tgoop.com/ktabdansh/4496
Last Update:
...
فردا صبح باید او را به روستای
تنگی ببری. مردک مثل تو قوی است
و از این بیستکیلومتر راه نمیترسد.
بعد، دیگر کاری نداری. دوباره به
سراغ زندگی راحت و شاگردانت
برمیگردی.
صدای سمزدن و شیهه اسب از
پشت دیوار بهگوش میرسید.
دارُ از پنجره نگاه میکرد. مطمئنأ
هوا داشت روشن میشد و روی
فلات پر برف نوری گسترش مییافت.
وقتی تمام برفها آب میشد،
خورشید دوباره فرمانروائی میکرد
و یکبار دیگر دشتهای سنگی را
میسوزاند. آسمانِ همواره یکسان،
دوباره روزهای پیاپی، روشنایی
خشکی را بر گستره خلوتی که در
آن هیچ چیز حضور انسان را
یادآور نمیشد، فرومیریخت. دارُ
بهسوی بالدوسکی سر برگرداند و
گفت:
- بگو ببینم، چکار کرده؟
و پیش از آنکه ژاندارم دهانش را
باز کند ، پرسید:
- فرانسه بلد است؟
- نه حتی یک کلمه بلد نیست. از یک
ماه پیش دنبالش میگشتیم اما
قایمش کرده بودند. پسرعمویش را
کشته است.
- مخالف ماست؟
- فکر نمیکنم. ولی آدم چه میداند.
- چرا پسرعمویش را کشته؟
- مسائل خانوادگی، من اینطور فکر
میکنم. ظاهرآ یکی از آنها غلاتی
به دیگری بدهکار بوده. خیلی مشخص
نیست. بههرصورت با یک ضربه
چاقو او را کشته. میدانی، درست
مثل یک گوسفند، پخ !
بالدوسکی گذر تیغهای از روی گلو
را با حرکتی تقلید کرد و مرد عرب
که توجهاش جلب شده بود، با نوعی
نگرانی به او نگاه میکرد. خشمش
ناگهان نسبت به آن مرد، نسبت به
همهٔ آدمها با شرارتهای زشت،
کینههای پایانناپذیر و خونخواری
دیوانهوارشان بر وجود دارُ چیره
شد. اما کتری روی بخاری قلقل
میکرد. برای بالدوسکی چای ریخت،
تردید کرد، سپس دوباره به مرد عرب
چای داد. عرب برای دومین بار چای
را با ولع سر کشید. وقتی دستهایش
را بالا برد، جبهاش اندکی کنار رفت
و آموزگار سینهٔ لاغر و عضلاتیاش
را دید. بالدوسکی گفت:
- متشکرم پسر، حالا باید بروم.
بلند شد و درحالیکه ریسمانی از
جیب بیرون میکشید، بهطرف
مرد عرب رفت. دارُ با خشونت
پرسید:
- چکار میکنی؟
- ژاندارم پیر حیرتزده، طناب را
به او نشان داد، سپس تردید کرد:
- هر طور که میل توست. مطمئنأ
اسلحه داری؟
- تفنگ شکاریم هست.
- کجا؟
- در چمدان.
- بهتر است تفنگ را نزدیک
تختخوابت بگذاری.
- چرا؟ من که از چیزی نمیترسم.
- پسر، تو دیوانهای. اگر شورش کنند،
هیچکس در امان نمیماند.
خشک و تر را باهم میسوزانند.
داستانهای کوتاه
○□ مهمان
✍ آلبر کامو
ادامه دارد
...📚🌟🖊
BY کتاب دانش
Share with your friend now:
tgoop.com/ktabdansh/4496