Telegram Web
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
17👍4👏1
🔴مدرنیته و افول تاب‌آوری:

نقدی بر عاطفه‌گرایی نوین


✍️ مصطفی ملکیان

🔹 برخی از اندیشمندانی که در حوزه تاریخ تفکر فعالیت دارند، به نکته‌ای مهم اشاره کرده‌اند:
بی‌تردید انسان پیشامدرن، در برابر درد و رنج، بسیار بی‌دفاع‌تر از انسان امروزی بود؛ اما هرچه انسان‌ها به‌سوی مدرنیته حرکت کرده‌اند، آستانه تحمل رنج و دردشان نیز کاهش یافته است.

🔹به بیان دیگر، مثلاً سردردی را که پدر من ممکن بود یک روز تمام تحمل کند، من حتی نیم ساعت هم تاب نمی‌آورم.
امروزه گاهی حتی با احساس مقدمات درد، بی‌درنگ به سراغ قرص و مسکن می‌رویم. یعنی دیگر توان یا میل تحمل درد و رنجی حتی کوتاه‌مدت را هم نداریم.

🔹 این وضعیت، نمود روشنی از گرایشی‌ست که من از آن با عنوان "عاطفه‌گرایی" (sentimentalism) یاد می‌کنم؛ البته این تعبیر خاص من نیست و در اخلاق نیز بسیار به کار رفته است.

🔹 عاطفه‌گرایی یعنی توجه افراطی به درد و رنج‌های فوری و ناتوانی در تحمل آن‌ها به امید بهره‌مندی از لذت‌های عمیق‌تر یا متعالی‌تر.

🔹 در گذشته چنین نبود. ممکن است بگویید چون مردمِ آن زمان مسکن نداشتند، ناگزیر درد را تحمل می‌کردند. این درست است، اما فقط بخشی از واقعیت را نشان می‌دهد.

🔹 آنان می‌توانستند درد را تحمل کنند، چرا که (به‌درستی یا نادرستی) باور داشتند که این رنج‌ها نتایج مثبتی در پی دارد.
در زندگی انسان مدرن، دیگر مفاهیمی چون آزمایش الهی وجود ندارد؛ در گذشته، بسیاری از دردها را با این تلقی تحمل می‌کردند که در حال آزمایش شدن‌اند.

🔹مفهوم مکافات نیز دیگر جایگاهی ندارد. در سنت، رنج‌ها گاه مکافات اعمال پیشین تلقی می‌شدند.
همچنین باور داشتند که گاهی خداوند برای اینکه انسان‌ها قدر نعمت‌ها را بدانند، آنان را به رنجی گرفتار می‌کند:

"قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید."



🔹 یکی دیگر از باورهای رایج این بود که گاهی خداوند با رنج دادن به انسان، می‌خواهد توجه او را به سوی خویش جلب کند.

🔹 در مجموع، انسان سنتی برای رنج‌های خود شش یا هفت توجیه معنایی در اختیار داشت؛ اگر یکی کارساز نبود، دیگری او را آرام می‌کرد.
اما انسان مدرن از همه این نظام‌های معنابخش محروم مانده است — و همین کار را برای او دشوارتر کرده است.

🔹 اگر با خودمان صادق باشیم، وقتی خود را با پدربزرگ و مادربزرگ‌هایمان مقایسه می‌کنیم، درمی‌یابیم که نوعی حکمت و درک ژرف‌تر از هستی در آنان بود که ما با همه تحصیلات و کتاب‌خوانی‌هایمان، فاقد آن هستیم.

🔹 مثلاً آنان در برابر داغ فرزند، چنان آرامش و طمأنینه‌ای از خود نشان می‌دادند که ما حتی در برابر سرماخوردگی ساده فرزندمان هم نشان نمی‌دهیم.
آن جزع‌وفزع‌ها و آشفتگی‌های سریع در آنان نبود، زیرا نظامی توجیهی را پذیرفته بودند و با آن زندگی می‌کردند.
به همین دلیل، عاطفه‌گرا نبودند.

جزوه گریز معنوی

@mostafamalekian
🆔 @Sayehsokhan
👏96
🔅“  آنچه از تولدت تا مرگ، از ما سر میزند ، فقط یک رفتار است ” 🔅

👇🏻👇🏻

#تئوری_انتخاب
#دکتر_ویلیام_گلسر
ترجمه:#دکتر_علی_صاحبی
چاپ: #چهل_و_نهم

🆔 @Sayehsokhan👇👇👇
👍3
مدرسه گلاسر

آموزش، انتخاب یا اجبار؟
بازخوانی نظراتِ ویلیام گلاسر


در بحث‌های پیشین درباره «آموزش و آزادی» عرض کردم مسئله اصلی، نه فقط کیفیت کتاب‌ها و روش تدریس، بلکه ساختار نهادی آموزش و توجه به این پرسش است که:

آیا دانش‌آموز و خانواده حق انتخاب دارند، یا همه باید زیر یک الگو و برنامه واحد قرار گیرند؟

این پرسش، در نگاه ویلیام گلاسر – روانشناس و نظریه‌پرداز آمریکایی – جایگاهی محوری دارد. ویلیام گلاسر در کتاب تئوری انتخاب و همچنین کتاب مدرسه بدون شکست بر این باور بود: یادگیری زمانی مؤثر است که دانش‌آموز احساس کند خودش مسیر یادگیری را انتخاب می‌کند.

مدرسه ویلیام گلاسر

گلاسر تنها به نوشتن نظریه اکتفا نکرد. او در دهه ۱۹۶۰ و ۷۰ میلادی، ایده‌هایش را در مدارس مختلف آمریکا آزمایش کرد. یکی از نمونه‌های شاخص، مدرسه‌ای بود که بر اساس «نظریه انتخاب» اداره می‌شد. در این مدرسه:

- دانش‌آموزان در انتخاب دروس و پروژه‌ها آزادی داشتند.
- ارزشیابی بیشتر بر مبنای پیشرفت فردی بود تا مقایسه با دیگران.
- معلمان نقش راهنما و تسهیل‌کننده داشتند، نه ناظر و بازجو.
- انضباط جایگزین تنبیه شد؛ یعنی رفتارهای نامطلوب با گفت‌وگو و یافتن راه‌حل اصلاح می‌شد، نه با اجبار و ترس.

گلاسر معتقد بود اجبار و انحصار در آموزش، انگیزه را از بین می‌برد و منجر به یادگیری سطحی می‌شود. در مقابل، انتخاب و رقابت باعث می‌شود دانش‌آموزان مسئولیت یادگیری را بپذیرند و ارتباط عمیق‌تری با محتوای آموزشی برقرار کنند. این دیدگاه تأکید می‌کند احساس مالکیت بر فرآیند یادگیری
Ownership of Learning
یکی از کلیدهای موفقیت تحصیلی است. به بیان ساده‌تر، وقتی فرد بداند که می‌تواند مسیر، روش و حتی بخشی از محتوای یادگیری‌اش را انتخاب کند، مسئولیت یادگیری را شخصاً بر عهده می‌گیرد. در مقابل، نظام آموزشی که بر پایه اجبار و انحصار طراحی شده، ناخودآگاه پیام می‌دهد که یادگیری وظیفه دانش‌آموز نیست، بلکه تکلیفی است که «دیگران» یعنی معلم، مدرسه و دولت به دانش‌آموز  یا دانشجو تحمیل می‌کنند.

تجربه کشورها

در برخی کشورها، آزادی انتخاب دانش‌آموزان بخشی جدایی‌ناپذیر از نظام آموزشی است. برای مثال:

آمریکا: در بسیاری از ایالت‌ها، پس از گذراندن هسته دروس اجباری، دانش‌آموزان می‌توانند میان ده‌ها واحد اختیاری در حوزه‌های هنر، علوم، فناوری، کارآفرینی یا مطالعات اجتماعی انتخاب کنند. مدارس «چارتر» و «مگنت» نیز مسیرهای تخصصی متنوعی ارائه می‌دهند.

فنلاند: برنامه درسی ملی چارچوب کلی را تعیین می‌کند، اما مدارس و حتی معلمان اختیار بالایی برای طراحی دروس انتخابی دارند.

کانادا، نیوزیلند و استرالیا: دانش‌آموزان از مقاطع راهنمایی و دبیرستان می‌توانند مسیرهای متفاوت آموزشی را بر اساس علاقه و هدف شغلی خود انتخاب کنند.

هلند: آزادی انتخاب مدرسه و مسیر تحصیلی یکی از بالاترین سطوح در اروپا را دارد و حتی امکان ترکیب واحدها از رشته‌های مختلف وجود دارد.

شاخص‌ها و سنجش بین‌المللی

هرچند من شاخص مستقلی نمی‌شناسم که دقیقاً «آزادی برای انتخاب محتوای آموزشی توسط دانش‌آموز» را سنجش کند با این حال چند شاخص و ابزار بین‌المللی هستند که بخش‌هایی از این موضوع را به‌طور غیرمستقیم می‌سنجند:

1. OECD – Index of School Autonomy & Student Voice

در پروژه‌های PISA، OECD چند شاخص فرعی دارد که «میزان اختیار دانش‌آموز در انتخاب دروس و فعالیت‌های یادگیری» و «میزان اختیار مدرسه در طراحی برنامه درسی» را بررسی می‌کند.

2. UNESCO – Global Education Monitoring (GEM) Indicators

در بخش «Curriculum Flexibility» به میزان انعطاف برنامه درسی ملی و امکان انتخاب توسط دانش‌آموز اشاره می‌شود.

3. Education Policy Outlook (OECD)

شاخص‌های مرتبط با «School Choice» و «Curricular Choice» دارد و نشان می‌دهد در هر کشور چه میزان از دروس، اجباری و چه میزان اختیاری هستند.

4. School Choice & Competition Index (Brookings)

هرچند تمرکز این شاخص بر آمریکا و آزادی انتخاب مدرسه است، ولی برخی معیارهای آن به تنوع و آزادی انتخاب دروس هم اشاره دارد.

5. Education Freedom Index

در بعضی کشورها (مانند آمریکا) این شاخص در سطح ایالت‌ها منتشر می‌شود و بخشی از آن مربوط به آزادی انتخاب مسیر آموزشی توسط دانش‌آموز است.

تجربه کشورهایی که انتخاب و آزادی را در قلب نظام آموزشی خود قرار داده‌اند و یافته‌های نظریه‌پردازانی مانند ویلیام گلاسر نشان می‌دهد که آزادی انتخاب و رقابت سالم نه‌تنها کیفیت یادگیری را افزایش می‌دهد، بلکه آموزش را به تجربه‌ای انسانی‌تر و انگیزه‌بخش‌تر تبدیل می‌کند.


مرتضی کاظمی
۲۱ مرداد ۱۴۰۴


#فرهیختگان راهی به رهایی
👍7
#دستنوشته_های_مدیر_سایه_سخن_۴۳

مدیریت خشم در روابط زوجین

" مسئله، وجود تعارض نیست؛ مسئله این است که با آن چگونه برخورد می‌کنید."

جان گاتمن

✍️ یکی از مهم‌ترین مهارت‌های یک رابطه‌ی سالم، توانایی مدیریت خشم است، نه سرکوب آن و نه انفجار بی‌مهار.

خانم جولی گاتمن تأکید می‌کند که:
«خشم سالم می‌تواند آینه‌ای باشد برای نیازهای برآورده‌نشده»، اما اگر بدون آگاهی و مهارت بروز کند، به سمی خطرناک برای رابطه تبدیل می‌شود.

🔸 در روابط صمیمی، خشم اغلب نشانه‌ی زخمی است که هنوز بهبود نیافته یا مرزی که نادیده گرفته شده. مشکل اینجاست که بسیاری از زوج‌ها، به جای پرداختن به ریشه، در دام الگوهای تکراری واکنش می‌افتند: سکوت سنگین (دیوار سنگی)، داد و فریاد، یا ترک ناگهانی گفت‌وگو و قهرکردن.

📌 دکتر جان گاتمن در پژوهش‌هایش نشان داده زوج‌هایی که می‌توانند «سیل خشم» را در همان لحظات اولیه آرام کنند، نه‌تنها کمتر به طلاق نزدیک می‌شوند، بلکه صمیمیت‌شان هم عمیق‌تر می‌شود.

چگونه می‌توان خشم را در همان آغاز مدیریت کرد تا رابطه نسوزد؟

🖍 جولی گاتمن پیشنهاد می‌کند که زوجین «نقشه‌ی ترافیک هیجانی» خود را بشناسند:

کجا معمولاً خشم فعال می‌شود؟
چه محرک‌هایی بیش از همه آتش را شعله‌ور می‌کنند؟
چه نشانه‌های بدنی هشدار می‌دهند که به نقطه‌ی جوش نزدیک شده‌اید؟

👌 راهکارهای عملی پیشنهادی برای مدیریت خشم در روابط:

 مکث طلایی:
وقتی حس می‌کنیم ضربان قلبمان بالا رفته یا صدایمان بلند شده، چند دقیقه از ماجرا فاصله بگیریم؛ اما حتماً دوباره به گفت‌وگو بازگردیم.

 نام‌گذاری احساسات:
به‌جای «تو همیشه…» یا «تو هیچ وقت…» بگوییم: «الان احساس می‌کنم… چون…»؛ این کار زبان خشم را نرم‌تر و فضا را برای گفتگو فراهم می‌کند.

 استفاده از استارت آرام (Soft Start-Up): جان گاتمن می‌گوید ۹۶٪ گفت‌وگوها همان‌طور که شروع می‌شوند، پایان می‌یابند.
شروع ملایم شانس حل مسئله را بالا می‌برد.

 حمله نکردن به شخصیت همسر:
بهتر است همیشه رفتار را نقد کنیم، نه هویت همسرمان را.
به‌جای «تو خودخواهی»، بگوییم:
«وقتی به حرفم گوش نمی‌دهی، احساس می‌کنم نادیده گرفته می‌شوم.»

 بازخوانی مثبت خاطرات مشترک:
در روزهایی که اوضاع آرام است، از خاطرات خوب خودمان بگوییم؛ این کار مثل سپر در برابر لحظات پرتنش عمل می‌کند. (کارت #نقشه‌ی_عشق بهترین ابراز برای این‌کار است)

 توافق بر روش خنک‌سازی:
پیشاپیش با هم روش‌هایی برای کاهش تنش طراحی کنیم؛ مثلاً قدم‌زدن، نوشیدن چای یا آب، یا گوش دادن به موسیقی آرام و مدیتیشن.

 تمرین همدلی فعال:
سعی کنیم خشم همسرمان را به‌عنوان پیام نیاز یا نگرانی ببینیم، نه تهدید.( این همان دیدن رنج پشت هر رفتاری است.)

🔸 به یاد داشته باشیم که هدف، حذف کامل خشم نیست؛ بلکه تبدیل آن به پلی برای فهم متقابل است.

همان‌طور که جولی گاتمن می‌گوید:
"خشم سالم می‌تواند سوختی باشد برای گفت‌و‌گوهای عمیق و تغییرات مثبت، اگر با احترام و کنجکاوی هدایت شود."

در خاتمه از خود بپرسیم:
۱. وقتی خشم سراغمان می‌آید، بیشتر به فکر پیروزی در دعوا هستیم یا آرام ماندن رابطه‌مان؟

۲. در لحظه‌های تنش، آیا می‌توانم دمی مکث کنم و به جای واکنش تند، راهی برای گفت‌وگوی آرام پیدا کنم؟
«پاسخ ما به این دو سؤال می‌تواند سرنوشت رابطه‌‌مان را رقم بزند»

📌(استفاده از کارت‌های #گفتگوی_موثر و #بهبود_رابطه کمک قابل توجهی به کیفیت رابطه و مدیریت خشم در روابط ما می‌کند.)

شاد و آرام باشید

ارادتمند
حسن ملکیان
🆔 @Sayehsokhan
12👍4
@sokhanranihaa
@sokhanranihaa
🔊فایل صوتی

✔️ویژگی های نسل   z و آلفا و چگونگی والدگری در عصر هوش مصنوعی

🔴باحضور:
محمد مهدی فتوره چی
(پژوهشگر فضای مجازی و
مدیر گروه فناوری های نوین و فرهنگ موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران)

دبیر نشست: نورا نوری صفت

📺 ویدیو یوتیوب


🆔 @dinonline
🆔 @Sayehsokhan
👍4
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
👍64👏3
شنیده‌ام که در دیاری دور روباهی و خروسی رشته موّدتی و رسن رفاقتی بافته بودند. دوستی فربه بود و رفاقت فراوان. بی بیم و بهانه از چنگ و دندان و نوک و نیزه روزگار می‌گذراندند و اسب عیش می‌دواندند. هر کس زی زندگی خود. موسا به دین و عیسا به آئین خود. همسایگی و حرمت. رفاقت و رضایت. دوستی و دلبخواهی!

رفاقت رسم و روش و دوستی داستان و دستاویز دارد. درخت دوستی را اگر هرس و حراست نکنی پیر و پژمرده می‌شود. هر امری از یکنواختی و یک گونگی خلل و خرابی می‌گیرد. روباه و خروس فکر کردند نمی‌شود دنیا همیشه بر یک معیار و منهج بچرخد! باید طرحی نو درانداخت و دنیای دیگری ساخت. برای تنومند شدن درخت دوستی بر آن شدند که دوره بگیرند. یکی بشود میزبان و آن دیگری میهمان. گره دوستی هر چه محکم‌تر بهتر!

روباه پیش دستی کرد و میزبانی اول از آن او شد. بهترین پوستین را پوشید. موش مرده‌ای را از سقف آویزان کرد تا خانه بوی مردار بگیرد! رایحه دلخواه! اوّل تصمیم گرفت خورش پوست مُردار تهیه کند. بعد اما پشیمان شد و فکر کرد که این خورش مناسب عزیزی و اعتبار خروس نیست. اوّلین بار بود که روباهی خروسی را مهمان میکرد. توّلد یک تاریخ. تاریخ سازی کار سبکی نیست. روباه تا صبح فک زد و فکر کرد و عاقبت به این نتیجه رسید که برای مهمان «تِلَه»۱ بپزد!

آرد و آب و پیاز و پیه را بار گذاشت. دستی به روی و موی خود کشید. چشم به دروازه برای دوست. آفتاب هنوز در چاه مغرب فرو نشده بود که مهمان‌ رسید. چه تعارف‌ها که تکه پاره نکردند. چه بفرما و بنشین‌ها که خرج نکردند. گفتنی‌ها را  گفتند. شنیدنی‌ها را  شنیدند. خروس باید اوّل وقت بیدار می‌شد و بانگ بیدار باش می‌خواند. برای همین روباه زودتر شام را تیار کرد. روباه سوپ را ریخته بود میان یک مجمعه‌ مسی بزرگ. مجمعه را گذاشت وسط و به خروس بفرما زد. بوی موش مردار از یکسو و هجوم کک ووکنه از سوی دیگر خروس را کلافه کرده بود. نمی‌دانست بخورد یا بخاراند! روباه‌ زبان را لوله می‌کرد و با هر لیس ملاقه‌ای از سوپ را بالا می‌کشید. خروس هر چه نوک می‌زد جز صدای جرینگ جرینگ مجمعه مسی دستاوردی نداشت. هر چه بیشتر سعی می‌کرد کمتر موفق می‌شد! برای خروس وضعیت رقت‌باری بود اما روباه عین خیالش نبود. روباه شامی را که به دلخواه و برای خودش پخته بود خورد و عزتش را به خروس‌گذاشت!

دروغ چرا؟ به خروس خیلی برخورد. فکر کرد روباه سر به سرش گذاشته‌. طایفه ماکیان و سوپ رقیق در مجمعه کم عمق و اندازه؟ خوردن سوپ با نوک؟ شیطانِ شک شریک فکر و خیال خروس شد. فکرش هزار راه رفت. مطمئن شد که روباه سر به سرش گذاشته. خواسته خوار و خفیفش کند.نوبت میزبانی خروس شد. وقت تلافی. جواب های با هوی. کلوخ انداز را جواب با سنگ. ساج را برعکس گذاشت روی آتش و یک مشت گندم قلاوندی پاشید روی ساج. تا گندم‌ها برشته شوند خروس هم دستی به پوپ و پر خود کشید. روباه آمد پر از شوق. سیر شادمانی. راضی از میزبانی خود و راحت برای مهمانی خروس. خروس اما مات بود. منکوب. با لبخندهایی سرد به استقبال روباه می‌رفت. گلوله‌ای از گلایه. روباه پرخاش و پریشانی خروس را نمی‌فهمید!
وقت شام خروس یک بوته گَوَن گذاشت وسط و گندم برشته‌ها را پاشید روی خار‌های گون و گفت دیگر تعارف نمی‌کنم هر طور که راحتی! خروس دانه‌های گندم را به راحتی از لای خارها برمی‌چید و نوش جان می‌کرد. روباه اما با خوردن خوردن گندم برشته آشنا نبود.  زبان لیز و خار تیز حرام و هیهات! خروس شام را سِروْ کرد و پرید روی چینه دیوار و به روباه گفت چطور بود؟ روباه پیش خودش گفت آش نخورده و دهان سوخته!
  تردید عقل روباه را تاریک کرد. انتظار نداشت خروس- دوست گرمابه و گلستان- این گونه سنگ روی یخش کند و سفره سیاهی و سرافکندگی‌ برایش پهن کند. مهمانی بهانه بود برای نابودی. از آن طرف خروس وقتی که حال گرفته و خُلق خراب روباه را دید پیش خودش گفت؛ حالا بخور از کاسه کردار خودت! زدی ضربتی، ضربتی نوش کن. چاه مکن بهر کسی!روباه از رفتار خروس حیرت زده بود و خروس از رفتار روباه رنجیده خاطر. هیچ کدام اما نمی‌دانستند مشکل از کجاست؟ دوستی‌شان مایه دشمنی شد. تفاوت تفکرشان تباهی به بار آورد. روباه و خروس در فعل مشترک بودند در فهم اما نه! هر کدام از ظن خود با دیگری رفتار کرد و تفاوت در ادراک مایه کینه کهنه خروس و روباه شد.
فهم مشترک لازمه هر ارتباط مفید و موثر است. چیزی که نزد ما ارزش است و به پدیده‌ها اعتبار می‌دهد لزوما نزد دیگری همان ارزش و اعتبار را ندارد.خرسندی و خوشآیندی پدیده‌ها از فردی به فردی و از جامعه‌ای به جامعه‌ای متفاوت است. ذوق و ذائقه میهمان همیشه دلخواه میزبان نیست.
روباه و خروس از اوّل دشمن نبودند. فهم نامشترک از شام دوستی آن‌ها را به بیراهه دشمنی کشید.داستان دشمنی ریشه در فهم نادرست از دوستی دارد. فهم مشترک کلید طلایی کنش اجتماعی است.
@Khapuorah
🆔 @Sayehsokhan
#ماشااکبری
👍151
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
من کیستم؟

«من» همان هستم که خود انتخاب می‌کنم باشم. جبرهای بیرونی( طبیعت، جامعه، تاریخ، تربیت، دین و مذهب) همه در شکل‌دادنِ من نقش دارند. اما تفاوت انسانِ فعّال و آگاه و گزینشگر با آدمِ پیرو، منفعل و پذیرنده‌ی هر شرایط، در این است که سرانجام، این فرد است که یا جامعه و تاریخ و...خود را دربست می‌پذیرد یا علیه آن می‌شورد و خود تا آن‌جا که ممکن هست، به شخصیت و شرایطِ بیرونی، شکلی خودخواسته می‌بخشد.

انسانِ آگاه، آفریننده‌ی ماهیت و شخصیتِ خویشتن است.
آدمی در عالَمِ خاکی، نمی‌آید به دست؛
عالَمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی.
(حافظ)

🆔 @Sayehsokhan
👍71
گاهی چه بی‌گناه ، دلت پیر می‌شود
اینجا همان دمی است که زود دیر می‌شود

گاهی به رغم تشنگی عشق ، عاقبت
با حسرتی فقط ، عطشت سیر می‌شود

گاهی همان دو چشم که رامت نموده بود
بی‌رحم چون کمان کمانگیر می‌شود

گاهی همان گلی که به دل پروراندی‌اش
خارش به سینه‌ات چه نفس‌گیر می‌شود

گاهی که آرزوست بغل سازی‌اش به مهر
تنها سراب اوست که تصویر می‌شود

گاهی نیایش‌ات که فقط بهر وصل بود
چون نیست قسمتت ، به دلت تیر می‌شود

گاهی صدای بارش باران که دلرباست
با چتر تک سواره چه دلگیر می‌شود

گاهی که ضرب و جمع به راهی نمیرسد
من کم شوم ز یار ، چه تفسیر می‌شود

گاهی مسیر عشق ، ز پیکار عقل و دل
از تیزی و خطر ، چو شمشیر می‌شود

گاهی که منطقت ندهد پاسخت به دل
باید نشست و دید ، چه تقدیر می‌شود

قیصر_امین_پور

🆔 @Sayehsokhan
18👏4
خرافه در متون نظم و نثر تا ۵۵۰ هجری
آفاق ملکیان
▪️خرافه در متون نظم و نثر

سخنرانی استادان:

میرجلال‌الدین کزازی
تقی پورنامداریان
مصطفی ملکیان
محمدرضا شفیعی کدکنی


🔺در جلسهٔ دفاعیّهٔ رسالهٔ دکتری خانم آفاق ملکیان در رشتهٔ زبان و ادبیّات فارسی با موضوعِ «انعکاس خرافات در متون فارسی تا دورهٔ سلجوقی».

(دانشگاه تهران، اسفندماه ۱۳۸۶)


@rahi_be_rahaei
🆔 @Sayehsokhan
7
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
👍156👎1👏1
࿐ྀུ🤍༅࿇༅჻ᭂ✾ٖٖٖٖٓ


وقت طرب خوش یافتم آن دلبر طناز را
ساقی بیار آن جام می مطرب بزن آن ساز را

امشب که بزم عارفان از شمع رویت روشن است
آهسته تا نبود خبر رندان شاهدباز را

دوش ای پسر می خورده‌ای چشمت گواهی می‌دهد
باری حریفی جو که او مستور دارد راز را

روی خوش و آواز خوش دارند هر یک لذتی
بنگر که لذت چون بود محبوب خوش آواز را

چشمان  ترک و ابروان جان را به ناوک می‌زنند
یا رب که دادست این کمان آن ترک تیرانداز را

شور غم عشقش چنین حیف است پنهان داشتن
در گوش نی رمزی بگو تا برکشد آواز را

شیراز پرغوغا شدست از فتنه چشم خوشت
ترسم که آشوب خوشت برهم زند شیراز را

من مرغکی پربسته‌ام زان در قفس بنشسته‌ام
گر زان که بشکستی قفس بنمودمی پرواز را

سعدی تو مرغ زیرکی خوبت به دام آورده‌ام
مشکل به دست آرد کسی مانند تو شهباز را

#حضرت_سعدی
8
شکست ما از عرب‌ها

ایرانیان در دو جنگ از عرب‌ها شکست خوردند. جنگ اول جنگ نظامی و قهرآمیزی بود که در قرن اول صورت گرفت. آمدند و زدند و کشتند و غارت کردند و ماندند. و وقتی مستقر شدند جنگ دوم را در قرن‌های دوم و سوم به ما تحمیل کردند. این جنگ دوم جنگ فرهنگی بود. عربها راضی نبودند به این که بر ایرانی‌ها که اسیر و برده و عبد و ذلیل و موالی آنها شده بودند سروری کنند.

می‌خواستند که ما از زبان خودمان دست برداریم. شیوه زندگی‌کردن خودمان را ترک کنیم. تفکر خود را در مورد عالم و آدم کنار بگذاریم. تاریخمان را تبدیل به تاریخ قوم یهود کنیم. با همه چیز ما کار داشتند. با اخلاق و کردار ما، با راه و رسم معاشرت ما با یکدیگر، با غذا خوردن ما، با جشن و سرور ما، با عزاگرفتن ما، حتی با مستراح رفتن ما هم کار داشتند. گفتند باید همان جوری فکر کنید و زندگی کنید و حرف بزنید که ما در مکه و مدینه و در چادرهایمان در بیابانهای برهوت زندگی می‌کردیم و می‌کنیم و با یکدیگر حرف می‌زنیم.

همان‌طور معامله کنید که ما می‌کنیم. به ما گفتند که شما هیچی ندارید. هیچ کس نبودید. نه تاریخی و نه فرهنگی و نه تمدنی. هیچی. شما هیچید. صفر. از امروز میخواهید شروع کنید. و ما به شما یاد می‌دهیم. هر طور که شده. ولو به زور.

حجت آنها هم این بود که این نوع تفکر و این نوع زندگی آسمانی است. دعواهای متکلمان با هم که عده‌ای می‌گفتند قرآن کلام غیر مخلوق است و عده‌ای دیگر آن را قدیم میخواندند بر سر چه بود؟ وقتی میگفتند قرآن کلام غیر مخلوق است یعنی شما باید دهنتان را ببندید و حرف زیادی نزنید. شما در مورد کلام مخلوق است که میتوانید چون و چرا کنید نه در مورد کلام غیر مخلوق. وقتی میگفتند آنچه ما میگوئیم سنت‌النبی است یعنی چه؟ یعنی این که این روش زندگی و آئین زیستن و معاشرت کردن از آسمان آمده است. خدا به فرشتگان آموخته و فرشتگان هم به محمد(ص) تلقین کرده‌اند. خرد شما گوهر است ولی گوهر زمینی، و حال آنکه آنچه ما داریم گوهر آسمانی است. با این استدلالها بود که جنگ فرهنگی را بردند و بر ما غلبه کردند. حتی حاضر نشدند که ما اهل بیت نبی را به جای سنتهای عربی آنها بگذاریم. کاری کردند که امروز حتی اگر یکی بخواهد از ایرانیت و خرد ورزی ایرانی و راه و روش ایرانی و تاریخ و افتخارات ایرانی دفاع کند انواع اتهامات را از ضدیت با خدا و پیغمبر گرفته تا انگ نژادپرستی به او وارد میسازند.

من مظلوم‌تر از ایرانی در میان تمدن‌های جهان سراغ ندارم. دیگران اگر مظلوم واقع میشوند به خاطر این است که مورد ظلم و تعدی بیگانگان قرار می‌گیرند و ما بدبختانه هم مورد تهاجم بیگانگان قرار گرفته‌ایم و می‌گیریم و هم خودی‌ها.

نصرالله پورجوادی

🆔 @Sayehsokhan
👍25👎10👏51
خبر خوب این است که شما زنده هستید و درخت زنبق هنوز آنجاست و در زمستان سخت محکم ایستاده است.

خبر خوب این است که شما چشمان شگفت انگیزی برای لمس آسمان آبی دارید.

خبر خوب این است که فرزند شما در کنارتان است و بازوهای شما در دسترس است و بغل کردن امکان پذیر است.

قاصدک آنجا کنار پیاده رو آواز ابدیت را می خواند و لبخند شگفت انگیز می زند
گوش کنید... !

شما گوش هایی دارید که می توانند آن را بشنوند
سرت را خم کن
گوش کن...

دنیای اندوه و نگرانی را پست سر بگذارید و رها باشید.

آخرین خبر خوب این است که می توانید این کار را انجام دهید.

تیچ نات هان

@TreatmentOfGrief
🆔 @Sayehsokhan
17👍4👏3
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ای کاروان
شاعر: رحیم معینی کرمانشاهی
آهنگ‌ساز: همایون خُرّم
خواننده: کوروس سرهنگ زاده
فیلم: لیلی و مجنون
با بازی: بهروز وثوقی، آفرین، ویکتوریا
کارگردان: سیامک یاسمی


ای ساربان! ای کاروان!
لیلای من کجا می‌بری؟
با بردن لیلای من،
جان و دل مرا می‌بری.

ای ساربان کجا می‌روی؟
لیلای من چرا می‌بری؟
در بستن پیمان ما،
تنها گواه ما شد خدا
تا این جهان، بر پا بُوَد،
این عشق ما بماند به جا.

تمامی دینم به دنیای فانی،
شرارِ عشقی که شد زندگانی؛
به یاد یاری، خوشا قطره اشکی!
ز سوز عشقی، خوشا زندگانی!

همیشه خدایا، محبت دل‌ها،
به دل‌ها بماند، بسانِ دل ما؛
چو لیلی و مجنون فسانه شود،
حکایتِ ما جاودانه شود.

پیش از انقلاب، رادیو ایران هر بامداد جمعه آن را پخش می‌کرد.

🆔 @Sayehsokhan
7👍7
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
2025/09/11 11:11:32
Back to Top
HTML Embed Code: