GHOLOW2 Telegram 3037
واکنش دو گونه رهبر در برابر غلوّ هواداران

۱. رهبر دوزخی

در اواخر دهه سوم یا آغاز دهه چهارمِ قرن دوم، گروهی اعتقاد به الوهیتِ خلیفه عباسی منصور دوانیقی -لعنه الله- را اظهار کردند. این گروه تا زمانی که برای حکومت دردسری نداشتند، آزاد بودند؛ اما زمانی که علمِ مخالفت برافراشتند سرکوب شدند.
از ابوبکر هذلی روایت شده است که گفت: «من بر درگاه خلیفه، منصور دوانیقی -لعنه الله- ایستاده بودم که خلیفه سر رسید. مردی در کنار من گفت: به خدا سوگند این شخص ربّ العزّة است! این همان خدایی است که به ما غذا می‌خوراند و شراب می‌نوشاند! وقتی منصور بازگشت و مردم بر او وارد شدند، من نیز وارد شدم. هنگامی که مجلس خلوت شد، به او گفتم امروز سخن عجیبی شنیدم و ماجرا را نقل کردم. منصور -لعنه الله- سر به زیر افکند و گفت: ای هذلی!
«یدخلهم الله النار في طاعتنا ويعتلهم، أحب إلي من أن يدخلهم الجنة بمعصيتنا»
این که خدا آن‌ها را در اطاعتِ ما وارد دوزخ کند و به قهر و عذاب، سخت بکشاند، برای من دوست‌داشتنی‌تر از آن است که خدا آن‌ها را با نافرمانی ما وارد بهشت کند! (طبری، التاریخ، ج۷، ص۵۰۷)

۲. رهبر بهشتی

حمدويه، قال حدثنا يعقوب، عن ابن أبي عمير، عن عبد الصمد بن بشير، عن مصادف قالَ: لَمّا لَبَّى القَومُ الَّذينَ لَبَّوا بِالكوفَةِ: دَخَلتُ عَلَى أَبي عَبدِ اللَّهِ (ع) فاخبَرتُهُ بِذَلِكَ، فَخَرَّ ساجِداً وَ أَلزَقَ جُؤجُؤَهُ بِالأَرضِ وَ بَكَى، وَ أَقبَلَ يَلوذُ بِإِصبَعِهِ وَ يَقولُ: بَل عَبدٌ الله [لِلَّهِ‏] قِنٌّ داخِرٌ مِراراً كَثيرَةً، ثُمَّ رَفَعَ راسَهُ وَ دُموعُهُ تَسيلُ عَلَى لِحيَتِهِ فَنَدِمتُ عَلَى إِخباري إياهُ، فَقُلتُ جُعِلتُ فِداكَ وَ ما عَلَيكَ أَنتَ مِن ذا! فَقالَ: يا مُصادِفُ إِنَّ عيسَى لَو سَكَتَ عَمّا قالَتِ‏ النَّصارَى فيهِ لَكانَ حَقّاً عَلَى اللَّهِ أَن يُصِمَّ سَمعَهُ وَ يُعمِىَ بَصَرَهُ، وَ لَو سَكَتُّ عَمّا قالَ في أَبو الخَطّابِ لَكانَ حَقّاً عَلَى اللَّهِ أَن يُصِمَّ سَمعي وَ يُعمي بَصَري. (رجال الكشي، ص198)

مصادف نقل كرد وقتى در كوفه (پيروان ابوالخطاب) لبيك گفتند (يعنى به جاى تعبیر حج اللهمّ لبيك، لبّيك جعفر بن محمّد را به نیت الوهیت امام) بر امام صادق (ع) وارد شدم و او را از ماجرا خبر دادم.
امام به سجده افتاد و سینه مبارک خود را به زمین چسباند و گریست و در حالی که انگشتش را به حالت التجاء می‌جنباند؛ فرمود: «بلکه بنده خدا؛ بنده ای که پدر و مادرش نیز بنده بودند؛ بنده‌ای خوار [هستم]» و این سخن را چندین بار تکرار کرد. سپس سرش را بلند کرد؛ در حالی که اشک چشمانش بر محاسن مبارک جاری بود. از این که به امام، چنین خبری دادم، پشیمان شدم. گفتم: فدایت شوم؛ مگر گناه آن ها بر گردن تو است؟! فرمود: ای مصادف! اگر عیسی در برابر آن چه مسیحیان درباره‌اش گفتند، سکوت می کرد؛ بر خدا بود که گوش او را کر، و چشمش را کور کند؛ و اگر من نیز در برابر آن چه ابوالخطاب درباره من گفته است، دم فرو بندم؛ بر خدا است که گوشم را کر و چشمم را کور سازد.

نمونه‌های مشابه دیگر از امام صادق (ع): كشي، ص۵۲۹، ۴۰۰؛ المقالات والفرق، ص۵۵؛ کافی، ج۸ ص۲۲۵؛ مستندات علم غیب و تألیه.

در روایت دیگری، وقتی غلو خطابیان در حق امام صادق (ع) به گوش ایشان رسید، اشک از چشمان مبارکش سرازیر شد و گفت:
«رَبِّ بَرِئتُ إلَيْكَ مِمّا ادَّعَى فِيَّ الأجدَعُ عَبدُ بَني أسَدٍ، خَشَعَ لَكَ شَعرِي وَ بَشَرِي، عَبْدٌ لَكَ، ابنُ عَبدٍ لَكَ، خاضِعٌ، ذَلِيل»
خدایا من به سوی تو بیزاری می‌جویم از آن چه اجدع [شیطان/ دماغ‌بریده] غلام بنی اسد، درباره من ادعا کرده است. مو و پوست من برای تو خاشع است. من بنده تو و فرزند بنده توام و در برابر تو خاضع و ذلیلم!
سپس امام لحظاتی سر به زیر انداخت گویی با خدا مناجات می‌کند؛ سپس سرش را بلند کرد و فرمود:
«أجَل أجَل، عَبدٌ خاضِعٌ خاشِعٌ ذَليلٌ لِرَبِّهِ، صاغِرٌ راغِمٌ مِن رَبِّهِ، خَائِفٌ وَجِلٌ، لِي- وَ اللَّهِ رَبٌّ أعْبُدُهُ لَا أُشْرِكُ بِهِ شَيْئاً، مَا لَهُ- خَزَاهُ وَ أرْعَبَهُ، وَ لا آمن رَوْعَتَهُ يَوم القیامة»
آری! آری! من بنده‌ای خاضع، خاشع و ذلیل در برابر پروردگارم. در برابر خدا کوچک و خوار و از او ترسانم. به خدا سوگند، ربّی دارم که او را می‌پرستم و برای او شریکی قرار نمی‌دهم. وای بر ابوالخطاب! خدا خوارش کند و او را به رعب و وحشت بیافکند و او را از دلهره روز قیامت، آرام نگرداند... (الاصول الستة عشر، اصل زید النرسی، ط دار الحدیث، ص۱۹۲)

ابوالخطّاب و پیروانش تلبیه حجّ را تغییر داده و «لبیک یا جعفر بن محمّد لبیک لبیک لا شریک لک لبیک» را شعار خود قرار داده بودند. (نک: الأغاني، ج‏۱۷، ص۱۷؛ تاريخ مدينة دمشق، ج۴۸، ص۱۴؛ تثبيت دلائل النبوة، ج‏۲، ص۵۵۲؛ الفصل في الملل والأهواء والنحل، ج‏۳، ص۱۲۲؛ مسائل الإمامة، ص۱۹۹، البدء والتاريخ، ج‏۵، ص۱۳۲، و…)

@zecra
@gholow2



tgoop.com/gholow2/3037
Create:
Last Update:

واکنش دو گونه رهبر در برابر غلوّ هواداران

۱. رهبر دوزخی

در اواخر دهه سوم یا آغاز دهه چهارمِ قرن دوم، گروهی اعتقاد به الوهیتِ خلیفه عباسی منصور دوانیقی -لعنه الله- را اظهار کردند. این گروه تا زمانی که برای حکومت دردسری نداشتند، آزاد بودند؛ اما زمانی که علمِ مخالفت برافراشتند سرکوب شدند.
از ابوبکر هذلی روایت شده است که گفت: «من بر درگاه خلیفه، منصور دوانیقی -لعنه الله- ایستاده بودم که خلیفه سر رسید. مردی در کنار من گفت: به خدا سوگند این شخص ربّ العزّة است! این همان خدایی است که به ما غذا می‌خوراند و شراب می‌نوشاند! وقتی منصور بازگشت و مردم بر او وارد شدند، من نیز وارد شدم. هنگامی که مجلس خلوت شد، به او گفتم امروز سخن عجیبی شنیدم و ماجرا را نقل کردم. منصور -لعنه الله- سر به زیر افکند و گفت: ای هذلی!
«یدخلهم الله النار في طاعتنا ويعتلهم، أحب إلي من أن يدخلهم الجنة بمعصيتنا»
این که خدا آن‌ها را در اطاعتِ ما وارد دوزخ کند و به قهر و عذاب، سخت بکشاند، برای من دوست‌داشتنی‌تر از آن است که خدا آن‌ها را با نافرمانی ما وارد بهشت کند! (طبری، التاریخ، ج۷، ص۵۰۷)

۲. رهبر بهشتی

حمدويه، قال حدثنا يعقوب، عن ابن أبي عمير، عن عبد الصمد بن بشير، عن مصادف قالَ: لَمّا لَبَّى القَومُ الَّذينَ لَبَّوا بِالكوفَةِ: دَخَلتُ عَلَى أَبي عَبدِ اللَّهِ (ع) فاخبَرتُهُ بِذَلِكَ، فَخَرَّ ساجِداً وَ أَلزَقَ جُؤجُؤَهُ بِالأَرضِ وَ بَكَى، وَ أَقبَلَ يَلوذُ بِإِصبَعِهِ وَ يَقولُ: بَل عَبدٌ الله [لِلَّهِ‏] قِنٌّ داخِرٌ مِراراً كَثيرَةً، ثُمَّ رَفَعَ راسَهُ وَ دُموعُهُ تَسيلُ عَلَى لِحيَتِهِ فَنَدِمتُ عَلَى إِخباري إياهُ، فَقُلتُ جُعِلتُ فِداكَ وَ ما عَلَيكَ أَنتَ مِن ذا! فَقالَ: يا مُصادِفُ إِنَّ عيسَى لَو سَكَتَ عَمّا قالَتِ‏ النَّصارَى فيهِ لَكانَ حَقّاً عَلَى اللَّهِ أَن يُصِمَّ سَمعَهُ وَ يُعمِىَ بَصَرَهُ، وَ لَو سَكَتُّ عَمّا قالَ في أَبو الخَطّابِ لَكانَ حَقّاً عَلَى اللَّهِ أَن يُصِمَّ سَمعي وَ يُعمي بَصَري. (رجال الكشي، ص198)

مصادف نقل كرد وقتى در كوفه (پيروان ابوالخطاب) لبيك گفتند (يعنى به جاى تعبیر حج اللهمّ لبيك، لبّيك جعفر بن محمّد را به نیت الوهیت امام) بر امام صادق (ع) وارد شدم و او را از ماجرا خبر دادم.
امام به سجده افتاد و سینه مبارک خود را به زمین چسباند و گریست و در حالی که انگشتش را به حالت التجاء می‌جنباند؛ فرمود: «بلکه بنده خدا؛ بنده ای که پدر و مادرش نیز بنده بودند؛ بنده‌ای خوار [هستم]» و این سخن را چندین بار تکرار کرد. سپس سرش را بلند کرد؛ در حالی که اشک چشمانش بر محاسن مبارک جاری بود. از این که به امام، چنین خبری دادم، پشیمان شدم. گفتم: فدایت شوم؛ مگر گناه آن ها بر گردن تو است؟! فرمود: ای مصادف! اگر عیسی در برابر آن چه مسیحیان درباره‌اش گفتند، سکوت می کرد؛ بر خدا بود که گوش او را کر، و چشمش را کور کند؛ و اگر من نیز در برابر آن چه ابوالخطاب درباره من گفته است، دم فرو بندم؛ بر خدا است که گوشم را کر و چشمم را کور سازد.

نمونه‌های مشابه دیگر از امام صادق (ع): كشي، ص۵۲۹، ۴۰۰؛ المقالات والفرق، ص۵۵؛ کافی، ج۸ ص۲۲۵؛ مستندات علم غیب و تألیه.

در روایت دیگری، وقتی غلو خطابیان در حق امام صادق (ع) به گوش ایشان رسید، اشک از چشمان مبارکش سرازیر شد و گفت:
«رَبِّ بَرِئتُ إلَيْكَ مِمّا ادَّعَى فِيَّ الأجدَعُ عَبدُ بَني أسَدٍ، خَشَعَ لَكَ شَعرِي وَ بَشَرِي، عَبْدٌ لَكَ، ابنُ عَبدٍ لَكَ، خاضِعٌ، ذَلِيل»
خدایا من به سوی تو بیزاری می‌جویم از آن چه اجدع [شیطان/ دماغ‌بریده] غلام بنی اسد، درباره من ادعا کرده است. مو و پوست من برای تو خاشع است. من بنده تو و فرزند بنده توام و در برابر تو خاضع و ذلیلم!
سپس امام لحظاتی سر به زیر انداخت گویی با خدا مناجات می‌کند؛ سپس سرش را بلند کرد و فرمود:
«أجَل أجَل، عَبدٌ خاضِعٌ خاشِعٌ ذَليلٌ لِرَبِّهِ، صاغِرٌ راغِمٌ مِن رَبِّهِ، خَائِفٌ وَجِلٌ، لِي- وَ اللَّهِ رَبٌّ أعْبُدُهُ لَا أُشْرِكُ بِهِ شَيْئاً، مَا لَهُ- خَزَاهُ وَ أرْعَبَهُ، وَ لا آمن رَوْعَتَهُ يَوم القیامة»
آری! آری! من بنده‌ای خاضع، خاشع و ذلیل در برابر پروردگارم. در برابر خدا کوچک و خوار و از او ترسانم. به خدا سوگند، ربّی دارم که او را می‌پرستم و برای او شریکی قرار نمی‌دهم. وای بر ابوالخطاب! خدا خوارش کند و او را به رعب و وحشت بیافکند و او را از دلهره روز قیامت، آرام نگرداند... (الاصول الستة عشر، اصل زید النرسی، ط دار الحدیث، ص۱۹۲)

ابوالخطّاب و پیروانش تلبیه حجّ را تغییر داده و «لبیک یا جعفر بن محمّد لبیک لبیک لا شریک لک لبیک» را شعار خود قرار داده بودند. (نک: الأغاني، ج‏۱۷، ص۱۷؛ تاريخ مدينة دمشق، ج۴۸، ص۱۴؛ تثبيت دلائل النبوة، ج‏۲، ص۵۵۲؛ الفصل في الملل والأهواء والنحل، ج‏۳، ص۱۲۲؛ مسائل الإمامة، ص۱۹۹، البدء والتاريخ، ج‏۵، ص۱۳۲، و…)

@zecra
@gholow2

BY غلوپژوهی


Share with your friend now:
tgoop.com/gholow2/3037

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

The main design elements of your Telegram channel include a name, bio (brief description), and avatar. Your bio should be: Healing through screaming therapy 6How to manage your Telegram channel? The group’s featured image is of a Pepe frog yelling, often referred to as the “REEEEEEE” meme. Pepe the Frog was created back in 2005 by Matt Furie and has since become an internet symbol for meme culture and “degen” culture. bank east asia october 20 kowloon
from us


Telegram غلوپژوهی
FROM American