tgoop.com/Soroush_Philosopher/5888
Last Update:
💎 بسیار مهم🔻
■ درسهای #عاشورا
#سروش معتقد است که آنچه در ماجرای عاشورا میباید برجسته شود، درسهای آن است. اگر این درسآموزیها مورد توجه قرار گیرد، میتواند این واقعه نیز همیشه مورد توجه نیز واقع شود. وی در همین خصوص علاوه بر اینکه درسهایی چون شجاعت را در این واقعه برجسته میبیند، اما به چند مورد مشخص نیز اشاره میکند:
۱- او به عنوان یکی از این درسهای عاشورا عنوان میکند که تاریخ به هیچکس ضمانت نمیدهد که وقتی شما حرکتی را راه بیندازید، تا آخر پاک و تمییز باقی خواهد ماند. خیلی از اتفاقات در تاریخ میافتد که خوشبینی و خوشخیالی را از ما میگیرد و این تصور را باطل میسازد که اگر محکمکاری کنیم دیگر همهچیز الیالابد بر وفق مراد خواهد بود. درحالیکه اینگونه نیست. شاهدیم در جامعهای که پیامبر (ص) ساخته بود کسانی به نام خلافت نبوی، به نام حکومت اسلامی، به نام جانشینی پیامبر بر مسند نشستند که سر فرزندان پیامبر را بریدند و آب از آب هم تکان نخورد. سلسله بنی امیه پس از یزید دههها ادامه یافت تا سرانجام بنیعباس آنها را ساقط کردند. بنابراین در تاریخ هیچ تضمینی وجود ندارد و هرلحظه باید مراقب بود. کجرویها و انحرافات از جاهای کوچک شروع میشود. در کربلا در خود جامعهای که پیامبر ساخته بود این فاجعه بزرگ به وقوع پیوست و آثار آن تا به امروز باقی است و تاکنون علاج نشده است.
۲- نکته دیگری که سروش در بیان درسآموزی عاشورا بیان میکند این است که تا کجا میارزد آدمی جانش را حفظ کند؟ این را میتوان در واقعه عاشورا ردیابی کرد. چه چیزی ارزش آن دارد که آدمی جانش را برای آن بدهد؟ سروش اینگونه عنوان میکند که وقتی این جان به خطر افتاد آیا باید همهچیز را فراموش کرد یا اینکه چیزهایی وجود دارد که آدمی میتواند جان خود را برای آنها فدا کند؟ سروش در مقام پاسخ میگوید که «شرافت» آن چیز باارزشی است که میتوان برای حفظ آن جان داد. و این جانسپاری نه کار عاقلان، بلکه مرام عاشقان است. به تعبیر او جایی لازم است عاشقان بیایند و برای حفظ ارزشها کاری کنند. اینجاست که عاشقی به وجود میآید. اول باید عقل دوراندیش را به میدان آورد و به حکمش عمل کرد. اما وقتی نوبت عاشقی است دیگر موقع جانفشانی و گذشت است و در اینجا راه عاقلان و عاشقان از هم جدا میشود.
۳- سروش همچنین فراگیر شدن ظلم را ازجمله مواردی میداند که میارزد انسان جانش را بدهد و مانع آن شود. به تعبیر وی: وقتیکه ظلم شکل اجتماعی پیدا میکند، وقتیکه کسی در مواجهه با یک بیعدالتی ساختاری و بنیانی قرار میگیرد، وقتیکه با سنت شدن ظلمی مواجه میشود و آن ظلم میرود که شیوه و رویّه همگانی شود، در اینجاست که شورش، جواز بل وجوب مییابد. این شوریدن، هم عنصری عقلانی دارد هم عنصری عاشقانه. در آن هم سیاست درج است هم شهادت، هم عاشقی و هم عاقلی.
👇👇👇
BY عبدالکریم سروش و فلاسفه
Share with your friend now:
tgoop.com/Soroush_Philosopher/5888