Telegram Web
عبدالکریم سروش و فلاسفه pinned «‍ ‍ 🌺◾️ #آزادگى_حسینی کلامی از امام حسین(ع) که به گمان من متضمن نکته‌ حکیمانه‌ی فوق‌العاده مغتنمی است که برای همه‌ ما باید آموزنده باشد و گوشواره‌ گوش خرد ما باشد، نقل شده است که: امام (ع) در روز #عاشورا وقتی که دشمنان به حرم و خانواده‌ی ایشان حمله…»
Dr.sorosh.از غدیر تا کربلا@Soroush_Philosopher
@Soroush_Philosopher
⚫️ با عرض تسلیت ایام سوگواری محرم و ان فاجعه ناجوانمردانه
سخنرانی زیبا و روشنگرانه #از_غدیر_تا_کربلا
🔘ایراد شده توسط دکتر #عبدالکریم_سروش

حتما #گوش فرا دهید بسیار کمک میکند.
@Soroush_Philosopher
Audio
سخنرانی شب هفتم محرم ۲۰۲۰
آقای دکتر سروش دباغ
«عاشورا و سالکان مدرن»
قسمت دوم

چهارشنبه ۲۶ آگست ۲۰۲۰

مرکز فرهنگی امام حسین (ع) اتاوا
🔴▪️#امام_حسين_قبل_و_بعد_از_انقلاب_ايران

آنچه كه در دوران اخير پيش آمده به گمان من از يكطرف از اسطوره خارج كردن واقعه عاشورا بوده كه اين امر بسيار مباركى بوده

اين فقط نسبت به واقعه عاشورا صورت نگرفته راجع به دين ،
راجع به همه شخصيتهاى دينى،
و پيامبر
صورت گرفته كه اينها همه را انسانهايى بنماياند و ببيند نشسته در متن واقعه
و روى زمين،
زير سقف تاريخ
و مثل آدميان ديگردر رابطه با حوادث اطرافشان
و اهل محاسبه هاى عقلايى
براى آنكه ببينند كه بهترين كار چيست كه انجام دهد.

اينكه در اديان شهادت وجود دارد جاى بحث ندارد.
اينكه اگر نوبت شهادت و جهاد باشد وظيفه يك مومن است كه پذيراى اين امر باشد ، جاى بحث ندارد.
اينكه شهيد جزو مقدس ترين مفاهيم در يك مجموعه دينى است جاى گفتگو ندارد.

اما بحث اينست كه اولين انتخاب اينست يا پس از آزمودن انتخابهاى ديگر،بايد به اينجا رسيد؟

آنچه كه در دوران مدرن رخ داد عبارت از اين بود كه دين و شخصيت هاى دينى را از اسطوره اى بودن خارج كند .
اما بعدا عنصر ايدئولوژى بودن به او اضافه شد.
واين كارى بود كه مرحوم شريعتى كرد.

عنصر ايدئولوژى يعنى:
از دل يك حادثه
آرمانهايى را استخراج كردن
و درسهاى بلند تاريخى وسياسى گرفتن
و به ديگران آموختن
و از همه بالاتر و مهمتر
الگوى انديشه دينى را از اين حادثه بيرون آوردن.
يعنى حادثه كربلا تبديل شد به يك واقعه دين شناسانه به معنى الاعم.
ديانت [آنشد]كه از دل او اين واقعه بيرون مى آيد و بهترين مثال و الگوى يك رجل دينى،[آنشد] كه امام حسين بوده وحركتى است كه او كرده است....
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اما اين عنصر انقلابى در زندگى امام حسين بتدريج بعد از انقلاب فراموش شد.
آنچه كه ماند يكى نگاه سرد مورخانه است كه مى خواهد ببيند حقيقت واقعه چه بود
ديگرى رواج كامل بازگشت به روضه خوانى اسطوره ايست.
يعنى دوباره امام حسين با آن چهره آسمانى همان قديس ماوراء تاريخى ، همان در پيچيده در اسطوره ها و همان شخصيت بسيار نزديك به عيساى بر صليب رفته مسيحى است،
كسى كه فقط اشكها را جارى مى كند
و دلها را مى سوزاند،
كسى كه به منزله يك الگوى آسمانى هميشه حسرت و آرزو را در دلها مى شوراند،
كسى كه سرمايه آخرت آدميان است
و كسى كه از فرط نزديكى به خداوند هاله اى از قداست دور چهره او را گرفته كه اصلا نمى توان به او نزديك شد.

