Telegram Web
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
دین آستانهٔ خوگرفتن با تعالی است؛ تعالی‌ای که انسان در پیوند با آن حفره‌های خالی‌اش پُر می‌شود. اوجی که در سیر به سوی آن، آشوب‌ها فرومی‌نشیند و گام‌های لرزان استوار می‌شوند. دیواری که در آسودن به آن، قلب از تپش می‌ایستد و چشم‌ها برق می‌زند و دل گرم می‌شود. (إِن يَنصُرۡكُمُ ٱللَّهُ فَلَا غَالِبَ لَكُمۡ)

خلاصهٔ خلاصهٔ این حال، آرامش است. طمأنینه است. وقار است. روییدن صبر است. برخاستن ترس است. رُفتن غم است. برچیده‌شدن بی‌تابی است. (أَلا إِنَّ أَوْلِياءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ) در این مقام هرچه خورشید بیشتر و نزدیک‌تر بتابد، روی سرخ‌تر است و پشت گرم‌تر.

هر که از خورشید باشد پشت‌گرم
سخت‌رو باشد نه بیم او را نه شرم

این حال فرافرقه‌ای و فرادسته‌ای و فرامذهبی است. این حال مغز مغزِ دینداریِ صادقانه است، این همان خروج از ظلمات به نور است؛ که هرچه محقق‌تر شده باشد، مغز دینداریِ راستین پدیدارتر شده. بدون تحقق آن، شده اندکی، دینداری عادت است و میراث. بدون آن، شده اندکی، دینداری بارِ خاطر است و راه عاطل، تعصب خام است و هیاهوی بر هیچ.

#تأملات
@Hamesh1
غذا کو؟ ساعت چند است؟

بچه‌ها عصر که به خانه می‌رسند، گرسنه‌اند. یا باید چیزی ببرم که در حدفاصل مهد تا خانه، بخورند. یا باید بلافاصله بعد از آمدن به خانه چیزکی آماده کنم که رفع گرسنگی کنند. اگر فراموش کنم که خوراکی‌ای برای راه ببرم، یا اگر فراهم‌شدن بی‌درنگِ خوراکی پس از رسیدن، طول بکشد، آرام نمی‌گیرند. چنان بی‌قرار و پرسروصدا و هروله‌کنان خواهند شد، چنان از گرسنگی رقص‌پا می‌کنند، که منگ می‌شوی و خون به مغز تو هم نمی‌رسد. آن‌قدر که گرسنگی به خودت هیچ‌گاه چنین فشار نمی‌آورد. غذا و خوراکی که بهشان می‌رسد، چون آب سردی است بر آتش بی‌قراری‌. یکهو آرام می‌شوند و خون به مغزشان می‌رسد! به همین منطق ما دوبرابر آرام می‌شویم.

کسانی که کودک دارند، کسانی که تجربهٔ سروکله‌زدن با بچه را ساعت‌ها از سر گذرانده‌اند، می‌دانند بی‌قراریِ گرسنگی و تشنگی یعنی چه. بچه به معنای دقیق کلمه در هنگامهٔ گرسنگی، هیچ جمله و توصیه‌ای را معادل خوراکی نمی‌داند و برایش هیچ توجیهی در نبود غذا پذیرفتنی نیست. او گرسنه است و تشنه. فقط و فقط هم با آب و غذا آرام می‌گیرد. بی‌هیچ‌ صبری، بی‌هیچ قراری، بی‌هیچ‌ متانتی.

بر این تأکید می‌کنم که داشتن فرزند یا تجربهٔ فرزنداری شرط فهم این موقعیت است. کسانی که کودک خردسال ندارند، تجربهٔ زیسته‌ای از بی‌قراری بی‌درمانِ کودک هم در هنگام گرسنگی ندارند و معنای عینیِ این واژه‌های ساده و سخت را نمی‌فهمند. در همین دقیقه‌ای که من این کلمات به‌نظر بدیهی را می‌نویسم، در باریکهٔ محصور غزه نزدیک به ۱۴ هزار کودک به روایت مستند منابع بین‌المللی، احوالاتی چندبرابر شدیدتر از گرسنگیِ کودکان ما دارند.۱۴ هزار کودک در آستانهٔ جان‌دادن‌اند. گلوله نه، خمپاره نه، بمب خوشه‌ای نه، آن‌ها سر جای خودشان؛ در اثر نبود غذا و آب.

در همین دقیقه و ثانیه‌ای که تقویم میلادی‌اش ۲۱ می سال شرمگین ۲۰۲۵ را نشان می‌دهد، در همین دقیقه و ثانیه‌ای که در صدسال گذشته‌اش دو جنگ خونین جهانی رخ داده و انسان مثلاً از آنها درس گرفته است و حقوق‌بشر آفریده و قوانین بین‌المللی تدوین کرده و نهادهای جهانی ساخته، هیچ عمل بازدارنده‌ای رخ نمی‌دهد. تکرار کنیم، تا ساعاتی آینده در اثر نرسیدنِ همچنانِ غذا و آب، ۱۴ هزار کودک خواهند مرد. به همین سادگیِ متعفن. آشِ نکبتِ پاکساژی نژادی آن‌قدر شور شده، که زبان ترامپ هم حتی به حمایت اسرائیل و تهدید فلسطینی‌ها نمی‌چرخد، که دولت انگلیس سفیر اسرائیل را فرامی‌‌خواند، که نخست‌وزیر ایتالیا در مجلس به جهت سکوتش در برابر فاجعهٔ‌ غزه زیر رگبار حمله می‌رود، که اتحادیه اروپا تهدید به قطع روابط تجاری با اسرائیل می‌کند، که آلمان بر ضرورت پایان محاصره تأکید می‌کند، که برخی از ارتشی‌های داخل اسرائیل دولت را به نسل‌کشی و کشتن از سر تفریح خردسالان محکوم می‌کنند.

به سر سخن برگردم. در هر بار کلافگی ویرانگرِ بچه‌ها در اثر گرسنگی‌های کوتاه و اتفاقی، به معادل گرسنگیِ کودکان در غزه فکر می‌کنم. اینکه پدر و مادرهای خسته و ویران و آواره، که خود غذایی برای رفع گرسنگی ندارند و حتی به خوردن لاک‌پشت از دریا رو آورده‌اند، در این ساعت‌ها و دقیقه‌ها با بی‌تابیِ بچه‌ها چه می‌کنند؟ ما از پس ده دقیقهٔ این وضعیت برنمی‌آییم. آنان چه می‌کنند؟ با مثل شمع آب‌شدن کودکان خردسالِ گرسنه چه می‌کنند؟ ساعت‌ها و دقیقه‌های این درد بی‌درمان را چگونه می‌گذرانند؟

بدیِ دوران همذا‌ت‌پندار ما این است که ما نخستین نسلی از انسان‌ها هستیم که آنلاین و بر صفحهٔ گوشی‌های خود، تماشاگر نسل‌کشیِ تاریخیم؛ تماشاگرانی دست‌بسته و صرفاً متأسف. فاجعهٔ آشویتس که دستمایهٔ مظلو‌م‌نمایی و مایهٔ بنیان کشور اسرائیل است، هیچ‌گاه تماشاگرِ فراگیر معاصر به این اندازه نداشت. به همین نسبت، تاریخ هم بی‌رحم‌تر از داوری دربارهٔ هلوکاست، دربارهٔ سکوت و کمک وسیع دیگران به رخ‌دادن این فاجعه، داوری خواهد کرد. از میان میلیاردها انسان تماشاگرِ زندهٔ نسل‌کشی و گرسنه‌کشیِ امروزه غزه، انگشت‌شمارند کسانی چون گرتا تونبرگ که دست به کاری بزنند. بقیه چون ما نگاه می‌کنند و فقط لحظه‌لحظه‌های زندگیِ روزمره‌شان زهر می‌شود. شاید اگر اندک نشانی از حیات اخلاقی برای ما مانده باشد، همین زهرشدنِ شریفِ زندگی روزانه است. اما بدانیم که این زهر برای کودکان گرسنهٔ امروزِ غزه غذا نمی‌شود! غذا کو؟ ساعت چند است؟

#یادداشت
@Hamesh1
سال‌هاست مشتری کلمه‌ام. اما همزمان از اهمیت تصویر هم غافل نبوده‌ام. هر‌چند که هنوز هیچ چیز را با قوت ذهن کلمه‌اندیش برابر نمی‌دانم، ولی به جبر زمانه اهمیت رسانه‌های تصویری را هم هیچ وقت دست‌کم نگرفته‌ام. سال‌ها در این زمینه کار کرده‌ام و و معیشتم با آن گذشت و جز با منع تمامیت‌خواهان از آن دور نشدم. زیاده‌گویی نکنم. من دقیقه‌هایی از روز را به دیدن رسانه‌ها و مطلب‌های تصویری می‌گذرانم. از این به بعد و به یاری حضرت حق، در کانال تصویری هامش بخشی از این مرورها را همرسان خواهم کرد. مطالب کانال تصویری هامش فقط ویدیو و عکس خواهد بود، به همراهی متنی کوتاه. دوستان قدیمی و جدیدی که این کانال ناچیز را دنبال می‌کنند، اگر تمایل داشتند، در آنجا نیز میزبان آنان خواهم بود.

تلاش خواهم کرد محتواهای تصویری را همرسان کنم که در سایه‌روشن‌اند و شاید در کمتر جایی بیابید. بی‌شک محتواهای تصویری دنبالهٔ واژه‌های کانال اصلیِ هامش خواهند بود. از همراهان عذرخواهم که کانال را با ویدیویی هولناک آغاز می‌کنم. به اشک‌های خودم امان نداد و نتوانستم بدون آن آغاز کنم: قصهٔ نُه فرزند آلاء النجار و حمدی النجار، که چند روز پیش در خان‌یونس غزه آسمانی شده‌اند. از دید منِ «ایرانی» این روزها گفتن از هر آنچه جز نسل‌کشی و گرسنه‌کُشی در غزه است، حاشیه است و برکنار.

ارادتمند شما
علی سلطانی

آدرس کانال تصویری هامش (برای اضافه‌شدن روی آدرس کلیک بفرمایید.):

@Hameshmedia
عباس کیارستمی روزی نخل طلای کن و بسیاری جایزه‌های دیگر را برد. ناقدان تندرو و ایدئولوژیکش، جایزه‌ها را وصل‌ کردند به توصیف روستایی یا نمایشی اگزوتیک*‌ (معادل فارسی خوبی برایش نمی‌شناسم، شاید «عجیب‌وغریب» یا «غریب‌نما») از ایران، جهت جلب توجه جشنواره‌های بین‌المللی. بماند که از آن ور، برخی فیلم‌های او را از حیث غیرسیاسی‌بودن کوبیدند. زمان گذشته است. عیار آن نقد امروز بهتر سنجش‌پذیر است. ما امروز دقیق‌تر می‌توانیم داوری کنیم که هنر کیارستمی با هدف دلبری از جشنواره‌ها بود یا هنری اصیل و برخاسته از هنرمندی نابغه. داوریِ شخص من این است بی‌شک تاریخ هنر به اصالت سینما و نگاه کیارستمی رأی داده است. حتی در نزد امروزِ خیلی از همان ناقدان.

جعفر پناهی همراه و همکار کیارستمی هم دو سه شب پیش نخل طلا گرفت. وضعیت امروز جهان و فهم بهتر از مناسبات جهانی، خاصه پس از جنگ اوکراین و نسل‌کشی غزه، بسی متفاوت از قبل است. پناهی کارگردان خوبی است. سبک سینمای او بی‌شک ملهم از کیارستمی است. اما از دید این حقیر هیچ‌گاه کپی برابر اصل نشده است. به قول راپفوگِل درونمایهٔ غلیظ سیاسی-اجتماعی پناهی نیز بسی متفاوت از کیارستمی است. فیلم‌های پیشین پناهی هم که جایزه برده‌اند، پیش روی ماست. باز به نظر من جز بادکنک سفید (به نویسندگی عباس کیارستمی) و به‌رغم جایزه‌های بین‌المللی، هیچ‌کدام ماندگاریِ آثار کیارستمی را پیدا نکرده‌اند.

برای داوری دربارهٔ شایستگی یا ناشایستگی ذاتیِ فیلم و جایزهٔ اخیر ایشان نیز هنوز باید صبر کرد و فیلم را دید. اما فعلاً می‌توانیم بگوییم که هر چه هست، رفتار و کنش جعفر پناهی، که گاهی در این سال‌ها ناموجه محدود و محکوم و محبوس شده است، بر پازل امثال جشنواره کن خوب نشسته است: یک کارگردان ایرانی، کنشگر جدیِ سیاسی، ولی در مرزهای خود و بی‌اعتنا به تحولات منطقه و خاصه نسل‌کشی اسرائیل، معترض بر محدودیت‌های حکومت دینی در خاورمیانهٔ پُرآشوب، با آروزی آزادیِ وطنِ خفقان‌زده‌اش و مهم‌تر و مهم‌تر از همه، خواهان کمک به تحقق آزادی خود از جامعهٔ میزبان فرانسوی و اروپایی؛ میزبانی که در عصر پساغزه به‌سر می‌برد و در امتحان دولت‌هایش بسی مردود شده است. میزبان‌هایی که در این دو سه سال جایزه‌های متعددی را به ایرانیان، در همین پازل اهدا کرده‌اند.

* SHI‘I ISLAM IN IRANIAN CINEMA; Religion and Spirituality in Film, Nacim Pak-Shiraz, P 173.

#یادداشت
@Hamesh1
Forwarded from هامش (تصویری)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
سپیده فارسی، مستندساز مستندِ «روحت را در دست بگیر و قدم بزن»، دربارهٔ زندگی و مرگ تراژیک فاطمه حسونا است. فاطمه حسونا، عکاس/فیلمبردار فلسطینی که پس از حمله به غزه در آنجا می‌ماند و مشغول عکاسی و تصویربرداری می‌شود. سپیده فارسی، زن ایرانیِ ساکن فرانسه، پس از ممانعت از ورود به غزه، ناگزیر چشم به چشمِ دوربین فاطمه حسونا می‌دوزد و از قاب روایت او، مستندش را می‌سازد. مستند در جشنواره کن امسال پذیرفته و تحسین شد. فاطمه حسونا تنها یک روز پس از اطلاع از این برگزیده‌شدن، در اثر حمله هوایی ارتش اسرائیل، به همراه خواهران و برادرانش کشته می‌شود. خودش در آستانهٔ ازدواج و خواهرش باردار و پدرش در کما. فیلم آراسته به جملهٔ مشهور حسوناست: اگر مُردم، می‌خواهم مرگی پرسروصدا داشته باشم، نمی‌خواهم فقط یک خبر فوری باشم... حال مستند نمونهٔ تمام‌‌عیار مرگ پرسروصدای فاطمه حسوناست. نام و تلاش سپیده فارسی، کارگردان ایرانیِ اثر، در فضای فارسی بسیاربسیار کم بازتاب یافته است.

@Hameshmedia
کتاب‌خوانیِ فراوان، مدرک عالی، پژوهش‌های گران‌مایه، سخنوری، ادیب‌بودن، شاعری، روشنفکری، هیچ‌کدام به معنای بلدبودن درست‌نویسی نیست. درست‌ و پاکیزه‌نوشتنِ فارسی نیازمند آموزش و ممارست ویژه و مستقل خود است. به آدم الهام نمی‌شود. با خواندنِ صرف منتقل نمی‌شود. منابع و دوره‌های خاص خود را می‌طلبد. پس از آموزش هم کاربستِ مداوم می‌خواهد. و مثل هر مهارت دیگری، یادگرفتنش دور از شأن فرد نیست. بسیاربسیار دوستان اهل فضلی را دیدم که در پاسخ به پرسش اینکه، دورهٔ درست‌نویسی رفته‌ای؟ کتاب اصول نگارش خواندی؟ متن‌های معیار فارسی را با عینک یادگرفتنِ پاکیزه‌نویسی می‌خوانی؟ پاسخ بسیاری‌شان این است که مگر لازم است؟ بلدم. این پاسخی بود که خود من هم روزی می‌دادم و نوشتن بسیار را معادل بی‌نیازی از آموزش مستقلِ ویراستاری و درست‌نویسی می‌دانستم. امروز دست‌کم در این جهل مرکب نیستم. و وقتی متن‌های افراد را می‌خوانم، می‌فهمم که جهلستانِ مرکبِ فارسی‌دانی و درست‌نویسی متأسفانه ساکنان بسیار دارد! ساکنانی که مهمترین نهاد فشل آموزش این کشور در این زمینه تقریباً هیچ‌چیز به ما و آنان یاد نداده. و خود نیز خود را مُلا و بی‌نیاز از این آموزش مهم دانسته‌ایم.

پس‌نوشت:
فارغ از کتاب‌های تخصصی در این زمینه و دوره‌های شایسته، اگر کسی بخواهد دست‌کم از طریق متن‌های معیار پاکیزه‌تر بنویسند، از نظر من متن‌های این افراد به منزلهٔ متن‌های معیار فارسی بسیار سودمند است و الهام‌برانگیز: مرحومان رضا بابایی، نجف دریابندری، ابوالحسن نجفی، عبدالحسین زرین‌کوب، احمد سمیعی گیلانی، محمدعلی اسلامی ندوشن، غلامحسین یوسفی، محمدعلی فروغی، پرویز ناتل خانلری، احسان یارشاطر، محمد قاضی، احمد آرام، داریوش شایگان
و زندگانی چون محمد اسفندیاری، بهاءالدین خرمشاهی، عبدالکریم سروش، عبدالله کوثری و ...
یک نمونه از کانال‌‌های تلگرامی شخصی نیز در این زمینه می‌تواند کانال آقای مرتضی طباطبایی باشد که بسیار شسته‌رفته می‌نویسند و روان.

#خرده‌نوشت‌ها

@Hamesh1
خدایا من را از بیزاران قرار ده


دل کفایت نمی‌کند. چشمِ تَر کم است. خونِ دل پیدا نیست. به‌ویژه وقتی دست‌ها بسته است. برای یکی مثل من گفتن و نوشتن ضروری است؛ اعلام و شهادت. خدا می‌گویم و می‌نویسم که از قتل‌عام کودکان و زنان و مردان گرسنهٔ فلسطینی بیزارم. خدایا، من را در زمرهٔ آنانی ننویس که سکوت می‌کنند، من را در قبال این خون‌خواری، در دستهٔ آنانی قرار نده که زبان در کام می‌گیرند مبادا منزوی شوند، مبادا برچسب بخورند، مبادا دسته‌بندی‌های پوچ آنان را در دسته‌های بی‌ربط بگنجاند. و چه‌رسد به آنانی که دست در دست قاتلان راضی به کشتارند. خدایا، در من فقط و فقط اجابتِ ندای الهیِ اخلاقی را قطب‌نما قرار ده. ندایی که می‌گوید در هیچ مرامی و در هیچ منسکی و در هیچ قاعده‌ای، قتل‌عام عامدانه و هدفمند مردمی بی‌پناه و بی‌سلاح پذیرفته نیست.

خدایا، من ایرانی‌ام. بخش بسیار اندکی از مردمان هموطن من دستشان در کاسهٔ خونِ همراهی با قاتلان است. بخش بسیار فراوانی از مردم خسته‌ و آزادهٔ هموطنم هم، از بُن جان بیزار از این کشتارند و نزار از این بلا، اما به هزار و یک دلیل موجه و ناموجه، در بیان این بیزاری سکوت پیشه می‌کنند. از دستهٔ اول بیزارم، چون تفاوتی بین ‌سلاح‌به‌دستان با راضیان و همراهان نمی‌بینم. چه‌بسا آنان را فلک‌زده‌تر می‌دانم که بی‌مزد‌ومنت دریایی خون را با دستمالی می‌شورند. دستهٔ دوم را هم بسیار می‌فهمم، اما با رویهٔ آنان هم همراهی ندارم. خدایا، منِ ایرانی، منِ مسلمانِ ناچیز را در این واویلا و خون، در این سفاکی و و جنون، در این گُرسنه‌کشیِ زبون، از دستهٔ راضیان و ساکتان قرار نده. تلخ و جگرچاک، کاری نمی‌توانم بکنم؛ دست‌کم کارم این باشد که من را معاف بدار از ننگ و پلیدیِ این جنایت‌ها. من را حذف کن از همراهی و سکوت بر آن.

#یادداشت
@Hamesh1
بنی‌اسرائیل، غزه و خدایی که ما را رها کرده است

در حین مطالعاتم، اتفاقی به بخشی از کتاب مقدس عبری یا همان عهد عتیق برخوردم که اجزای تأمل‌برانگیز برای امروز دارد! بند ۶ از کتاب «داوران». البته که اتفاق‌های سیاسی و اجتماعیِ امروز که اغلب فرامتنی و فرادینی‌اند، تنها در نزد ذهن‌های ساده‌اندیش و مقصریاب! به متن‌ و خاصه متن دینی ربط مستقیم پیدا می‌کند. یعنی می‌گویند که کتابشان این عمل را یادشان داده است. با این حال، شناختن نظام فکری و الهیاتی حاکم بر عهد عتیق در شناختن زمینهٔ نگاه دینیِ بخشی از یهودیان دیروز و امروز مهم است.

این بخش از کتاب داوران مرتبط است با دوران پس از نجات بنی‌اسرائیل از مصر. دورانی که ستم دیگری از جانب قومی دیگری به نام «مِدیان» بر آنان وارد می‌شود. ستم تازه میوهٔ تخطی بنی‌اسرائیل از فرمان‌های خداست: «دیگر بار بنی‌اسرائیل آنچه را که در نظر خداوند بد بود به جا آوردند؛ پس او ایشان را هفت سال به دست مِدیان تسلیم کرد.» (داوران.۶-۱) بنی‌اسرائیل در گریز از ستم و یورش مِدیانی‌ها در شکاف کوه‌ها و غارها پناه می‌برند. اما مدیانی‌ها در کنار اقوام دیگر باز بر آنان حمله می‌برند و غذا و آذوقه و گوسفند و الاغی باقی نمی‌‌‌گذارند. بسیار جالب است که در ذکر این بخش نام «غزه» آمده است: «زیرا هرگاه اسرائیل کشت و زرع می‌کردند، مِدیان و عَمالیقیان و اقوام شرقی آمده، بر ایشان حمله می‌آوردند و بر ضد ایشان اردو زده، محصول زمین را تا غزه نابود می‌کردند و هیچ آذوقه‌ای در اسرائیل باقی نمی‌گذاشتند، و نه هیچ گوسفند یا گاو یا الاغی.» (داوران، ۴-۶).

غزه در کتاب مقدس عبری (عهد عتیق) از شهرهای باستانی بسیار مهم در منطقه‌ی کنعان و فلسطین باستان بوده است. در زبان عبری نام «غزه» به صورت ‘עַזָּה (ʿAzzāh) آمده که به معنای «قوی» یا «نیرومند» است. این واژه با واژه‌ی عبری «עֹז (oz)» به معنای «قدرت» و «توان» مرتبط است. از جملهٔ نمونه‌های دیگر ذکر نام غزه در کتاب مقدس می‌توان به داوران ۱ :۳-۱۶، یوشع ۱۰:۴۱ و ۱۱:۲۲، صفنیا ۲:۴ اشاره کرد. غزه در کتاب مقدس از جمله شهرهایی است که باید از سوی بنی‌اسرائیل تصرف شود (یوشع ۱۰:۴۱ و ۱۱:۲۲) و شهری قوی که شمشون دروازه‌های آن را از جا می‌‌کند و بر دوش می‌گذارد (داوران ۱ :۳-۱۶). نیز جایی که مشمول خشم خدا می‌شود: «گرد آیید! ای قوم بی شرم و حیا، گرد آیید! پیش از آنکه حکم اجرا شود...زیرا غزه متروک خواهد شد و اَشقِلون ویران...» (صفنیا ۲:۴)

در ادامهٔ داستان ستم و هجوم مِدیانی‌ها بر بنی‌اسرائیل مطابق متن کتاب داوران، خدا نبی‌ای نجات‌بخش بر آنها می‌فرستد و با یادآوری رهایی از دست مصریان، نافرمانی آنان را گوشزد می‌کند؛ نافرمانی‌ای که موجب سررسیدن ستم مدیانی‌ها شده است (داوران ۶:۱۰). در ادامه فرشته یا نبیِ خدا یکی از اهل بنی‌اسرائیل به نام جِدعون را می‌بیند و تلاش می‌کند که او را برای قیام بر ضد مدیانی‌ها برانگیزد. پاسخ از سر یأس جدعون در رسیدن یاری خدا جالب و از نظر الهیاتی مهم است! جدعون گمان می‌کند که خدا آنان را رها کرده است. اهل نظر می‌دانند که خدای کتاب مقدس خدای قومی است و نه خدای همه؛ خدای قوم بنی‌اسرائیل و نه خدای بنی‌آدم. جدعون می‌گوید: «اما ای سرورم، اگر خداوند با ماست، از چه سبب این همه بر ما واقع شده است؟ کجاست همۀ آن اعمال شگفت‌آور او که پدرانمان برای ما بازگو می‌کردند و می‌گفتند: ”آیا خداوند ما را از مصر برنیاورد؟“ اما اکنون خداوند ما را رها کرده و به دست مِدیان تسلیم نموده است.» (داوران ۶:۱۴)

فرشته در برابر ایمان مأیوس جدعون تلاش می‌کند او را قوت قلب دهد که بر خدا تکیه و قوم خدا را بر ضد مدیانی‌ها بسیج کند و اسرائیل را نجات دهد؛ نجاتی دوباره، شبیه نجات از مصر. یأس جدعون تا آنجاست که با این قوت قلب هم باز دلش آرام نمی‌گیرد و برای شروع قیام و شکست قوم ظالم، از فرشته نشانه طلب می‌‌کند. نشانه بلعیدن محیرالعقول قربانیِ جدعون است. این اتفاق رخ می‌‌دهد و جدعون مطمئن می‌شود که فرشتهٔ خدا را دیده است: «آنگاه جِدعون دریافت که او به‌راستی فرشتۀ خداوند بود. پس گفت: «آه، ای خداوندگارْ یهوه! زیرا که فرشتۀ خداوند را رو در رو دیده‌ام!» (داوران ۶:۲۳) پس جدعون به سوی قومش برمی‌گردد و قیام را آغاز می‌‌کند!

#یادداشت
@Hamesh1
هامِش (علی سلطانی)
بنی‌اسرائیل، غزه و خدایی که ما را رها کرده است در حین مطالعاتم، اتفاقی به بخشی از کتاب مقدس عبری یا همان عهد عتیق برخوردم که اجزای تأمل‌برانگیز برای امروز دارد! بند ۶ از کتاب «داوران». البته که اتفاق‌های سیاسی و اجتماعیِ امروز که اغلب فرامتنی و فرادینی‌اند،…
پس‌.نوشت:
پندار سکوت خدا یا حتی مرگ خدا در قبال فاجعه‌ها پنداری تازه نیست. تا بشر بوده و فاجعه‌‌های انسانی و طبیعی، تا بلاهای جزئی بوده و شرور گزاف، این تلقی در ذهن آدمیان شکل می‌گرفته که خدا پس کجاست. خدا ما را رها کرده است. ولی از یاد نبریم که از آن سو، در ذهن غالبان و فاتحان هم این پندار یا توهم بارها شکل گرفته که پس خدا با ماست. سخن دربارهٔ سکوت یا فریاد خدا بسیار بیشتر از حوصلهٔ اینجا و توان من است. اینجا و اینجا در حد وسع تلگرام و خودم، گاهی درباره‌اش نوشته‌ام. در اینجا فقط بر بخش مغفول دوباره تأکید کنم که تاریخ هم‌قدرِ پندار سکوت و تماشای خدا از سوی مظلومان، تصور یاری و کمک را از سوی پیروزمندان و فاتحان دارد. همانی که دیروز در نزد بنی‌اسرائیل وجود داشته است. و نیز شاید امروز در نزد اسرائیل!

#یادداشت
@Hamesh1
متن مقدس از یک نظر ساکت است. صدا ندارد. این مفسر است که متن را به صدا در می‌آورد. در اینجا مفسر طوطی نیست که متن را بشنود و بخواند و بی‌تأثیر و دخالت، برای دیگران بازتکرار کند (صدادار کند). او زنبور است و متن را از رهگذر فکر و زبان و زندگی و معیشت و پیشفرض‌ها و دانش و ملاحظات و محدودیت‌های خود به سخن درمی‌آورد. نادیده‌گرفتن شخص مفسر، که سکهٔ رایجِ فضای سنتی است، و تصور اینکه واسطه‌ای در کار تفسیر نیست و گوش مفسر و واعظ یکسره بر دهان حضرت باری است، خیال خام و فریبای قرائت رسمی است. شعار اینجا این است: «خدا می‌گوید...» در تصحیح این سخن فریبا و ساده‌سازی‌شده و گاهی بسیار خطرناک باید گفت: «فهم تو از کلام خدا می‌گوید..» تو از میان برنخاسته‌ای واعظ!

از منظری دیگر متن مقدس ساکت نیست. صدا دارد. خودبنیاد است. از پس بیان معنا و مراد اصلیِ خود برمی‌آید. مبین و حکیم است. فصیح و بلیغ است. در اینجا تفسیر یعنی هنر بروز این صدای حاضر. کار مفسر در اینجا یعنی درایت و علم ترسیم بافتار متن مقدس، طوری که صدای متن در چارچوب‌های زمینه‌ای آن خودبخود شنیده شود. ظرافت تفسیر در اینجا یعنی آنکه مفسر به پیشفرض‌ها و پرسش‌ها و مسئله‌ها و تاریخ‌مندی‌های بجا و نابجای خود آگاه باشد، آنها را به چنگ درآورد، ردپا و رهزنی آنان را بشناسد، سپس به قول اودیل هانِس* چنان به متن نزدیک شود که معنای تاریخی متن در آسمان تاریخی‌اش پدیدار شود. کار مفسرِ حاذق در اینجا شبیه قابله است. او برای کمک به تولد حاضر می‌شود و فضا را به سمتی می‌برد که فرزند معنا بیاید. پس از آن، معنای متن مقدس خود قدرت ظهور و ابراز وجود دارد.

*Old Testament Exegesis; A Guide to the Methodology, by
Odil Hannes Steck, P 20.

#تأملات
@Hamesh1
Forwarded from هامش (تصویری)
در نهایت کشتی گرتا تونبرگ و همراهان او به نام «مالدن» که در پی رساندن غذا و دارو به فلسطینی‌های محصور در غزه بودند، از سوی اسرائیل متوقف و افراد حاضر در آن ربوده شدند. گرتا تونبرگ پیشتر در ویدیویی ضبط‌شده برای چنین موقعیتی، این دستگیری و ممانعت را محکوم و خود را شهروند سوئد می‌خواند و از دوستان و آشنایان می‌خواهد که به دولت سوئد برای رهایی او و همراهانش فشار آورند.

@Hameshmedia
از جمهوری اسلامی ضربه خورده‌ام. من را از کار به ناحق محروم کردند و دستم به هیچ‌جا نرسید. سال‌ها امثالِ من ایران‌دوست و اسلام‌پژوه را بیهوده پاییدند، برایم کار در دانشگاه -جایی که به آن تعلق دارم- را با دیوار بلند استعلام و غیرخودی‌بودن به آرزو تبدیل کردند، اما معتقد بودم هیچ‌گاه نباید آسیب‌هایی شخصی را در مشی اجتماعی و سیاسی دخالت داد و کینه‌ها را نقشهٔ راه کرد. معتقد بودم که باید تا حد امکان مسالمت‌جویانه به فکر اصلاح بود. معتقد بودم که به بهای تغییرات سیاسی هیچ‌گاه نباید به توطئه‌های کثیف‌ترین اپوزیسیون‌های وابسته و ویرانیِ ایران رضایت داد. به همین دلیل آشکار و پنهان از رویهٔ اصلاحیِ نیم‌نمکِ اخیر نظام سیاسی دفاع و برای رخ‌دادنش در حد خودم کوشش کردم. اکنون نیز ماندگاری این مرز و بوم را به خدعهٔ کثیف نتانیاهویی از ارتش و نیروی نظامیِ اکنون ایران جدا نمی‌دانم. پس در وضعیت خون‌بار اخیر یکدله حامی نیروهای نظامی ایران عزیز هستم و برایشان از خدا توان و پایمردی و پیروزی طلب می‌کنم.

@Hamesh1
تو را ای کهن بوم
🍃 خوانش گزیده‌ای از شعر بلندِ اخوان ثالث. وطن سلامت و آرام و به‌روز باد.

ز پوچ جهان هيچ اگر دوست دارم
تو را ای كهن بوم و بر دوست دارم

@farhadshafti
Forwarded from هامش (تصویری)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
لحظهٔ اصابت موشک ایرانی به مقر وزارت جنگ در تل‌آویو

@Hameshmedia
Forwarded from هامش (تصویری)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
لحظهٔ اصابت موشک‌های ایران به تل‌آویو.

سرعت و گریز از پدافند مثال‌زدنی است.

@Hameshmedia
Forwarded from هامش (تصویری)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
لحظهٔ اصابت موشک ایرانی به قلب تل‌آویو

@Hameshmedia
Forwarded from هامش (تصویری)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
لحظه‌هایی پس از سقوط دو فروند هواپیمای فوق‌پیشرفتهٔ F35 اسرائیل و فرود با چتر خلبان هواپیما در زنجان و اسارت بعدی این خلبان. اهل فن‌ می‌دانند که شکار این هواپیمای فوق‌پیشرفته چه دستاورد و تحقیر بزرگی برای این مدل هواپیمای آمریکایی است.

@Hameshmedia
2025/06/13 21:07:52
Back to Top
HTML Embed Code: