Telegram Web
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خطرات نصب اپلیکیشن های جمهوری اسلامی

دسترسی جمهوری اسلامی به اطلاعات کاملاً خصوصی افراد

@shahyarran
.
👍11🔥1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
زنده یاد فریدون فرخ‌زاد: «من امروز از سلطنت دفاع می‌کنم چون به ذات سلطنت معتقد هستم. تمامیت ارضی ما با سلطنت حفظ می‌شود و تاریخ کهن ما از سلطنت نشات می‌گیرد».

@shahyarran
.
👍13
📌مصدق، سیاست ورزی میهن پرست یا
فریبگری ضد تجدد؟

⛔️مصدق با این جملات به استقبال انقلابی رفت که رضاشاه در جامعه و اقتصاد رو به مرگ ایران به پا کرده بود:
🔶"اگر خیابانها را آسفالت نمی‌کردند، چه می‌شد؟ اگر عمارتها و مهمانخانه‌ها ساخته نشده بود به کجا ضرر می‌رسید؟ من می‌خواستم روی خاک راه بروم و وطن را در تصرف دیگران نبینم."

📍مهمترین عنصر در هویت سیاسی مصدق کدام بود؟
🔻برخی روی عنصر پوپولیسم با برخی گرایشهای شبه ژاکوبنی تاکید می‌کنند. ولی این گرایش جدا از آنکه بسیار متاخر بود، چندان هم اصیل و واقعی نبود که بعدا توضیح خواهم داد. برخی روی غرب‌ستیزی و استقلال‌طلبی رمانتیک و وهم آلود او انگشت می‌گذارند که کاملا درست است و از مهمترین شاخص های هویت سیاسی مصدق به شمار می‌رود. ولی من در این سلسله یادداشتها می‌خواهم ادعا کنم که مهمترین پیشرانه در پیکره سیاسی مصدق که این ویژگی آخر هم زیر تاثیر و سیطره آن قرار دارد چیزی نیست به جز ارتجاع یا واپسگرایی و به عبارت دیگر نفرت از مدرنیته.

نکته‌ای که خیلی ها به آن توجه نمی‌کنند آن است که حتی ضدیت و ستیز مصدق با انگلستان مربوط به پس از سقوط سلسله قاجار است. بر خلاف روایتهای جعلی پنجاه‌و‌هفتی که مصدق را یک دمکراسی‌خواه ذوب در مشروطه معرفی می‌کنند، سقوط قاجار برای مصدق چنان ترومای بزرگی بود که هیچگاه از آن رهایی نیافت. بزرگترین دلیل کینه او از انگلستان اعتقادش به نقش محوری لندن در سقوط قاجار بود.

💢در عبارت آغازین که از او نقل کردم واژه دیگران مبهم است و در نگاه اول بیگانگان را به ذهن متبادر می‌کند و مصدق به شکل تصادفی از این عبارت مبهم استفاده نکرده است. او با این ابهام به نوعی پهلوی را با بیگانگان به هم می‌آمیزد تا ابزار کوبیدن آن را فراهم کند. در حالی که مقصود واقعی او از دیگران در اینجا غاصبان حق ازلی و ابدی قاجارها است و اگر در آن زمان از کلمه بیگانگان استفاده می‌کرد کسی از او نمی پذیرفت. چون شعور عام جامعه به وضوح می‌دید که دخالت و نفوذ بیگانه در حکومت رضاشاه بسیار کمتر و ناچیزتر از دوران قاجار است.

♦️مصدق در اوائل دوره رضاشاه، یعنی زمانی که هنوز در مجلس بود، دقیقا در قامت یک مرتجع سیاه و یک اشراف‌زاده تنگ‌نظر، بدون استثنا با تمام لوایح تجددخواهانه و تحول‌گرایانه رضاشاه و همکارانش مخالفت هیستریک نشان می‌داد. از احداث راه‌آهن گرفته تا نوسازی عدلیه، آسفالت کردن راهها و... به عنوان نمونه مصدق با اصلاح دستگاه مالی دولت که بسیار فاسد و ناکارآمد بود، مخالفت عجیبی نشان می‌داد! دلیل آن روشن بود. مصدق و نیاکانش از طبقه مستوفیان بودند و این اصلاحات دکّان قدرت و ثروت آنها را تخته می‌کرد.

⭕️حیرت‌انگیز است که در زمان احمدشاه، آن هنگام که فروختن ذخایر گندم توسط شاه و اشراف به خارجیها موجب قحطی وحشتناک و مرگ صدها هزار نفر شده بود، نه تنها هیچ سابقه انتقاد یا اعتراضی از مصدق موجود نیست، بلکه مدتی بعد او در وصف احمدشاه و دستگاه حکومتی‌اش چنین می‌گوید:
"در رژیم قدیم خدمتگزاران مملکت با اینکه از همه‌ جا بی‌خبر بودند و معلومات دولتهای بعدی را هم نداشتند، با سبک و سلیقه مخصوص خود و ایمانشان به بقای مملکت توانستند وطن خود را طوری اداره کنند که دست تکدّی مقابل بیگانگان دراز نکنند. اما در رژیم جدید که حقوق در ازای مقام قرار گرفت، هر کسی توانست خود را وارد دستگاه دولت کند."

✴️دقت کنید که در اینجا مصدق دارد درباره اواخر دوره قاجار سخن می‌گوید. نکته دیگری هم در پایان سخن او وجود دارد. مصدق در آغاز دوره رضاشاه جنجالی به راه انداخته بود به این مضمون که کارمندان و کارگزاران دولت نباید حقوق بگیرند و خدمتشان تنها باید به انگیزه خدمت به وطن و مردم باشد !!

🔺در پس ظاهر پوچ و فریبنده این سخنان انگیزه اصلی پنهان بود. مصدق با این جنجال می‌خواست راه ورود آدمهای عادی و تحصیلکردگانی را که از اشراف و به عبارت دیگر خاندان قاجار نبودند به دستگاه دولت ببندد. چون اشراف با ثروت ارثی خود نیازی به حقوق دولت نداشتند، ولی یک تحصیلکرده از اقشار معمولی مردم نمی‌توانست بدون دریافت حقوق کار کند. این حُقّه بهترین بازنمای شیوه سیاست‌ورزی مصدق پس از سقوط قاجار بود. او داشت تمرین می‌کرد که چگونه واپسگرایانه‌ترین و گندیده‌ترین ایده‌ها را در زرورق فریبنده شعارهای سطحی و مبهم مردمگرا یا ملی‌گرا بپیچد و پنهان کند.
🔸مصدق به این نتیجه رسیده بود که در روزگار تفوق تجددخواهان رضاشاهی که با تمام وجودش از آنها نفرت داشت، تنها شانس تفوق دوباره برای امثال او همین است.

سیاست‌ورزی مصدق در باطن خود بویِ
نا و کپک می‌داد.

✍️ طوس طهماسبی

@shahyarran
👍8🔥1
درود !

