BASHGAHANDISHE Telegram 12738
▫️
🖋 مهرداد بهار و فروزه‌های* یک معلّمِ زبان‌های باستانی [۱]
. . . . . ‏
✍🏻 هادی راشد

در رده‌ای از یادداشت‌هایِ «در پویه‌ی زبان فارسی»، کوشیده‌ام دریچه‌ای به جست‌وجو درباره‌ی روند پدیدآمدن سه گستره‌ی آفرینش ادبی، آموزش و پژوهشِ تاریخ، ادبیات و فرهنگِ زبان فارسی در سده‌ی گذشته باز کنم. این جست‌وجو بر شالوده‌ی نگرش اجتماعی به فرهنگ و زبان در پی بازنمایی شیوه‌ی جایابی کنش‌گران و چرایی پدید آمدن ستیزه‌ها و ناکارآمدی‌ها در گستره‌های سه‌گانه است. از این رو، برخوردها در این گستره‌ها از گذشته‌های دور تا امروز، درون‌مایه‌ی درنگ و بررسی است.

شکاف گستره‌ها
ستیزِ تکاپوگران در این گستره‌ها، هرچند به بهانه‌ی سنجش این یا آن درون‌مایه پیش می‌آید، هر گاه به نارواگویی و دشنام برسد، دیگر ستیزِ دانش‌ورانه نیست. از دید تاریخی، برخوردها با نیما، قریب، بهار، قزوینی و ... در گستره‌های آفرینش و پژوهش ادبی از سوی معلمان دانش‌کده‌ای، رگه‌های آغازین ناسپاسی و ستیزه‌جویی را آشکار می‌کند. آرام آرام، آن رگه‌ها به رگ‌باری از ستیزه‌جویی و پرخاش گرایید. تاریخ‌چه‌ی دانش‌کده‌ی ادبیات، پر از ستیزه‌جویی‌ها و پرخاش‌گری‌های معلمان، آموزگاران و استادان به‌نام و میان‌مایه است که در روند جایابی از روی جوانی و خامی، سخن را به دشنام آلوده‌اند. با این دگرسانی که در گذشته اگر فروزان‌فر، راه ناسپاسی در برابر قزوینی پیش گرفته بود، خود را هم‌تای قزوینی می‌پنداشت، و شاگردان او هم، مانند زرین‌کوب و شفیعی‌کدکنی هنوز بر این هم‌تایی انگشت می‌کوبند؛ اما امروز، کسانی راه ستیزه‌جویی و پرخاش را برگزیده‌اند که نه تنها بیمِ هم‌تایی آنان با استادان نام‌آور نمی‌رود، از راه و روش و جای‌گاه دانش‌ورانی چون بهار و تفضلی، فرسنگ‌ها دور اند. رسیدن اینان به جای‌ آنان، برآمد فرآیندهایی است که نگون‌بختانه به ناکارآمدی ساختار آموزشی در دانش‌کده‌ی ادبیات انجامیده است. چنان که نصرالله پورجوادی در شب دانش‌کده به گوشه‌هایی از آن پرداخته است.
نصرالله پورجوادی هم‌چنین نگاه را به گسستِ فرهنگ از زبان‌های باستانی برگرداند و پی‌آمدهای آن را برجسته کرد. اکنون سخنان سیداحمدرضا قائم‌مقامی که خود برآیند هم‌این گسستِ فرهنگ از زبان‌های باستانی است، و یادآوری پورجوادی را «مزورانه» می‌خواند، چونان گواهکی بر هم‌این گسستگی است.

انگ و پرخاش به جای سنجش و داوری
قائم‌مقامی در پاره‌ای از یک یادداشتِ تلگرامی به شتاب‌زدگی نوشته است: «فلان استاد سلیم‌دل که هیچ گاه نتوانست از چنگال فکر حزب توده رها شود منتهای هنرش این بود که همهٔ مواریث این مملکت، و از جمله نوروز، را در عراق سه هزار سال قبل بجوید.» این سخنانِ پرخاش‌گونه به کارنامه‌ی درخشانِ پژوهشیِ اسطوره‌شناس برجسته، مهرداد بهار برمی‌گردد، و می‌خواهد (به گمانِ نویسنده) همه‌ی آن‌ها را یک‌جا و سراسربینانه درهم بپیچد. نویسنده‌، مهرداد بهار را «سلیم‌دل»، گرفتار در «چنگال فکر حزب توده»، و سرریز کننده‌ی مرده‌ریگِ باستانی به سوی «عراق سه‌هزار سال قبل» می‌خواند. برکنار از درستی یا نادرستی سخن بهار درباره‌ی نوروز؛ در این‌جا نشانه‌هایی در خور درنگ است که ناآگاهی یک معلم زبان‌های باستانی را از «فرهنگِ» روزگارِ باستان و دانش، منش و روش استادان پیشین بازمی‌نمایاند.

سلیم‌دل کیست؟
قائم‌مقامی با بی‌پروایی، بهار را «سلیم‌دل» می‌خواند. اگر نویسنده‌ای، کسی را ناآگاهانه «سلیم‌دل» بخواند، گناهی بار او نیست. اما این‌جا، با کسی روبه‌رو ایم که خود را دانش‌آموخته‌ی کارشناسی زبان فارسی می‌شناساند، معلم زبان‌های باستانی در دانش‌کده‌ی ادبیات است، از واژه‌شناسی و فرهنگ‌نویسی دم می‌زند، و به بهانه‌های گوناگون درباره‌ی تاریخ زبان فارسی و گونه‌شناسی زبان فارسی سخن می‌گوید.
سلیم‌دل در لغت‌نامه‌ی دهخدا، سلیم‌القلب یا «ساده‌لوح» و در فرهنگ سخن، «ساده‌دل، خوش‌قلب، زودباور» معنی شده است. غزالی نوشته است: «و هر که شوخ‌گن‌ جامه‌تر بودی، که ... و کدام احمق بود احمق‌تر از آن که بر زِبَرِ استاد دکان گیرد؟ این سلیم‌دلان چون شرع پیغمبر ببرزند و سیرت وی را خلاف کنند، چه ابلهی بود بیش از این؟» (ک. سعادت۲، ص۳۰۵). بیهقی نیز، آن را هم‌پایه‌ی ابله به کار برده است: «چون من بنده بود ابله و با قلب سلیم» (لغت‌نامه: سلیم، قلب سلیم). نمی‎گویم بی‌برو برگرد، نویسنده با گستاخی، مهرداد بهار را چنین خوانده است؛ اما چنان‌چه به باور خود، این کاربرد را از روی دل‌سوزی! هم نوشته باشد؛ این اندازه سادگی و ناآگاهیِ یک معلم زبان‌های باستانی و درگیر با فرهنگ‌نویسی، اگر نشانه‌ی ناکارآمدی ساختارهای آموزشی نباشد، نشانه‌ی چیست؟

🖇ــــــــــ
فروزه: صفت معرف و شناسای حقیقت چیزها (لغت‌نامه، از: انجمن‌آرا، آنندراج).

👉پاره‌ی دوم

● در پویه‌ی زبان فارسی⁦
گزیده‌ی یادداشت‌ها در فرهنگ، زبان و ادبیات
https://www.tgoop.com/OnPersianLanguage/



tgoop.com/bashgahandishe/12738
Create:
Last Update:

▫️
🖋 مهرداد بهار و فروزه‌های* یک معلّمِ زبان‌های باستانی [۱]
. . . . . ‏
✍🏻 هادی راشد

در رده‌ای از یادداشت‌هایِ «در پویه‌ی زبان فارسی»، کوشیده‌ام دریچه‌ای به جست‌وجو درباره‌ی روند پدیدآمدن سه گستره‌ی آفرینش ادبی، آموزش و پژوهشِ تاریخ، ادبیات و فرهنگِ زبان فارسی در سده‌ی گذشته باز کنم. این جست‌وجو بر شالوده‌ی نگرش اجتماعی به فرهنگ و زبان در پی بازنمایی شیوه‌ی جایابی کنش‌گران و چرایی پدید آمدن ستیزه‌ها و ناکارآمدی‌ها در گستره‌های سه‌گانه است. از این رو، برخوردها در این گستره‌ها از گذشته‌های دور تا امروز، درون‌مایه‌ی درنگ و بررسی است.

شکاف گستره‌ها
ستیزِ تکاپوگران در این گستره‌ها، هرچند به بهانه‌ی سنجش این یا آن درون‌مایه پیش می‌آید، هر گاه به نارواگویی و دشنام برسد، دیگر ستیزِ دانش‌ورانه نیست. از دید تاریخی، برخوردها با نیما، قریب، بهار، قزوینی و ... در گستره‌های آفرینش و پژوهش ادبی از سوی معلمان دانش‌کده‌ای، رگه‌های آغازین ناسپاسی و ستیزه‌جویی را آشکار می‌کند. آرام آرام، آن رگه‌ها به رگ‌باری از ستیزه‌جویی و پرخاش گرایید. تاریخ‌چه‌ی دانش‌کده‌ی ادبیات، پر از ستیزه‌جویی‌ها و پرخاش‌گری‌های معلمان، آموزگاران و استادان به‌نام و میان‌مایه است که در روند جایابی از روی جوانی و خامی، سخن را به دشنام آلوده‌اند. با این دگرسانی که در گذشته اگر فروزان‌فر، راه ناسپاسی در برابر قزوینی پیش گرفته بود، خود را هم‌تای قزوینی می‌پنداشت، و شاگردان او هم، مانند زرین‌کوب و شفیعی‌کدکنی هنوز بر این هم‌تایی انگشت می‌کوبند؛ اما امروز، کسانی راه ستیزه‌جویی و پرخاش را برگزیده‌اند که نه تنها بیمِ هم‌تایی آنان با استادان نام‌آور نمی‌رود، از راه و روش و جای‌گاه دانش‌ورانی چون بهار و تفضلی، فرسنگ‌ها دور اند. رسیدن اینان به جای‌ آنان، برآمد فرآیندهایی است که نگون‌بختانه به ناکارآمدی ساختار آموزشی در دانش‌کده‌ی ادبیات انجامیده است. چنان که نصرالله پورجوادی در شب دانش‌کده به گوشه‌هایی از آن پرداخته است.
نصرالله پورجوادی هم‌چنین نگاه را به گسستِ فرهنگ از زبان‌های باستانی برگرداند و پی‌آمدهای آن را برجسته کرد. اکنون سخنان سیداحمدرضا قائم‌مقامی که خود برآیند هم‌این گسستِ فرهنگ از زبان‌های باستانی است، و یادآوری پورجوادی را «مزورانه» می‌خواند، چونان گواهکی بر هم‌این گسستگی است.

انگ و پرخاش به جای سنجش و داوری
قائم‌مقامی در پاره‌ای از یک یادداشتِ تلگرامی به شتاب‌زدگی نوشته است: «فلان استاد سلیم‌دل که هیچ گاه نتوانست از چنگال فکر حزب توده رها شود منتهای هنرش این بود که همهٔ مواریث این مملکت، و از جمله نوروز، را در عراق سه هزار سال قبل بجوید.» این سخنانِ پرخاش‌گونه به کارنامه‌ی درخشانِ پژوهشیِ اسطوره‌شناس برجسته، مهرداد بهار برمی‌گردد، و می‌خواهد (به گمانِ نویسنده) همه‌ی آن‌ها را یک‌جا و سراسربینانه درهم بپیچد. نویسنده‌، مهرداد بهار را «سلیم‌دل»، گرفتار در «چنگال فکر حزب توده»، و سرریز کننده‌ی مرده‌ریگِ باستانی به سوی «عراق سه‌هزار سال قبل» می‌خواند. برکنار از درستی یا نادرستی سخن بهار درباره‌ی نوروز؛ در این‌جا نشانه‌هایی در خور درنگ است که ناآگاهی یک معلم زبان‌های باستانی را از «فرهنگِ» روزگارِ باستان و دانش، منش و روش استادان پیشین بازمی‌نمایاند.

سلیم‌دل کیست؟
قائم‌مقامی با بی‌پروایی، بهار را «سلیم‌دل» می‌خواند. اگر نویسنده‌ای، کسی را ناآگاهانه «سلیم‌دل» بخواند، گناهی بار او نیست. اما این‌جا، با کسی روبه‌رو ایم که خود را دانش‌آموخته‌ی کارشناسی زبان فارسی می‌شناساند، معلم زبان‌های باستانی در دانش‌کده‌ی ادبیات است، از واژه‌شناسی و فرهنگ‌نویسی دم می‌زند، و به بهانه‌های گوناگون درباره‌ی تاریخ زبان فارسی و گونه‌شناسی زبان فارسی سخن می‌گوید.
سلیم‌دل در لغت‌نامه‌ی دهخدا، سلیم‌القلب یا «ساده‌لوح» و در فرهنگ سخن، «ساده‌دل، خوش‌قلب، زودباور» معنی شده است. غزالی نوشته است: «و هر که شوخ‌گن‌ جامه‌تر بودی، که ... و کدام احمق بود احمق‌تر از آن که بر زِبَرِ استاد دکان گیرد؟ این سلیم‌دلان چون شرع پیغمبر ببرزند و سیرت وی را خلاف کنند، چه ابلهی بود بیش از این؟» (ک. سعادت۲، ص۳۰۵). بیهقی نیز، آن را هم‌پایه‌ی ابله به کار برده است: «چون من بنده بود ابله و با قلب سلیم» (لغت‌نامه: سلیم، قلب سلیم). نمی‎گویم بی‌برو برگرد، نویسنده با گستاخی، مهرداد بهار را چنین خوانده است؛ اما چنان‌چه به باور خود، این کاربرد را از روی دل‌سوزی! هم نوشته باشد؛ این اندازه سادگی و ناآگاهیِ یک معلم زبان‌های باستانی و درگیر با فرهنگ‌نویسی، اگر نشانه‌ی ناکارآمدی ساختارهای آموزشی نباشد، نشانه‌ی چیست؟

🖇ــــــــــ
فروزه: صفت معرف و شناسای حقیقت چیزها (لغت‌نامه، از: انجمن‌آرا، آنندراج).

👉پاره‌ی دوم

● در پویه‌ی زبان فارسی⁦
گزیده‌ی یادداشت‌ها در فرهنگ، زبان و ادبیات
https://www.tgoop.com/OnPersianLanguage/

BY باشگاه اندیشه


Share with your friend now:
tgoop.com/bashgahandishe/12738

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

As five out of seven counts were serious, Hui sentenced Ng to six years and six months in jail. Read now Telegram channels fall into two types: The best encrypted messaging apps As of Thursday, the SUCK Channel had 34,146 subscribers, with only one message dated August 28, 2020. It was an announcement stating that police had removed all posts on the channel because its content “contravenes the laws of Hong Kong.”
from us


Telegram باشگاه اندیشه
FROM American