tgoop.com/sayehsokhan/37517
Last Update:
مدرسه گلاسر
آموزش، انتخاب یا اجبار؟
بازخوانی نظراتِ ویلیام گلاسر
در بحثهای پیشین درباره «آموزش و آزادی» عرض کردم مسئله اصلی، نه فقط کیفیت کتابها و روش تدریس، بلکه ساختار نهادی آموزش و توجه به این پرسش است که:
آیا دانشآموز و خانواده حق انتخاب دارند، یا همه باید زیر یک الگو و برنامه واحد قرار گیرند؟
این پرسش، در نگاه ویلیام گلاسر – روانشناس و نظریهپرداز آمریکایی – جایگاهی محوری دارد. ویلیام گلاسر در کتاب تئوری انتخاب و همچنین کتاب مدرسه بدون شکست بر این باور بود: یادگیری زمانی مؤثر است که دانشآموز احساس کند خودش مسیر یادگیری را انتخاب میکند.
مدرسه ویلیام گلاسر
گلاسر تنها به نوشتن نظریه اکتفا نکرد. او در دهه ۱۹۶۰ و ۷۰ میلادی، ایدههایش را در مدارس مختلف آمریکا آزمایش کرد. یکی از نمونههای شاخص، مدرسهای بود که بر اساس «نظریه انتخاب» اداره میشد. در این مدرسه:
- دانشآموزان در انتخاب دروس و پروژهها آزادی داشتند.
- ارزشیابی بیشتر بر مبنای پیشرفت فردی بود تا مقایسه با دیگران.
- معلمان نقش راهنما و تسهیلکننده داشتند، نه ناظر و بازجو.
- انضباط جایگزین تنبیه شد؛ یعنی رفتارهای نامطلوب با گفتوگو و یافتن راهحل اصلاح میشد، نه با اجبار و ترس.
گلاسر معتقد بود اجبار و انحصار در آموزش، انگیزه را از بین میبرد و منجر به یادگیری سطحی میشود. در مقابل، انتخاب و رقابت باعث میشود دانشآموزان مسئولیت یادگیری را بپذیرند و ارتباط عمیقتری با محتوای آموزشی برقرار کنند. این دیدگاه تأکید میکند احساس مالکیت بر فرآیند یادگیری
Ownership of Learning
یکی از کلیدهای موفقیت تحصیلی است. به بیان سادهتر، وقتی فرد بداند که میتواند مسیر، روش و حتی بخشی از محتوای یادگیریاش را انتخاب کند، مسئولیت یادگیری را شخصاً بر عهده میگیرد. در مقابل، نظام آموزشی که بر پایه اجبار و انحصار طراحی شده، ناخودآگاه پیام میدهد که یادگیری وظیفه دانشآموز نیست، بلکه تکلیفی است که «دیگران» یعنی معلم، مدرسه و دولت به دانشآموز یا دانشجو تحمیل میکنند.
تجربه کشورها
در برخی کشورها، آزادی انتخاب دانشآموزان بخشی جداییناپذیر از نظام آموزشی است. برای مثال:
آمریکا: در بسیاری از ایالتها، پس از گذراندن هسته دروس اجباری، دانشآموزان میتوانند میان دهها واحد اختیاری در حوزههای هنر، علوم، فناوری، کارآفرینی یا مطالعات اجتماعی انتخاب کنند. مدارس «چارتر» و «مگنت» نیز مسیرهای تخصصی متنوعی ارائه میدهند.
فنلاند: برنامه درسی ملی چارچوب کلی را تعیین میکند، اما مدارس و حتی معلمان اختیار بالایی برای طراحی دروس انتخابی دارند.
کانادا، نیوزیلند و استرالیا: دانشآموزان از مقاطع راهنمایی و دبیرستان میتوانند مسیرهای متفاوت آموزشی را بر اساس علاقه و هدف شغلی خود انتخاب کنند.
هلند: آزادی انتخاب مدرسه و مسیر تحصیلی یکی از بالاترین سطوح در اروپا را دارد و حتی امکان ترکیب واحدها از رشتههای مختلف وجود دارد.
شاخصها و سنجش بینالمللی
هرچند من شاخص مستقلی نمیشناسم که دقیقاً «آزادی برای انتخاب محتوای آموزشی توسط دانشآموز» را سنجش کند با این حال چند شاخص و ابزار بینالمللی هستند که بخشهایی از این موضوع را بهطور غیرمستقیم میسنجند:
1. OECD – Index of School Autonomy & Student Voice
در پروژههای PISA، OECD چند شاخص فرعی دارد که «میزان اختیار دانشآموز در انتخاب دروس و فعالیتهای یادگیری» و «میزان اختیار مدرسه در طراحی برنامه درسی» را بررسی میکند.
2. UNESCO – Global Education Monitoring (GEM) Indicators
در بخش «Curriculum Flexibility» به میزان انعطاف برنامه درسی ملی و امکان انتخاب توسط دانشآموز اشاره میشود.
3. Education Policy Outlook (OECD)
شاخصهای مرتبط با «School Choice» و «Curricular Choice» دارد و نشان میدهد در هر کشور چه میزان از دروس، اجباری و چه میزان اختیاری هستند.
4. School Choice & Competition Index (Brookings)
هرچند تمرکز این شاخص بر آمریکا و آزادی انتخاب مدرسه است، ولی برخی معیارهای آن به تنوع و آزادی انتخاب دروس هم اشاره دارد.
5. Education Freedom Index
در بعضی کشورها (مانند آمریکا) این شاخص در سطح ایالتها منتشر میشود و بخشی از آن مربوط به آزادی انتخاب مسیر آموزشی توسط دانشآموز است.
تجربه کشورهایی که انتخاب و آزادی را در قلب نظام آموزشی خود قرار دادهاند و یافتههای نظریهپردازانی مانند ویلیام گلاسر نشان میدهد که آزادی انتخاب و رقابت سالم نهتنها کیفیت یادگیری را افزایش میدهد، بلکه آموزش را به تجربهای انسانیتر و انگیزهبخشتر تبدیل میکند.
مرتضی کاظمی
۲۱ مرداد ۱۴۰۴
#فرهیختگان راهی به رهایی
BY نشر سایه سخن
Share with your friend now:
tgoop.com/sayehsokhan/37517