Warning: mkdir(): No space left on device in /var/www/tgoop/post.php on line 37

Warning: file_put_contents(aCache/aDaily/post/ktabdansh/--): Failed to open stream: No such file or directory in /var/www/tgoop/post.php on line 50
کتاب دانش@ktabdansh P.4069
KTABDANSH Telegram 4069
کتاب دانش
. مطالعه ص ۱۲۸ از این‌رو تنها چیزی‌که به‌جای می‌ماند بقایای خاکستری پاروتن بود‌. این بقایا مرا به‌خود جلب می‌کرد. پاروتن با من جنگید و ناگهان خاموش شد.‌ از او چهره‌ای رنگ‌پریده و دهان باریک و گونه‌هایش تابلو را پوشانده بود. کارمندانش به‌مانند دیواری…
.

📖مطالعه ص ۱۳۵

تهوع

این اعتراضی منطقی نبود
اما کافی بود تا مرا در اندیشه‌ها و
خیالاتم فرو برد.
صورت رنجور مسیو آشیل را حس
کرده بودم که در زمان حال
- فراموش شده‌ام و ترکم کرده‌بودند.

درگیر این تأملات دربارهٔ گذشته و حال و جهان شده بودم.
فقط میخواستم کتابم را در آرامش
به پایان برسانم.
اما از صفحات سفید کاغذ وحشت داشتم. -حروف متعلق به گذشته بوند.
برای شریرانه‌ترین شایعات نهایت دقت
و توجه را به‌کار برده بودند.
- در ابتدا بخشی از وجود خودم بودم.‌
- کلمات دیگر نمی‌درخشیدند .
خشک شده ناپدید شده بودند.
با اضطراب اطرافم را نگاه کردم‌.
- حال چیزی نبود جز حال.‌
- اسباب و اثاثیه ریشه در حال داشتند. همه‌چیز ماهیت خودشان را داشتند
- و آنچه در حال نبود، وجود نداشت.
- گذشته وجود نداشت. به هیچ عنوان
نه در اشیا و نه در افکارم.
- گذشته‌ام از من گریخته است.

برای من گذشته مثل بازنشستگی بود؛
نوع دیگری از وجود داشتن‌ ‌تصور نیستی چقدر برایمان دشوار است‌.
چیزها همانی هستند که در ظاهر نشان می‌دهند. با خشونت شانه‌هایم را تکان
دادم تا خودم را رها کنم.
حالت تهوع شدیدی ناگهان وجودم
را گرفت.
خودکار از دستم افتاد!
چیزی درونم یورش آورده؛
من آن چیزم‌ هستی آزاد و جداشده،
مرا در خود غرق می‌کند.
من وجود دارم.‌
وجود دارم.
شیرین و اهسته و سبک.
گویی خود به خود معلق مانده است.
حرکت می‌کند. از کنار من عبور می‌کند،
ذوب می‌شود و از بین می‌رود.
از دهانم پایین می‌رود، نوازشم می‌کند
و این حوضچه منم.
دستم زنده است.
باز می‌شود،
مانند چنگال های خرچنگی که به
پشت افتاده.
دستم می‌چرخد، روی میز پهن می‌شود؛ ناخن‌هایم. وزنش را روی میزی که من
نیستم حس می‌کنم. گرمای رانم را
از روی پارچه حس می‌کنم.
بازویم، به نرمی به زیستش ادامه
می‌دهد. احساساتم درونم از
صبح تا شب می‌رویند.
از جا می‌پرم.
کاش می‌توانستم جلوی فکر کردن
را بگیرم.
فکر کردن نمی‌خواهم فکر کنم.
نباید فکر کنم.
کلماتی هستند داخل افکار،
کلمات ناتمام......
پایانی برایش نیست‌.
همین تعمق دردناک؛
من وجود دارم، خودم هستم که
آن را سرپا نگه داشته‌ام.
من هستم که افکار را ادامه میدهم،
گسترش‌ می‌دهم.‌
چقدر این احساس وجود داشتن
پیچ در پیچ است.
فکر نکردن، نمیخواهم فکر کنم.
فکر می‌کنم نمیخواهم فکر کنم.
همین هم خودش یک فکر به
حساب می‌آید.
من افکارم هستم.
به همین خاطر است که نمی‌توانم
جلويش را بگیرم.
من وجود دارم و از وجو داشتن
وحشت دارم.
من از هیچ بودن خود را بیرون می‌کشم.
تنفر، بیزاری از وجود داشتن.
راه‌های بی‌شماری است که خودم را
وادار به وجود داشتن کنم.
تا خودم را درون ‌وجود داشتن
هل دهم.
افکار پشت سرم متولد می‌شوند.
مثل سرگیجه‌ای ناگهانی.
اگر تسلیم شوم افکار رشد می‌کنند
و بزرگ می‌شوند و بی‌کران می‌شوند
و وجودم را کاملا پر می‌کنند
و این‌گونه وجود داشتنم را تازه می‌کنند.

📚 تهوع - ژان_پل_سارتر


ادامه دارد

...📚
👌3



tgoop.com/ktabdansh/4069
Create:
Last Update:

.

📖مطالعه ص ۱۳۵

تهوع

این اعتراضی منطقی نبود
اما کافی بود تا مرا در اندیشه‌ها و
خیالاتم فرو برد.
صورت رنجور مسیو آشیل را حس
کرده بودم که در زمان حال
- فراموش شده‌ام و ترکم کرده‌بودند.

درگیر این تأملات دربارهٔ گذشته و حال و جهان شده بودم.
فقط میخواستم کتابم را در آرامش
به پایان برسانم.
اما از صفحات سفید کاغذ وحشت داشتم. -حروف متعلق به گذشته بوند.
برای شریرانه‌ترین شایعات نهایت دقت
و توجه را به‌کار برده بودند.
- در ابتدا بخشی از وجود خودم بودم.‌
- کلمات دیگر نمی‌درخشیدند .
خشک شده ناپدید شده بودند.
با اضطراب اطرافم را نگاه کردم‌.
- حال چیزی نبود جز حال.‌
- اسباب و اثاثیه ریشه در حال داشتند. همه‌چیز ماهیت خودشان را داشتند
- و آنچه در حال نبود، وجود نداشت.
- گذشته وجود نداشت. به هیچ عنوان
نه در اشیا و نه در افکارم.
- گذشته‌ام از من گریخته است.

برای من گذشته مثل بازنشستگی بود؛
نوع دیگری از وجود داشتن‌ ‌تصور نیستی چقدر برایمان دشوار است‌.
چیزها همانی هستند که در ظاهر نشان می‌دهند. با خشونت شانه‌هایم را تکان
دادم تا خودم را رها کنم.
حالت تهوع شدیدی ناگهان وجودم
را گرفت.
خودکار از دستم افتاد!
چیزی درونم یورش آورده؛
من آن چیزم‌ هستی آزاد و جداشده،
مرا در خود غرق می‌کند.
من وجود دارم.‌
وجود دارم.
شیرین و اهسته و سبک.
گویی خود به خود معلق مانده است.
حرکت می‌کند. از کنار من عبور می‌کند،
ذوب می‌شود و از بین می‌رود.
از دهانم پایین می‌رود، نوازشم می‌کند
و این حوضچه منم.
دستم زنده است.
باز می‌شود،
مانند چنگال های خرچنگی که به
پشت افتاده.
دستم می‌چرخد، روی میز پهن می‌شود؛ ناخن‌هایم. وزنش را روی میزی که من
نیستم حس می‌کنم. گرمای رانم را
از روی پارچه حس می‌کنم.
بازویم، به نرمی به زیستش ادامه
می‌دهد. احساساتم درونم از
صبح تا شب می‌رویند.
از جا می‌پرم.
کاش می‌توانستم جلوی فکر کردن
را بگیرم.
فکر کردن نمی‌خواهم فکر کنم.
نباید فکر کنم.
کلماتی هستند داخل افکار،
کلمات ناتمام......
پایانی برایش نیست‌.
همین تعمق دردناک؛
من وجود دارم، خودم هستم که
آن را سرپا نگه داشته‌ام.
من هستم که افکار را ادامه میدهم،
گسترش‌ می‌دهم.‌
چقدر این احساس وجود داشتن
پیچ در پیچ است.
فکر نکردن، نمیخواهم فکر کنم.
فکر می‌کنم نمیخواهم فکر کنم.
همین هم خودش یک فکر به
حساب می‌آید.
من افکارم هستم.
به همین خاطر است که نمی‌توانم
جلويش را بگیرم.
من وجود دارم و از وجو داشتن
وحشت دارم.
من از هیچ بودن خود را بیرون می‌کشم.
تنفر، بیزاری از وجود داشتن.
راه‌های بی‌شماری است که خودم را
وادار به وجود داشتن کنم.
تا خودم را درون ‌وجود داشتن
هل دهم.
افکار پشت سرم متولد می‌شوند.
مثل سرگیجه‌ای ناگهانی.
اگر تسلیم شوم افکار رشد می‌کنند
و بزرگ می‌شوند و بی‌کران می‌شوند
و وجودم را کاملا پر می‌کنند
و این‌گونه وجود داشتنم را تازه می‌کنند.

📚 تهوع - ژان_پل_سارتر


ادامه دارد

...📚

BY کتاب دانش


Share with your friend now:
tgoop.com/ktabdansh/4069

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

5Telegram Channel avatar size/dimensions To view your bio, click the Menu icon and select “View channel info.” Avoid compound hashtags that consist of several words. If you have a hashtag like #marketingnewsinusa, split it into smaller hashtags: “#marketing, #news, #usa. Telegram Channels requirements & features 4How to customize a Telegram channel?
from us


Telegram کتاب دانش
FROM American