tgoop.com/quranicfragments/357
Last Update:
هفتهی کثرت
اگر عبارت «هفتهی وحدت» را بشکافیم، در آن پذیرش نوعی کثرت درون اسلام را مییابیم. اما این یادداشت پا را کمی فراتر میگذارد و میپرسد نگاه محمد(ص) به وحدت با دیگر ادیان ابراهیمی و سپس وحدت با ادیان غیر ابراهیمی و بیش از آن، وحدت با آنان که هیچ دینی ندارند چه بوده است؟
گرچه در نگاه نخست گویی آیهی «إن الدین عند الله الإسلام (۳:۱۹)» میگوید محمد(ص) تنها آئین پیروان خودش را پذیرفتنی میدانسته است، اما شواهدی از نخستین سدههای اسلامی[۱] تا امروز وجود دارد که این برداشت را دگرگون میکند. چگونه؟ چون وصف «مسلمان» در قرآن علاوه بر پیروان محمد(ص) برای پیروان موسی (۷:۱۲۶)، عیسی (۳:۵۲)، ابراهیم (۲:۱۳۲) و… هم به کار رفته است. این نشان میدهد مسلمانی که ما میگوییم با مسلمان قرآن دو چیزند. مفسران به این «اسلامِ» گستردهتر، میگویند اسلام بالمعنی الأعم (در این یادداشت هم از این پس به مسلمانان بالمعنی الأخص میگویم محمدیان و مسلمان تنها را در معنای فراگیر آن به کار میبندم). از سوی دیگر، امروز محمدیان دین محمد(ص) را تازهترین «بهروزرسانی» دین از سوی خدا میدانند، که در قیاسی پنهان این ترجیح را با خود به همراه دارد که همیشه باید آخرین آپدیت را نصب کنیم! با این حال، در آیات شناختهشدهای مانند ۲:۶۲ و ۳:۱۱۳-۱۱۴ و ۵:۴۷ قرآن از جایگاه بلند پیروان دینهای ابراهیمی غیرمحمدی در هنگام حضور محمد(ص) سخن گفته است. گویا گونهگونی ادیان ابراهیمی تنها به زمان ربط ندارد و عواملی مانند زبان، داستانها و جغرافیا هم در کارآمد بودن یک دین برای پیروان خودش بسیار نقشآفرین است؛ برای نمونه یک مسیحی مؤمن و متقی، که ایمان و تقوایش در ۳:۱۱۴ از سوی قرآن پذیرفته شده است، چون از کودکی با زبان، داستانها و فرهنگ مسیحی بزرگ شده است، از دل آنهاست که میتواند به پارسایی و زندگی گوارا دست یابد. تا اینجا به نظر میآید محمد(ص) پیروان ادیان ابراهیمی را به تغییر کیش فرا نمیخوانده است بلکه از آنان میخواسته در دین خود ژرف شوند تا به مقام ایمان و تقوا برسند. یعنی کثرت درون ادیان ابراهیمی، دست کم برای خود محمد(ص)، چیزی پذیرفتهشده بوده است و به پیروانش برای نمونه در ۴:۱۲۳ هشدار میدهد گمان نکنند آنان را به باغهای شادکامی راه هست اما اهل کتاب را راهی نیست.
میرسیم به ادیان غیر ابراهیمی و بیدینان! شواهد قرآنی و غیر قرآنی نشان میدهند که در آغازین دورههای فراخوان قرآن، محمد(ص) به «عبادة الرّب» یعنی بندگی آن پروردگار فرا میخوانده است. در دورههای نخست فراخوان محمد(ص) کمتر نامی از «الرحمن» و «الله» وجود دارد بلکه نام رایج خدا «الرّب» است. «ربّ» چیز عجیبی نیست. همه شنیدهاید که پدربزرگ محمد(ص) در آن داستان معروف گفت «أنا ربّ الإبل و للبيت ربّ». همچنین عرب به زن خانهدار میگوید «ربّة البيت». «ربّ» همان خانهدار جهان است، همو که جهان را میدارد. محمد(ص) میگوید به جهاندار دل ببندید و همآفریدگار باشید. این فراخوانی گردآورنده است. مانند زمانی که بگوییم «هممیهن باشید». در هممیهن بودن، «میهن» چتری فراگیر است که همه زیر آن جا میگیریم. «الرّب» نیز همان است. این یعنی برای محمد(ص) دست کم در دوران مکه، کثرت چیزی پذیرفتهشده بوده و چندان جنبهی خداشناختی و تمایزبخش نداشته است. بیشتر فراخوانی بوده برای گرد آمدن زیر چتر فراگیر «همآفریدگاری». (مطالعه بیشتر)
همچنین اینجا میتوانیم دربارهی پذیرش کثرت میان همهی آدمیان، خوانشهایی از دو دسته از آیات دیگر را شاهد بیاوریم. نخستین این شواهد داستان آفرینش آدم است که بیش از ده بار در قرآن از آن یاد شده و هر بار گفته شده است که آدمیان در خود نفخهای از خداوند را به امانت دارند. یکی از مهمترین کارکردهایی که میتوانیم برای این داستان قائل شویم، حرمتبخشی به تک تک انسانهاست. هیچ جای قرآن نیامده است که روح دمیدهشدهی الهی از جان کسی پیش از مرگ خارج شده باشد. این یعنی انسانها تا زمانی که زندهاند حامل دم خداوندی هستند و چه چیز بیش از این شایستهی احترام و حفظ حریم است؟
دومین آیه، آیهی مشهور «فطرت» است که خوانش رایج مفسران از آن، فرض گرفتن سرشتی یگانه برای همهی آدمیان است. چه این فرض درست باشد و چه نباشد و انسانها گوهری تماما هممانند درون خود داشته یا نداشته باشند، «فطرت» آدمیان بیگمان شامل بخشهایی کاملا متکثر نیز هست و دلیلی وجود ندارد که آیهی «فطرت» شامل مشترکات بشود اما شامل کثرات نشود. (مطالعهی بیشتر)
[ادامهی یادداشت در بخش دوم]
BY یادداشتهای قرآنی
Share with your friend now:
tgoop.com/quranicfragments/357