tgoop.com/ktabdansh/4036
Last Update:
...
📖 مطالعه قسمت یازده
آیا تابحال دوستت را در خواب
دیدهای؟ آیا از دیدن چهرهٔ او
ترسیدهای؟
یک دوست باید استاد حدسزدن و
ساکتماندن باشد؛ تو نباید بخواهی
همهچیزها را ببینی. بگذار همدردی
تو در حدسزدن باشد. دوستت به
همدردی نیاز دارد؟
آیا تو هوای پاک و تنهایی و نان و
دارو برای دوستت هستی؟
برده هستی؟ مستبد هستی؟
پس نمیتوانی دوست باشی.
زن هنوز توانایی دوستی پیدا نکرده،
یا گربه است یا پرنده یا در بهترین
حالت گاو.۱
اما ای مردان شما توانایی دوستی را
دارید؟ - ای مردها من بههمان اندازه
که شما به دوستانتان میبخشید به
دشمنانم هم میبخشم پس فقیرتر
نمیشوم. رفاقت هست بگذار دوستی
هم باشد. چنين گفت زرتشت
دربارهٔ هزار و یک هدف
زرتشت در سرزمین من مردم را دید،
نیکی و بدی را کشف کرد. چهبسا
آنچه درنظر مردم نیک بود دیگری
آنها را سرزنش میکرد. در یافتهام
آنچه اینجا شیطانیست، جای دیگر
کرسی افتخارات است. روح از
بدخواهی همسایهاش حیرت میکند،
یک لوح نیکیها برفراز سر هر ملتی
آویخته است. برای قدرت.
کمیابترین چیز و دشوارترین چیز
... بهعنوان یک چیز مقدس ستایش
میشود. - هرآنچه بدرخشد، به
آنها اجازه بدهد، حاکم و پیروز شوند.
تا وحشت و حسادت همسایه را
بههمراه داشته باشد.
به پدر و مادرت احترام بگذار ■ تا
ریشههای روحت با آنان سازگار باشد.
وفاداری را تمرین کن ■ حتی برای
چیزهای خطرناک. بر هرچیز غلبه
کن. - انسانها ابتدا ارزش را درنظر
گرفتند تا خود را حفظ کنند.
معانی را خلق کردند، آن معانی،انسان
بود، خود را انسان نامیدند.
احترام گذاشتن همان خلق کردن است.
هستهٔ وجود بدون احترام توخالی است.
حکومت کردن و اطاعت کردن، باهم
خلق شد. این نفس حیلهگر؛ منفعت
خود را در منفعت جمع جستجو میکند.
این بهزیر رفتن جمعیت است.
آتش عشق و خشم، نیکی و بدی،
عاشقان و خالقان اینها را بهوجود
آوردند. قدرت این ستایش و سرزنش
بسیار است. تاکنون هزاران هدف
وجود داشته، چون هزاران ملت
وجود داشته، انسانیت هنوز هیچ
هدفی ندارد. برادران انسانیت بدون
هدف، خود فاقد انسانیت نیست؟
چنين گفت زرتشت
دربارهٔ عشق به همسایه
یکی برای یافتن خود به همسایه
روی میکند و دیگری برای گمکردن
خود. نادوستی شما با خویش، تنهایی
را برای شما زندان میکند.
شما هنگامی که نیاز دارید کسی
خوبیهای شما را بگوید یک شاهد
دعوت میکنید؛ میخواهید فکر
خوبی دربارهٔ شما داشته باشد.
( او را فریب دادید ) دروعگوی واقعی
کسی است که صحبت میکند.
یک احمق چنین میگوید:
همنشینی با مردم شخصیت انسان
را خراب میکند، بهویژه هنگامیکه
شخصیتی از خودش ندارد.
من بازیگرلن شما را دیدهام؛ تماشگران
مانند بازیگران رفتار میکنند.
من همسایه را آموزش نمیدهم، من
دوست را آموزش میدهم. من عشق
به دورترین افراد را توصیه میکنم.
چنین گفت زرتشت
دربارهٔ روش خالق
ای برادر من آیا میخواهی به انزوا
بروی؟ به من گوش بسپار.
جمعیت میگوید، هر انزوایی گناه
است. تو به جمعیت تعلق داری.
میگویی وجدان من با شما یکی
نیست. درد شروع میشود. قدرت
خود را به من نشان بده. نشان بده
تو جاهطلب نیستی. هوسهای
زیادی برای رسیدن به ارتفاعات
وجود دارد. افکار تو بهغیر از غرش،
توخالی است. میخواهم فکر غالب
تو را بشنوم. چنین گفت زرتشت
۱. تلخی نیچه در برابر زنها از رابطهاش
با لو سالومه" است که در بخش اول
کتاب ، نیچه در حال کنار آمدن با
خیانت او و دوستش پل ری" بوده.
توضیحات؛ نیچه از ايده بازگشت
جاودان بهعنوان یک آزمون فلسفی
استفاده میکند؛ تصور کنید که
زندگی شما با تمام شادیها و
رنجهایش، بارها و بارها تکرار شود.
آیا چنین زندگی را میخواهید؟
نیچه میخواهد به زندگی بهگونهای
نگاه کنید که آمادهٔ تکرار جاودانهی
آن باشید. توضیحات ادامه داره.
چنین گفت زرتشت - نیچه
● ادامه دارد ..
...📚
BY کتاب دانش
Share with your friend now:
tgoop.com/ktabdansh/4036