tgoop.com/ktabdansh/4219
Last Update:
......
📖 مطالعه قسمت نوزدهم
عقل جوانی من یکبار چنین گفت:
هرروز درنظر من مقدس خواهد بود.
" این سخن از دهان عقل شادمان
میآید.
آن عقل شادمان من به کجا شده است؟
من قسم یادکردم از تنفر دور شوم.
شما گفتید من عزیزانم را میآزارم.
- برای کشتن ترحم من،
- مقدسترین دارایی من،
- فضایل من، - اعتقاد من،
را جریحهدار و مشکوک کردید.
مرا مسکوت کردید.
عزیزترین خوانندگان من آوازی
ناهنجار سردادند. - میپرسید چگونه
این لطمهٔ بزرگ را تحمل کردم؟
- چیزی مدفونناپذیر در من است:
" ارادهٔ من، ارادهٔ پیر من، "
این جوانی ناکام من هنوز زنده است.
درود برتو ای ارادهٔ من،
- جایی که گور وجود دارد،
رستاخیزهایی هم ممکن است.
چنین گفت زرتشت
در غلبه نفس
خواست درک حقیقت برای
خردمندان است. ■
هنگامیکه سخن از نیکوبد باشد،
خواست توانایی شما نیز هست.
بیخردان و نادانان مانند رودخانهاند،
و سرنشینان قایق، ارزشهای اخلاقی.
رودخانه قایق را پیش میبرد،
/ خطر متوجه شما نیست؛
/ پایان نیکوبد شما در رودخانه نیست.
بلکه / نیکوبد شما را پایان میدهد.
دربارهٔ نیکوبد میپرسید؟
- هر موجود زنده؛ یک دستگاه
اطاعت است.
- کسی فرمان میدهد که نتواند
مطیع خود باشد.
- فرمان دادن از اطاعت کردن
مشکلتر است. کسیکه فرمان
میدهد، بار تمام فرانبرداران را
بر دوش دارد.- کسیکه فرمان
میدهد باید درعینحال قاضی و
مجری قانون خود باشد.
گوش کنید:
در موجود زنده توانایی هست؛
میل به آقایی کردن، ضعیفتر از
خود را به خدمت میگیرد،
کوچکترها تسلیم بزرگترها میشوند.
" تظاهر به خدمت، محبت، زوایای
قلب اشخاص قویتر را خریده و
دزدی برای کسب قدرت میشود.
زندگی میگوید: به هوش باش!
من آن کسی هستم که باید همیشه
بر خود فائق آیم. - هرکجا فساد
و ریزش باشد؛ زندگی خود را
برای قدرت فدا میکند.
- هرچه بیافرینم، میل من بیشتر
میخواهد.
تویی که دارای فهم و ادراک هستی،
چیزی جز وسیله و پله نیستی،
خواست زندگی را هدف قرار مده.
آنچه وجود ندارد نمیتواند میل کند.
هرجا زندگی هست میل هست.
- هرکس میخواهد خالق نیکوبد
باشد اول باید مخرب بوده و
ارزشهایی را خّرد کند.
برخی حقایق باید بشکنند!
چنین گفت زرتشت
دربارهٔ اشخاص عالیمرتبه
اعماق دریای من آرام است؛
چهکسی میتواند حدس بزند چه
هیولای ترسناکی در عمق آن
نهفته است؟
شما ای دوستان میگویید بحثی
دربارهٔ سلیقهها وجود ندارد؟
ولی تمام زندگی بحث دربارهٔ
سلیقههاست.
زرتشت با یک مرد روبرو میشود:
وقتی یک مرد عالیرتبه از مقام
خویش خسته شود، از او لذت
میبرم؛ زیباییش شروع میشود.
هنگامیکه از خود روگردان شود،
وارد آفتاب درخشان خود میشود.
در چشمان او تحقیر و در دهان او
تنفر غنوده است. اگرچه استراحت
نموده ولی در آفتاب نغنوده است.
سعادت او بایستی بوی زمین دهد
نه بوی بیزاری و تنفر از زمین.
چهرهٔ او تاریک است.
هنوز نگاه چشمش مبهم است.
" عمل او سایهای است که بر او
افتاده. باید کسی شود که تعالی
یافته.
او غولان و هیولاهایی را مطیع
خود ساخته اما باید
هیولاهای- نفس خود و معماهای
مربوط به شخص خود را حل کند و
آنها را به کودکان آسمانی تبدیل
کند. چنین گفت زرتشت
📚 چنین گفت زرتشت - نیچه
● ادامه دارد.
...📚
BY کتاب دانش
Share with your friend now:
tgoop.com/ktabdansh/4219