Telegram Web
Forwarded from عکس نگار
هوالمحبوب


درسی از نهج البلاغه
گره‏گشايى از خلق؛ راه وصول به حق


براى كسانى كه از انسانيت خويش نبريده‏اند. كمتر لذتى بالاتر از لذت خدمت به همنوعان و گشودن گره از كار دردمندان است. آنان پاك كردن غبار اندوه از چهره انسان‏هاى ديگر را برترين شادى خود و موجب خشنودى خدا مى‏دانند. آنها اگر همانند سعدى نمى‏گويند «عبادت به جز خدمت خلق نيست»، دست كم آن را از بهترين عبادت‏ها مى‏دانند و معتقدند: «راه انس با خدا، احسان به خلق است. اگر كسى بخواهد حال دعا داشته باشد و از ذكر و مناجات با خدا لذت ببرد، بايد براى خدا، در خدمت خلق خدا باشد» وتوصيه مى‏كنند كه «اگر مى‏خواهى به حقيقت توحيد راه پيدا كنى، به خلق خدا احسان كن». و مى‏گويند: «آن چه پس از انجام فرائض ، حال بندگى خدا را در انسان ايجاد مى‏كند، نيكى به مردم است».
بر اين اساس است كه نه خداوند چنين توفيقى به هر كس مى‏دهد تا محل مراجعه و حل مشكل مردم گردد و نه كارگشايان براى خدمت خود منّتى بر خلق خدا دارند. «همانا خدا را بندگانى است كه به آنان نعمت‏هاى ويژه‏اى مى‏دهد تا به سود مردمان به كار گيرند. پس تا هنگامى كه از آن ببخشند، نعمت‏ها را در دست آنان وا مى‏نهد و چون از بخشش باز ايستند، نعمت‏ها را از ايشان بستاند و ديگران را بدان مخصوص گرداند». چه آن كه اينان لياقت خدمت گزارى به بندگان خدا را ندارند و ديگران شايسته‏تر از آنان‏اند.
اين گفته خادم گمنام شب‏هاى كوفه است؛ همو كه به جابر نيز فرمود: «آن كه نعمت خدا بر او بسيار بوَد نياز مردمان به او بسيار بوَد. پس هر كه در آن نعمت‏ها براى خدا كار كند، خدا نعمت‏ها را براى وى پايدار كند. و آن كه آن را چنان كه واجب است به مصرف نرساند، نعمت او را ببرد و نيست گرداند».
البته اين را هم بايد در نظر داشت كه «روا ساختن حاجت‏ها جز با سه چيز راست نيايد، خرد شمردن آن تا بزرگ نمايد. پوشيدن آن، تا آشكار گردد، و شتاب كردن در آن، تا گوارا شود».

بخشی از کتاب #درسهای_ماندگار
اثر استاد
#دکتر_محسن_اسماعیلی



خدايا: توفيق دستگيري ازخلق خود وخدمتگذاري بندگانت را نصيب ما بفرما….


به بركت صلوات بر محمد و آل محمد (ص)


https://www.tgoop.com/zekre_salavat
هوالمحبوب

هنر کم حرف زدن

امیرالمومنین علی علیه السلام در بیانی نورانی، درباره پرگویی و لغزش های حاصل از آن، چنین هشدار می دهد:

آن که کلامش زیاد باشد، لغزشش زیاد خواهد بود و آن که لغزشش بسیار باشد، حیایش کم می شود. هر که حیایش کم شود، پارسایی اش اندک می شود و هر کس که پارسایی اش اندک شود، قلبش خواهد مُرد و آن کس که قلبش بمیرد، گرفتار دوزخ خواهد شد.

دست و دهان را بشو، نه بخور و نه بگو
آن سخن و لقمه جو، كآن به خموشان رسید
مولانا

و چه بسا بسیارند اختلافات و مشکلات و حتی جنگ‌هایی که در طول تاریخ، در اثر عدم رعایت ادب و قوانین درست سخن گفتن و بیهوده حرف زدن به وجود آمده و خسارات فراوانی را به بار آورده است.

کم گوی و گزیده گوی چون دُرّ

حضرت علی علیه السلام در این باره می فرماید:

إذا تَمَّ العَقْلُ نَقُصَ الکلامُ
آن گاه که عقل کامل شود، سخن کاهش می یابد.

متقی هندی، کنزالعمال، ج 2، ص 112
نهج البلاغه، حکمت 71


نثأر روح مطهر حضرت مولا اميرالمومنين علي عليه السلام صلوات


https://www.tgoop.com/zekre_salavat
هوالمحبوب

ﻭﺍﯼ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﻣﺎ،
" ﺩﻝ"
ﺭﺍ ﺑﻪ " ﺩﻧﯿـــﺎ" ﺑﺎﺧﺘﯿﻢ

ﺧﺎﻧـــﻪ ﻣﺎﻥ ﺭﺍ، ﺭﻭﯼ
" ﺗـــﺎﺭ ﻋﻨﮑـــﺒﻮﺗﯽ " ﺳﺎﺧﺘﯿﻢ

ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﺭﻓﺖ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺭﺍ، ﮐﻪ " ﺁﺩﻡ" ﺑﻮﺩﻩ ﺍﯾﻢ
ﭼﻬــــﺮﻩ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭﻭﻥ ﺁﯾﻨـــــﻪ، ﻧﺸﻨﺎﺧﺘﯿـــﻢ

ﻭﺍﯼ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ
" ﺧﻮﺩﺧــﻮﺍﻫﯽ "، ﮔﺮﯾﺒﺎﻧﮕﯿﺮ ﺷﺪ
ﺑﯽ ﻣﺤـــﺎﺑﺎ، ﺳﻮﯼ ﺗﺨﺮﯾﺐ ِ " ﺷـــﺮﺍﻓـــﺖ" ﺗﺎﺧﺘﯿﻢ

ﺣﺮﻣﺖ "ﺍﻧﺴـــﺎﻥ" ، ﺷﮑﺴـــﺘﯿﻢ ﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﺩﻟﻬﺮﻩ
ﭘﯿﮑﺮ ﺑﯽ ﺟــــــﺎﻥ ﺍﻭ ﺭﺍ، ﺯﯾﺮ ﭘــــﺎ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﯿﻢ
ﮔﻮﺭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺩﻭ ﺩﺳﺖ ﺧﻮﯾـــﺶ،
ﮐﻨﺪﯾﻢ ﻭ ﺑﺮ ﺁﻥ

ﻧﻮﺣـــﻪ ﺧﻮﺍﻧﺪﯾﻢ ﻭ ﺑﻪ ﺗﺮﺣـــــﯿﻢ ﻭ ﻋــــﺰﺍ ﭘﺮﺩﺍﺧﺘﯿﻢ
ﺩﯾﺮ ﻓﻬــــﻤﯿﺪﯾﻢ ﺑﺎ "ﺧــــﻮﺩ " ، ﻣﺎ ﭼﻪ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﻭ ﭼﻪ ﺷﺪ

ﻣﺎ " ﺷـــــــﺮﺍﻓﺖ " ،
" ﺁﺩﻣـــــﯿﺖ " ، ﻣﺎ " ﺧــــﺪﺍ " ﺭﺍ ﺑﺎﺧﺘیم



خدايا: دستي كه گرفته اي رها نكن
…..

به بركت صلوات بر محمد وآل محمد صلى الله عليه وآله


https://www.tgoop.com/zekre_salavat
هوالشاهد

"ای عزیزان بدانید که هیچ قطره‌ای در مقیاس حقیقت در نزد خدا از قطره خونی که در راه خدا ریخته شود بهتر نیست."

به یاد نوجوان عارف
بسیجی دلداده
اربا اربا شده الی الله

شهید سید علیرضا جوزی
از شهدای محله شمیرانات

اخوی  شهید
سید بهروز جوزی

عضو تیپ حضرت زهرا سلام الله علیها
گردان امام حسن (ع)
دسته خمپاره شصت  

لشکر ۱۰حضرت سید الشهدا (ع)

شهادت: ۱ مرداد، شلمچه، سه راه کوشک

یکم مرداد سالگرد شهادت این بزرگ مرد کوچک است
پس از پذیرش قطعنامه و تهاجم دوباره صدام و منافقین در این روزها همین کوچولوها بودند که مردانه ایستادند



یا قاسم بن الحسن (ع)


نثأر أروآح مطهر شهيدان مظلوم صلوات


https://www.tgoop.com/zekre_salavat
خسته شدم آی شهداء_مهدی رسولی
@SHOHADA_102
#خسته_شدم_آی_شهدا
از این دوره زمونه😭😭😭
اللهم عجل لوليك الفرج

شهدا شرمنده ايم

صلوات
https://www.tgoop.com/zekre_salavat
سوم مرداد سالگرد عملیات مرصاد و یادآور حماسه رزمندگانی است که در کمتر از ۴۸ساعت کمر لشکر نفاق را که قصد سرنگونی جمهوری اسلامی در دو روز را داشت شکستند.
ِ

إِنَّ رَبَّكَــ لَبِـالمِرصــادِ

عمليـات: مرصـاد
تاريخ: ۳مــرداد ماه ١٣٦٧
منطقـه عمومى: كرمـانشـاه
محـل عملیات: سـر پـل ذهـاب .
اسـلام آبــاد
سازمان عمل كننده: سپاه،ارتش
مرصاد باب المرادی بود
برای آنها که
از قافله شهداجامانده بودند

مرصاد اتمام حجت
دلیرمردان ما بود
در برابر دشمنان

در یک کلام
مرصاد
افتخار 8 سال دفاع مقدس بود...
ِ


ِیادمان نرود اگر امروز کسی هستیم برای خودمان، این حال را مدیون خون شهدا و حضرت روح الله(ره) هستیم
.
نثار شهدای عملیات مرصاد
صلوات

https://www.tgoop.com/zekre_salavat
هوالشاهد

به یاد عطا؛شهیدی که با پای معلولش
تا انتهای جنگ ایستاد

یاد و خاطره
شهید سید عطا الله بحیرایی

عاشقی شجاع و نترس و محبوب
اخوی شهید سید حسن بحیرایی

شهادت : عملیات مرصاد

عضو گردان عمار

و عضو گردان مسلم در زمان شهادت

🇮🇷لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص)


عطا، چند ماه بیشتر نداشت که به خاطر تزریق پنی‌سیلین پای راستش دچار مشکل شد و نمی‌توانست خوب راه برود. عطاءالله با کمک مادر راه رفتن آموخت و با کمک مادر توانست بر این مشکل غلبه کند. اما هنگام راه رفتن، کمی پایش را روی زمین می‌کشید. با وجود این مشکل جسمانی خانواده نگران حضورش در جبهه بود، اما عطاءالله در پاسخ همه مخالفت‌ها و موانع زمان ثبت‌نام می‌گفت: «درست است که کاری از دستم برنمی‌آید، ولی لااقل می‌توانم کفش‌های رزمنده‌ها را تمیز و مرتب کنم.» برای حضور در جبهه سر از پا نمی‌شناخت. خلاصه به هر طریقی بود اعزام شد. عطاءالله با همین مشکل جسمی که داشت از ابتدای ورودش به جبهه در سال ۱۳۶۰ تا عملیات مرصاد در جبهه حضور داشت.

صَلی اَللهُ عَلیکْ یا اباعبدلله (ع)

نثار روح اين شهيد گمنام ومظلوم
كه توفيق رفاقت وهمرزمي با اورا داشتيم
بخوانيم فاتحه مع الصلوات

https://www.tgoop.com/zekre_salavat
Forwarded from عکس نگار
#صدقه_و_قربانی_اول_ماه_فراموش_نشود
روز شنبه ٤ مردادماه روز اول ماه
صفر،است.


#به_نیت_سلامتی_امام_زمان_عج

ورفع مشگلات شخصي و دفع بلاهاي اجتماعي

خداوند احسان کنندگان را دوست دارد.

سوره بقره/آیه ۱۹۵

🔻بوسه بر دست خدا👇

امام سجاد علی بن الحسین علیه السلام هنگامی که به مستمندی صدقه می داد دست خود را می بوسید.

شخصی از آن حضرت راز این بوسیدن را پرسید.
امام علیه السلام در پاسخ فرمودند :
"صدقه مومن قبل از اینکه به دست فقیر و نیازمند برسد به دست خداوند میرسد "(از این رو من دست خود را می بوسم) انگاه حضرت برای تعلیل گفته اش این آیه شریفه را قرائت فرمودند:
"الم یعلموا ان الله هو یقبل التوبة عن عباده و یاخذ الصدقات"
یعنی:
" آیا نمی دانستند که فقط خداوند توبه را از بندگانش می پذیرد و صدقات را می گیرد."


صدقه اول ماه وقربانی
💶راه‌های پرداخت کمک‌های نقدی:


قنوت ابرار- مسجدالشهداي تهران
ما_با_هم_ميتوانيم


1️⃣شماره كارت
5892-1070-4415-6068

2️⃣شماره حساب

3129110006843

3️⃣شماره شبا

IR46-0150-0000-0312-9110-0068-43

بانگ سپه

(قنوت ابرار-مسجدالشهدای تهران)

https://www.tgoop.com/ghonoote_abrar


#صدقه_و_قربانی_اول_ماه_فراموش_ نشود
#قنوت_ابرار
@ghonoote_abrar
مرثیه_امام_سجاد مصائب_شام
کاروان_اسرا

سپردمت به غم و اشک و درد و آه حسین
سپردمت به غروب و به قتلگاه حسین

سپردمت به دلِ مادرم خداحافظ
سپردمت به شب و نورِ ماه حسین

سپردمت به کمان‌ها به تیر‌های شکسته
به جایِ سوخته‌ی خیمه‌گاه حسین

سپردمت به فراق و سپردیَم به فراق
به گریه‌های یتیمانِ بی پناه حسین

سپردمت به علمدارِ علقمه رفتم
سپردیَم به هزاران نگاه حسین

به خیزران سنان و به تازیانه‌ی شمر
سپردیَم به مغیلانِ راه حسین

نشته خاک غمت بر سرم خداحافظ
بخواب ای پسرِ مادرم خدا‌حافظ

🔸شاعر:
حسن_لطفی
__________________________




https://www.tgoop.com/zekre_salavat
مرثیه_امام_سجاد مصائب_شام
کاروان_اسرا

بیش از ستاره زخم و ، فلک در نظاره بود
دامان آسمان ز غمش پر ستاره بود

لازم نبود آتش سوزان به خیمه ها
دشتی ز سوز سینه زینب شراره بود

می خواست تا ببوسد و برگیردش زخاک
قرآن او ، ورق ورق و پاره پاره بود

یک خیمه نیم سوخته ، شد جای صد اسیر
چیزی که ره نداشت درآن خیمه ، چاره بود

در زیر پای اسب ، دو کودک ز دست رفت
چون کودکان پیاده و دشمن سواره بود

آزاد گشت آب ، ولیکن هزار حیف !
شد شیردار مادر و ، بی شیرخواره بود

چشمی - برآنچه رفت به غارت - نداشت کس
اما دل رباب - پی گاهواره بود

یک طفل با فرات ، کمی حرف زد ولی
نشنید کس ، که حرف زدن با اشاره بود

یک رخ نمانده بود که سیلی نخورده بود
در پشت ابر ، چهره ی هر ماهپاره بود

از دست ها مپرس که با گوش ها چه کرد
از گوش ها بپرس که بی گوشواره بود

🔸شاعر:
استاد_علی_انسانی

نثار امام سجاد(ع)صلوات


https://www.tgoop.com/zekre_salavat
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
برای نخستین بار یک مداح با اشعار مولانا مداحی کرد و همه را از خود بیخود کرد!

یکی از زیباترین و باشکوه‌ترین مداحی‌های چند سال اخیر که در یزد برگزار شد!

فقط خوب به ردیف‌های بالا دقت کنید و ببینید چقدر توریست‌های زیادی برای تماشا آمده و همه مات و مبهوت این نظم و شکوه شده‌اند!

نثار شهیدان مظلوم صلوات


https://www.tgoop.com/zekre_salavat
#نگاهی_به_ماجرای_کربلا

زینب؛ پیامبر انقلاب حسین

دکتر شریعتی

🔻ای زینب!
ای زبان علی در کام! با ملت خویش حرف بزن!

ای زن ! ای که مردانگی، در رکاب تو، جوانمردی آموخت
زنان ملت ما اینان که نام تو، آتش و درد بر جانشان می‌افکند بتو محتاج‌اند.

بیش از همه وقت... "جهل" از یکسو به اسارت پنهان و ذلت تازه‌شان می‌کشاند و از خویش و از تو بیگانه‌شان می‌سازد، آنان را بر "استحمار کهنه و نو"، بر بندگی "سنتهای پوسیده" و "دعوت‌های عفن"، برملعبه سازان "تعصب قدیم" و "تفنن جدید" به نیروی فریادهائی که بر سر یک شهر- شهر قساوت و وحشت - می‌کوبیدی، و پایه‌های یک قصر - قصر جنایت و قدرت را می‌لرزاندی - بر آشوب!

تا در خویش برآشوب‌اند، و تار و پود این پرده‌های عنکبوت فریب را بدرند، و تا در برابر این طوفان برباد دهنده‌ای که وزیدن آغاز کرده است "ایستادن" را بیاموزند ، و این "ماشین هولناک" را که از آنها "بازیچه‌های جدیدی" می‌سازد، باز برای بلعیدن حریصانه آنچه سرمایه‌داری به بازار می‌آورد، برای لذت بخشیدن به هوسهای کثیف بورژوازی، برای شور آفریدن به تالارها و خلوت‌های بی‌شور و بی روح "اشرافیت جدید"، و برای سرگرمی زندگی پوچ و بی‌هدف و سرد "جامعه" رفاه در هم بشکنند، و خود را، از "حرم‌های اسارت قدیم"، و "بازارهای بی‌حرمت جدید" ، به امامت تو نجات بخشند !

ای زبان علی در کام،
ای رسالت حسین بر دوش!
ای که از کربلا می‌آیی، و پیام شهیدان را، در میان هیاهوی همیشگی قداره بندان و جلادان ، همچنان به گوش تاریخ می‌رسانی،

زینب! با ما سخن بگو.
مگو بر شما چه گذشت، مگو در آن صحرای سرخ چه دیدی، مگو جنایت آنجا تا به کجا رسید، مگو خداوند، آن روز، عزیزترین و پر شکوه‌ترین ارزشها و عظمت‌هایی را که آفریده است، یکجا، در ساحل فرات، و بر روی ریگ‌زارهای تفتیده بیابان تف، چگونه به نمایش آورد، و بر فرشتگانش عرضه کرد، تا بدانند که چرا میبایست بر آدم سجده می‌کردند!؟

آری زینب !
مگو که در آن جا بر شما چه رفت، مگو که دشمنان‌تان چه کردند، و دوستان‌تان چه کردند؟ آری ای پیامبر انقلاب حسین!
ما می‌دانیم، ما همه را شنیده‌ایم، تو پیام کربلا را، پیام شهیدان را به درستی گذارده‌ای،
اما بگو، ای خواهر، بگو که ما چه کنیم!؟

لحظه‌ای بنگر که ما چه می‌کشیم! دمی به ما گوش کن تا مصائب خویش را با تو باز گوییم،
با تو ای خواهر مهربان! این تو هستی که باید بر ما بگریی،
ای رسول امین برادر، که از کربلا می‌آیی و در طول تاریخ، بر همه نسل‌ها می‌گذری و پیام شهیدان را می‌رسانی،
ای که از باغهای سرخ شهادت می‌آیی و بوی گلهای نو شکفته آن دیار را، در پیراهن داری،
ای دختر علی، ای‌خواهر، ای که قافله سالار کاروان اسیرانی،

ما را نیز، در پی این قافله، با خود ببر!

🔸کتاب نیایش

نثار حضرت زینب(س)صلوات

https://www.tgoop.com/zekre_salavat
👏1
🔴کاخ بیدادگران را همه ویران سازم...


مرثیه ای از استاد حکیمی که زبان حال بانوی حماسه ها, حضرت زینب کبری سلام الله علیها در سفر اسارت, در راه کوفه و شام است.


گرچه در بندم و همراه رقیبان بروم
شاد از آنم که پی چهره جانان بروم

تا سرشکم نکند راز غم عشق تو فاش
آستین بر رخ و با موی پریشان بروم

تا نگویند که دوش از تو جدا افتادم
پایکوبان به سر خار مغیلان بروم

ناقه را خوش بدواند ز پی آوای جرس
من پی نغمه جانپرور قرآن بروم

تا به صبح ار به سر این راه روم بیجا نیست
چون که من در طلب مهر درخشان بروم

رشته عشق تو را بسته به بازویم چرخ
تا که در راه طلب, سلسله جنبان بروم

کاخ بیدادگران را همه ویران سازم
گر که در معرکه شام سخنران بروم

تا رسانم همه جا مکتب آزادی را
شمع سان سوزم و همراه اسیران بروم

امشب از اختر شبگرد شرر می بارد
یا که من سوخته جان, زآتش هجران, بروم

بال و پر سوخته ام لیک به امید وصال
در پی جلوه آن شمع فروزان بروم

تا که خاشاک تنور از رخ جانان شویم
با سرشک مژه, چون ابر بهاران بروم


نثار حضرت زینب(س) صلوات


https://www.tgoop.com/zekre_salavat
😭1
#دم_دروازه_ساعات

فقط دشنام می دادند، فقط سنگ می زدند، سنگی بود که به سر و صورت امام سجاد (ع) می خورد.
صبح وارد دروازه شدند، غروب از دروازه آنها را بیرون آوردند، نه یک ساعت و دوساعت.
یک یار دیگر دم دروازه رسید و آن سهل ساعدی، از اصحاب پیغمبر (ص) بود.
می گفت: من از شام رد می شدم دیدم شهر را چراغان کردند، شهر به ظاهر اسلامی بود. می گفت: هر چه فکر کردم دیدم ما الان عید اسلامی نداریم، این چه عیدی است که من خبر ندارم.
دیدم در کوچه سه، چهار نفر خیلی محزون ایستادند و مراقبند، رفتم جلو گفتم: شما اهل این شهرید؟ گفتند: بله.
گفتم: من مسافری هستم از این شهر می گذرم، مسلمانم، می خواهم ببینم این چه عید اسلامی است امروز که من خبر ندارم؟
نگاهی کردند گفتند: پیرمرد یعنی تو اینقدر بی خبری؟
اول باور نکردند فکر کردند شاید مامور یا جاسوسی باشد. تفتیش کردند دیدند واقعا بی خبر است.
بعد گفتند: ای مرد! به کسی نگو ما گفتیم، ولی ما نمی دانیم چرا آسمان فرود نمی ریزد، چرا زمین اهلش را فرو نمی برد، چرا هنوز آسمان و زمین به پاست؟
دیوانه شد گفت: چه شده؟!
گفتند: خلاصه بگوییم، همه این جشن ها می دانی مال چیست؟ پسر پیغمبر را در کربلا کشتند، سرش و اهل بیتش را برای یزید هدیه آوردند.
گفت: خاک بر سرم! کجا؟
گفتند: دم دروازه ساعات برو تماشا کن.
آمد دم دروازه ساعات، اهل بیت را می شناخت.
دید وای علی بن الحسین (ع) است، آقا تا شده.
آمد جلو، زینب (س) و اهل بیت گمان کردند آمده سنگ و چوب بزند، ولی گفت: سلام علیکم.
آقا چشمش باز شد که این کیست؟ از صبح تا به حال فقط اینجا به ما سنگ زدند. فرمود: که هستی؟
گفت: آقا جانم! من سهل ساعدی، یکی از یاران جدت هستم، چشمم کور بشود چه دارم می بینم؟
فرمود: همین است که می بینی. کار ما به اینجا کشیده، اینها که پشت سر من هستند زینب (س) و ام کلثوم (س) و بچه های فاطمه (س) هستند.
دیوانه شد، گفت: آقاجان! من چه کنم؟تکلیف من چیست؟
فرمود: هیچ، تو یک نفر چکار می توانی بکنی؟ جانت را به خطر ننداز.
فقط چیزی از مال دنیا داری؟ پول همراهت هست؟
تعجب کرد!
گفت: آقاجان دارم.
فرمود: برو به کسی که سرپرست نیزه داران است بده. بگو این پول را بگیر این نیزه ها را از میان این زن و بچه بیرون ببر، ببر جلو مردم به سرها نگاه کنند. اینقدر به دختران رسول الله (ص) نگاه نکنند. اینها چیزی ندارند صورت هایشان را از نامحرم بپوشانند.

نانجیب هایی که امام حسین (ع) را برای پول کشته بودند، گاهی یک سبد خرما فقط گرفته بودند آمده بودند کربلا، پول را که دیدند برق از چشمشان پرید.
پول را به او (رییسشان) داد گفت : یک خواهش دارم، این سرها را ببر جلو.
سرها را از میان اهل بیت جدا کردند، زن و بچه جمع شدند دور همدیگر.
آشوبی بود، همین که اهل بیت از این شلوغی زنده رد شدندخدایی بود.
سهل ساعدی آهسته بدون اینکه مامورین بفهمند خودش را رساند به امام چهارم (ع) گفت: قربانت گردم! دستورت را اجرا کردم، امر دیگری داری انجام بدهم؟
فرمود: سهل ساعدی، دستمالی چیزی همراهت داری؟
دستمال نداشتم عمامه داشتم عمامه را بر داشتم دادم به آقا. فرمود: دستت باشد من زنجیر را بلند می کنم این را بذار زیرش، زنجیر بدنم را پاره پاره کرده است.

استاد_سید_علی_نجفی


نثار امام سجاد(ع)صلوات

https://www.tgoop.com/zekre_salavat
😢1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
معنادارترین دیالوگ مختارنامه:

امروز می خواهم به مصاف
#تزویر بروم
که بدترین آفت دین است.
تزویر با لباس دیانت و تقوی به میدان می آید.
تزویر سکه ای است دورو، که بر یک رویش نام خدا و بر روی دیگرش نقش ابلیس است.
عوام خدایش را می بینند و اهل معرفت ابلیسش.
و چه خون دل ها خورد علی از دست این جماعت سر به سجود آیه خوان و به ظاهر متدین ...

خدا ما را از دست ، تزويرگران زير سكه دين
نجات بده!!

به بركت صلوات بر محمد وال محمد (ص)

https://www.tgoop.com/zekre_salavat
1
#وای_بر_دین_فروشان

نامه ای نوشت عمر سعد منحوس به ابن زیاد که ابن زیاد کار را خاتمه دادیم، فقط ماندند یک مشت زن و بچه حسین.
تکلیف اینها چیست؟ اینها را بیاوریم کوفه یا قتل عام کنیم، تمام کنیم؟ امیر هر چه تو دستور بدهی!

عاشق ابن زیاد نبود، عاشق مقام بود.

وای بر دین فروشانی که مقام می خرند و دین می فروشند.

نوشت: امیر! اگر دستور این است که اینها کشته بشوند لازم نیست اینها را بکشیم، چند ساعت دیگر تشنگی ادامه پیدا کند همه میمیرند.
همین امروز به آنها آب ندهیم بقیه شان هم تمام می شوند، کشتن نمی خواهد.
ولی اگر دستور دیگری داری بده.

عمر سعد به ابن زیاد تقرب می‌جست، ابن زیاد به یزید تقرب می‌جست.

ابن زیاد برای خوشایند یزید فکر کرد که اینها را اسیر کنیم و بفرستیم شام، برای یزید هدیه ای است، مقامی پیدا می کنیم.

به این دلیل دستور داد به آنها آب بدهید و بعد آنها را سوار کنید بیاورید کوفه فعلا تا از یزید بن معاویه کسب تکلیف کنیم.

استاد_سید_علی_نجفی


نثار شهيدان مظلوم صلوات

https://www.tgoop.com/zekre_salavat
هوالمحبوب

دعای هر روز ماه صفر

🤲 یا شَدیدَ الْقُوی‏ وَیا شَدیدَ الْمِحالِ یا عَزیزُ یا عَزیزُ یا عَزیزُ ذَلَّتْ بِعَظَمَتِکَ جَمیعُ خَلْقِکَ فَاکْفِنی‏ شَرَّ خَلْقِکَ یا مُحْسِنُ یا مُجْمِلُ یا مُنْعِمُ یا مُفْضِلُ یا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّی‏ کُنْتُ مِنَ الظَّالِمینَ فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَنَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَکَذلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنینَ وَصَلَّی اللَّهُ عَلی‏ مُحَمَّدٍ وَ الِهِ‏ الطَّیِّبینَ الطَّاهِرینَ!

📒 مفاتیح الجنان



خدايا اين كشور ومردم مظلوم را از هر بلاي محفوظ بفرما….


به بركت صلوات بر محمد و آل محمد (ص)


https://www.tgoop.com/zekre_salavat
❤‍🔥1
@zakergram
حمید علیمی/ واحد | خداحافظ ای ماه غم
هوالشاهد

خداحافظ ماه غم ...
🎙کربلایی حمید علیمی

#شور


نثأر شهيدان مظلوم صلوات


https://www.tgoop.com/zekre_salavat
برادران شهید مظفر
🌷برادران شهید”حسن، علی و رضا” مظفر هر سه در یک روز و در عملیات مرصاد در گردان مسلم از لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) در روز ۵ مرداد، به شهادت رسیده‌اند.  پیکر این شهدای سرافراز را یکباره تقدیم به پدر و مادر کردند و مادر این سه شهید که خود نیز در دوران دفاع مقدس در جبهه‌ حضور داشته‌ با دست خود سه فرزندش را به خاک
می‌سپارد....

نثار ارواح مطهرشان صلوات

https://www.tgoop.com/zekre_salavat
🌺شهيد وحيد درخشاني

ایثار از آن شماست که دنیا را گوشه‌ای افکندید و با پرواز عاشقانه خود، بر روز‌های ما نسیم بهشت پاشیدید


«خیلی خوش مشرب بود. با شوخی های زیبا و صورت همیشه خندانش به همه روحیه می داد. بعد از شهادت دوستان نزدیکش دیگر از خنده های همیشگی او خبری نیود. برایش سخت شده بود که جای خالی آن ها را تحمل کند. خیلی دوست داشت به رفقایش ملحق شود.
بعد از شهادت امید مزینانی که هم مدرسه ای او در دبیرستان تزکیه بود، گفت: ما الكي همينطور پشت سر هم به جبهه مي رويم. بعد اميد از راه نرسيده كوله بار را مي بندد و مي رود و ما بايد بمانيم.»
وحید درخشانی، که در خانواده مذهبی تربیت شده بود برای سرنگونی رژیم فاسدی که قصد بی رنگ کردن مظاهر دینی در جامعه را داشت، از هیچ کمکی فروگذار نبود. در 14 سالگی و بعد از تجاوز رژیم بعث، به نیت دفاع از کیان ایران اسلامی به صف پیکار پیوست و همراه با برادر خود به اردوگاه صابرین اهواز رفت تا به عنوان نیروی رزمی مشغول خدمت شود.
او از فعالين مسجد امام رضا عليه السلام و موسسین بسیج همان مسجد به شمار می رفت و در آخرين ماموريتش با پیوستن به لشگر 10 سيدالشهدا و گردان حضرت قاسم عليه السلام، فرماندهي مخابرات گردان را برعهده گرفت. فصل پایانی سرنوشت این جوان همیشه در صحنه، بعد از امضای قطعنامه، با آرام گرفتن در جوار رحمت حق وآغوش هم رزمانش رقم خورد.



تـاریخ شـهادت :
۱۳۶۷/۰۵/۰٤

مـحل شـهادت :
پاسگاه زید

مـحل مـزار :
بهشت زهرا (س)

موقـعیت مـزار در گـلزار شـهدا
قـطعـه :
۲۱
ردیـف :
۴۹
شـماره :
۱مکرر

نثار روح مطهرش صلوات

https://www.tgoop.com/zekre_salavat
2025/09/03 03:00:32
Back to Top
HTML Embed Code: