Warning: Undefined array key 0 in /var/www/tgoop/function.php on line 65

Warning: Trying to access array offset on null in /var/www/tgoop/function.php on line 65
3977 - Telegram Web
Telegram Web
تسلیت به حجت الاسلام و المسلمین جناب شیخ علی اکبر ناطق نوری. به مناسبت در گذشت برادر ارجمند شأن
جناب ٱقای محمد ناطق نوری
4😁2🤯2😢2🙏1
حسب حال

وزن سنگین سیاست (۱)

سید عطاءالله مهاجرانی

دیباچه
در مسابقات کشتی آزاد یا فرنگی شاهد کشتی گیرانی با وزن های متفاوت هستیم. مثلا در کشتی فرنگی مردان سنگین وزن یا خروس وزن و یا پَر وزن! در رده خود با هم کشتی می گیرند. شیوه کشتی گرفتن هر گروه متفاوت است. سنگین وزن ها مثلا در رتبه ۱۳۰ کیلوگرم انگار دو تا تانک یا کامیون می خواهند به هم نزدیک شوند. لنگر بر می دارند. گشاد راه می روند. انگار گردنشان سیمانی است. سبک وزن های ۵۵ کیلویی مثل پرنده پرواز می کنند. برای همین می گویند پَر وزن! این سبکی و سنگینی در کلام و موسیقی وسینما و خانه و اسباب ووسایل خانه و خواب هم دیده می شود.
ما در زندگی خود گویی مدام در کشاکش بین سنگینی و سبکی قرار داریم. جسم ما سنگین است و زمینی است و جان ما سبک است و میل به پرواز دارد. جان به تعبیر مولانا جلال الدین بلخی سبکرو است و جسم سنگین مزاج است. دارایی و انبوه داشته ها انسان را سنگین می کند. بخشیدن و ایثار انسان را سبک می نماید. با «داشتن و افزودن» بر داشته ها سنگین می شویم. با «شدن و بودن» سبکبال. به روایت جلال الدین بلخی:
11
ملک و مال و اطلس این مرحله
هست بر جان سبک رو سلسله
اگر می خواهیم سبک رو باشیم؛ بایست سلسله را از دست و پا و بال هایمان باز کنیم.
از سلمان فارسی روایت شده است که گفته است: «نجی المخففّون» سبکباران یا سبک بالان نجات پیدا می کنند. به روایت حافظ؛ « کاندرین دیر کهن کار سبکباران خوش است!» ذهن و زبان انسان همین طوراست. داستان و شعر نیز همین است. ایتالو کالوینو رمان نویس متفکر و آفریننده ایتالیایی در کتاب « شش یادداشت برای هزاره بعدی»‌ این مفهوم را تبیین کرده است. چهل سال پیش این کتاب را که در واقع پیشنویس شش سخنرانی او برای دانشگاه هاروارد بود، تنظیم کرده بود. مرگ گریبانش را گرفت.
می خواست به هاروارد برود و:
مرگ بر ره ایستاده منتظر
خواجه از بهر تماشا می رود!
یادداشت ها را همسرش استر کالوینو منتشر کرد. در سخنرانی نخست در باره «سبکی» و نیز «سنگینی» سخن گفته است. نتیجه و ثمره چهل سال داستان نویسی اش را چنین تعریف کرده است: « اکنون دنبال زدودن وزن هستم! وزن از شعر از داستان از موسیقی…» مثال روشنی برایتان بزنم. شیوه گفتار و محاوره در بین خواص و دانشگاهیان وعالمان دینی در دوره قاجاریه با روزگار ما متفاوت است. کتاب ها هم همینطور. دیگرکسی کتابی مثل « درّه نادره» میرزا مهدی خان استرابادی نمی نویسد. کسی هم نمی خواند. نمی تواند بخواند! این سطر نشانه از همان نثر سنگین سنگواره است. فقط یک سطر!
« در اصابل و مرابط، صهیل خیول و اطیط حمال…»
( دره نادره، تصحیح دکتر سید جعفر شهیدی تهران ، ۱۳۴۱ ج اول ص ۹)
از این نثر سنگین درمانده در خویش تا نثر شتابانده و سبک دهخدا و شعر نیما ما از سنگینی به سوی سبکی پرواز کرده ایم. مصادیق گونه گون این پرواز یا هجرت را در زمینه ها و ساحت های مختلف می توان مشاهده کرد. به عنوان نمونه بوروکراسی و یا دیوانسالاری و سرگردان کردن مردم نشانه ای از سنگینی سازمان اداری است. جهان به سوی سبک کردن مسیر شگفت انگیزی را طی کرده است. شما در زندگی مدل امروزی در جهان پیشرفته سروکارتان به ادارات نمی افتد! اصلا میزی نمی بینید که ناگزیر شوید زیر میزی بدهید. کارها روان و سبک و شتابان انجام می شود. وقتی رمان قصر نوشته فرانتس کافکار را می خوانیم. به تعبیر طیب صالح رمان نویس بزرگ سودانی. در باره قصر می گفت: « قصر لعنتی. من هنوز گریبانم را از دست قصر آزاد نکرده ام! نمی توانم آزاد کنم.» وقتی قصر را می خوانیم مانند تاریکی سنگین سرب گونه ای بر سرمان آوار می شود. نمی توانیم نفس تازه کنیم. هر سطری و صفحه ای گریبانمان را می گیرد. هیبت سنگینی رمان را با تمام وجود خود حس می کنیم. اما وقتی رمان پیرمرد و دریای همینگوی را می خوانیم. با رمان پرواز می کنیم. سانتیاگو پیرمرد ماهیگیر رمان همینگوی را مقایسه کنیید با پیرمرد خنزر پنزری رمان بوف کور صادق هدایت! از پیرمرد حنزر پنزری می گریزیم چون بوی مرگ و نابودی می دهد. به سانتیاگو دل می بندیم چون با روح با صفای او پرواز می کنیم. دیباچه به طول انجامید! خواستم بگویم سفر از سنگینی به سبکی سفر پرماچرایی است که در ساحت های مختلف اتفاق می افتد یا بایست اتفاق بیفتد. از جمله در سیاست.
وزن سنگین سیاست
واقعیت این است که سیاست از انجا که نسبت و ملازمه وجودی با قدرت پیدا می کند. اگر قدرت با دو مقوله عدالت و آزادی مهار نشود، سایه اش سنگین و هولناک می شود. از آنجا که قدرت نهاد های تبلیغات و اسلحه و زندان و محکمه را نیز در اختیار دارد. می تواند آنچنان سنگین وزن شود که ما غیر از حضور سنگین سیاست چیز دیگری نمی بینیم. شوروی سابق چنین بود. من در دوران برژنف و بعد در دوران گورباچف و سومین بار در دوران یلتسین شوروی و بعد روسیه را دیده ام. در دوره برژنف احساس می کردید که به جای فضا سرب تنفس می کنید. فروشندگان در فروشگاه ها و مردم در خیابان ها و مترو چهره هاشان گرفته و در خود فرورفته بود. شاید بهتر از همه میخائیل بولگاکف در رمان مرشد و مارگریتا که یکی از زیباترین و پیچیده ترین رمان های ادبیات جهان است؛ این فضای سرد و سربی و کشاکش این زنجیرهای زمخت برون و درون راتصویر کرده است. با دو پرسش بنیادین روبرو می شویم؟‌چرا سیاست در شوروی و یا حاکمیت های استبدادی سنگین وزن می شود. به نحوی که همه می خواهند از حیطه اعمال اراده و قدرت چنان سیاستی بگریزند؟ دوم برای سبک کردن سیاست چه بایست کرد؟ نیاز به سبکی هم در ساحت اندیشه و نظر داریم و هم در ساحت عمل. تا شاهد اعتلا و سبکبالی باشیم. قران مجید این سبک بالی و اعتلاء را با بیانی شگفت انگیز تبیین کرده است:
مَن كَانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعًا ۚ إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ ۚ ( سوره فاطر، ۱۰)
18👍1🥰1👏1
هر کس سربلندی می‌خواهد، سربلندی یکسره از آنِ خداست. سخنان پاکیزه به سوی او بالا می‌رود، و کار شایسته به آن رفعت می‌بخشد.
دو تعبیر «صعود کلمه » و نیز «رفعت عمل صالح» تمام سخن در باره مقوله سبکی و سنگینی است! هفته آینده بحث را دنبال می کنم.

*
روزنامه ایران، شنبه ۳۱ تیرماه ۱۴۰۴
Https://www.tgoop.com/maktuob
13
اسرائیل از جان سوریه چه می خواهد؟

جمیله کدیور
از زمان سقوط بشار اسد در۱۸ آذر ۱۴۰۳/۸ دسامبر ۲۰۲۴، ابومحمد جولانی، که بعد از به قدرت رسیدن «احمد الشرع» شد و با ظاهر جدید و سیاست های تازه ای که در پیش گرفت، سعی کرد از گذشته خود فاصله جدی بگیرد، اقدامات قابل توجه زیادی در رابطه با تحکیم رابطه با اسرائیل و آمریکا انجام داد که در نوع خود بی نظیر است. از سکوت و بی موضعی در مقابل تهدیدها و تحمل عملیات نظامی و حملات مکرر اسرائیل به تجهیزات نظامی به‌جا مانده از دوران حکومت اسد و نابودی پایگاهها و تسلیحات و بخش های تحقیقاتی و نظامی کشور توسط اسرائیل در مناطق مختلف سوریه تا اعلام ایران و حزب الله و گروههای وابسته به مقاومت فلسطین به عنوان تهدید اصلی و بستن مسیرهای مواصلاتی به حزب الله. از پذیرش وضع موجود و عدم طرح ادعا نسبت به بلندی‌های جولان و عدم واکنش نسبت به عبور اسرائیل از خطوط آتش‌بس تا هماهنگی مانورهای فرماندهان نظامی تحت امرش در جنوب سوریه با افسران ارتش اسرائیل یا ملاقات جولانی با مقامات اسرائیلی در امارات متحده عربی و جمهوری آذربایجان و مذاکرات محرمانه برای عادی‌سازی روابط با رژیم صهیونیستی و دراز کردن دست صلح به سمت نتانیاهو در قالب پیش‌نویس یک توافق عدم‌تخاصم، که قرار بود ادعاهای سوریه درباره بلندی‌های جولان کنار گذاشته شود و مسیر عادی‌سازی روابط میان دو کشور هموار گردد. از اعلام پشیمانی در رابطه با گذشته اش در همکاری با گروههای سلفی - تکفیری همچون داعش و القاعده تا اتخاذ مواضعی دمکرات مآبانه در حمایت از آزادی فعالیت دینی اقلیت‌های مذهبی سوریه...
مقامات اسرائیلی، اعم از نتانیاهو و وزرایش هم بارها اذعان کرده اند که این آنها بودند که رژیم اسد را سرنگون کرده اند. به عبارت روشن تر عامل به قدرت رسیدن جولانی، مطابق گفته مقامات رژیم، اسرائیل بوده است.
حال با توجه به مواضع پیش گفته جولانی در قبال اسرائیل و سیاست هایی که از بدو روی کار آمدن در پیش گرفته، و اذعان اسرائیل به سرنگونی اسد، چرا رژیم صهیونیستی در حالی که هیچ تهدیدی از سوی رژیم جدید حاکم بر سوریه علیه اسرائیل وجود نداشت و سوریه جولانی نسبت به اسرائیل در موضع تسلیم و تمکین کامل بود، به نهادهای حاکمیتی در دمشق حمله ‌کرد و با بمباران کاخ ریاست‌جمهوری، وزارت دفاع و ستاد کل ارتش، در عمل دولتی را هدف گرفت که دست صلح به سویش دراز کرده بود؟
تردیدی نیست که رژیم صهیونیستی با اعمال سیاست های توسعه طلبانه، به دنبال تشکیل «اسرائیل بزرگ» در قالب طرح «خاورمیانه جدید» مورد نظر خود با توجه به شکاف ها و اختلافات موجود در منطقه است. رژیم با مصونیت آهنین و تضمین شده ای که دارد، و با توجه به اینکه در غزه تا این زمان به اهداف اعلام شده خود نرسیده، جبهه های دیگر را فعال نموده، نقشه‌های جدیدی برای کشورهای مختلف منطقه، از سوریه و لبنان گرفته تا اردن و عراق وترکیه و ایران و سایر کشورها در نظر دارد که هدف اصلی آن تضعیف دولت های مرکزی منطقه، بی ثبات کردن آنها، کوچک سازی و تجزیه و فروپاشی این کشورها و ایجاد دولت‌های کوچک طایفه‌ای برای اقلیت‌های ساکن این کشورها است؛ مثلا با فروپاشی سوریه، تشکیل دولتهای دروزی، کردی و علوی را در نظر دارد. یا در لبنان، به موازات تلاش برای خلع سلاح حزب الله و فشار بر دولت این کشور برای اجرای نقشه های آمریکا و فرانسه، اسرائیل تمایلی به اجرای بخش مربوط به خود در توافق آتش بس را ندارد و در حال حاضر با وجود داشتن منطقه‌ای به عمق ۲۰ کیلومتر در جنوب لبنان به عنوان منطقه حائل، با حملات مکرر و ترورهای هر از چندگاه بعد از آتش بس با لبنان، در صدد تضعیف بیشتر حزب‌الله است.
پس از آن‌که در تاریخ۲۰ تیر ۱۴۰۴/ ۱۱ ژوئیه ۲۰۲۵یک تاجر دروزی ربوده شد و این حادثه به درگیری‌هایی میان نیروهای محلی، گروه‌های سلفی و قبایل بدوی و شبه‌نظامیان دروزی در استان سویدا منجر شد، الشرع با اعزام نیروهای دولتی به منطقه، این حادثه را فرصتی برای تثبیت کنترل دولت بر جنوب‌غربی سوریه قرار داد. صدها نفر از طرفین در جریان این خشونت‌ها کشته شدند. در برخی موارد، مهاجمان سبیل‌های سنتی مردان دروزی را تراشیدند و تصاویر تحقیرامیزی از آن‌ها به‌سرعت در رسانه ها منتشر شد. پس از وقوع درگیری‌های فرقه‌ای شدید در استان سویدا جنگنده‌های اسرائیلی در روز چهارشنبه ۲۵ تیر/ ۱۶ژوئیه پایتخت سوریه را هدف قرار دادند ـ اقدامی بی‌سابقه که کاخ ریاست‌جمهوری، وزارت دفاع و ستاد ارتش را نشانه گرفت. اسرائیل ادعا کرد هدف از این حمله، دفاع از اقلیت دروزی و پایان دادن به یورش نیروهای دولتی سوریه به مناطق دروزی‌نشین و همچنین اعمال منطقه‌غیرنظامی اعلام‌شده اطراف سویدا بود که اسرائیل پس از سرنگونی رژیم بشار اسد در دسامبر، به‌طور یک‌جانبه به‌عنوان منطقه‌حائل معرفی کرد.
4
در پی حملات اسرائیل، الشرعِ، رئیس جمهور موقت سوریه، در سخنرانی خود برای نخستین مرتبه موضعی شدید نسبت به رژیم گرفت و گفت: «اسرائیل به دنبال هرج و مرج در سوریه است تا آن را بی‌ثبات کند و بین مردمش اختلاف بیاندازد. ما فرزندان این سرزمین هستیم و بیشترین توانایی را برای غلبه بر تحرکات تجزیه طلبانه داریم و عزم ما بسیار قوی‌تر از آن است که با اختلافات ساختگی متزلزل شود.» به رغم این سخنان، در عمل دولتمردان سوریه در پاسخ به حملات رژیم صهیونیستی به کاخ ریاست جمهوری، وزارت دفاع و ستاد ارتش، مطابق با خواسته اسرائیل، به نیروهای نظامی و امنیتی دستور داد تا فوراً از السویدا عقب‌نشینی کنند، و با این اقدام اذعان به تسلیم در برابر حاکمیت اسرائیل بر این منطقه کردند.
نتانیاهو هم اعلام کرد: «ما سیاست آشکاری برای خلع سلاح از جنوب دمشق و ارتفاعات جولان تا منطقه جبل الدروز در سویدا تدوین کردیم.
‌‏ اسرائیل اجازه اعزام و حرکت نظامیان حکومت سوریه به جنوب دمشق و آسیب رساندن به دروزی‌ها در سویدا را نخواهد داد. ما بلندی‌های جولان و سویدا را به عنوان منطقه غیرنظامی تعیین کرده‌ایم و رژیم دمشق دو خط قرمز را نقض کرده است: منطقه غیرنظامی و هدف قرار دادن دروزی‌ها. ما اجازه نخواهیم داد نیروهای ارتش سوریه در جنوب دمشق حضور پیدا کنند یا به دروزی‌ها حمله کنند.»
رژیم صهیونیستی که همواره درصدد تثبیت اشغال بلندی‌های جولان بوده، با سقوط اسد و روی کار آمدن جولانی توانست از جبل‌الشیخ عبور کرده و کنترل بلندترین نقطه استراتژیک در جنوب سوریه را در اختیار گیرد و با نصب دستگاههای پیشرفته کلیه تحرکات را تا عمق دمشق و جنوب سوریه رصد کند.
نتانیاهو با حمله نظامی روز چهارشنبه، نه‌تنها در صدد بود امنیت اسرائیل را تقویت ‌کند، بلکه به فکر بهبود موقعیت سیاسی خود در داخل نیز بود. همچنین رژیم صهیونیستی با حمله به جنوب سوریه با بهانه حمایت از دروزی‌ها، اهداف اشغالگری خود را دنبال کرد و به دنبال توسعه اشغالگری خود در این کشور از جولان تا سویدا و مناطق دیگر است. استراتژی اسرائیل که بر حملات پیش‌دستانه نظامی برای حذف تهدیدها پیش از شکل‌گیری‌ آنها مبتنی است، با حمله به سوریه در صدد سیطره عملی بر امورامنیتی در جنوب سوریه پس از خلع سلاح آن برآمده است.
جالب توجه اینکه نظر به سیاست دولت اسرائیل نسبت به دروزی‌های سوریه، آنها همچنان با تبعیض از سوی جامعه یهودی اسرائیل مواجه هستند. در ۱۹ ژوئیه ۲۰۱۸، کنست با اکثریت آرا قانون اساسی ملت-دولت را تصویب کرد که نژادپرستی و برتری یهودیان دامن می‌زند و اسرائیل را کشور و خانه ملی قوم یهود معرفی می‌کند . اگرچه دروزی‌ها با خدمت در ارتش سعی در فرار از تبعیض داشتند، اما پس از ترک خدمت سربازی، توسط جامعه یهودی مورد تبعیض قرار گرفته‌اند. اکثر آنها در یافتن شغل با مشکل مواجه هستند. دروزی‌هایی که مایل به زندگی در مناطق یهودی هستند، ملزم به پرداخت اجاره بهای بالاتر از حد متوسط هستند اسرائیل درست مانند آنچه در زمان اشغال بلندی‌های جولان انجام داد، در حال حاضر نیز در تلاش است تا در مناطقی از سوریه که جمعیت دروزی بالایی دارد، مداخله کند. از یک سو، در حال تحریک جمعیت دروزی در این منطقه علیه دولت جدید سوریه است، از سوی دیگر، با ارائه فرصت‌های خاص به آنها، تلاش می‌کند تا حمایت آنها را جلب کند
اسرائیل با هدف قرار دادن ساختمان ستاد کل ارتش در دمشق، پیامی سیاسی نیز به دولت جدید فرستاد. این حملات به بهانه دفاع از دروزی‌ها، بخشی از راهبرد بزرگ‌تر اسرائیل برای ایجاد نفوذنظامی و سیاسی قابل توجه در سوریه ، ضعیف کردن دولت مرکزی و ایجاد منطقه غیرنظامی در مرزهای جنوبی است . در وقایع اخیر سویدا، اسرائیل از دروزی‌ها در سوریه برای اهداف استراتژیک خود استفاده کرد. اسرائیل که ثبات در سوریه را تهدیدی برای منافع خود می‌داند، به مسئله دروزی ها دامن می‌زند تا منطقه را بی‌ثبات کرده و آن را برای اشغال خود آماده کند. دولت نتانیاهو این موقعیت را فرصتی دید تا دولت سوریه را بیش از پیش تضعیف کند و از دولت ضعیف موجود امتیازات بیشتر کسب کند .
روزنامه اطلاعات، ۳۱ تیر ۱۴۰۴.
https://www.ettelaat.com/news/103910
13🤬1
نگذارید غزه از گرسنگی و تشنگی بمیرد

جمیله کدیور

غیر از محاصره هوایی و زمینی و دریایی رژیم صهیونیستی علیه غزه از سال ۲۰۰۷ و تحمیل محدودیت های گسترده تر از۱۵ مهر ۱۴۰۲/ ۷ اکتبر ۲۰۲۳ بدین سو، اسرائیل از ۱۲اسفند ۱۴۰۳/۲ مارس ۲۰۲۵ بعد از پایان مرحله اول آتش بس سه مرحله ای، محاصره تقریباً کاملی را برای ورود اقلام حیاتی مورد نیاز مردم به غزه اعمال کرده است. وضعیتی که موجب شرایط فاجعه بار و بی سابقه ای در غزه شده، به گونه ای که به تعبیر کمیته بین‌المللی صلیب سرخ، غزه جایی است که وضعیت آن بدتر از جهنم روی زمین است.
به دلیل محدودیت های رژیم، بحران انسانی و قحطی در نوار غزه به سطحی بی‌سابقه رسیده و گرسنگی، تشنگی، نبود دارو و تجهیزات پزشکی جان بسیاری از غیرنظامیان را گرفته است . بعد از اینکهدر ۲ مارس ۲۰۲۵، اسرائیل مرزهای غزه را کاملاً بست و ورود تمام کمک‌ها و تدارکات به غزه، از جمله اقلام غذایی اساسی، آب آشامیدنی، دارو و شیر خشک را قطع کرد، طبق طبقه‌بندی یکپارچه فاز امنیت غذایی (IPC) از ماه مه ۲۰۲۵، حدود نیم میلیون نفر در غزه با گرسنگی فاجعه‌بار (فاز ۵ IPC) مواجه شده‌اند.
به گفته وزارت بهداشت فلسطین در روز جمعه ۳ مرداد/۲۵ ژوئیه، حداقل ۱۲۲ فلسطینی، از جمله ۸۳ کودک، از ماه مارس ۲۰۲۵ (اسفند ۱۴۰۳) بر اثر گرسنگی جان خود را از دست داده‌اند. طبق اعلام دفتر رسانه‌ای دولت در غزه، ارتش صهیونیستی، همچنان تمام گذرگاه‌های نوار غزه را بسته و مانع ورود ۷۶۴۵۰ کامیون حامل کمک‌های بشردوستانه و سوخت شده است. در همین چارچوب، ۶۵۰۰۰۰ کودک در معرض مرگ ناشی از گرسنگی قرار دارند و ۱۲۵۰۰ بیمار سرطانی و حدود ۶۰۰۰۰ زن باردار در خطر مرگ ناشی از نبود درمان و غذا هستند. به گفته این نهاد، رژیم اشغالگر عمداً ۴۲ آشپزخانه مردمی و ۵۷ مرکز توزیع کمک‌ها را هدف قرار داده و ۱۲۱ حمله علیه کاروان‌های امدادی انجام داده است.
این در حالی است که به جز کشتار شبانه روزی غیرنظامیان در چادرها و پناهگاهها و آوار خانه ها، هر روز، خبر از کشته شدن تعداد زیادی غیرنظامی بی گناه فلسطینی در غزه در حالی که در صف دریافت بسته های غذا ایستاده‌اند، می رسد. بر اساس برآورد سازمان ملل طی چند هفته گذشته حدود ۱۰۵۴ نفر در اطراف مراکز توزیع غذا و به طور خاص در نزدیکی بنیاد بشردوستانه غزه (GHF)– نهاد مشترک تاسیسی آمریکا و اسرائیل توسط ارتش رژیم صهیونیستی کشته شده‌اند. این بنیاد و نقاط توزیع کمک، به مناطقی برای تحقیر و تله‌های مرگ برای فلسطینی‌ها تبدیل شده‌اند و بیشتر از تعداد کسانی که واقعاً کمک دریافت کرده‌اند، باعث کشتار و جراحت افراد گرسنه شده است. در این مراکز، فلسطینی‌هایی که به امید دریافت غذا آمده‌اند، به هدف حملات مستقیم اسرائیل تبدیل شده اند. مراکزی که در آن واحد، هم ایجاد وحشت می کند و هم به خشم عمومی علیه مقاومت دامن زده می شود. ضمن اینکه مدعی ارسال کمک به غزه است، در عمل، چندان چیزی به دست مردم نمی‌رسد و حاضران اگر هدف قرار نگیرند، نوعا با دست خالی نزد خانواده خود بر می گردند.
8
فقط در غزه است که همزمان مردم هم از گرسنگی و سوء تغذیه می میرند، هم از تشنگی و آشامیدن آب آلوده، هم از بمباران مداوم شبانه روزی و هم برای دستیابی به معدود بسته های کمکی جهت رفع گرسنگی و همه این اتفاقات در مقابل چشم جهانیان و سکوت و بی عملی همگان، خصوصا جهان عرب و کشورهای اسلامی رخ می دهد.
نزدیک به ۲۲ ماه بی عملی و سکوت در مقابل این حجم از جنایت حیرت انگیز است. شاید به همین دلیل، ابو عبیده، سخنگوی گردان های القسام در آخرین پیام خود که حاوی نکات مهمی بود، لب به شکایت و شماتت گشود و گفت:
«ای سران امت اسلامی و عربی، ای نخبگان و احزاب بزرگ آن، ای علمای آن، شما در پیشگاه خدای عز و جل، خصم و طرف دعوای ما هستید، شما طرف شکایت ما در پیشگاه خدا هستید، گردن‌های شما سنگین از خون ده‌ها هزار بی‌گناهی است که با سکوت شما قربانی شدند، آیا امتی بزرگ، عظیم و پرافتخار، توان آن را ندارد که اندکی غذا، آب و دارو به مردمان گرسنه و در محاصره در نوار غزه برساند و جوی خون آنان را که به قصد ارعاب امت‌مان و برای درهم‌شکستن آن ریخته می‌شود، متوقف کند؟» انگشت اتهام ا بوعبیده به سمت طیفی گسترده، اعم از سران و نخبگان و احزاب و علمای بلاد اسلامی و عربی، قابل توجه است.
چند روز بعد از این سخنان، پیامی از سوی احمد الطیب، شیخ الازهر که در آن نسل‌کشی اسرائیل در غزه را محکوم کرده بود، صادر شد. در بخشی از این پیام آمده بود:
«الازهر قویاً تأکید می‌کند که گرسنگی عمدی و کشنده‌ای که توسط این اشغال نفرت‌انگیز بر مردم صلح‌جوی غزه تحمیل شده است، مردمی که به شدت به دنبال خرده نان یا یک فنجان آب هستند، در حالی که همزمان پناهگاه‌های آوارگان و مراکز توزیع کمک‌های بشردوستانه را با مهمات جنگی هدف قرار می‌دهد، یک جنایت نسل‌کشی تمام‌عیار است. علاوه بر این، هر کسی که به این رژیم سلاح بدهد، یا از طریق قطعنامه‌های همدستانه یا سخنان ریاکارانه آن را جسورتر کند، در این نسل‌کشی شریک است...» در این پیام، شیخ الازهر از همه بازیگران بانفوذ و قدرتمند درخواست کرده بود که«تمام توان خود را برای متوقف کردن این نهاد وحشی، وادار کردن آن به توقف کشتارهای سیستماتیک، تضمین ورود فوری کمک‌های بشردوستانه و امدادی و باز کردن تمام مسیرهای ممکن برای درمان بیماران و مجروحانی که وضعیتشان به دلیل هدف قرار دادن بی‌وقفه بیمارستان‌ها و مراکز درمانی توسط اشغالگران، که نقض آشکار همه قوانین الهی و کنوانسیون‌های بین‌المللی است، بدتر شده است، به کار گیرند.» بالتبع، مخاطب نخست این بیانیه دولت مصر بود که با بازگشایی گدرگاه رفح می توانست هم موجب ورود کمک های بشردوستانه به غزه شود و هم به ورود بیماران و مجروحین غزه به مصر کمک کند. این بیانیه اندک مدتی بعد از انتشار، با فشار ریاست جمهوری مصر و به بهانه به ثمرنشستن مذاکرات آتش بس از سایت های خبری و شبکه های اجتماعی حذف شد.
امروز در حالی که استراتژی های مختلف نظامی اسرائیل، از جمله آخرین مورد آن «ارابه های گیدعون» موجب تحقق اهداف اعلام شده رژیم نشده، با تحمیل سیاست گرسنگی می خواهد اراده غزه و مقاومت را در هم بشکند. نتانیاهو با پیشنهاد تشدید محاصره درصدد بود از طریق محاصره کامل غزه، موجب شورش مردم علیه حماس شود و حماس را وادار به تسلیم کند. رژیم صهیونیستی از سلاح گرسنگی به عنوان سلاح اصلی برای شکستن اراده مردم و تسلیم و کوچاندن آنها به عنوان بخشی از استراتژی نسل‌کشی سیستماتیک خود در غزه استفاده می کند؛ سیاستی برنامه‌ریزی‌شده برای نابودی یک ملت. طی این مدت گرسنگی و تشنگی سرنوشت مشترک ساکنان غزه از کوچک و بزرگ مردم عادی تا پزشک و خبرنگار و رزمنده مقاومت و نیروهای امدادی و خدماتی و... بوده است؛ واقعیتی که مرگ ناشی از آن به امری عادی بدل شده، در حالی که جهان تماشاچی بی‌عمل این جنایات بوده است. سکوت جامعه جهانی در قبال این فاجعه، همدستی آشکار با سیاست‌های اشغالگرانه رژیم صهیونیستی در به‌کارگیری سلاح تشنگی و گرسنگی علیه مردم غزه است.
رژیم صهیونیستی با موضوع کمک‌های بشردوستانه برای مردم غزه به عنوان بخشی از یک استراتژی نظامی برخورد می‌کند: محاصره کامل، ممانعت کامل از ورود کمک ها و دسترسی محدود با شرایط امنیتی سخت. این در حالی است که محاصره از آغاز جنگ تا کنون به‌طور کامل اعمال شده و پیشنهاد نتانیاهو به معنای قطع کامل هرگونه دسترسی به کمک‌ها حتی در شکل حداقلی آن بوده است. بنابراین، سیاست گرسنگی که از روز نخست جنگ به عنوان سلاحی علیه مردم غزه به‌کار گرفته شده، اکنون به شکلی فراگیر دنبال می‌شود. کار به‌جایی رسیده که مردم حتی به علف نیز دسترسی ندارند تا آن را برای تهیه نان آسیاب کنند؛ اقدامی که در ماه‌های قبل به آن روی آورده بودند.
گرسنگی فزاینده و کمبود غذای موجود، پزشکان و کادر پزشکی را تا حدی ضعیف کرده است که قادر به ارائه مراقبت‌های فوری به بیماران در بیمارستان‌های مملو از غیرنظامیان زخمی و دچار سوءتغذیه نیستند. آنها به شدت خسته اند و برخی در اتاق‌های عمل غش کرده‌اند. خبرنگاران هم به همین دلیل، مشابه همین وضعیت را دارند و در انجام کارهای خبری خود بعضا دچار مضیقه اند. بدن همه از بزرگ و کوچک تحلیل رفته و ضعیف شده است. بزرگترها غذای خود را، اگر غذایی باشد، در بین کودکان تقسیم می کنند و خود با آب و نمک و هر چند روز یک بار اگر نانی به دست آورند، با تکه نانی روزگار را می گذرانند. تعداد وعده های غذایی به یک وعده تقلیل یافته است. کودکان در صف های غذا از حال می‌روند، مادران یک قرص نان را بین کودکان گرسنه خود تقسیم می‌کنند. سرگیجه و عدم تمرکز و خستگی و بی حالی مفرط به دلیل تشنگی و گرسنگی افزایش یافته است. اینها واقعیتهای امروز غزه است؛ جایی که قحطی مهندسی شده، برخی از فلسطینی‌ها را به خوردن شن به جای آرد وادار کرده است. ۹۰٪ از کودکان غزه از سوء تغذیه حاد رنج می‌برند. زنان باردار و شیرده غذای کافی ندارند و در چنین وضعیتی چگونه می‌توانند نوزادان خود را تغذیه کنند؟ بیمارستان‌ها از سقط جنین مکرر به دلیل گرسنگی و مرگ کودکان به دلیل کم‌آبی یا ضعف شدید خبر می‌دهند. انواع بیماری ها به دلیلیل سوء تغذیه و آشامیدن آب آلوده سر به فلک کشیده است. بسیاری از مجبور بودن به انتخاب بین ماندن در محل کار یا بیرون رفتن برای جستجوی غذا برای خانواده‌های خود صحبت می کنند.
ماه‌هاست که مردم غزه در کنار مشکلات چندگانه‌ خود، اعم از حملات هوایی مستمر، محدودیت های گسترده برای ارسال کمک های بشردوستانه، گرسنگی و تشنگی، اعمال سیاست آوارگی و عدم امکان استقراردر یک مکان، با بی‌تفاوتی و سکوت بین‌المللی در مقابل جنایات وارده مواجهند.
فاجعه غزه، محاصره ۱۸ ساله آن، که با محدودیت‌های آب و غذا و دارو، تخریب عمدی زیرساخت‌ها و ... تشدید شده، همه سیاست‌های سیستماتیک یک رژیم جنایتکار برای شکستن اراده یک ملت هستند. در حالی که غزه گرسنه و تشنه است، جهان نظاره‌گر است. سازمان‌های بین‌المللی و سران کشورهای جهان به انتشار مواضع بی سر و ته تکراری و ابراز نگرانی های بدون هرگونه پشتوانه عملی بسنده می‌کنند. اگر جهان می‌داند چگونه به نهنگ های اقیانوس ها و حفظ گونه های در حال انقراض و گربه‌ها و سگ‌های ولگرد کمک کند، چگونه نمی‌تواند فکری برای مردم بی گناه غزه، خصوصا نوزادان و کودکان تشنه و گرسنه غزه نماید؟ قطعا اگر اراده ای بود، این نسل کشی ۲۲ ماه به طول نمی انجامید.
روزنامه اطلاعات، ۴ مرداد ۱۴۰۴.
https://www.ettelaat.com/news/104512

Https://www.tgoop.com/maktuob
14😢5
مینا گری های قرانی





سیدعطاءالله مهاجرانی
خانه و خانواده شهیدان (۳)
شهیدان تهاجم اسرائیل در جنگ تحمیلی ۱۲ روزه، نه تنها خود نشانه‌های راه هستند و به تعبیر قرآن مجید «درجات» اند، بلکه خانه و خانواده‌شان نیز چراغ راه و روشنایی بخش اند. پس از شهادت عزیزان، برخی اعضای خانواده‌ شهدا مثل مادر شهیدان پرافتخار محمد و حسن باقری (افشردی) و نیز همسر شهید غلامعلی رشید سخن گفتند. مادر شهیدباقری در وضعیتی سخن می‌گفت که فرزندش محمد و عروسش اشرف و نوه‌اش فرشته با هم شهید شده بودند. همسر شهید غلامعلی رشید نیز همزمان شوهر و پسرش امین‌عباس شهید شده بودند. سخنانشان عادی نبود؛ روی دیگر سکة زر سرخ خون شهیدان بود؛ آینه‌هایی بودند که خون فرزندان شهید یا همسر و فرزند شهید خود را بازتاب می‌دادند. در سخنانشان طمأنینه و توکل مثل آفتاب می‌تابید. پیداست آن شهیدان عزیز به حضور خود، با سلوک خود خانه‌ها را مثل «آیه نور» فروزنده و پر تلألؤ ساخته‌اند. از سوی دیگر در این خانه‌ها، شهیدان از صفای مادر و همسر و فرزندان روشنایی گرفته‌اند. 
مرگ برای بسیاری که اسیرِ داشته‌های خویش‌اند، تاریک و ناخواستنی است؛ از مرگ می‌گریزند. برای شهیدان، مرگ ْ پرواز است و ورود به جهانی بس گسترده‌تر و عمیق‌تر و روشن‌تر، برای شهیدان مرگ از زندگی این جهانی خواستنی‌تر است. به جای گریز از مرگ، شوق شهادت دارند. 
امام علی علیه‌السلام در «خطبه متقین» ازجمله صفات پارسایان، به همین نکته اشاره کرده‌اند: «چنان به بلا خو گرفته‌اند که گویی در آسودگی به سر می‌برند. اگر مدت عمری نبود که خدا برایشان مقرر داشته، به سبب شوقی که به ثواب و بیمی که از عذاب دارند، چشم برهم زدنی جانشان در بدن قرار نمی‌گرفت.»  تأثیر این مطالب چنان بود که با پایان‌یافتن سخن امام،‌ همّام یار امیر مؤمنان(ع) فریادی از عمق جان برکشید و مانند آرش با تیر فریاد، مرغ روحش پرواز کرد!  مولانا در توصیف این عاشقان جانباز است که می گوید:
چیست با عشق آشنا بودن؟
به جز از کام دل جدا بودن؟
او فدایی است، هیچ فرقی نیست
پیش او مرگ و نَقل، یا بودن
این شهیدان ز مرگ نشکیب اند
عاشقان اند بر فنا بودن
از بلا و قضا، گریزی تو
ترس ایشان ز بی بلا بودن
در چنین دولت و چنین میدان
ننگ باشد ز مرگ، لنگیدن
عاشقانِ تو را مسلّم شد
بر همه مرگها بخندیدن
فرعهای درخت لرزانند
اصل را نیست خوف لرزیدن
باغبانان عشق را باشد
از دل خویش میوه برچیدن
شِشه۱ می‌گیر و روز عاشورا
تو نتانی به کربلا بودن
چنین شوقی و چنین نگاهی و افق روشنی را در یادداشت روز عرفة سردار غلامعلی رشید دیدم. آن نوشته عادی نیست؛ به‌ویژه که به مصداق «گواه عاشق صادق در آستین باشد»، با شهادت او امضا شده و آفتاب خون شهیدان بر آن تابیده است. این نوشته ازجمله مهمترین اسناد شناخت گوهر انقلاب و تجلی ایمان و مقاومت در جان انسان عاشقی است که تمام عمر خود را در جهاد و مقاومت و شهادت گذرانده است. می‌توان گفت همانند شهید قاسم سلیمانی، شهید رشید از مهمترین شخصیت‌های استراتژیک نظامی ایران در تاریخ انقلاب بود. شهادت فقط زمانی نبود که شهید شد، او با شهادت زیست و در زندگی، شهید بود و با شهادت معاشقه می‌کرد.
یادداشت روز عرفه
شهید رشید نوشته است: 
«خدا کند جان این حقیر گرفته شود به دست مبارک حضرت عزرائیل(س)… هرگز فکر نمی‌کردم این‌قدر زنده بمانم! در آستانه ۷۲ سالگی‌ام! قبل از انقلاب، تصور ما این بود که قبل از سی سالگی شهید می‌شویم؛ در جنگ به گونه‌ای دیگر. در طی این ۳۷ سال پس از جنگ، انبوه کارهای ستادی و قرارگاهی در این سطح ( سطح راهبردی و عملیاتی)، یک روز ما را رها نکرده است. هر روزِ این سالها، حقیقتاً هفته‌ای به لحاظ زمانی بر ما می‌گذرد و روز که تمام می‌شود، از غروب آن، به فکر ادامه کار در فردای آن می‌شویم.
حضورم در منزل در حد یک ساعت، گاه کمی بیشتر، قبل از نماز مغرب و عشاست (برای شام) والسلام! و به خانواده و عباس‌آقا می‌گویم: فکر کنید جانباز قطع نخاعی‌ام و مثل آدمهای متعارف نمی‌توانم وقت بگذارم حتی نیم‌ساعت هم‌کلام شدن! نمی دانم سرّ باقی ماندن ما در این دنیا در دهة سبعین چیست!
 دلم می‌خواهد با آن فرشته و مَلکی که هر شب فرود می‌آید و صدا می‌زند (به فرمایش رسول خدا صلی الله علیه و آله): «یا ابناء السَّبعین! نُودی لکم، فَاَجیبُوا»، بگویم: بابا! ما هنوز هم به لحاظ شرایط کاری در ردیف ابناء العشرین هستیم که صدا می‌زنید: «جِدّوا و اجتَهدوا!»... در حالی که جسم ما از ابناء الستّین که آن فرشته صلا می‌زند: «زَرعٌ آنَ حَصاده» گذشته است. (شما مانند زراعت و کِشتی هستید که درو کردنش نزدیک شده است!)۲ ذکر خفی ما شده است: انّا لله و انّا الیه راجعون!… فراوان... خوشا به حال شهدا!
برادر شما رشید
۱۵/ ۳/ ۱۴۰۴»
12👏1
این متن با جوهر ایمان و با شهد شیدای خون شهید در روز عرفه در روز نمادین ۱۵ خرداد نوشته شده است. هم روایت زندگی است. هم روایت گذار عمر از دهه شصت که هنگام درو است و به تعبیر حافظ:
مزرع سبز فلک دیدم و داس مَه نو
یادم از کِشتة خویش آمد و هنگام درو
به دهه هفتاد زندگی اشاره می‌کند. روز عرفه است و روز «شناخت خویش»، نگاهی به زندگی و بختی بیدار و عمری مبارک که سرشار از تلاش و مجاهده بوده است. روایت آرمان و رؤیای شوق شهادت! از این روایت و ذکر خفی که فراوان زمزمه می‌کرد تا لحظه شهادتش، هشت روز گذشت؛ به شماره درهای بهشت! شهیدان از هر دری که بخواهند، وارد بهشت می‌شوند. بهشت از آنِ ایشان است، لَهمُ  الجنّه!
متن دست‌نوشت سردار غلامعلی رشید شگفت‌انگیز است؛ هم از رابطه‌اش با خانواده سخن می‌گوید، هم از رابطه‌اش با کار و مسئولیت، و هم از رابطه با خود که در دهه هفتم عمر،  می‌بایست مانند جوانان بیست ساله، تمام وجودش سرشار از تکاپو و جهاد و جدیت باشد. روایت رابطه با خداوند است که به آن سه رابطه معنا می‌بخشد. «ذکر خفی فراوان»، بازگشت به خدا! 
کتاب‌های مفصل عرفانی در هزاران صفحه که آکنده از دریای واژگان‌اند؛ مدرسه‌ها که پر از قیل و قال دلگیر بحث است. اگر گوهر و عصارة همه کتاب‌ها و درس و بحثها را بتوانیم فراهم کنیم، زیباتر و رساتر از این یادداشت روز عرفة سردار شهید قهرمان ملی ما، غلامعلی رشید نمی‌شود. 
به روایت همسر بسیار فرزانه و سخندان و آینده‌بینش: غلامعلی رشید «تنهاترین سردار» بود؛ برای اینکه او خودش را نمی‌دید، رو به دوربین نبود! سبک زندگی و سلوک او بسیار به سردار شهید قاسم سلیمانی شباهت داشت؛ سردارانی که خود را نمی‌دیدند. باور داشتند که پیش خدا چیزی کم نمی‌شود و آن که باید ببیند، می‌بیند. 
بدیهی است که خانه آنان که «مشکاتِ مصباح» وجود  آنان است، به اذن خداوند اعتلا و رفعت پیدا می‌کند. در سوره نور و بی‌درنگ پس از آیه شگفت‌انگیز نور که درباره‌اش در مقدمه پانزدهم میناگری نوشته‌ام، سخن از خانه‌هاست: «فی بیوت...» از آسمان‌ها و زمین که تجلی گاه نور خداوندند، به خانه‌هایی در زمین بازمی‌گردیم. به خانه‌های روشن!
روشن است این خانه، گویی آنِ کیست؟
ما  غـلام  خانـه‌های روشـنی
«فِی بُیُوتٍ أذِنَ الله أن تُرفَعَ و یُذکَرَ فِیهَا اسمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالغُدُوِّ و الآصَال: در خانه‌هایی که خدا رخصت داده که [قدر و منزلت‌] آنها رفعت یابد و نامش در آنها یاد شود. در آن [خانه‌]ها هر بامداد و شامگاه او را نیایش می‌کنند...» (نور، ۳۶).
بیت مشکات است و اهل خانه مصباح. کدام مصباح درخشنده‌تر از خون شهید که روشنایی‌اش ذاتی است. خونی که لباس نمازگزار را آلوده می‌کند، وقتی خون شهید باشد، می‌توان شهید را با همان پیکر زخمی و جامه آغشته به خون دفن کرد. او نه به غسل نیاز دارد و نه به کفن!
خون شهیدان را ز آب اولی‌تر است
این خطا از صد صواب اولی‌تر است! 
 غوطه‌زدن در خون، بسی فراتر و پاک و پیراسته‌تر از غسل در اشک است که حافظ سرود:
غسل در اشک زدم کاهل طریقت گویند:
پاک شو اول و پس دیده بر آن پاک انداز
گویی آیه نور که از روشنایی خداوند در آسمان‌ها و زمین سخن می‌گفت، اکنون خانه‌ها را مصادیقی عنوان می‌کند که شبیه آسمان‌ها و زمین جلوه‌گاه نور خداوندند. با چنین تجلیی، این خانه‌ها اعتلا و رفعت پیدا می‌کنند: والایی و بالایی می یابند. چنانچه در محله‌ای همة خانه‌ها یک‌طبقه باشد، اگر خانه‌ای دو یا سه‌طبقه باشد، توی چشم است،  قرآن مجید  نیز از خانه‌هایی سخن می‌گوید که رفعت یافته‌اند و نمایان شده اند. این رفعت با عنایت و اذن خداوند میسر شده است. به تعبیر ابن‌عباس: این خانه‌ها برای اهل آسمان، مانند ستارگان آسمان برای اهل زمین درخشنده و تابنده‌اند.
درباره خانه‌ها (بیوت) دو تفسیر مطرح شده است: 
۱ـ برخی مفسران مصداق خانه‌ها را «مساجد» تلقی کرده‌اند. 
۲ـ برخی نیز همة خانه‌هایی گرفته‌اند که مصداق آیه باشد؛ یعنی غیر از مساجد را نیز مشمول آیه دانسته‌اند، برای نمونه طبری ـ مفسر و مورخ بزرگ ایرانی ـ در تفسیر جامع البیان در ذیل آیه می‌نویسد: «مراد از بیوت، همة خانه‌هاست. از عکرمه روایت شده است که گفت: هی البیوت کلها.» در تفسیر کبیر امام فخر رازی می‌توان نکته‌های نابی یافت: «ظاهره أنّها کانت بیوتاً قبل الرّفع، فأذِن الله أن تُرفع: چنین به نظر می‌رسد که مراد خانه‌هایی است که با اجازه خداوند رفعت یافته‌اند»؛ یعنی خانه‌هایی عادی و معمولی بوده‌اند. عنایت و اذن خداوند به آن خانه‌ها رفعت داده است. 
مراد از رفعت خانه چیست؟
13
بدیهی است که مراد شکل و شمایل خانه نیست؛ چنان‌که بیت‌الله الحرام که از سویی رفیع‌ترین خانه جهان است، چنان‌که مشاهده می‌کنیم، برجها و آسمانخراش‌هایی در کنار و بلکه پیوسته به مسجدالحرام ساخته‌اند که درنتیجه خانه کعبه دیگر به‌سختی از فاصله مشاهده می‌شود. روایت شده است که خانه کعبه در روزگار پیامبر اکرم (صلوات الله علیه و آله) از غار حرا دیده می‌شد. اگر به جبل النّور رفته باشید، دیده‌اید که شکل قرار گرفتن تخته‌سنگ‌ها در غار، به گونه‌ای است که انگار پلک چشم گشوده غار رو به مکه است و بدین ترتیب وقتی پیامبر(ص) برای نیایش و خلوت به غار حرا می‌رفت، می‌توانست مسجدالحرام را ببیند. 
خانه در حقیقت گوهر و روحش چیز دیگری است. از جنس روح است، جان است و به روایت سیمین بهبهانی که ملت بزرگ ایران در این ایام عاشورایی در هیأت‌های مذهبی شعر او را خواندند و از ایران گفتند:
دوباره  می‌سازمت  وطن
اگرچه با خشتِ جان خویش 
ستون به سقف تو می‌زنم
اگرچه  با  استـخوان  خویش
خانه دیگر از چنس خاک نیست. از جنس جان است، گرامی‌تر از جان است. مگر نه این است که عزیزترین و فداکارترین فرزندان ایران، جان شیرین خویش را فدای میهن عزیز کرده‌اند؟ وطنی که از جنس تمدن و فرهنگ و اخلاق و آئین و دین و آزادی و آزادگی است. این ارزش‌هاست که به خانه معنا می‌دهد و خاک، آسمانی می‌شود. خون شهید طهارت پیدا می‌کند. نام شهید می‌ماند. خانه‌ها در محله‌ها و شهرها و در ایران رفعت پیدا می‌کنند؛  مثل خانه شهیدان قهرمان، فرزندان رشید ملت ایران: شهید قاسم سلیمانی، برادران شهید باقری، شهید غلامعلی رشید و همه شهیدان که خود درجه شدند. بهشت شوق دیدارِ آنان را دارد. به سویشان آغوش می‌گشاید. خانه‌شان مشکات است. در بر گیرندة مصباح تابندة خون شهیدان است. رحمت و رضوان الهی بر آنان.
ادامه دارد
پی‌نوشت‌ها:
۱. ششه: شش روز بعد از عید فطر که روزه داشتن در آنها مستحب است.
۲. اشاره به بخشی از سخن پیامبر اکرم (ص) است که فرمود: خداوند فرشته‏ای را آفریده و هر بامداد می‏آید و فریاد می‏زند:
یَا أبنَاءَ العِشرِینَ، جِدُّوا و اِجتَهِدُوا: ای بیست ساله ها، تلاش و کوشش کنید!
و یَا أبنَاءَ الثَّلاَثِینَ، لاَ تَغُرَّنَّکُمُ اَلحَیاۀُ اَلدُّنیا: ای سی ساله‏ها، زندگی دنیا شما را نفریبد!
و یَا أبنَاءَ الأَربَعِینَ، مَا ذَا أعدَدتُم لِلِقَاءِ رَبِّکُم: ای چهل ساله‏ها، برای دیدار پروردگارتان چه آماده کرده‏اید؟
و یَا أبنَاءَ الخَمسِینَ، أتَاکُمُ اَلنَّذِیر: ای پنجاه ساله‏ها، بیم دهنده  به سویتان آمد!
و یَا أبنَاءَ السِّتِّینَ، زَرعٌ آنَ حَصَادُه: ای شصت ساله‏ها، وقت درو رسیده است!
و یَا أبنَاءَ السَّبعِینَ، نُودِیَ لَکُم فَأجِیبُوا: ای هفتادساله ها، شما را می‏خوانند، پاسخ دهید!
و یَا أبنَاءَ الثَّمَانِینَ، أتَتکُمُ اَلسَّاعَۀُ و أنتُم غَافِلون: ای هشتادساله ها، مرگ آمد و شما غافلید!
سپس فرشته می‏گوید: «اگر بندگان اهل طاعت و مردان فروتن و کودکان شیرخوار و جانوران بی‏گناه نبودند، قطعاً عذاب بر سرتان فرو می‏ریخت.» حسن بن ابی الحسن دیلمی، ارشاد القلوب، ج۱، ص۳۲؛ میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل،  ج۱۲، ص۱۵۷.
 روزنامه اطلاعات شنبه ۴ مردادماه ۱۴۰۴
18
روزنامه ایران، حسب حال، سه شنبه ۷ مرداد ۱۴۰۴ وزن سنگین سیاست (۲)
سید عطاءالله مهاجرانی
زمستان سنگین است و بهار سبک! بورانِ زمستانی، طوفانِ برف سنگین است و نسیم بهاری سبکبال. شاید بهتر از هر کسی سنگینی و سهمگینی زمستان درون و برون را «اخوان ثالث» در شعر معروف «زمستان» سروده است:
« سلامت را نمی‌خواهند پاسخ گفت
سر‌ها در گریبان است.
حدیثی گر شنیدی قصه سرما و دندان است!»
سیاست در شوروی سابق یا در نظام‌های استبدادی مانند زمستان سنگین است. «هشام مطر» (متولد ۱۹۷۰) رمان‌نویس اهل لیبی که بسیار خوش درخشیده است، در اولین رمان خود با عنوان «کشور مردان» آنچنان سیمای سیاه، تباه و قیراندودی از لیبی زمان قذافی ترسیم می‌کند که نفس ما می‌گیرد. مثل صدام که گفته می‌شد به اندازه جمعیت عراق، تابلوها، تصاویر و مجسمه‌های صدام در همه جای عراق حضور دارد. هر کس در عراق زمان صدام در هر اداره‌ای که بود، وقتی رایانه‌اش را روشن می‌کرد، تصویر صدام پدیدار می‌شد که لبخند دندان‌نما می‌زد. تمام وزیران و مقامات سیاسی و نظامی و امنیتی می‌بایست به اجبار در خانه‌های سازمانی زندگی می‌کردند که تمام گفت‌و‌گوها در همه اتاق‌ها شنود می‌شد. گاه برای در امان ماندن از شنود برای گفت‌و‌گو به پشت بام می‌رفتند! که البته پنهان نمی‌ماند و آغاز ماجرا بود. در لیبی هم به روایت هشام مطر همین بود. سایه قذافی بسیار سنگین بود. راوی حکایت پسر نُه ساله که نامش سلیمان است، ‌از آزاد شدن پدرش با صورت خرد شده از زندان است. مادرش تمام آینه‌ها را از توی خانه جمع کرده بود. پدرش با حالتی مثل عرب‌های بادیه‌نشین که در بیابان دچار طوفان شن می‌شوند و صورتشان را می‌پوشانند، صورتش همیشه پوشانده بود. برق چشمانش دیده می‌شد. یک چشمش از حالت طبیعی و تقارن خارج شده بود. میهمانان که به خانه می‌آمدند، تا می‌خواستند سخنی بگویند، پدرش به قاب بزرگ عکس قذافی که به دیوار نصب شده بود اشاره می‌کرد، یعنی ایشان حضور دارند، نبایست سخنی گفت. در ایران عصر پهلوی دوم تمام کتاب‌های درسی ما با عکس شاه و فرح و اشرف و ولیعهد آغاز می‌شد. در تمام کلاس‌های درس دبستان، دبیرستان و دانشگاه و در تمام مساجد عکس شاه به دیوار نصب شده بود. در مساجد عکس شاه عکس با احرام در خانه خدا بود. در تمام سینما‌ها در آغاز هر فیلمی سرود شاهنشاهی پخش می‌شد، فیلمی از شاه و خانواده سلطنتی و در پایان فیلم شاه، همه مردم به قول تاجیک‌ها «ایستاده مانده»، کف می‌زدند. مجسمه شاه در میدان مرکزی همه شهرها وجود داشت. خیابان اصلی هر شهری نامش خیابان پهلوی بود، بعد خیابان فرح و خیابان ولیعهد.
در سال ۱۳۶۵ به همراه آیت‌الله اسدالله بیات و آیت‌الله زین‌العابدین قربانی و دکتر محمد اصغری سفری به سوریه داشتیم. مرحوم دکتر صادق آیینه‌وند، رایزن فرهنگی ایران، میهماندار ما در سوریه بود. ترتیبی داد تا ما به حلب و نیز برای زیارت مرقد عمّار به رقّه برویم. از دمشق تا حمص و حماه و معرّة النعمان، زیارت مرقد ابوالعلاء معری و حلب تا رقّه و تا کنار فرات رفتیم و بازگشتیم. در تمام شهرهای مسیرمان، حتی در بیابان‌ها اگر تپه‌ای دیده می‌شد؛ بر بلندا یا دامنه تپه‌ها مجسمه طلایی یا برنزی حافظ اسد می‌درخشید. دست راستش را تا شانه بالا گرفته بود؛ دست پولادین قدرت بود بر سر مردم سوریه. او نتوانست دست مدارا و محبتش بر دل‌های مردم باشد. در حلب برای نماز جماعت به مسجدی رفتیم. مردی میانسال در مسجد با شوق به سوی ما آمد و با اصرار ما را برای ناهار به خانه‌اش برد. برایمان ناهار درست کرد. خانواده‌اش در سفر بودند. از دست ستم و استبداد عاصی شده بود. گفت پسرش در زندان است. عروس جوانش می‌خواسته خودکشی کند و از همان عروس سه تا نوه یک تا پنج ساله دارد.
👏62👎1
به گمانم سرانجام صدام حسین در عراق و قذافی در لیبی و خاندان اسد در سوریه و خاندان پهلوی در ایران و نظام شوروی، به دلیل سنگین بودن وزن سیاست در جامعه و زندگی مردم بود. مردم در دفاع به خیابان نیامدند. به تعبیر پابلو نرودا «از پشت پنجره به خیابان نگاه کردند!» در روز مبادا به خیابان نیامدند. گفته شده است که «القَسْرُ لا یدوم» حرکت یا رفتار مبتنی بر فشار و اجبار ماندگار نیست. ما در ایران و در نظام جمهوری اسلامی می‌بایست از این پنج سرنوشت عبرت بگیریم. مردم ایران به رغم همه نارسایی‌ها، ناترازی‌ها، آزردگی‌ها و توطئه بسیار سنگین سالیان متمادی جنگ روانی برای جدا کردن آنان از نظام، جدا کردن جمهوری اسلامی از ایران، جدا کردن ایران از اسلام، جدا کردن شیعه از سنی، جدا کردن اقوام ایرانی فارس و ترک و کرد و بلوچ و عرب و… از یکدیگر، که به عنوان استراتژی آمریکا و اسرائیل و اروپا و هم‌پیمانان، سال‌هاست پیگیری می‌شود، به گونه‌ای در میدان دفاع از کشور و بالطبع نظام حضور پیدا کردند که حیرت همگان از دوست و دشمن و تحسین ناظران را بر انگیخت. آیت‌الله خامنه‌ای در سپاسگزاری از مردم ایران از تعبیر «هزار بار تشکر» استفاده کردند.
بسیار خب، این حضور بایست یکی از دستاوردهایش تجدید نظر منطقی و اندیشیده و سنجیده در برخی راهبردها، سیاست‌ها و کاهش وزن سنگین سیاست باشد. مردم بایستی نشانه‌هایی را ببینند که مطلقاً برای نظام هزینه‌ای در بر ندارد. بلکه برعکس تداوم آن شیوه‌ها خسارت‌بار و هزینه‌افزاست. به دو مورد مشخص در کاهش سنگینی وزن سیاست اشاره می‌کنم.
یکم: نظارت استصوابی شورای نگهبان در انتخابات مجلس و ریاست جمهوری و خبرگان، به گونه‌ای که اعمال شده است؛ قابل دفاع نیست. نخبگان و مردم را به حاشیه رانده است. در انتخابات مجلس به گونه‌ای رفتار شده است که افراد با صلاحیت که لزوماً دغدغه حفظ اعتبار و آبرویشان را هم دارند، جریده می‌روند و کناره می‌گیرند و نامزد نمی‌شوند. مردم حضورشان در انتخابات در ‌گذار سال‌ها کاهش یافت و به زیر 50 درصد رسید. شما درصد آرای نامزدهای دوره اول مجلس شورای اسلامی در سال ۱۳۵۸ را مقایسه کنید با دوره فعلی مجلس. ببینید تعداد رأی 
10 نفر اول دوره اول مجلس با 10 نفر دوره فعلی، با توجه به جمعیت ایران در هر دو زمان، چه تفاوت دهشتناکی دارد! البته به لحاظ شخصیت سیاسی و فکری و علمی، که داستان دیگری است و اصلاً قابل قیاس نیستند؛ چیز دیگری است! این هم دستاورد نظارت استصوابی که در مجلس پنجم به ابتکار همانانی که اکنون پشیمانند؛ بعد از ۳۰ سال چه دستاوردی داشته است.
افرادی انتخاب می‌شوند که تماشایی‌اند. در انتخابات ریاست جمهوری و حتی خبرگان، چهره‌هایی صلاحیت‌شان احراز نمی‌شود یا مردود می‌شوند که از مهم‌ترین شخصیت‌های انقلاب بوده و هستند. اگر این شیوه اصلاح شود شاهد تشکیل مجالسی با کیفیت مطلوب خواهیم بود، همان که گفته شده است «مجلس عصاره فضایل ملت است»؛ مجلسی که بایست بیشترین نسبت را با ملت ایران داشته باشد.
دوم: برخی منتقدان، حتی اگر زبان تیز و تندی هم داشته باشند، که دارند، اما می‌دانیم که افراد مستقل و دلسوزی هستند. جای اینان در زندان نیست. آنان که به هر ترتیب حرفشان را می‌زنند. چرا با نگه‌داشتن آنان در زندان برایشان اعتبار و مشروعیت اضافی و ناخواسته ایجاد کنیم که نتوان به نقد نظر و آرای آنان پرداخت!؟
درباره مبانی فکری، نظری و سیاسی اصلاحات ساختارشکن که با احتیاط اصلاحات ساختاری بیان می‌شود، نقد جدی وجود دارد. اما به دلیل اینکه مطرح‌کنندگان در حبس یا حصرند، فضای مناسب و منطقی برای نقد و بررسی چنان‌که شایسته است فراهم نیست. نمی‌توان سخنی گفت. این افراد بایست آزادانه در منظر عمومی نظریات‌شان را مطرح کنند. طرفداران‌شان و منتقدان سخن بگویند. این شیوه حتماً به خیر و مصلحت کشور و ملت و نظام و نیز خود همان افراد است.
 بایزید در بسطام بر منبر نشسته بود. مسجد سرشار از جمعیت بود. فردی برخاست و گفت: «خداوند رحمت کند کسی را که برخیزد و گامی جلو بیاید!» بایزید سکوت کرده بود. گفت: «تمام سخن همین بود که این مرد گفت!» و از منبر پایین آمد.
  برخیزیم و گامی فراپیش نهیم!
👍2519👏7👌2🔥1🙏1
راه حل دو کشوری؛ خیال پردازانه یا امر ممکن؟
جمیله کدیور
۲۲ ماه پس از شروع جنگ غزه و کشتار بیش از ۶۰هزار فلسطینی و تخریب و ویرانی قریب به اتفاق زیرساخت ها و اماکن غزه، در حالی که اسرائیل به دلیل جنگ نسل کشی و گرسنگی در نوار غزه با انزوای سیاسی فزاینده ای در بین افکار عمومی جهان و محکومیت ها، تحریم ها، اخراج فزاینده شهروندانش خصوصا در کشورهای اروپایی و احساسات خصمانه بی سابقه نسبت به اسرائیلی ها در سراسر جهان روبرو است، در اقدامی دیرهنگام موج جدید و دومینوواری از تحرکات دیپلماتیک برای به رسمیت شناختن کشور فلسطین آغاز شده است.
بعد از اینکه رئیس‌جمهور فرانسه، امانوئل مکرون، در ۲۴ ژوئیه ۲۰۲۵/ ۲ مرداد ۱۴۰۴ اعلام کرد که در ماه سپتامبر کشورش رسماً فلسطین را به‌عنوان یک کشور به رسمیت خواهد شناخت، و در پی کنفرانس سه‌روزه «راه حل دو کشوری» سازمان ملل (۲۸-۳۰ژوئیه ۲۰۲۵/ ۶-۸مرداد ۱۴۰۴) با میزبانی مشترک فرانسه و عربستان، با هدف مشخص‌سازی گام‌های عملی، غیرقابل بازگشت و دارای جدول زمانی برای اجرای راه‌حل دو‌کشوری و تأسیس هرچه سریع‌تر کشور مستقل فلسطین، وزرای خارجه پانزده کشور استرالیا، کانادا، آندورا، فنلاند، فرانسه، ایسلند، ایرلند، لوکزامبورگ، مالت، نیوزیلند، نروژ، پرتغال، سان‌مارینو، اسلوونی و اسپانیا - مشتمل بر ۹ کشوری که تاکنون فلسطین را به رسمیت نشناخته بودند - با صدور بیانیه‌ای مشترک اعلام کردند «ما یا پیش‌تر کشور فلسطین را به رسمیت شناخته‌ایم، یا تمایل خود را برای این اقدام ابراز کرده‌ایم و یا با رویکردی مثبت در حال بررسی آن هستیم.» این کشورها ضمن اینکه از دیگر کشورهای جهان خواستند برای به رسمیت شناختن کشور فلسطین اقدام کنند، شناسایی فلسطین به‌عنوان یک کشور مستقل را «گامی ضروری در مسیر تحقق راه‌حل دو کشوری» عنوان کردند. رسانه‌های اسرائیلی این اتفاق را «سیلی دیپلماتیک» جدیدی به دولت بنیامین نتانیاهو توصیف نمودند.
شرکت‌کنندگان در این کنفرانس تشکیل فوری کمیته انتقالی در غزه زیر نظر تشکیلات خودگردان فلسطین را ضروری دانستند و اعلام کردند «ما متعهد به برداشتن گام‌های زمان‌بندی‌شده برای اجرای راه‌حل دو کشوری شده‌ایم» و خاطرنشان کردند که «محدوده زمانی برای دستیابی به یک کشور فلسطینی ۱۵ ماه است.» در بیانیه پایانی حاضران در این کنفرانس آمده است: «راه‌حل دو کشوری تنها مسیر تحقق آرمان‌های فلسطینی‌ها و اسرائیلی‌هاست» و بر «ضرورت تأسیس کشوری مستقل برای فلسطینی‌ها که در صلح در کنار اسرائیل زندگی کند» تأکید شده است. بر اساس پیش‌نویس بیانیه پایانی کنفرانس بر لزوم «تأمین امنیت برای فلسطینی‌ها و اسرائیلی‌ها در روز بعد» تاکید شده و آمده است که «در غیاب راه‌حل دو کشوری، این نزاع عمیق‌تر خواهد شد.» شرکت‌کنندگان در این کنفرانس همچنین تاکید کردند که حماس باید «گروگان‌ها را آزاد کند و به حکمرانی خود در غزه پایان دهد.»
روز سه‌شنبه۲۹ ژوئیه/ ۷مرداد هم کی‌یر استارمر، نخست‌وزیر بریتانیا، که از سوی بخش گسترده ای از حزب کارگر تحت فشار بود، تهدید کرد اگر اسرائیل به شروطی نظیر توقف جنگ در غزه، توقف شهرک‌سازی در کرانه باختری و بازگشت به مذاکرات واقعی صلح تن ندهد، دولتش در سپتامبر فلسطین را به رسمیت خواهد شناخت. در همین حال، گفته شد بریتانیا با همکاری فرانسه و آلمان روی طرحی مشترک برای صلح کار می‌کند. آلمان نیز در چرخشی آشکار نسبت به ماه‌های گذشته که تا پیش از این، مخالف هرگونه به‌رسمیت‌شناختن فوری فلسطین بود، در آستانه سفر وزیر خارجه اش به اسرائیل از به رسمیت شناختن کشور فلسطین و آغاز فوری این روند سخن گفت و تأکید کرد که راه‌حل دوکشوری از طریق مذاکره تنها راه رسیدن به صلح، امنیت و کرامت برای هر دو طرف است.
به این ترتیبب، با توجه به اتفاقات پیش گفته، در حالی‌که چندین دور مذاکرات آتش بس بی نتیجه مانده و جنگ غزه به بن‌بست نظامی رسیده و بحران انسانی و افزایش قربانیان گرسنگی تحمیلی، تصویر رژیم صهیونیستی را به‌شدت مخدوش و اسرائیل را به رژیمی منفور و منزوی در جهان تبدیل کرده، به نظر می‌آید کشورهای دیگری هم به این حرکت بپیوندند و نشست مجمع عمومی سازمان ملل در ماه سپتامبر نقطه عطف مهمی در شناسایی رسمی کشور فلسطین از سوی جامعه بین‌المللی و انزوای رژیم صهیونیستی شود و رژیم را در آستانه یکی از شدیدترین بحران‌های دیپلماتیک خود از زمان اشغال فلسطین در سال ۱۹۴۸ قرار دهد.
6👍2🥰1
طبیعی است که هرگونه تلاشی که در سطح بین‌المللی برای حمایت از مردم فلسطین و حقوق مشروع آنها انجام شود، مهم، قابل تقدیر و خوشایند است. با این همه، به رغم اهمیت اظهارات مقامات و بیانیه های صادره طی روزهای گذشته از سوی کشورهای مختلف، خصوصا پس از مدتها انکار، اغماض و چشم پوشی نسبت به جنایت های اسرائیل، این حقیقت اساسی را نباید نادیده گرفت که بدون اراده جدی، به رسمیت شناختن کشور فلسطین به تنهایی هرگز فلسطینی‌ها را به پایان دادن به اشغال اسرائیل و تشکیل یک کشور مستقل واقعی نزدیک‌تر نمی کند. با وجود اینکه فلسطین پیش از این توسط ۱۴۷ کشور از ۱۹۳ کشور عضو سازمان ملل به رسمیت شناخته شده، این شناسایی تاکنون از جنایت های رژیم در سرزمین های اشغالی نکاسته و هیچ تغییری در وضع فلسطین و تحقق حقوق مشروع فلسطینیان ایجاد نکرده و اسرائیل با استمرار سیاست های استعماری و تبعیض آمیز، و با مصونیتی آهنین، اشغالگری خود را توسعه داده، با گسترش شهرک نشین های صهیونیستی در مناطق اشغالی ۱۹۶۷ موقعیت خود را در سرزمین های فلسطینی تثیبت کرده و بی توجه به محکومیت ها توسط نهادهای بین المللی، قوانینی برای تحکیم سلطه و اشغال خویش بر این مناطق وضع نموده است. این در حالی است که فلسطین هنوز نه از یک کشور مستقل برخوردار است و نه عضو کامل سازمان ملل است و نه فلسطینیان ساکن اسرائیل برخوردار از حقوقی برابر با شهروندان یهودی اسرائیل هستند. این وضعیت نتیجه دهه‌ها اعلامیه‌های توخالی و تکراری بدون پشتوانه عملی بوده که به اسرائیل اجازه داده تا تبعیض و اشغالگری خود را تثبیت و توسعه بخشد.
به رسمیت شناختن فلسطین باید وسیله ای در جهت تحقق و ایجاد دولت مستقل فلسطین مشابه همه دولتهای جهان باشد. در شرایطی که اسرائیل با اشغال گام به گام مناطق فلسطینی و ساخت شهرک ها و اسکان شهرک نشین ها در مناطق اشغالی در صدد غیرممکن ساختن تشکیل کشور فلسطینی و نابودی هرگونه چشم‌اندازی برای حاکمیت مستقل فلسطین در سرزمین خود و تحمیل امر واقع اشغال سرزمینی است، برخی کشورها صرف شناسایی فلسطین را به منزله هدف نهایی گرفته، در همان نقطه متوقف مانده اند. به این ترتیب، این سوال جدی مطرح می شود که این به رسمیت شناختن ها به جز یک نمایش سیاسی برای پاسخ به افکار عمومی، اگر اراده ای جدی پشت آن نباشد و با اقدامات مشخصی برای اجبار اسرائیل به احترام به حاکمیت فلسطین پشتیبانی نشود، واقعاً نتیجه‌ای خواهد داشت؟ و این بیانیه ها غیر از عملی نمادین و راهی کم‌هزینه برای رهایی از عذاب وجدان که جایگزین اقدام عملی برای از بین بردن اشغال و اشغالگری شده، کارکرد دیگری دارد؟
واقعیت آن است که هدف باید چیزی بیش از صدور بیانیه به رسمیت شناختن باشد. کشور فلسطین در خلاء سیاسی و سرزمینی ایجاد نخواهد شد. این امر مستلزم فشار هماهنگ جهانی است تا اسرائیل را مجبور به خروج از سرزمین های اشغالی، پذیرش حاکمیت فلسطین در سرزمین خود، در یک بازه زمانی مشخص و قابل اجرا کنند. برای این مهم، نه فقط فشار بر اسرائیل، بلکه بر آمریکا هم ضرورت دارد. بدون این اراده قاطع بین‌المللی، به رسمیت شناختن به یک حرکت نمادین و بی اثر تبدیل می‌شود. اگر چنین نشود، همانگونه که دیدیم، وزارت امور خارجه آمریکا روز پنجشنبه ۳۱ ژوئیه/۱۰مرداد در دهن کجی آشکار به کشورهایی که قرار است فلسطین را به رسمیت بشناسند، از اعمال تحریم‌هایی علیه مقامات تشکیلات خودگردان فلسطین و اعضای سازمان آزادیبخش فلسطین خبر داد و ادعا کرد که آنها با تلاش برای بین‌المللی کردن درگیری با اسرائیل، تعهدات صلح را نقض کرده‌اند. به موازات این اقدام، مارکو روبیو، وزیر امور خارجه آمریکا هم در همان روز گفت: «این موضوع برای برخی آزاردهنده است، اما هیچ معنایی ندارد. اولاً، هیچ‌یک از این کشورها توانایی ایجاد کشور فلسطینی را ندارند و بدون موافقت اسرائیل، کشور فلسطینی نمی‌تواند وجود داشته باشد. ثانیاً، آن‌ها حتی نمی‌دانند این کشور قرار است کجا باشد و چه کسی آن را اداره کند. ثالثاً، به‌نظر من، این تلاش‌ها بی‌فایده است.» روبیو همچنین اعلام کرد که به رسمیت شناختن کشور فلسطین به منزله «پاداش دادن به حماس» است و این اقدام باعث می‌شود این گروه از پذیرش آتش‌بس در نوار غزه سر باز زند. به گفته کارولین لیویت، سخنگوی ترامپ، رئیس‌جمهوری آمریکا نیز از تصمیم رهبران فرانسه، بریتانیا و کانادا برای به رسمیت شناختن کشور فلسطین، ابراز «نارضایتی و مخالفت» کرده، چنین طرحی را معادل «پاداش دادن به حماس» می‌داند.
1
در پی افزایش حمایت جهانی از به‌رسمیت‌شناختن «کشور فلسطین» نتانیاهو هم احتمال الحاق بخشی از مناطق مرزی در شمال و شرق نوار غزه را مطرح کرد؛ اقدامی که در صورت شکست مذاکرات جاری با حماس، می‌تواند عملی شود. نتانیاهو با محکومیت این اقدام، سران فرانسه و انگلیس و کانادا را به یهودستیزی متهم کرد. و در همان شب، نتانیاهو بیانیه‌ای شدیداللحنی در شبکه‌های اجتماعی منتشر کرد و با رد خواسته های استارمر نوشت: «استارمر با پاداش دادن به تروریسم وحشیانه حماس، در واقع قربانیان را مجازات می‌کند. کشوری جهادی در مرز اسرائیل امروز، فردا تهدیدی برای بریتانیا خواهد بود... » او پیش از این گفته بود تشکیل کشور فلسطینی «سکوی پرتابی» برای حملات بیشتری مانند ۷ اکتبر برای نابودی اسرائیل خواهد بود. اظهارات وزیر خارجه آلمان هم با واکنش تند ایتامار بن‌گویر، وزیر امنیت داخلی اسرائیل مواجه شد. او در پیامی در شبکه اجتماعی «ایکس» نوشت: «آلمان پس از ۸۰ سال بار دیگر به حمایت از نازیسم بازمی‌گردد.»
تاکنون به دلیل سیاست های استعماری و اشغالگرایانه اسرائیل، هر تلاشی برای برقراری صلح و تشکیل کشور فلسطین شکست خورده است. سال‌ها مذاکره برای صلح در دهه ۱۹۹۰ و پس از آن ناکام مانده است. جهان فرصت به رسمیت شناختن یک کشور فلسطینی را در زمانی که راه‌حل دو دولت قابل اجرا بود، از دست داده است. اکنون، با توجه به سیاست های استعماری و افراطی اسرائیل، این گزینه به طور فزاینده‌ای در معرض تهدید قرار دارد. رژیم صهوینیستی پشت گرم به حمایت قاطع و بدون قید و شرط آمریکا است. تا زمانی که اراده ای عملی از سوی جهان، برای احقاق حقوق فلسطینیان نباشد، واقعیت همان است که آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل در نشست سازمان ملل با اعلام این حقیقت که« ما در نقطه شکست هستیم» گفت: «چشم‌انداز راه حل دو کشوری اکنون از هر زمان دیگری دورتر به نظر می‌رسد.»
در چنین بستری، همانگونه که نورمن فینکلشتاین تاریخ نگار و پژوهشگر یهودی منتقد اسرائیل می گوید، راه حل دو کشوری امروزه صرفاً به یک «خیال‌پردازی» تبدیل شده است. راه‌حل دو دولتی به دلیل سیاست‌های شهرک‌سازی اسرائیل در کرانه‌ی باختری عملاً غیرممکن شده وتشکیل دولت واحدی که در آن یهودیان و فلسطینیان مسلمان و مسیحی از حقوق برابر برخوردار باشند، راه حل واقعگرایانه تری است؛ گزینه ای که مطلوب صهیونیست های افراطی و حامیان آن نیست.

روزنامه اطلاعات، ۱۱ مرداد ۱۴۰۴.
https://www.ettelaat.com/news/105623

Https://www.tgoop.com/maktuob
9
2025/10/22 04:13:12
Back to Top
HTML Embed Code: