❌ آتشزدن برج تاریخی برای جذب دنبالگر
این شخص که دستگیر شده، چندی پیش اقدام به آتشسوزی در میل (برج) اُمام در املش و سپس فیلمبرداری هوایی و انتشار تصاویر آن جهت جذب دنبالگر (فالوئر) در فضای مجازی کرده بود.
این میل تاریخی بنا به روایتی متعلق به ۱۵۰۰ سال پیش و بنا به روایتی مربوط به ۸۰۰ سال پیش از میلاد مسیح است و در اسفند ۱۳۸۰ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده و تنها میل باقی مانده از حوادث مختلف در آن منطقه بوده است.
🔗 منابع خبر: ایرنا و لاهیجانلند
🛑 جنون شهرت از راه بلاگری هر روز ویرانگرتر میشود؛ افرادی که برای دیده شدن از آسیبرسانی به خود و دیگران ابایی ندارند؛ چه با خوردن انبوهی از غذاهای ناسالم، چه با خودزنی، چه با کارهای خطرناکی که گاهی منجر به مرگ آنها شده و چه با تخریب یک اثر باستانی. مسئولیت اجتماعی هر یک از ما دنبال نکردن این افراد در رسانههای اجتماعی و نفرستادن محتوای تولیدی آنها حتی برای خنده و سرگرمی است.
❗️اینکه بسیاری از میراث فرهنگی ما هم به امان خدا رها شده و هیچ حفاظ و نگهبانی ندارند هم درد دیگریست که روشن نیست شکایتش را باید کجا بریم.
#وضعیت
@Jaryaann
این شخص که دستگیر شده، چندی پیش اقدام به آتشسوزی در میل (برج) اُمام در املش و سپس فیلمبرداری هوایی و انتشار تصاویر آن جهت جذب دنبالگر (فالوئر) در فضای مجازی کرده بود.
این میل تاریخی بنا به روایتی متعلق به ۱۵۰۰ سال پیش و بنا به روایتی مربوط به ۸۰۰ سال پیش از میلاد مسیح است و در اسفند ۱۳۸۰ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده و تنها میل باقی مانده از حوادث مختلف در آن منطقه بوده است.
🔗 منابع خبر: ایرنا و لاهیجانلند
🛑 جنون شهرت از راه بلاگری هر روز ویرانگرتر میشود؛ افرادی که برای دیده شدن از آسیبرسانی به خود و دیگران ابایی ندارند؛ چه با خوردن انبوهی از غذاهای ناسالم، چه با خودزنی، چه با کارهای خطرناکی که گاهی منجر به مرگ آنها شده و چه با تخریب یک اثر باستانی. مسئولیت اجتماعی هر یک از ما دنبال نکردن این افراد در رسانههای اجتماعی و نفرستادن محتوای تولیدی آنها حتی برای خنده و سرگرمی است.
❗️اینکه بسیاری از میراث فرهنگی ما هم به امان خدا رها شده و هیچ حفاظ و نگهبانی ندارند هم درد دیگریست که روشن نیست شکایتش را باید کجا بریم.
#وضعیت
@Jaryaann
◽ در میان شهر ایستادهام در جایی که زمانی مزرعهای بیانتها بودهاست. و به کبوترخانهها فکر میکنم؛ به همت مردمانی که در روزگاری که ساخت هر سازهای بسیار سخت و انرژیبر بوده و در شرایطی که خانهها حداقلی و کوچک بودهاند، بناهایی به این شکوه و عظمت -که گاهی به ارتفاع یک ساختمان پنج طبقه میرسند- ساختهاند، آنهم در این تعداد.
خواندهام که تاورنیه جهانگرد فرانسوی عصر صفوی میگوید فقط در اطراف اصفهان سه هزار کبوترخانه وجود داشته است و در راه رسیدن به شهر هم بعد از چندصد سال هنوز تعداد زیادی کبوترخانه دیدهام.
کارکردشان را میدانم؛ اگر نبود کود تولیدی در این کبوترخانهها و کمک آنها به بهرهوری کشاورزی، تولید غذا برای جمعیت شهرهای بزرگ دشوار بود. اما بیشاز همه زیبایی این سازهها مسحورم میکند، فضایی وهمانگیز که فرم بیهمتای آن و مهمتر از آن نور و سایههای متمایز آن در دوربین من ثبت نمیشود.
متحیر به زوایای این مجتمع سکونتی عظیم نگاه میکنم؛ به تکتک آن خانههای کوچک خوشتناسب؛ به بیرونزدگیهایی مثلثیشکلی که کبوتری با خاطری امن روی آن مینشسته، و به تضاد عجیب داخل و بیرون، به تهویه، سازه، دسترسیها و جزئیاتی که برای ورود و خروج پرندگان و برای جمعآوری فضولات پیشبینی شده و به معماری که علاوه بر تامین نیازهای یک پرنده از جمله حفاظت از او در مقابل شکارچیان، از گوشهگوشهی آن استفاده کرده و مجسمهای چشمنواز خلق کرده است؛ و به منظری که هر مسافری پیش از رسیدن به شهر در میان مزارع پیرامون آن میدید؛ به همنشینی و همزیستی انسان و پرنده به کمک معماری؛ به این برجهای بینظیر و خیالانگیز فکر میکنم.
✍🏼 #عقیل_بهرا (معمار و شهرساز)
🔻عکسها از کبوترخانهی مرداویج که اینک زینتبخش یکی از میدانهای شهر #اصفهان است. برای دیدن آنها روی تصویر بزنید و سپس ورق بزنید.
🔗 منبع: اینستاگرام نویسنده
#معماری #هنر_ایرانی #توسعه_پایدار
@Jaryaann
خواندهام که تاورنیه جهانگرد فرانسوی عصر صفوی میگوید فقط در اطراف اصفهان سه هزار کبوترخانه وجود داشته است و در راه رسیدن به شهر هم بعد از چندصد سال هنوز تعداد زیادی کبوترخانه دیدهام.
کارکردشان را میدانم؛ اگر نبود کود تولیدی در این کبوترخانهها و کمک آنها به بهرهوری کشاورزی، تولید غذا برای جمعیت شهرهای بزرگ دشوار بود. اما بیشاز همه زیبایی این سازهها مسحورم میکند، فضایی وهمانگیز که فرم بیهمتای آن و مهمتر از آن نور و سایههای متمایز آن در دوربین من ثبت نمیشود.
متحیر به زوایای این مجتمع سکونتی عظیم نگاه میکنم؛ به تکتک آن خانههای کوچک خوشتناسب؛ به بیرونزدگیهایی مثلثیشکلی که کبوتری با خاطری امن روی آن مینشسته، و به تضاد عجیب داخل و بیرون، به تهویه، سازه، دسترسیها و جزئیاتی که برای ورود و خروج پرندگان و برای جمعآوری فضولات پیشبینی شده و به معماری که علاوه بر تامین نیازهای یک پرنده از جمله حفاظت از او در مقابل شکارچیان، از گوشهگوشهی آن استفاده کرده و مجسمهای چشمنواز خلق کرده است؛ و به منظری که هر مسافری پیش از رسیدن به شهر در میان مزارع پیرامون آن میدید؛ به همنشینی و همزیستی انسان و پرنده به کمک معماری؛ به این برجهای بینظیر و خیالانگیز فکر میکنم.
✍🏼 #عقیل_بهرا (معمار و شهرساز)
🔻عکسها از کبوترخانهی مرداویج که اینک زینتبخش یکی از میدانهای شهر #اصفهان است. برای دیدن آنها روی تصویر بزنید و سپس ورق بزنید.
🔗 منبع: اینستاگرام نویسنده
#معماری #هنر_ایرانی #توسعه_پایدار
@Jaryaann
Telegram
.
هر که را خُلق و خوی فراخ دیدی
و سخنِ گشاده و فراخ حوصله
که دعای خیرِ همه عالم کند
که از سخنِ او تو را گشادِ دل حاصل میشود
و این عالم و تنگیِ او
بر تو فراموش میشود
آن فرشته است و بهشتی.
و آن که اندر او و اندر سخنِ او
قبض میبینی و تنگی و سردی
که از سخنِ او چنان سرد میشوی
که از سخنِ آن کس گرم شده بودی
اکنون به سبب سردیِ او، آن گرمی نمییابی
آن شیطان است و دوزخی.
▫️#شمس_تبريزى
مقالات
@Jaryaann
و سخنِ گشاده و فراخ حوصله
که دعای خیرِ همه عالم کند
که از سخنِ او تو را گشادِ دل حاصل میشود
و این عالم و تنگیِ او
بر تو فراموش میشود
آن فرشته است و بهشتی.
و آن که اندر او و اندر سخنِ او
قبض میبینی و تنگی و سردی
که از سخنِ او چنان سرد میشوی
که از سخنِ آن کس گرم شده بودی
اکنون به سبب سردیِ او، آن گرمی نمییابی
آن شیطان است و دوزخی.
▫️#شمس_تبريزى
مقالات
@Jaryaann
Forwarded from جریانـ
⭕️ سالروز انتشار روزنامۀ (مجله) کاوه در ۲۴ ژانویۀ ۱۹۱۶ توسط #سیدحسن_تقیزاده
#روزنامه_کاوه یکی از درخشانترین نشریات تاریخ مطبوعات ایران است که به مدت شش سال فعالیت داشت و دانشمندانی چون #محمدعلی_جمالزاده، #محمد_قزوینی #محمدعلی_فروغی، #ابراهیم_پورداود، کریستنسن، ویلهلم گایگر و ادوارد براون برای آن مقاله مینوشتند.
🔗 آرشیو رایگان ۲۲ نشریه #فارسی از جمله کاوه را میتوانید اینجا بیابید.
#تاریخ #ملیگرایی #شاهنامه #ایراندوستی
در «جریان» باشید.
@Jaryaann
#روزنامه_کاوه یکی از درخشانترین نشریات تاریخ مطبوعات ایران است که به مدت شش سال فعالیت داشت و دانشمندانی چون #محمدعلی_جمالزاده، #محمد_قزوینی #محمدعلی_فروغی، #ابراهیم_پورداود، کریستنسن، ویلهلم گایگر و ادوارد براون برای آن مقاله مینوشتند.
🔗 آرشیو رایگان ۲۲ نشریه #فارسی از جمله کاوه را میتوانید اینجا بیابید.
#تاریخ #ملیگرایی #شاهنامه #ایراندوستی
در «جریان» باشید.
@Jaryaann
دوستی که از دست رفت.pdf
4.4 MB
▪️دوستی که از دست رفت.
✍🏼 #پرویز_ناتلخانلری در سوگ #مجتبی_مینوی
🗓 ۶ بهمن، روز درگذشت مجتبی مینُوی طهرانی
@Jaryaann
✍🏼 #پرویز_ناتلخانلری در سوگ #مجتبی_مینوی
🗓 ۶ بهمن، روز درگذشت مجتبی مینُوی طهرانی
@Jaryaann
راهنمای مردم آزاد، امید است و نه ترس، در حالی که مردمِ تحتِ انقیاد را ترس هدایت میکند و نه امید؛ دستهی نخست در جستوجوی پرداختن به زندگی و دستهی دوم به دنبال اجتناب از مرگ است. به بیان دیگر، دستهی نخست در جستوجوی زیستن برای خویش است و دستهی دوم به ضربِ زور به یک فاتح تعلق یافته است؛ [به] دستهی دوم «برده» و دستهی نخست [را] «آزاد» میگوییم.
✍🏼 #اسپینوزا
📖 #کتاب رسالهی سیاسی، فصل پنجم، بند ششم
🔗 منبع
#امید #زندگی #آزادگی
@Jaryaann
✍🏼 #اسپینوزا
📖 #کتاب رسالهی سیاسی، فصل پنجم، بند ششم
🔗 منبع
#امید #زندگی #آزادگی
@Jaryaann
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▫#علیاکبر_صنعتی (۱۰ فروردین ۱۲۹۵–۱۳ فروردین ۱۳۸۵) نقاش و مجسمهساز، که اینجا در حضور #ابوالحسن_صدیقی در ستایش #هنر و #عشق میگوید از شاگردان صدیقی مشهور به ابوالحسنخان صدیقی (۱۳ مهر ۱۲۷۶ – ۲۰ آذر ۱۳۷۴)، نقاش و مجسمهساز برجسته و از شاگردان کمالالملک بود.
صنعتی از کودکانی بود که در پرورشگاه علیاکبر صنعتیزاده در کرمان بزرگ شده بود. صنعتیزاده نام خانوادگی خود را روی کودکان پرورشگاه میگذاشت.
🔗 منبع
#هنر_ایرانی
@Jaryaann
صنعتی از کودکانی بود که در پرورشگاه علیاکبر صنعتیزاده در کرمان بزرگ شده بود. صنعتیزاده نام خانوادگی خود را روی کودکان پرورشگاه میگذاشت.
🔗 منبع
#هنر_ایرانی
@Jaryaann
💡سیدحسن تقیزاده
گفتوگوی #مردمنامه با #داریوش_رحمانیان و #علی_بهرامیان به مناسبت ۸ بهمن، سالروز درگذشت #سیدحسن_تقیزاده
👈🏼 دیدن در یوتیوب 👈🏼 دیدن در آپارات
@Jaryaann
گفتوگوی #مردمنامه با #داریوش_رحمانیان و #علی_بهرامیان به مناسبت ۸ بهمن، سالروز درگذشت #سیدحسن_تقیزاده
👈🏼 دیدن در یوتیوب 👈🏼 دیدن در آپارات
@Jaryaann
YouTube
گفتوگو با علی بهرامیان و داریوش رحمانیان دربارۀ سیدحسن تقیزاده
به مناسبت فرا رسیدن 8 بهمن، سالروز درگذشت سیدحسن تقیزاده
در این گفتوگو ابعاد علمی و سیاسی این شخصیت مهم تاریخ معاصر ایران بررسی میشود.
طراح پوستر:
www.tgoop.com/Shamimshah
#مردم_نامه #داریوش_رحمانیان #علی_بهرامیان #سیدحسن_تقی_زاده #تقی_زاده #تقیزاده
در این گفتوگو ابعاد علمی و سیاسی این شخصیت مهم تاریخ معاصر ایران بررسی میشود.
طراح پوستر:
www.tgoop.com/Shamimshah
#مردم_نامه #داریوش_رحمانیان #علی_بهرامیان #سیدحسن_تقی_زاده #تقی_زاده #تقیزاده
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
💬 معرفی کتاب برابری و جانبداری
نوشته: #تامس_نیگل
از دکتر #جواد_حیدری
اگر وضعیت نگرشی و احساسی مردم را بر اساس مفهوم «شهروند عاصی» توضیح دهیم، چند عامل موجب ظهور و رشد شهروند عاصی شده است. مردمانی که از وضعیت کنونی به ستوه آمدهاند؛ احساس بیپناهی میکنند و راهی نمیبینند که بتواند چشماندازی از بهبود برای آنها ایجاد کند یا اندکی از درد و رنج آنان بکاهد. برای تغییر وضعیت انواع راهها را در پیش گرفتهاند اما کامیاب نبودهاند. در نتیجه احساس استیصال و درماندگی میکنند. ناکامی حاصل از این وضعیت موجب شکلگیری خشم، کینه و نفرت شده است که درجات آن برای اقشار و گروههای گوناگون متفاوت است.
اگر فرصت بیابند خشمشان را معطوف به نظام سیاسی خواهند کرد و اگر ناکام شوند به سمت درون و خود، که نمودهای آن را میتوان در خودکشی، اعتیاد و طلاق دید. انباشت عواطف منفی در طول زندگی روزمره آتش خشم و کینه را تیزتر میکند. اینجاست که اندیشیدن به روشهایی برای نیکزیستی جمعی و فلسفهی سیاسی بیشتر از روانشناسی و ادبیات به کار ما میآید.
👈🏼 اطلاعات بیشتر
#وضعیت
@Jaryaann
نوشته: #تامس_نیگل
از دکتر #جواد_حیدری
اگر وضعیت نگرشی و احساسی مردم را بر اساس مفهوم «شهروند عاصی» توضیح دهیم، چند عامل موجب ظهور و رشد شهروند عاصی شده است. مردمانی که از وضعیت کنونی به ستوه آمدهاند؛ احساس بیپناهی میکنند و راهی نمیبینند که بتواند چشماندازی از بهبود برای آنها ایجاد کند یا اندکی از درد و رنج آنان بکاهد. برای تغییر وضعیت انواع راهها را در پیش گرفتهاند اما کامیاب نبودهاند. در نتیجه احساس استیصال و درماندگی میکنند. ناکامی حاصل از این وضعیت موجب شکلگیری خشم، کینه و نفرت شده است که درجات آن برای اقشار و گروههای گوناگون متفاوت است.
اگر فرصت بیابند خشمشان را معطوف به نظام سیاسی خواهند کرد و اگر ناکام شوند به سمت درون و خود، که نمودهای آن را میتوان در خودکشی، اعتیاد و طلاق دید. انباشت عواطف منفی در طول زندگی روزمره آتش خشم و کینه را تیزتر میکند. اینجاست که اندیشیدن به روشهایی برای نیکزیستی جمعی و فلسفهی سیاسی بیشتر از روانشناسی و ادبیات به کار ما میآید.
👈🏼 اطلاعات بیشتر
#وضعیت
@Jaryaann
Audio
🔥 در دور جدید فعالیتهای ایران مانا، به مناسبت ۱۰ بهمن، #جشن_سده به این جشن اسطورهای پرداختهایم. با ما همراه باشید برای سفری در دل اسطورهها برای آشنایی با یکی از باشکوهترین جشنهای اسطورهای ایران.
جشن سده بر تمامی ایرانیان فرخنده و شاد باد.
#ايران_مانا در بخش #مناسبتهای_ایرانی، در راستای یادآوری و بزرگداشت روزهای مهم تاریخ و فرهنگ ایرانزمین میکوشد.
👈🏼 برنامههای پیشین بخش مناسبتهای ایرانی
🔗 منبع: ایرانِ مانا؛ بنیادی برای ایرانشناسی، مانایی و پایداری ایران، و شادی ایرانیان.
#سده
@Jaryaann
جشن سده بر تمامی ایرانیان فرخنده و شاد باد.
#ايران_مانا در بخش #مناسبتهای_ایرانی، در راستای یادآوری و بزرگداشت روزهای مهم تاریخ و فرهنگ ایرانزمین میکوشد.
👈🏼 برنامههای پیشین بخش مناسبتهای ایرانی
🔗 منبع: ایرانِ مانا؛ بنیادی برای ایرانشناسی، مانایی و پایداری ایران، و شادی ایرانیان.
#سده
@Jaryaann
شب آمد برافروخت آتش چو کوه
همان شاه در گِردِ او با گروه
یکی جشن کرد آن شب و باده خورد
سده نام آن جشن فرخنده کرد
ز هوشنگ ماند این سده یادگار
بسی باد چون او دگر شهریار
کز آباد کردن جهان شاد کرد
جهانی به نیکی ازو یاد کرد
حاصل سخن آنکه، به گمان نگارنده پارهٔ روایت جشن سده با ۵ بیت بیش از آن (ابیات ۸-۱۳ در قطعهٔ منقول) در پادشاهی هوشنگ، احتمالاً سروده خود فردوسی است.
✍🏼 #ابوالفضل_خطیبی
🔗 مقالهٔ «آیا روایت جشن سده در شاهنامه الحاقی است؟»
🔺 تصویر: نگارۀ جشن سده، اثر سلطان محمد تبریزی، شاهنامۀ شاه تهماسبی، محفوظ در موزۀ متروپولیتن نیویورک، یادگاری از مکتب تبریز
#سده #شاهنامه
@Jaryaann
همان شاه در گِردِ او با گروه
یکی جشن کرد آن شب و باده خورد
سده نام آن جشن فرخنده کرد
ز هوشنگ ماند این سده یادگار
بسی باد چون او دگر شهریار
کز آباد کردن جهان شاد کرد
جهانی به نیکی ازو یاد کرد
حاصل سخن آنکه، به گمان نگارنده پارهٔ روایت جشن سده با ۵ بیت بیش از آن (ابیات ۸-۱۳ در قطعهٔ منقول) در پادشاهی هوشنگ، احتمالاً سروده خود فردوسی است.
✍🏼 #ابوالفضل_خطیبی
🔗 مقالهٔ «آیا روایت جشن سده در شاهنامه الحاقی است؟»
🔺 تصویر: نگارۀ جشن سده، اثر سلطان محمد تبریزی، شاهنامۀ شاه تهماسبی، محفوظ در موزۀ متروپولیتن نیویورک، یادگاری از مکتب تبریز
#سده #شاهنامه
@Jaryaann
فکر ایرانی با فریدون و کاوه و ایرج و منوچهر و رستم و سهراب و سیاوش و اسفندیار، با فردوسی و سعدی و مولوی و حافظ، با فارابی و ابن سینا و بیرونی، با نظامالملک و غزالی و خیام، با بیهقی و کلیله و دمنه و ویس و رامین، با اسکندرنامه و حسین کرد و امیرارسلان و حاجیبابا، با هزاران چیز و هزاران کس از این قبیل آمیخته است. اگر ایرانی بدون این چیزها بزرگ شود ایرانی نیست. مایهی اشتراک افراد ملّت ما با یکدیگر همین چیزهاست. تاریخ ما این است و ملّیت ما در این معنویات محصور است.
#مجتبی_مینوی
بارها شده دوستانی تمرکز بر زبان فارسی به عنوان مهمترین عنصر وحدتبخش جامعهی متکثر ایرانی را به دلیل چندزبانه بودن این جامعه نابسنده و غیرمطلوب دانستهاند؛ در واقع تنوع زبانی و قومی کشور ایران را مبنایی بر این گرفتهاند که نمیتوان عنصر اساسی تشکیلدهندهی دولت-ملت ایران را صرفا در زبان مادری بخشی از این جامعه (زبان فارسی) محصور کرد. به نظرم مهمترین نقد بر چنین دیدگاهی را میتوان متوجه منظری دانست که قائلان این استدلال به مقولهی زبان و به خصوص زبان فارسی در تاریخ ایران دارند.
در میان نظریات کلاسیک مربوط به مبنای تشکیل دولت-ملتها، دیدگاهی وجود دارد که به جای عناصر به اصطلاح "عینی" از جمله نژاد و قوم، به عنصری انتزاعی و بینالاذهانی، یعنی خاطرهی جمعی مشترک، تکیه دارد. بر این اساس ملت، مای جمعیای است که در تاریخی درازدامن با هم گریسته و خندیده، با هم ترسیده و کابوس دیده و با هم رویا بافته و امید بسته. وقتی زخم خورده نام یک قهرمان را فریاد زده، وقتی نور میجسته نشانی مشترکی را پرسیده و وقتی شکست خورده به یک کنج خزیده. اگر این مبنا را برای ملت نامیدن مردم این فلات میپذیریم، تا پذیرش این حقیقت فاصلهای نداریم که زبان فارسی، به خوابها و امیدها و گریهها و خندههای ملت ایران صورت و صدا بخشیده؛ میپذیریم که ايرانيان، چه در آذربایجان، چه در خراسان، چه در مرکز، چه در سیستان و چه در کرمانشاهان با این زبان تفکر و تخیل میکردند. فارسی میانجیِ بیان خیالهای مشترک و صورت متعالی و نهایی ماده و محتوای متکثر جامعهی ایرانی است، نه یکی از عناصر به اصطلاح "عینی" تشکیلدهندهی یک ملت (همعرض نژاد)؛ صورتی که چنان درهمتنیدهی فکر و خیال ایرانی است که خود جزئی از مادهی اندیشهی ایرانی شده. فارسی زبان حماسه، عشق و عرفان همهی مردم ایران است، نه آنها که زبان مادریشان (نخستین زبان ارتباطشان با دیگران) فارسی است...
البته در بُعد حقوقی پذیرش چنین حقیقتی هیچ منافاتی با گسترش سایر زبانهای ایرانی در حوزهی عمومی ندارد. قصد این نوشتهی کوتاه نشان دادن زبان فارسی به عنوان رکن اساسی تشکیل ملت ایران به مثابهی خاطرهای مشترک و یک پدیدار ذهنی زیباست.
✍🏼 #علیرضا_نداف
🔗 فیسبوک نویسنده
#پارسی_میراث_همه_ایرانیان #ایده_ایران
@Jaryaann
🔥 گوشهای از جشنهای سده ۱۴۰۳ در ایران
۱. شهر بردسکن خراسان رضوی
۲. روستای آزادوار، از توابع شهرستان جغتای
〰️ این جشن ایرانی که به عنوان میراث بشری در یونسکو نیز ثبت شده، امسال در یزد، زنجان و کرمان نیز پاس داشته شد. امیدواریم سال دیگر در شهرها و روستاهای بیشتری، ایرانیان به مناسبت #سده در خانهها و محلهها گرد هم آیند و این آیین تاریخی بهشکل گستردهتری احیا و برگزار شود.
🔗 منابع ویدئوها: ۱ و ۲
#پاس_فرهنگ
@Jaryaann
۱. شهر بردسکن خراسان رضوی
۲. روستای آزادوار، از توابع شهرستان جغتای
〰️ این جشن ایرانی که به عنوان میراث بشری در یونسکو نیز ثبت شده، امسال در یزد، زنجان و کرمان نیز پاس داشته شد. امیدواریم سال دیگر در شهرها و روستاهای بیشتری، ایرانیان به مناسبت #سده در خانهها و محلهها گرد هم آیند و این آیین تاریخی بهشکل گستردهتری احیا و برگزار شود.
🔗 منابع ویدئوها: ۱ و ۲
#پاس_فرهنگ
@Jaryaann
🔥 پیشنهاد میکنیم با همرسانی تصاویر آیینهای پاسداشت سده در شهرها و روستاهای گوناگون، الهامبخش دیگران در برگزاری این جشن تاریخی شوید و در ضمن از اکنون با خود قرار بگذارید و دیگران را هم دعوت کنید که شما نیز از سال دیگر این مناسبت را در محلهها و فضاهای عمومی، یا اگر نمیشد، در خانهها جشن بگیرید و گرد هم آیید؛ که این میراث و یادگار کهن، پیامآور شادی و همزیستی، و پاسداست روشنی و گرمی در اوج سرمای زمستان است.
ما هم در جریانـ اگر بخت یار باشد در راستای #پاس_فرهنگ سال دیگر فراخوانهایی در اینباره منتشر خواهیم کرد.
👈🏼 نمونههای بیشتر در برگه اینستاگرام جریانـ
#سده #پاس_میراث
@Jaryaann
ما هم در جریانـ اگر بخت یار باشد در راستای #پاس_فرهنگ سال دیگر فراخوانهایی در اینباره منتشر خواهیم کرد.
👈🏼 نمونههای بیشتر در برگه اینستاگرام جریانـ
#سده #پاس_میراث
@Jaryaann
➖ آخرین بار که اورا در زندان مشهد دیدم، زن زیبای بلندقدی بود که بیتابانه میخواست اعدام شود. ده سال از عمر ۳۷ سالهاش را با حکم قصاص در زندان گذرانده بود. بچههای شوهرش پول میخواستند نه قصاص، و او آه در بساط نداشت.
سرنوشت بیبی پر از مرگ، پر از تنهایی، پر از حسرت بود. میگفت: «در ده سالگی، یک روز از میان کشتزارها از مدرسه برمیگشتم که دیدم مردم جلو در خانهمان جمع شدهاند، جسد پدر و مادرم که در تصادف کشته شده بودند روی تراکتور بود. همه منتظر بودند من از راه برسم و چشمهای مردهها را ببندم.» میگفت هرگز نفهمید چرا کودک دهساله باید این کار را میکرد؟
زن عمویش او و خواهرش را به خانه خود برد. میگفت: «پس از چندماه صبح زود با صدای فریاد اهالی خانه بیدار شدم. خواهر سیزده سالهام خودش را در طویله دار زده بود تا از ازدواجی که به آن مجبور شده بود فرار کند.» میگفت: «دوباره تنها شدم تا زن عمویم مرا برای پسرش گرفت.» شوهرش در تهران کارگری میکرد. در پانزده سالگی دو پسر داشت. در خانهٔ همان زنعمو که دوستش داشت، جسد شوهرش راهم آوردند؛ از داربست افتاده بود. آدمهای زندگیاش همه مرده بودند. میگفت: «بعد مرگ شوهرم ول شدم؛ بین روستاها سرگشته میرفتم و میآمدم و مواد میزدم تا این شوهرم مرا صیغه کرد و با خود به شهر برد.»
هرگز به درستی نتوانست صحنه قتل را توصیف کند اما میدانست که با پرتاب وزنه او را کشته است. میگفت: «من رازی دارم؛ چیزی که تا به حال نگفتهام؛ تو دادگاه به قاضی نگفتم؛ از دخترهای شوهرم خجالت کشیدم که بگم. کشتمش چون مرا پیش یک آخوند برد، صیغهام را فسخ کرد و فروخت به یکی دیگر.»
هر بار میدیدمش قصه که تمام میشد، به التماس میافتاد که اعدامش کنند؛ میگفت ده سال بدون ملاقات، بدون یک ریال پول، در زندان مانده؛ میگفت هیچوقت هیچ پولی برای راضی کردن اولیای دم نخواهد داشت؛ میگفت رختهای زندانیهای دیگر را میشوید و ماهی ده هزار تومن میگیرد.
بیبی خسته بود؛ ده سال با اعدام زیسته بود؛ ده سال طناب دارش را به دوش برده بود. میگفت: «اما اگر اعدام شدم مبادا نشانی گورم را به بچههایم بدهید؛ مبادا بفهمند مادرشان اعدام شده.»
و من همچنان متحیرم که چرا سهم بیشتری از مرگ همیشه نصیب تهیدستان میشود؛ چطور بیبی با اینهمه مرگ کنار آمد؟ و چرا هیچکس به این آدمها فکر نمیکند و چرا آنها در خاموشی تمام میشوند و من حتی همین الان نگرانم که شما بگویید، از این روضهخوانیها چه سود؟ چرا اعصاب نداشتهمان را بههمریختی؟
✍🏼 مرضیه محبی
(فعال حقوق زنان و وکیل دادگستری)
🔗 توئیتر نویسنده
#خردهروایتهای_مردم_ایران #محذوفان #زنان
@Jaryaann
سرنوشت بیبی پر از مرگ، پر از تنهایی، پر از حسرت بود. میگفت: «در ده سالگی، یک روز از میان کشتزارها از مدرسه برمیگشتم که دیدم مردم جلو در خانهمان جمع شدهاند، جسد پدر و مادرم که در تصادف کشته شده بودند روی تراکتور بود. همه منتظر بودند من از راه برسم و چشمهای مردهها را ببندم.» میگفت هرگز نفهمید چرا کودک دهساله باید این کار را میکرد؟
زن عمویش او و خواهرش را به خانه خود برد. میگفت: «پس از چندماه صبح زود با صدای فریاد اهالی خانه بیدار شدم. خواهر سیزده سالهام خودش را در طویله دار زده بود تا از ازدواجی که به آن مجبور شده بود فرار کند.» میگفت: «دوباره تنها شدم تا زن عمویم مرا برای پسرش گرفت.» شوهرش در تهران کارگری میکرد. در پانزده سالگی دو پسر داشت. در خانهٔ همان زنعمو که دوستش داشت، جسد شوهرش راهم آوردند؛ از داربست افتاده بود. آدمهای زندگیاش همه مرده بودند. میگفت: «بعد مرگ شوهرم ول شدم؛ بین روستاها سرگشته میرفتم و میآمدم و مواد میزدم تا این شوهرم مرا صیغه کرد و با خود به شهر برد.»
هرگز به درستی نتوانست صحنه قتل را توصیف کند اما میدانست که با پرتاب وزنه او را کشته است. میگفت: «من رازی دارم؛ چیزی که تا به حال نگفتهام؛ تو دادگاه به قاضی نگفتم؛ از دخترهای شوهرم خجالت کشیدم که بگم. کشتمش چون مرا پیش یک آخوند برد، صیغهام را فسخ کرد و فروخت به یکی دیگر.»
هر بار میدیدمش قصه که تمام میشد، به التماس میافتاد که اعدامش کنند؛ میگفت ده سال بدون ملاقات، بدون یک ریال پول، در زندان مانده؛ میگفت هیچوقت هیچ پولی برای راضی کردن اولیای دم نخواهد داشت؛ میگفت رختهای زندانیهای دیگر را میشوید و ماهی ده هزار تومن میگیرد.
بیبی خسته بود؛ ده سال با اعدام زیسته بود؛ ده سال طناب دارش را به دوش برده بود. میگفت: «اما اگر اعدام شدم مبادا نشانی گورم را به بچههایم بدهید؛ مبادا بفهمند مادرشان اعدام شده.»
و من همچنان متحیرم که چرا سهم بیشتری از مرگ همیشه نصیب تهیدستان میشود؛ چطور بیبی با اینهمه مرگ کنار آمد؟ و چرا هیچکس به این آدمها فکر نمیکند و چرا آنها در خاموشی تمام میشوند و من حتی همین الان نگرانم که شما بگویید، از این روضهخوانیها چه سود؟ چرا اعصاب نداشتهمان را بههمریختی؟
✍🏼 مرضیه محبی
(فعال حقوق زنان و وکیل دادگستری)
🔗 توئیتر نویسنده
#خردهروایتهای_مردم_ایران #محذوفان #زنان
@Jaryaann
🔸 پویش [اخیر] شهرداری تهران برای سرودن مصراع دوم «به ایران سلام و به تهران درود» با مشارکت عمدتاً انتقادی کاربران فضای مجازی مواجه شد:
در نقد شهرداری:
«ترافیک همت که ما را نمود» +
«همَش ناترازی، همَش بوی دود» +
نقد زمانه:
«که سهمم از این شهر جز غم نبود» +
«به یزدان قسم حق ما این نبود» +
نقد یار جفاکار:
«اگر دیر کنی seen پیامک چه سود؟» +
«بیا تا ببینیم همو زود به زود» +
و نقد خود این طرح:
«ولی جای ویرگول آنجا نبود!» +
اما [با توجه به عکس فراخوان] اتفاقاً استاد #فردوسی هم جوابهای [تکمیلی] جالبی دارد. در تورق سرسری #شاهنامه این چند مصرع پیدا شد. (با دقت بیشتر، مصرعهای مناسبتری هم میشود یافت):
▪️که شد روی خورشیدِ تابان کبود
▪️کز ایران سخن با که باید سرود؟
▪️رُخَش گشت پر خون و دل پر ز دود
▪️که از غم چه داری دلت پر ز دود؟
▪️نوشته چنین بود، بود آنچه بود
▪️سرِ بختِ ایرانیان گشته بود
▪️کسی را ز اندیشه مایه نبود
▪️چنین بازگشتی و شرمت نبود!
▪️وگر من ستایم، که یارَد شنود؟
▪️حکیما، چو کس نیست، گفتن چه سود؟
🔗 احساننامه
#وضعیت #شوخطبعی #ما_ایرانیها
@Jaryaann
در نقد شهرداری:
«ترافیک همت که ما را نمود» +
«همَش ناترازی، همَش بوی دود» +
نقد زمانه:
«که سهمم از این شهر جز غم نبود» +
«به یزدان قسم حق ما این نبود» +
نقد یار جفاکار:
«اگر دیر کنی seen پیامک چه سود؟» +
«بیا تا ببینیم همو زود به زود» +
و نقد خود این طرح:
«ولی جای ویرگول آنجا نبود!» +
اما [با توجه به عکس فراخوان] اتفاقاً استاد #فردوسی هم جوابهای [تکمیلی] جالبی دارد. در تورق سرسری #شاهنامه این چند مصرع پیدا شد. (با دقت بیشتر، مصرعهای مناسبتری هم میشود یافت):
▪️که شد روی خورشیدِ تابان کبود
▪️کز ایران سخن با که باید سرود؟
▪️رُخَش گشت پر خون و دل پر ز دود
▪️که از غم چه داری دلت پر ز دود؟
▪️نوشته چنین بود، بود آنچه بود
▪️سرِ بختِ ایرانیان گشته بود
▪️کسی را ز اندیشه مایه نبود
▪️چنین بازگشتی و شرمت نبود!
▪️وگر من ستایم، که یارَد شنود؟
▪️حکیما، چو کس نیست، گفتن چه سود؟
🔗 احساننامه
#وضعیت #شوخطبعی #ما_ایرانیها
@Jaryaann