كسى كه شفاعت ما را مى كند،
كسى كه مى تواند بيماريهاى ما را شفا دهد
و كسى كه مى تواند فرق و فاصله اى بين ما و ديگران بيندازد
وكسى كه مى تواند آمال و آرزوهاى ديرينه شكست خورده ناكام مانده ما را جواب دهد!!!

دکتر #عبدالکریم_سروش
📝#امام_حسین_و_انقلاب_ایران

https://www.tgoop.com/Soroush_Philosopher
Forwarded from سخنرانی‌ها
🔊فایل صوتی

دكتر عبدالکریم سروش

پنج تحلیل از واقعه ی عاشورا

ما چهار یا پنج تحلیل از واقعه ی عاشورا داریم. که گاهی این چهار یا پنج با هم آمیخته می شود، یکی در دل دیگری می رود. اما می توان به تیغ منطق و به چاقوی عقل آنها را از یکدیگر جدا کرد و هر کدام را در جای خود نشاند.

تفسیر سنتی واعظان و مداحان
تفسیر شریعتی
تفسیر مطهری
تفسیر صالحی نجف آبادی
تفسیر مولانا
تفسیر سروش

.
🆔 @sokhanranihaa
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
🔴◾️ #عاشورا_اسطوره_هویت

#عبدالکریم_سروش

روحانیت اگرچه با شریعتی میانه ای نداشت اما به خوبی از این تحلیل او استفاده کرد. روحانیت طرفدار انقلاب بر بستری که شریعتی آماده کرده بود ، تفسیری از عاشورا را تبلیغ کرد که مستلزم مبارزه با ظلم و شهادت بود. این تفسیر از اساس متفاوت و متعارض با تفسیری بود که روحانیت پیش از آن از عاشورا می کرد. هیچ فقیه وعالمی تکریم نهضت امام حسین را به عنوان مجوزی برای مبارزه علیه حکومت مستقر ندانسته بود. چنین حرفی در هیچ کتاب فقهی مشاهده نمی شود. حتی امامان بعد از امام حسین نیز چنین استفاده ای از عاشورا نکردند. نگرش غالب در روحانیت اشک ریختن بر مصیبت امام حسین با هدف ایجاد صفای باطن بود. تا ضمن برقراری ارتباط روحی ، آن هویت شیعی تداوم یابد. آنها می گفتند ما حسینی هستیم یعنی تاریخ ما با آن شجاعت و حماسه شروع می شود ولی هویت سنی ها با آن شقاوت آغاز می شود چون حاضر نیستند یزید را لعن کنند.
#دکتر_سروش تاکید کردند که امروزه ذهنیت های جدید از عاشورا چنان پر رنگ است که بسیار سخت است تا از ورای آن حتی بتوان به تاریخ پنجاه سال پیش عزاداری ها نظر کرد.
این رویکرد تازه فقط برای قبل از پیروزی قابل استفاده بود. کسانی که سن شان اقتضا می کند می دانند مناقب و عزاداری ها پیش از حسینه ارشاد و انقلاب اسلامی چگونه از اساس متفاوت با الان بود .البته من پیش بینی می کنم که دوباره عزاداری ها به آن سمت یعنی دوران عزاداری سنتی خواهد رفت. با توجه به روند موجود راهی غیر از این وجود ندارد. «امام حسین انقلابی» دیگر به درد حکومت نمی خورد. از نگاه حاکمان کنونی پذیرفته نیست تا علیه حکومت انقلاب کرد. امام حسینی که قیامش اجازه می دهد تا مسلمانان علیه حکومت های موجود قیام کنند،به درد حکومت فعلی نمی خورد و از دید آنان نباید چنین امام حسینی را معرفی کرد. این تفسیر به درد زمان شاه می خورد. این حکومت بنا به مبانی و مواضع فقهی اش می گوید مجازات قیام علیه حکومت، مرگ است. حتی انتقاد نیز جایز نیست و مجازاتش زندان و حتی خیلی چیزهای بدتر از زندان است بنابراین منطقی است که عزاداری ها پس برود و به منطق سنتی نزدیک شود. لذا امام حسینی که اکنون باید ترویج شود، همان امام حسینی است که گریه بر او ثواب دارد و باعث شفاعت در روز جزا می گردد. او همان امام حسینی است که تاریخ ما را ساخته است. با اتصال به اوهویت تداوم می یابد . الان وضع بگونه ای شده است در محرمی که در آن بسر می بریم دو طرف، هم حکومت و هم مخالفان در جنبش سبز هر یک دیگری را متهم به یزیدی بودن می کنند. یعنی یک اسطوره و قصه به دست دو گروه از شیعه افتاده است و این دو تا مجبورند بگویند ما حسینی هستیم و می بینید به طور کلی منطق واقعه گم شده است یعنی معلوم نیست که باید چه کار کرد. فقهای ما هم پاک برگشتند به گذشته خودشان. من یادم می آید روزی که آقای خمینی به ایران برگشتند. در ملاقات با جمعی از نویسندگان که خبر آن از تلوزیون پخش شد به صراحت گفتند مخالفت با جمهوری اسلامی با شدت عمل مواجه می شود و با آنها اتمام حجت کردند .وقتی این حرف با نویسندگان بیان می شد. انتقاد را هم در بر می گرفت. بنابراین امام حسین شورشی، عصیانگر و انقلابی به کار فقهای ما نمی آید کما اینکه هیچوقت هم نمی آمده است و همواره هم کوشیده اند تا توضیح بدهند که از این شیوه استفاده نکنید. بی جهت نیست که برخی از فقهای اهل سنت چون ابوبکر این عربی که با ابن عربی معروف تفاوت دارد،گفته است حسین به شمشیر جدش کشته شد. یعنی فقها یک فتوی دادند که مجازات قیام علیه حکومت اسلامی مرگ است. یزید دقیقا به این فتوی متوسل شد و امام حسین را شهید کرد. البته حقیقت ماجرا این بود که امام حسین قیام نکرد بلکه یزید فرصت را غنیمت شمرد تا یک دشمن مسلم را از بین ببرد که با پای خودش به قتلگاه آمده بود .

سخنرانی #دکتر_سروش در باب #عقلانیت_و_شهادت
بوی باران _ 24 آذر 93 شهر راکویل ایالت مریلند

#سروش
#عبدالکریم_سروش
#روشنفكری_دينی

https://www.tgoop.com/Soroush_Philosopher
🔴◾️ #عاشورا عرصه‌ای برای انتقام‌خواهی نیست


■ تاملی در آراء #دکتر_سروش بر واقعه #عاشورا


#عبدالکریم_سروش از مواضع مختلفی بحث از عاشورا را پیش کشیده و به آن توجه داده است. رویکرد سروش غالباً از منظری عقلانی و انتقادی است و می‌کوشد تا پیرایه‌ها و زوائدی که حول این موضوع شکل گرفته است را نشان دهد. سروش با تعبیر «قیام امام حسین» موافقتی ندارد و معتقد است که این‌گونه تعابیر، برساخته‌های زمانه ماست. به تعبیر سروش «یکی از دلایلی که باعث شد امام حسین (ع) حرکتش را آغاز کند عبارت بود از فضای رعب آور امنیتی، سازش ناپذیری با یزید و جستجو به دنبال جای امن». بر همین مبنا وی مدعی است که «هیچ سند معتبری وجود ندارد که هدف امام حسین (ع) قیام و انقلاب بوده است. این واژه‌ها ترمینولوژی زمانه ما هستند و ابداً ارتباطی با انگیزه امام حسین (ع) ندارند».

سروش فارغ از تحلیل تاریخی واقعه عاشورا، به کارکردها و درس‌آموزی‌های آن اشاره می‌کند. وی نحوه مواجهه امروز با این واقعه را مورد تحلیل قرار داده و خواستار برخی اصلاحات در آن است.

👇👇👇
■ هویت‌سازی

یکی از ایده‌هایی که عبدالکریم سروش به آن توجه داشته، هویت‌سازی دینی است. وی در بسیاری از مواضع خود و مواجهه با برخی تعالیم دینی، آن را در چارچوب هویت دینی تحلیل می‌کند. او معتقد است که بعضی از دستورات دینی به‌گونه‌ای بیان شده تا مسلمانان یک هویت مستقلی را تجربه کنند و به‌واسطه آن به یک اشتراک و وحدتی دست یابند. به عنوان نمونه، نماز جمعه علاوه بر اینکه می‌تواند جنبه‌ای از حقیقت را داشته باشد، می‌تواند سویه‌های هویتی مناسبی را نیز برای مسلمانان ایجاد کند. وی بر همین اساس، واقعه عاشورا را نیز دارای جنبه‌های هویت‌بخش برای شیعیان می‌بیند. به تعبیر وی «واقعه عاشورا بزرگ شده است چراکه شیعیان حاجت داشتند از این واقعه یک اسطوره بسازند و با پیوند زدن خود به این اسطوره هم هویت کسب نمایند، هم ابراز مظلومیت کنند و هم از مخالفان خود هویت ستانی کنند».

سروش معتقد است واکنشی که شیعیان در برابر حوادث تاریخی نشان داده‌اند، حکایت می‌کند که آنان در پی کسب هویت بوده‌اند و می‌خواسته‌اند با وصل کردن خودشان به این حوادث فجیع تاریخی، هم کسب هویت کنند و هم به دیگر طائفه های اسلامی، اهل سنت و جماعت توضیح دهند که چه ستم‌هایی بر این طایفه محدود و تحت تضییقات گوناگون رفته و می‌رود.

👇👇👇
💎 بسیار مهم🔻

■ درس‌های #عاشورا

#سروش معتقد است که آنچه در ماجرای عاشورا می‌باید برجسته شود، درس‌های آن است. اگر این درس‌آموزی‌ها مورد توجه قرار گیرد، می‌تواند این واقعه نیز همیشه مورد توجه نیز واقع شود. وی در همین خصوص علاوه بر اینکه درس‌هایی چون شجاعت را در این واقعه برجسته می‌بیند، اما به چند مورد مشخص نیز اشاره می‌کند:

۱- او به عنوان یکی از این درس‌های عاشورا عنوان می‌کند که تاریخ به هیچ‌کس ضمانت نمی‌دهد که وقتی شما حرکتی را راه بیندازید، تا آخر پاک و تمییز باقی خواهد ماند. خیلی از اتفاقات در تاریخ می‌افتد که خوش‌بینی و خوش‌خیالی را از ما می‌گیرد و این تصور را باطل می‌سازد که اگر محکم‌کاری کنیم دیگر همه‌چیز الی‌الابد بر وفق مراد خواهد بود. درحالی‌که این‌گونه نیست. شاهدیم در جامعه‌ای که پیامبر (ص) ساخته بود کسانی به نام خلافت نبوی، به نام حکومت اسلامی، به نام جانشینی پیامبر بر مسند نشستند که سر فرزندان پیامبر را بریدند و آب از آب هم تکان نخورد. سلسله بنی امیه پس از یزید دهه‌ها ادامه یافت تا سرانجام بنی‌عباس آنها را ساقط کردند. بنابراین در تاریخ هیچ تضمینی وجود ندارد و هرلحظه باید مراقب بود. کج‌روی‌ها و انحرافات از جاهای کوچک شروع می‌شود. در کربلا در خود جامعه‌ای که پیامبر ساخته بود این فاجعه بزرگ به وقوع پیوست و آثار آن تا به امروز باقی است و تاکنون علاج نشده است.

۲- نکته دیگری که سروش در بیان درس‌آموزی عاشورا بیان می‌کند این است که تا کجا می‌ارزد آدمی جانش را حفظ کند؟ این را می‌توان در واقعه عاشورا ردیابی کرد. چه چیزی ارزش آن دارد که آدمی جانش را برای آن بدهد؟ سروش این‌گونه عنوان می‌کند که وقتی این جان به خطر افتاد آیا باید همه‌چیز را فراموش کرد یا اینکه چیزهایی وجود دارد که آدمی می‌تواند جان خود را برای آنها فدا کند؟ سروش در مقام پاسخ می‌گوید که «شرافت» آن چیز باارزشی است که می‌توان برای حفظ آن جان داد. و این جان‌سپاری نه کار عاقلان، بلکه مرام عاشقان است. به تعبیر او جایی لازم است عاشقان بیایند و برای حفظ ارزش‌ها کاری کنند. اینجاست که عاشقی به وجود می‌آید. اول باید عقل دوراندیش را به میدان آورد و به حکمش عمل کرد. اما وقتی نوبت عاشقی است دیگر موقع جان‌فشانی و گذشت است و در اینجا راه عاقلان و عاشقان از هم جدا می‌شود.

۳- سروش همچنین فراگیر شدن ظلم را ازجمله مواردی می‌داند که می‌ارزد انسان جانش را بدهد و مانع آن شود. به تعبیر وی: وقتی‌که ظلم شکل اجتماعی پیدا می‌کند، وقتی‌که کسی در مواجهه با یک بی‌عدالتی ساختاری و بنیانی قرار می‌گیرد، وقتی‌که با سنت شدن ظلمی مواجه می‌شود و آن ظلم می‌رود که شیوه و رویّه همگانی شود، در اینجاست که شورش، جواز بل وجوب می‌یابد. این شوریدن، هم عنصری عقلانی دارد هم عنصری عاشقانه. در آن هم سیاست درج است هم شهادت، هم عاشقی و هم عاقلی.

👇👇👇
■توجه به نگاه #مولانا در واقعه عاشورا


سروش در ایده‌ها و تعابیر خود متأثر از جلال‌الدین مولوی است. وی در مواجهه با واقعه کربلا نیز سخن مولوی را می‌پسندد و آن را برجسته می‌کند. مولوی انسان عاشقی بود و وقتی به حادثه کربلا نگاه می‌کرد هم یک حادثه عاشقانه زیبای دلربای ایثارگرانه را می‌بیند که مست آن می‌شود. مولوی به جای اینکه دست قساوت ستمگران را ببیند و مالامال از نفرت بشود، روح عاشق ایثارگر پرگذشت امام حسین (ع) را می‌بیند و مالامال از محبت و سرشار از بهجت می‌شود. سروش با این بیان، نگاه عاشقانه مولوی به واقعه عاشورا را می‌پسندد و عنوان می‌کند که: حقیقتاً مولوی به واقعه عاشورا و کربلا و امام حسین (ع) به چشم یک پاک‌بازی مطلق که مجسمه زیبایی مطلق بود نگاه می‌کرد.

 سروش عنوان می‌کند که: من خوب می‌توانم مجسم کنم که وقتی مولوی به حرکت امام حسین (ع) نظر می‌کرد و به آن ایثار و فداکاری و گذشت عظیم و تاریخی بی‌نظیر و بی‌سابقه نگاه میکرد، نمونه بزرگی از عاشقی را می‌دید که شاید کار خود او مصداق و نمونه بسیار کوچک‌تری از آن بود. این عاشق کوچک وقتی که خود را در مقابل آن عاشق بزرگ می‌دید البته سر خضوع و تسلیم فرومی‌آورد.

👇👇👇
■ تعمیم‌های ناروا از واقعه عاشورا

یکی از انتقادهای سروش به مروجان فرهنگ عاشورا اینست که بر اساس معیار حق و باطلی که در واقعه کربلا رخ داد، این معیار را به تمام زمان‌ها تعمیم می‌دهند و نتایج نامبارکی از آن می‌گیرند. برخی با استناد به تعبیر: «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا»، در زندگی امروز، یکی را به‌مانند شمر می‌دانند و دیگری را در جایگاه حقِ امام حسین قرار می‌دهند. درحالی‌که این تعمیم در بسیار از مواقع می‌تواند رهزن باشد. سروش در همین خصوص تحذیر می‌دهد که زندگی همیشه صفر و صد و یا سیاه‌وسفید نیست که بگوییم هرروز یک امام حسین و شمر داریم. بسیاری از انسان‌ها نه شمر هستند و نه امام حسین. در حقیقت دنیا را همین مردم پر کرده‌اند. اکثریت مردم نه شمرند و نه امام حسین. هر روز صحنه حق و باطل آن‌چنان گسترده نیست و تقابل این‌همه نمایان، غلیظ و پررنگ نیست. بلکه زندگی انسان‌ها همیشه آمیخته‌ای از تلخ و شیرین و از حق و باطل است و انسان باید با زیرکی آنها را از هم تفکیک دهد. سروش این تعمیم را ناروا دانسته و عنوان می‌کند همین‌که کسی احساس کرد که خودش مانند امام حسین و طرف مقابلش شمر است، دعوا شروع می‌شود و این دعوا چیزی است که باید از آن پرهیز کرد. انسان‌ها نه در جایگاه شمر هستند و نه امام حسین و آن صحنه‌ها دیگر زیاد تکرار شدنی نیست.

👇👇👇
#امام_حسین و #عیسی_مسیح

عبدالکریم سروش در بیان منزلت امام حسین (ع) میان مشی عیسوی و حسینی اختلافی را برجسته می‌بیند. وی می‌گوید که حضرت عیسی (ع) زمانی که به صلیب کشیده شد، از خدا شکایت کرد. گفت خدایا چرا فرزندت را تنها گذاشتی و خواستی که خون او بر صلیب جاری شود؟ گفته می‌شود که حضرت مسیح (ع) در آخرین لحظات زندگانی خود چنین احوالی داشته و با خدای خود نجوا می‌کرده و دچار تردیدهایی شده است که خدا او را تنها نهاده. به تعبیر سروش، این حالتِ رها شده دیدن خود، تلخ‌ترین واقعه برای فردی است که عمرش را بر سر ارتباط با خدا گذاشته است. گویی تمام سرمایه‌اش از میان رفته است. این در حالی است که در تعابیری در خصوص امام حسین (ع) داریم که ایشان در آخرین لحظات از زندگی با خدای خود نجوا می‌کند و می‌گوید آنچه تحمل این حادثه را برای من آسان کرده این است که خدا دارد می‌بیند. همین که او ببیند کافی است. این تمایز میان احوالات حضرت عیسی و امام حسین وجود داشته و نشان از منزلت امام (ع) دارد.

👇👇👇
■ در نقد انتقام‌جویی

سروش با نقد رویکردی که به‌واسطه واقعه کربلا درصدد انتقام‌جویی برآمده تذکار می‌دهد که واقعه عاشورا نباید به ما نفرت افکنی را یاد بدهد. گاهی واقعه عاشورا دست‌آویزی شده است برای مخالفت و گاه لعنِ افرادی که مخالف عقاید شیعی هستند. آنها انتظار روزی را می‌برند که دستانشان باز شود و بتوانند انتقام بگیرند. به‌واسطه این روحیه انتقام خواهی، شاهدیم که برخی اختلافات عقیدتی برجسته می‌شود. به تعبیر سروش «در روزگار حاضر شیعیان برای خودشان قوّتی پیدا کرده‌اند، نامی دارند، سابقه‌ای دارند، تاریخی دارند، سنتی دارند، حتی حکومتی دارند و به‌هیچ‌وجه نباید خود را در تقابل با دیگران تعریف کنند».

💠 سروش معتقد است که ما امروز می‌باید از واقعه عاشورا، درس عشق و شجاعت بگیریم. به آن واقعه از موضعی فرا فقهی نظر کنیم. اینکه امروز درسِ انتقام گرفتن از آن واقعه بگیریم و خود را در موضع حق بپنداریم و دیگران را باطل بدانیم و خود را فرقه برگزیده خدا بنامیم، تحلیل‌های نامقبولی است که باید از آن پرهیز داشت و جامعه را از آن آگاه کرد.


@Soroush_Philosopher
عبدالکریم سروش و فلاسفه pinned «🔴◾️ #عاشورا عرصه‌ای برای انتقام‌خواهی نیست ■ تاملی در آراء #دکتر_سروش بر واقعه #عاشورا #عبدالکریم_سروش از مواضع مختلفی بحث از عاشورا را پیش کشیده و به آن توجه داده است. رویکرد سروش غالباً از منظری عقلانی و انتقادی است و می‌کوشد تا پیرایه‌ها و زوائدی که…»
تو را نباید علم کرد....
تو را اندیشیدن باید....
نه فقط تو،
که انسان را اندیشه باید کرد

@Soroush_Philosopher
Forwarded from اتچ بات
‍ حق با سروش است آنجا که می‌گوید روایت شریعتی از تاریخ عاشورا، از تاریخ اسلام و امامت، «کژخوانی صریح تاریخ» بود. کژخوانی صریح تاریخ؛ عبارت درستی است که سروش برای خوانش شریعتی به کار برده است.

شریعتی از امام حسین، مردی انقلابی ساخت که آگاهانه به استقبال مرگ شتافت. حسین از همان آغاز، مرگ را انتخاب کرد؛ برای او شهادت، یک هدف بود. به اعتقاد شریعتی، هر انقلابی دو چهره دارد: خون و پیام. خون در حرکت حسین بود و پیام در حرکت زینب. حسینِ انقلابی، درس امامت، رهبری و هدف به ما می‌دهد، در این روزگار به فرزندان آدم یاد می‌دهد که چگونه باید مُرد.

روایت شریعتی، به روایت تاریخی، وفادار نیست. حسینِ شریعتی، نسبتی با حسینِ تاریخی ندارد. حسینِ انقلابی و مبارز، ساخته‌ی خود شریعتی است. حسینِ انقلابی، چیزی بود که دین ایدئولوژیک و اسلام انقلابی می‌خواست. این روایت، کژخوانی تاریخ بود.

حق با سروش است: حرکت حسین، یک قیام انقلابی نبود، یک مبارزه‌ی سیاسی نبود. به روایت تاریخ که نظر کنیم، چنین حسینی را نمی‌یابیم. به باور سروش، عزیمت امام حسین، سه دلیل مهم و اساسی داشت: فضای رعب‌آور امنیتی، سازش‌ناپذیری با یزید و جست‌وجو برای یافتن محلی امن. حسین برای رهایی از فشار حکومت و رسیدن به امنیت، حرکت کرد.

برای شریعتی گویی کل تاریخ اسلام، یک چیز داشت و آن هم عاشورا بود، یک فرد داشت و آن هم حسین بود، یکجا داشت و آن هم کربلا بود. سروش می‌گوید: شریعتی «یک استثنا را بدل به قاعده کرد». در سلسله امامان شیعه، حسین یک استثنا بود؛ در میان اهل سازش، او سازش‌ناپذیر بود. اما برای شریعتی، این استثنا تبدیل به قاعده شد، قاعده‌ای برای اسلام انقلابی.

شریعتی مرز و خط روشنی میان مردمان می‌کشید، یک طرف حق و طرف دیگر باطل، یک طرف سیاه و طرف دیگر سفید، یک طرف با حسین و طرف دیگر با یزید. باور داشت آنان که رفته‌اند، کار حسینی کرده‌اند و آنان که مانده‌اند باید کار زینبی کنند وگرنه یزیدی‌اند. در عالم یا باید یزیدی بود یا حسینی/زینبی. سروش اما باوری دیگر دارد. او می‌گوید «ما همیشه سیاه و سفید نداریم، صد و صفر نداریم». نمی‌توان چنین خط و مرز روشنی همه‌جا کشید. مردم نه یزیدی‌اند نه حسینی، نه حق و سفید مطلق نه باطل و سیاه مطلق. هر روز عاشورا نیست، همه‌جا کربلا نیست. متوسطان، آدم‌های خاکستری، عالم را پُر کرده‌اند؛ آدم‌های لغزش‌کار، آمیزه‌ای از خیر و شر.

حق با سروش است: عاشورا، جنگ بین عزت و ذلت بود؛ نه انقلاب و قیام. حسین انتخاب کرد، او عزت را انتخاب کرد و ذلت را نفی؛ آزادگی را انتخاب کرد و بردگی را نفی؛ او به عزت آری گفت و به ذلت نه.

@shahrvand_sabz
@Soroush_Philosopher
🔴◾️ سخنرانی بسیار عالی

#مصطفی_ملکیان

تحت عنوان "حسین، زندگی، همه جا، همه وقت"

بیست و چهارم مهر 1394

@Soroush_Philosopher

👇👇👇
2025/08/26 02:07:43
Back to Top
HTML Embed Code: