tgoop.com/ktabdansh/4248
Last Update:
در چشمِ مگسها،
قورباغه سلطانِ جنگل است نه شیر
عالیجناب #فردریش_نیچه
.
.....
📖 مطالعه قسمت بیست
ای مرد نیرومند،
بگذار ملایمت تو، آخرین غلبهٔ تو
بر نفس باشد!
همهگونه شرارتی را من از نفس تو
انتظار دارم، از اینرو است که از تو
توقع نیکی دارم.
این ضعیفان، خود را نیک و صالح
میپندارند.
ببین؛ ستون هرقدر بلندتر میشود
در باطن نیرومندتر شده و قدرت
تحمل بار را دارد!
تو هم همینگونه خواهی شد و
قهرمان برتر ورود خواهد کرد.
چنين گفت زرتشت
دربارهٔ سرزمین فرهنگ
من بهسوی آینده رفتم، اما تنها
زمان هم عصر من بود!
مشتاق دیدار شما شدم.
باخود گفتم؛ اینجا خُمِ رنگرزی است!
پنجاه آئینه باخود داريد!
نقاب برچهره داريد!
از ادوار و اقوام و عادتها و
عقیدههای گوناگون و رنگها در
شما سخن میگويند! این مترسک
مرا ترسانید و فرار کردم.
میگویید: ما مردمی حقیقتپرستیم
و اعتقاد به خرافات نداریم.
چگونه ممکن است به چیزی اعتقاد
داشته باشید؟ شما انکار کنندهٔ
متحرک ذات اعتقاد و از جا درکننده
فکرید! تمام چرندیات گذشته در
افکارتان است! شما حقیقت نیمه
بازی هستید. ای مردمان
معاصر، نمیتوانم تحمل کنم.
بر حیرت شما میخندم. اکنون به
کجا صعود کنم؟ من سرزمینی
که کشف نشده را دوست میدارم.
این وضع بد را تلافی خواهم کرد.
چنين گفت زرتشت
دربارهٔ درک بیآلایش
دیشب، هنگامیکه ماه برخاست
بهنظر میآمد، خورشیدی از خود
بهدنیا خواهد آورد.
اما او آبستن نبود. او با وجدانی
ناراحت بر بامها راه میرود.
وی مقدسانه و آرام بر روی قالیهای
پرستاره قدم برمیدارد،
مرد درستکار، با سروصدا قدم
برمیدارد؛ من این تمثیل را برای
شما میآورم. شما، هم زمین و هم
آنچه در زمین است دوست دارید،
شما به ماه شباهت داريد، اما
معدهٔ شما بدین امر تن نداده است.
فکر شما شرمنده است که مطیع
معده شما باشد و دروغ میگوید:
فکر دروغگوی شما میگوید:
برای من عالیترین کار این است که
به زندگی، بدون میل نظر کنم نه
چون سگی که از فرط اشتیاق آب
دهانش جاری است و راضی باشم
که به زندگی با ارادهٔ مرده و بدون
حرص از خودخواهی نگاه کنم.
شخص منحرف میگوید:
انتخاب من این است که زمین را
مثل ماه دوست بدارم و تنها با چشم
زیبایی، او را لمس کنم.
این میل معصوم نیست، بیگناهی و
معصومیت کجاست؟
دوست داشتن و فنا شدن باهم
خلقت شدهاند.
دهان خود را از دروغ پر میکنید.
آنکس که به خود اعتقاد ندارد
همواره دروغ میگوید.
همین کلمات کافی است تا حقیقت
را برای دورویان فاش کند.
زرتشت، خود یک زمانی فریب
ظواهر را میخورد، ولی در آن
موقع او نمیدانست چه کرمهای
باطنی آن را پر کردهاند.
نگاه کنید! ماه قبل از سپیدهدم
چگونه کشف و رنگپریده ایستاده
است!
هماکنون خورشید عالم تاب با عشقی
مفرط به زمین میرسد.
خورشید معصومیت و میل آفریننده
است. عشق او را احساس نمیکنید؟
او دریا را بهسمت خود میکِشد.
دریا مشتاق است بهوسیلهٔ عطش
خورشید مکیده شود.
- همانا من بهسان خورشید،
زندگانی و همهٔ دریاهای عمیق را
دوست میدارم.
- - و این است آنچه من ادراک
مینامم، هرچه عمیق است بهسوی
ارتفاعات من کشیده خواهد شد.
چنين گفت زرتشت
■ تمثیل نیچه از ماه و خورشید
و دریا ؛ اینکه زندگی بهسمت
ارتفاع جریان دارد. این میل پست
به خوردن، شهوت، دروغ در
ارتفاع بودن و والا بودن جایگاهی
ندارد.
📚 چنین گفت زرتشت - نیچه
● ادامه دارد
...📚
BY کتاب دانش
Share with your friend now:
tgoop.com/ktabdansh/4248