اینجا #انگلیس 🇬🇧
#یونیفورم و لباس یکدست در #مدرسه
🔹تقریبا تمام #مدارس #قانون خاصی برای لباس پوشیدن دانش آموزان دارند. گاهی دانش آموزان خاطی را که از قوانین درست پیروی نکرده باشند، به خانه می فرستند و اجازه حضور در کلاس به آنها نمی دهند... #قوانین مربوط به #لباس یکدست در مدارس، گاهی به بحث های داغی میان محققان، مسئولان و رسانه های انگلیس تبدیل می شود.
🔸موافقان یونیفورم مدرسه معتقدند که پوشیدن لباس های یکدست به دانش آموزان کمک می کند که در فضای مدرسه جا بیفتند و #هویت دانش آموزی پیدا کنند. بعضی می گویند اینکه مجبور نباشند از آخرین مد لباس بخرند تا فرزندانشان مقابل دوستان کم نیاورند، از مزایای یونیفورم مدرسه است و این به نفع هزینه های خانواده است. یکی از تولیدکنندگان یونیفورم مدرسه در انگلیس به اسم تراتکس (Trutex) در سال 2017 تحقیقی منتشر کرد که نشان می داد پوشیدن یونیفورم در مدرسه باعث کم شدن رفتارهای قلدرانه (Bullying) در میان دانش آموزان می شود. گاهی هم تحقیقاتی صورت گرفته که رابطه مثبت میان نمرات و نتایج تحصیلی و الزام به پوشیدن یونیفورم در مدارس را نشان می دهد و علت آن را تمرکز بیشتر دانش آموزان بر #تحصیل و یادگیری بیان می کند.
🔸اما کماکان خیلی ها مخالف این روند در انگلیس هستند: عده ای از والدین الزام یونیفورم پوشیدن در مدارس را گران و محدودکننده آزادی های خانواده می دانند و می گویند "این فقط یک بیزنس پولساز برای مدارس و تولیدکنندگان روپوش مدرسه است. آنها هر سال ما را به فروشگاه هایشان می کشانند تا در کنار روپوش مدرسه، کلی اجناس دیگر از آنها بخریم ." (والدین انگلیسی به طور متوسط سالانه بیش از 200 پوند -نزدیک به یک و نیم میلیون تومان- برای خرید یونیفورم مدرسه فرزندانشان هزینه می کنند). عده ای از مسئولین مدارس و معلمان هم می گویند که تمرکز بسیاری از بحث ها و مشکلاتشان با دانش آموزان، این است که چرا از قوانین یونیفورم مدرسه درست پیروی نمی کنند، در حالی که تمرکز در مدرسه باید بر #یادگیری و #تعلیم باشد. کمپین هایی از والدین و مسئولان مدارس در مخالفت با این قوانین تشکیل شده که تاکید دارند "اگر ما به دانش آموزان تفهیم کنیم که آنقدر عاقل و بالغ هستند که بتوانند لباسشان را خودشان انتخاب کنند و همچنان در چارچوب قوانین رفتار کنند، برای #رشد_اجتماعی و شخصیت آنها بسیار بهتر است." این افراد معتقدند که "اگر در جامعه و در میان خانواده ها، #فرهنگ چشم و همچشمی و #تفاخر وجود داشته باشد، این رفتارها در مدرسه هم خود را نشان خواهد داد، و حتی اگر ما دانش آموزان را با محدود کردن پوشش یا مدل موی سر از این کار بازداریم، راهی دیگر پیدا خواهند کرد. باید ارزش ها و هنجار های فرهنگی از روش های دیگر به دانش آموزان یاد داده شود، نه محدود کردن لباس و مدل مویشان!" آنها همچنین می گویند هیچ تحقیق درست و قابل اعتمادی، بهبود نتایج و نمرات دانش آموزان در اثر الزام به لباس پوشیدن یکدست را تایید نمی کند...
🔹عده ای از والدین و مسئولان #آموزش هم می گویند که در شرایط کنونی برداشتن قانون الزام پوشش خاص در مدارس یک چالش جدی است، چون "وقتی قانونی وجود داشته و ناگهان محدودیت ناشی از آن برداشته می شود، حداقل در کوتاه مدت، رفتار جامعه بی ثبات و معمولا افراطی است، و حتی در صورتی که ثابت شود این کار به نفع عموم است، باید چاره ای برای مشکلات احتمالی در زمان گذار اندیشید."
🔻برای مطالعه بیشتر در این خصوص می توانید به لینک های زیر مراجعه کنید:
https://en.wikipedia.org/wiki/School_uniforms_in_England
و مقالات پی نوشت آن
https://www.bristolpost.co.uk/news/bristol-news/school-uniform-ban-blazer-ridiculous-65908
🔷🔶 روایت های شنیدنی و الهام بخش از #زیرگنبدکبود ...
@tick_idea
#یونیفورم و لباس یکدست در #مدرسه
🔹تقریبا تمام #مدارس #قانون خاصی برای لباس پوشیدن دانش آموزان دارند. گاهی دانش آموزان خاطی را که از قوانین درست پیروی نکرده باشند، به خانه می فرستند و اجازه حضور در کلاس به آنها نمی دهند... #قوانین مربوط به #لباس یکدست در مدارس، گاهی به بحث های داغی میان محققان، مسئولان و رسانه های انگلیس تبدیل می شود.
🔸موافقان یونیفورم مدرسه معتقدند که پوشیدن لباس های یکدست به دانش آموزان کمک می کند که در فضای مدرسه جا بیفتند و #هویت دانش آموزی پیدا کنند. بعضی می گویند اینکه مجبور نباشند از آخرین مد لباس بخرند تا فرزندانشان مقابل دوستان کم نیاورند، از مزایای یونیفورم مدرسه است و این به نفع هزینه های خانواده است. یکی از تولیدکنندگان یونیفورم مدرسه در انگلیس به اسم تراتکس (Trutex) در سال 2017 تحقیقی منتشر کرد که نشان می داد پوشیدن یونیفورم در مدرسه باعث کم شدن رفتارهای قلدرانه (Bullying) در میان دانش آموزان می شود. گاهی هم تحقیقاتی صورت گرفته که رابطه مثبت میان نمرات و نتایج تحصیلی و الزام به پوشیدن یونیفورم در مدارس را نشان می دهد و علت آن را تمرکز بیشتر دانش آموزان بر #تحصیل و یادگیری بیان می کند.
🔸اما کماکان خیلی ها مخالف این روند در انگلیس هستند: عده ای از والدین الزام یونیفورم پوشیدن در مدارس را گران و محدودکننده آزادی های خانواده می دانند و می گویند "این فقط یک بیزنس پولساز برای مدارس و تولیدکنندگان روپوش مدرسه است. آنها هر سال ما را به فروشگاه هایشان می کشانند تا در کنار روپوش مدرسه، کلی اجناس دیگر از آنها بخریم ." (والدین انگلیسی به طور متوسط سالانه بیش از 200 پوند -نزدیک به یک و نیم میلیون تومان- برای خرید یونیفورم مدرسه فرزندانشان هزینه می کنند). عده ای از مسئولین مدارس و معلمان هم می گویند که تمرکز بسیاری از بحث ها و مشکلاتشان با دانش آموزان، این است که چرا از قوانین یونیفورم مدرسه درست پیروی نمی کنند، در حالی که تمرکز در مدرسه باید بر #یادگیری و #تعلیم باشد. کمپین هایی از والدین و مسئولان مدارس در مخالفت با این قوانین تشکیل شده که تاکید دارند "اگر ما به دانش آموزان تفهیم کنیم که آنقدر عاقل و بالغ هستند که بتوانند لباسشان را خودشان انتخاب کنند و همچنان در چارچوب قوانین رفتار کنند، برای #رشد_اجتماعی و شخصیت آنها بسیار بهتر است." این افراد معتقدند که "اگر در جامعه و در میان خانواده ها، #فرهنگ چشم و همچشمی و #تفاخر وجود داشته باشد، این رفتارها در مدرسه هم خود را نشان خواهد داد، و حتی اگر ما دانش آموزان را با محدود کردن پوشش یا مدل موی سر از این کار بازداریم، راهی دیگر پیدا خواهند کرد. باید ارزش ها و هنجار های فرهنگی از روش های دیگر به دانش آموزان یاد داده شود، نه محدود کردن لباس و مدل مویشان!" آنها همچنین می گویند هیچ تحقیق درست و قابل اعتمادی، بهبود نتایج و نمرات دانش آموزان در اثر الزام به لباس پوشیدن یکدست را تایید نمی کند...
🔹عده ای از والدین و مسئولان #آموزش هم می گویند که در شرایط کنونی برداشتن قانون الزام پوشش خاص در مدارس یک چالش جدی است، چون "وقتی قانونی وجود داشته و ناگهان محدودیت ناشی از آن برداشته می شود، حداقل در کوتاه مدت، رفتار جامعه بی ثبات و معمولا افراطی است، و حتی در صورتی که ثابت شود این کار به نفع عموم است، باید چاره ای برای مشکلات احتمالی در زمان گذار اندیشید."
🔻برای مطالعه بیشتر در این خصوص می توانید به لینک های زیر مراجعه کنید:
https://en.wikipedia.org/wiki/School_uniforms_in_England
و مقالات پی نوشت آن
https://www.bristolpost.co.uk/news/bristol-news/school-uniform-ban-blazer-ridiculous-65908
🔷🔶 روایت های شنیدنی و الهام بخش از #زیرگنبدکبود ...
@tick_idea
Wikipedia
School uniforms in England
uniform clothing worn by English schoolchildren
زیر گنبد کبود
اینجا #آلمان 🇩🇪 #نگاه_از_بیرون _ قسمت اول 🔸در دانشگاه گوته در #فرانکفورت، دوست #یهودی من #الکساندر همیشه سوالات زیادی درباره #اسلام و شیعه از من می پرسید. می گفت که می خواهد بداند این چه جور دینی است، و می خواهد از نزدیک بیشتر اسلام را بشناسد... دلیلش هم…
▪️▪️ #tick_now ▪️▪️
اینجا #آلمان 🇩🇪
به مناسبت شهادت حضرت زهرا (س)
🔹با همین #الکساندر نشسته بودیم و باز مثل همیشه داشت سوالاتی درباره #اسلام و #شیعه می پرسید (می توانید پست مرتبط بالا را بخوانید👆).
🔹آن روز گیر داده بود به مقام #زن در اسلام و می گفت "شماها زن را آدم نمی دانید، احترام و ارزش ندارد در مقابل مردانتان. می گفت که بارها شده که در کشورش با مسلمانانی حرف زده که آقا و خانوم ایستاده اند و وقتی او سلام کرده به خانم، همسرش جواب داده و گفته شما با من حرف بزن! می گفت حتی اجازه جواب سلام دادن به زن هایتان نمی دهید، چه برسد به نظر دادن!!"
به او گفتم که #فرهنگ بعضی از مردم اینطور هست و این ربطی به دینشان ندارد. پیامبر بین مردمی شروع به تبلیغ اسلام کرد که دخترانشان را زنده به گور می کردند. همان موقع که مردم تحقیرش می کردند که دختردار شده، او دست فاطمه را می گرفت و جلوی چشم همه می بوسید. و نوشته اند که هر وقت (چه فاطمه دو ساله بود و چه ده ساله و چه هجده ساله) وقتی پیش پدر می آمد، پیامبر تمام قد می ایستاد و چند قدم هم به پیشواز دخترش می رفت (کانت کلما دخلت علی ابیها قام الیها)...
🔹در همان #دانشگاه گوته، دوست مشترکی داشتیم به اسم طوبی، که دختری بود اهل #ترکیه، و خانواده اش از آن سفت و سخت های مذهبی و از اهل سنت بودند. خودش اما، همیشه می گفت که دین ندارد، و به اندازه کافی با خانواده اش که برایش نماد دین بودند جنگیده تا توانسته به عنوان یک دختر درسش را ادامه بدهد، و برسد به اینجا که تنها در یک کشور غیراسلامی در رشته حقوق تحصیل کند. الکساندر اشاره کرد به حرف های همین دوستمان. گفتم متاسفانه بعد از پیامبر اسلام، پیروانش چند دسته شدند، و بعضی شان شدند مطیع کسانی که پیامبر هر چه کرد، نتوانست عادت تحقیر زنان را در میانشان از بین ببرد. از کسانی که پیشوایانشان زن را تحقیر می کردند، چنین رفتارهایی بعید نیست👇
**پی نوشت: چند روز بعد از رحلت پیامبر و ماجرای آتش درب خانه علی (ع)، فاطمه زهرا (س) در بستر بیماری افتاد و امید به بهبودی او از بین رفت. آن دو نفر اصرار کردند که به عیادتش بروند. فرمود کسانی را که به خانواده و اهل بیت پیامبر ظلم کردند و حق وصی او را غصب، نمی پذیرم. بالاخره به وساطت علی (ع)، آمدند عیادت. فاطمه حدیث معروف پیامبر را که خداوند به خاطر خشنودی فاطمه خشنود می شود و به غضب او غضبناک، یادآوری کرد و به آن دو نفر گفت که بدانید من از شما ناخشنودم و روز قیامت علیه شما در پیشگاه خدا و پیامبر خواهم ایستاد. نوشته اند که وقتی آن دو نفر از در خانه علی بیرون می آمدند، شانه های ابوبکر از گریه می لرزید. "عمر به او گفت: به خاطر حرف یک زن، اینطور به هم ریخته ای؟!!!"
▪️▪️روایت های شنیدنی و الهام بخش از #زیرگنبدکبود ...
@tick_idea
اینجا #آلمان 🇩🇪
به مناسبت شهادت حضرت زهرا (س)
🔹با همین #الکساندر نشسته بودیم و باز مثل همیشه داشت سوالاتی درباره #اسلام و #شیعه می پرسید (می توانید پست مرتبط بالا را بخوانید👆).
🔹آن روز گیر داده بود به مقام #زن در اسلام و می گفت "شماها زن را آدم نمی دانید، احترام و ارزش ندارد در مقابل مردانتان. می گفت که بارها شده که در کشورش با مسلمانانی حرف زده که آقا و خانوم ایستاده اند و وقتی او سلام کرده به خانم، همسرش جواب داده و گفته شما با من حرف بزن! می گفت حتی اجازه جواب سلام دادن به زن هایتان نمی دهید، چه برسد به نظر دادن!!"
به او گفتم که #فرهنگ بعضی از مردم اینطور هست و این ربطی به دینشان ندارد. پیامبر بین مردمی شروع به تبلیغ اسلام کرد که دخترانشان را زنده به گور می کردند. همان موقع که مردم تحقیرش می کردند که دختردار شده، او دست فاطمه را می گرفت و جلوی چشم همه می بوسید. و نوشته اند که هر وقت (چه فاطمه دو ساله بود و چه ده ساله و چه هجده ساله) وقتی پیش پدر می آمد، پیامبر تمام قد می ایستاد و چند قدم هم به پیشواز دخترش می رفت (کانت کلما دخلت علی ابیها قام الیها)...
🔹در همان #دانشگاه گوته، دوست مشترکی داشتیم به اسم طوبی، که دختری بود اهل #ترکیه، و خانواده اش از آن سفت و سخت های مذهبی و از اهل سنت بودند. خودش اما، همیشه می گفت که دین ندارد، و به اندازه کافی با خانواده اش که برایش نماد دین بودند جنگیده تا توانسته به عنوان یک دختر درسش را ادامه بدهد، و برسد به اینجا که تنها در یک کشور غیراسلامی در رشته حقوق تحصیل کند. الکساندر اشاره کرد به حرف های همین دوستمان. گفتم متاسفانه بعد از پیامبر اسلام، پیروانش چند دسته شدند، و بعضی شان شدند مطیع کسانی که پیامبر هر چه کرد، نتوانست عادت تحقیر زنان را در میانشان از بین ببرد. از کسانی که پیشوایانشان زن را تحقیر می کردند، چنین رفتارهایی بعید نیست👇
**پی نوشت: چند روز بعد از رحلت پیامبر و ماجرای آتش درب خانه علی (ع)، فاطمه زهرا (س) در بستر بیماری افتاد و امید به بهبودی او از بین رفت. آن دو نفر اصرار کردند که به عیادتش بروند. فرمود کسانی را که به خانواده و اهل بیت پیامبر ظلم کردند و حق وصی او را غصب، نمی پذیرم. بالاخره به وساطت علی (ع)، آمدند عیادت. فاطمه حدیث معروف پیامبر را که خداوند به خاطر خشنودی فاطمه خشنود می شود و به غضب او غضبناک، یادآوری کرد و به آن دو نفر گفت که بدانید من از شما ناخشنودم و روز قیامت علیه شما در پیشگاه خدا و پیامبر خواهم ایستاد. نوشته اند که وقتی آن دو نفر از در خانه علی بیرون می آمدند، شانه های ابوبکر از گریه می لرزید. "عمر به او گفت: به خاطر حرف یک زن، اینطور به هم ریخته ای؟!!!"
▪️▪️روایت های شنیدنی و الهام بخش از #زیرگنبدکبود ...
@tick_idea
اینجا #آلمان 🇩🇪
حساب یک سنت هم نباید گم شود...
🔸چند ماه پیش یک لوستر و یک آباژور خریده بودم از یکی از #فروشگاه های بزرگ لوازم خانگی به اسم XXXLutz. لوستر را همان موقع بهم تحویل دادند و گفتند برای آباژور باید حدود یک ماه صبر کنم تا از #اتریش به انبار آلمان بیاورند و تحویل بگیرم. فاکتور را برای مجموع خریدم نوشتند و من بخشی از آن را که مربوط به لوستر بود، همان موقع پرداخت کردم، و بقیه را گذاشتم برای همان موقع که آباژور را تحویل بگیرم...
🔸طی آن یک ماه نظرم عوض شد و تصمیم گرفتم آباژور را نخرم! نگران بودم که قبول نکنند سفارشی را که رسیدنش به انبار بیشتر از یک ماه طول کشیده، کنسل کنم. اما فقط گفتند "چون فاکتور را امضا کرده اید، برای کنسل کردن سفارش باید به فروشگاه بیایید و شخصا برگه را امضا کنید".
🔸وقتی به فروشگاه رفتم عجله داشتم، اما مسئول فروشگاه برای آن یک امضای من، یک ربعی بود که داشت با حوصله مدارک و صفحات مختلف برگه سفارش مرا مرور می کرد. پرسیدم یک کنسل کردن مگر چقدر باید طول بکشد؟! گفت "مشکل اینجاست که فروشنده ای که فاکتور را برای شما نوشته، مبلغ دریافتی از شما را گرد کرده به عدد روند بعدی. یعنی شما برای لوستر، کمی پول اضافه پرداخت کرده اید(که قرار بوده از مبلغ آباژور کسر شود). حالا که سفارش آباژور را کنسل می کنید، ما باید آن یک یورو و هشتاد و پنج سنت را به شما برگردانیم و دارم فکر می کنم چطوری این مبلغ را وارد فاکتور جدید بکنم"!! گفتم ۱/۸۵ یورو مهم نیست و من عجله دارم. اصرار داشت که حساب های فروشگاه اشتباه خواهد شد و برای هر سنت که از مشتری بیشتر گرفته اند باید پاسخگو باشند.
🔸ده دقیقه بعد، چند طبقه پله برقی فروشگاه به آن بزرگی را آمدم پایین، تا بروم و از صندوق یک یورو و هشتاد و پنج سنت تحویل بگیرم، و به عذرخواهی مسئول صندوق فروشگاه از اتفاق پیش آمده گوش بدهم...
🔷🔶 روایت های شنیدنی و الهام بخش از #زیرگنبدکبود ...
@tick_idea
حساب یک سنت هم نباید گم شود...
🔸چند ماه پیش یک لوستر و یک آباژور خریده بودم از یکی از #فروشگاه های بزرگ لوازم خانگی به اسم XXXLutz. لوستر را همان موقع بهم تحویل دادند و گفتند برای آباژور باید حدود یک ماه صبر کنم تا از #اتریش به انبار آلمان بیاورند و تحویل بگیرم. فاکتور را برای مجموع خریدم نوشتند و من بخشی از آن را که مربوط به لوستر بود، همان موقع پرداخت کردم، و بقیه را گذاشتم برای همان موقع که آباژور را تحویل بگیرم...
🔸طی آن یک ماه نظرم عوض شد و تصمیم گرفتم آباژور را نخرم! نگران بودم که قبول نکنند سفارشی را که رسیدنش به انبار بیشتر از یک ماه طول کشیده، کنسل کنم. اما فقط گفتند "چون فاکتور را امضا کرده اید، برای کنسل کردن سفارش باید به فروشگاه بیایید و شخصا برگه را امضا کنید".
🔸وقتی به فروشگاه رفتم عجله داشتم، اما مسئول فروشگاه برای آن یک امضای من، یک ربعی بود که داشت با حوصله مدارک و صفحات مختلف برگه سفارش مرا مرور می کرد. پرسیدم یک کنسل کردن مگر چقدر باید طول بکشد؟! گفت "مشکل اینجاست که فروشنده ای که فاکتور را برای شما نوشته، مبلغ دریافتی از شما را گرد کرده به عدد روند بعدی. یعنی شما برای لوستر، کمی پول اضافه پرداخت کرده اید(که قرار بوده از مبلغ آباژور کسر شود). حالا که سفارش آباژور را کنسل می کنید، ما باید آن یک یورو و هشتاد و پنج سنت را به شما برگردانیم و دارم فکر می کنم چطوری این مبلغ را وارد فاکتور جدید بکنم"!! گفتم ۱/۸۵ یورو مهم نیست و من عجله دارم. اصرار داشت که حساب های فروشگاه اشتباه خواهد شد و برای هر سنت که از مشتری بیشتر گرفته اند باید پاسخگو باشند.
🔸ده دقیقه بعد، چند طبقه پله برقی فروشگاه به آن بزرگی را آمدم پایین، تا بروم و از صندوق یک یورو و هشتاد و پنج سنت تحویل بگیرم، و به عذرخواهی مسئول صندوق فروشگاه از اتفاق پیش آمده گوش بدهم...
🔷🔶 روایت های شنیدنی و الهام بخش از #زیرگنبدکبود ...
@tick_idea
اینجا #آلمان 🇩🇪
#فرهنگ_مصرف: چیزی که بد است، بی استفاده ماندن وسایل است، نه استفاده از وسایل #دست_دوم!
🔸چند وقت پیش یک نوشته در آشپزخانه #دانشگاه زده بودند که "من در تعطیلات سال نو، حمام خانه ام را تمیز کردم و یک سری وسیله پیدا کردم که یا استفاده نکرده ام، و یا مقدار قابل توجهی از آنها باقی مانده و دیگر استفاده نخواهم کرد. پس راحت باشید و هر چه می خواهید بردارید!" بعد هم یک سری لاک و رنگ و نرم کننده مو، و چند کرم گرانقیمت ایتالیایی را انداخته بود توی یک کارتن کوچک که هر کس خواست بردارد و حداقل بی استفاده نمانند...
** پی نوشت: خیلی عادی است که در محل کار یا جایی در راهرو یا آشپزخانه دانشگاه با این صحنه روبرو شوید (عکس پایین👇) که مثلا "اینها وسایلی است که به هر دلیل صاحبانشان از آنها استفاده نمی کنند، پس اگر به چیزی نیاز دارید، با خیال راحت بردارید."
#کتاب که خیلی معمول است، گاهی حتی یک نوشته جذاب هم درباره محتوای کتاب می گذارند که افراد را تشویق کند به خواندنش...خیلی چیزهای دیگر هم هست: لوازم آشپزخانه، ساعت رومیزی، لوازم التحریر...
برداشتن و استفاده از چنین وسایلی از نظرشان عار و مایه خجالت نیست. خیلی راحت جلوی دیگران اجناس را بررسی می کنند و اگر لازم ببینند، بر می دارند و استفاده می کنند.
🔻درباره فرهنگ استفاده از وسایل دست دوم مطالب دیگری هم داشته ایم. به عنوان مثال چند پست #پربیننده مرتبط در گذشته را می توانید در ادامه بخوانید...
🔷🔶 روایت های شنیدنی و الهام بخش از #زیرگنبدکبود ...
@tick_idea
https://www.tgoop.com/tick_media/128
#فرهنگ_مصرف: چیزی که بد است، بی استفاده ماندن وسایل است، نه استفاده از وسایل #دست_دوم!
🔸چند وقت پیش یک نوشته در آشپزخانه #دانشگاه زده بودند که "من در تعطیلات سال نو، حمام خانه ام را تمیز کردم و یک سری وسیله پیدا کردم که یا استفاده نکرده ام، و یا مقدار قابل توجهی از آنها باقی مانده و دیگر استفاده نخواهم کرد. پس راحت باشید و هر چه می خواهید بردارید!" بعد هم یک سری لاک و رنگ و نرم کننده مو، و چند کرم گرانقیمت ایتالیایی را انداخته بود توی یک کارتن کوچک که هر کس خواست بردارد و حداقل بی استفاده نمانند...
** پی نوشت: خیلی عادی است که در محل کار یا جایی در راهرو یا آشپزخانه دانشگاه با این صحنه روبرو شوید (عکس پایین👇) که مثلا "اینها وسایلی است که به هر دلیل صاحبانشان از آنها استفاده نمی کنند، پس اگر به چیزی نیاز دارید، با خیال راحت بردارید."
#کتاب که خیلی معمول است، گاهی حتی یک نوشته جذاب هم درباره محتوای کتاب می گذارند که افراد را تشویق کند به خواندنش...خیلی چیزهای دیگر هم هست: لوازم آشپزخانه، ساعت رومیزی، لوازم التحریر...
برداشتن و استفاده از چنین وسایلی از نظرشان عار و مایه خجالت نیست. خیلی راحت جلوی دیگران اجناس را بررسی می کنند و اگر لازم ببینند، بر می دارند و استفاده می کنند.
🔻درباره فرهنگ استفاده از وسایل دست دوم مطالب دیگری هم داشته ایم. به عنوان مثال چند پست #پربیننده مرتبط در گذشته را می توانید در ادامه بخوانید...
🔷🔶 روایت های شنیدنی و الهام بخش از #زیرگنبدکبود ...
@tick_idea
https://www.tgoop.com/tick_media/128
Telegram
Tick_media
اینجا #آلمان
نگهداری وسایل، بدون استفاده از آنها ممنوع!
در #زیرگنبدکبود بخوانید:
https://www.tgoop.com/tick_idea/432
@tick_idea
نگهداری وسایل، بدون استفاده از آنها ممنوع!
در #زیرگنبدکبود بخوانید:
https://www.tgoop.com/tick_idea/432
@tick_idea
Forwarded from زیر گنبد کبود
اینجا #آلمان
#فرهنگ_عمومی_مصرف
اشپرمول #sperrmüll
هم محله ای ها با تعیین یک روز مشخص، هر آنچه که نیاز ندارند، در #خیابان می گذارند و هر کسی که بخواهد می تواند هر چیزی را به #رایگان بردارد.
@tick_idea
#فرهنگ_عمومی_مصرف
اشپرمول #sperrmüll
هم محله ای ها با تعیین یک روز مشخص، هر آنچه که نیاز ندارند، در #خیابان می گذارند و هر کسی که بخواهد می تواند هر چیزی را به #رایگان بردارد.
@tick_idea
Forwarded from زیر گنبد کبود
اینجا #آلمان 🇩🇪
#فرهنگ_عمومی_مصرف
#اشپرمول (#sperrmüll) به معنی #زباله حجیم است.
🔷 در آلمان مجتمع های بزرگ به تنهایی و #ساختمان های کم جمعیت تر به صورت محله ای، تاریخی را به عنوان روز اشپرمول، تعیین می کنند و به #شهرداری منطقه اطلاع می دهند:
🔹در این روز ساکنان آن #محله یا ساختمان، هر وسیله ای را که لازم ندارند، در محل مشخصی در #خیابان قرار می دهند.
🔹این #وسایل ممکن است کهنه و غیرقابل استفاده، یا باکیفیت و کاملا به درد بخور باشند. با توجه به #هزینه بالای #حمل_و_نقل در آلمان، گاه اتفاق می افتد که خانواده ها ترجیح می دهند به جای "#اسباب_کشی" به شهر دیگر، بعضی از وسایلشان را از نو بخرند. این افراد نیز سعی می کنند با برنامه ریزی قبلی، اسباب و وسایل خود را در روز اشپرمول در محل مشخص شده بگذارند.
🔹اگر کسی به وسیله ای که در خیابان قرار داده شده، احتیاج داشته باشد، می تواند به #رایگان آن را بردارد.
🔹بعد از حدود ۲۴ ساعت، ماشین های حمل زباله حجیم از طرف شهرداری، تمامی وسایل باقیمانده را جمع آوری و به محل های #بازیافت زباله منتقل می کنند.
🔷🔶 روایت های شنیدنی از #زیرگنبدکبود، از همین نزدیکی ها و آن سوی مرزها. روایت هایی که الهام بخش ذهن است...
@tick_idea
#فرهنگ_عمومی_مصرف
#اشپرمول (#sperrmüll) به معنی #زباله حجیم است.
🔷 در آلمان مجتمع های بزرگ به تنهایی و #ساختمان های کم جمعیت تر به صورت محله ای، تاریخی را به عنوان روز اشپرمول، تعیین می کنند و به #شهرداری منطقه اطلاع می دهند:
🔹در این روز ساکنان آن #محله یا ساختمان، هر وسیله ای را که لازم ندارند، در محل مشخصی در #خیابان قرار می دهند.
🔹این #وسایل ممکن است کهنه و غیرقابل استفاده، یا باکیفیت و کاملا به درد بخور باشند. با توجه به #هزینه بالای #حمل_و_نقل در آلمان، گاه اتفاق می افتد که خانواده ها ترجیح می دهند به جای "#اسباب_کشی" به شهر دیگر، بعضی از وسایلشان را از نو بخرند. این افراد نیز سعی می کنند با برنامه ریزی قبلی، اسباب و وسایل خود را در روز اشپرمول در محل مشخص شده بگذارند.
🔹اگر کسی به وسیله ای که در خیابان قرار داده شده، احتیاج داشته باشد، می تواند به #رایگان آن را بردارد.
🔹بعد از حدود ۲۴ ساعت، ماشین های حمل زباله حجیم از طرف شهرداری، تمامی وسایل باقیمانده را جمع آوری و به محل های #بازیافت زباله منتقل می کنند.
🔷🔶 روایت های شنیدنی از #زیرگنبدکبود، از همین نزدیکی ها و آن سوی مرزها. روایت هایی که الهام بخش ذهن است...
@tick_idea
#فرهنگ_عمومی و #آداب_اجتماعی
اینجا #ژاپن 🇯🇵
🔹فین کردن در مکان های عمومی بسیار زننده و زشت تلقی می شود. اگر فردی احساس کند آب بینی اش در حال سرازیر شدن است، به آرامی و تا حد ممکن بی صدا آن را بالا می کشد تا بتواند در جایی مثل دستشویی یا حمام با آب، بینی اش را بشوید!
اینجا #آلمان 🇩🇪
🔸برعکس ژاپن، اینجا فین کردن در مکان های عمومی حتی با شدت و صدای بلند هیچ اشکالی ندارد. یعنی مثلا ممکن است استادتان سر کلاس، وسط درس دادن دستمال دستش بگیرد و بلند فین کند! یا دانشجو از استاد سوال کند و همانطور که استاد در حال جواب دادن به اوست، شروع کند به فین کردن. در اتوبوس، پارک، سینما، و حتی گاهی سر میز شام، می بینید که آدم ها به راحتی اینکار را انجام می دهند. خیلی که بخواهند مودب باشند، یک "ببخشید" هم می گویند و تمام!
🔹این کار آلمانی ها برای شرقی ها و همچنین آمریکایی ها عجیب و معمولا ناخوشایند است. اما آلمانی ها اصرار دارند اینکه کسی کنار شما بنشیند و بارها هر چند به آرامی آب بینی اش را بالا بکشد، آزاردهنده تر است.
🔷🔶 روایت های شنیدنی و الهام بخش از #زیرگنبدکبود...
@tick_idea
اینجا #ژاپن 🇯🇵
🔹فین کردن در مکان های عمومی بسیار زننده و زشت تلقی می شود. اگر فردی احساس کند آب بینی اش در حال سرازیر شدن است، به آرامی و تا حد ممکن بی صدا آن را بالا می کشد تا بتواند در جایی مثل دستشویی یا حمام با آب، بینی اش را بشوید!
اینجا #آلمان 🇩🇪
🔸برعکس ژاپن، اینجا فین کردن در مکان های عمومی حتی با شدت و صدای بلند هیچ اشکالی ندارد. یعنی مثلا ممکن است استادتان سر کلاس، وسط درس دادن دستمال دستش بگیرد و بلند فین کند! یا دانشجو از استاد سوال کند و همانطور که استاد در حال جواب دادن به اوست، شروع کند به فین کردن. در اتوبوس، پارک، سینما، و حتی گاهی سر میز شام، می بینید که آدم ها به راحتی اینکار را انجام می دهند. خیلی که بخواهند مودب باشند، یک "ببخشید" هم می گویند و تمام!
🔹این کار آلمانی ها برای شرقی ها و همچنین آمریکایی ها عجیب و معمولا ناخوشایند است. اما آلمانی ها اصرار دارند اینکه کسی کنار شما بنشیند و بارها هر چند به آرامی آب بینی اش را بالا بکشد، آزاردهنده تر است.
🔷🔶 روایت های شنیدنی و الهام بخش از #زیرگنبدکبود...
@tick_idea
اینجا #آمریکا 🇺🇸
#روز _مادر، و تلاش بنیانگذارش برای فسخ آن!
🔹مادر خانم "آنا جارویس" در جنگ های داخلی آمریکا به عنوان یک فعال اجتماعی در زمینه صلح کار می کرد و سعی داشت به سربازان زخمی آمریکا از هر دو طرف جنگ کمک کند. او اوایل قرن بیستم فوت کرد و دخترش آنا در کلیسای اندروز یک مراسم یادبود برایش گرفت و تلاش کرد این روز را به عنوان روزی برای بزرگداشت مقام مادر معرفی کند. سال ۱۹۰۸ کنگره آمریکا پیشنهاد او را با تمسخر رد کردند: "پس باید روزی هم به مادرشوهر اختصاص دهیم!" اما تلاش های آنا بالاخره در سال ۱۹۱۱ به نتیجه رسید و دهم ماه می شد روز مادر.
🔸آنا از #گل_میخک سفید برای بزرگداشت مادرش استفاده کرد. می گفت: "سفیدی آن نماد خلوص و پاکی عشق مادر و بوی خوش آن نماد دعاهای مادر است. میخک گلبرگ هایش را نمی ریزد و آن ها را با قلبش در آغوش می گیرد..." و میخک شد نماد هدیه برای روز مادر...
🔹کمی بعد کارخانه ها و شرکت ها شروع کردند به #تجاری_سازی نمادهای روز مادر، و از تولید کارت های تبریک و شکلات و آب نبات با طرح ها و نوشته های مرتبط، کلی پول در آوردند. نزدیک روز مادر که می شد، همه می خواستند میخک سفید بخرند و قیمت آن بالا و بالاتر می رفت. تعداد تولید میخک سفید جوابگوی آن همه تقاضا نبود، و شرکت ها فکر کردند که چرا از این پتانسیل پول بیشتری در نیاورند؟! میخک قرمز را معرفی کردند، که مثلا این را برای مادران زنده هدیه بخرید و سفید را به یادبود آنهایی که رفته اند!... آنا جارویس با این تجاری سازی ها خیلی مخالفت کرد، و حتی از چند تا از این شرکت ها رسما شکایت کرد. می گفت که اینها معنا و مفهوم والای روز مادر را خدشه دار کرده اند: "یعنی چه که متنی به مادرت هدیه بدهی که از پیش نوشته شده؟!! یک متن پرینت شده فقط این معنی را می دهد که شما تنبل تر از آن بوده اید که برای زنی که بخاطرتان همه کار کرده، حرف دلتان را بنویسید! و شکلات؟!! بسته ای را به مادرتان هدیه می دهید و بعد بیشترش را خودتان می خورید و لذت می برید!!"
🔸مخالفت های آنا با غول های تجاری سازی روز مادر، به جایی نرسید، و فقط باعث شد که شرایط اقتصادی زندگی خود و خانواده اش سخت شود. او اواخر عمر با خواهرش زندگی می کرد. در سال ۱۹۴۳، پنج سال قبل از مرگش، سعی کرد امضا جمع کند برای لغو کردن رسمی که خودش بنیانگذار آن بود. اما به زودی به آسایشگاه منتقل شد و کارش بی نتیجه ماند. هزینه های آسایشگاه را چند نفر از همان هایی دادند که از فروش گل و کارت تبریک روز مادر، کلی پول به جیب زده بودند...
🔻میلاد حضرت فاطمه زهرا (س) و روز مادر بر شما مبارک.
🔷🔶 روایت های شنیدنی و الهام بخش از #زیرگنبدکبود...
@tick_idea
#روز _مادر، و تلاش بنیانگذارش برای فسخ آن!
🔹مادر خانم "آنا جارویس" در جنگ های داخلی آمریکا به عنوان یک فعال اجتماعی در زمینه صلح کار می کرد و سعی داشت به سربازان زخمی آمریکا از هر دو طرف جنگ کمک کند. او اوایل قرن بیستم فوت کرد و دخترش آنا در کلیسای اندروز یک مراسم یادبود برایش گرفت و تلاش کرد این روز را به عنوان روزی برای بزرگداشت مقام مادر معرفی کند. سال ۱۹۰۸ کنگره آمریکا پیشنهاد او را با تمسخر رد کردند: "پس باید روزی هم به مادرشوهر اختصاص دهیم!" اما تلاش های آنا بالاخره در سال ۱۹۱۱ به نتیجه رسید و دهم ماه می شد روز مادر.
🔸آنا از #گل_میخک سفید برای بزرگداشت مادرش استفاده کرد. می گفت: "سفیدی آن نماد خلوص و پاکی عشق مادر و بوی خوش آن نماد دعاهای مادر است. میخک گلبرگ هایش را نمی ریزد و آن ها را با قلبش در آغوش می گیرد..." و میخک شد نماد هدیه برای روز مادر...
🔹کمی بعد کارخانه ها و شرکت ها شروع کردند به #تجاری_سازی نمادهای روز مادر، و از تولید کارت های تبریک و شکلات و آب نبات با طرح ها و نوشته های مرتبط، کلی پول در آوردند. نزدیک روز مادر که می شد، همه می خواستند میخک سفید بخرند و قیمت آن بالا و بالاتر می رفت. تعداد تولید میخک سفید جوابگوی آن همه تقاضا نبود، و شرکت ها فکر کردند که چرا از این پتانسیل پول بیشتری در نیاورند؟! میخک قرمز را معرفی کردند، که مثلا این را برای مادران زنده هدیه بخرید و سفید را به یادبود آنهایی که رفته اند!... آنا جارویس با این تجاری سازی ها خیلی مخالفت کرد، و حتی از چند تا از این شرکت ها رسما شکایت کرد. می گفت که اینها معنا و مفهوم والای روز مادر را خدشه دار کرده اند: "یعنی چه که متنی به مادرت هدیه بدهی که از پیش نوشته شده؟!! یک متن پرینت شده فقط این معنی را می دهد که شما تنبل تر از آن بوده اید که برای زنی که بخاطرتان همه کار کرده، حرف دلتان را بنویسید! و شکلات؟!! بسته ای را به مادرتان هدیه می دهید و بعد بیشترش را خودتان می خورید و لذت می برید!!"
🔸مخالفت های آنا با غول های تجاری سازی روز مادر، به جایی نرسید، و فقط باعث شد که شرایط اقتصادی زندگی خود و خانواده اش سخت شود. او اواخر عمر با خواهرش زندگی می کرد. در سال ۱۹۴۳، پنج سال قبل از مرگش، سعی کرد امضا جمع کند برای لغو کردن رسمی که خودش بنیانگذار آن بود. اما به زودی به آسایشگاه منتقل شد و کارش بی نتیجه ماند. هزینه های آسایشگاه را چند نفر از همان هایی دادند که از فروش گل و کارت تبریک روز مادر، کلی پول به جیب زده بودند...
🔻میلاد حضرت فاطمه زهرا (س) و روز مادر بر شما مبارک.
🔷🔶 روایت های شنیدنی و الهام بخش از #زیرگنبدکبود...
@tick_idea
زیر گنبد کبود
اینجا #آمریکا 🇺🇸 #روز _مادر، و تلاش بنیانگذارش برای فسخ آن! 🔹مادر خانم "آنا جارویس" در جنگ های داخلی آمریکا به عنوان یک فعال اجتماعی در زمینه صلح کار می کرد و سعی داشت به سربازان زخمی آمریکا از هر دو طرف جنگ کمک کند. او اوایل قرن بیستم فوت کرد و دخترش آنا…
**پی نوشت:
#روز_مادر از ایام قدیم در بسیاری از فرهنگ ها وجود داشته است: در #یونان روزی به نام سیبله (#Cybele) و در #روم قدیم روزی را به عنوان هیلاریا (#Hilaria) جشن می گرفته اند... در آیین #مسیحیت هم سه یکشنبه مانده به عید پاک را روز مادر نام گذاشتند که در واقع بزرگداشت مقام راهبه های کلیسا بوده، اما در بعضی از کشورهای اروپایی در همین روز به مادرانشان کادو می دهند و جشن می گیرند. اما تاریخچه نسخه مدرن تر روز مادر بر می گردد به آمریکا، که داستانش را خواندید 👆
🔻برای مطالعه بیشتر در باره داستانی که در پیام بالا ذکر شد، می توانید به لینک و یا مقاله زیر مراجعه کنید:
👉http://mentalfloss.com/article/30659/founder-mothers-day-later-fought-have-it-abolished
👉Mother's Day: A Celebration rooted in a Germanna mother's life, Culpeper Star Exponent, May 14, 2012
#روز_مادر از ایام قدیم در بسیاری از فرهنگ ها وجود داشته است: در #یونان روزی به نام سیبله (#Cybele) و در #روم قدیم روزی را به عنوان هیلاریا (#Hilaria) جشن می گرفته اند... در آیین #مسیحیت هم سه یکشنبه مانده به عید پاک را روز مادر نام گذاشتند که در واقع بزرگداشت مقام راهبه های کلیسا بوده، اما در بعضی از کشورهای اروپایی در همین روز به مادرانشان کادو می دهند و جشن می گیرند. اما تاریخچه نسخه مدرن تر روز مادر بر می گردد به آمریکا، که داستانش را خواندید 👆
🔻برای مطالعه بیشتر در باره داستانی که در پیام بالا ذکر شد، می توانید به لینک و یا مقاله زیر مراجعه کنید:
👉http://mentalfloss.com/article/30659/founder-mothers-day-later-fought-have-it-abolished
👉Mother's Day: A Celebration rooted in a Germanna mother's life, Culpeper Star Exponent, May 14, 2012
Mental Floss
Why Mother's Day Founder Anna Jarvis Later Fought to Have the Holiday Abolished
Years after she founded Mother’s Day, Anna Jarvis realized that she had lost control of the holiday she helped create.
از #پاساژ_گلستان_هروی تا #فروشگاه_هوفنر آلمان...
اینجا #ایران 🇮🇷
🔸قیمت آن کیف دستی چرم به نظرم بالا بود، اما فروشنده با تعریف های معمول و تکراری از جنس و کیفیت #کیف، سعی داشت قیمت آن را توجیه کند. نهایتا قانع شدم و از طرفی فرصت هم نداشتم. فردایش قرار بود به آلمان برگردم و می خواستم برای مادرم کیف بخرم. به خانه که آمدم، دیدم ته کیف، زیر آن پلاستیک ها و روزنامه های مچاله شده، یک کیف پول زنانه هم هست، از همان مارک کیف. درواقع با کیفی که خریده بودم ست بود... اما وقتی یاد تعریف ها و تلاش فروشنده برای توجیه قیمت بالای کیف افتادم، دیدم دلیلی ندارد که اشاره ای به وجود کیف پول نکند و بین آن همه حرف، نخواهد بگوید که شما در واقع دارید دو تا کیف می خرید! مطمئن شدم اشتباه شده و با مغازه تماس گرفتم و موضوع را گفتم. فروشنده فقط گفت "بله، کیف پول مال شما نیست و باید برگردانید!" گفتم "اشتباه از شما بوده، من هم مسافرم و مادرم هم نمی تواند این همه راه را بیاید به خاطر کیف شما! هر طور که مایلید بیایید و کیف را تحویل بگیرید." فروشنده کاملا شاکی بود، که "خانم، من این کیف پول را فلان مقدار می فروشم و باید پس بدهید و خودم هم امکان آمدن و گرفتنش را ندارم و پیک هم هزینه اش زیاد است! ... " نهایتا مادرم چند روز بعد کیف را برد و داد به فروشنده، و دقیقا مثل رفتارش پای تلفن: دریغ از یک تشکر یا قدردانی!
اینجا #آلمان 🇩🇪
🔸آن روز به طور اتفاقی متوجه شدم که سبدی که من یک ماه قبلش از آن فروشگاه بزرگ لوازم خانگی خریده بودم، قیمتش خیلی بیشتر از آن چیزی بوده که پرداخته ام. موقع بیرون آمدن از فروشگاه، به مسئول صندوق فروشگاه توضیح دادم که "سبدی که یک ماه قبل خریدم، اتیکت قیمت نداشت و مسئول فروشگاه به من اتیکت دستی داد، اما به علت اینکه من قیمت دو تا سبد را پرسیده بودم، احتمالا او اشتباه کرده و قیمت کمتری را برای آن سبد بزرگ به من داده و..." مسئول صندوق بعد از اینکه حرفهایم تمام شد، با لبخند در چشم های من نگاه کرد و گفت: "خانوم، من اول از همه لازم می دونم این رو به شما بگم که شما آدم بسیار خوب و درستکاری هستید. اما بعد باید بگم که در این مورد من تصمیم گیرنده نیستم و وظیفه دارم از رییس فروشگاه سوال کنم که چه باید کرد." با عذرخواهی از من تلفن را برداشت و بعد از صحبت با رییس فروشگاه، رو به من گفت: "بله، رییس فروشگاه هم می گوید که شما آدم بسیار خوبی هستید و باعث خوشحالی ماست که چنین مشتریانی داریم، و البته که اشتباه از ما بوده و شما لازم نیست مبلغ اضافه را پرداخت کنید..."
** پی نوشت: مانند قبل، این نکته را یادآوری می کنیم که دو داستان واقعی بالا به هیچ عنوان نشان دهنده بااخلاق بودن و خوبتر بودن فردی آلمانی ها نسبت به ایرانی ها نیست: یک #سیستم طراحی کرده اند و در این سیستم رفتار درست را تعریف و نهادینه کرده اند تا پاسخی را بگیرند که بیشترین منفعت را برایشان دارد.
#سیاستگذاری
🔷🔶 روایت های شنیدنی و الهام بخش از #زیرگنبدکبود...
@tick_idea
اینجا #ایران 🇮🇷
🔸قیمت آن کیف دستی چرم به نظرم بالا بود، اما فروشنده با تعریف های معمول و تکراری از جنس و کیفیت #کیف، سعی داشت قیمت آن را توجیه کند. نهایتا قانع شدم و از طرفی فرصت هم نداشتم. فردایش قرار بود به آلمان برگردم و می خواستم برای مادرم کیف بخرم. به خانه که آمدم، دیدم ته کیف، زیر آن پلاستیک ها و روزنامه های مچاله شده، یک کیف پول زنانه هم هست، از همان مارک کیف. درواقع با کیفی که خریده بودم ست بود... اما وقتی یاد تعریف ها و تلاش فروشنده برای توجیه قیمت بالای کیف افتادم، دیدم دلیلی ندارد که اشاره ای به وجود کیف پول نکند و بین آن همه حرف، نخواهد بگوید که شما در واقع دارید دو تا کیف می خرید! مطمئن شدم اشتباه شده و با مغازه تماس گرفتم و موضوع را گفتم. فروشنده فقط گفت "بله، کیف پول مال شما نیست و باید برگردانید!" گفتم "اشتباه از شما بوده، من هم مسافرم و مادرم هم نمی تواند این همه راه را بیاید به خاطر کیف شما! هر طور که مایلید بیایید و کیف را تحویل بگیرید." فروشنده کاملا شاکی بود، که "خانم، من این کیف پول را فلان مقدار می فروشم و باید پس بدهید و خودم هم امکان آمدن و گرفتنش را ندارم و پیک هم هزینه اش زیاد است! ... " نهایتا مادرم چند روز بعد کیف را برد و داد به فروشنده، و دقیقا مثل رفتارش پای تلفن: دریغ از یک تشکر یا قدردانی!
اینجا #آلمان 🇩🇪
🔸آن روز به طور اتفاقی متوجه شدم که سبدی که من یک ماه قبلش از آن فروشگاه بزرگ لوازم خانگی خریده بودم، قیمتش خیلی بیشتر از آن چیزی بوده که پرداخته ام. موقع بیرون آمدن از فروشگاه، به مسئول صندوق فروشگاه توضیح دادم که "سبدی که یک ماه قبل خریدم، اتیکت قیمت نداشت و مسئول فروشگاه به من اتیکت دستی داد، اما به علت اینکه من قیمت دو تا سبد را پرسیده بودم، احتمالا او اشتباه کرده و قیمت کمتری را برای آن سبد بزرگ به من داده و..." مسئول صندوق بعد از اینکه حرفهایم تمام شد، با لبخند در چشم های من نگاه کرد و گفت: "خانوم، من اول از همه لازم می دونم این رو به شما بگم که شما آدم بسیار خوب و درستکاری هستید. اما بعد باید بگم که در این مورد من تصمیم گیرنده نیستم و وظیفه دارم از رییس فروشگاه سوال کنم که چه باید کرد." با عذرخواهی از من تلفن را برداشت و بعد از صحبت با رییس فروشگاه، رو به من گفت: "بله، رییس فروشگاه هم می گوید که شما آدم بسیار خوبی هستید و باعث خوشحالی ماست که چنین مشتریانی داریم، و البته که اشتباه از ما بوده و شما لازم نیست مبلغ اضافه را پرداخت کنید..."
** پی نوشت: مانند قبل، این نکته را یادآوری می کنیم که دو داستان واقعی بالا به هیچ عنوان نشان دهنده بااخلاق بودن و خوبتر بودن فردی آلمانی ها نسبت به ایرانی ها نیست: یک #سیستم طراحی کرده اند و در این سیستم رفتار درست را تعریف و نهادینه کرده اند تا پاسخی را بگیرند که بیشترین منفعت را برایشان دارد.
#سیاستگذاری
🔷🔶 روایت های شنیدنی و الهام بخش از #زیرگنبدکبود...
@tick_idea
اینجا #فرانسه 🇫🇷
#اردک_پلاستیکی
🔸داشتم درباره اشکالی که در #برنامه_نویسی_کامپیوتر با آن برخورد کرده بودم، برای مدیرم در شرکت توضیح می دادم که ناگهان راه حل مشکل به ذهن خودم رسید و حل شد! مدیرم به من گفت: تو به یک "اردک پلاستیکی برنامه نویسی" نیاز داری. معنایش را که پرسیدم، گفت #گوگل کن: #Rubber_duck_debugging (عکس 👇)
🔹اردک پلاستیکی به عنوان یک روش برای یافتن اشکال کد نوشته شده توسط برنامه نویسان کامپیوتر به کار می رود. در سال ۱۹۹۹ کتابی در حوزه برنامه نویسی کامپیوتر منتشر شد به نام "برنامه نویس پراگماتیک" که تا امروز در بسیاری از دانشگاه ها در رشته کامپیوتر به عنوان یک کتاب مهم و مرجع تدریس می شود. اردک پلاستیکی برنامه نویسی، ایده یکی از داستان های این کتاب است.
🔹این ایده در بسیاری از علوم دیگر نیز مورد استفاده قرار گرفته و نام های مختلفی برای آن به کار برده شده. اما اصل قضیه این است که "تلاش برای فهماندن یک موضوع هر چند تخصصی، به کسی که هیچ دانشی در آن حوزه ندارد، باعث می شود که فرد بتواند از جنبه های مختلف مساله را ارزیابی کند، و در نهایت فهم خودش از موضوع بسیار عمیق تر خواهد شد."
**پی نوشت یک: سال ها قبل که از #ایران برای گرفتن پذیرش از دانشگاه های خارجی، چند باری به مصاحبه دعوت شدم، یکی از سوال های معمول اساتید مشهور و خوب به همین ایده اردک پلاستیکی اشاره داشت. یکی از این استادها گفت موضوع تحقیق و روشت برای جواب به آن را برای مادربزرگت توضیح بده! و با خنده اضافه کرد که امیدوارم مادربزرگت یک استاد #دانشگاه یا محقق در همین حوزه نباشد، چون می خواهم عمق دانشت درباره این موضوع را بدانم!
**پی نوشت دو: خاطره مربوط به اردک پلاستیکی، از آقای #مجتبی_ایمانی نقل شده است. در صورت تمایل می توانید به کانال ایشان (@MojtabaInFrance) مراجعه کنید.
🔷🔶 روایت های شنیدنی و الهام بخش از #زیرگنبدکبود...
@tick_idea
https://www.tgoop.com/tick_media/129
#اردک_پلاستیکی
🔸داشتم درباره اشکالی که در #برنامه_نویسی_کامپیوتر با آن برخورد کرده بودم، برای مدیرم در شرکت توضیح می دادم که ناگهان راه حل مشکل به ذهن خودم رسید و حل شد! مدیرم به من گفت: تو به یک "اردک پلاستیکی برنامه نویسی" نیاز داری. معنایش را که پرسیدم، گفت #گوگل کن: #Rubber_duck_debugging (عکس 👇)
🔹اردک پلاستیکی به عنوان یک روش برای یافتن اشکال کد نوشته شده توسط برنامه نویسان کامپیوتر به کار می رود. در سال ۱۹۹۹ کتابی در حوزه برنامه نویسی کامپیوتر منتشر شد به نام "برنامه نویس پراگماتیک" که تا امروز در بسیاری از دانشگاه ها در رشته کامپیوتر به عنوان یک کتاب مهم و مرجع تدریس می شود. اردک پلاستیکی برنامه نویسی، ایده یکی از داستان های این کتاب است.
🔹این ایده در بسیاری از علوم دیگر نیز مورد استفاده قرار گرفته و نام های مختلفی برای آن به کار برده شده. اما اصل قضیه این است که "تلاش برای فهماندن یک موضوع هر چند تخصصی، به کسی که هیچ دانشی در آن حوزه ندارد، باعث می شود که فرد بتواند از جنبه های مختلف مساله را ارزیابی کند، و در نهایت فهم خودش از موضوع بسیار عمیق تر خواهد شد."
**پی نوشت یک: سال ها قبل که از #ایران برای گرفتن پذیرش از دانشگاه های خارجی، چند باری به مصاحبه دعوت شدم، یکی از سوال های معمول اساتید مشهور و خوب به همین ایده اردک پلاستیکی اشاره داشت. یکی از این استادها گفت موضوع تحقیق و روشت برای جواب به آن را برای مادربزرگت توضیح بده! و با خنده اضافه کرد که امیدوارم مادربزرگت یک استاد #دانشگاه یا محقق در همین حوزه نباشد، چون می خواهم عمق دانشت درباره این موضوع را بدانم!
**پی نوشت دو: خاطره مربوط به اردک پلاستیکی، از آقای #مجتبی_ایمانی نقل شده است. در صورت تمایل می توانید به کانال ایشان (@MojtabaInFrance) مراجعه کنید.
🔷🔶 روایت های شنیدنی و الهام بخش از #زیرگنبدکبود...
@tick_idea
https://www.tgoop.com/tick_media/129
Telegram
Tick_media
اینجا #فرانسه
#اردک_پلاستیکی و درک عمیق تر مفاهیم پیچیده
در #زیرگنبدکبود بخوانید:
https://www.tgoop.com/tick_idea/439
@tick_idea
#اردک_پلاستیکی و درک عمیق تر مفاهیم پیچیده
در #زیرگنبدکبود بخوانید:
https://www.tgoop.com/tick_idea/439
@tick_idea
Forwarded from زیر گنبد کبود
اینجا #آلمان
یکی از #جشن های مرسوم آلمانی ها در نزدیکی #کریسمس، #schrottwichteln است. درباره این جشن بخوانید تا بدانید چرا در فضای خانه تکانی و عید، این موضوع را انتخاب کرده ایم👇
@tick_idea
یکی از #جشن های مرسوم آلمانی ها در نزدیکی #کریسمس، #schrottwichteln است. درباره این جشن بخوانید تا بدانید چرا در فضای خانه تکانی و عید، این موضوع را انتخاب کرده ایم👇
@tick_idea
Forwarded from زیر گنبد کبود
اینجا #آلمان 🇩🇪
#فرهنگ_عمومی
🔸در مراسم جشن #Schrottwichteln در آلمان، دوستان و آشنایان، همکاران یا همکلاسی ها در یک جمع دوستانه دور هم جمع می شوند و هر کسی یک کادو که در کاغذ کادو پیچیده شده، با خود می آورد.
🔸هر کسی باید "به درد نخورترین" یا "زشت ترین" چیزی که در خانه دارد، با خود بیاورد!! یک شیء تزیینی قدیمی و از مد افتاده معمولا بهترین کاندید برای کادو در این جشن است.
🔸همه کادوها را در یک جا روی میز قرار می دهند، بعد به ترتیب، هر فرد یک بار تاس می اندازد و هر کس شش بیاورد، یکی از کادوها را بر می دارد. وقتی کادوها تمام شد، با نظر جمع و بسته به بزرگی جمع برگزارکننده، زمانی را تعیین می کنند (مثلا سه دقیقه و پنجاه ثانیه!) و در این زمان دوباره تاس می ریزند. در این مرحله هر کس شش بیاورد می تواند کادوی شخص دیگری را بدزدد! در این مرحله باید خیلی سریع عمل کنید. چون اگر در تاس ریختن یا انتخاب کادوی دیگران برای دزدیدن تعلل کنید، همه شاکی می شوند... هیجان با رسیدن ثانیه های کرنومتر به عدد تعیین شده به اوج می رسد. در آخر همه کادوهایی که نصیبشان شده باز می کنند و با تعریف داستان هر کادو توسط آورنده آن و اینکه چرا آن وسیله زشت یا به دردنخور را در خانه نگه می داشته، بساط خنده و شادی بسیاری فراهم می شود...
🔸شاید با خواندن نحوه بازی چندان هیجان زده نشده باشید. اما تجربه می گوید که می تواند اوقات خوشی را در جمع های فامیلی یا دوستانه فراهم کند. امتحان کنید. کافی است قراری بگذارید و کادوهای جالبی را در حین خانه تکانی انتخاب کنید...
🔷🔶 روایت های شنیدنی از #زیرگنبدکبود، از همین نزدیکی ها و آن سوی مرزها. روایت هایی که الهام بخش ذهن است...
@tick_idea
#فرهنگ_عمومی
🔸در مراسم جشن #Schrottwichteln در آلمان، دوستان و آشنایان، همکاران یا همکلاسی ها در یک جمع دوستانه دور هم جمع می شوند و هر کسی یک کادو که در کاغذ کادو پیچیده شده، با خود می آورد.
🔸هر کسی باید "به درد نخورترین" یا "زشت ترین" چیزی که در خانه دارد، با خود بیاورد!! یک شیء تزیینی قدیمی و از مد افتاده معمولا بهترین کاندید برای کادو در این جشن است.
🔸همه کادوها را در یک جا روی میز قرار می دهند، بعد به ترتیب، هر فرد یک بار تاس می اندازد و هر کس شش بیاورد، یکی از کادوها را بر می دارد. وقتی کادوها تمام شد، با نظر جمع و بسته به بزرگی جمع برگزارکننده، زمانی را تعیین می کنند (مثلا سه دقیقه و پنجاه ثانیه!) و در این زمان دوباره تاس می ریزند. در این مرحله هر کس شش بیاورد می تواند کادوی شخص دیگری را بدزدد! در این مرحله باید خیلی سریع عمل کنید. چون اگر در تاس ریختن یا انتخاب کادوی دیگران برای دزدیدن تعلل کنید، همه شاکی می شوند... هیجان با رسیدن ثانیه های کرنومتر به عدد تعیین شده به اوج می رسد. در آخر همه کادوهایی که نصیبشان شده باز می کنند و با تعریف داستان هر کادو توسط آورنده آن و اینکه چرا آن وسیله زشت یا به دردنخور را در خانه نگه می داشته، بساط خنده و شادی بسیاری فراهم می شود...
🔸شاید با خواندن نحوه بازی چندان هیجان زده نشده باشید. اما تجربه می گوید که می تواند اوقات خوشی را در جمع های فامیلی یا دوستانه فراهم کند. امتحان کنید. کافی است قراری بگذارید و کادوهای جالبی را در حین خانه تکانی انتخاب کنید...
🔷🔶 روایت های شنیدنی از #زیرگنبدکبود، از همین نزدیکی ها و آن سوی مرزها. روایت هایی که الهام بخش ذهن است...
@tick_idea
اینجا #آلمان 🇩🇪
به مناسبت #سال_نو
🔸 چند روز قبل از سال نوی میلادی، در راهروهای #دانشگاه، درخت #کریسمس بزرگی توجهم رو جلب کرد که تعداد زیادی کاغذ رنگی کوچک به آن آویزان بود. با نگاهی گذرا متوجه شدم که دانشجوها تصمیماتی که برای زندگی شخصی خودشون در سال جدید گرفته بودن، روی اون کاغذها نوشته و به درخت آویزان کرده اند. چیز جالبی که در بیشتر نوشته ها رعایت شده بود، این بود که تصمیمات رو درباره چیزهای "ساده و دست یافتنی" نوشته بودند و در اکثر اونا "یه #هدف مشخص" بیان شده بود: "تا سال آینده این موقع، به زبان اسپانیایی حرف خواهم زد، اگر چه دست و پاشکسته" ، یا "هر روز حداقل دل یک نفر رو شاد خواهم کرد، اگر چه غریبه، و اگرچه با یک لبخند"...
🔶 دوستان عیدتون مبارک. سالی خوب و سرشار از خوشبختی و شادی براتون آرزو می کنیم...
🔷🔶 روایت های شنیدنی و الهام بخش از #زیرگنبدکبود...
@tick_idea
به مناسبت #سال_نو
🔸 چند روز قبل از سال نوی میلادی، در راهروهای #دانشگاه، درخت #کریسمس بزرگی توجهم رو جلب کرد که تعداد زیادی کاغذ رنگی کوچک به آن آویزان بود. با نگاهی گذرا متوجه شدم که دانشجوها تصمیماتی که برای زندگی شخصی خودشون در سال جدید گرفته بودن، روی اون کاغذها نوشته و به درخت آویزان کرده اند. چیز جالبی که در بیشتر نوشته ها رعایت شده بود، این بود که تصمیمات رو درباره چیزهای "ساده و دست یافتنی" نوشته بودند و در اکثر اونا "یه #هدف مشخص" بیان شده بود: "تا سال آینده این موقع، به زبان اسپانیایی حرف خواهم زد، اگر چه دست و پاشکسته" ، یا "هر روز حداقل دل یک نفر رو شاد خواهم کرد، اگر چه غریبه، و اگرچه با یک لبخند"...
🔶 دوستان عیدتون مبارک. سالی خوب و سرشار از خوشبختی و شادی براتون آرزو می کنیم...
🔷🔶 روایت های شنیدنی و الهام بخش از #زیرگنبدکبود...
@tick_idea
اینجا #آلمان 🇩🇪
"سال نو #مبارک"
🔸امروز وارد کلاس که شدم، استاد آلمانی رو به من کرد و بلند گفت "سال نو مبارک!" گفت که دیروز کلی تمرین کرده تا بتونه کلمات رو درست تلفظ کنه. بعد هم رو کرد به بقیه بچه ها و کمی درباره سال نوی #ایرانی و انتخاب خوب ایرانی ها برای شروع سال که مصادف با شروع #بهار هست، توضیح داد. گفت که با شروع سال نوی ایرانی، آلمانی ها هم می تونن انتظار داشته باشن که کم کم هوای بهتری رو تجربه کنن...
🔹بعد از معنای "سال نو مبارک" پرسید و گفت که آیا "هپی نیو یر" انگلیسی ترجمه خوبی برای آن هست یا نه. توضیح دادم که: "مبارک" معنایی بالاتر از "خوشی و شاد بودن" داره. گاهی بخاطر چیزی شاد و خوش هستیم، اما خیلی زود از دستش می دیم، یا بعدها می فهمیم که اشتباه می کرده ایم و در واقع به ضررمون بوده. ما برای همدیگه آرزو می کنیم که اتفاقای خوبی رو تجربه کنن که "همیشه" بخاطرش شاد خواهند بود. و معتقدیم که در هر اتفاق خوبی، برکت از جانب #خدا هست.
🔸در کلاس امروز دو نفر آلمانی، چهار #هندی، یک #انگلیسی، دو #اسپانیایی، دو #برزیلی، و یک #رومانیایی نشسته بودند و برای همه شان مفهوم #برکت خیلی جالب بود. یکی از هندی ها می گفت بعضی از مردم ما هم از این کلمه استفاده می کنند، اما من که هندو هستم، معنای دقیقش را نمی دانستم. استاد گفت که اکثر ما هم به این مفهومی که می گویی اعتقاد داریم، اما کلمه ای برای بیان دقیق آن نداریم... بعد از من خواست که "سال نو مبارک" را برایش روی کاغذ بنویسم. می گفت لازمم می شود!
** پی نوشت:
از دعاهایی که از امام رضا(ع) نقل شده، این است: اللهم بارک لنا فی ما اعطیت (خدایا در هر آنچه که به ما می دهی، برکت قرار بده)
🔷🔶 روایت های شنیدنی و الهام بخش از #زیرگنبدکبود...
@tick_idea
"سال نو #مبارک"
🔸امروز وارد کلاس که شدم، استاد آلمانی رو به من کرد و بلند گفت "سال نو مبارک!" گفت که دیروز کلی تمرین کرده تا بتونه کلمات رو درست تلفظ کنه. بعد هم رو کرد به بقیه بچه ها و کمی درباره سال نوی #ایرانی و انتخاب خوب ایرانی ها برای شروع سال که مصادف با شروع #بهار هست، توضیح داد. گفت که با شروع سال نوی ایرانی، آلمانی ها هم می تونن انتظار داشته باشن که کم کم هوای بهتری رو تجربه کنن...
🔹بعد از معنای "سال نو مبارک" پرسید و گفت که آیا "هپی نیو یر" انگلیسی ترجمه خوبی برای آن هست یا نه. توضیح دادم که: "مبارک" معنایی بالاتر از "خوشی و شاد بودن" داره. گاهی بخاطر چیزی شاد و خوش هستیم، اما خیلی زود از دستش می دیم، یا بعدها می فهمیم که اشتباه می کرده ایم و در واقع به ضررمون بوده. ما برای همدیگه آرزو می کنیم که اتفاقای خوبی رو تجربه کنن که "همیشه" بخاطرش شاد خواهند بود. و معتقدیم که در هر اتفاق خوبی، برکت از جانب #خدا هست.
🔸در کلاس امروز دو نفر آلمانی، چهار #هندی، یک #انگلیسی، دو #اسپانیایی، دو #برزیلی، و یک #رومانیایی نشسته بودند و برای همه شان مفهوم #برکت خیلی جالب بود. یکی از هندی ها می گفت بعضی از مردم ما هم از این کلمه استفاده می کنند، اما من که هندو هستم، معنای دقیقش را نمی دانستم. استاد گفت که اکثر ما هم به این مفهومی که می گویی اعتقاد داریم، اما کلمه ای برای بیان دقیق آن نداریم... بعد از من خواست که "سال نو مبارک" را برایش روی کاغذ بنویسم. می گفت لازمم می شود!
** پی نوشت:
از دعاهایی که از امام رضا(ع) نقل شده، این است: اللهم بارک لنا فی ما اعطیت (خدایا در هر آنچه که به ما می دهی، برکت قرار بده)
🔷🔶 روایت های شنیدنی و الهام بخش از #زیرگنبدکبود...
@tick_idea
اینجا #آلمان 🇩🇪
بچه هایی که شب را نمی بینند!
🔹دیشب ساعت ها در آلمان یک ساعت به جلو کشیده شد. هر سال در آلمان و کشورهای اروپایی دیگری مانند #هلند، ساعت ها را در بامداد آخرین یکشنبه ماه مارچ جلو می کشند. تاریخ دقیقی ندارد، #تغییر_ساعت همیشه در شب تعطیلی است تا مردم حداقل یک روز فرصت داشته باشند که ساعت خواب و بیداری شان را با ساعت جدید تنظیم کنند.
🔸کمتر پیش می آید که بچه های کوچک که مهدکودک یا دبستان می روند، دیرتر از ساعت هشت شب بخوابند. خانواده های بچه دار، معمولا بین ساعت شش و هفت شام می خورند و حدود ساعت هشت بچه ها می خوابند. بعد از این ساعت، از بیرون که به ساختمان ها نگاه می کنی، اکثر خانه ها تاریک یا با نور خیلی کم هستند.
🔹امشب در جنوب آلمان، غروب آفتاب حدود ساعت هشت بود، یعنی از امشب به بعد، تا اواسط ماه سپتامبر (نیمه دوم شهریور ماه) بسیاری از کودکان آلمانی، تاریکی و #شب را نمی بینند: وقتی که می خوابند، خورشید وسط آسمان است، و صبح که بیدار می شوند، هم!
🔷🔶 روایت های شنیدنی و الهام بخش از #زیرگنبدکبود...
@tick_idea
بچه هایی که شب را نمی بینند!
🔹دیشب ساعت ها در آلمان یک ساعت به جلو کشیده شد. هر سال در آلمان و کشورهای اروپایی دیگری مانند #هلند، ساعت ها را در بامداد آخرین یکشنبه ماه مارچ جلو می کشند. تاریخ دقیقی ندارد، #تغییر_ساعت همیشه در شب تعطیلی است تا مردم حداقل یک روز فرصت داشته باشند که ساعت خواب و بیداری شان را با ساعت جدید تنظیم کنند.
🔸کمتر پیش می آید که بچه های کوچک که مهدکودک یا دبستان می روند، دیرتر از ساعت هشت شب بخوابند. خانواده های بچه دار، معمولا بین ساعت شش و هفت شام می خورند و حدود ساعت هشت بچه ها می خوابند. بعد از این ساعت، از بیرون که به ساختمان ها نگاه می کنی، اکثر خانه ها تاریک یا با نور خیلی کم هستند.
🔹امشب در جنوب آلمان، غروب آفتاب حدود ساعت هشت بود، یعنی از امشب به بعد، تا اواسط ماه سپتامبر (نیمه دوم شهریور ماه) بسیاری از کودکان آلمانی، تاریکی و #شب را نمی بینند: وقتی که می خوابند، خورشید وسط آسمان است، و صبح که بیدار می شوند، هم!
🔷🔶 روایت های شنیدنی و الهام بخش از #زیرگنبدکبود...
@tick_idea
اینجا #ایتالیا 🇮🇹
شهر #ونیز و #سیاستگذاری برای کنترل رفتار اجتماعی در مورد آدامس های جویده شده!
🔹در شهر توریستی ونیز، خیابانی که خودرو بتواند در آن رفت و آمد کند، تقریبا وجود ندارد. مردم عموما با اتوبوس ها و متروهایی که در آب حرکت می کند، خود را به شهر می رسانند. مسیرهای رفت و آمد در شهر، یا پل هایی است که روی کانال های آب زده شده یا راهآب هایی که مردم با قایق های شخصی یا #تاکسی_قایق ها در آن رفت و آمد می کنند. درهای بسیاری از خانه ها داخل کانال آب باز می شود و قایق های شخصی خانواده ها، دم در منزل پارک شده! هر سال حدود بیست میلیون گردشگر از ونیز بازدید می کنند.
🔸در مسیرهای پررفت و آمد، تابلوهایی نصب کرده اند که #توریست ها و مردم عادی #آدامس های جویده شده شان را به آن بچسبانند و روی زمین نیندازند! (عکس زیر👇) : "صحنه جالبی نبود، اما از اینکه آدامس به لباس ها یا کف کفشمان نمی چسبید، خوشحال بودیم!"
🔻در چند پست بعدی می توانید چند عکس از فضای شهری ونیز را ببینید.
🔷🔶 روایت های شنیدنی و الهام بخش از #زیرگنبدکبود...
@tick_idea
شهر #ونیز و #سیاستگذاری برای کنترل رفتار اجتماعی در مورد آدامس های جویده شده!
🔹در شهر توریستی ونیز، خیابانی که خودرو بتواند در آن رفت و آمد کند، تقریبا وجود ندارد. مردم عموما با اتوبوس ها و متروهایی که در آب حرکت می کند، خود را به شهر می رسانند. مسیرهای رفت و آمد در شهر، یا پل هایی است که روی کانال های آب زده شده یا راهآب هایی که مردم با قایق های شخصی یا #تاکسی_قایق ها در آن رفت و آمد می کنند. درهای بسیاری از خانه ها داخل کانال آب باز می شود و قایق های شخصی خانواده ها، دم در منزل پارک شده! هر سال حدود بیست میلیون گردشگر از ونیز بازدید می کنند.
🔸در مسیرهای پررفت و آمد، تابلوهایی نصب کرده اند که #توریست ها و مردم عادی #آدامس های جویده شده شان را به آن بچسبانند و روی زمین نیندازند! (عکس زیر👇) : "صحنه جالبی نبود، اما از اینکه آدامس به لباس ها یا کف کفشمان نمی چسبید، خوشحال بودیم!"
🔻در چند پست بعدی می توانید چند عکس از فضای شهری ونیز را ببینید.
🔷🔶 روایت های شنیدنی و الهام بخش از #زیرگنبدکبود...
@tick_idea
اینجا #ایتالیا
#سیاستگذاری برای #آدامس های جویده شده در #ونیز!
در #زیرگنبدکبود بخوانید:
https://www.tgoop.com/tick_idea/445
🔷🔶 روایت های شنیدنی و الهام بخش از #زیرگنبدکبود...
@tick_idea
#سیاستگذاری برای #آدامس های جویده شده در #ونیز!
در #زیرگنبدکبود بخوانید:
https://www.tgoop.com/tick_idea/445
🔷🔶 روایت های شنیدنی و الهام بخش از #زیرگنبدکبود...
@tick_idea
اینجا #آلمان 🇩🇪
🔹امروز، جمعه سی ام ماه مرتز (مارس) را روز "جمعه نیک" می گویند (#Karfreitag). معتقدند که امروز سالگرد به صلیب کشیده شدن حضرت #مسیح (ع) ، و روز #عزاداری است. عده ای از مردم برای شرکت در مراسم عزاداری به کلیسا می روند.
🔹در بیشتر ایالت های آلمان، مخصوصا ایالت های غربی و جنوبی که کاتولیک و مذهبی تر هستند، رقص و شادی در مکان های عمومی ممنوع و دیسکوها و مراکز رقص و پایکوبی تعطیل است.
🔷🔶 روایت های شنیدنی و الهام بخش از #زیرگنبدکبود...
@tick_idea
🔹امروز، جمعه سی ام ماه مرتز (مارس) را روز "جمعه نیک" می گویند (#Karfreitag). معتقدند که امروز سالگرد به صلیب کشیده شدن حضرت #مسیح (ع) ، و روز #عزاداری است. عده ای از مردم برای شرکت در مراسم عزاداری به کلیسا می روند.
🔹در بیشتر ایالت های آلمان، مخصوصا ایالت های غربی و جنوبی که کاتولیک و مذهبی تر هستند، رقص و شادی در مکان های عمومی ممنوع و دیسکوها و مراکز رقص و پایکوبی تعطیل است.
🔷🔶 روایت های شنیدنی و الهام بخش از #زیرگنبدکبود...
@tick_idea
Forwarded from زیر گنبد کبود
اینجا #آلمان 🇩🇪
#فرهنگ_عمومی و گفتن " #نمیدانم "
🔹وقتی با جواب های زیادی مختصرشان روبرو می شوی، نمی دانی چه بگویی و چه کار کنی! مثلا درباره فردی صحبت می شود و یک نفر نتیجه می گیرد که آن فرد فلان ویژگی مثبت یا منفی را دارد یا فلان رفتارش معنی خاصی داشته، یا وقتی سوالی می کنی و جواب سوالت را نمی دانند، بیشترشان خیلی سریع و مختصر فقط می گویند نمی دانم! و این "نمی دانم"، با عبارت هایی مثل "به نظرم..." دنبال نمی شود. خیلی که بخواهند حرف بزنند، ادامه می دهند: "ببخشید، نمی خواهم اطلاعات اشتباه به شما بدهم" و تمام!
🔹اوایل حس بدی به من دست می داد، انگار که نخواهند جوابت را بدهند. اما کمی بعد فهمیدم که این یک تفاوت فرهنگی است: همانطور که در پست بالا👆 و از زبان خانم #زومر گفتیم، آلمانی ها در ارتباطات و گفتگوهایشان به دنبال ایجاد #صمیمیت و #احساس نیستند، آنها #اطلاعات لازم را به مختصرترین شکل ممکن رد و بدل می کنند. در چنین مواردی شما ضایع نشده اید، کافی است بگویید "ممنون،" یا "خب، که اینطور" و تمام!
🔸پی نوشت: حضرت امیر (ع) می فرمایند: "آنچه را که نمی دانی نگو، هر چند آنچه که می دانی کم باشد، زیرا به دست آوردن آنچه که با #سکوت از دست داده باشی، بسیار آسانتر است، از به دست آوردن آنچه که به واسطه سخن بی جا از دست رفته باشد..."
💢 روز میلاد امیرمومنان علی(ع) بر شما مبارک.
🔷🔶 روایت های شنیدنی و الهام بخش از #زیرگنبدکبود...
@tick_idea
#فرهنگ_عمومی و گفتن " #نمیدانم "
🔹وقتی با جواب های زیادی مختصرشان روبرو می شوی، نمی دانی چه بگویی و چه کار کنی! مثلا درباره فردی صحبت می شود و یک نفر نتیجه می گیرد که آن فرد فلان ویژگی مثبت یا منفی را دارد یا فلان رفتارش معنی خاصی داشته، یا وقتی سوالی می کنی و جواب سوالت را نمی دانند، بیشترشان خیلی سریع و مختصر فقط می گویند نمی دانم! و این "نمی دانم"، با عبارت هایی مثل "به نظرم..." دنبال نمی شود. خیلی که بخواهند حرف بزنند، ادامه می دهند: "ببخشید، نمی خواهم اطلاعات اشتباه به شما بدهم" و تمام!
🔹اوایل حس بدی به من دست می داد، انگار که نخواهند جوابت را بدهند. اما کمی بعد فهمیدم که این یک تفاوت فرهنگی است: همانطور که در پست بالا👆 و از زبان خانم #زومر گفتیم، آلمانی ها در ارتباطات و گفتگوهایشان به دنبال ایجاد #صمیمیت و #احساس نیستند، آنها #اطلاعات لازم را به مختصرترین شکل ممکن رد و بدل می کنند. در چنین مواردی شما ضایع نشده اید، کافی است بگویید "ممنون،" یا "خب، که اینطور" و تمام!
🔸پی نوشت: حضرت امیر (ع) می فرمایند: "آنچه را که نمی دانی نگو، هر چند آنچه که می دانی کم باشد، زیرا به دست آوردن آنچه که با #سکوت از دست داده باشی، بسیار آسانتر است، از به دست آوردن آنچه که به واسطه سخن بی جا از دست رفته باشد..."
💢 روز میلاد امیرمومنان علی(ع) بر شما مبارک.
🔷🔶 روایت های شنیدنی و الهام بخش از #زیرگنبدکبود...
@tick_idea