KTABDANSH Telegram 4256
کتاب دانش
. .... 📖 مطالعه ص ۱۸۳ وجود را نمی‌توان لمس کرد. من هیچ فکری نمی‌کردم. مغزم خالی بود. - همین یک‌کلمه در ذهنم وجود داشت؛ " بودن " چطور باید توضیح بدهم؟.... داشتم به تعلق داشتن فکر می‌کردم. اشیا از این‌که وجود دارند، دور بودند. اگر کسی از من می‌پرسید…
...
" اساسا روکانتن، چنان غرق در
پوچی و تهوع می‌شود که از
ریشهٔ درخت پی به پوچ بودن
آن می‌برد.
برای او اشیاء خود ذات آگاهی است.
ما با تخیلات خاکستری اضطراب‌آور
روبرو می‌شویم.
روکانتن عدم بودن برای خود را
اثبات می‌کند.
اگزیستانسیالیست با طیب خاطر
اعلام می‌کند که انسان یعنی دلهره.
مبرم‌ترین وظیفهٔ فلسفی این است
که با پوچی و اضطراب آن کنار
بیاییم و آن را بپذیریم. "

هر کلمه پیامدهایی دارد،
هر سکوت هم همینطور.

#ژان_پل_سارتر
.

📖 مطالعه ص ۱۸۸

حقیقت این بود که من
کشفم را برای خودم قاعده‌بندی
نکرده بودم.‌
- ضروری‌ترین چیز احتمال است.
منظورم این است که هیچکس
نمی‌تواند وجود را به‌عنوان یک
ضرورت تعریف کند. - وجود‌ داشتن،
به‌سادگی یعنی آنجا بودن.
- آن‌هایی که وجود دارند، اجازه
می‌دهند، تا بقیه با
آن‌ها روبرو شوند، اما هرگز نمی‌توان
چیزی از رفتارشان استنباط کرد.
- فکر می‌کنم آدم‌هایی هستند که
این را فهمیده‌ باشند.
- هیچ‌چیز لازمی نمی‌تواند وجود
را توضیح دهد.
- احتمال، توهم نیست،
- گمان نیست که بتوان از میان
برداشت. - همه‌چیز مجانی است،
این پارک این شهر و خود من.
وقتی آدم این را می‌فهمد، زیر و
رو می‌شود؛ درست مانند آن روز
در کافه، #تهوع این‌جاست.

این جذبه چقدر دیگر دوام خواهد
آورد؟ من ریشهٔ آن درخت شاه
بلوط بودم. یا از وجودش آگاه بودم‌.
- من با آگاهی در آن گم شده بودم.
- زمان ایستاده بود.
دلم می‌خواست خودم را از آن
شادمانی زننده جدا کنم. غیرممکن
است، داخلش بودم.
- نه می‌توانستم بپذیرمش و نه
پسش بزنم. مثل تکه‌ای غذا که در
نای گیر می‌کند.
فکر کردن دربارهٔ آن ریشه از بین
رفته، وجود داشتن چیزی نیست
که بتوان از فاصلهٔ دور به آن
اندیشید. باید ناگهان به آدم هجوم
آورد، بر او مسلط شود.
- چشم‌هایم خالی بودند و محو
رستگاری‌ام شده بودم. جلوی
چشم‌هایم شروع به حرکت کرد.
تغییر خوشایندی بود.
- حرکت‌ها درواقع وجود ندارند.
- گذرگاه واسطه‌ای هستند بین
دو وجود.‌ بین لحظه‌های ضعف.
این ایده‌ای ابتکاری بود، شفاف بود.
این آشفتگی‌های کم‌اهمیت.
البته که حرکت، چیزی متفاوت از
یک درخت بود.‌ اما بازهم مطلق بود.
- یک‌چیز‌. چشم‌هایم فقط فرجام
می‌دیدند. نوک شاخه‌ها از داشتن
وجود خش‌خش می‌کرد. باد روی
درخت نشسته و درخت می‌لرزد.
اما لرزه درخت، خصوصیتی درحال
تولد نبود. گذری از نیرو به‌عمل
نبود. یک‌چیز بود، لرزه‌ای در درخت
جریان یافت، تصاحبش کرد، تکانش
داد و ناگهان ترکش کرد.
ضعفی در زمان نبود. حتی
نامحسوس‌ترین جنبش‌ها از وجود،
پدیدار بود.
- روی نیمکت افتاده بودم. گیج
بودم. گوش‌هایم از همهمه وجود
پر شده بود. گوشتم از هم باز می‌شد.
بسیاری از وجودها به هدف خود
نمی‌رسیدند. مانند تلاش‌های
حشره‌ای که به پشت افتاده.
( من هم یکی از این تلاش‌ها بودم )
این درخت‌ها انتظار داشتند آن‌ها
را به‌سمت آسمان ببینم؟
غیرممکن بود که چیزها را به‌آن
شکل دید. پیر و خسته، برخلاف
میلشان به‌وجود داشتن ادامه
می‌دادند. فقط به‌این خاطر که
برای مردن خیلی ضعیف بودند،
زیرا فقط مرگ می‌توانست از
بیرون به سراغشان برود.‌
- فقط قطعه‌های موسیقی هستند
که با سربلندی مرگ را درون خود
دارند، مانند ضرورتی باطنی.
فقط این‌که آن‌ها وجود ندارند.
هرچیزی که وجود دارد، بدون
علت متولد شده است؛
تکیه دادم و چشم‌هایم را بستم.

- وجود داشتن، پُر بودنی است که
انسان هرگز نمی‌تواند ترکش کند.

📚 تهوع - ژان_پل_سارتر


ادامه دارد

...📚
👍6



tgoop.com/ktabdansh/4256
Create:
Last Update:

...
" اساسا روکانتن، چنان غرق در
پوچی و تهوع می‌شود که از
ریشهٔ درخت پی به پوچ بودن
آن می‌برد.
برای او اشیاء خود ذات آگاهی است.
ما با تخیلات خاکستری اضطراب‌آور
روبرو می‌شویم.
روکانتن عدم بودن برای خود را
اثبات می‌کند.
اگزیستانسیالیست با طیب خاطر
اعلام می‌کند که انسان یعنی دلهره.
مبرم‌ترین وظیفهٔ فلسفی این است
که با پوچی و اضطراب آن کنار
بیاییم و آن را بپذیریم. "

هر کلمه پیامدهایی دارد،
هر سکوت هم همینطور.

#ژان_پل_سارتر
.

📖 مطالعه ص ۱۸۸

حقیقت این بود که من
کشفم را برای خودم قاعده‌بندی
نکرده بودم.‌
- ضروری‌ترین چیز احتمال است.
منظورم این است که هیچکس
نمی‌تواند وجود را به‌عنوان یک
ضرورت تعریف کند. - وجود‌ داشتن،
به‌سادگی یعنی آنجا بودن.
- آن‌هایی که وجود دارند، اجازه
می‌دهند، تا بقیه با
آن‌ها روبرو شوند، اما هرگز نمی‌توان
چیزی از رفتارشان استنباط کرد.
- فکر می‌کنم آدم‌هایی هستند که
این را فهمیده‌ باشند.
- هیچ‌چیز لازمی نمی‌تواند وجود
را توضیح دهد.
- احتمال، توهم نیست،
- گمان نیست که بتوان از میان
برداشت. - همه‌چیز مجانی است،
این پارک این شهر و خود من.
وقتی آدم این را می‌فهمد، زیر و
رو می‌شود؛ درست مانند آن روز
در کافه، #تهوع این‌جاست.

این جذبه چقدر دیگر دوام خواهد
آورد؟ من ریشهٔ آن درخت شاه
بلوط بودم. یا از وجودش آگاه بودم‌.
- من با آگاهی در آن گم شده بودم.
- زمان ایستاده بود.
دلم می‌خواست خودم را از آن
شادمانی زننده جدا کنم. غیرممکن
است، داخلش بودم.
- نه می‌توانستم بپذیرمش و نه
پسش بزنم. مثل تکه‌ای غذا که در
نای گیر می‌کند.
فکر کردن دربارهٔ آن ریشه از بین
رفته، وجود داشتن چیزی نیست
که بتوان از فاصلهٔ دور به آن
اندیشید. باید ناگهان به آدم هجوم
آورد، بر او مسلط شود.
- چشم‌هایم خالی بودند و محو
رستگاری‌ام شده بودم. جلوی
چشم‌هایم شروع به حرکت کرد.
تغییر خوشایندی بود.
- حرکت‌ها درواقع وجود ندارند.
- گذرگاه واسطه‌ای هستند بین
دو وجود.‌ بین لحظه‌های ضعف.
این ایده‌ای ابتکاری بود، شفاف بود.
این آشفتگی‌های کم‌اهمیت.
البته که حرکت، چیزی متفاوت از
یک درخت بود.‌ اما بازهم مطلق بود.
- یک‌چیز‌. چشم‌هایم فقط فرجام
می‌دیدند. نوک شاخه‌ها از داشتن
وجود خش‌خش می‌کرد. باد روی
درخت نشسته و درخت می‌لرزد.
اما لرزه درخت، خصوصیتی درحال
تولد نبود. گذری از نیرو به‌عمل
نبود. یک‌چیز بود، لرزه‌ای در درخت
جریان یافت، تصاحبش کرد، تکانش
داد و ناگهان ترکش کرد.
ضعفی در زمان نبود. حتی
نامحسوس‌ترین جنبش‌ها از وجود،
پدیدار بود.
- روی نیمکت افتاده بودم. گیج
بودم. گوش‌هایم از همهمه وجود
پر شده بود. گوشتم از هم باز می‌شد.
بسیاری از وجودها به هدف خود
نمی‌رسیدند. مانند تلاش‌های
حشره‌ای که به پشت افتاده.
( من هم یکی از این تلاش‌ها بودم )
این درخت‌ها انتظار داشتند آن‌ها
را به‌سمت آسمان ببینم؟
غیرممکن بود که چیزها را به‌آن
شکل دید. پیر و خسته، برخلاف
میلشان به‌وجود داشتن ادامه
می‌دادند. فقط به‌این خاطر که
برای مردن خیلی ضعیف بودند،
زیرا فقط مرگ می‌توانست از
بیرون به سراغشان برود.‌
- فقط قطعه‌های موسیقی هستند
که با سربلندی مرگ را درون خود
دارند، مانند ضرورتی باطنی.
فقط این‌که آن‌ها وجود ندارند.
هرچیزی که وجود دارد، بدون
علت متولد شده است؛
تکیه دادم و چشم‌هایم را بستم.

- وجود داشتن، پُر بودنی است که
انسان هرگز نمی‌تواند ترکش کند.

📚 تهوع - ژان_پل_سارتر


ادامه دارد

...📚

BY کتاب دانش


Share with your friend now:
tgoop.com/ktabdansh/4256

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

Telegram message that reads: "Bear Market Screaming Therapy Group. You are only allowed to send screaming voice notes. Everything else = BAN. Text pics, videos, stickers, gif = BAN. Anything other than screaming = BAN. You think you are smart = BAN. In the “Bear Market Screaming Therapy Group” on Telegram, members are only allowed to post voice notes of themselves screaming. Anything else will result in an instant ban from the group, which currently has about 75 members. It’s yet another bloodbath on Satoshi Street. As of press time, Bitcoin (BTC) and the broader cryptocurrency market have corrected another 10 percent amid a massive sell-off. Ethereum (EHT) is down a staggering 15 percent moving close to $1,000, down more than 42 percent on the weekly chart. Over 33,000 people sent out over 1,000 doxxing messages in the group. Although the administrators tried to delete all of the messages, the posting speed was far too much for them to keep up. Just at this time, Bitcoin and the broader crypto market have dropped to new 2022 lows. The Bitcoin price has tanked 10 percent dropping to $20,000. On the other hand, the altcoin space is witnessing even more brutal correction. Bitcoin has dropped nearly 60 percent year-to-date and more than 70 percent since its all-time high in November 2021.
from us


Telegram کتاب دانش
FROM American