KTABDANSH Telegram 4264
کتاب دانش
در چشم‌ِ مگس‌ها، قورباغه سلطانِ جنگل است نه شیر عالیجناب #فردریش_نیچه . ..... 📖 مطالعه قسمت بیست ای مرد نیرومند، بگذار ملایمت تو، آخرین غلبهٔ تو بر نفس باشد! همه‌گونه شرارتی را من از نفس تو انتظار دارم، از این‌رو است که از تو توقع…
.
نام‌آوران پس‌از مرگ چون من،
از نام‌دارانِ روزگار بدتر فهمیده
می‌شوند، اما بهتر به حرفشان
گوش می‌دهند.
سرراست‌تر بگویم:
ما را هرگز نمی‌فهمند و
این‌جاست اعتبار ما..


عالیجناب #فردریش_نیچه


📖 مطالعه قسمت بیست و یک


دربارهٔ دانشمندان

کودکی به من گفت:
زرتشت دیگر حالت یک دانشمند را
ندارد. آنان حتی در شرارتشان
معصوم‌اند.
اما گوسفندان مرا دانشمند نمی‌دانند.
من جایگاه دانشمندان را ترک گفته و
در را به‌شدت به‌هم زده‌ام!
من نمی‌توانم علم را مانند شکستن
فندقی تلقی کنم. هنگامی‌که از
علم و دانش دم می‌زنند من از
مثال‌های آنان یخ می‌کنم.
من صدای وزغ را درون دانش آنان
شنیده‌ام. سادگی مرا با حقه‌بازی چه
نسبتی است؟ - آنان جوراب‌هایی
برای مغز خود می‌بافند. به‌انتظار
کسانی‌که معلومات ناقص دارند،
نشسته‌اند. در بازی با طاس‌های
تقلبی استادند، فضایل آنان در
نظر من نفرت‌آور است.
آنان دوست ندارند صدای پای کسی
را که از بالای سرشان می‌گذرد
بشنوند. پس عالم‌ترین آن‌ها کم‌تر
از همه، صدای مرا خواهد شنید.
من و افکارم از بالای سر آنها می‌گذریم
زیرا عدالت من چنین می‌گوید؛
مردم مساوی نیستند. آنچه من
می‌خواهم آن‌ها نمی‌توانند بخواهند.
چنین گفت زرتشت

دربارهٔ شعرا

زرتشت به یکی از پیروان خود
گفت: وقتی جسمم را شناختم،
روان را تنها روان محض تلقی کردم
و جاویدان را تشبیه و تمثیل یافتم.
پیرو گفت: شعرا از سنجش ما بیرون
هستند؟ چگونه شعر را خارج از
سنجش ما می‌خوانید؟
- من عقایدم را بر محک تجربه زده‌ام.
زرتشت خود شاعر است. مجموعه‌ای
از خاطرات. شعر بیرون از حدود
سنجش بشری است، معلومات ما
بسیار کم است، کدام شاعر شراب
بی‌غل‌و‌غش است؟ میزان دانش ما
ضعیف است. ما مشتاق داستان‌های
شب هستیم، اما شعرا گوش تیز
می‌کنند، احساس رقیق آن‌ها به
طبیعت؛ در گوش آنها اسرار عشق
و محبت سر می‌دهد، چه‌بسیارند
چیزهایی که تنها زادهٔ تفکر آنان
است. خدایان تشبیه شعرایند.
آنان سطحی و پوشالی‌اند؛
دریاهای کم عمق‌اند. احساسات
آنها به کف دریا نرسیده؛ آب را
گل‌آلود می‌کنند تا عمیق به‌نظر برسد.
از دریا تنها خودستایی‌اش را
آموخته‌اند. طاووس خودستاست.
روح شاعر در پی تماشاچی می‌گردد.
من ورود توبه‌کاران دانشمند را که
از بین شعرا برخاسته‌اند دیده‌ام.
چنین گفت زرتشت

دربارهٔ حوادث مهم

زرتشت به‌سمت آتشفشانی در
جزیره رفت؛ بعد از پنج روز بازگشت
و این است داستان گفتار زرتشت با
تازی آتشین:
" زمین را پوستی است و این پوست
را امراضی است و یکی از این
امراض، بشر نام دارد.
و دیگر امراض تازی آتشین نام دارد.
خوب می‌دانید چگونه پارس کرده و
فن به جوش‌آوردن کثافت و گنداب‌ها
را آموخته‌اید.
هرجا شما باشید بایستی مرداب و
بسیاری از گنداب هم باشد که میل
به بیرون ریختن هم باشد.
" آزادی فریادی است که شما
بر سایر کلمات ترجیح می‌دهید.
" مهم‌ترین ایام ما، پر سروصداترین
ساعات ما نیست بلکه آرام‌ترین
آن‌هاست "
" مدار جهان به دور مخترعان
ارزش‌های جدید می‌گردد و گردش
او عجیب بی‌سروصداست!
و این است کلام من:
" بزرگ‌ترین حماقت‌ها این است که
انسان نمک را به دریا و مجسمه‌ها را
در گِل اندازد. مجسمه در لجن‌زاری
از نفرت شما افتاده است اما ناموس
زندگی او این است که در اثر نفرت
بار دیگر زندگی و زیبائی را از سر
گیرد.
نصیحت من به پادشاهان و کلیساها
که ضعیف شده‌اند این است:
به‌خود اجازه دهید شما را سرنگون
کنند باشد که بار دیگر احیا شوید
و فضیلت‌هایتان دوباره به شما
بازگردد. تازی آتشین پرسید
کلیسا، کلیسا چیست؟
کلیسا نوعی دولت است و
دروغ‌ترین نوع دولت‌هاست
.
دولت مانند تو، تازی مزدور و دورویی
است و مانند تو دوست دارد در
میان داد و فریاد و دود سخن گوید
و وانمود کند از دل اشیا سخن
می‌گوید.
زیرا تمامی میلش این است که
مهم‌ترین حیوان روی زمین باشد و
مردم نیز چنین می‌انگارند.
چنين گفت زرتشت

📚 چنین گفت زرتشت - نیچه


● ادامه دارد

...📚
6



tgoop.com/ktabdansh/4264
Create:
Last Update:

.
نام‌آوران پس‌از مرگ چون من،
از نام‌دارانِ روزگار بدتر فهمیده
می‌شوند، اما بهتر به حرفشان
گوش می‌دهند.
سرراست‌تر بگویم:
ما را هرگز نمی‌فهمند و
این‌جاست اعتبار ما..


عالیجناب #فردریش_نیچه


📖 مطالعه قسمت بیست و یک


دربارهٔ دانشمندان

کودکی به من گفت:
زرتشت دیگر حالت یک دانشمند را
ندارد. آنان حتی در شرارتشان
معصوم‌اند.
اما گوسفندان مرا دانشمند نمی‌دانند.
من جایگاه دانشمندان را ترک گفته و
در را به‌شدت به‌هم زده‌ام!
من نمی‌توانم علم را مانند شکستن
فندقی تلقی کنم. هنگامی‌که از
علم و دانش دم می‌زنند من از
مثال‌های آنان یخ می‌کنم.
من صدای وزغ را درون دانش آنان
شنیده‌ام. سادگی مرا با حقه‌بازی چه
نسبتی است؟ - آنان جوراب‌هایی
برای مغز خود می‌بافند. به‌انتظار
کسانی‌که معلومات ناقص دارند،
نشسته‌اند. در بازی با طاس‌های
تقلبی استادند، فضایل آنان در
نظر من نفرت‌آور است.
آنان دوست ندارند صدای پای کسی
را که از بالای سرشان می‌گذرد
بشنوند. پس عالم‌ترین آن‌ها کم‌تر
از همه، صدای مرا خواهد شنید.
من و افکارم از بالای سر آنها می‌گذریم
زیرا عدالت من چنین می‌گوید؛
مردم مساوی نیستند. آنچه من
می‌خواهم آن‌ها نمی‌توانند بخواهند.
چنین گفت زرتشت

دربارهٔ شعرا

زرتشت به یکی از پیروان خود
گفت: وقتی جسمم را شناختم،
روان را تنها روان محض تلقی کردم
و جاویدان را تشبیه و تمثیل یافتم.
پیرو گفت: شعرا از سنجش ما بیرون
هستند؟ چگونه شعر را خارج از
سنجش ما می‌خوانید؟
- من عقایدم را بر محک تجربه زده‌ام.
زرتشت خود شاعر است. مجموعه‌ای
از خاطرات. شعر بیرون از حدود
سنجش بشری است، معلومات ما
بسیار کم است، کدام شاعر شراب
بی‌غل‌و‌غش است؟ میزان دانش ما
ضعیف است. ما مشتاق داستان‌های
شب هستیم، اما شعرا گوش تیز
می‌کنند، احساس رقیق آن‌ها به
طبیعت؛ در گوش آنها اسرار عشق
و محبت سر می‌دهد، چه‌بسیارند
چیزهایی که تنها زادهٔ تفکر آنان
است. خدایان تشبیه شعرایند.
آنان سطحی و پوشالی‌اند؛
دریاهای کم عمق‌اند. احساسات
آنها به کف دریا نرسیده؛ آب را
گل‌آلود می‌کنند تا عمیق به‌نظر برسد.
از دریا تنها خودستایی‌اش را
آموخته‌اند. طاووس خودستاست.
روح شاعر در پی تماشاچی می‌گردد.
من ورود توبه‌کاران دانشمند را که
از بین شعرا برخاسته‌اند دیده‌ام.
چنین گفت زرتشت

دربارهٔ حوادث مهم

زرتشت به‌سمت آتشفشانی در
جزیره رفت؛ بعد از پنج روز بازگشت
و این است داستان گفتار زرتشت با
تازی آتشین:
" زمین را پوستی است و این پوست
را امراضی است و یکی از این
امراض، بشر نام دارد.
و دیگر امراض تازی آتشین نام دارد.
خوب می‌دانید چگونه پارس کرده و
فن به جوش‌آوردن کثافت و گنداب‌ها
را آموخته‌اید.
هرجا شما باشید بایستی مرداب و
بسیاری از گنداب هم باشد که میل
به بیرون ریختن هم باشد.
" آزادی فریادی است که شما
بر سایر کلمات ترجیح می‌دهید.
" مهم‌ترین ایام ما، پر سروصداترین
ساعات ما نیست بلکه آرام‌ترین
آن‌هاست "
" مدار جهان به دور مخترعان
ارزش‌های جدید می‌گردد و گردش
او عجیب بی‌سروصداست!
و این است کلام من:
" بزرگ‌ترین حماقت‌ها این است که
انسان نمک را به دریا و مجسمه‌ها را
در گِل اندازد. مجسمه در لجن‌زاری
از نفرت شما افتاده است اما ناموس
زندگی او این است که در اثر نفرت
بار دیگر زندگی و زیبائی را از سر
گیرد.
نصیحت من به پادشاهان و کلیساها
که ضعیف شده‌اند این است:
به‌خود اجازه دهید شما را سرنگون
کنند باشد که بار دیگر احیا شوید
و فضیلت‌هایتان دوباره به شما
بازگردد. تازی آتشین پرسید
کلیسا، کلیسا چیست؟
کلیسا نوعی دولت است و
دروغ‌ترین نوع دولت‌هاست
.
دولت مانند تو، تازی مزدور و دورویی
است و مانند تو دوست دارد در
میان داد و فریاد و دود سخن گوید
و وانمود کند از دل اشیا سخن
می‌گوید.
زیرا تمامی میلش این است که
مهم‌ترین حیوان روی زمین باشد و
مردم نیز چنین می‌انگارند.
چنين گفت زرتشت

📚 چنین گفت زرتشت - نیچه


● ادامه دارد

...📚

BY کتاب دانش


Share with your friend now:
tgoop.com/ktabdansh/4264

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

Ng Man-ho, a 27-year-old computer technician, was convicted last month of seven counts of incitement charges after he made use of the 100,000-member Chinese-language channel that he runs and manages to post "seditious messages," which had been shut down since August 2020. It’s easy to create a Telegram channel via desktop app or mobile app (for Android and iOS): With Bitcoin down 30% in the past week, some crypto traders have taken to Telegram to “voice” their feelings. The group also hosted discussions on committing arson, Judge Hui said, including setting roadblocks on fire, hurling petrol bombs at police stations and teaching people to make such weapons. The conversation linked to arson went on for two to three months, Hui said. More>>
from us


Telegram کتاب دانش
FROM American