائبات على الدوام ولا يحيطون بالعلم بكل ما علمه الله تعالى ...»
📚 كنز الفوائد، ج۱، ص۲۴۵، چاپ دار الذخائر، ۱۴۱۰ق
و [خداوند] بسیاری از پنهانیها و امور آینده را به آنها [یعنی ائمه (ع)] خبر داده و تنها چیزی از آن [علم] به ایشان داده که با وجهی از لطف و مصلحت -که خدا آن را میداند- همراه باشد؛ و پیوسته و دائماً به همه ضمائر (درون افراد) و همه امور پنهان آگاه نیستند و به علم همه آن چه خداوند متعال میداند، احاطه ندارند.
#علم_غیب
@gholow2
در تصاویر بالا توضیحات سید حسن شیرازی (١٣٥٣-١٤٠٠ ق) درباره علم غیب دیده میشود.
نکته قابل توجه این است که اگر چه در تبیین کیفیت و گستره علم امام احتمالا اختلاف داشته باشد، اما بر اختصاص اصطلاح علم غیب به خداوند تأکید کرده است:
«علم الغيب مختص بالله ولا يعلم الغيب غيره أحد ممن في السماوات والأرض ... علم الغيب شيء والاطلاع على الغيب شيء آخر وعلم الغيب خاص بالله تعالى وقد أعلن أولياؤه ذلك ... فإخبار الأولياء بالغيب لم يكن علما بالغيب وإنما اطلاعا عليه بإذن الله ...» (كلمة الإمام المهدي، ص٢٣٥-٢٣٦)
#علم_غیب
@Gholow2
نکته قابل توجه این است که اگر چه در تبیین کیفیت و گستره علم امام احتمالا اختلاف داشته باشد، اما بر اختصاص اصطلاح علم غیب به خداوند تأکید کرده است:
«علم الغيب مختص بالله ولا يعلم الغيب غيره أحد ممن في السماوات والأرض ... علم الغيب شيء والاطلاع على الغيب شيء آخر وعلم الغيب خاص بالله تعالى وقد أعلن أولياؤه ذلك ... فإخبار الأولياء بالغيب لم يكن علما بالغيب وإنما اطلاعا عليه بإذن الله ...» (كلمة الإمام المهدي، ص٢٣٥-٢٣٦)
#علم_غیب
@Gholow2
از مهمترین کسانی که به انگارههای غالیانه مانند تفویض، علم غیب و نمایشی بودن وحی دامن زده است، رجب برسی است. نظر شما درباره شیوه روایتِ رجب برسی چیست؟
Anonymous Poll
19%
احادیث را به دقت نقل کرده است.
41%
برخی احادیث را تحریف یا جعل کرده است.
40%
نمیدانم.
سبک استدلال غلات
«وقال بعض عوام الناصبة: معاوية ليس بمخلوق، فقيل: كيف؟ قال: لأنه كاتب الوحي والوحي ليس بمخلوق وكاتبه منه.»
📗محاضرات الأدباء ومحاورات الشعراء والبلغاء، ۲/ ۵۰۰
یکی از عوام نواصب گفت: معاویه مخلوق نیست! گفته شد: چطور؟ گفت: زیرا او کاتب وحی است و وحی مخلوق نیست [۱] و کاتبش نیز از او است!
............
[۱] اهل سنت بر پایه مغالطات سست، وحی را قدیم دانستهاند (نمونه: مغالطه محمد بن اسماعیل بخاری)
@Gholow2
«وقال بعض عوام الناصبة: معاوية ليس بمخلوق، فقيل: كيف؟ قال: لأنه كاتب الوحي والوحي ليس بمخلوق وكاتبه منه.»
📗محاضرات الأدباء ومحاورات الشعراء والبلغاء، ۲/ ۵۰۰
یکی از عوام نواصب گفت: معاویه مخلوق نیست! گفته شد: چطور؟ گفت: زیرا او کاتب وحی است و وحی مخلوق نیست [۱] و کاتبش نیز از او است!
............
[۱] اهل سنت بر پایه مغالطات سست، وحی را قدیم دانستهاند (نمونه: مغالطه محمد بن اسماعیل بخاری)
@Gholow2
alasar.blog.ir
اندیشه کلامی بخاری :: آثار
محمّد بن اسماعیل بخاری (194-256 ه.ق.)، نویسنده مهمّترین
جامع حدیثیِ اهل سنّت، کتابی دارد به نام «خلق افعال العباد» که در آن به بیان
دغدغههای فکری و اعتقادی خود پرداخته است؛ از جمله تأکید ...
جامع حدیثیِ اهل سنّت، کتابی دارد به نام «خلق افعال العباد» که در آن به بیان
دغدغههای فکری و اعتقادی خود پرداخته است؛ از جمله تأکید ...
@vtovbot
تبدیل به پیام صوتی
🔹جایگاه حجج الهی (نقد غلو)، جلسه ٧🔹
🎙سید محسن هندی
0:00 مرور بر مباحث پیشین - دو مرتبه از غلو
4:41 عقاید صحیح درباره علم امام
8:45 اصطلاح علم الغیب
9:33 قلّت ذاتی علم مخلوق
11:00 معنای عالم الغیب - خالق - رازق - مالک - حمد - استعانه - عبادت
14:20 توافق المشیئتین و دعا
15:10 توضیح دوباره استبعاد و استحاله - مثال مورچه - هوش مصنوعی - دوربین فیلمبرداری - نامتناهی بودن علم به آن چه اگر بود چگونه بود؟ - محال بودن علم تفصیلی بالفعل به آینده ابدی ـ پاسخ شبهه علم خداوند به آینده ابدی ـ قید ذاتی اطلاع بر غیب
28:28 تعلیمات ائمه (ع) درباره علم غیب
29:38 موضع ضعیف در برابر اهل سنت
30:57 اشکالات استناد به شأن قضاوت برای اثبات علم مطلق امام
34:38 حرکت و وظایف و معجزات انبیاء و اوصیاء به امر و علم و قدرت خدا است نه علم تفصیلی خودشان
36:48 علمی که خلق نشده است - حساسیت نادرست بر لفظ ندانستن
40:58 احادیثی درباره ادب زیارت و شیوه درخواست حاجات
#علم_غیب
#توافق_المشیئتین
https://www.tgoop.com/eategadat
🎙سید محسن هندی
0:00 مرور بر مباحث پیشین - دو مرتبه از غلو
4:41 عقاید صحیح درباره علم امام
8:45 اصطلاح علم الغیب
9:33 قلّت ذاتی علم مخلوق
11:00 معنای عالم الغیب - خالق - رازق - مالک - حمد - استعانه - عبادت
14:20 توافق المشیئتین و دعا
15:10 توضیح دوباره استبعاد و استحاله - مثال مورچه - هوش مصنوعی - دوربین فیلمبرداری - نامتناهی بودن علم به آن چه اگر بود چگونه بود؟ - محال بودن علم تفصیلی بالفعل به آینده ابدی ـ پاسخ شبهه علم خداوند به آینده ابدی ـ قید ذاتی اطلاع بر غیب
28:28 تعلیمات ائمه (ع) درباره علم غیب
29:38 موضع ضعیف در برابر اهل سنت
30:57 اشکالات استناد به شأن قضاوت برای اثبات علم مطلق امام
34:38 حرکت و وظایف و معجزات انبیاء و اوصیاء به امر و علم و قدرت خدا است نه علم تفصیلی خودشان
36:48 علمی که خلق نشده است - حساسیت نادرست بر لفظ ندانستن
40:58 احادیثی درباره ادب زیارت و شیوه درخواست حاجات
#علم_غیب
#توافق_المشیئتین
https://www.tgoop.com/eategadat
🔹پاسخ جمعی از مجتهدان درباره عقیده غلوآمیز شیخیه درباره علم امام🔹
«ولنختم الكتاب بالخاتمة وهي فيما أجاب به جملة من أساطين الدين وحملة شريعة سيد المرسلين ومعاريف المجتهدين المتقين مثل سيد مشايخنا آية الله الميرزا محمد حسن الشيرازي وشيخنا حجة الحجة الشيخ محمد حسين الكاظمي وشيخنا المحقق الشيخ محمد حسين الأردكاني والسيد الفاضل السيد محمد حسين الشهرستاني نضر الله سبحانه وجوههم فقد جاءتهم مسائل كثيرة من الهند من مسائل هذه الفرقة الضالة وقد عثرت على جملة منها وهي مطبوعة؛ منها القول بأن أمير المؤمنين عليه السلام عالم بما كان وما يكون بالفعل هل هو صحيح أم باطل؟ فأجابهم جميعهم: بسم الله الرحمن الرحيم؛ هذه المقالة باطلة فاسدة.»
✍ السيد محمد مهدي القزويني الكاظمي، بوار الغالين، ص۲۰۱، طبع: ۱۳۳۲ ه
«سؤال: آیا اعتقاد به این که امیرالمؤمنین علیه السلام به [همه] گذشته و آینده، بالفعل عالم بود، صحیح است یا باطل؟ جواب: بسم الله الرحمن الرحیم؛ این اعتقاد، باطل و فاسد است.»
#علم_غیب
@Gholow2
«ولنختم الكتاب بالخاتمة وهي فيما أجاب به جملة من أساطين الدين وحملة شريعة سيد المرسلين ومعاريف المجتهدين المتقين مثل سيد مشايخنا آية الله الميرزا محمد حسن الشيرازي وشيخنا حجة الحجة الشيخ محمد حسين الكاظمي وشيخنا المحقق الشيخ محمد حسين الأردكاني والسيد الفاضل السيد محمد حسين الشهرستاني نضر الله سبحانه وجوههم فقد جاءتهم مسائل كثيرة من الهند من مسائل هذه الفرقة الضالة وقد عثرت على جملة منها وهي مطبوعة؛ منها القول بأن أمير المؤمنين عليه السلام عالم بما كان وما يكون بالفعل هل هو صحيح أم باطل؟ فأجابهم جميعهم: بسم الله الرحمن الرحيم؛ هذه المقالة باطلة فاسدة.»
✍ السيد محمد مهدي القزويني الكاظمي، بوار الغالين، ص۲۰۱، طبع: ۱۳۳۲ ه
«سؤال: آیا اعتقاد به این که امیرالمؤمنین علیه السلام به [همه] گذشته و آینده، بالفعل عالم بود، صحیح است یا باطل؟ جواب: بسم الله الرحمن الرحیم؛ این اعتقاد، باطل و فاسد است.»
#علم_غیب
@Gholow2
«شیعیان از قدیم و جدید، در میانشان کسی نیست که بگوید امامان علم غیب دارند و این تنها از سخن غالیان است که شیعیان به کفر و گمراهی آنان حکم کردهاند [١] ... شیعیان که همان مسلماناناند، معتقدند علم غیب مخصوص خداوند است ... اما خبر دادن امامان از برخی مغیّبات به تعلیم خداوند یا خبر دادن پیامبر (ص) به آنها، ربطی به علم غیب مخصوص به خداوند ندارد ...»
✍ السيد أمير محمد الكاظمي القزويني، محاورة عقائدية، ص١٨٤-١٨٥
...............
[١] طبعا عوام یا کسانی که بدون التفات به معنای صحیح و دقیق علم غیب، این اصطلاح را نابجا به کار میبرند از دایره مقصود ایشان خارجند.
اقوال علمای شیعه از قدیم و جدید:
https://www.tgoop.com/gholow2/2853
#علم_غیب
@Gholow2
✍ السيد أمير محمد الكاظمي القزويني، محاورة عقائدية، ص١٨٤-١٨٥
...............
[١] طبعا عوام یا کسانی که بدون التفات به معنای صحیح و دقیق علم غیب، این اصطلاح را نابجا به کار میبرند از دایره مقصود ایشان خارجند.
اقوال علمای شیعه از قدیم و جدید:
https://www.tgoop.com/gholow2/2853
#علم_غیب
@Gholow2
این جمله به کدام غالی زیر منسوب است؟
«[دیدم امام] دستش را بر زمین گسترد، پس آسمانها و زمینها و آفریدگان در مشت او بودند.»
«[دیدم امام] دستش را بر زمین گسترد، پس آسمانها و زمینها و آفریدگان در مشت او بودند.»
Anonymous Quiz
36%
۱. ابو الخطاب محمد بن ابی زینب
10%
۲. اسحاق بن محمد نخعی بصری
35%
۳. رجب بن محمد برسی
18%
۴. احمد بن زین العابدین احسائی
علم امامان در اصول کافی.pdf
1 MB
Forwarded from وبلاگ آثار
بزرگواری امام صادق (ع)
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ قَالَ: كَانَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِذَا أَعْتَمَ وَ ذَهَبَ مِنَ اللَّيْلِ شَطْرُهُ أَخَذَ جِرَاباً فِيهِ خُبْزٌ وَ لَحْمٌ وَ الدَّرَاهِمُ فَحَمَلَهُ عَلَى عُنُقِهِ ثُمَّ ذَهَبَ بِهِ إِلَى أَهْلِ الْحَاجَةِ مِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ فَقَسَمَهُ فِيهِمْ وَ لَا يَعْرِفُونَهُ فَلَمَّا مَضَى أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع فَقَدُوا ذَلِكَ فَعَلِمُوا أَنَّهُ كَانَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع. (الكافي، ج۴، ص۸)
امام صادق (ع) وقتی هوا تاریک میشد و نیمی از شب میگذشت، کیسهای پر از نان و گوشت و سکههای نقره برمیداشت؛ بر دوش میکشید و به صورت ناشناس نزد نیازمندان مدینه میرفت و میانشان تقسیم میکرد. وقتی امام صادق (ع) از دنیا رفت، این بخششها را از دست دادند و فهمیدند که آن مرد امام صادق (ع) بوده است.
مشابه این سیره از امام سجاد (ع) نیز روایت شده است (علل الشرائع، ج۱، ص۲۳۲).
#حدیث
@Alasar_1
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ قَالَ: كَانَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِذَا أَعْتَمَ وَ ذَهَبَ مِنَ اللَّيْلِ شَطْرُهُ أَخَذَ جِرَاباً فِيهِ خُبْزٌ وَ لَحْمٌ وَ الدَّرَاهِمُ فَحَمَلَهُ عَلَى عُنُقِهِ ثُمَّ ذَهَبَ بِهِ إِلَى أَهْلِ الْحَاجَةِ مِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ فَقَسَمَهُ فِيهِمْ وَ لَا يَعْرِفُونَهُ فَلَمَّا مَضَى أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع فَقَدُوا ذَلِكَ فَعَلِمُوا أَنَّهُ كَانَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع. (الكافي، ج۴، ص۸)
امام صادق (ع) وقتی هوا تاریک میشد و نیمی از شب میگذشت، کیسهای پر از نان و گوشت و سکههای نقره برمیداشت؛ بر دوش میکشید و به صورت ناشناس نزد نیازمندان مدینه میرفت و میانشان تقسیم میکرد. وقتی امام صادق (ع) از دنیا رفت، این بخششها را از دست دادند و فهمیدند که آن مرد امام صادق (ع) بوده است.
مشابه این سیره از امام سجاد (ع) نیز روایت شده است (علل الشرائع، ج۱، ص۲۳۲).
#حدیث
@Alasar_1
واکنش دو گونه رهبر در برابر غلوّ هواداران
۱. رهبر دوزخی
در اواخر دهه سوم یا آغاز دهه چهارمِ قرن دوم، گروهی اعتقاد به الوهیتِ خلیفه عباسی منصور دوانیقی -لعنه الله- را اظهار کردند. این گروه تا زمانی که برای حکومت دردسری نداشتند، آزاد بودند؛ اما زمانی که علمِ مخالفت برافراشتند سرکوب شدند.
از ابوبکر هذلی روایت شده است که گفت: «من بر درگاه خلیفه، منصور دوانیقی -لعنه الله- ایستاده بودم که خلیفه سر رسید. مردی در کنار من گفت: به خدا سوگند این شخص ربّ العزّة است! این همان خدایی است که به ما غذا میخوراند و شراب مینوشاند! وقتی منصور بازگشت و مردم بر او وارد شدند، من نیز وارد شدم. هنگامی که مجلس خلوت شد، به او گفتم امروز سخن عجیبی شنیدم و ماجرا را نقل کردم. منصور -لعنه الله- سر به زیر افکند و گفت: ای هذلی!
«یدخلهم الله النار في طاعتنا ويعتلهم، أحب إلي من أن يدخلهم الجنة بمعصيتنا»
این که خدا آنها را در اطاعتِ ما وارد دوزخ کند و به قهر و عذاب، سخت بکشاند، برای من دوستداشتنیتر از آن است که خدا آنها را با نافرمانی ما وارد بهشت کند! (طبری، التاریخ، ج۷، ص۵۰۷)
۲. رهبر بهشتی
حمدويه، قال حدثنا يعقوب، عن ابن أبي عمير، عن عبد الصمد بن بشير، عن مصادف قالَ: لَمّا لَبَّى القَومُ الَّذينَ لَبَّوا بِالكوفَةِ: دَخَلتُ عَلَى أَبي عَبدِ اللَّهِ (ع) فاخبَرتُهُ بِذَلِكَ، فَخَرَّ ساجِداً وَ أَلزَقَ جُؤجُؤَهُ بِالأَرضِ وَ بَكَى، وَ أَقبَلَ يَلوذُ بِإِصبَعِهِ وَ يَقولُ: بَل عَبدٌ الله [لِلَّهِ] قِنٌّ داخِرٌ مِراراً كَثيرَةً، ثُمَّ رَفَعَ راسَهُ وَ دُموعُهُ تَسيلُ عَلَى لِحيَتِهِ فَنَدِمتُ عَلَى إِخباري إياهُ، فَقُلتُ جُعِلتُ فِداكَ وَ ما عَلَيكَ أَنتَ مِن ذا! فَقالَ: يا مُصادِفُ إِنَّ عيسَى لَو سَكَتَ عَمّا قالَتِ النَّصارَى فيهِ لَكانَ حَقّاً عَلَى اللَّهِ أَن يُصِمَّ سَمعَهُ وَ يُعمِىَ بَصَرَهُ، وَ لَو سَكَتُّ عَمّا قالَ في أَبو الخَطّابِ لَكانَ حَقّاً عَلَى اللَّهِ أَن يُصِمَّ سَمعي وَ يُعمي بَصَري. (رجال الكشي، ص198)
مصادف نقل كرد وقتى در كوفه (پيروان ابوالخطاب) لبيك گفتند (يعنى به جاى تعبیر حج اللهمّ لبيك، لبّيك جعفر بن محمّد را به نیت الوهیت امام) بر امام صادق (ع) وارد شدم و او را از ماجرا خبر دادم.
امام به سجده افتاد و سینه مبارک خود را به زمین چسباند و گریست و در حالی که انگشتش را به حالت التجاء میجنباند؛ فرمود: «بلکه بنده خدا؛ بنده ای که پدر و مادرش نیز بنده بودند؛ بندهای خوار [هستم]» و این سخن را چندین بار تکرار کرد. سپس سرش را بلند کرد؛ در حالی که اشک چشمانش بر محاسن مبارک جاری بود. از این که به امام، چنین خبری دادم، پشیمان شدم. گفتم: فدایت شوم؛ مگر گناه آن ها بر گردن تو است؟! فرمود: ای مصادف! اگر عیسی در برابر آن چه مسیحیان دربارهاش گفتند، سکوت می کرد؛ بر خدا بود که گوش او را کر، و چشمش را کور کند؛ و اگر من نیز در برابر آن چه ابوالخطاب درباره من گفته است، دم فرو بندم؛ بر خدا است که گوشم را کر و چشمم را کور سازد.
نمونههای مشابه دیگر از امام صادق (ع): كشي، ص۵۲۹، ۴۰۰؛ المقالات والفرق، ص۵۵؛ کافی، ج۸ ص۲۲۵؛ مستندات علم غیب و تألیه.
در روایت دیگری، وقتی غلو خطابیان در حق امام صادق (ع) به گوش ایشان رسید، اشک از چشمان مبارکش سرازیر شد و گفت:
«رَبِّ بَرِئتُ إلَيْكَ مِمّا ادَّعَى فِيَّ الأجدَعُ عَبدُ بَني أسَدٍ، خَشَعَ لَكَ شَعرِي وَ بَشَرِي، عَبْدٌ لَكَ، ابنُ عَبدٍ لَكَ، خاضِعٌ، ذَلِيل»
خدایا من به سوی تو بیزاری میجویم از آن چه اجدع [شیطان/ دماغبریده] غلام بنی اسد، درباره من ادعا کرده است. مو و پوست من برای تو خاشع است. من بنده تو و فرزند بنده توام و در برابر تو خاضع و ذلیلم!
سپس امام لحظاتی سر به زیر انداخت گویی با خدا مناجات میکند؛ سپس سرش را بلند کرد و فرمود:
«أجَل أجَل، عَبدٌ خاضِعٌ خاشِعٌ ذَليلٌ لِرَبِّهِ، صاغِرٌ راغِمٌ مِن رَبِّهِ، خَائِفٌ وَجِلٌ، لِي- وَ اللَّهِ رَبٌّ أعْبُدُهُ لَا أُشْرِكُ بِهِ شَيْئاً، مَا لَهُ- خَزَاهُ وَ أرْعَبَهُ، وَ لا آمن رَوْعَتَهُ يَوم القیامة»
آری! آری! من بندهای خاضع، خاشع و ذلیل در برابر پروردگارم. در برابر خدا کوچک و خوار و از او ترسانم. به خدا سوگند، ربّی دارم که او را میپرستم و برای او شریکی قرار نمیدهم. وای بر ابوالخطاب! خدا خوارش کند و او را به رعب و وحشت بیافکند و او را از دلهره روز قیامت، آرام نگرداند... (الاصول الستة عشر، اصل زید النرسی، ط دار الحدیث، ص۱۹۲)
ابوالخطّاب و پیروانش تلبیه حجّ را تغییر داده و «لبیک یا جعفر بن محمّد لبیک لبیک لا شریک لک لبیک» را شعار خود قرار داده بودند. (نک: الأغاني، ج۱۷، ص۱۷؛ تاريخ مدينة دمشق، ج۴۸، ص۱۴؛ تثبيت دلائل النبوة، ج۲، ص۵۵۲؛ الفصل في الملل والأهواء والنحل، ج۳، ص۱۲۲؛ مسائل الإمامة، ص۱۹۹، البدء والتاريخ، ج۵، ص۱۳۲، و…)
@zecra
@gholow2
۱. رهبر دوزخی
در اواخر دهه سوم یا آغاز دهه چهارمِ قرن دوم، گروهی اعتقاد به الوهیتِ خلیفه عباسی منصور دوانیقی -لعنه الله- را اظهار کردند. این گروه تا زمانی که برای حکومت دردسری نداشتند، آزاد بودند؛ اما زمانی که علمِ مخالفت برافراشتند سرکوب شدند.
از ابوبکر هذلی روایت شده است که گفت: «من بر درگاه خلیفه، منصور دوانیقی -لعنه الله- ایستاده بودم که خلیفه سر رسید. مردی در کنار من گفت: به خدا سوگند این شخص ربّ العزّة است! این همان خدایی است که به ما غذا میخوراند و شراب مینوشاند! وقتی منصور بازگشت و مردم بر او وارد شدند، من نیز وارد شدم. هنگامی که مجلس خلوت شد، به او گفتم امروز سخن عجیبی شنیدم و ماجرا را نقل کردم. منصور -لعنه الله- سر به زیر افکند و گفت: ای هذلی!
«یدخلهم الله النار في طاعتنا ويعتلهم، أحب إلي من أن يدخلهم الجنة بمعصيتنا»
این که خدا آنها را در اطاعتِ ما وارد دوزخ کند و به قهر و عذاب، سخت بکشاند، برای من دوستداشتنیتر از آن است که خدا آنها را با نافرمانی ما وارد بهشت کند! (طبری، التاریخ، ج۷، ص۵۰۷)
۲. رهبر بهشتی
حمدويه، قال حدثنا يعقوب، عن ابن أبي عمير، عن عبد الصمد بن بشير، عن مصادف قالَ: لَمّا لَبَّى القَومُ الَّذينَ لَبَّوا بِالكوفَةِ: دَخَلتُ عَلَى أَبي عَبدِ اللَّهِ (ع) فاخبَرتُهُ بِذَلِكَ، فَخَرَّ ساجِداً وَ أَلزَقَ جُؤجُؤَهُ بِالأَرضِ وَ بَكَى، وَ أَقبَلَ يَلوذُ بِإِصبَعِهِ وَ يَقولُ: بَل عَبدٌ الله [لِلَّهِ] قِنٌّ داخِرٌ مِراراً كَثيرَةً، ثُمَّ رَفَعَ راسَهُ وَ دُموعُهُ تَسيلُ عَلَى لِحيَتِهِ فَنَدِمتُ عَلَى إِخباري إياهُ، فَقُلتُ جُعِلتُ فِداكَ وَ ما عَلَيكَ أَنتَ مِن ذا! فَقالَ: يا مُصادِفُ إِنَّ عيسَى لَو سَكَتَ عَمّا قالَتِ النَّصارَى فيهِ لَكانَ حَقّاً عَلَى اللَّهِ أَن يُصِمَّ سَمعَهُ وَ يُعمِىَ بَصَرَهُ، وَ لَو سَكَتُّ عَمّا قالَ في أَبو الخَطّابِ لَكانَ حَقّاً عَلَى اللَّهِ أَن يُصِمَّ سَمعي وَ يُعمي بَصَري. (رجال الكشي، ص198)
مصادف نقل كرد وقتى در كوفه (پيروان ابوالخطاب) لبيك گفتند (يعنى به جاى تعبیر حج اللهمّ لبيك، لبّيك جعفر بن محمّد را به نیت الوهیت امام) بر امام صادق (ع) وارد شدم و او را از ماجرا خبر دادم.
امام به سجده افتاد و سینه مبارک خود را به زمین چسباند و گریست و در حالی که انگشتش را به حالت التجاء میجنباند؛ فرمود: «بلکه بنده خدا؛ بنده ای که پدر و مادرش نیز بنده بودند؛ بندهای خوار [هستم]» و این سخن را چندین بار تکرار کرد. سپس سرش را بلند کرد؛ در حالی که اشک چشمانش بر محاسن مبارک جاری بود. از این که به امام، چنین خبری دادم، پشیمان شدم. گفتم: فدایت شوم؛ مگر گناه آن ها بر گردن تو است؟! فرمود: ای مصادف! اگر عیسی در برابر آن چه مسیحیان دربارهاش گفتند، سکوت می کرد؛ بر خدا بود که گوش او را کر، و چشمش را کور کند؛ و اگر من نیز در برابر آن چه ابوالخطاب درباره من گفته است، دم فرو بندم؛ بر خدا است که گوشم را کر و چشمم را کور سازد.
نمونههای مشابه دیگر از امام صادق (ع): كشي، ص۵۲۹، ۴۰۰؛ المقالات والفرق، ص۵۵؛ کافی، ج۸ ص۲۲۵؛ مستندات علم غیب و تألیه.
در روایت دیگری، وقتی غلو خطابیان در حق امام صادق (ع) به گوش ایشان رسید، اشک از چشمان مبارکش سرازیر شد و گفت:
«رَبِّ بَرِئتُ إلَيْكَ مِمّا ادَّعَى فِيَّ الأجدَعُ عَبدُ بَني أسَدٍ، خَشَعَ لَكَ شَعرِي وَ بَشَرِي، عَبْدٌ لَكَ، ابنُ عَبدٍ لَكَ، خاضِعٌ، ذَلِيل»
خدایا من به سوی تو بیزاری میجویم از آن چه اجدع [شیطان/ دماغبریده] غلام بنی اسد، درباره من ادعا کرده است. مو و پوست من برای تو خاشع است. من بنده تو و فرزند بنده توام و در برابر تو خاضع و ذلیلم!
سپس امام لحظاتی سر به زیر انداخت گویی با خدا مناجات میکند؛ سپس سرش را بلند کرد و فرمود:
«أجَل أجَل، عَبدٌ خاضِعٌ خاشِعٌ ذَليلٌ لِرَبِّهِ، صاغِرٌ راغِمٌ مِن رَبِّهِ، خَائِفٌ وَجِلٌ، لِي- وَ اللَّهِ رَبٌّ أعْبُدُهُ لَا أُشْرِكُ بِهِ شَيْئاً، مَا لَهُ- خَزَاهُ وَ أرْعَبَهُ، وَ لا آمن رَوْعَتَهُ يَوم القیامة»
آری! آری! من بندهای خاضع، خاشع و ذلیل در برابر پروردگارم. در برابر خدا کوچک و خوار و از او ترسانم. به خدا سوگند، ربّی دارم که او را میپرستم و برای او شریکی قرار نمیدهم. وای بر ابوالخطاب! خدا خوارش کند و او را به رعب و وحشت بیافکند و او را از دلهره روز قیامت، آرام نگرداند... (الاصول الستة عشر، اصل زید النرسی، ط دار الحدیث، ص۱۹۲)
ابوالخطّاب و پیروانش تلبیه حجّ را تغییر داده و «لبیک یا جعفر بن محمّد لبیک لبیک لا شریک لک لبیک» را شعار خود قرار داده بودند. (نک: الأغاني، ج۱۷، ص۱۷؛ تاريخ مدينة دمشق، ج۴۸، ص۱۴؛ تثبيت دلائل النبوة، ج۲، ص۵۵۲؛ الفصل في الملل والأهواء والنحل، ج۳، ص۱۲۲؛ مسائل الإمامة، ص۱۹۹، البدء والتاريخ، ج۵، ص۱۳۲، و…)
@zecra
@gholow2
Telegram
غلوپژوهی
🔻نمی از دریای رنج امام صادق و رضا علیهم از جانب فرقه خطابیه
📚 رجال الكشي، ص529/ ش1012 حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنِ قُولَوَيْهِ وَ الْحُسَيْنُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ بُنْدَارَ الْقُمِّيُّ، قَالا حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ، قَالَ حَدَّثَنِي إِبْرَاهِيمُ…
📚 رجال الكشي، ص529/ ش1012 حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنِ قُولَوَيْهِ وَ الْحُسَيْنُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ بُنْدَارَ الْقُمِّيُّ، قَالا حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ، قَالَ حَدَّثَنِي إِبْرَاهِيمُ…
السيدة_أم_البنين_بين_الواقع_التاريخي_والمخيال_الشعبي.pdf
1.8 MB
السيدة أم البنين (س) بين الواقع التاريخي والمخيال الشعبي
✍ أحمد حسين المطلق، ١٤٤١
كتابٌ ماتعٌ يتناول بسردٍ رصينٍ سيرة السيّدة الجليلة أمّ البنين (عليها السلام)، ويُسلّط الضوء على أثر المخيّلة الشعبيّة في نشأة الطقوس وبناء السرديّات الدينيّة.
@Gholow2
✍ أحمد حسين المطلق، ١٤٤١
كتابٌ ماتعٌ يتناول بسردٍ رصينٍ سيرة السيّدة الجليلة أمّ البنين (عليها السلام)، ويُسلّط الضوء على أثر المخيّلة الشعبيّة في نشأة الطقوس وبناء السرديّات الدينيّة.
@Gholow2