tgoop.com/hamesh1/1183
Last Update:
دیواری به نام مرز (۷)
(سفرنامۀ آلمان)
🔴 قسمت هفتم - بخش سوم🔴
بخش اول: https://www.tgoop.com/hamesh1/1181
بخش دوم: https://www.tgoop.com/hamesh1/1182
از سویی دیگر بنگریم. همین امشب نوبتِ آیین چهارشنبهسوریِ ماست. بعدش نوبت نوروز میرسد. بعدش سیزدهبهدر. مثلاً چهارشنبهسوری تا حدودی شبیه سنت مارتین است، با فرق آنکه چهارشنبهسوری شبهکاروناوالی است که برخلاف آن جشنِ شروع زمستان (سنت مارتین)، میتواند به نوعی جشنی به مناسبت آمدن بهار و گذر از زمستان باشد. بهعلاوه چتر فراگیری هم دارد؛ یعنی وجهۀ دینی یا فرقهای ندارد و چترش میتواند بر تمامی مردم رنگارنگ ایران سایه بیفکند و تاحدودی آن کارکردهای را که ذکرش رفت، تأمین کند. اما ما با این ظرفیت آیینی چه کردیم؟ چه کردند؟ مفسر قرآن فلسفهخواندۀ وزین ما، آیتالله جوادی آملی، آن را «سنتی سیئه»، «خرافه» و کار «لغوِ عاطلِ باطلی» میخواند و انگار که با سنجش سندِ حدیثی مرسل طرف است، تاریخی و رجالی میفرمایند که «این آیین در کتیبههای هخامنشی» وجود ندارد! یا همین هفته جناب خطیب نماز جمعه چهارشنبهسوری را «اقدام نابخردانه» توصیف میکند. از همان دست افکار «نابخردانه»ای که نام چهارشنبهسوری را «چهارشنبۀ آخرِ سال» و سیزدهبهدر را «روز طبیعت» نام میگذارد. البته که در سمت مقابل دو روحانی دیگر (فاضل میبدی و ابطحی) بهخوبی در نقد این سخن از گرامیداشت ملیِ چهارشنبهسوری دفاع کردند یا اقبال لاهوریشناسِ برجستهای همچون محمد بقایی ماکان صفحهها در پاسداری از فرهنگ ملی و نقد سخنانی از آن دست مینویسد.
البته اینگونه نیست که نقدها به این آیینها منحصر به بخشی از جامعۀ دینی باشد، اصولاً نگاه عمومی ما به مناسک و آیینها تخفیفگراست و «عاقلان» ما با نگاه سفیهانه به هرگونه آیینی نگاه میکنند. (این درس خلاف من از دیدن کارناوالها در اینجاست.) دریغ از اینکه فُرم مناسک را باید نمادین تأویل کرد و حتی اگر معنایی در کار نبود، به کارکرد اجتماعیاش اندیشید؛ نه آنکه زیر چاقوی فلسفۀ صدرایی یا منطق ارسطویی، نابخردی و بیمعناییشان را مدعی شد. این قصه برای مناسک دینیای مثل حج یا ماه رمضان هم دقیقاً است و نقدهای فُرمی و سستِ برخی از دینستیزان در قبالشان ناوارد و پرت است.
خلاصه آنکه، میشد و میشود از ظرفیتهای فراگیرِ آیینی مثل چهارشنبهسوری، نوروز، سیزدهبهدر، مهرگان و ... در جامعۀ متنوع امروز ایران استفاده کرد، با منع و تخفیف و مبارزۀ بیوجه موجب افت شکل برگزاری محدود و از سرِ لجشان نشد (مثل نمونۀ چهارشنبهسوزی! امروز)، میشد بیوجه آنها را در دوقطبیای مخرب برابر دین یا عقل قرار ندارد، میشد چتر فراگیری ازشان ساخت که ملیت ایرانی را، ملیتی که همیشه موتور زایندۀ اندیشۀ دینی جهان اسلام بوده، تثبیت کند، میشد شادی را از این طریق به کلیت جامعه و نه بخشی از آن تزریق و انرژی اجتماعی را از این مسیر تخلیه کرد؛ بر این فهرست «میشد» بسیار میتوان افزود. تأمل من در برگزاری کارناوالهای آلمان در نسبت با مسائل کشورم میگوید که جامعۀ متنوع امروز ایران، قطعاً نیازمند کارناوالهای فراگیری چون اینجاست. کارناوال آیینیِ شریف و عزیزی چون ماه محرم، به واسطۀ جایگاه والای امام حسین در بین ایرانیانِ دیندار و غیردیندار، قطعاً فراگیر است، ولی کافی نیست. دستکم همچنان سهم کارناوال «شاد» را ادا نمیکند. ما نیازمندِ نمونههای فرامذهبیای در برگزاری کارناوالهای شادی هستیم. کارناوالهای شادیِ مذهبی، چون شامل حال همۀ مردم ایران نمیشود، جای خالی کارناوالهای ملی را نمیگیرد و آسیبهای نبودشان را دوا نمیکند.
القصه؛ کاش از چهارشنبهسوزی نه اسم بیمسمای «چهارشنبۀ آخر سال» (بر وزن پنجشنبۀ آخرِ سال!)، بلکه «کارناوال شادی چهارشنبهسوزی» سَروشکلداری مثل مارتین مقدس یا کارناوال پیش از چلۀ روزه میتراشیدیم. هم ایران سود میبُرد، هم اسلام، هم انسان، هم اخلاق!
#سفرنامهآلمان
@Hamesh1
BY هامِش (علی سلطانی)
Share with your friend now:
tgoop.com/hamesh1/1183