KTABDANSH Telegram 4450
کتاب دانش
.... داستان‌های کوتاه مردک بازنشسته روبر که از حسرت منقلب شده بود گفت: - ای بابا، یک‌کمی زیاده‌روی می‌کند... پنتور جوابی نداد. به لاگریژ غبطه می‌خورد. لاگریژ خیز برداشت، دوید و مثل بازی‌‌ِ جفتک- چارکش، پاها به دو طرف، با یک پرش روی قوزِ پیرمرد جا…
....

داستان‌های کوتاه
□ مهمان
آلبر کامو

2 -

از کلاس درس سرد و خالی گذشت.
روی تابلوی سیاه، چهار رودخانهٔ
فرانسه که با گچ‌هایی به چهار رنگ
مختلف ترسیم شده بودند از سه
روز پیش به‌سوی مصب‌شان جریان
داشتند.
پس از هشت ماه خشکی، بی‌آنکه
باران دوره‌ای بینابینی ایجاد کند،
در نيمه اکتبر، ناگهان برف باریده
بود.‌ بیست شاگردی که در دهکده‌های
گوشه و کنار فلات زندگی می‌کردند،
دیگر به مدرسه نمی‌آمدند.

همه منتظر هوای مساعد بودند.
دارُ " از آن پس فقط تنها اتاقی
را گرم می‌کرد که مسکنش بود
در مجاورت کلاس قرار داشت و
رو به بحش شرقی فلات باز می‌شد.
پنجره‌ای نیز مانند پنجرهٔ کلاس رو
به جنوب مشرف بود.
از آن سمت مدرسه در چندکیلومتری
محلی قرار داشت که سرازیری
فلات شروع می‌شد و به‌سوی جنوب
پیش می‌رفت.
وقتی هوا باز و روشن بود، حجم
بنفش رنگ سلسله جبال کوهستانی،
جایی که منطقهٔ بیابانی آغاز می‌شد،
کم و بیش قابل رؤیت بود.
دارُ " کمی گرم شد و دوباره به کنار
پنجره‌ای رفت که اولین بار دو مرد
را از آنجا دیده بود.
دیگر دیده نمی‌شدند. پس به راه
تنگ سرازیری رسیده بود. آسمان
رنگ پریده بود. بارش برف در
طول شب، بند آمده بود. صبح در
روشنایی تیره رنگی طلوع کرده
بود که با بالا رفتن سقف ابرها
به‌تدریج اندکی بیشتر شده بود.

ساعت دو بعدازظهر، به‌نظر می‌رسید
که روز تازه شروع شده است.
اما وضع بهتر از سه روزی بود که
برف سنگین درمیان تاریکی‌های
مداوم می‌بارید و با خیزش بادی
که می‌آمد درِ دولایه کلاس را
می‌لرزاند.
دارُ " آن روزها ساعتی طولانی در
اتاقش انتظار می‌کشید و فقط
برای رفتن به زیر سایبان، مراقبت
از مرغ‌ها و برداشت از ذخایر زغال،
اتاقش را ترک می‌کرد.
خوشبختانه وانت تاجید " نزدیک‌ترین
دهکده شمالی دو روز پیش آذوقه
آورده بود و چهل و هشت ساعت
بعد برمی‌گشت. وانگهی با کیسه‌های
گندمی که اتاق کوچک را پر می‌کرد
و اداره به‌عنوان ذخیره به او داده
بود تا بین شاگردانی که
خانواده‌هایشان قربانی خشکسالی
بودند، پخش کند.
امکان مقابله با هرنوع محاصره‌ای
وجود داشت.

در حقیقت همهٔ آن‌ها چون فقیر
بودند، با بدبختی دست و پنجه نرم
می‌کردند.
دارُ هر روز سهمی بین بچه‌ها پخش
می‌کرد.
می‌دانست که در این روزهای سخت
بچه‌ها کمبود جیرهٔ روزانه را
احساس کرده‌اند.
شاید امشب یکی از پدرها یا برادران
بزرگ می‌آمد و می‌توانست مایحتاج
گندم‌شان را تأمین کند.

ادامه دارد

...📚🌟🖊
2👍2



tgoop.com/ktabdansh/4450
Create:
Last Update:

....

داستان‌های کوتاه
□ مهمان
آلبر کامو

2 -

از کلاس درس سرد و خالی گذشت.
روی تابلوی سیاه، چهار رودخانهٔ
فرانسه که با گچ‌هایی به چهار رنگ
مختلف ترسیم شده بودند از سه
روز پیش به‌سوی مصب‌شان جریان
داشتند.
پس از هشت ماه خشکی، بی‌آنکه
باران دوره‌ای بینابینی ایجاد کند،
در نيمه اکتبر، ناگهان برف باریده
بود.‌ بیست شاگردی که در دهکده‌های
گوشه و کنار فلات زندگی می‌کردند،
دیگر به مدرسه نمی‌آمدند.

همه منتظر هوای مساعد بودند.
دارُ " از آن پس فقط تنها اتاقی
را گرم می‌کرد که مسکنش بود
در مجاورت کلاس قرار داشت و
رو به بحش شرقی فلات باز می‌شد.
پنجره‌ای نیز مانند پنجرهٔ کلاس رو
به جنوب مشرف بود.
از آن سمت مدرسه در چندکیلومتری
محلی قرار داشت که سرازیری
فلات شروع می‌شد و به‌سوی جنوب
پیش می‌رفت.
وقتی هوا باز و روشن بود، حجم
بنفش رنگ سلسله جبال کوهستانی،
جایی که منطقهٔ بیابانی آغاز می‌شد،
کم و بیش قابل رؤیت بود.
دارُ " کمی گرم شد و دوباره به کنار
پنجره‌ای رفت که اولین بار دو مرد
را از آنجا دیده بود.
دیگر دیده نمی‌شدند. پس به راه
تنگ سرازیری رسیده بود. آسمان
رنگ پریده بود. بارش برف در
طول شب، بند آمده بود. صبح در
روشنایی تیره رنگی طلوع کرده
بود که با بالا رفتن سقف ابرها
به‌تدریج اندکی بیشتر شده بود.

ساعت دو بعدازظهر، به‌نظر می‌رسید
که روز تازه شروع شده است.
اما وضع بهتر از سه روزی بود که
برف سنگین درمیان تاریکی‌های
مداوم می‌بارید و با خیزش بادی
که می‌آمد درِ دولایه کلاس را
می‌لرزاند.
دارُ " آن روزها ساعتی طولانی در
اتاقش انتظار می‌کشید و فقط
برای رفتن به زیر سایبان، مراقبت
از مرغ‌ها و برداشت از ذخایر زغال،
اتاقش را ترک می‌کرد.
خوشبختانه وانت تاجید " نزدیک‌ترین
دهکده شمالی دو روز پیش آذوقه
آورده بود و چهل و هشت ساعت
بعد برمی‌گشت. وانگهی با کیسه‌های
گندمی که اتاق کوچک را پر می‌کرد
و اداره به‌عنوان ذخیره به او داده
بود تا بین شاگردانی که
خانواده‌هایشان قربانی خشکسالی
بودند، پخش کند.
امکان مقابله با هرنوع محاصره‌ای
وجود داشت.

در حقیقت همهٔ آن‌ها چون فقیر
بودند، با بدبختی دست و پنجه نرم
می‌کردند.
دارُ هر روز سهمی بین بچه‌ها پخش
می‌کرد.
می‌دانست که در این روزهای سخت
بچه‌ها کمبود جیرهٔ روزانه را
احساس کرده‌اند.
شاید امشب یکی از پدرها یا برادران
بزرگ می‌آمد و می‌توانست مایحتاج
گندم‌شان را تأمین کند.

ادامه دارد

...📚🌟🖊

BY کتاب دانش


Share with your friend now:
tgoop.com/ktabdansh/4450

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

Hashtags Telegram Android app: Open the chats list, click the menu icon and select “New Channel.” The SUCK Channel on Telegram, with a message saying some content has been removed by the police. Photo: Telegram screenshot. During a meeting with the president of the Supreme Electoral Court (TSE) on June 6, Telegram's Vice President Ilya Perekopsky announced the initiatives. According to the executive, Brazil is the first country in the world where Telegram is introducing the features, which could be expanded to other countries facing threats to democracy through the dissemination of false content. Joined by Telegram's representative in Brazil, Alan Campos, Perekopsky noted the platform was unable to cater to some of the TSE requests due to the company's operational setup. But Perekopsky added that these requests could be studied for future implementation.
from us


Telegram کتاب دانش
FROM American