Telegram Web
👍1👎1👌1
✍️تشکر از امور جامه‌دان ایران‌ایر

با وجود کنسلی متعدد پروازها و مشکلات بلیط و ترانزیت به تهران آمدم. برایم مهم بود که فرزندانم در این روزهای کشور اینجا باشند. باید ببینند و بدانند که چه گذشته بر این سرزمین و چه می‌گذرد. مقصود این یادداشت شرح سفر نیست بلکه در این مجال باید از امور جامه‌دان ایران‌ایر و کارمندانش در فرودگاه امام تهران تشکرو قدردانی کنم.

🔵 پرواز استانبول به تهران که نشست، مانند بقیه مسافرین برای گرفتن چمدان‌ها رفتیم ولی متاسفانه متوجه شدیم که پرواز ترکیش ۴ چمدان را نیاورده است!

برای مسافری که از آن سر عالم می آید هر یک چمدان "بخشی از" زندگی است و نبودن چهار چمدان یعنی از دست رفتن بخش مهمی از وسایل. از نماینده ترکیش ایرلاین سوال کردیم چه باید کرد؟ گفت بروید به قسمت جامه‌دان ایران‌ایر و تشکیل پرونده بدهید. با خود گفتم اگر شتر از سوزن رد شود این چمدان‌ها هم پیدا خواهد شد.

🔵به جامه‌دان ایران‌ایر رفتیم و شاهد حضور انبوهی مسافر که به همین بلا مبتلا بودند.(عکس پایین) گفتند فقط ۳ تا کامپیوتر سیستم ثبت/تشکیل پرونده هست و باید در صف منتظر بمانید. حدود یک ساعت در صف به انتظار طول کشید. برای مسافر خسته که ۷۸ ساعت در مسیر بوده، یک ساعت صف مثل زجر است. پرسیدم علت ماجرا چیست؟ یکی از ماموران توضیح داد که هواپیماهای ترکیش برای مسیر استانبول به تهران کوچک هستند و پروازها هم پر از مسافر؛ لذا همه بارها و چمدان‌ها جا نمی‌شوند. بنابراین ترکیش ایرلاین به صورت دلبخواهی(!) رندوم نصف چمدان‌ها را سوار هواپیما می‌کند و نصف دیگر را روز بعد می آورند!

و جالب این که بخاطر این نصفه چمدان(های باقیمانده از دیروز)، عموما روز بعد نیز مجددا نصف چمدان‌های مسافرین آن پرواز آورده نمی‌شوند...!

🔵 بالاخره نوبت رسید. از ۳ کارمند ایران‌ایر که پشت سیستم نشسته بودند یک نفر قبض‌ها را گرفت، در کامپیوتر ثبت کرد و یک تکه کاغذ داد که فردا بیا و چمدان‌ها می‌رسد و با این شماره پرونده بگیر. گفتم همین؟! گفت بله.
خسته و کوفته از یک مسیر طولانی چند روزه از فرودگاه به خانه آمدم. چند ساعتی فرصت برای استراحتی کوتاه و صبح مجددا در کمال ناامیدی عازم فرودگاه شدم. تصور ذهنی این بود: می‌روی به جایی که یک مُشت چمدان درهم و بَرهم روی هم ریخته شده‌اند و احتمالا اگر خوش شانس باشی از ۴ تا چمدان یکی‌اش پیدا شود وسط جنازه چمدان‌ها...

به مقابل جامه‌دان ایران‌ایر رسیدم. به شکل منظم و تمیز لشکری از چمدان‌ها به صف شده بودند! دو تا روبان قرمز استفاده شده بود که این مجموعه چمدان‌ها را از محل ارباب‌رجوع تفکیک کنند. (تصویر🔻) در کمال ناباوری ۲ تا از ۴ چمدانمان را دیدم. شماره پرونده را به مامور ایران‌ایر دادم، گفت: «مابقی را بگرد پیدا می شه»
گشتی در میان سایر چمدان‌ها زدم و آن دوتا هم پیدا شد! هر ۴ چمدان صحیح و سالم و بدون اینکه روی زمین وِلو یا کثیف شده باشند. انگار نه انگار که این فرودگاه تا همین چند روز پیش درگیر فضای جنگ بوده و انگارنه‌انگار که کشور درگیر فضای خاصی شده است. پسرم گفت برویم، گفتم تشکر کنیم. مجدد به دفتر ایران‌ایر رفتم و همان مامور بدون بداخلاقی گفت: بفرمایید؟ گفتم: خواستم بگم خیلی ممنون. با بی‌حوصلگی گفت خواهش می‌کنم.

🔵 فضای فرودگاه امام با اینکه قدری خلوت‌تر است ولی همه چیز به روال عادی در حال رخ‌دادن است. فرودگاه یک فرودگاه جنگی نیست. در سندای ژاپن فرودگاه را پس از سونامی دیده‌ام. ژاپنی‌ها مردمان صبوری هستند ولی التهاب در چهره‌ها مشخص بود. هیچ اغراقی نیست که بگوییم فضای این فرودگاه درگیر التهاب نیست. این دقیقا همان چیزی است که لشکر جاسوس‌های نتانیاهو مخابره نمی‌کنند: تاب‌آوری جامعه ایرانی.

جامعه ایرانی پیچیده‌تر از آن است که بشود با ساده‌سازی‌ها با آن برخورد کرد. جامعه‌ای به شدت تاب آور. جالب اینجاست که در صف انتظار (دیروز جامه دانی) مسافرین بدون جر و بحث بودند. برخلاف ژاپن، معمولا در صف‌های ایرانی جر و بحث می‌شود! ولی دیروز در صف جامه‌دان مسافرین خسته «به حوصله» بودند (بجز یک گفتگوی لفظی کوتاه که آنهم همه توصیه به خودداری از تنش کردند آن دو را).

🔵 می‌گویند مسافر ملتهب است (همان حکایت المسافر کالمجنون) و البته که مسافرِ چمدان گم‌کرده، ملتهب‌تر است! اما در رفتارهای مسافرین یک خویشتن‌داری محسوس بود و در رفتارهای کارمندان ایران‌ایر هم.

این فرودگاه مشابهت ندارد به فرودگاهی که دائما درگیر
Uncertainty
است. ایرلاین‌های خارجی دائما برنامه پروازهایشان به تهران را عوض می‌کنند ولی مشخص است که مجموعه اینجا خود را تطبیق می‌دهند.

🔵 نتانیاهو اینها را نمی‌فهمد. او عادت کرده که همیشه «مسئله» را با «بمب» حل کند. اما اینبار او (بر خلاف همیشه) با یک «جغرافیای کوچک» مواجه نیست. مسئله او یک کشور بزرگ است با پیچیدگی‌های رفتار مردمانش و تاب‌آوری بالا.
https://www.tgoop.com/solseghalam/2555
174👍45👎15👌8🤔4👏1🙏1
6👎3🤔1
✍️ احمد توکلی درگذشت
اما مزه زندگی‌ را نچشید


محمدرضا اسلامی

احمد توکلی روی در نقاب خاک کشید. او به نحوی نماد و سمبل یک نسل بود. او بخشی از نسلی بود که آرمان‌خواه بود ولی کوشید که آلوده نشود و بر سر آرمان‌هایش باقی بماند. این وجهِ مثبت احمد توکلی بود ولی وجود یک وجه مثبت، دلیل نمی‌شود که فرد به سایر خطاهای راهبردی در زیست فردی‌اش مبتلا نشود. احمد توکلی هرگز موسیقی را نچشید، هرگز سینما را نفهمید، هرگز با اقیانوس ادبیات فارسی انس نیافت، هرگز مثل یک توریست ساده سفر نرفت… و بجز سیاست و «به غیر از سیاست» درباره چیز دیگری حرف نزد و سخن نگفت.

احمد توکلی زندگی‌اش را در عالم سیاست گذراند و فقط در سپهر سیاسی تنفس کرد ولی سیاست او را از سایر وجوهِ زیست انسان غافل کرد. و چه پریشان نسلی بود این نسل آرمان‌خواه ۵۷.

🔵 فرصت محدود عمر، یک “مهلت” است برای تجربه کردن، برای آموختن و برای کشف خود.
اما برای امثال احمد توکلی، زندگی صرفا یک مهلت بود برای دنبال کردنِ پروژه‌های سیاسی. هرگز از احمد توکلی چیزی به غیر از سیاست نشنیدیم. هرگز سخنی از او درباره هنر، انسان، فلسفه، فنآوری، سینما و… نشنیدیم.

🔵 احمد توکلی یک نماد و سمبل بود. از هم‌نسلان احمد توکلی جوانان بسیاری بودند که با «آرمان‌خواهی» وارد عرصه سیاست شدند ولی «در طول مسیر» آلوده شدند و از آرمان‌های اولیه فاصله گرفتند؛ ولی توکلی آلوده نشد. خویشتن‌داری داشت و در زیست فردی‌اش از آرمان‌های جوانی «فاصله» نگرفت. این امر اگر چه امری تحسین‌شده است ولی نافی یک واقعیت نیست: عدم شکوفایی در سایر عرصه‌های زیست انسانی.

زیستن در وادی سیاست و عادت‌کردن به آن باعث می‌شود که فرد از بسیاری «جزئیات زندگی» غافل شود. این نسل، نسلی بود که مزه زندگی را نچشیدند. هرگز شانس تجربه یک ذهن آرام و «فارغ از غوغا» را نیافتند. همیشه در اندیشهٔ تغییر کشور/تغییر جهان بودند حال آنکه هر بهار و هر اردیبهشت از شکوفه‌های بهار نارنج غافل بودند و هر مرداد، رسیدن زردآلوها بر شاخه‌های درختان را نادیده گرفتند.
هرگز کوه نرفتند مگر اینکه در مسیر کوهپیمایی نیز از سیاست سخن می‌گفتند و هرگز به کنسرت نرفتند مگر اینکه در طول زمان کنسرت هم به سیاست و حکمرانی فکر می کردند… . واقعا نچشیدند؛ ذره ای مزه زندگی و جزئیات ساده‌اش را اینها نچشیدند.

🔵پروژه ای را که احمد توکلی آغاز کرد (زدن هاشمی رفسنجانی) محمود احمدی نژاد به جهد بلیغ ادامه داد. شاید در آن روزگار، احمد توکلیِ آرمان‌خواه هرگز گمان نمی‌کرد که بعد از رفسنجانی کشور به چنان احمدی‌نژادی مبتلا شود که «سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی کشور» را یک‌شبه و با یک برگ کاغذ تعطیل کند! و انبوهی کارشناس خبره بودجه را فله‌ای بیرون بریزد.

آرمان‌خواهی احمد توکلی و همفکرانش یک‌جور آرمان‌خواهی جزم‌اندیشانه بود. هرگز منعطف/نسبی
(Relative)
فکر نکرد.

نسبی فکر کردن در عالم سیاست یک ضرورت است. ولی این نسل همه چیز را
Perfect
می‌خواست. کلمه پرفکت از آن جهت استفاده می‌شود که کلمه «کامل» (یا کمال‌گرایی) هم نمی‌رساند آنچه را که اینها از زندگی می‌خواستند. پرفکت. بله پرفکت!

با کمال‌گرایی وارد عرصه سیاست شدند، و این کمال‌گرایی هرگز نگذاشت که نسبی فکر کنند، تجربه کنند، و بیرون از عالم سیاست سایر ساحت‌های زندگی فردی را تجربه نمایند. سیاست زندگی آنها را بلعید.

خدایش رحمت کناد.

🔵 شاید روزی در این سرزمین نسلی از راه برسد که آرمان‌خواه باشد ولی جزم‌اندیش نباشد. به امید آن روز.

https://www.tgoop.com/solseghalam/2557
👍104👎4640👌8🤔7😢2🙏1
فردا (پنجشنبه ۹ مرداد) در دانشکدگان هنرهای زیبا دانشگاه تهران🔻
👌2713👍4👎4👏3🤔2😢1
12👎2👌2👍1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔺توضیحی درباره برنامه فردا در دانشگاه تهران
11👍5👎4🙏2👏1👌1
✍️ ۵۷۰ هزار مهندس عمران عضو سازمان نظام مهندسی کشور

از متن:
«…در ادامه بر “توانمندی مهندسان ایرانی” در مقایسه با همتایان ژاپنی و آمریکایی تاکید می‌کند و با اشاره به وجود بیش از ۵۷۰هزار مهندس عمران در ایران، چالش اشتغال را مطرح کرده و “صادرات خدمات مهندسی” را راه‌حل می‌داند. او با استناد به سند ۲۰۱۵ سازمان ملل در سندای ژاپن، طراحی سازه‌ها برای مخاطرات چندگانه (زلزله، آتش و انفجار) را ضرورتی جهانی معرفی می‌کند. محمدرضا اسلامی تاکید دارد که سازه‌های مقاوم در برابر زلزله با هزینه‌ای حدود سه درصد قابل تقویت برای مقاومت در برابر [موج] انفجار هستند، به‌ویژه با تمرکز بر اتصالات و شیشه‌های مقاوم.
او با اشاره به دانش پیشرفته در طراحی زلزله، لزوم مدل‌سازی دقیق برای انفجار و آتش را مطرح کرده و خواستار رویکردی جامع برای افزایش تاب‌آوری سازه‌ها در برابر مخاطرات چندگانه می‌شود.»

دنیای اقتصاد
۱۴۰۴/۰۵/۱۱

https://donya-e-eqtesad.com/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%DA%A9%D8%B3%D8%A8-%DA%A9%D8%A7%D8%B1-104/4201239-%D8%B5%D9%86%D8%B9%D8%AA-%D8%B3%D8%A7%D8%AE%D8%AA%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D9%BE%D8%B3%D8%A7%D8%AC%D9%86%DA%AF-%D8%B1%D8%A7%D9%87-%D9%86%D8%AC%D8%A7%D8%AA-%D8%A7%D8%B2-%D8%A8%D8%AD%D8%B1%D8%A7%D9%86-%DA%86%D9%86%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%86%D9%87-%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA
24👍10👌2👎1
✍️ از جهان‌بینی جواد موگویی تا جواد لاریجانی

🔵 فرسته زیر یادداشت اخیر جواد موگویی است. این چند سطر از‌ جواد موگویی را باید قاب کرد و در گوشه‌ای نگه داشت تا بماند به یادگار! اینکه یادمان بماند که:
چقدر فرق هست بین روایت‌گری با جهان‌بینی!

🔵موگویی یک مستندساز است. او یک روایت‌گر است. اما جهان‌بینی ناقصی دارد. او می‌تواند نماد/سمبل کسانی باشد که در روایت‌گری صادق‌اند ولی در درک دنیا (و اتفاقات بین‌المللی) دچار خطای راهبردی فاحش هستند.

🔵 مشکل جواد موگویی اینهاست:

۱- موگویی نمی‌داند که درک «روانشناسی ترامپ» در این شرایط چقدر ضروری است. او نمی‌فهمد که تحقیر ترامپ، یعنی بازی‌کردن در زمین نتانیاهو.

هر کنشِ رسانه ای که حاصلش تحقیر کردن ترامپ باشد یعنی پاس گل دادن به نتانیاهو.

۲- موگویی و امثال موگویی (شبیه جواد لاریجانی) متوجه نیستند که عملکرد ما (ایران) می‌تواند باعث ایجاد «نزدیکی» یا «افتراق» بین ترامپ و نتانیاهو شود.

ممکن است گفته شود که ترامپ و نتانیاهو رفیقِ شفیق هم هستند و رفاقتشان هیچ ربطی به عملکرد ما (و گفته‌های ما) ندارد. چنین پاسخی، نشان از درک سطحی از اتفاقات بیرون از مرزهای ایران است.

ترامپ کسی است که سه بار ازدواج کرده است. بارها طلاق را در کارهای تجاری‌اش تجربه کرده‌است. بارها با شرکایش بهم‌زده است. شخصیت‌اش به شکلی است که به‌راحتی رشته های مودّت را می‌گسلد. او با ایلان‌ماسک که بزرگترین حامی‌اش (در نبرد علیه کامالا هریس) بود، آنگونه کرد. ترامپ با مایک پومپئو، جان بولتون و نیک‌هیلی نیز همانگونه کرد که با زن‌های مطلقه‌اش و با شرکای تجاری‌اش! رفاقتِ ترامپ با نتانیاهو نیز مستثنی از سابقه/گذشته او در طلاق‌ها و بهم زدنِ شراکت‌هایش نیست.

هیچ برگ گارانتی‌ای صادر نشده که ترامپ با نتانیاهو نیز بهم نزند و البته هیچ تضمینی هم نیست که دوستیِ شان غلیظ‌تر نشود.

عملکرد رسانه‌ایِ ما (ایران) مشخصا در این زمینه مهم است.

۳- موگویی هیجان‌زده است. او از اینکه می‌بیند مستندی ساخته که باعث واکنش ترامپ شده، بسیار هیجان زده است؛ ولی نمی‌داند که این بازی با آتش است. بخش مهمی از این جنگ و اتفاقاتش در «رسانه» رخ می‌دهد. هر کنشِ رسانه‌ای باید بسیار حساب شده باشد. تمام تلاش نتانیاهو و تیم‌ش این است که تصویرِ یک ایران زمخت و خشن را برای دنیا (و همچنین ترامپ) ترسیم کنند.

۴- تولید گفتمان قدرت در میدان جنگ شکل می‌گیرد. اما در رسانه نباید فقط به دنبال تولید گفتمان قدرت بود. بلکه کارکردِ اصلی رسانه این است که «تصویرِ دیگری» از ایران ارایه کند: تصویر کشوری کهن، با تاریخ غنی، فرهنگی متنوع، زبانی بلیغ، معماری شگفت، موسیقی نواحی، مردمانی شعر دوست، و دانشگاههایی مشحون از جوانان تیزهوش.

۵- اشتباه جواد موگویی و جواد لاریجانی این است که «رسانه» را میدان رجزخوانی می‌پندارند. رسانه محل رجز خواندن نیست بلکه رسانه محل ترسیم تصویری انسانی از ایرانِ کهن است.
جواد لاریجانی در کمال بلاهت در مقابل دوربین سخن از زدنِ ناف ترامپ می‌کند و جواد موگویی در مستندش بحث «تخاصم بی‌پایان ایران و غرب» را طرح می‌کند. کِی و چه زمان؟ درست در میانه شرایط جنگی کشور.

اینها به جای اینکه بر ترسیم روایت ایرانِ کهن، ایران فرهنگی، ایران غنی اهتمام بورزند، از ناف ترامپ سخن می‌گویند و تخاصم بی‌پایانِ ایران و غرب.

اینها پاس گل به نتانیاهو است.

نتانیاهو مشتاق ترسیم چنین تصویری از ایران است تا در پس آن تصویر قایم شود.

۶- بسامد کلمه «رسانه» در این متن زیاد شد ولی ذکر یک نکته دیگر هم ضروری است. ترامپ شدیدا رسانه را می‌فهمد. او در مقابل رسانه، روزگار جوانی و میانسالی‌اش را سپری کرده است. ترامپ از دستگاه حکمرانی وارد عرصه ریاست‌جمهوری «نشد» بلکه از جایگاه ثروت و Showmanبودن به این جایگاه رسیده است. برای ترامپ، تیک تاک و توئیتر مهمتر از بسیاری از مولفه‌های سنتی حکمرانی است. بخش مهمی از ذهن ترامپ در رسانه می‌گذرد. شوربختانه دوستان ما این را نمی‌فهمند. ترامپِ رسانه‌دوست را در رسانه تحقیر کردن «تولید گفتمان قدرت» نیست آقای موگویی!


۱۴۰۴/۵/۱۳
محمدرضا اسلامی
https://www.tgoop.com/javadmogoei/728
👌66👎3127👏6🤔5🙏1
🔻
👍41👌1
✍️ متانت مهندسی و نظام مهندسی

محمدرضا اسلامی

دیروز گزینه مورد نظر وزیر راه و شهرسازی برای ریاست شورای مرکزی نظام مهندسی ساختمان کشور به دکتر پزشکیان ریاست جمهوری معرفی شد.
شاید این نخستین بار است که فردی برای این جایگاه مدیریتی در نظام مهندسی کشورمان پیشنهاد شده که مراتب رشد را «بدون جهش» از کارشناسی تا مدیریت در درون سازمان نظام مهندسی طی کرده و آشنا به چالش‌های صنعت ساختمان کشور است.

🔵 متاسفانه بعضا تعدادی از مدیران قبلی نظام‌مهندسی کشور، چهره هایی سیاسی بوده‌اند که دغدغه اصلی آنها «صنعت ساختمان» نبوده و «بخش اصلی وقت» آنها در سازمان نظام مهندسی سپری نمی‌شده است.

ریاست شورای مرکزی نظام مهندسی کشور یک شغل شش دانگ است. نمی‌شود کسی در این جایگاه قرار بگیرد که دو دانگ از وقتش در کارهای سیاسی، دو دانگ از وقتش در کارهای آکادمیک و باقیمانده وقتش هم در فعالیتهای اقتصادی باشد!
ریاست شورای مرکزی نظام مهندسی باید به تمام معنی کلمه به این شغل
Dedicated
باشد. کسی باشد که دغدغه اصلی ذهنی‌اش چالشهای این صنعت کشورمان باشد.
واقعیت این است که نظام مهندسی‌ها در ایران حلقه واسط بین «شهرداری»ها، «وزارت مسکن» و «مالک ساختمان» هستند. همین یک جمله به تنهایی پیچیدگی و حساسیت امر نظام مهندسی را در «کشور زلزله‌خیز» ایران بیان می‌کند.
نقش نظام مهندسی در ارتقاء کیفیت ساخت و ساز در کشور ما نقشی حساس و بی‌بدیل است.
پیشنهاد نمودن آقای مهندس مقوّمی به دکتر پزشکیان یک تصمیم سنجیده و مبتنی بر خردجمعی (انتخابات درون سازمانی) بوده است.

🔵ویژگی مهم/اصلی مهندس مقومی مهندس بودن ایشان نیست. «مهندس بودن» ذیل متانت شخصیت ایشان قرار می‌گیرد. جایگاه ریاست شورای مرکزی نظام مهندسی همچنان که از اسم‌اش پیداست نیازمند فردی با روحیه «شورا»ست. فردی که توان تعامل با نظام مهندسی‌های استان‌های کشورمان را داشته باشد. چنین فردی باید «علاوه بر» مهندس بودن، روحیه متانت، آرامش و مشورت‌پذیری را داشته باشد. مهندس مقومی به دلیل رشد غیرجهشی، این ویژگی‌ها را داراست.

او می تواند به دلیل ویژگیهای خلقی/رفتاری در این نهاد مهم مهندسی کشورمان نقش مدیری موفق را عهده‌دار شود.

🔵در کشوری با بیش از ۵۷۰ هزار مهندس عضو سازمان نظام مهندسی، حتی یک کانال تلگرامی، یک صفحه توئیتر یا اینستاگرام یا … که به شکل فراگیر، ارتباط میان این جامعه عظیم صنفی و تخصصی ۵۷۰ هزار نفری را برقرار کند نداریم. این شوربختی است.

🔵 در ژاپن (به عنوان کشوری زلزله خیز) و در ایالت کالیفرنیا (به عنوان ایالت مهم اقتصادی که ریسک زلزله دارد) موضوع پروانه اشتغال به‌کار مهندسین امری بسیار جدی است. شرح وظایف مهندس و همچنین اخلاق حرفه‌ای مهندس (Ethics) در ژاپن و کالیفرنیا دائما مورد بحث و بروزرسانی است.

🔵مطالعه تطبیقی نحوه «صدور پروانه ساخت» به یک ساختمان در ژاپن و همچنین نحوه صدور «پروانه پایان کار» به مالک/سازنده ژاپنی، یکی از مسائلی است که در کشور ما نیازمند مطالعه است. بهره گیری از تجربه ژاپنی‌ها در «پروسه/فرآیند قانونی ساخت» یک ضرورت مهم برای نظام مهندسی، شهرداری‌ها و معاونت مسکن وزارت راه و شهرسازی است.

عملا ما در صنعت ساختمان کشورمان نیازمند مدیرانی هستیم که قائل به دو ویژگی باشند:
۱- برای تجارب دیگر کشورها ارج و ارزش قائل باشند.
۲- به سازوکار نظارتی صنعت ساختمان «نگاه سیستمی» داشته باشند.

🔵در کشورهای توسعه‌یافته صنعت ساختمان حدودا ۱۰ درصد اقتصاد کشور است. رقمی بسیار درشت در کیک اقتصاد یک کشور.

نظام مهندسی نقش چشم بینا و ناظر بر نحوه احداث چنین پول عظیمی است. چشمانی که وظیفه اش کنترل کیفیت و تضمین کیفیت است. بحث، فراتر از ساختمان‌سازی است، بلکه بحث بر سر «کیفیت احداث یک تمدن» است. ده درصد اقتصاد یک کشور باید به نحوی مصرف شود که تاب‌آوری آن کشور در برابر زلزله، آتش، انفجار و سایر بارگذاری‌های حدی تضمین شده باشد.
نظام مهندسی ضعیف، یعنی یک تمدن ضعیف و شکننده.


🔵برای آقای مهندس مقومی آرزوی توفیق و سلامتی دارم و برای سازمان نظام مهندسی کشورمان آرزوی عملکردی مطابق با استانداردهای روز بین‌المللی.

https://www.tgoop.com/solseghalam/2570
👍4131👎6👌3🤔2🙏2
🔻🔻
30👍2👌1
✍️ مهندس غلامرضا ناصح در تراز مدیران ژاپنی

محمدرضا اسلامی

در صنعت برق ایران مهندس غلامرضا ناصح از مدیران خوش‌نام، قدیمی و شریف وزارت نیرو بود که هفته گذشته روی در نقاب خاک کشید.

جنس غلامرضا ناصح از جنس مدیران ژاپنی است که محور توسعه کشور ژاپن بوده‌اند. مدیرانی “فنی”، اهل توجه به جزئیات، خدمت کرده در مناطق محروم(کمتر برخوردار کشور)، شجاع ولی دور از تظاهر به شجاعت.

تیپولوژی مهندس ناصح شباهت بسیاری دارد به تیپولوژی مرحوم مهندس علی‌اکبر معین‌فر، و مهندس جواد شهرستانی.
اینها «مهندسین ایرانی» بودند که با وجود پیشکسوت بودن در وادی مهندسی، ولی به سمت دکترا نرفتند، در صنعت باقی ماندند و گوشه ای از کارِ کشور را گرفتند و خدمت کردند. مشابه این افراد در آمریکا می‌توان به آقایان لِس رابرتسون و یا جیمز مَلی اشاره کرد. تیپولوژی مهندسین باسواد، کم‌ادعا ولی پرکار.

ویژگی مهم مهندس ناصح و سایر مهندسینی که در بالا به نام آنها اشاره شد یک نکته‌ی مهم است:
توانایی کار تشکیلاتی (تواناییِ کار در ساختار).

سیستم‌های آمریکایی بعضا بر مبنای «فرد محوری»
Individualism
بنا نهاده شده در حالی که سیستم/ساختار‌های ژاپنی عمدتا بر مبنای کار جمعی (کار در تشکیلاتِ گروهی) طراحی و بنا نهاده‌شده‌است.
برای مثال مدیرعامل تویوتا یک جزء است در کنار سایر اجزاء ‌پازل هیأت مدیره (و سایر مدیران ارشد تویوتا)، ولی تلقی از مدیرعامل جنرال موتورز، یک سوپرمن است، قهرمان صنعت خودرو!

🔵ساختار ژاپنی اصالت را به جمع (همگرایی و کار جمعی) می‌دهد حال آنکه ساختار آمریکایی اصالت را به «توانمندیهایِ ویژه» یک شخص می‌دهد. جنس غلامرضا ناصح، یا جنس مرحوم مهندس شهرستانی در ایران از جنس اولی بود. کسانی که نمی‌خواستند سوپرمن باشند و گوشه‌ای از کار کشور را در سکوت می‌گرفتند و در «ساختار گروهی» کار فنی-مهندسی می‌کردند. بله همین دو کلمه! کار می‌کردند.

🔵چون قبلا درباره مهندس معین‌فر صحبت کرده‌ایم، در این فرصت ضروری است که اشاره‌ای هم بشود به مرحوم مهندس شهرستانی (همکار و پیشکسوت مهندس ناصح).

🔻جواد شهرستانی اولین مدیرعامل برق منطقه‌ای خراسان بود. مسیر رشد او جالب است: او پس از ارائه پایان‌نامه فوق‌لیسانس خود و فارغ‌التحصیلی در رشته الکترومکانیک از دانشکده فنی دانشگاه تهران در سال ۱۳۲۸ (به سال فارغ‌التحصیلی توجه کنیم!) به لشکر ۸ خراسان منتقل شد و با درجه سروانی به عنوان رئیس تعمیرگاه مخابرات مشغول به‌کار شد. سپس او به درجه سرگردی نائل گردید و در پست سازمانی معاون مخابرات لشکر ۸ خراسان برای برقراری ارتباطات مخابراتی لشکر با کلیه واحدهای تابع بخصوص مرزهای خراسان با ستاد ارتش انجام وظیفه می‌کرد.
پس از مدتی، متناسب با آن تحصیلات و آن تجربیات، مهندس شهرستانی به شرکت برق منطقه‌ای خراسان منتقل شد (اولین مدیرعامل برق خراسان).
او سپس در طول عمر کاری خود در سمت‌هایی همچون شهردار مشهد، استاندار کرمانشاه، شهردار تهران، و وزیر راه و ترابری به کشور خدمت کرد.

🔵حال نگاهی کنیم به سوابق مهندس ناصح تا بحث «مدیران غیرجهشی» بیشتر مشخص شود:

🔻مهندس ناصح پس از پایان تحصیل در دانشکده فنی دانشگاه تهران در دهه ۱۳۴۰ در برق سیستان‌و بلوچستان خدمت کرد. سپس در برق استان کرمان، مدتی در خوزستان، سپس کرمانشاه، بعد در برق منطقه‌ای خراسان (یعنی در همان ساختاری که مهندس جواد شهرستانی شکل داده بود)، و بعد از انقلاب طی سالهای ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۲ به عنوان مدیرعامل برق منطقه‌ای استان فارس در شیراز مشغول به کار بود. مسیر حرکت این مهندس ایرانی را ملاحظه کنید! نهایتا پس از طی چنین مسیری در صنعت برق، او کار مهندسی را در برق منطقه‌ای تهران ادامه داد. (مدیریت برق تهران در دوره بمباران‌های صدام). مهندس ناصح پس از سال‌ها کار حرفه‌ای و مهندسی، در سال ۱۳۷۹ سندیکای صنعت برق‌کشور را بنیان گذاشت.

🔵 حال این مسیر رشد را مقایسه کنید با فلان مجری تلویزیون که به یکباره نماینده مجلس از تهران! می‌شود… جنس حرف زدن ‌و نحوه فکر کردن مابین این «دو گونه رشد» از زمین تا آسمان است. یکی جملاتش مبتنی بر سالها صبوری و آموختن، و دیگری سخنانش مبتنی بر جهش.
یکی از برق زاهدان شروع کرده و تا سندیکای صنعت برق آمده و دیگری از مجری‌گری تلویزیون شروع کرده و در کمتر از ده سال به نمایندگی مجلس رسیده!
یکی ریاضی‌خوانده و ریاضت کشیده، و دیگری ریاضی‌نخوانده و ریاضت نچشیده.

🔵 ژاپن کشوری است که اصالت را به اولی داده است. ارج و ارزش ویژه قائل شدن برای رشد آرام و سیستمی، و فرار از اشخاص با رشد جهشی.

و اساسا این بحث فراتر از ژاپن است. در هر کشوری که دغدغه توسعه وجود داشته باشد، احترام ویژه‌ برای افرادی همچون مهندس شهرستانی و مهندس ناصح محسوس است.

«ارج و ارزش قائل شدن برای افرادی با ذهن زیبا و روح صبور»

خدایش رحمت کناد.

https://www.tgoop.com/solseghalam/2572
103👍21🙏5👎3🤔2👌1
روح ولادیمیر!

محمدرضا اسلامی

دیروز ترامپ و پوتین با یکدیگر در ایالت آلاسکا دیدار و گفتگو کردند. #نیویورک_تایمز ویدئوی کوتاهی درست کرده🔻 که در ابتدای ویدئو یک جمله از ترامپ درباره «این دیدار» ذکر می شود. (ترامپ از کلمه “ولادیمیر” استفاده می‌کند!) چند ثانیه بعد ویدئو بیننده را به ۳۰ سال قبل می‌برد و یک‌به‌یک دیدارهای رهبران غربی را با پوتین نشان می‌دهد!

دیدارهای متعدد.

نکته جالب صداهای روی ویدئو است. جملاتی که این رهبران غربی هربار پس‌ از دیدار با پوتین گفته‌اند و حرفهایی که بر زبان آورده‌اند. مثلا جورج بوش بعد از یکی از دیدارها می‌گوید: خیلی خوب بود، فرصتی شد که من بتوانم با روح ولادیمیر آشنا بشوم.

این ویدئوی نیویورک تایمز نشان می‌دهد که چطور پوتین این همه سال رهبران غربی را سر کار گذاشته است. و چطور همه‌ی این دیدارها و رفت و آمدها سر کاری است!

«دموکراسی» رهبران غربی را یک به یک می‌بَرد، ولی پوتین پابرجاست!

روحِ روس ولادیمیر کار خودش را می کند. این خوش‌وبش‌ها کاملا تصنعی و سرکاری است.

https://www.tgoop.com/solseghalam/2574
👍50👎1812👌4😢1🙏1
۱. 🔻🔻
سخن گفتن امثال ابوالفضل‌های بازرگان بدون لحاظ کردن واقعیت‌های جوامع
👎57👍6🤔61😢1
۲.
👍1319👎7👏3👌3
از رنجی که می بریم

نقد محمدرضا جلایی‌پور به «بیانیه امروز جبهه اصلاحات» در زیر آمده است.🔻 متن بسیار محترمانه و در عین حال منطقی تنظیم شده و «پرسش هایی جدی» را برای نویسندگان بیانیه اصلاحات طرح کرده است.

اما شوربختانه ماجرا فراتر از این یادداشت محترمانه جلایی‌پور است. و این حکایت همان رنجی است که می‌بریم. ما در ایران مبتلا به دو طیف فکری هستیم. یک طیف فکری نمایندگانش فؤاد ایزدی، حسین شریعتمداری، جواد لاریجانی و حمید رسایی است و در سمت مقابل یک طیف تفکر سیاسی را شاهدیم که «تبلورش» می شود همین بیانیه جبهه اصلاحات.

بیانه جبهه اصلاحات گویی در خلاء تنظیم شده‌است. انگار نه انگار که نویسندگان این بیانیه شاهد برندینگ چهره‌ای مشابه جولانی (احمد الشرع سابق) بوده‌اند. آیا ندیده‌اند که جولانی پس از توافق با غرب آمد، از سیمای «چهره جهادی» تحریرالشام به چهره کراوات زده تغییر شکل داد، با دونالد ترامپ و ایمانوئل مکرون دست داد، ولی اسرائیل تمام پایگاههای هواپیماهای نظامی سوریه را بمباران کرد. در بیانیه اصلاحات بحث «ترک تخاصم» شده، اما این بحث در مضحک‌ترین شکل خودش مطرح شده‌است. گویی نویسندگان بیانیه ندیده‌اند که طرف مقابل در موضع تخاصم «تفکری» است که وزارت دفاع جولانی را وسط دمشق بمباران می‌کند و همزمان کودکِ قحطی‌زده ایستاده در صف غذا را نیز به رگبار گلوله می‌بندد. نویسندگان بیانیه چطور اینقدر دنیا را رمانتیک می بینند؟

این بیانیه مایه شرم ابدی جبهه اصلاحات ایران خواهد ماند.

طرف مقابل در میانه مذاکرات (رسما در میانه مذاکره) آمده و ما را بمباران کرده و بعد متن این بیانیه اینگونه نازل تنظیم شده است.

گویی که نویسندگان این بیانیه در ویلایی در داخل ایران زندگی می‌کنند و کلا از اخبار سایر نقاط دنیا بی‌خبر و بی‌اطلاع اند.

🔵 ما گرفتار شده ایم. و عمر ما در این گرفتاری گذشت. از یک سو با جریانی مشابه حمید رسایی و فواد ایزدی و زاکانی سر و کار داریم و از سوی دیگر با جریانی که چنین نگاه رمانتیک و غیرواقعی به «دنیای امروز» دارند.

بیانیه جبهه اصلاحات طوری تنظیم شده که مشخص است نویسندگان این بیانیه نه درکی از قدرت دارند و نه درکی از مفاهیم پایه روابط انسانی. متن بیانیه مشابه انشای چند دانش آموز دبیرستانی است که «آرمانشهر ذهن نوجوان دبیرستانی» را بر سطور کاغذ به نگارش درآورده اند.

رنجی که می‌بریم این است که نه آن چند نوجوان «جبهه» اصلاحات، و نه حمید رسایی و رفقایش در «جبهه» پایداری، هرگز نیازی به بازنگری در خویش ندیده و نمی‌بینند.

ایام و روزها بر ما می‌گذرد.

https://www.tgoop.com/jalaeipour/15656



www.tgoop.com/solseghalam
👌57👎51👍1813🤔3
2025/09/07 16:26:41
Back to Top
HTML Embed Code: