KTABDANSH Telegram 4226
کتاب دانش
.... 📖 مطالعه ص ۱۷۶ عطرهای ملایم، روح‌های بهار، چه روز قشنگیه، دریا سبزه. شاعران! اگر به آن‌ها می‌گفتم: - بیا کمکم کن! با خودش فکر می‌کرد؛ این خرچنگ اینجا چکار می‌کند؟ فرار می‌کرد. برمی‌گردم و هر دو دستم را روی نرده‌ها تکیه می‌دهم. - دریای واقعی…
.
....
📖 مطالعه ص ۱۸۳

وجود را نمی‌توان لمس کرد.
من هیچ فکری نمی‌کردم. مغزم
خالی بود.
- همین یک‌کلمه در ذهنم وجود داشت؛
" بودن " چطور باید توضیح بدهم؟....
داشتم به تعلق داشتن فکر می‌کردم.
اشیا از این‌که وجود دارند، دور بودند.

اگر کسی از من می‌پرسید " وجود
داشتن " یعنی چه ؟ با خوش‌قلبی
جواب می‌دادم که چیزی نیست؛
- فقط چیزی توخالی است که به
چیزهای مشهود اضافه شده،
بدون این‌که چیزی را در درون
آن‌ها تغییر دهد. -
بعد ناگهان آن‌جا بود، دیگر ظاهر
مفاهیم انتزاعی را نداشت؛
- خمیر بنيادين چیزها بود. این
ریشه با وجود ورز خورده بود.
- گستردگی اشیا، فردیت آن‌ها،
فقط یک ظاهر بودند، یک پوشش.
- همه‌شان معذبم می‌کردند،
کاش انتزاعی‌تر و با خودداری
بیشتر وجود داشتند.
- همه‌چیز به‌آرامی و لطافت داشت
به‌سمت " وجود‌داشتن " کشیده
می‌شد. - اگر آدم وجود داشته
باشد، باید کاملا وجود داشته باشد.
- اما وجود داشتن، انحنا یافتن
است.‌. - مرد موقرمزی
روی نیمکت درحال هضم کردن است.
مضحک؟ هرچیزی که وجود دارد،
نمی‌تواند مضحک باشد.

- ما دسته‌ای از موجودات زنده‌ایم؛
آزرده، شرم‌زده از خودمان،
تک‌تک‌مان گیج بودیم، احساس
خطر می‌کردیم، حس می‌کردیم
سر راه دیگران قرار گرفتیم.
و من؛
نرم، ضعیف، کریه، درحال هضم،
درحال سروکله زدن با افکارم؛
من هم سر راه بودم‌.
- رؤیای مبهمی در سر داشتم؛
- رؤیای کشتن خودم؛ تا پوچی را
پاک کنم. اما مرگم هم سر راه بود.
- کلمهٔ پوچی دارد زیر خودکارم
جان می‌گیرد. بدون کمک اشیا،
پوچی، فکری در ذهنم نبود.
لازمش نداشتم.
-- - بدون اینکه
چیزی را به‌شکل واضحی
قاعده‌بندی کنم، فهمیدم که به
کلید وجود داشتن دست‌یافته‌ام.
-- - به کلید #تهوع و زندگی خودم.
هرآنچه فهمیدم به‌همین پوچی
اساسی برمی‌گردد.‌ دلم می‌خواست
سرشت خالص این پوچی را درست
کنم.‌ / مثلا هذیان‌گویی‌های
یک دیوانه، نسبت به شرایطی که
او در آن قرار دارد پوچ به‌نظر می‌رسد،
نه نسبت به سرسام‌گویی‌هایش.
چطور باید توضیحش دهم؟
- ظاهرا همه‌چیز را نمی‌دانستم.
- دانستن مهم بود و نه نادانی.
دنیای توضیح‌ها، دلیل‌ها، مثل یک
دایره روی نقطهٔ انتهایی‌اش.
- می‌خواستم پوچی دنیا را به
بازی بگيرم. به ریشهٔ درخت نگاه
کردم، سیاه نبود، چیز دیگری بود.
با پریشانی عمیقی در اشیا، دقیق
شده بودم. و سنگ، همان سنگ
معروف، نقطهٔ شروع این ماجرا...

چه‌ویژگی در سنگ بود که دربرابر
داشتنش مقاومت می‌کرد....
دست مردخودآموخته.
یک روز دستش را گرفتم، به کِرمِ
سفیدی تشبیهش کردم.
شفافیت مشکوک لیوان آب جو.
مشکوک. بله.‌اگر بیشتر از یک ثانیه
رویشان تمرکز کنیم، آن احساس
آرامش و امنیت محو می‌شود و
پریشانی عمیقی در جانمان رخنه
میکند.
- دیدن، ابتکاری انتزاعی است.
- ایده‌ای است ساده شده،
- ایده‌ای انسانی.
اما این غنا در سردرگمی گم شد
و آن‌قدر زیاد از حد بود که
درنهایت نابود شد.
- این لحظه، خارق‌العاده بود.
آنجا بودم،
- یخ‌زده و بی‌حرکت.
- غوطه‌ور در هیجانی وحشتناک.
اما در دل این هیجان،
چیزی نو تولد یافته بود.
#تهوع را درک کرده بودم...


📚 تهوع - ژان_پل_سارتر


ادامه دارد
...📚
4👍3👌1



tgoop.com/ktabdansh/4226
Create:
Last Update:

.
....
📖 مطالعه ص ۱۸۳

وجود را نمی‌توان لمس کرد.
من هیچ فکری نمی‌کردم. مغزم
خالی بود.
- همین یک‌کلمه در ذهنم وجود داشت؛
" بودن " چطور باید توضیح بدهم؟....
داشتم به تعلق داشتن فکر می‌کردم.
اشیا از این‌که وجود دارند، دور بودند.

اگر کسی از من می‌پرسید " وجود
داشتن " یعنی چه ؟ با خوش‌قلبی
جواب می‌دادم که چیزی نیست؛
- فقط چیزی توخالی است که به
چیزهای مشهود اضافه شده،
بدون این‌که چیزی را در درون
آن‌ها تغییر دهد. -
بعد ناگهان آن‌جا بود، دیگر ظاهر
مفاهیم انتزاعی را نداشت؛
- خمیر بنيادين چیزها بود. این
ریشه با وجود ورز خورده بود.
- گستردگی اشیا، فردیت آن‌ها،
فقط یک ظاهر بودند، یک پوشش.
- همه‌شان معذبم می‌کردند،
کاش انتزاعی‌تر و با خودداری
بیشتر وجود داشتند.
- همه‌چیز به‌آرامی و لطافت داشت
به‌سمت " وجود‌داشتن " کشیده
می‌شد. - اگر آدم وجود داشته
باشد، باید کاملا وجود داشته باشد.
- اما وجود داشتن، انحنا یافتن
است.‌. - مرد موقرمزی
روی نیمکت درحال هضم کردن است.
مضحک؟ هرچیزی که وجود دارد،
نمی‌تواند مضحک باشد.

- ما دسته‌ای از موجودات زنده‌ایم؛
آزرده، شرم‌زده از خودمان،
تک‌تک‌مان گیج بودیم، احساس
خطر می‌کردیم، حس می‌کردیم
سر راه دیگران قرار گرفتیم.
و من؛
نرم، ضعیف، کریه، درحال هضم،
درحال سروکله زدن با افکارم؛
من هم سر راه بودم‌.
- رؤیای مبهمی در سر داشتم؛
- رؤیای کشتن خودم؛ تا پوچی را
پاک کنم. اما مرگم هم سر راه بود.
- کلمهٔ پوچی دارد زیر خودکارم
جان می‌گیرد. بدون کمک اشیا،
پوچی، فکری در ذهنم نبود.
لازمش نداشتم.
-- - بدون اینکه
چیزی را به‌شکل واضحی
قاعده‌بندی کنم، فهمیدم که به
کلید وجود داشتن دست‌یافته‌ام.
-- - به کلید #تهوع و زندگی خودم.
هرآنچه فهمیدم به‌همین پوچی
اساسی برمی‌گردد.‌ دلم می‌خواست
سرشت خالص این پوچی را درست
کنم.‌ / مثلا هذیان‌گویی‌های
یک دیوانه، نسبت به شرایطی که
او در آن قرار دارد پوچ به‌نظر می‌رسد،
نه نسبت به سرسام‌گویی‌هایش.
چطور باید توضیحش دهم؟
- ظاهرا همه‌چیز را نمی‌دانستم.
- دانستن مهم بود و نه نادانی.
دنیای توضیح‌ها، دلیل‌ها، مثل یک
دایره روی نقطهٔ انتهایی‌اش.
- می‌خواستم پوچی دنیا را به
بازی بگيرم. به ریشهٔ درخت نگاه
کردم، سیاه نبود، چیز دیگری بود.
با پریشانی عمیقی در اشیا، دقیق
شده بودم. و سنگ، همان سنگ
معروف، نقطهٔ شروع این ماجرا...

چه‌ویژگی در سنگ بود که دربرابر
داشتنش مقاومت می‌کرد....
دست مردخودآموخته.
یک روز دستش را گرفتم، به کِرمِ
سفیدی تشبیهش کردم.
شفافیت مشکوک لیوان آب جو.
مشکوک. بله.‌اگر بیشتر از یک ثانیه
رویشان تمرکز کنیم، آن احساس
آرامش و امنیت محو می‌شود و
پریشانی عمیقی در جانمان رخنه
میکند.
- دیدن، ابتکاری انتزاعی است.
- ایده‌ای است ساده شده،
- ایده‌ای انسانی.
اما این غنا در سردرگمی گم شد
و آن‌قدر زیاد از حد بود که
درنهایت نابود شد.
- این لحظه، خارق‌العاده بود.
آنجا بودم،
- یخ‌زده و بی‌حرکت.
- غوطه‌ور در هیجانی وحشتناک.
اما در دل این هیجان،
چیزی نو تولد یافته بود.
#تهوع را درک کرده بودم...


📚 تهوع - ژان_پل_سارتر


ادامه دارد
...📚

BY کتاب دانش


Share with your friend now:
tgoop.com/ktabdansh/4226

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

Telegram Android app: Open the chats list, click the menu icon and select “New Channel.” Telegram is a leading cloud-based instant messages platform. It became popular in recent years for its privacy, speed, voice and video quality, and other unmatched features over its main competitor Whatsapp. The initiatives announced by Perekopsky include monitoring the content in groups. According to the executive, posts identified as lacking context or as containing false information will be flagged as a potential source of disinformation. The content is then forwarded to Telegram's fact-checking channels for analysis and subsequent publication of verified information. When choosing the right name for your Telegram channel, use the language of your target audience. The name must sum up the essence of your channel in 1-3 words. If you’re planning to expand your Telegram audience, it makes sense to incorporate keywords into your name. How to build a private or public channel on Telegram?
from us


Telegram کتاب دانش
FROM American