tgoop.com/ktabdansh/4356
Last Update:
.......
سوختن در آتش خویشتن را
خواهان باش. بیخاکستر شدن
کِی نو تواند شدن؟
✍#فردریش_نیچه
📖 مطالعه قسمت بیست و پنج
عقل میگوید؛ آنجا که زور باشد،
عدد حکمفرما میشود، زیرا او
را نیروی بیشتری است.
آنکس که دعاکردن را آموخت،
نفرینکردن را نیز تعلیم داد.
لعنتیترین، بدنامترین و بدترین :
شهوتپرستی، قدرتطلبی و خودخواهی.
شهوتپرستی، چوب موریانهخورده
است. [ بر افکار و حتی کلمات خودم،
حریم میکشم ]
قدرتطلبی، بیرحمترین عذاب است؛
برای سوختن مردم بهکار میرود.
تواضع ندارد، در رضایت مفسر است؛
یک سعادت حقارتانگیز.
[ کسیکه بیشاز حد صبور است و
تحمل رنج میکند؛ از بردگان است.
خواه در مقابل خدایان، خواه بشر ]
[ تمام حماقت بد و زائد و زیرکانهٔ
کشیشان را ، دانش دروغین مینامند. ]
چنين گفت زرتشت
زبان من، زبان مردم است، دست من،
نه دست احمقان و ابلهان نویسان.
پای من سُم اسب.
روح ثقل من، چون پرندگان.
من در خانهای تنها برای گوش
خودم آواز میخوانم.
شترمرغ تند میدود اما پرواز؟
سبک باش چون پرنده... این است
تعلیم من.
آموختن طریق دوست داشتن نفس،
دستوری برای امروز و فردا نیست.
مشکلترین و آخرین هنرهاست.
در گهوارهایم " نیکوبد " آموزش
میبینیم؛
آری! تحمل زندگی مشکل است.
هنر داشتن یک صدف و یک ظاهر
آراسته و یک کوریِ عاقلانه نیز
محتاج آموختن است.
کشف ادمی مشکل است و
مشکلتر از آن کشف انسان است.
من آنرا که آری و نه آموخته
دوست دارم.
برای من " بادمجان دور قابچینها "
و " چاپلوسان " زنندهترین حیواناتاند.
[ من آموختهام روی همهچیز بدوم،
صعود کنم. ]
این است شریعت من :
هرآنکسکه میخواهد
پرواز کردن بياموزد ابتدا باید
راهرفتن و صعودکردن و
رقصيدن را یاد بگیرد.
" هیچکس پروازکردن را
با پروازکردن نمیآموزد. "
من راه را پرسیدهام؛
با آزمایش آنها، طریق خودم
را یافتهام. این است راه من،
راه شما کدام است؟
چنين گفت زرتشت
آفریننده کسی است که برای
بشر هدفی بیافریند و به زمین،
مفهوم و آیندهای بدهد.
به آنجایی رفتم که " همهشدن "
بهنظرم همچون یک رقص و
بیعاری خدایان جلوه مینمود.
من کلمهٔ" زبرمرد " را شنیدم؛
و پی بردم که بشر، موجودی است
که باید تعالی یابد.
" بشر پل است نه مقصد.
من به او همهٔ آرزوها و تخیلات
خود را که بهصورت تکهتکه
و معما است آموختم.
که چگونه کار کند و تمام گذشتهٔ
خود را باز خرد. - بگوید: / من چنین میخواستم و چنی خواهم ساخت / .
افول و مرگ من در بین مردم خواهم بود.
من خورشید بخشنده را اموختم.
بشر چیزی است که باید تعالی یابد.
حقی را که نتوانی به زور بگیری
تحمل نکن که بهتو داده شود. /
این گفتهٔ شریفی است که
" آنچه زندگی وعده میدهد،
همان وعده را هم، ما به زندگی میدهیم.
چه کم هستند کسانیکه میتوانند
راستگو باشند! چقدر مشکل است
شجاعت بیباک، بیاعتمادی طولانی،
انکار بیرحمانه تنفر و قطع ناگهانی
با گذشته، باهم یکجا جمع شوند!
ولی از چنين بذری است که
حقیقت بهدنیا میآید.
تمام علوم، تاکنون در کنار یک وجدان
ناراحت رشد و نمو یافته است.
ای دانایان، این جدولهای کهنه و
پوسیده را درهمشکنید
و زیر و زبر کنید. بر روی رودخانه
همهچیز استوار است،
ارزش اشیاء و پلها، نیک و بد.
ولی یخ، پلها را میشکند!
ای برادران، اکنون همهچیز
در تغییر نیست؟
زمانی بود که مردم معتقد به
فالگیران و اخترشناسان بودند :
" همهچیز مقدر است و زندگی
جبر است و باید مطیع اوامر بود
" سپس دورهٔ بیاعتقادی:
" ما در همه کار آزادیم و انسان
میتواند هرچه بخواهد و اراده کند
انجام دهد"
هیچکس دربارهٔ اینها علم و دانش
واقعی نداشت.
دربارهٔ جدولهای قدیم و جدید
چنین گفت زرتشت
📚 چنین گفت زرتشت - نیچه
● ادامه دارد
...📚
BY کتاب دانش
Share with your friend now:
tgoop.com/ktabdansh/4356