#سپنتامهر

استبدادزدگی

ماننده و(مثال ِ) مردمانی که بلجنزار وسرگینگاهِ بدبوی خودکامگی و (استبداد)خوکرده وبدان خرسندندکه بندوزنجیر بندگیِ خودکامگان را ،بردست وپای خویش میپرستند واز بوی خوش آزادی وآزادگی ودموکراسی،
ناآگه هستند و بی بهره ،
داستانیست در اسرارنامه عطار نیشابوری 618،
که بسی شیرین و آموزنده ست
ونیز آرنگ و نشان از نهادینگی و استواریِ (عادات) و خوی وسرشتهای نازیبا در (فرد واجتماع) دارد و نماد ونشانگر همبود یا(جامعهِ) افسرده ویخزده ست که بی (مسئولیتی)، ناپذیرفتاری و ناپایبندی، بیانگیزگی و بی(تفاوتی) تا بُنِ جانش
وریشه اش، رخنه کرده ست !

[گرچه این داستان
بااندکی دگرش و دوگانگی و(فرق و تفاوت)
و دگرگونگی
در مثنوی شریف دفتر4م نیزآمده و چنانکه پیشتر گفتیم بسیاری از داستانهای مثنوی ، برگرفته و روشناپذیرفته یا(اقتباس)شده از سه آفرینه واثر زیبای عطارست ، الهی نامه ،اسرارنامه ومصیبت نامه !
ولی ما این داستان را به آوندوفرنود و(دلیل) استادی عطار برمولوی ، اززبان عطار بازمیگوییم ]
نخست زند وگزارش یا(مشروح) داستان به چانه و(نثر)!!
داستان ازینجا آغازمیگردد
که
روزی یکی از خاشاک روبان
و سرگین کشان 1که ( کناس ) هم بآنها میگفتند ، برای نخست بار از بازار (عطر)و بو و برنگ فروشان میگذرد .
او که پیوسته درمیان پشک و سرگین وپهن و بوی بدوچرکین آنها پرورده شده است و بویایه یا (مشام) وبینی اش ، هرگز با برنگ وشمین و (عطر) آشنا نبوده است وبوی خوش مشک در مشام جانش ننشسته است و تنها باهمان بوی نازیبای سرگین خوکرده است ،
چنین جایی باچنان بوهای خوش ودلاویزی برایش بیگانه ،بلکه آزاردهنده است !
ازیرا ،
چون بمیان بازار میرسد ، ازهوش میرودوپخش زمین میگردد!
مردمان ناشادونگران دوراوراگرفته و هرکسی برای بهبودی او چاره ای میاندیشد و کاری میکند!
یکی کاهگل جلوبینیش گرفت ، کسی دگر گلاب براو میپاشید، دیگری میان دو ابرویش را مالش میدادو آندگر دبیت و کرباس سوزانده ،بینی اش را دودمیداد،
کسی دگر جوشانده بالنگوی شیرازی وخنجک میآوردوسرانجام بااین داروها بدتر وبدترشد وهیچکدام ازآن چاره ها برای آن بیچاره کارگرنیفتادکه نیفتاد !
ناگهان ، خویش آنمرد ،گویا برادرش ازآنجا میگذشت که کناس بیچاره را در کناربازار ازهوش رفته بدید !
وچون داستان آن همه درمانگری و (طبابت) و پزشکی نمودن مردم را دانست !
بیدرنگ بزمین بازارنگریست وآنسوتر اندکی پشک و پهن وسرگین یافت وآنرابرداشت و جلو بینی آن مرد سرگینکش (کناس) گرفت.
اوپس از چندبار دم کشیدن و دم و بازدم ، ناگه بهوش آمد و ازجای برخاست .
مردمان گرد برادراورا گرفتند و گفتند ، شگفتا چه مرد درمانگر و پزشک استادوچیره دستی هستی !
چگونه سرگین اسب واستروخر راداروی او،دریافتی !؟
اوگفت:اینمرد دیرسالیانیست که سرگینکش است و جزبا بوی بدونازیبای سرگین وپهن، بابوی دیگری آموخته وپرورده نیست
جان اوبا بوی خوش مشک
وبوی برنگ و (عطر) وشمین نا آشناست وبیگانه، ازیرا ، بوی خوشش ، ناخوشایندست و ( حساسیت)زا وانگیزش آفرین!
چون بویایه و(مشام)جانش بوی برنگ وعطر را روا نمیداشت و ببوی خوش ستیز میداشت ، درمیان بازار توان ازدست بداد وازهوش برفت!
پس چون من بدین ، نیک آگاه بودم ، بهبودی و دارویش را سرگین دانستم!
براستی ، اینداستان بازگفت و (توصیف)
مانیست !؟
آشکارنده و بازگوینده وضعیت و (نهش) ما ، درین سالهانبوده است !
ازیراست ،
که بسرگین استبدادخوکرده ایم ، نشسته ایم ودربرابر خودکامگان آرام گرفته ایم و از بوی خوش مشک دلاویز آزادی و برنگ و(عطر) دلانگیز دموکراسی میهراسیم و بی بهره ایم !
بشنویداین چامه،(شعر)وسروده نغز وپرمغز راازعطار!

اسرارنامه بخش۷م

آن یکی کناس بیرون جست ازکار
مگر ره داشت بردکان عطار
چو بوی مشک از دکان برون شد
همی کناس آنجاسرنگون شد
دماغ بوی خوش،او را کجا بود؟
تو گفتی،گشت جان ازوی جدا زود!
برون آمد زدکان مرد عطار
گلاب و عود،پیش آوردبسیار
چو رویش از گلاب وعودترشد
بسی کناس ازآن بیهوش ترشد!
یکی کناس دیگر چون بدیدش
نجاست پیش بینی آوریدش!
مشامش ازنجاست چون خبریافت
دو چشمش بازشدجانی دگر یافت
کسی باگند بدعت، آرمیده
نسیم مشگ سنت،ناشنیده
اگر روحی، رسد سوی دماغش،
درون دل فرو میرد چراغش!
کسی درمبرز این نفس ناساز
که گاهی پر کند، گاهی تهی باز

اگر بویی رسداورا زاسرار
همی درپای افتد سر،نگوسار!

نکوناید شتر رابوس دادن
مگس راطعمه طاووس دادن!

چوآبی درچله سی سال پیوست
تراسی پاره این سر،دهددست
توازخودراه گم کردی درین راه
نه برهیچی ونه ازهیچ آگاه
کسانی درچنین ره بازماندند
که ازدریای دل درمی‌فشاندند

چوچوگان سرنگون مردان میدان
کسی این گوی نابرده بپایان

همه درپرده حیرت بماندند
بزیر قبه غیرت بماندند
برون نامددرین دوران بغایت
کسی درپختگی این ولایت

فریدونان زره مرکب براندند
بجزگاوان دراین اولا نماند
بهمن ماه ۹۵
5
porsoon porsoon
Delkash
درودبیکران
دراین تلخروزگاران
درزمانه لبریزازخرافهِ کانایان
روزگارشادیکشی،اندوههاوشگفتی فرزانگان!
#سپنتامهر

کس نباشدکه
رامشگری
خنیاوموسیقی ایرانی رابداندلیک
نام پرآوازه
وزیبای دلکش رانشنیده باشد!مهربانوعصمت باقرپورناموَربه
بابلی بانام هنری دلکش ازهنرمندان دهه۲۰وپس ازآن بودکه
ازآغازگشایش وبنیادیافتن رادیودر۱۳۱۹خ
به رادیوایران پیوست.آوای رساونیرومنداوهمراه باچهچهه های(تحریر)هنرمندانه
باتنالیته بم او
ازویژگیهای دلکش بودکه
همین ویژگیها،افزون برفروتنی،نکوکاری ومردمداریش،نیزکارهای هنری فراوانش،فرنودودلیلی بودکه
هواخواهان بسیاری داشته باشدومردم رادرکناررادیوبنشاند!
ترانه یواش یواش(پرسون پرسون)ازماندگارترین نغمه هاوشادترین ترانه های دلکشست که
درهمایون،بیات اصفهان
خوانده!
هماره
شبهایی شادمانه(امشب)برایتان آرزودارم!
ازیراکه
طبیبان(فقیهان)خلق رارنجور(یامغموم)میخواهند
بنازم مطربان راخلق رامسرورمیخواهند!
این سروده منسوب به شیخ بهاییست
که
گدايان بهرروزی
طفل خودراکورميخواهند/طبيبان جملگیِ خلق رارنجورميخواهند
گمانم مرده شويان راضيندبرمردن مردم/بنازم مطربان،کاين خلق رامسرورميخواهند!
ومانیزهماره،همیشه
وپیوسته
شماراشادمیخواهیم!
4
درود
دیباچه ودرآمدی بر مشهددروغی بزرگ!!

مرگ طبیعی،مسمومیت یاشهادت!!؟

#سپنتامهر

سالها پیش بابررسی متون تاریخی،
دریافتم که زندگی علی بن موسی الرضادرگذشته
به سال۲۰۲قمری یامهشیدی،
بسان بسیاری از شخصیتهای تاریخی دیگرتشیع،
آمیخته به افسانه های دروغین است.

یکی از آن باره وپیشاوَردها،
گوناگونی واگویِگی یاروایتهای چندگانه ازرویداد کوچ اوبه خراسان
وچگونگی مرگ اوست!

بهرروی!
درتواریخ زمان خوداوتا نزدیک به دو سده پس ازمرگش،
هیچ واگویه،گفتاورد یاروایتی ازمرگ عمدی
یامسمومیت وشهادت اونیست.
کمتر از دوسده،
پس از مرگ اودرتوس وخاکسپاریش درکنارگورهارون الرشید،
برای نخست بارشیخ صدوق درعیون اخبارالرضا،
باتوهم توطئه ای که درسرداشت
و ازآغازویژگی اسلامیان بود،
پنداره وتوهم شهادت اوراباانگورزهرآگین،
برسرزبانهای شیعیان روان ساخت
وپس ازاودربرخی اسنادوتواریخ شیعه،به رشته نوشتاردرآمد
ومرگ این امام هشتم تشیع،
نیزچونان،کانی از زر
برای آخوندهاوروضه خوانان، سرچشمه درآمدسرشاری گردیدازنذورات وخیرات ومبرات
وذکرمصیبات ومداحیها…
و
چه اشکهاکه برای این افسانه دروغین ریخته که نشدوچه ناله وفغانهاکه به آسمان
بر نشد
وچه درآمدهاکه به کیسه آخوندسرازیرنشد!

ازیرا
این شهر تاریخی که درهزاره های پیشین،
شهر توس نام داشت،
به دروغ
وتوهم فریبکارانه آخوندصدوق وهمپالکیهای پس ازخودش
وبیشترپس
ازسده ششم،به مشهد،دگرگونگی و
دِگرِش وتغییرنام داد
چراکه
برپایه متون کهن،
تاسده چهارم و پنجم،هرگز
افسانه شهادت وشهرشهادت،
درهیچ کتاب روایی وتاریخی نگاشته نشده بودوهیچگونه
حقیقت وراستینه ای نداشت!
ازیرا
سالها پیش که
باارائه اسنادکهن وچشمهْ پژوهشهاورفرنسهای ارزمندومعتبر،
دراین شهر به دروغین بودن
داستان مسمومیت وناراست بودن شهادت او ونیزشهرشهادت
می‌پرداختم
یادرگفتارم این باره را
درانجمنها،کلاسهاو… بُن میافکندم،
باشگفتیهاونیزناخرسندیها،پرخاش واعتراضات بسیاری
رویارو می‌گشتم.
بسیاری از جایگاه اعتقادی
و
برخی نیزازجایگاه اقتصادی!
گروه نخست،که
خصمانه، گوینده ونگارنده راتالب پرتگاه تکفیرمیبردندوگروه دوم نیز
آشکارا گفتن وپخش این تئوری هارا در ضدیت
ودشمنی،بامشهدومنافع مشهدیها،میانگاشتندکه
اگر
شهادت را ازشخصیت علی بن موسی الرضا بِستُریم و بگیریم،
نه تنها درآمدروضه خوانان که درآمدبسیاری از مردم وبخشی ازکسبه مشهدی
به تاسِه و مخاطره افتاده
ودرآمدمشهدیهازیان گرفته وکاهش یافته
ومشهدکه بیشترشهرزیارتیست، آسیب وگزندبسیارمیبیند!!
باری!
چون این،
جستارومبحثی پژوهشی بودوازسویی به گمان میرسیدحقیقت وراستینه باشد
وازسویی،
که درستی وراستی،برترین فروزه انسانیست،
آن را بن افکندم
گرچه برخی راناخوشایندنمود!!

بهرروی،
بخش زیرازسالهاپیش وآرشیویست!

پیشکش به اهل پژوهش!
👍52
درود
مشهددروغی بزرگ!!
مرگ طبیعی،مسمومیت یاشهادت!!؟
#سپنتامهر
(این نوشتارمن
پژوهشی وازسال91ست
وازانباره وآرشیوست که بااندکی ویرایش وپیرایش دوباره
پیشکش به شمانازنین یاران میشود)
ازسری نوشتاردروغهای جاویدان
وجغرافیای دروغ!
شهریور95 ***



یکی ازبرساخته هاوجعلیات یادست کم ازنکات پوشیده،تیره وتارومبهم تاریخی چگونگی مرگ علی بن موسی الرضاپیشوای8م
شیعه ست!
گفتنیست،پس ازوزش توفان سهمگین وتوفنده وتازش ددمنشانه تازیان بانام خداوجهادوچیرگی این قوم بیمایه
برمیهن ما
نیاکانمان پس ازینکه بخودآمدندبرای مانایی فرهنگ وزبان خویش
وپاسداشت یادگارگذشتگان خودناگزیرزیرتیغ بیگانه
ونیزهوشمندانه،خرده فرهنگ تازی راپذیرفته،لیک
باتغییرودگرش دردین تازی
وایرانیسازی دین عرب،بنیادهای نظری اسلام ایرانیزه شده
یعنی تشیع راپایه نهادند!
ویژگی،آماج وهدف این آیین درآغاز،پدیدآوردن توهم وپندارش توطئه برپادِتسنن یااسلام راستینِ خلافتی بودتاازآن ابزاری
برای درگیری وستیزش،چالش وکشمکش
وپیکاروکارزاربادین تحمیلی ودستگاه خلافت
نیزبااندیشه رهایش،آزادیبخشی ونجات ایرانیان ازیوغ چیرگی وچنگال حکومت خلفاوتازیان،بنیادی نوبسازد!
گرچه،بگمان،درآغازاین آیین به نیت وآماج
وهدف ملی پایه گذاری شدولیک،کم کم خودبگونه دگری،هفتوادوارزنجیروبندی شدبرای گرفتاری واسارت ایرانی
وفرهنگ ایران!
بگونه ایکه
گویاتوهمسازی توطئه هاودشمن انگاری جزءذات،زادوبخش وبَرخه ای ازحیات
وزندمانی تشیع گردید!
باری!
یکی ازهماندست
توهم وپندارشهاوتوطئه آفرینیهاکه نقطه
کوری درتاریخ تشیع راپدیدآورده
مرگ یاشهادت امام رضاست!
دراین جُستارمانخست،باسنادکهن جغرافیایی وسپس بمتون تاریخی
وروایی میپردازیم!
چنانکه دانیدوتاکنون گفته اندسخن ناموَریاقول مشهورشهادت اوبازهروشرنگ وبدست مامون بوده!لیک،کهنترین اسناد،چنین چیزی رانمیگویند!
بیشتر خاستگاهها،رفرنسهاوچشمه پژوهش های کهن برای
مرگ علی موسی الرضاواژه(قدمات یاقبض علی بن موسی الرضاواسنادسپس تر،قیل مات بالسم یاگزاره گمان برانگیزومشکوک قدقیل
قتل بالسم)رابکاربرده وهرگاه،قدبافعل ماضی،آیدمعنای تاکیدومحققایابیگمان راباخودآرد!
ولیک برای حسین بن علی
همگی واژه
(استشهدیاقدقتل)که شک وگمانی درقتل بجانمیگذاردرابکاربرده اند!
اینک،متون جغرافیایی درباره مشهدیعنی جایگه شهادت!
کهنترین کتاب جغرافیایی که دردست ماست
کتاب المسالک والممالک ابن خردادبه
است که درگذشت اورااز۲۷۴تا۳۰۰قمری یامهشیدی گفته انددراین چشمهْ پژوهش یاسندکهن که بشهرهای خراسان،راههاواندازه مالیاتی که ازآنهامیستانده اند،پرداخته ازنیشابوریادمیکندوازمضافات توابع آن مانندتوس ونوغان(مشهدامروزی)نام میبردولی درهیچ جا،نامی ازمشهدنیست!
این بدان معناست که
درزمان ابن خردادبه
که۳سال پس ازمرگ علی بن موسی الرضا زاده شده
ودرگذشتش،نزدیک به یک سده پس ازمرگ علی بن موسی الرضابوده وشایدتاریخ نگاشتن کتابش۷یا۸دهه
پس ازمرگ امام بوده،هنوزدرجغرافیای ایران شهری
بنام مشهدساخته نشده بوده
ومشهدامروزهمان توس ونوغان نام داشته وبس!
چشمهْ پژوهش یاسنددومین جغرافیایی کتاب
البلدان یابگفته یاقوت حموی اسماءالبلدانست!
نگارنده البلدان،احمدابن اسحق ابی یعقوب یاابن واضح یعقوبی ست که برای پژوهشگران،
کتاب تاریخ اوبنام تاریخ یعقوبی،بسی آشناست!
نیای سوم اوابن واضح اصفهانی وازموالی وبردگان منصورعباسی بودکه درساخت وگسترش بغدادهنیشگر وموثربود!
یعقوبی به باوربسیاری ازدانشمندان شیعی،شیعه بوده بویژه که پدربزرگ اوبرادرنفس زکیه که برپادعباسیان بجنگ پرداخته بودراگریزانده وازمرگ رهانده وجان خویش برسرهمینکارنهاده بود!
یعقوبی نیزکه نزدیک سال۲۸۵ق،یامهشیدی و۸۲سال پس ازمرگ علی بن موسی درگذشته
دراین کتاب جغرافیای خودنامی ازمشهدنبرده
ودرتراز
وذیل نامبرد،ازنیشابورمیگوید:
توس تانیشابوردومنزل راه،فاصله داردودرتوس،قومی ازعرب ازطی
وجزآن سکونت دارندوبیشتراهالی آن عجمندوقبررشیدامیرالمومنین آنجاست ونیزوفات علی بن موسی بن جعفربن محمدبن علی بن الحسین علیهم السلام آنجاروی دادوشهربزرگ توس،رانوقان گویندوخراج این سرزمین جزوخراج نیشابورست…
چنانکه بروشنی وآشکاراازنوشته یعقوبی چنین برمیآیدشهری که
امام رضادرآن بخاک سپرده شده
راتوس نامیده
ونیزدرباره مرگ اوواژه وفات رابکاربرده
واین بدان چم ومعناست که
درزمان یعقوبی گاهنگارشیعی
که
بیش از۸دهه ازمرگ امامرضامیگذشته،نه مشهدی درکاربوده
نه شهادت وجایگاه شهادتی!

یک سده پس ازین جغرافینگاران کهن
به خاستگاه،سندورفرنس کهن دیگری برمیخوریم بنام صوره اهل الارض که سفرنامه ایست ازابن حوقل،گاهنگاری که به شیعه اسماعیلیه گرایش می‌داشته ونزدیک به۳۷۰ق درگذشته
اومینویسد:…واگرتوس درمجموعه نیشابورباشدشهرهای آن عبارت ازرایکان،طبران،نوقان وتروغوذست،قبرعلی بن موسی الرضادربیرون شهرنوغانست وودرمجاورت آن قبررشیدمقبره ای زیباودرقریه ای بنام سنابادست که حصنی استوارداردوگروهی
درآن معتکفند…←

بخش2←
👍4
مشهددروغی بزرگ!!
مرگ طبیعی،مسمومیت یاشهادت!!؟
#سپنتامهر
ازسری نوشتاردروغهای جاویدان وجغرافیای دروغ!

…ازنوشتارابن حوقل هم روشنست
که
قبرامام رضادرشهرنوقان بوده است ودرآنروزگار نه مشهدی ونیزنه شهادتی بوده،
رضارا!

ازمتون پذیرفته دیگراحسن التقاسیم مَقْدِسی شامی،درگذشته بسال۳۸۶ق ومهشیدی ست
که ۱۸۳سال
پس ازمرگ امام رضا،درگذشته!

مقدسی نیزدرکتاب خویش،درنامبرد
ویادکردازنیشابور،
توس راازخزینه های نیشابورمیداندوقصبه آن
را،تابران یاطبران میشماردونیزبرای آن
هشت منبرمیشماردکه
ازآنهاست نوغان،تروغبذ(ترقبه امروز)جناوذ(گناباد،روستایی که آب آن تاچندی پیش به مشهدمیآمد)جرموکان،سرک
رایگان(رادکان)و…
که برپایه نوشتارمقدسی۱۸۲سال پس ازمرگ امام ۸م شیعه،
هنوز پنداروتوهم مسمومیت وافسانه شهادت اونه گسترده شده بوده ونه شهری بنام مشهددرجغرافیای گیتی,آوازه مندونامبردار بوده!!!

این پنداروتوهم حتی درسده ششم وهفتم
روان،نیوده واگردرآن زمان
تازه،این پندار،پدیدارشده
هنوزگسترده وپذیرفته نبوده وشایددرمیان برخی شیعیان بوده که آنهم
در
شایوَرد یاهاله ای ازابهام،جای داشته
چنانکه جغرافیادان دیگردرسده هفتم مانندابوالفدااسماعیل بن علی بن محمود بن محمدعمربن شاهنشاه بن ایوب بن شادی نویسنده تقویم البلدان نیزدرنامبرد ویادکردخراسان ازمشهدامام
نام نمیبرد!
نامبرده ازمضافات نیشابورهمان گفتارابن حوقل رابازمیگویدکه:
توس دردومنزلی نیشابورست…
ونیزدرنامبرد ازمزارهای توس میگوید:مزارعلی بن موسی الرضادرفاصله یک ربع فرسخ ازتوس ست
وقیررشیددرقریه ایست بنام سناباد…
ازسویی چون توس شهری بوده باشهرکهایی چندین وبه هم پیوسته مانندنوقان،
شایداین یک ربع فرسخ یعنی۱۵۰۰مترفاصله سنابادتانوقان،
امروزهم،درست بگمان میرسدچراکه هم اکنون ازنوقان تاخیابان سنابادمشهدهمین اندازه بیشترفاصله نیست!
این بدان چم ومعناست که تاآستانه سده هفتم یعنی۵۰۰سال پس ازمرگ امام رضای شیعه،
با شهرت توس،مشهدنبوده
وبگفته همه اهل تاریخ وجغرافیاقبرامام رضادرسنابادِنوقانِ توس بوده
یا
نام توس هنوزبه مشهد دگردیسی نیافته بوده ست!
اینک،
به چشمهْ.پژوهش هاواسنادتاریخی وروایی ونیزبه نخستین سندی که چنین پندارساختگی رانوشته
وهمگان ازوبرگرفته اندکه عیون اخبارالرضای صدوق ست،میپردازیم!
نیزازکهنترین اسنادوبنمایه های تاریخ شیعه،کتاب کافی ازشیخ کلینی ناموربه ثقه الاسلام درگذشته سال328یا29قمری یامهشیدیست.کلینی که بگمان،
ازتبارکلیمیان ری بوده17سال پس ازمرگ امام رضاودرزمان امامت پسرش جواد،زاده شده ونزدیکترین آخوندشیعه بزمان اوست!
گفته شده،کلینی درزمان
ناپیدایی خُرد یاغیبت صغری امام زمان شیعه میزیسته وبباورهمه آخوندهای بزرگ شیعی ازآغازتاکنون،مورد تاییدامام زمان
ونامه یاتوقیعی ازودریافت کرده
وامام زمان درباره راستی،درستی وسندیت کتابش،کافی گفته ست که
ان الکافی کاف لشیعتناتنهاکتاب کافی برای امت مایعنی شیعیان،بسنده ست!
ازنوشته وروایت کلینی،ج2کافی،کتاب الحجه
فروتنی وگذشت مامون درباره واگذاری
خلافت بعلی بن موسی الرضاودلبستگی خلیفه باو،دریافته میشودوپس ازآنکه نمیپذیردازوفروتنانه خواهش پذیرش ولیعهدی رامینمایدودرروایت کلینی هیچیک ازدشمنیهای نهان وآشکاری که ازمنبریان شنیده ایم که مامون بامام رضانموده دیده نمیشود!
درپایان،چگونگی مرگ اوراازروایات ابراهیم وعلی بن مهزیارومحمدسنان چنین بازمیگویدکه:
قبض علی بن موسی وهوابن تسع واربعین سنه واشهرفی عام اثنین وماتین
علی بن موسی مرد(مات)ودرگذشت درحال
و جاوَری که۴۹سال
وچندماه بیش نداشت بسال202ق!
پس!نه تنهاکلینی،هیچگونه چشمزدواشاره یاسخنی درباره کشته شدن
ومسمومیت وشهادت امام هشتم شیعه
بخامه نیاورده بلکه هیچ سخنی نشان برتیرگی ودشمنی میان آندو،برزبان نمیآورد!
سنددیگرنیز
کتاب ارشادازشیخ مفیددرگذشته بسال413ق است که اونیز،بباوربزرگان تشیع دوتوقیع یامهرونشان تاییدازامام زمان دریافته ست!
اومانندکلینی درکتاب ارشادخویش،بمرگ طبیعی امام رضاچشمزدنموده
وباگزاره(قدمات علی بن موسی)ازمرگ اویادکرده که همانامرده است علی موسی الرضادرسال203ق
تنهااختلاف ودگرش دربازگویی روایت مفیدوکلینی برسرسالمرگ اوست که مفیدسال 203رابرگزیده ست!
دیگرگاهنگاران وتاریخنویسان
مانندطبری ج11،کامل ابن اثیرج5،
تاریخ ابوالفداءج2
مختصرتاریخ الدول،وفیات الاعیان این خلکان ج1آوندوسبب مرگ علی بن موسی الرضارا(الاکثار)پرخوردن بویژه خوردن انگوربسیارگفته اند!
برخی نیزمانندمسعودی درج3مروج الذهب ومعادن الجوهر،درگذشته بسال346ق،مرگ اورابمسمومیت میگویدولی بازنمیشکافدکه،این مسمومیت عامل،شوَندوسبب غذایی داشته یاانسانی ویابیماری واگر عامل انسانی داشته،آن کس که بوده ست!؟
وفی خلافته فبض علی موسی الرضامسمومابطوس ودفن هنالک
ودرزمان خلافت او(مامون)علی موسی الرضابامسمومیت بمردودرهمانجابخاک سپرده گشت!
ازگفته مسعودی نیک آشکاروروشنست که مرگ رضاطبیعی بوده وعامل وشوندوسبب
بخش 3>

#شهیاران
👍4
بخش3
مشهد دروغی بزرگ!؟
مرگ طبیعی،مسمومیت یاشهادت!!؟
ازسری نوشتاردروغهای جاویدان!
#سپنتامهر
(این نوشتارازسال91ست وجنبه پژوهشی دارد)


..شوندوسبب انسانی نداشته ست چراکه اگرچنین بودبایدازواژه قُتل ونیزمسموماشهیدابجای قبض
بهره میجست،یامیگفت قدقتل مسموماشهیدا…
اینک شمارابتاریخ الامم والملوک یاتاریخ تبری که اسلامیان ام التواریخ اش خوانندنشانی میدهم!
محمدبن جریرتبری(طبری نادرستست)زاده224ق،بیست ویک سال پس ازمرگ امام رضازاده شده ودر310ق،بدرودزندگانی گفته ست.
اودرپوشه یاجلد13تاریخش گوید:
گویندمامون ازسرخس برفت
تابه توس آمدوقتی آنجارسیدچندروزی نزدقبرپدرش بماندآنگاه علی بن موسی انگوری خورد وبسیارازآن بخوردو ناگهانی درگذشت واین درآخرصفربودمامون بگفت تااورانزدقبررشیدبخاک سپردند!
ازچشمه پژوهشها،منابع،خاستگاههاورفرنسهای ارزمندومعتبردیگرتاریخی
کتاب الکامل فی التاریخ ازعزالدین بن اثیرگاهنگارنامدارست که شیعه اوراتوثیق کرده وبرخی شیعیان رجالی،اوراشیعه خوانده وروایاتش راارزمندومعتبردانند!
اونیز،بسان تبری درج4تاریخش دررخدادهای سال202ق،در
فرگرد وتیتری ویژه بنام(ذکرموت علی بن موسی الرضا)گوید:
فی هذه السنه،مات علی بن موسی الرضاعلیه السلام
وکان سبب موته
انه اکل عنبافاکثر منه،فمات فجئه
وذلک فی آخرصفروکان موته بمدینه طوس فصلی المامون علیه ودفته عندقبرابیه الرشید…!
[دراین سال،علی بن موسی الرضاکه براودرودبادبمرد!(واژه مات،نشانگرمرگ طبیعی یابه سبب وشوندوفرنودبیماریست.نیزدرگزاره وجمله(سبب موته)شوندوسبب مرگ رابآشکاری وروشنی،اکثار یاپرخوری
میداندومیگوید)علی بن موسی انگوربخوردودرخوردن آن زیاده روی نمودکه پس آن بمرگ فجئه درگذشت!
این رخداددرپایان ماه صفرومرگ اودرشهرتوس بودکه مامون براونمازکردواورانزدگورپدرش هارون درباغ
پادگان توس بخاک سپرد!]
ناگفته نمانددرگذشته،آمبولی وایست قلبی رامرگ فجئه
مینامیدندکه برپایه این روایت،سکته درپی فجئه
ونیزپرخوری امام هشتم،سبب‌،شوندوآوَندمرگ اوبرشمرده شده
اینک!
گزیده روایت دیگری ازیکی ازعلمای نامداروبزرگ شیعه که علی بن عیسی اربلی کردتبارایرانی
گردآورنده ونگارنده کتاب روایی ارزشمند کشف الغمه فی معرفه الائمه ست
رابرایتان بازمیگویم.
اربلی این کتاب رادر678ق نوشته البته نوشتاراربلی بسی دیرَند
ودیریاز
و
دیربازوطولانیست!
اوبه آوُندها،دلایل وفرنودهای گوناگون تاریخی علمی،پزشکی،مسمومیت علی بن موسی الرضارادروغ وساختگی دانسته وبرروایات مفیدبویژه صدوق که درآن خواستندمیان مامون وعلی موسی الرضادشمنی وتیرگی نشان دهندنقدنموده وبرپایه روایات دگرنوشته ست که علی موسی الرضابه ولایتعهدی مامون بی تمایل نبوده
وبلکه میان آندودوستی بسیاربوده واحادیثی که امامرضادرآن بمامون خیرخواهی بسیارداشته واوراراهنمایی مینموده،آورده ست،اگرچه مفیدنیزمرگ رضاراقتل بازهروشهادت نمیدانسته ولی بادوپهلوسخن گفتن اورانکوهیده،
همچنین دیدگاه سید رضی،شاگردمفیدکه درباره مرگ علی بن موسی الرضابسیارپژوهش وکاوش نموده
رابرگزیده که
نه تنهامیان اوومامون هیچ ستیزش
وکشمکشی نبوده بلکه هردوبهم بسیارمهربانی،دوستی وشفقت داشته اند!
بلغنی ممن اثق به،ان السیدالرضی بن علی الطاوس،کان لایوافق علی ان المامون سقی علیاعلیه السلام…وکان کثیرالمطالعه والتنقیب والتفتیش علی ذلک
ثم ان نصیحته للمامون واشارته علیه بماینفعه لایوجب ان یکون سببالقتله…
ثم انالانعرف ان الابراذاغرست فی العنب،صارالعنب مسموماولایشهدبه
قیاس الطبی
وازسویی
امام رضا،هیچگونه زیانی برای دستگاه خلافت نداشت،بلکه اوبرای خیرخواهی وهمکاری بادستگاه خلافت علویان راآرام کرد.
نیزاوبرای خواباندن وسرکوبی
جنبش ابوالسرایا،صاحب الزنج،
حربیان بغدادبمامون
نیکخواهیها،سپارشهاوخیرخواهیهای بسیارنمود!
پس برپایه روایات کلینی،طبری،مسعودی،مفیدابن اثیر،اربلی و...روایات قتل وشرنگ،زهروسم وانگوروانارساختگیست
ونیزشهادتی درکارنبوده که جای آنرامشهدوشهرشهادت بنامند!
بگمان
وچنانکه پیشترگفتیم،گویانخستین کسی که داستان انگورزهرآگین رابرساخته،صدوقست که درعیون اخبارالرضابدان چشمزدنموده وچندروایت بویژه ازاباصلت هروی غلام علی بن موسی درین باره گفتاوَرد ونقل نموده که
سبکی،سخافت ونادرستی ازآنهاآشکارست!
صدوق این کتاب رابه اسماعیل صاحب بن عبادمنشی ووزیرآل بویه که
نخستین فقیه وعالم شیعه است که به وزارت بوئیان رسید،پیشکش نموده وآنرابنام اونگاشته است!
پس ازصدوق،
سخن دوپهلوی مسعودی که مشکوک بتشیع است وهردودرزمان بوییان میزیسته
ودل خوشی ازخلیفگان نیزنداشته اند.
ازسویی
بگمان میرسدساختن این داستان،
نادلبخواه آل بویه
هم نبوده چراکه آنهاکه گرایش شیعیگری داشتندبرای دوام وپایایی چیرگی خویش بردستگاه خلیفه بغدادوشکستن شکوه معنویت عباسیان نیازمندچنین برساختگیهاوجعلیاتی بوده اندپس خودآل بویه نخستین کسانی بودندکه ازتوهم چنین توطئه ای
برای چیرگی بیشتریرخلیفه،
سودسیاسی میبرده اند!…
بخش4>

#شهیاران
4👍1
بخش4
مشهددروغی بزرگ!
مرگ طبیعی یا مسمومیت وشهادت!!
#سپنتامهر
...پس ازصدوق،در مناقب شهرآشوب ونیزدربحارالانوارمجلسی آن روایات
گفتاوردگردیده،شاخ وبرگ داده شده وگسترده گشته است!
اینک!برپایه چنین اسنادی,ازدیدگاه تاریخی ونیزاخلاقی،مشهددرست است یانام پیشین باستانی آن،توس؟!
آیا درجایی که برپایه کهنترین خاستگاههاواسناد،
نه قتلی رخ داده ونه شهادتی
انجام گرفته،پس،
چنین داستانسرایی ومرثیه خوانیهادروغ نبوده و مشهدجغرافیای دروغین ساختگی نیست؟!
آیابایدراستینه وحقیقت
رابه مسلخ مصلحت وکشتارگاه منفعت بردوسربرید؟!
چه زیبامیگویدبرتراندراسل فیلسوف آزاده انگلیسی که
باوروعقیده می‌تواندعقيده‌ی من باشد؛
ولی حقیقت نمی‌تواندحقیقت من باشد!
چراکه حقيقت ازآنِ هيچ‌کس نيست.
برای همين است که هميشه بر سرِعقیده می‌جنگند نه بر سرِحقیقت!
ازیرا
عقیده داران وباورمندان رابجای خردورزی،
رگهای گردن برآمده وخشمهای مدیریت نشده است!
جورج اورول در۱۹۸۴وجامعه پندارین وخیالیش،وزارتخانه ای داردبنام وزارت حقیقت که کارآن،وارونه نامش،نهان کردن حقیقت
وپخش دروغست،دروغهایی که
مردم رابفریبدوبکژراهه کشاندوهمین
دروغ وفریب،
آوند ودلیل اقتدار،پایایی وثبات حکومت میشوند!
نیز،هاناآرنت فیلسوف بانوی آلمانی درنوشتارحقیقت وسیاست نیزمینویسد:هنگامی که جامعه به دروغهای سازمان یافته روی آورده ودروغ راهَنایِش وتوجیه کندوبپروردوآن راابزارمصلحت وتبلیغ کندوحقیقت نکوهیده وناپسند شمرده شود،دیگردروغ گفتن ریشه واصل کلّی جامعه
میشودونیزصداقت وراستی،
ناخودآگاه عمل سیاسی شده وگوینده حقیقت
اگرچه به دنبال قدرت یاهیچ سودونفع دیگرهم نباشدناخودآگاه،یک کنشگرسیاسی بشمار میرود!
چنین دروغهایی ریشه درکیش قدرت دارند، مذهبی که پایه آن حفظ قدرت ست!
ازینروی!
بانگرش،بگفتاراین فرزانگان وبرپایه آموزه های شیعی میتوان گفت که،تشیع مذهبی،ذاتاسیاسی وریشه درکیش قدرت آسمانی دارد!
همچنین،دروغ اگربرای نگهداشت وحفظ دین باشد،پسندیده وخوبست ومیشوددروغ مصلحتی،چون حقیقت درخدمت باوروعقیده است ونه عقیده درخدمت حقیقت,چراکه
اصل,
باوردینی من است نه راستی وحقیقت!!

براین پایه،
جای پرسشست که،چراتاکنون درمنابرتنهاوتنهاروایات شهادت باانگورزهرآلوده یاانارزهرآگین را شنیده ایدوچرااهل منبر،روایات کهن که درست وراستند مانندکلینی،شیخ مفید واربلی راکه وارونه قول مشهور وسخن ناموَرکه ساختگی ودروغست رانگفته ونمیگویند!؟
چرا به نام مشهد،
فرنودوسبب نامگذاری یاوجه تسمیه
اش نگرشی پژوهشگرانه نداشته وجزدرجغرافیای دروغ آخوندبدان نیندیشیده ایم!؟
نیک،روشنست که ازروایت راستینِ چگونگی مرگ امام رضاکه مرگ فجئه وسکته یاپرخوردن امامست،
هیچ گریه، مویه و نویه
و
نوحه ای وبفرجام
هیچ آب ونانی درحقیقت وراستگویی
وهیچ اعتبارومنافعی چون دهه خوانی ودرآمدی برای آخوندچونان روضه خوانی درنمیآمده ونمیآید!
باپدیدآوردن وخلق چنین پندارِش
و توهم توطئه ها،دروغسازیهاوفریبکاریهایی
حضرت آخوندمیتوانسته
ومیتواندبرخیزابه ها وامواج نادانی پامنبرنشینان ومستمعانش،موجسواری کند،اعتبارو آبرویی بدست آورد،که دستش راببوسندوباپوزش،
تُفش رابشفا برندونیزجوهات ونذوراتی بگیردوامپراتوری دینی هزاروچندصدساله اش،
رارونق و پایایی ومانایی وپویایی بخشدوبهرروی!
همه این رندیهاونیرنگهای او
ونیزنادانیهاوکانایی های ما،درکارند تاآخوند،نانی آنهم روغنی
بکف آرد وبغفلت نه
که بی منت بخورد!
بگفته ای طنز،
شمرگفتابشیخ روضه خوان،
نان برایت پخته ام ،قدرش بدان!


#شهیاران
#کانال_شهیاران
👍6
شهلا اروجی،از وکلای ماشاالله کرمی: درخواست اعاده دادرسی موکلم رد شده است
به دلیل عدم ابلاغ و نداشتن اجازه روئیت رای از علت رد شدن درخواست بی‌اطلاعیم
درخواست تجمیع دو پرونده ماشاالله کرمی را داده‌ایم/ درخواست آزادی مشروط موکلم مورد موافقت قرار نگرفت
شهلا اروجی،از وکلای ماشاالله کرمی
گفت: موکلم،۳سال و۷ماه از بابت اتهام اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرم علیه امنیت کشور،۸ ماه بابت عنوان اتهامی تبلیغ علیه نظام و یک سال از بابت اتهام تحصیل مال بر حکم مال نامشروع حکم داشت.
ما درخواست تجمیع این دو پرونده را داشتیم که دادستان نظرآباد نیز دستور مربوطه را برای ارجاع به شعبه ۱۲ تجدیدنظر البرز داده بود.اگر آرا این دو پرونده تجمیع شود درآنصورت،مجازات بیشتر، یعنی۳سال و۷ماه اجرا خواهد شد.
ماشاالله کرمی، درخواست آزادی مشروط داده و این درخواست مورد موافقت دادستانی هم قرار گرفته بودکه شعبه ۱۲ دادگاه تجدید نظر با آن موافقت نکرد.
#نکته_کلیدی
#آقا_ماشالله_بزرگوار
تنها جرمش #دادخواهی بوده و هست
#فرزندش_را_رژیم۵۷یها_به_قتل_رسانده و #حقوق_حشریهای فاندی باندی چپ۵۷ی بایکوتش کردند.
او رقاص و بدنساز اوین نیست
او دادخواه است
@shahyarran
👍93
من بیسوادم

من بیسوادم و همه میدانیم که کشورم به تحصیلات باخت.
به دکتر و مهندس باخت.

ما عاشقان القابی و مشاغل، کشور را دو دستی دادیم به...
کلمه دکتر...به کلمه آیت الله...

ویادمان رفت،دکتری شغل است و آیت الله هم می‌تواند آیت الشیطان باشد
و هیچکدام از این مشاغل متضمن شرافت نیست.

ما به جهل باختیم...به جهل مقدس....

حال کسی را دارم که در این دنیا اسیر تن شده تا به اجبار شاهد رنج و‌طمع و‌ظلم باشد.

شاید خود، هم‌اکنون در رنج نباشد ولی شاهد رنج دیگران بودن هم یک شکنجه اجباری در زندگیست.

زمانی که‌ خیلی ها مشغول خوشی و فراموشی و نادیده گرفتن درد یکدیگر هستند عده ای از رنج و گرفتاری به خود می‌پیچند.

نمیدانم چه ارزشی دارد این دنیا که یک عده آن را یک‌جا برای خود می‌خواهند و برای دیگری هیچ‌!!؟

ولی چه زیبا می‌توانست باشد
نشستن بر سر بامی و‌ با هم عظمتی را دیدن که در مقابلش زیاده‌خواهی های انسان هیچ نیست.

آیا زندگی ارزشش را دارد؟
که بیایی و یا به خوشی و خودخواهی های خود بپردازی یا به رنج‌های جاری در این‌ جهنم زمین بیندیشی؟

آری ارزشش را دارد اگر ارزشی به آن اضافه کنی و یاد بگیری و‌ببخشی و عشق بورزی و دنیا را برای خود و دیگران جای بهتری کنی تا زندگی قابل تحمل تر شود.

@shahyarran


در آرزوی ایرانی آگاه، آزاد، آباد
👍91
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
‏۲۲ آگوست روز جهانی گرامیداشت فرهنگ فولکلور (فرهنگ مردمی) است. این روز به منظور حفظ داستان‌های شفاهی، موسیقی، فرهنگ و هنرهایی که از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شوند، با هدف پاسداری از میراث فرهنگی مردمی نامگذاری شده است.
بانو رها دیده‌ور، مادر شاهزاده ایریانا پهلوی، کوچک‌ترین نوه شاهنشاه آریامهر فقید به مناسبت این روز، فایل صوتی خوانش ایریانا را منتشر کردند.
شاهزاده خردسال در این فایل صوتی یکی از ترانه‌های فولکلور ایران، «خوشحال و شاد و خندانم» را بازخوانی کرده است. ایریانا این ترانه را در سن هفت سالگی و برای مادر بزرگ خود علیاحضرت شهبانو فرح خوانده بودند.
این ترانه که شاعر آن عباس یمینی شریف است، از ترانه‌های فولکلور کودکانه است که برای اولین بار توسط هنگامه یاشار اجرا شد و ناصر نظر آن را بازسازی کرد.
شاهزاده ایریانا دختر شاهپور علیرضای فقید و بانو رها دیده‌ور، در روز ۲۶ جولای ۲۰۱۱ برابر با ۴ مرداد ماه ۱۳۹۰ در ایالت واشنگتن دی سی‌ ، به دنیا آمد.شاهزاده ایریانا لیلا در انتهای این فایل صوتی می گوید: «مامان فرح، دوست دارمت.»

@shahyarran
.
🥰63🫡1
یک مشت بی وطن افتادند به جان وطن!!؟

بیش از چهل وهفت سال
تمام سعی خود را کردید تا با اِعمال انواع فشارها بر این ملت؛
همه چیزش را بگیرید.
نا بودشان  کنید... بی اعتبارشان کنید...

با تمام وقاحت و رذالت
مواد مخدر را مثل ریگ ریختید
زیر دست جوانان ایران؟
آنقدر دزدیدید و غارت کردید که ملت ثروتمندترین کشور دنیا
به کلیه‌فروشی افتاد
به فحشا افتاد
به زباله گردی افتاد
به قرنیه فروشی چشم‌افتاد

همه را سرگرم دویدن دنبال یک لقمه نان کردید تا کسی حال اعتراض به جنایات شما را نداشته باشد..

خاک میهن را برای دو روز بیشتر ماندن فروختید!!؟
تمام پول نفت و منابع طبیعی ایران را
خرج لبنان، فلسطین،یمن، سوریه،عراق

و "ناکجاآباد کردید"

هویت و فرهنگ اصیل ایرانی را تا آنجا
که توانستید
"تحقیر،تخریب، سرکوب و خفه کردید"

تمام این بلاها، رنجها و هزاران مصیبت
دیگر را به سر این ملت آوردید به گمان اینکه توانسته‌اید اوضاع را تحت کنترل درآورید؟
اما دیگر بس است
اما کور خوانده اید ای نابکاران تاریخ
ایران و ایرانی با افتخار و...
غرور  بیدار شده‌اند ..
روزگاری نه چندان دور تمام کشورهای دنیا ....
در مقابل قدرت ایران
در مقابل قدرت ایرانی
در مقابل عظمت ایران
در مقابل عظمت ایرانی
ناچار به تعظیم بودند و...
ملت ایران در هر کجای این کره خاکی
  "دارای احترام و منزلت بود"

ایران و ملتش به لطف کاردانی
#پادشاهان
#پهلوی
در دنیا جایگاهی قابل تحسين پیدا
کرده بودند وعظمت ایران باستان قدم به قدم در حال بازسازی  و احیا  بود..

وقار و صلابت پادشاه ایران نماد فر و شکوه ملت ایران بود در واقع این کشورها نه فقط به شخص

#شاهنشاه

بلکه  به ملت ایران هم  احترام می‌گذاشتند.چیزی که بیگانگان چشم ديدنش را نداشتند و...
به هر طریق ممکن بر عليه ايران و نظام شاهنشاهی شورش به راه انداختند؟!
تا کشورمان را به دست مردمش به قهقرا ببرند .....
اکنون اسم ایران و ایرانی مترادف شده
با متاسفانه ترور و تروریست !!؟؟
دیگر هیچ جای دنیا اندک ارزشی برایمان قائل نیستند برماست که...
این تصویر غیر واقعي
این تصویر غیر منصفانه
این تصویر غیر عادلانه
از ملت فهیم و با فرهنگ ایران در ذهن جهانیان را دوباره ترمیم کنیم،دوباره بازسازی کنیم،تا جهان بداند
"قدرت واقعی ایران چه معنایی می‌دهد"

به امید نابودی اهریمنانی که به جان کشورمان افتاده‌اند .


@shahyarran


در آرزوی ایرانی آگاه، آزاد، آباد
👍7
2025/08/24 05:13:46
Back to Top
HTML Embed Code: