KTABDANSH Telegram 4334
کتاب دانش
.... روکانتن هرچه در جهان خارج و آنچه در آن می‌گذرد، بیشتر تعمق می‌ورزد، آن را تحمل‌ناپذیر می‌یابد. برای او رابطهٔ متعارف کلمات و اشیاء گسسته شده. او تصور می‌کند که اشیا دارند لمسش می‌کنند. روکانتن موجبی برای ادامهٔ زندگی نمی‌بیند و این مشکل او در سراسر رمان…
....

ادبیات شاید نتواند جلوی جنگ
و خونریزی را بگیرد،
شاید نتواند از مرگ یک کودک
جلوگیری کند؛ ولی می‌تواند
کاری کند که دنیا به آن فکر کند
.
#ژان_پل_سارتر

که این مردم به زعم او سرشار از
خودفریبی هستند. آن‌ها به خود
قبولانده‌اند که اشيا همان‌گونه
هستند که آن‌ها می‌نگرند.
روکانتن برای کشف وجود" باید
از این ریا فاصله بگیرد. اصولا
ضرورت را باید در میان معانی و
مفاهیم جستجو کرد.
- اوج داستان زمانی است که
روکانتن در پارک روی نیمکت نشسته
و ریشه‌های درخت شاه بلوط توجه
او را جلب می‌کند: اشراقی ناگهانی
به او دست می‌دهد و در یک حالت
خلسه مانند، کلید وجود، کلید
تهوع‌های خود و کلید زندگی را
می‌یابد. او نتیجه می‌گیرد که هیچ
شیئ تعریف خود را ندارد. "

📖 مطالعه ص ۲۰۹

همیشه فکر میکردم، عشق و نفرت
و مرگ مثل زبانه‌های آتش جمعه‌
مقدس ، روی ما فرود ميان.
این‌که تنفر وجود داره ، که به
آدما مسلط می‌شه و اونا رو به
چیزی بالاتر از خودشون ارتقا
میده.
" مثل من فکر می‌کند. انگار
هیچ‌وقت ترکش نکرده بودم."
می‌گویم:
" ما باهم تعییر کردیم.
با حقارت نگاهم می‌کند
' من مثل تو نیستم. '
با افسردگی ادامه می‌دهد:
' من سفر می‌کنم . تازه از سوئد
برگشتم.
" در آغوشش بگیرم؟ چه فایده؟
او هم مثل من تنهاست.‌‌. سعی
کردم یه کتاب بنویسم.‌‌...
احساس وحشتناکی بهم دست داده،
که دیگر حرفی برای گفتن نداریم.
حالا کنجکاوی‌ام ته کشیده. او به
هيچکس وابسته نشده.
آنی ناگهانی می‌گوید باید الان بری.
منتظر کسی هستم.
" خب، بازم می‌بینمت؟
' نمی‌دونم، فردا می‌رم لندن. '
فقط از ترک کردن او نیست که
آشفته‌ام؛ - ترس وحشتناکی از
برگشتن خود به تنهایی دارم. -
باید بعداز پیداکردن دوباره‌ات،
ترکت کنم."
آهسته می‌گوید: نه، نه.‌ تو دوباره
من رو پیدا نکردی. پسر بیچاره!
هیچ‌وقت شانسی نداشتی.
برو بیرون.

یکشنبه
هنوز چیزی به گذشته تبدیل نشده
بود. او هنوز آنجا بود. - هنوز
احساس تنهایی نمی‌کردم. -
سوار تاکسی شدم تا به ایستگاه
سن‌لازار بروم.
و بعد دیدمشان. ‌مرد هنوز جوان
و تنومند بود. سوار قطار شدند.
آنی مرا دید؛ ردی از عصبانیت در
چهره‌اش نبود. سرد و بی‌احساس.
- به وضوح دیدم همه‌چیز محو شد.
فردا باید به بوویل بروم. تا قبل از
پایان هفته در پاریس خواهم بود.
آیا از این تغییر چیزی عایدم
خواهد شد؟ از شهرها می‌ترسم.

📚 تهوع -ژان_پل_سارتر


ادامه دارد
.‌..📚
👍5👌31



tgoop.com/ktabdansh/4334
Create:
Last Update:

....

ادبیات شاید نتواند جلوی جنگ
و خونریزی را بگیرد،
شاید نتواند از مرگ یک کودک
جلوگیری کند؛ ولی می‌تواند
کاری کند که دنیا به آن فکر کند
.
#ژان_پل_سارتر

که این مردم به زعم او سرشار از
خودفریبی هستند. آن‌ها به خود
قبولانده‌اند که اشيا همان‌گونه
هستند که آن‌ها می‌نگرند.
روکانتن برای کشف وجود" باید
از این ریا فاصله بگیرد. اصولا
ضرورت را باید در میان معانی و
مفاهیم جستجو کرد.
- اوج داستان زمانی است که
روکانتن در پارک روی نیمکت نشسته
و ریشه‌های درخت شاه بلوط توجه
او را جلب می‌کند: اشراقی ناگهانی
به او دست می‌دهد و در یک حالت
خلسه مانند، کلید وجود، کلید
تهوع‌های خود و کلید زندگی را
می‌یابد. او نتیجه می‌گیرد که هیچ
شیئ تعریف خود را ندارد. "

📖 مطالعه ص ۲۰۹

همیشه فکر میکردم، عشق و نفرت
و مرگ مثل زبانه‌های آتش جمعه‌
مقدس ، روی ما فرود ميان.
این‌که تنفر وجود داره ، که به
آدما مسلط می‌شه و اونا رو به
چیزی بالاتر از خودشون ارتقا
میده.
" مثل من فکر می‌کند. انگار
هیچ‌وقت ترکش نکرده بودم."
می‌گویم:
" ما باهم تعییر کردیم.
با حقارت نگاهم می‌کند
' من مثل تو نیستم. '
با افسردگی ادامه می‌دهد:
' من سفر می‌کنم . تازه از سوئد
برگشتم.
" در آغوشش بگیرم؟ چه فایده؟
او هم مثل من تنهاست.‌‌. سعی
کردم یه کتاب بنویسم.‌‌...
احساس وحشتناکی بهم دست داده،
که دیگر حرفی برای گفتن نداریم.
حالا کنجکاوی‌ام ته کشیده. او به
هيچکس وابسته نشده.
آنی ناگهانی می‌گوید باید الان بری.
منتظر کسی هستم.
" خب، بازم می‌بینمت؟
' نمی‌دونم، فردا می‌رم لندن. '
فقط از ترک کردن او نیست که
آشفته‌ام؛ - ترس وحشتناکی از
برگشتن خود به تنهایی دارم. -
باید بعداز پیداکردن دوباره‌ات،
ترکت کنم."
آهسته می‌گوید: نه، نه.‌ تو دوباره
من رو پیدا نکردی. پسر بیچاره!
هیچ‌وقت شانسی نداشتی.
برو بیرون.

یکشنبه
هنوز چیزی به گذشته تبدیل نشده
بود. او هنوز آنجا بود. - هنوز
احساس تنهایی نمی‌کردم. -
سوار تاکسی شدم تا به ایستگاه
سن‌لازار بروم.
و بعد دیدمشان. ‌مرد هنوز جوان
و تنومند بود. سوار قطار شدند.
آنی مرا دید؛ ردی از عصبانیت در
چهره‌اش نبود. سرد و بی‌احساس.
- به وضوح دیدم همه‌چیز محو شد.
فردا باید به بوویل بروم. تا قبل از
پایان هفته در پاریس خواهم بود.
آیا از این تغییر چیزی عایدم
خواهد شد؟ از شهرها می‌ترسم.

📚 تهوع -ژان_پل_سارتر


ادامه دارد
.‌..📚

BY کتاب دانش


Share with your friend now:
tgoop.com/ktabdansh/4334

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

Telegram channels fall into two types: Don’t publish new content at nighttime. Since not all users disable notifications for the night, you risk inadvertently disturbing them. For crypto enthusiasts, there was the “gm” app, a self-described “meme app” which only allowed users to greet each other with “gm,” or “good morning,” a common acronym thrown around on Crypto Twitter and Discord. But the gm app was shut down back in September after a hacker reportedly gained access to user data. In the next window, choose the type of your channel. If you want your channel to be public, you need to develop a link for it. In the screenshot below, it’s ”/catmarketing.” If your selected link is unavailable, you’ll need to suggest another option. “Hey degen, are you stressed? Just let it all out,” he wrote, along with a link to join the group.
from us


Telegram کتاب دانش
FROM American