KTABDANSH Telegram 4369
کتاب دانش
.... داستان‌های کوتاه 📖 بی‌اعتنا برایش نامه نوشت، چهار روز بی‌جواب ماند، سپس نامه‌ای رسید که به‌چشم هرکس دیگر پرمهر و محبت می‌نمود. اما مادلن را به ورطهٔ ناامیدی کشاند. نوشته بود: حال مادرم بهتر است. سه هفتهٔ دیگر عازم سفر می‌شوم، تا آن زمان زندگی…
....



داستان‌های کوتاه
📖 بی‌اعتنا


حتی نمی‌تواند نیم‌نگاهی به آن‌ها
بیندازد.
زندگی او ، سرگرمی‌ها و مشغولیت‌های
فکری‌اش جای دیگری‌ست.
در گذشته، کسانی‌که ا‌و را
نمی‌شناختند می‌گفتند که با طبع
ظریفی که دارد،
عشقی بزرگ می‌تواند نجاتش بدهد،
اما لازمه‌ی چنین اتفاقی،
قدرت احساس عشق است و
لوپره نمی‌تواند عشق را احساس کند.
پدرش هم همین‌طور بود و اگر
پسرانش این‌طور نباشند به‌این دلیل
است که فرزندی نخواهد داشت.

فردای آن شب، ساعت هشت، به
مادلن خبر دادند که آقای لوپره در
اتاق پذیرایی است‌.
زن وارد شد:
پنجره‌ها باز بود ، چراغ‌ها هنوز
خاموش و لوپره در بالکن انتظارش
را می‌کشید. در فاصله‌ای نه‌چندان
دور ، خانه‌هایی با باغ‌های
پیرامونشان در روشنایی کم‌رنگ
غروب آرمیده بود، دوردست،
خانه‌هایی گویی شرقی و مذهبی
در بیت‌المقدس.
نوری کم‌نظیر و نوازش‌گر به هر
شیء بهایی تازه و کم‌و‌بیش تأثرانگیز
می‌بخشید.
چرخ‌دستی براق میان خیابان تاریک
حالتی رقت‌انگیز داشت و نیز کمی
دورتر، تنه تیره‌رنگ و تازه تاریک
شدهٔ درخت بلوطی را در زیر
شاخ و برگ‌هایی که آخرین اشعه‌های
آفتاب هنوز گرداگردش بودند.در
انتهای خیابان، غروب خورشید
مانند طاق پیروزی مزینی به
پولک‌های زرین زیر سرسبزی
شکوهمند آسمان، سر فرود اورده
بود.
در کنار پنجرهٔ همسایه، سرهایی
خم شده ، گویی در مراسمی آشنا،
کتاب می‌خواندند.

هنگامی‌که مادلن به لوپره نزدیک
می‌شد، احساس کرد که لطافت
آسودهٔ تمام این پدیده‌ها دلش را
می‌شکافد، نرم می‌کند، از
تب‌و‌تاب می‌اندازد و کوشید تا
از گریستن خودداری کند.
با این وصف، لوپره
جذاب‌تر از همیشه، رفتار محبت‌آمیز
و ظریفی با او داشت که تا آن زمان
از خود نشان نداده بود.
سپس به گفتگوی جدی پرداختند
و زن برای نخستین بار هوشمندی
والای او را دریافت.
اگر لوپره در اجتماع مورد پسند
قرار نمی‌گرفت دقیقا به این سبب
بود که حقایقی را جستجو می‌کرد
که فراتر از دید اشخاص ظریف
طبع قرار داشت و حقایق ذهن‌های
متعالی در کرهٔ خاکی،
اشتباهی مسخره است.
وانگهی ملاطفت او به این حقایق
جنبهٔ شاعرانهٔ دلفریبی می‌بخشید
همان‌گونه که خورشید با لطافت،
قله‌های بلند را رنگ می‌کند.

او با مادلن چنان مهربان بود و
چنان از محبت او سپاسگزار ، که
زن جوان احساس کرد هرگز آن‌همه
او را دوست نداشته و چون از
امید عشقی دوسویه چشم‌پوشیده
بود ناگهان با شور و شوق حدس
زد که می‌تواند به صمیمیتی
صرفا دوستانه امیدوار باشد و
به لطف آن روز او را ببیند،
با سرخوشی و شادمانی این برنامه
را با او درمیان گذاشت.
اما لوپره می‌گفت که بسیار گرفتار
است و در طول دوهفته بیش از
یک‌روز آزاد در اختیار ندارد.
مادلن به کفایت عشقش را بیان
کرده بود و اگر مرد مایل بود
می‌توانست به احساس او پی ببرد.
لوپره هرچند خجالتی، اگر
کوچک‌ترین کششی نسبت به او
داشت می‌توانست سخنان
پرمهری، حتی سربسته
به زبان بياورد.

نگاه دردمند زن چنان خیره به او
می‌نگریست که بی‌درنگ آن
سخنان را تمیز می‌داد و آزمندانه
به گوش جان می‌شنید.

ادامه دارد

نویسنده؛ - مارسل_پروست

...📚🌟🖊
8



tgoop.com/ktabdansh/4369
Create:
Last Update:

....



داستان‌های کوتاه
📖 بی‌اعتنا


حتی نمی‌تواند نیم‌نگاهی به آن‌ها
بیندازد.
زندگی او ، سرگرمی‌ها و مشغولیت‌های
فکری‌اش جای دیگری‌ست.
در گذشته، کسانی‌که ا‌و را
نمی‌شناختند می‌گفتند که با طبع
ظریفی که دارد،
عشقی بزرگ می‌تواند نجاتش بدهد،
اما لازمه‌ی چنین اتفاقی،
قدرت احساس عشق است و
لوپره نمی‌تواند عشق را احساس کند.
پدرش هم همین‌طور بود و اگر
پسرانش این‌طور نباشند به‌این دلیل
است که فرزندی نخواهد داشت.

فردای آن شب، ساعت هشت، به
مادلن خبر دادند که آقای لوپره در
اتاق پذیرایی است‌.
زن وارد شد:
پنجره‌ها باز بود ، چراغ‌ها هنوز
خاموش و لوپره در بالکن انتظارش
را می‌کشید. در فاصله‌ای نه‌چندان
دور ، خانه‌هایی با باغ‌های
پیرامونشان در روشنایی کم‌رنگ
غروب آرمیده بود، دوردست،
خانه‌هایی گویی شرقی و مذهبی
در بیت‌المقدس.
نوری کم‌نظیر و نوازش‌گر به هر
شیء بهایی تازه و کم‌و‌بیش تأثرانگیز
می‌بخشید.
چرخ‌دستی براق میان خیابان تاریک
حالتی رقت‌انگیز داشت و نیز کمی
دورتر، تنه تیره‌رنگ و تازه تاریک
شدهٔ درخت بلوطی را در زیر
شاخ و برگ‌هایی که آخرین اشعه‌های
آفتاب هنوز گرداگردش بودند.در
انتهای خیابان، غروب خورشید
مانند طاق پیروزی مزینی به
پولک‌های زرین زیر سرسبزی
شکوهمند آسمان، سر فرود اورده
بود.
در کنار پنجرهٔ همسایه، سرهایی
خم شده ، گویی در مراسمی آشنا،
کتاب می‌خواندند.

هنگامی‌که مادلن به لوپره نزدیک
می‌شد، احساس کرد که لطافت
آسودهٔ تمام این پدیده‌ها دلش را
می‌شکافد، نرم می‌کند، از
تب‌و‌تاب می‌اندازد و کوشید تا
از گریستن خودداری کند.
با این وصف، لوپره
جذاب‌تر از همیشه، رفتار محبت‌آمیز
و ظریفی با او داشت که تا آن زمان
از خود نشان نداده بود.
سپس به گفتگوی جدی پرداختند
و زن برای نخستین بار هوشمندی
والای او را دریافت.
اگر لوپره در اجتماع مورد پسند
قرار نمی‌گرفت دقیقا به این سبب
بود که حقایقی را جستجو می‌کرد
که فراتر از دید اشخاص ظریف
طبع قرار داشت و حقایق ذهن‌های
متعالی در کرهٔ خاکی،
اشتباهی مسخره است.
وانگهی ملاطفت او به این حقایق
جنبهٔ شاعرانهٔ دلفریبی می‌بخشید
همان‌گونه که خورشید با لطافت،
قله‌های بلند را رنگ می‌کند.

او با مادلن چنان مهربان بود و
چنان از محبت او سپاسگزار ، که
زن جوان احساس کرد هرگز آن‌همه
او را دوست نداشته و چون از
امید عشقی دوسویه چشم‌پوشیده
بود ناگهان با شور و شوق حدس
زد که می‌تواند به صمیمیتی
صرفا دوستانه امیدوار باشد و
به لطف آن روز او را ببیند،
با سرخوشی و شادمانی این برنامه
را با او درمیان گذاشت.
اما لوپره می‌گفت که بسیار گرفتار
است و در طول دوهفته بیش از
یک‌روز آزاد در اختیار ندارد.
مادلن به کفایت عشقش را بیان
کرده بود و اگر مرد مایل بود
می‌توانست به احساس او پی ببرد.
لوپره هرچند خجالتی، اگر
کوچک‌ترین کششی نسبت به او
داشت می‌توانست سخنان
پرمهری، حتی سربسته
به زبان بياورد.

نگاه دردمند زن چنان خیره به او
می‌نگریست که بی‌درنگ آن
سخنان را تمیز می‌داد و آزمندانه
به گوش جان می‌شنید.

ادامه دارد

نویسنده؛ - مارسل_پروست

...📚🌟🖊

BY کتاب دانش


Share with your friend now:
tgoop.com/ktabdansh/4369

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

Judge Hui described Ng as inciting others to “commit a massacre” with three posts teaching people to make “toxic chlorine gas bombs,” target police stations, police quarters and the city’s metro stations. This offence was “rather serious,” the court said. As the broader market downturn continues, yelling online has become the crypto trader’s latest coping mechanism after the rise of Goblintown Ethereum NFTs at the end of May and beginning of June, where holders made incoherent groaning sounds and role-played as urine-loving goblin creatures in late-night Twitter Spaces. Your posting frequency depends on the topic of your channel. If you have a news channel, it’s OK to publish new content every day (or even every hour). For other industries, stick with 2-3 large posts a week. A Telegram channel is used for various purposes, from sharing helpful content to implementing a business strategy. In addition, you can use your channel to build and improve your company image, boost your sales, make profits, enhance customer loyalty, and more. When choosing the right name for your Telegram channel, use the language of your target audience. The name must sum up the essence of your channel in 1-3 words. If you’re planning to expand your Telegram audience, it makes sense to incorporate keywords into your name.
from us


Telegram کتاب دانش
FROM American