tgoop.com/mokatebat2/2104
Create:
Last Update:
Last Update:
حمید مصدق، معشوقی داشته و به وصال هم نمی رسند.
پس از ۲۰سال معشوق خود را به صورت اتفاقی می بیند و می بیند و این شعر را می سراید:
دیدم او را آه بعد از بیست سال
گفتم: این خود اوست، یا نه، دیگری ست
چیزكی از او در بود و نبود
گفتم:این زن اوست؟ یعنی آن پریست؟
هر دو تن دزدیده و حیران نگاه
سوی هم كردیم و حیرانتر شدیم
هر دو شاید با گذشت روزگار
در كف باد خزان پرپر شدیم
از فروشنده كتابی را خرید
بعد از آن اهنگ رفتن ساز كرد
خواست تا بیرون رود بی اعتنا
دست من در را برایش باز كرد
عمر من بود او كه از پیشم گذشت
رفت و در انبوه مردم گم شد او
باز هم مضمون شعری تازه گشت
باز هم افسانهی مردم شد او...
#حمید_مصدق
https://www.tgoop.com/mokatebat2
BY مکاتبات رسمی و غیر رسمی
Share with your friend now:
tgoop.com/mokatebat2/2104