Telegram Web
Forwarded from مغزتو🧠
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
.
😊 این کلیپ مسیرت رو برای #انتخاب_رشته مشخص میکنه!

👩‍⚕️ بفرست برا دوستات که میخوان برن #تجربی

🔗اینستاگرام
https://www.instagram.com/tv/CeGzFEno87Z/?igshid=YmMyMTA2M2Y=

🧠 مغز تو دریاب!⁣
🚨 @maghze_to
Forwarded from اخلاق در حوزه اجتماع (Sadegh Nia)
🔹 یک توضیح در باب یادداشت "از فیلم لورفته تا جایزه‌ی جشنواره‌ی کن."
خدا رحمت کند رضا بابایی را! یک بار به من می‌گفت فعالیّت در شبکه‌های اجتماعی به من یاد داده است که در برابر فحش و تهدید صبور باشم. من هم فکر کنم این درس بزرگ را از این شبکه‌ها گرفته باشم. با این حال، گاهی این فحاشی و تهدید ریشه در سوءتفاهم و شاید ابهام یادداشتی دارد که منتشر می‌شود. برای این که دست‌کم از این ابهام کم کرده باشم یادآور می‌شوم: نویسنده‌ی آن سطور قصد ستایش از نامبرده‌شدگان و یا تمجید از جایزه‌ی گرفته شده و حتّی فیلم و محتوای آن را ندارم. بی‌شک ناسازگاری آن فیلم با باورداشت‌های شیعی و یا موضع‌گیری سیاسی جشنواره‌ی یادشده قابل نقد و ارزیابی و پاسخ مناسب است. آن‌چه نویسنده به آن اشاره دارد، دو نکته‌ی اجتماعی و فرهنگی است. نخست این که کنجکاوی و سرک کشیدن در زندگی شخصی افراد یکی از خصلت‌های ناپسند جامعه‌ی ماست که گاهی پی‌آمدهایی برای نقش‌های اجتماعی و زندگی فرد در حوزه‌ی عمومی به همراه دارد. و دوّم اشاره به این نکته است که جامعه‌ی ایران، شوربختانه جامعه‌ای است که از خطای افراد باتلاقی درست می‌کند که فرد خطاکار و گاهی خانواده‌اش را در آن غرق می‌کند. در حالی که مستند به متون دینی، باید به دنبال ترمیم خطاکار و بازگرداندن او به متن جامعه بود و نه نفی و طرد آن.
مهراب صادق‌نیا
👍1
تعجب من از این است که چرا به جای این همه لعنت ونفرین گفتن به سینما وسینماگران ایران و با هر #عنکبوت_مقدس موجی از حمله به آنان، قدری به بی‌دستاوردی جبهه انقلاب در عرصه سینما نمی‌پردازیم و نیشتری به خود نمی‌زنیم.
آنان جریان سینمایی می‌سازند ما منفعلانه و خشمگینانه #هنر_عماری درست می‌کنیم. با فعالیت با این رویکرد تا کجا می‌توان رفت؟
ما واقعا ورشکسته شدیم. هر موجودی در عالم را دشنام می‌دهیم، دریغ از قبول این‌که کارنامه ما ناموفق است و ما حال و حوصله و شاید صلاحیت و قدرت و مهارتِ تولید کارهای بزرگ نداریم و ما در هر کاری که بر ضد ماست، یا بر خلاف دیدگاهای ماست، استادانه‌ترین کاری که می‌کنیم، نقد و ناسزاگویی به عوالم و اوادم( =جمع آدم)است.
این عنکبوت مقدس و #شاه_عنکبوت‌های_مقدس دیگر که با #هالیود ، اذهان جهان بشریت را با آن‌ها، به تسخیر خود درآورده‌اند، کار آنان است. حال بفرمایید سینمای شما کجاست؟ سینماگرانتان کجا هستند؟ آن‌ها را کجا، چگونه، با چه روش و مبنا و نظامی تربیت کرده‌اید؟ در حاشیه عالم نشستن و به همه چیز بد گفتن و در سیاهی همه چیز عالم با پول #بیت_المال گفتن و نوشتن که عملا نتیجه ندارد.
ما بحق، #نظم_نوین_عالم را رد می‌کنیم. برای این رد کردن و نقد بنیادین خود دلیل داریم. بنده شخصا هیچ دلبستگی و تعلق عقلی وقلبی به خط غرب ندارم. خود، در نوشته‌هایم همیشه غرب را بر روی کاغذهایم با خاک یکسان می‌کنم! اما غرب یک واقعیت است. سینمای آن هم یک خانه از این پازل است. #شستن_مغز دیگر ملل و نخبگان آن‌ها هم کاری #استعمارگرایانه است که با تمام استادی دارند می‌کنند. در این‌هادکه تردیدی نیست. اما ما چه می‌کنیم؟ فقط نق میزنیم و نقد می‌کنیم! اگر هزار سال هالیود را نقد کنیم اندازه یک فیلم قدرتمند جهان پسند تاثیر ندارد.
کمی از این #نق_و_نقدهای کاغذی کم کنیم و به فکر ارائه ادعاهایمان در قالب #محصولات_جایگزین باشیم. #عنکبوت‌های جهان معاصر بی رحم‌تر از آن هستند که خیال میکنیم. دیدید گوساله سامری چه کرد. #عنکبوت ‌های_مقدس غرب بی نهایت بیراهه‌کننده‌تر از #گوساله_سامری است.
🆔 @mohamad_ali_mirzaaei
🌐https://www.tgoop.com/mohamad_ali_mirzaaei

https://www.tgoop.com/ha_mim1377
👍2
Forwarded from حسین قاسمی
افسارم را به دم خر بستی از این نمی گذرم

نقل است پیرمردی روستایی به حال مرگ افتاد.در همان حال تصمیم گرفت از همه نزدیکان و دوستانش حلالیت بطلبد و طلبید.
در پایان یادش آمد که از شترش هم حلالیت بطلبد. سراغ او رفت و گفت بسیار اتفاق افتاد که بار سنگین بر پشتت گذاشتم، بسیاری اوقات، گرسنه و تشنه ماندی، بسیاری اوقات تو را به سرعت دواندم و… حالا آمده‌ام که بگویم حلالم کن.

شتر در جواب می‎گوید همه اینها را که گفتی حلال می‎کنم، اما یک‎بار با من کاری کردی که هرگز نمی‎توانم از تو درگذرم و تو را ببخشم.

مرد بیمار پریشان شد و پرسید: چیست آن یکی؟

شتر گفت روزی خواستی مرا برای حمل بار از طویله بیرون ببری. خود سوار بر الاغ شدی و برای این‌که من دنباله‌روی تو باشم افسارم را به دم خر بستی. مرا پیش خر خرد و حقیر کردی. از این یکی نمی‌گذرم…


@hosseinghasemi57
👍1
سفرنامه ی خوبی است به سوریه. محمدعلی جعفری به دنبال خاطرات شهید محمدخانی با رفیقش به سوریه می روند تا نشانی و ردی از خاطرات و فعالیت های حاج عمار بگیرند. کتاب کوتاه و شیرین است و حال و هوای بچه های رزمنده را خوب بازنمایی کرده است.
نشر معارف چاپش کرده...
#معرفی_کتاب
#محمد_علی_جعفری
#کتاب_جاده_یوتیوپ
https://www.tgoop.com/ha_mim1377
کتاب را که مرور کنید یاد «سرگشته ی راه حق» که وصف حال فرانسوای اسیزی است می افتید. از نیکوس گازانتزاکیس. این کتاب هم مایه هایی از اغراق های مسیحی وار دارد، اما خواندنی و لطیف است و دیدگاه و نظرگاهش به پدیده ها به انسان به زن به حیوانات به زندگی در نوع خود جالب است. ما مسلمان ها هم بد نیست این روایت ها را بخوانیم و فهم کنیم!
کریستین بوبن کتاب را خلاصه و جمع و جور تمامش کرده. بهمراه نیایش های قدیس فرانچسکو. نشر نو چاپش کرده. ترجمه را پیروز سیار، زحمتش را کشیده.

#معرفی_کتاب
#رفیق_اعلی
#کریستین_بوبن
#قدیس_فرانچسکو

https://www.tgoop.com/ha_mim1377
تعصب احمقانه روشنفکران!

"خواندن یک هزار کتاب، هیچ مزیتی به شخم زدن یک هزار مزرعه ندارد. چیره دستی در ضمیمه کردن توصیفی صحیح به یک تابلو، مزیتی در یافتن نقائص یک اتومبیل از کار افتاده ندارد. در همه این موارد دانش اختصاصی در بین است. دلال بورس نیز دانش اختصاصی خویش را دارد و همچنین یک صنعتگر. این تعصب احمقانه روشنفکران است که می پندارند تنها دانش آنها به حساب می آید.
هنرمند برای حقیر شمردن دانش های دیگران هیچ بهانه ای ندارد. احمق است اگر تصور کند دانش وی بهتر از مال آنهاست و بی مغز است اگر نتواند با آنان به راحتی در یک سطح برابر رو به رو گردد."

▪️حاصل عمر: سامرست موآم، ترجمه عبدالله آزادیان، سازمان کتابهای جیبی، 1343.

@irajrezaie

https://www.tgoop.com/ha_mim1377
👍21
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥هنرمندان و سلبریتی ها و دانشگاهیان و روشنفکران اسیر عوام زدگی هستند

👤بخشهایی از اظهارات بیژن عبدالکریمی در نشست نقد و بررسی مستند حبیب احمد زاده در خانه هنرمندان:

🔹خطر بزرگ در جامعه ما این است که هنرمندان و سلبریتی ها و دانشگاهیان و روشنفکران اسیر عوام زدگی هستند

🔹همه در یک سطح حرف می زنند چیزی در سطح سالی جون در رسانه خوب من و تو !از یک پیرزن تا رهبران اپوزیسیون مطرح می کنند که چهار تا آخوند ما را بدبخت کردند ، و ما درک عمیق تری از مسائل نداریم

🔹استاد دانشگاهی به من می گفت کی آمریکایی ها می آیند ما را از دست آخوندها نجات می دهند

🔹جوانانی می گویند اگر کشور چند تکه بشود چه اشکالی دارد ؟ترکها به آذر بایجان بپیوندند و زندگی خوبی داشته باشند چه اشکالی دارد ؟یا جنوبی ها اگر به عربستان بپیوندند ، چرا کشور باید اینقدر برای تو مقدس باشد ؟

🔹من نمی دانم با چه منطقی باید با اینها برخورد کنم ...انگار ما حضور آمریکایی ها را در عراق و افغانستان نداشته ایم

🔹ما باید بر این پوپولیسم غلبه کنیم ...پرویز پرستویی بر این پوپولیسم غلبه کرده است ...معدود هنرمندان ما بر این پوپولیسم غلبه کرده اند
https://www.tgoop.com/ha_mim1377
https://shatr.ir/

سلام
مجله ی «آینگی» را دفتر ادبیات شطر برای ایام رحلت امام رض تهیه کرده است. از لینک بالا مجله را دانلود و به دوستان و مشتاقان امام هم معرفی بفرمایید لطفا❤️😊

https://www.tgoop.com/ha_mim1377
◀️سلبریتی‌ها بازمی‌گردند

🔰سه دلیل برای بازیابی جایگاه اجتماعی سلبریتی‌ها

⭕️ورود پرحجم سلبریتی‌ها به انتخابات ریاست جمهوری ۹۶ و حمایت گسترده و فراگیر از حسن روحانی، سرنوشت تلخ و غمباری پیدا کرد. بازیگران، هنرمندان، ورزشکاران و حتی اهالی موسیقی نتوانستند در مواجهه با ناکارآمدی‌ها و بی‌تدبیری‌های دولت دوازدهم در صحنه‌های اقتصاد و سیاست، پاسخی شایسته و درخور به آنانی که به هوای دوست داشتن آنها به روحانی اعتماد کرده بودند، بدهند. سلبریتی‌ها در شبکه‌های اجتماعی مورد پرسش قرار گرفتند و اندکی بعد و به ویژه پس از اعتراضات خونبار آبان ۹۸، سکوتی سنگین اختیار کردند. آنان سواد سیاسی نداشتند و توانایی حداقلی دفاع از عمل خود را هم نداشتند. برخی اعتراف کردند فریب عملیات روانی دولت روحانی را خورده‌اند و برخی دیگر به نادانی و جهل خود اعتراف کردند. فشار خردکننده شبکه‌های اجتماعی کار خود را کرده بود.

⭕️خرداد ۱۴۰۱ اما ماجرا تفاوت پیدا کرده است. سلبریتی‌ها آرام آرام جرأت پیدا کرده‌اند و از لاک دفاعی خارج شده‌اند و حتی برای تصمیمات غلط خود مثل دنیا آوردن فرزند خارج از ایران هم توجیه و طرفدار پیدا کرده‌اند. مرجعیت‌زدایی سیاسی و اجتماعی مورد اشاره جامعه‌شناسان در توصیف اتمسفر شبکه‌های اجتماعی آهسته آهسته در حال تغییر است. پرویز پرستویی به رهبر انقلاب نامه می‌نویسد، علی دایی که روزگاری نه چندان دور در مورد پول‌های جمع‌آوری شده در زلزله کرمانشاه مورد انتقاد قرار گرفته بود؛ در مورد وریا غفوری پست حمایتی می‌گذارد، سؤال از عادل فردوسی‌پور و سرنوشت برنامه ۹۰ به تناوب به صدر اخبار می‌آید و ترانه علیدوستی که شریک فساد امامی در سریال شهرزاد خوانده شده بود، از امکان خطای سلبریتی‌ها در نقد می‌گوید و .... سلبریتی‌ها در حال بازگشتند؟

⭕️سلبریتی‌ها در حال بازگشتند. فضای اجتماعی نه راهی برای تغییر بنیادین اوضاع سیاسی و براندازی می‌بیند و نه می‌تواند به فضای موجود دل ببندد. این است که دنبال همدم‌هایی برای تسکین و تحفیف آلام و دردهای خود می‌بیند. استقبال از فیلم‌های زرد و بی‌محتوای سینما نیز از این زاویه باید دید. نوعی «فرسودگی اجتماعی» در حال پدیدار شدن است.

«فرسودگی اجتماعی» مفهومی غیر از تاب‌آوری اجتماعی است و با ناتوانی عاطفی حاصل از حل مسأله ارتباط مستقیم دارد. این ناتوانی همچنین با غم و اندوه تناسب دارد و هر اندازه شادی‌های جمعی کاهش یابد، غلظت و شدت آن فزونی می‌یابد.

شهروندان خسته و ملول، آنقدری که در احوال چهره‌های متصل به سیاست به ویژه آنانی را که بر اریکه قدرت تکیه زده‌اند، جستجو می‌کنند؛ از هر آنچه مرتبط با سلبریتی‌ها می‌بیند، کناره می‌گیرد. چرا که آنان را مسأله یا به تعبیری مقصر وضع خود نمی‌داند. «فرسودگی اجتماعی» سرگرمی را جای فرهنگ می‌نشاند و به سلبریتی به ویژه به دلیل کناره‌گیری او از سیاست، احترام می‌گذارد، حتی اگر او خلاف فرهنگ و اخلاق، لباس بپوشد و غذا بخورد و پول درآورد. شهروندان خسته و ملول، جای خطاپوشی را برای سلبریتی باقی می‌گذارند و برای عنصر سیاسی، خیر.

⭕️با این نگاه، فرض بازگشت سلبریتی‌ها با سه دلیل «ضعف حافظه کوتاه‌مدت ایرانیان» که باعث می‌شود سلبریتی‌ها در بازسازی چهره خود فقط به زمان نیاز داشته باشند، «امکان‌ناپذیری تغییر بنیادین شرایط سیاسی» به دلیل ضعف رقبا و صورت‌بندی‌های مدعی حل مسائل ایران و «ضعف در ساخت فضای اجتماعی جدید به دلیل تعدد دشمنان ایران در داخل و خارج» تقویت می‌شود. سلبریتی‌ها در بازگشت خود به دو دسته عمده تقسیم می‌شوند: سلبریتی حکومتی و سلبریتی مردمی و تا سرحد امکان کوشش می‌کنند از نهادها، سازمان‌ها و روایت‌های منتسب به حکومت کناره بگیرند. سیستم سیاسی در مقابل باید این تقسیم‌بندی را به هم بزند و به جای تعداد روایت به فکر تنوع روایت باشد.

⭕️پیش از این در یادداشت «نه سلبریتی‌سالاری، نه سلبریتی‌ستیزی» نوشتم که سلبریتی‌ها سرمایه اجتماعی نیستند اما بخشی از جامعه مدنی و واسطه‌ای‌اند برای انتقال، ارتباط، تعامل و آشتی. به ویژه اکنون که تفرقه اجتماعی، برنامه محوری دشمن ایران شده؛ نباید خطای یک یا چند نفر را به همه تعمیم داد یا از سلبریتی خواست همچون یک نیروی سیاسی عمل کند. کوشش برای بسط این واسطه‌گری اجتماعی به حوزه‌های دیگر اجتماع غیر از ورزش و سینما و موسیقی و کنار گذاشتن اندیشه باطل تربیت سلبریتی دست‌آموز سیستم باید به موازات اعتدال در مواجهه با آنان و پرهیز از بهره‌گیری اقتضایی و مقطعی از آنان در دعواهای خرد سیاسی همراه شود. بازگشت سلبریتی‌ها فرصت است نه تهدید، اگر نیک بنگریم و به‌قاعده تأمل کنیم.

🆔@asar1398

https://www.tgoop.com/ha_mim1377
Forwarded from مغزتو🧠
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🧐تونستی حدس بزنی؟

مغز پارسی قسمت پنجم: دهنتو ببند!

📖 خرید کتاب " گورشاه "
٪۲۰ ارزانتر با کد تخفیف maghze_to
از سایت #نشر_افق
Ofoqbooks.com
@ofoqpublication
@ofoqkidsandteens

🎉 این پست جایزه داره، اونم چه جایزه هایی
🤩 بیست جلد کتاب گورشاه به قید قرعه

.🟢حالا اگه میخوای تو قرعه کشی ما شرکت کنی:
این پست رو داخل اینستاگرام استوری کن و مغز تو(@maghze_to) رو زیرش منشن کن...

🔗اینستاگرام
https://www.instagram.com/tv/CeeArokjTis/?igshid=YmMyMTA2M2Y=

🧠 مغز تو دریاب!⁣
🚨 @maghze_to
👍1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
كساني كه از توهين به ساحت قدسي حضرت ثامن الحجج عليه السلام آزرده و برآشفته اند، اگر صادقانه و به راستي مي خواهند قدمي بردارند بايد اكنون كه اكران فيلم "بدون قرار قبلي" آغاز شده است ارادت و اعتقاد خود را نشان دهند؛ بليت اين فيلم را بخريد و به ديگران نيز توصيه كنيد كه بليت بخرند و به تماشاي فيلم بنشينند، خانواده و نزديكان خود را به سينما ببريد، براي ترويج و تبليغ فيلم بكوشيد و از هر راهي كه مي توانيد براي ديده شدن بهتر و بيشتر آن قدم برداريد. فحش كشيدن و شعار دادن خالي البته كاري ندارد و هنري نيست، اما كار ايجابي و اقدام عملي براي تقديس و تكريم مقام و منزلت ولايت رضوي در عرصه هنر و با زبان سينما كاري است كه بهروز شعيبي عزيز بدون سروصدا و هياهو انجام داده است. اگر واقعا در اظهار ارادت به امام رضا عليه السلام صادق هستيد در اين روزگار و با نسل جديد و زبان اين عصر راهي جز اين نيست!
https://www.tgoop.com/morzaeri
نوشته ها و انتخابهاي محمدرضا زائرى
اگر قابل دانستيد نگاهي بيندازيد و به دوستانتان نيز معرفي فرماييد!
حسن مجیدیان
Video
*آوار*

در سمتِ راستِ تصویر، آن بالا، شکافی رخ داده و چیزی مدام در حالِ آوار شدن بر این اتاقِ کوچک و تنگ‌است. دیر یا زود، این فضایِ محدود، در محاصره‌ی کاملِ آوار قرار خواهد گرفت؛ اما آن سوژه‌ی درونِ تصویر، درگیرِ اندک خُرده‌ شیشه‌هایی‌ست که کف زمین ریخته. او از جمع کردن‌ خُرده شیشه‌ها، در انتها احساس می‌کند که احتمالا کُنش معناداری کرده، خطرِ خُرده شیشه‌ها را تشخیص داده و بعد اقدام کرده و در انتها احساسِ فعال بودن، کنُش‌مند بودن دارد.
او روی‌اش به طرفِ آوارِ بزرگ، آن شکافِ بزرگ نیست. او نگاهش را از آن‌جا برگردانده؛ یا به کل از ابتدا هم تشخیص‌اش نداده. از دیدِ او، احتمالا فعالیت یعنی همین. در انجام‌اش هم موفق‌است و می‌تواند هم به خودش و هم به دیگران نشان بدهد که چه خوب تشخیص داده و شیشه‌ها را جمع کرده. اما آن آوار، آن حفره‌ی سقف و رسوب‌ها، به همه‌ی این‌ها بی‌اعتناست و به‌زودی اتاق را، با سوژه‌ی درونش، خواهد بلعید.
سوژه‌ی‌ درون این وضعیت، *معنای اضطرار و نجات را نمی‌فهمد*.او، آوارشدن را، وضعیتِ طبیعی و عادی و همیشگی پنداشته و بنابراین، با خُرده شیشه‌ها سر و کار دارد. *او درونِ یک وضعیتِ استثنایی و اضطراری‌ست که باید هرچه سریع‌تر، اضطرارِ حفره‌ها و منشاهای آوار را تشخیص بدهد*؛ فرصت محدود است
اما *او درگیرِ شبه‌فعالیت‌است؛ درگیرِ شبه‌ِ مبارزه‌ها، درگیر هر چیزِ دستِ چندم و نامهمِ شبیهِ به آن*.
*این‌که همه‌چیز به همانِ روالِ سابق و همیشگی‌ست، آن فاجعه‌ی اصلی‌ست. این طبیعی شدنِ آوارها، عادی‌شدنِ فضایی که رو به نابودی‌ست.*
👍1
حسن مجیدیان
Video
*آفت استثناء کردن خویش از تجربه‌های ناکام دیگران*


این ویدیو از ویدیوهای فراگیری است که آنکارای( ترکیه)سیلاب گرفته و بانویی را نشان می‌دهد که با وجود مشاهده وضعیت یک دوچرخه‌سوار گرفتار در جوی‌های آب‌گرفته، بی‌توجه به آنچه دیده است درست در همان مسیری گام می‌گذارد که فرد پیشین در تقلای خلاصی از آن است. این اتفاق برای بسیاری از ما افتاده است، پس، از این بانو می‌گذرم و به وجه تمثیلی این اتفاق، فارغ از فردی خاص می‌پردازم تا از این اشتباه معمول ما آدمیان به معنایی وسیع‌تر برای درک «اهل معنا» که از ظاهر، عبور می‌کنند، پل بزنیم.

ضرب‌المثل جالبی وجود دارد که می‌گوید: «چرخ را دوباره اختراع نمی‌کنند»، «آزموده را آزمودن خطاست» یا شعر #حافظ که می‌گوید:« من جرّب المجرب حلت به الندامه» و... جملگی به ما می‌آموزانند که «نباید، دوباره‌کاری کرد».

با همه اینها بشر به اصطلاح «شیر خام خورده است». هر فرد، جامعه یا نسلی با وجود اینکه وقایع و ناکامی‌ها و اشتباهات پیشینیان را مرور می‌کند، باز هم دچار این توهم می‌شود که ممکن نیست که با طی همان راه، دچار سرنوشت و فرجام همان ره‌پویان پیشین شود.

باربارا تاکمن در کتاب ارزشمند «سیر نابخردی» با قلم شیوای خود، این وضعیت را روایت می‌کند:

خشک مغزی، منشأ خود فریبی است و در تاریخ ، نقش بسیار بزرگی دارد و عبارت از این است که اوضاع و احوال را بر مبنای تصورات ثابت و پیش ساخته ارزیابی کنیم و علایم و قراین مخالف را نادیده بگیریم یا مردود بشماریم و به پیروی از آرزوهای خود عمل کنیم و واقعیت ها را گردن ننهيم. عصاره خشک مغزی را یکی از مورخان در گفته‌ای درباره فیلیپ دوم پادشاه اسپانیا و سردستۀ تاجداران یک دنده و خشک مغز بیان کرده است: «تجربه هیچ شکستی ایمان او را به برتری ذاتی سیاست خویش سست نمی‌کرد»
برای آدمیان یا قدرتمندان یا جامعه‌ای که چنین رفتار می‌کند نه تاریخ، نه علم، نه عبرت -که آفتاب و روشنایی‌های طی طریق زندگی هستند- هیچکدام راهگشا نیست . کوری اینان با بینایی‌شان تفاوتی ندارد و عاقبت چنان بی‌اعتنا به شواهد و دلایل و استدلال‌ها می‌شوند که جز تماشای افتادنشان در چاهی که خود کنده‌اند، چاره‌ای نیست. مراقب باشید که خود، چاه خویش را حفر نکنید:

گر هر دو دیده هیچ نبیند به اتفاق
بهتر ز دیده‌ای که نبیند خطای خویش
چاه است و راه و دیدهٔ بینا و آفتاب
تا آدمی نگاه کند پیش پای خویش
چندین چراغ دارد و بیراه می‌رود
بگذار تا بیفتد و بیند سزای خویش
🔹محرومیت عاطفی و گرایش به معنویت‌های بدیل!
چیز زیادی نشده بود. یک خراش کوچک بود. حتما درد و سوزش داشت ولی ترس از آمبولانس و دکتر بازی، درد و سوزش را از یادش برده بود. کمی که گذشت اضطراب همه وجودش را پر کرد. دائم از زمان تعطیلی مدرسه می‌پرسید. می‌خواست بداند چه‌کسی دنبال‌ش می‌آید، پدرش؟! تنها می‌آید یا در ماشین کس دیگری هم هست. گاهی می‌گفت: کاش مدرسه زودتر تمام بشود؛ و گاهی دیگر از امکان شب ماندن در مدرسه می‌پرسید. کلمه پرتکرار صحبت‌های‌ش "بابا" بود. او را کنارم نشاندم. دست‌ش را در دستان‌م گرفتم و آرام شروع به نوازش کردم. از خاطرات شیرینی که با پدرم داشتم شروع کردم و اجازه دادم در مسیر گفت‌و‌گو با خاطرات‌ش با من هم‌قدم شود. ناگهان زد زیر گریه... می‌گفت: "من بابا رو خیلی دوست دارم."
گفتم: "بابا هم تو رو خیلی دوست داره."
گفت: "ولی دعوام می‌کنه."
گفتم: "اشکالی نداره. دعوات می‌کنه ولی دوست‌ت داره."
گفت: "نه! دوست‌م نداره. بابام می‌گه: چشمات رو باز کن! اگر خوردی زمین، یکی هم از من می‌خوری که حساب کار دست‌ت بیاد. بیاد ببینه من خوردم زمین، می‌زندم."
کلمات جمله را دست‌مایه شوخی و خنده کردم تا حال‌ش را عوض کنم. آرام که شد، سرش را بوسیدم و گفتم: "اول من می‌رم با بابا صحبت می‌کنم، بعد شما بیا." من را محکم بغل کرد و به دو رفت سراغ بازی.
یکی از پرتکرارترین صحنه‌های پس از سانحه در مدرسه، گریه بچه‌ها نه از درد، بلکه از ترس واکنش والدین در اولین مواجهه است. والدینی که نتوانسته‌اند خیرخواهی خود را در قالبی بریزند که فرزندشان رفتار آن‌ها را تعبیر به محبت کند. برای چنین فرزندانی جامعه می‌تواند ناامن باشد، چرا که ممکن است در دام محبتی جایگزین بیفتند، محبتی که شاید خیرخواهانه نباشد.

در یک تحقیق میدانی در باره معنویت‌های بدیل در جامعه‌ی ایران، تعدادی از مصاحبه‌شوندگان در پاسخ به این پرسش که چه عاملی باعث شد آن‌ها به معنویت‌های بدیل روی بیاورند، به موارد زیر اشاره کرده‌اند:
- مادر و پدرم وقتی سوال‌های مذهبی ساده من را شنیدند طردم کردند.
- خانواده‌ام با هر کاری که من می‌کنم مخالفت می‌کنند، فکر می‌کنم آن‌ها پاسبان من هستند.
- خانواده‌م من را مجبور می‌کردند، ولی من دیگر بریده‌م.
- فضای امنیتی شدیدی که در جامعه هست من را به این سمت کشانده.
- یک‌جورایی دین زده شده بودم، چون دین همه‌ش شده بود فقه، شده بود وظیفه.
- هیچ کس حوصله‌‌ی سوال‌های مذهبی من را نداشت.
- من از جانب هیچ‌کس حمایت نمی‌شدم، نه خانواده، نه دوستان.
- اعتقاداتم با باقی اعضای خانواده فرق داشت، و همیشه با خانواده در تنش بودم.

واضح است که این افراد نتوانسته‌اند برون‌داد رفتاری نهاد خانواده، دین و حکومت را خیرخواهانه و از سر محبت فهم کنند. آن‌ها از نگاه "بالبی"، از مرحله اعتراض و افسردگی عبور کرده‌اند، تا جایی که از نهادهای حمایتی خود دل‌بریده‌اند، این است که کانون دلبستگی را در جای دیگری جست‌و‌جو کرده‌اند. به بیان یکی از مصاحبه شوندگان: "هر چه را که خانواده و دوستان‌م از من دریغ کردند حالا به دست آورده‌ام."

احساس پشت و پناه داشتن احساس کمی نیست. می‌تواند بسیاری از استرس‌ها و اضطراب‌ها را در خود هضم کند. می‌تواند توجیه کننده بسیاری از ناملایمات و بد رفتاری‌ها باشد. جامعه بی‌پناه به دنبال کانون دلبستگی جایگزین خواهد بود. دینی که نمادهای‌ش به پناه دادن شهره‌اند، دینی‌ست که اهمیت این دلبستگی را فهم کرده است.

آمدم ای شاه پناهم بده...
@sadeghniamehrab

https://www.tgoop.com/amenehsaliminamin

https://www.tgoop.com/ha_mim1377
🔰 اکنون می‌خواهم

❞ هنگامی که مشعل‌ها سیاه بودند
و خورشیدها سیاهی می‌پاشیدند
همراه یک غروب
به جاده تاریکی رسیدم
و با تاریکی، به «بلوغ»
و خون عصیان در رگ‌های خسته‌ام دوید
آنگاه، با پای بلند «بلوغ»
در اوج گرفته‌ی «عصیان»
از تاریکی گذشتم
دلم باور کرد تاریکی، تنهایی است
و تنهایی، مرگ است
اکنون می خواهم
این دلم را
این جام شکسته را
در جویبار قدس، شست و شو دهم
اکنون می‌خواهم این سرم را
این لاله‌ی شکفته را
با نور سفید، آشتی دهم
اکنون می خواهم
در حِجله سپیده ابرها
با خورشید، هم نشین شوم
و به این زمین
و به این کرانه اندوه، بازگردم
تا مشعل‌ها و خورشیدها شعله‌ور شوند
بهمن ۴۸

📚 #مجموعه_اشعار
📝 استاد علے صفایے حائرے
#️⃣ #متن #اکنون_می_خواهم


╭✤ @Einsad ✤╮

https://www.tgoop.com/ha_mim1377
2025/08/27 14:55:58
Back to Top
HTML Embed Code: