ONPERSIANLANGUAGE Telegram 1383
▫️
🖋 مهرداد بهار و فروزه‌های یک معلّمِ زبان‌های باستانی [۲]

در چنگال فکر حزب!
نویسنده سپس بهار را گرفتار در «چنگال فکر حزب توده» می‌خواند، گویی پژوهش بهار برآمده از فکر حزب بوده است. فکر حزب توده چه بود؟ ایده‌ئولوژی مارکسیسم، یا دریافت بومی شده از آن؟ بستن بندِ این هر دو، ـ‌هم‌چون «فکر» حزب‌ـ به اندیشه‌های اسطوره‌شناسی بهار، چیزی جز نشانه‌ی ناآگاهی نیست. بهار یادآوری کرد (از اسطوره، ص۳۴۲) که مری بویس، ریشه‌های نوروز را در میان‌رودان جست‌وجو کرده است (A history of..2,p.34)؛ آیا او هم گرفتار فکر حزب بود؟ روشن است بی جست‌وجو در پاره‌های اندیشه‌ی اسطوره‌شناسی بهار، نمی‌توان یافته‌های او را پی‌رو ایده‌های حزبی خواند. گذشته از آن که این شیوه‌ی نوشتن در خورِ جایِ معلم دانش‌کده‌ای نیست؛ می‌دانیم بازیابی هر پیوندی میان کار پژوهشی و ایده‌ئولوژی، بن‌یادی‌تر از آن است که بتوان با انگ و پرخاش از پس آن برآمد.
در این‌جا با دریافتی نارسا از پدیده‌ی برآمدگیِ پژوهش در راستاهای ایده‌ئولوژیک روبه‌رو می‌شویم. گویی نویسنده شنیده است که حزب توده، جهان‌میهنی بود، ایران را برای ایران نمی‌خواست، و ... این آموزه‌ها چگونه می‌توانست اسطوره‌شناسِ برجسته را به راهی بَرَد که خاست‌گاهِ مرده‌ریگ باستانی ایران را در «عراق سه هزار سال قبل» بجوید؟ آیا این کار زمینه‌ی پیمان سنتو (ایران، عراق، ترکیه و ...)، رویاروی کمونیسم نبود؟! وگرنه، چرا نمی‌بایست مرده‌ریگ کهن را جای دیگری جست‌وجو کند؟
اندیشه‌ی جهان‌میهنی، فراتر از باورهای سوسیالیسم و مارکسیسم بود. بسیاری از اندیش‌مندان به آن گرایش داشتند؛ اما بهار در اسطوره‌شناسی به این راه نرفت. حزبی خواندن این اندیشه، و پژوهش‌های بهار را سرچشمه گرفته از آن و برآمده از فکر حزبی دانستن، نشانه‌ی ناآشنایی با روش‌شناسی کار او است. بهار اگر چنان وابسته‌ی حزب بود که نویسنده دریافته است، می‌بایست سازنده‌ی روش‌های فرهنگی حزب باشد، نه پی‌روِ ساده‌دلِ آن. شاید معلم دانش‌کده نداند حزب توده در سالیان پربار پژوهشی بهار، از تز راه رشد غیرِ سرمایه‌داری پی‌روی می‌کرد، و چنین می‌پنداشت که ایران از پیِ بستنِ پیمان‌نامه‌های بزرگ اقتصادی با اتحاد شوروی در این راه گام برمی‌دارد. آنان ایران و کشورهای دیگر را یکای سیاسی‌ـ‌اقتصادی در پیوند راه‌بردی با شوروی می‌خواستند، نه یکی شونده با آن کشور یا با عراق. روش حزب، بازیافتن مرده‌ریگ باستانی ایران در عراق نبود؛ انگ زدن برای از میدان به در کردن کسانی بود که نمی‌توانستند کارنامه‌ی آنان را در یک رویارویی دانش‌ورانه به چالش بکشند.

مِهر ایران و رگه‌های واگرایی از حزب
مهرداد بهار در دو گفت‌وگو با هوشنگ گلشیری و علی‌محمد حق‌شناس (به هم‌راه دیگران)، در پی ریشه‌یابی گرایش‌های اسطوره‌شناسی خود، روند پیوستگی‌ها و گسستگی‌ با ایران و حزب توده را به روشنی بازگفته است. در حزب، همه‌ی سخن بر سر این بود که «کجای تاریخ روسیه‌ایم، کی‌ می‌رسیم به انقلاب اکتبر. یک‌بار بحث این نبود که ما کجای تاریخ خودمان هستیم» (گلشیری، ص۱۱)، انگیزه‌ای نمی‌دادند تا کسی برای نمونه تاریخ مشروطه بخواند. پس نمی‌توانست از آن‌جا به اسطوره‌شناسی راه برد. دانش‌کده‌ی ادبیات هم چیزی به او نداد، «چیزی (به ما) نیاموخت»، اما، پورِ سراینده‌ی دماوند (ای دیوِ سپید پای در بند)، در آن‌جا، «عشق» پورداوود را لمس می‌کند، «و آن عشقی که به ایران کهن می‌ورزید ... منتقل می‌شد، ... به من منتقل می‌شد» (ص۱۲). با دید اجتماعی برآمده از آموزش‌های حزبی، به دنبال چگونگی پدید آمدن شاه‌نامه و حماسه‌ی ملی رفت. حتی به آن‌جا رسید که چرایی دگرگونی‌های فرهنگی را گسترده‌تر از آن ببیند که با یک بررسی اقتصادی بتوان به آن پاسخ داد (ص۱۴). نگاهی که آشکارا، چرخش از دیدگاه‌های حزبی و روش‌شناسی مارکسیستی بود. معلم ناآگاه می‌گوید بهار هیچ‌گاه نتوانست از چنگال فکر حزب رها شود، اما خود بهار می‌گوید در پی نپذیرفتن دستورات حزبی او را از آن‌جا بیرون کردند (حق‌شناس و دیگران، ص۱۸۱). کدام آموزه‌ی حزبی می‌توانست در اندیشه‌ی اسطوره‌شناسی بهار چنان رخنه کند که یارای رهایی از چنگ آن را نداشته باشد؟

فرهنگ ایرانی در میان‌رودان
جست‌وجوی خاست‌گاه‌های اساطیری از دید بهار، پادزهری بود در برابر انگاره‌ی پوچِ نژاد برتر، «یک فرهنگ قلابی تبلیغ می‌شد ... که ما اروپایی و از نژاد آریایی هستیم. ... این‌ها همان زمان، خیلی واکنش‌های بدی در زندگی من به جا گذاشت» (ص۲۷). در نگاه او، تنها راه نشان دادن تهی بودن این برداشت، آن بود که «شما فرهنگ قدیم آسیای غربی را از حدود سند تا مدیترانه بشناسید» (ص۲۸). بهار هنگامی به این نگرش و روش‌شناسی رسید که از حزب و اندیشه‌ی حزبی گسسته بود.

👉پاره‌ی پایانی

● در پویه‌ی زبان فارسی⁦
گزیده‌ی یادداشت‌ها در فرهنگ، زبان و ادبیات
https://www.tgoop.com/OnPersianLanguage/



tgoop.com/OnPersianLanguage/1383
Create:
Last Update:

▫️
🖋 مهرداد بهار و فروزه‌های یک معلّمِ زبان‌های باستانی [۲]

در چنگال فکر حزب!
نویسنده سپس بهار را گرفتار در «چنگال فکر حزب توده» می‌خواند، گویی پژوهش بهار برآمده از فکر حزب بوده است. فکر حزب توده چه بود؟ ایده‌ئولوژی مارکسیسم، یا دریافت بومی شده از آن؟ بستن بندِ این هر دو، ـ‌هم‌چون «فکر» حزب‌ـ به اندیشه‌های اسطوره‌شناسی بهار، چیزی جز نشانه‌ی ناآگاهی نیست. بهار یادآوری کرد (از اسطوره، ص۳۴۲) که مری بویس، ریشه‌های نوروز را در میان‌رودان جست‌وجو کرده است (A history of..2,p.34)؛ آیا او هم گرفتار فکر حزب بود؟ روشن است بی جست‌وجو در پاره‌های اندیشه‌ی اسطوره‌شناسی بهار، نمی‌توان یافته‌های او را پی‌رو ایده‌های حزبی خواند. گذشته از آن که این شیوه‌ی نوشتن در خورِ جایِ معلم دانش‌کده‌ای نیست؛ می‌دانیم بازیابی هر پیوندی میان کار پژوهشی و ایده‌ئولوژی، بن‌یادی‌تر از آن است که بتوان با انگ و پرخاش از پس آن برآمد.
در این‌جا با دریافتی نارسا از پدیده‌ی برآمدگیِ پژوهش در راستاهای ایده‌ئولوژیک روبه‌رو می‌شویم. گویی نویسنده شنیده است که حزب توده، جهان‌میهنی بود، ایران را برای ایران نمی‌خواست، و ... این آموزه‌ها چگونه می‌توانست اسطوره‌شناسِ برجسته را به راهی بَرَد که خاست‌گاهِ مرده‌ریگ باستانی ایران را در «عراق سه هزار سال قبل» بجوید؟ آیا این کار زمینه‌ی پیمان سنتو (ایران، عراق، ترکیه و ...)، رویاروی کمونیسم نبود؟! وگرنه، چرا نمی‌بایست مرده‌ریگ کهن را جای دیگری جست‌وجو کند؟
اندیشه‌ی جهان‌میهنی، فراتر از باورهای سوسیالیسم و مارکسیسم بود. بسیاری از اندیش‌مندان به آن گرایش داشتند؛ اما بهار در اسطوره‌شناسی به این راه نرفت. حزبی خواندن این اندیشه، و پژوهش‌های بهار را سرچشمه گرفته از آن و برآمده از فکر حزبی دانستن، نشانه‌ی ناآشنایی با روش‌شناسی کار او است. بهار اگر چنان وابسته‌ی حزب بود که نویسنده دریافته است، می‌بایست سازنده‌ی روش‌های فرهنگی حزب باشد، نه پی‌روِ ساده‌دلِ آن. شاید معلم دانش‌کده نداند حزب توده در سالیان پربار پژوهشی بهار، از تز راه رشد غیرِ سرمایه‌داری پی‌روی می‌کرد، و چنین می‌پنداشت که ایران از پیِ بستنِ پیمان‌نامه‌های بزرگ اقتصادی با اتحاد شوروی در این راه گام برمی‌دارد. آنان ایران و کشورهای دیگر را یکای سیاسی‌ـ‌اقتصادی در پیوند راه‌بردی با شوروی می‌خواستند، نه یکی شونده با آن کشور یا با عراق. روش حزب، بازیافتن مرده‌ریگ باستانی ایران در عراق نبود؛ انگ زدن برای از میدان به در کردن کسانی بود که نمی‌توانستند کارنامه‌ی آنان را در یک رویارویی دانش‌ورانه به چالش بکشند.

مِهر ایران و رگه‌های واگرایی از حزب
مهرداد بهار در دو گفت‌وگو با هوشنگ گلشیری و علی‌محمد حق‌شناس (به هم‌راه دیگران)، در پی ریشه‌یابی گرایش‌های اسطوره‌شناسی خود، روند پیوستگی‌ها و گسستگی‌ با ایران و حزب توده را به روشنی بازگفته است. در حزب، همه‌ی سخن بر سر این بود که «کجای تاریخ روسیه‌ایم، کی‌ می‌رسیم به انقلاب اکتبر. یک‌بار بحث این نبود که ما کجای تاریخ خودمان هستیم» (گلشیری، ص۱۱)، انگیزه‌ای نمی‌دادند تا کسی برای نمونه تاریخ مشروطه بخواند. پس نمی‌توانست از آن‌جا به اسطوره‌شناسی راه برد. دانش‌کده‌ی ادبیات هم چیزی به او نداد، «چیزی (به ما) نیاموخت»، اما، پورِ سراینده‌ی دماوند (ای دیوِ سپید پای در بند)، در آن‌جا، «عشق» پورداوود را لمس می‌کند، «و آن عشقی که به ایران کهن می‌ورزید ... منتقل می‌شد، ... به من منتقل می‌شد» (ص۱۲). با دید اجتماعی برآمده از آموزش‌های حزبی، به دنبال چگونگی پدید آمدن شاه‌نامه و حماسه‌ی ملی رفت. حتی به آن‌جا رسید که چرایی دگرگونی‌های فرهنگی را گسترده‌تر از آن ببیند که با یک بررسی اقتصادی بتوان به آن پاسخ داد (ص۱۴). نگاهی که آشکارا، چرخش از دیدگاه‌های حزبی و روش‌شناسی مارکسیستی بود. معلم ناآگاه می‌گوید بهار هیچ‌گاه نتوانست از چنگال فکر حزب رها شود، اما خود بهار می‌گوید در پی نپذیرفتن دستورات حزبی او را از آن‌جا بیرون کردند (حق‌شناس و دیگران، ص۱۸۱). کدام آموزه‌ی حزبی می‌توانست در اندیشه‌ی اسطوره‌شناسی بهار چنان رخنه کند که یارای رهایی از چنگ آن را نداشته باشد؟

فرهنگ ایرانی در میان‌رودان
جست‌وجوی خاست‌گاه‌های اساطیری از دید بهار، پادزهری بود در برابر انگاره‌ی پوچِ نژاد برتر، «یک فرهنگ قلابی تبلیغ می‌شد ... که ما اروپایی و از نژاد آریایی هستیم. ... این‌ها همان زمان، خیلی واکنش‌های بدی در زندگی من به جا گذاشت» (ص۲۷). در نگاه او، تنها راه نشان دادن تهی بودن این برداشت، آن بود که «شما فرهنگ قدیم آسیای غربی را از حدود سند تا مدیترانه بشناسید» (ص۲۸). بهار هنگامی به این نگرش و روش‌شناسی رسید که از حزب و اندیشه‌ی حزبی گسسته بود.

👉پاره‌ی پایانی

● در پویه‌ی زبان فارسی⁦
گزیده‌ی یادداشت‌ها در فرهنگ، زبان و ادبیات
https://www.tgoop.com/OnPersianLanguage/

BY در پویه‌ی زبان فارسی ● هادی راشد


Share with your friend now:
tgoop.com/OnPersianLanguage/1383

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

Telegram users themselves will be able to flag and report potentially false content. The main design elements of your Telegram channel include a name, bio (brief description), and avatar. Your bio should be: Users are more open to new information on workdays rather than weekends. 2How to set up a Telegram channel? (A step-by-step tutorial) Done! Now you’re the proud owner of a Telegram channel. The next step is to set up and customize your channel.
from us


Telegram در پویه‌ی زبان فارسی ● هادی راشد
FROM American