Telegram Web
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در روزهای آخر اسفند ...
کوچ بنفشه های مهاجر زیباست ...

در نیم روز روشن اسفند ..
وقتی بنفشه ها را از سایه های سرد ...
در اطلس شمیم بهاران با خاک و ریشه ..
میهن سیارشان_ در جعبه های کوچک چوبی..
در گوشه خیابان، می آورند ..
جوی هزاز زمزمه در من می جوشد ..

ای کاش…
ای کاش ...
آدمی وطنش را مثل بنفشه ها
(در جعبه های خاک) یک روز می توانست ..
همراه خویشتن ببرد هر کجا که خواست ...
در روشنای باران در آفتاب پاک ..


#محمدرضا_شفیعی‌کدکنی
#فرهاد_مهرداد

https://www.tgoop.com/mokatebat2
چشم‌ها پرسش بی‌پاسخ حیرانی‌ها
دست‌ها تشنهٔ تقسیم فراوانی‌ها

با گل زخم، سر راه تو آذین بستیم
داغ‌های دل ما جای چراغانی‌ها

حالیا دست كریم تو برای دل ما
سرپناهی‌ست در این بی‌سر و سامانی‌ها

وقت آن شد كه به گل حكم شكفتن بدهی
ای سرانگشت تو آغاز گل‌افشانی‌ها

فصل تقسیم گل و گندم و لبخند رسید
فصل تقسیم غزل‌ها و غزل‌خوانی‌ها

سایهٔ امن كسای تو مرا بر سر، بس
تا پناهم دهد از وحشت عریانی‌ها

چشم تو لایحهٔ روشن آغاز #بهار
طرح لبخند تو پایان پریشانی‌ها

#قیصر_امین‌_پور

https://www.tgoop.com/mokatebat2
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
نام های نیکوی پروردگار - اسماءالحسنی - با زبان شیوای فارسی

https://www.tgoop.com/mokatebat2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎧بشنوید/ نوروز - همایون شجریان/

ترانه و شعر آهنگ نوروز همایون شجریان و سهراب پورناظری

تصنیف نوروز اثر همایون شجریان که در میانه ی آلبوم ایران من ارائه شده با شعری از اسحاق انور با آهنگی که اقتباسی است از ملودی کردی «لیبلی گلی» خلق شده است.

در این آهنگ ایرانی حال و هوای نوروز در قالب شعر و موسیقی ترسیم می شود.

نورزتان پیروز🌺🍀
https://www.tgoop.com/mokatebat2
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
قطعه《مریم مریم》

با اجرای استاد #فرج_علی‌پور
موسیقی فولکلوریک #لکی

موسیقی لکی ۱۳ مقام فولکلور سور دارد که هر مقام داری سکبهای مختلفی است (سوزه سوزه، زنگی زنگی، پاپی سلیمونی، بئنا بئنا، آمان گلیا، هی لاو، هر بزازکی،هاری لاو، لرزم لرزانه، گورجی،شیرنی سوزه، مریم مریم)

مریم تاحالا هیچوقت سربندتو
به این خوبی نبسته بودی
انگار یه دسته گل به روش بستی
آی من از خدا تو رو میخوام
بیا بریم امامزاده شاهزاده محمد
تو گل باغی مریم،
سربند کج و گلباغی فدای قد و بالات بشم
روزی چهار بار صبح و ظهر و عصر و شب
مریم نور چشمانم
من از خدا تو را می‌خوام

https://www.tgoop.com/mokatebat2
اردیبهشت
اینقدر این دخترک لوس بهار
را پر رویش
نکنید
در گوشش از عشق و عاشقی هایتان نگویید
اینقدر عطر بهار نارنج میان موهای از شال در امده اش نریزید
این هم از دستمان می رود
باز ما می مانیم و...
یک فصل امتحان های نداده
و بوسه های تسویه نشده
میان جزوه های نخوانده...

#غزل_چاووش

https://www.tgoop.com/mokatebat2

بر سر سجاده می‌افتاد چشمم تا به می
شیشه‌ی مِی با دهان باز می‌پرسید : کی؟

کاش از اول بر در میخانه می‌خواندم نماز
حیف از آن عمری که شد در گوشهٔ محراب طی

نالهٔ جانسوز من بود آنچه می‌‌آمد به گوش
آه من بود آنچه یکدم زیر لب می‌خواند نی

کاش با ساقی حسابم پاک می شد ، سال‌هاست
او به من جامی بدهکار است و من جانی به وی

من خطایی کمتر از بخشایشت دارم ، ببخش
با توام ای یار ! ای غمخوار ! ای بسیار ! ای ...

#فاضل_نظری

https://www.tgoop.com/mokatebat2
ایرانی که #فردوسی پاس داشت


فردوسی با سرودن شاهنامه، ایران نو را به ایران کهن پیوسته است. اگر فردوسی نمی‌بود و در یکی از باریک‌ترین و دشوارترین روزگاران تاریخ ایران سر برنمی‌افراشت، می‌توانم گفت که شاید امروز ایرانی در جغرافیای جهان ديده نمی‌شد. در واقع او ایران نو را پایه ریخت؛ چون فردوسی در روزگاری می‌زیست که ایران پاره‌پاره شده بود و سرزمینی که به چنین سرنوشتی دچار می‌آید، بیم آن می‌رود که از هم بپاشد. بنابراین در پاسخ به این‌که چرا ایران ماند، می‌توان گفت چون فردوسی سربرآورد.
درست است که فردوسی شهریار و شاهنشاه نبود، اما هنرمندی سخنور بود که با نیرویی برتر از زمین یعنی با فرهنگ و هنر، جغرافیای زمینی و مرزی ایران را از فروپاشی رهانید؛ چرا که در آن زمان رشته‌های پیشین پاره شده بود و ایران به ده‌ها سرزمین گسیخته شده بود، سرزمین‌هایی را که با یکدیگر پیوندی نداشتند، فردوسی با رشته‌ی نیرومندتر و استوارتر، یعنی سخن خود و شاهنامه ایرانیان را به یکدیگر پیوست.
فردوسی تنها فرهنگ و زبان ایران را از گزند گران و آسیبی که آواروار به این کشور فروافتاده بود نرهانید، بلکه ایران مرزی و جغرافیایی را هم پاسداشت، در زنهار هنر خویش گرفت و دگربار پیوند ایران یکپارچه را در فرهنگ اندیشه و هنر با ایران کهن زنده کرد.


#میرجلال_الدین_کزازی
#روز_فردوسی

https://www.tgoop.com/mokatebat2
گر می نخوری طعنه مزن مستان را
بنیاد مکن تو حیله و دستان را

تو غره بدان مشو که می می‌نخوری
صد لقمه خوری که می غلام است آن را

#خیام_نیشابوری

۲۸ اردیبهشت، روز بزرگداشت #خیّام

https://www.tgoop.com/mokatebat2
واژه‌های غلط‌انداز

آسانسور ربطی به آسان و سُر خوردن ندارد.
آفتابه ربطی به آفتاب ندارد.
بیمار ربطی به مار ندارد.
خدا ربطی به خود و آمدن ندارد.
خفقان ربطی به خفه و خفگی ندارد.
دوقلو ربطی به عددِ دو ندارد.
سپاس ربطی به سه و پاس ندارد.
سَنکوپ ربطی به سنگ ندارد.
شیشلیک ربطی به عددِ شیش ندارد.
ضرب‌الاجل ربطی به عجله ندارد.
طوطی ربطی به توت ندارد.
مادرقحبه ربطی به قهوه ندارد.
مدهوش ربطی به هوش و بی‌هوش ندارد.

#دکتربهروزصفرزاده

https://www.tgoop.com/mokatebat2
Forwarded from چراغِ روشن (کاروند)
این‌که شکایت می‌کنند که جوانانِ درس‌خواندهٔ ما از نوشتنِ یک نامه به فلان اداره ناتوانند؛ این گناهِ این جوانان نیست که زبان جعلی و پُرپیچ و تابِ اهل اداره را نمی‌دانند و اصطلاحاتِ «توقیراً ایفاد می‌گردد» یا «متعاقباً ارسال می‌گردد»، یا «تحقیقات به عمل آورید» و بسياری چیزهای بدتر از این را نمی‌شناسند؛ چون این زبان رابطه‌ای با بستر طبیعی زبان؛ یعنی زبان گفتار، ندارد و زبانی‌ست جعلی که تنها جعل‌کنندگانش آن را می‌فهمند (اگر که بفهمند)‌! زبانی که در آن یک فعل درست و به‌جا کمتر به‌کار برده می‌شود.

جوانی که می‌خواهد یک نامه بنویسد عادت ندارد که به خاستگاه طبیعی و سادهٔ زبان؛ یعنی زبان گفتار، روی کند؛ یعنی آن‌چه را که به آسانی و به سادگی به ذهنش می‌رسد، بنویسد، بلکه آموخته است که هنگام نوشتن باید به دنبال عبارت‌های غريب و قالبی و جعلی بگردد و این‌جاست که او همچنان درمی‌ماند!


بازاندیشی زبان فارسی، داریوش آشوری،
ص ۱۴-۱۵

https://www.tgoop.com/Naglemaani
هر کجا مرز کشیدند، شما پُل بزنید
حرف تهران و سمرقند و سرپل بزنید

هر که از جنگ سخن گفت بخندید بر او
حرف از پنجرۀ رو به تحمل بزنید

نه بگویید، به بت‌های سیاسی نه، نه!
روی گور همۀ تفرقه‌ها گل بزنید

مشتی از خاک بخارا و گِل از نیشابور
با هم آرید و به مخروبۀ کابُل بزنید

دخترانِ قفس افتادۀ پامیرِ عزیز
گُلی از باغ خراسان به دو کاکُل بزنید

جام از بلخ بیارید و شراب از شیراز
مستیِ هر دو جهان را به تغزّل بزنید

هر کجا مرز، ببخشید که تکرار آمد
فرض با این که کشیدند، دو تا پُل بزنید

https://www.tgoop.com/mokatebat2
هرچه دارم یا ندارم هیچ هیچ
ابر پر بارم ، نبارم هیچ هیچ

از تهی سرشار و از خالی پرم
چون حبابی هرچه دارم هیچ هیچ

عهد بستم با تو از عهد قدیم
آن همه قول و قرارم هیچ هیچ

هرچه بودم با تو بودم آن همه
آنچه اینک در شمارم هیچ هیچ

رو به روی آفتاب روی تو
ذره ام ، گردم ، غبارم ، هیچ هیچ

برگهایی پاره از تقویم پار
کهنه و بی اعتبارم ، هیچ هیچ

هیچ اگر گفتم جوابم هیچ بود
ناله ای در کوهسارم ، هیچ هیچ

#قیصر_امین‌پور
https://www.tgoop.com/mokatebat2
کی گفتمت که خشتِ سَرا از طلا مکن؟
گفتم سرای خلق چو ویرانه‌ها مکن

کی گفتمت که کار مکُن بر مراد دل؟
گفتم تو هم مراد کسی زیر پا مکن

کی گفتمت که دور ز عیش و سُرور باش؟
گفتم سُرور و عیش کسی را عزا مکن

کی گفتمت که لذت دنیا بِنه ز دست؟
گفتم ثبات نیست بر  او  اِتّکا مکن

کی گفتمت که نام خدا بر زبان مبر؟
گفتم جفا به خلق به نام خدا مکن

کی گفتمت که عهد به‌جا آر یا میار؟
گفتم اگر وفا ننمودی جفا مکن

کی گفتمت که دل ندهی بر جهان دون؟
گفتم تو داده‌ای به‌ جهان دل، ریا مکن

کی گفتمت که بهر کسان رازدار باش؟
گفتم ز خلق، عیبِ نهان برملا مکن

کی گفتمت که پند یغما به گوش گیر؟
گفتم که گوش بر سخن ناروا مکن


یغمای نیشابوری

https://www.tgoop.com/Naglemaani

https://www.tgoop.com/mokatebat2
🌍 انواع نام‌های اختصاری رایج :

۱. شابک: شماره استاندارد بین المللی کتاب
۲. حماس : حرکت مقاومت اسلامی
۳. توانیر : تولید و انتقال نیرو
۴. سمپاد : سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان
۵. ساف :سازمان آزادی بخش فلسطین
۶. نزاجا :  نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران
۷. نهاجا : نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران
۸. هما: هواپیمایی ملی ایران
۹. هوا نیروز : هوا پیمایی نیروی زمینی
۱۰. نداجا : نیروی دریایی جمهوری اسلامی ایران
۱۱. اتکا : اداره تدارکات کادر (کارکنان ) ارتش
۱۲. امکان : اتحادیه مرکزی تعاونی‌های
مصرف  کارگران ایران
۱۳. پ.ت.ت : پست و تلگراف و تلفن
۱۴. رافع : رشد استعداد های فرزندان علی (ع)
۱۵. رجا : راه آهن جمهوری اسلامی ایران
۱۶. سمت : سازمان مطالعه و تدوین کتب
علوم انسانی دانشگاه‌ها
۱۷. س ج اا : سیمای جمهوری اسلامی ایران
۱۸. آ و پ : آموزش و پرورش
۱۹. صها : صنایع هوایی ایران
۲۰. کاچیران : کارخانجات چرخ خیاطی ایران
۲۱. ماجد : مؤسسه انتشارات جهاد دانشگاهی
۲۳. ساج : سیستم اطلاعات جغرافیایی
۲۴. فیپا : فهرست نویسی پیش از انتشار
۲۵. اوپک : سازمان کشورهای صادر کننده نفت
۲۶. فائو : سازمان خواربار کشاورزی جهان
۲۷. ناتو : سازمان پیمان آتلانتیک

https://www.tgoop.com/mokatebat2

از صلح می‌گویند یا از جنگ می‌خوانند؟!
دیوانه‌ها آواز بی‌آهنگ می‌خوانند

گاهی قناری‌ها اگر در باغ هم باشند
مانند مرغان قفس دل‌تنگ می‌خوانند

کنج قفس می‌میرم و این خلق بازرگان
چون قصه‌ها مرگ مرا نیرنگ می‌دانند

روزی همین مردم که سنگم می‌زنند از رشک
نام مرا با اشک روی سنگ می‌خوانند

این ماهی افتاده در تنگ تماشا را
پس کی به آن دریای آبی‌رنگ می‌خوانند

#فاضل_نظری
https://www.tgoop.com/mokatebat2
عاشق که نباشی، پاییز، وصله‌ی ناجور فصل‌هاست...
پاییز را باید عاشق بود، که این صبح‌های ابری و سرد، بدون دوست داشتن کسی، نمی‌چسبد.
که این غروب‌های نارنجی و زرد، بدون خواستن و فکر کردن به کسی، نمی‌چسبد.
پاییز را باید عاشق بود، که اگر نباشی؛ باران‌های بی‌امان و خش خش برگ‌ها، دمار از روزگار تنهایی‌ات در می‌آورند.
که چای داغ عصرهای سرد پاییزت را چگونه می‌نوشی بدون حضور و حرف‌های کسی؟
که چگونه حال و هوای پاییز را طاقت می‌آوری؟
که چگونه می‌‌خوابی؟ که چگونه بیدار می‌شوی؟ بی عشق؟
پاییز را باید عاشق بود،
که آدم‌های بدون عشق،
وصله‌های ناجور پاییزند...

#نرگس_صرافیان_طوفان

https://www.tgoop.com/mokatebat2
۸ آبان، سالگشت درگذشت شعرِ معاصر، قیصر امین پور

«قیصر نور چشم من بود.»

قیصر، نور چشم من بود. قیصر امین‌پور، شاعر جوانمرد، گوینده اهل درد، مرد غم‌های سنگین، جوان‌مرد روزگار غم و شادی، ستایشگر حریت و آزادی.
او را چنان که بود من نشناختم. دیگران آن گوهر گرانسنگ، آن گوینده مروّت‌آهنگ را چگونه شناخته‌اند؟
ستایش‌گر نبود. اگر ستایش‌گر بود، ستایش‌گر دردهای مردسوز و جوانمردساز خود بود قیصر، قیصر بود و شعرش فریاد دردناک از دردهای جوانمرد‌سوز و آزادی‌کش. قدرت‌ستا نبود و صاحب‌قدرتی بود که بر وسوسه قدرت‌ستایی هماره پیروز بود. سرافراز، سربلند، پرافتخار و دردمند، گلیم مروّت، قناعت و مناعت خود را از گرداب زهرآلود مردم‌کشان و مدیحت‌پسندان دور داشت. شعر در او می‌جوشید و او میان غلیان ذوق و طبع و فطرت می‌خروشید.
امین‌پور آن بود که بود. مرد بود. همّت والا و طبع توانا داشت و شخصیت جوانمردی و آزادگی عزیز و گران‌بهای خود را پاک و منزه نگه داشت و دامن پاک، نیالوده به کمر زد، روی برتافت و به دیار باقی شتافت.

گر فرخی بمرد چرا عنصری نمرد
پیری بماند دیر و جوانی برفت زود

#مظاهر_مصفا

https://www.tgoop.com/mokatebat2
💯1
حمید مصدق، معشوقی داشته و به وصال هم نمی رسند.
پس از ۲۰سال معشوق خود را به صورت اتفاقی می بیند و می بیند و این شعر را می سراید:


دیدم او را آه بعد از بیست سال
گفتم: این خود اوست، یا نه، دیگری ست
چیزكی از او در بود و نبود
گفتم:این زن اوست؟ یعنی آن پری‌ست؟

هر دو تن دزدیده و حیران نگاه
سوی هم كردیم و حیرانتر شدیم
هر دو شاید با گذشت روزگار
در كف باد خزان پرپر شدیم

از فروشنده كتابی را خرید
بعد از آن اهنگ رفتن ساز كرد
خواست تا بیرون رود بی اعتنا
دست من در را برایش باز كرد

عمر من بود او كه از پیشم گذشت
رفت و در انبوه مردم گم شد او
باز هم مضمون شعری تازه گشت
باز هم افسانه‌ی مردم شد او...

#حمید_مصدق

https://www.tgoop.com/mokatebat2
🔥2
2025/10/21 11:01:20
Back to Top
HTML Embed Code: