Telegram Web
👍14👎2👏1
برسد به دست احمد زیدآبادی
(برای آن اقلیتِ نشسته در میانه)
🔻
@solseghalam
👍337👎7
✍️برسد به دست احمد زیدآبادی
(برای غربت و تنهاییِ آن اقلیتِ نشسته در میانه)


🔹احمد زیدآبادی نامه ای برای حامد اسماعیلیون نوشت و در آن نامه مشفقانه (و پس از ذکر بزرگیِ داغ و مصیبتی که برای خانواده اسماعیلیون رخ داده) او را توصیه هایی کرد که می پنداشت در احوال کنونی ضروری است. زیدآبادی نوشت:
«اسماعیلیون به عنوان کسی که بدترین مصیبت‌ را تحمل کرده است، می‌تواند بهترین منادی کنش خشونت‌پرهیز شود...»

سیل فحش و ناسزا، تهمت و تهدید روانه زیدآبادی شد. سیل کلمه صحیحی نیست. در سونامیِ فحشهایی که به زیدآبادی رسید، او یادداشت دومی نوشت و با همه (و با عالم سیاست ورزی) «خداحافظی کرد». چند کلامی اینجا ذکر می شود باشد تا به دست زیدآبادی برسد و بداند که امروز (آبان ۱۴۰۱) در نهایتِ اقلیت است ولی دل قوی دار مرد که چنان نخواهد ماند:

◾️یک- «خشم» عنصر سیال در فضایِ امروز ایران زمین است. همیشه خشم به شکلهای مختلف بروز پیدا می کند اما خشم امروز در ایران ما یک تجلی بیرونیِ غالب دارد و آن «فحش» است. پرده ها بر افتاده و حرمتها شکسته شده، و فحش براحتی از حلقوم به لسان می نشیند. مدتها پیش دکتر هلاکویی در سخنرانی ای می گفت: من (هلاکویی) #پژوهش و تحقیق مفصلی در میان فرهنگها و زبانهای مختلف کرده ام و به قطعیت می گویم کمتر «زبانی» به اندازه زبان فارسی فحش و ناسزا دارد. زیدآبادی هم از ابتدای قتل #مهسا یکی از سیبلهای فحش است.

◾️دو- «وسط باز» یکی از فحشهایی است که در این ایام ساخته شد (یا لااقل زیادتر به دهانها نشست).
تو (زیدآبادی) امروز همان یونسِ نشسته بر میانۀ دریای تنهایی هست که از شوربختیِ احوال، هم از جماعتِ خشمگینِ آن سمت فحش می خوری و هم از جماعتِ منجمدِ این سمت.
این میانه بودن و در میانه نشستن، امروز برتابیده نمی شود.

آن دوست عزیز من که سالها به دنبال واردات دستگاههای چینی بود و همتی بلند در انداختن جنس چینی به مشتری ایرانی داشت می گوید: زیدآبادی ترسو و بزدل است. او که سالها در لانه موش قایم می شد حال در ازدحام صداها «شجاع» شده و می گوید: این ترسوها باعث می شوند ما به جایی نرسیم.
آن یکی دوست دیگرم که همۀ این ماجراهای اخیر را به آمریکا و انگلیس نسبت می دهد می گوید: زیدآبادی آدم آمریکایی هاست. دست و قلم و پایش هر سه شکسته باد. مرگش باد.

◾️سه- تو ای اقلیت تنهای امروز، دل قوی دار برادر.
ما در میانۀ دو گروه گیر کرده ایم. یک گروه که تا دهان باز می کند (مانند شاهکار بیش پژوه) از کلمه دوم به سوم به فحشهای زیرشکمی ختم می شود (جز #خشم چیزی نمی بیند)، و گروه دومی که اساسا منکرِ همه چیز است و اتفاقات این ایام را به خارج از کشور منسوب می کند.

تو در میانِ این دو نشسته ای و می گویند «شَرَفُ المَکانِ بالمَکین» اما این بار شرفِ این مکان و موقِف، نه فقط از باب شخصِ مکین که از بابِ خودِ «مکان» است. این «میانه» امروز «دشوارترین» جایِ نشستن است. این میانه امروز، نچسب ترین جایگاه است برای آنها که به یکباره «شجاع» شده اند. زشت ترین مکان برای آنهاست که می گویند: امسال سالِ خون است.

گمان می برند که امسال سالِ خون است ولی سال بعدی و سال بعدتری و بعدترها سال خون «نخواهد بود». گمان می کنند با یکسال سالِ خون، همه چیز تر وتمیز، شیک و مجلسی، درست می شود. مسلَم است که اگر احمد زیدآبادی نامی پیدا شود و زنهار دهد که برادر جانم با یک سالِ خون به یازده سالِ خون متصل می شویم، سونامی فحش در صفحه اینستاگرامش آوار می شود.
Debris Click Me Load More

◾️چهار- دکتر هلاکویی در یک سخنرانی پس از مرگ تلخ مهسا می گفت: «نوشتن قانونِ اساسی کارِ یک ماه است! بله یک ماه!» بدیهی است که در کالیفرنیای خوش آب و هوا و در سایه استقرار نظم و امنیت، نوشتن یک قانون اساسیِ جدید مثل یک «پروژه دانشجویی» کارِ یک ماه است! ولی در حمام خون و در میانه ضجه ها و تابوتها، نوشتنِ نیم صفحه مطلبی که «همه روی آن توافق کنند» کار یازده سال هم نیست.
داغ، داغ می طلبد و خون، خون می طلبد.

◾️پنج- و تو ای دلگرفتۀ نشسته در کنج تنهایی خویش؛
بی گمان باور مکن تنهائیت را. شاید که امروز جماعتِ نشسته در میانه (آنها که دلِ خوشی نه از آن سمتِ ماجرا دارند و نه از این سمت) خاموشند و بیصدا، ولی اندک نیستند. اگر بخواهیم قدرمطلق این جماعتِ میانه را حساب کنیم، بی گمان «اقلیت» است ولی اقلیتِ قدرتمند. اقلیتی که هر یک نفرشان در زندگی اگر که چیزی شده از زحمات خویش شده (پیچیده به پایِ خود، تاک است)، نه از مسیر رانت حاکمیتی و نه از مسیر ثروتِ پدری.

بگذار صریح بگویمت احمدآقا، امروز صدای مسیح علی نژاد از یک سو و صدای وحیدیامین پور و حمیدرسایی از دیگر سو «بلند شنیده می شود» ولی کم نیستند آنها که نه به جوی خون مسیح(؟) علی نژاد باور دارند و نه به فروپاشی اروپایِ یامین پور.


قدر و اَرجت را می دانیم و دوستت داریم.


🖊محمدرضا اسلامی
www.tgoop.com/solseghalam
👍22550👎37👏13
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
سخنرانی خانم Kelly Cobeen
با عنوان
Opportunities in Engineering of Wood Structures

@solseghalam
👏95👍3
✍️ فایل سخنرانی درباره سازه های چوبی

🔹در‌ بسیاری از دانشگاهها کتاب مرجع برای درس محاسبات و طراحی سازه های چوبی کتابی هست که نوشته آقای بِرِیر (استاد بازنشسته دانشگاه Cal Poly) و خانم کلی کوبین است. مطالب این کتاب بخاطر مثالهای کاربردی و شرح دقیقش در عموم دانشگاهها تدریس می شود و خیلی مورد استقبال است. امروز خانم کلی کوبین (نویسنده دوم کتاب) لطف کرد و در‌ کلاس برای دانشجویان از تجربیاتش در زمینه طرح و اجرای سازه های چوبی سخن گفت. نکته جالب در این سخنرانی، لحن و نحوۀ بیان متواضع ایشان بود. بیانی بسیار شمرده، همراه با ارایه مثالهایی از کارهای محاسباتی تیمش در دفتر سانفرانسیسکو شرکت WJE .

🔹در یک بیان صریح و بدور از تکلف می توان گفت که فضای مهندسی فضایی وحشی است و اساسا «آموزش مهندسی» مبتنی بر رگه های جدی از قلدری است. واضح تر اگر صحبت کنیم امرِ آموزش مهندسی مبتنی بر «خشونت» است. برای مثال، ما به یکباره در طول یک ترم (و در یک بازۀ زمانی بسیار کوتاه) بر سر یک جوان نوزده-بیست ساله، آوار و رگباری از مباحث مکانیک جامدات را در درس مقاومت مصالح نازل می کنیم. بلافاصله مشابه همین کار را با سیلابس درس دینامیک سازه هم انجام می دهیم و بارانی از معادلات دیفرانسیل و… سپس بلافاصله سلسلۀ مباحث برنامه نویسی و آموختن نرم افزارهای کامپیوتری (مدلسازی) مانند Etabs و SAP . یک زنجیره بدون توقف در عنفوان جوانی.

این خشونت آموزشی باعث شده که «افراد موفق» در حوزه مهندسی، عموما احساسِ خفیفی از قلدری داشته باشند. نوعی از احساسِ موفقیت در یک ماراتن وحشی.
(ماراتنی غیر متناسب با حال و احوال روزگار جوانی).
برای مثال، همین امروز ببینید در دانشگاه شیراز در دانشکده مهندسی شیمی درس مقاومت مصالح امروز با چه سیلابسی تدریس می شود؟ برای یک دانشجوی مهندسی شیمی (که هرگز قرار نیست تیر و ستون فولادی طراحی کند) در مدت یک ترم «تمام سرفصلهای استاتیک و مقاومت مصالح ۱ » را تدریس می کنند در شیراز. شگفت آور اینکه آن دانشجوی نگون بخت هنوز مفاهیم تنش و کرنش را در سیستم SI نیاموخته، به او مسئله با واحدهای پوند و اینچ و Ksi/psi آمریکایی می دهند که حل کند… نهایت قساوت قلب در امر آموزش.

🔹علی ایحال، این ساختار آموزش مهندسی، باعث می شود تا ما به ندرت با مهندسین حرفه ایِ متواضع مواجه شویم.

ویدیوی زیر و مباحث مطرح در خصوص سازه های چوبی را ملاحظه کنید. مهمتر از مباحث «فنی سازه» آنچه که امروز مهم بود لحن و بیان متین و متواضع خانم کِلی بود که فاصله زیادی دارد با آن چیزی که از «محاسبات و مهندسی» می شناسم.

خلاصه مباحث:
🔹 ایشان ابتدا درباره «فرصتهای آینده» و پیش روی نسل جدیدِ مهندسین صحبت کرد و برای بچه ها توضیح داد که در مقایسه با فولاد و بتن، «چوب» مصالح دنیای امروز سازه است چون که مسیله تغییرات اقلیمی مطرح است [و «کربن مصرفی در پروسه تولید یک متر مربع زیربنای چوبی» کمتر از سازه فولادی و بتنی است].

🔹توضیح اینکه مقدار کربنی که برای تولید یک کیلوگرم فولاد توسط کارخانه فولاد تولید می شود (و حرارتی که برای تولید فولاد نیاز است)، همچنین میزان کربنی که برای تولید یک کیلوگرم سیمان تولید می‌شود (و درجه حرارت هزار سانتیگرادی که کارخانه سیمان نیاز دارد)، نقش مهمی در «تغییرات اقلیمی» داشته اند و لذا بحث سازه چوبی در مناطقی مانند ژاپن، روسیه ، کانادا و آمریکا اکنون به شکل جدی مطرح است.

🔹نکته حائز اهمیت دیگر در این فایل ویدیویی، پرداختن به تغییرات جدید در نشریه FEMA P-807 ، ضوابط NEHRP و پرداختن به ضوابط طبقه نرم در طراحی است.

در مجموع مباحث مطرح در این جلسه با همکاران مهندسین محاسب به اشتراک گذاشته می شود. کارگاه آب‌ و گِل عالم همیشه در کار تولید است. در داستان ژان والژان، در کنار شخصیت خشک و دقیق ژاور شخصیت آن کشیش و سکانس درخشان شمعدانهای نقره هم وجود دارد. امثال مهدی قالیبافیان و علی اکبرمعین فر و کِلی کوبین ها ذهنهای زیبایی هستند که درخشندگیِ‌ رفتارشان در کنار رفتارهای متکبرانه سایر مهندسین، باعث روشنی قلب و جان است.

▪️▪️▪️
📌پی نوشت:
۱- در قسمت پایانی سخنرانی دو سوال پرسیدم که خانم کلی خیلی محترمانه پاسخ داد: «نمی دانم». بلد نیستم! بیش از سی سال سابقه در محاسبات، دلیل نمی شود که به لسان آوردن “نمی‌دانم” امری دشوار/محال باشد.

۲- ویدیوها و تصاویر آزمایشهایی که در این ترم با دانشجویان بر روی گونه داگلاس (از‌ تیره درختان کاج) انجام دادیم در این لینک و این لینک موجود است.


🖊محمدرضا اسلامی
🌐www.tgoop.com/solseghalam
👍4010👏7
Audio
فایل صوتی
«زیست دانشجویی و دنیای مدرن»
۳۸ مگ - ۴۱ دقیقه

*فایل تصویری به همراه اسلایدها🔻🔻
www.tgoop.com/solseghalam
👍21👏1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
«زیست دانشجویی و دنیای مدرن»

برای #روز_دانشجو و گفتگویی با دانشجویان جدید در دانشگاه
با توجه به اتفاقات ایام اخیر در کشور

www.tgoop.com/solseghalam
👍14👏76
👍12
✍️رویای چینی - تمدن چینی
(درباره نرد عشق اخیر عربستان و چین)

🖊محمدرضا اسلامی

1️⃣ در تمام این سالهای اخیر از دل تمدن نوین چینی یک «رمانِ» ماندگار خارج نشده؛ یک فیلمنامه و اثر سینمایی عالمگیر تولید نشده؛ یک اثر موسیقایی که بین المللی شود تولید نگردیده است. یک «شبکه تلویزیونی» یا روزنامه فاخر که در عرصۀ فرهنگ/سیاست، تحلیگرانِ زبده و خبره داشته باشد شکل نگرفته است.

از هر آنچه که به جوششهای انسانی و خلاقیت انسانی مرتبط می شود هیچ «آثار جدی» ای از میان تمدن نوین چین بیرون نیامده است. هیچ تحلیلگرِ چینی در سطح فرید زکریا، یووال نوح هراری یا نویسنده ای در سطح هاروکی موراکامیِ ژاپنی بیرون نیامده است. از تمدن نوین چینی در این سالها تنها یک چیز بیرون آمده است و آن «کالا» است.

2️⃣ مدیرعامل سابق #پاناسونیک، آقای ماتسوشیتا (که از شخصیتهای برجسته در اقتصاد و صنعت ژاپن بود) کتابی نوشت و نام آن کتاب را گذاشت «نخست انسان سپس کالا». پیرمردی که مجموعه معظم پاناسونیک را از یک کارگاه سیم کشی سه نفره بنیان نهاد، در کتابی که محصول تجربه عمرش بود بر اهمیت «انسان و منابع انسانی» تاکید کرد و به اصول بنیادی سرشت انسان اشاره کرد. در تمدن ژاپنی (به رغم آن نظم سخت پادگانی) اما احترام به انسان و پرداختن به «جوهره خلاقیت انسانی» امری فراموش شده نبود. اما در تمدن چینی، «اصالت» به کالاست و از همینجاست که شاهدیم ازدل تمدن نوین چین، نه موسیقی بیرون آمده، نه شعر، نه رمان، نه سینما، نه هر چیزی و هر امری که به نحوی از انحاء به جوهرۀ خلاقیت بشری مرتبط باشد. از دل تمدن چینی، فقط «کالا» بیرون آمده. کالا و کالا. کانتینر و کانتینر. کشتی و کشتی.

3️⃣ بگذار تا خیال پرواز کند؛ بگذار تا «رویا» ترا به سرزمینهای دیده نشدۀ روح بشر ببرد. بگذار تا «انسان» از آن وجه زیبای انسانی خود، که «رویاپردازی» است دور نشود. بگذار تا رگبارِ آن رویاهای رنگارنگ که بر سر جلال الدین محمد رومی نازل می شد و در سرودن مثنوی تجلی می کرد، در دنیای معاصر بر سر هایائو میازاکیِ نقاش نازل شود و قلم موی آبرنگ او در «استودیو جیبلی» تجلیِ آن رویاهای رنگارنگ را در قالب کارتن و انیمیشن تـوتـورو به تصویر کشد! بگذار تا صُوَرِ خیال انسان ترا مسحور سازد! از دل تمدن چینی نباید و هرگز نباید «رویا» بیرون تراود. دشمن حزب کمونیست چین یک چیز است و آن «رویا»ست. در حزب کمونیست چین هـمۀ رهبران باید موهای سر خود را مثل شبق، سیاه رنگ کنند و کت و شلوارهای تیره رنگِ مشابه به تن داشته باشند و در این «متحدالشکل بودن» همگی با هم «یک رویای واحد» نیز در کله های شبق رنگ خود بپرورانند: «رویای تولید کالای بیشتر».
رویای کالا و کالا. رویای کانتینر نشسته بر روی کانتینر. رویای تولید فولاد و سیمان. رویایی بدون شعر و بدون غزل و بدون موسیقی و بدون نقاشی و بدون... احساس!

4️⃣ تمدن غرب، به رغم تمام وجوه شرمناکش و با وجود تمامِ بخشهای خاکستری و سیاهی که در گذشته هایش داشته، اما توانسته در گوشه و کنارهای خودش سکانسهای درخشانی از زیست انسان را نیز به تصویر بکشد. هرچند که بحث، مقایسه تمدن غرب با تمدن چینی نیست (چرا که کلمه "غرب" اساسا مفهومی گسترده است و نیاز به تعریف دارد) ولی بحث در اینجاست که «احترام به انسان» در غرب (ولو در قالبی حداقلی/صوری) وجود دارد، حال آنکه در تمدن چینی و در رویای رهبران حزب «احترام به تولید/کالا» مقدم بر احترام به انسان است!

5️⃣ روزی روزگاری در غرب، اومانیسم و فردگرایی به عنوان محور و شاکلۀ بخشی از تمدن غربی قرار گرفت، ولی با همۀ افت و خیزها اما «مفهومِ خدا» از زندگیِ انسانِ غربی محو نگشت و به رغم انقلاب صنعتی و به رغم کاپیتالیسم اما هنوز «نجوا و خدا» در گوشه هایی از زیست انسان غربی و تمدن غرب حضور دارد. اما در چین اساسا خدا نه وجود داشته و نه وجود دارد! خدایِ رهبران حزب کمونیست چین، نه مانند خدای طالبان عبوس است و نه مانند خدای اهالی کلیسا، خدایی حداقلی است. خدای آنها «کالا»ست. و نرخِ بهره.

6️⃣ دیروز عالیجناب شی دستان بن سلمان را فشرد و پس از صرف چای و کیک و کباب عربی، علیه ایران سخن گفتند و بر اهمیتِ «احترامِ ایران به اصول حسن همجواری» تاکید کردند! برای رهبر حزب کمونیست مطرح نیست که بن سلمان جوان در یمن بمب بر سر مراسم عروسی ریخته و سپس زمانی که نیروهای امداد برای بیرون کشیدن اجساد به مخروبۀ مراسم عروسی رفته اند، خلبان هواپیما برگشته و مجدد بمب دیگری بر سر امدادگران نگون بخت ریخته؛ حتی برای امپراطور شی مطرح نیست که این شاهزاده و ایادی اش برای پختنِ قطعاتِ بدنِ خاشقچی در ترکیه، کوره با درجه حرارت پخت استخوان انسان سفارش داده اند؛ آنچه که برای رئیس جمهور «شی» مطرح است این است که عربستان نفت دارد و برای «تولید هزار تُن فولاد درسال» نیاز به سوخت و حرارت نفت است.
و حَسُنَ أولئک رفيقا.


🌐www.tgoop.com/solseghalam
👍92👏8👎43
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 توئیتر

چند کلامی درباره توئیتر و اتفاقاتی که این چند روز اخیر در این مجموعه در حال رخ دادن هست. 👆

خرید توئیتر صرفا یک رویداد اقتصادی یا «تصمیم اقتصادی» نبود، بلکه تصمیمی چند پارامتری بوده و مبتنی بر انگیزه های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی.


اما مهمتر از این بحث، مسئله ی اصلی و اساسی «مقیاسِ بزرگ شدن» در عرصه فنآوری است. یک شرکت استارت آپی مثل توئیتر در شهر سانفرانسیسکو ظرف مدت ۱۶ سال مسیری را طی کرد که شرکت
British Airways (BA)
هواپیمایی بریتانیا ظرف مدت ۱۰۳ سال نتوانست طی کند!
چند قدم آن طرف تر، ساختمان دفتر مرکزی تاکسی اینترنتی اوبر است که سه سال هم از توئیتر جوان تر است! یک «شرکت ۱۳ ساله» با ارزش‌ دارایی ۳۸ میلیارد دلار! و… چندین و چند ساختمان مشابه پیرامون خیابانMarket Street این شهر .


مفهوم «رشد» شرکت در دنیای جدید کلا دگرگون شده است.
امری که هنوز برای ذهن های بسته قابل درک نیست.


🌐www.tgoop.com/solseghalam
اینستاگرام - توئیتر - لینکدین
👍617👏6
2025/09/01 14:45:51
Back to Top
HTML Embed Code: