KTABDANSH Telegram 3992
کتاب دانش
📝 دوره گرد 7 " کتاب دوره‌گرد که در سال ۱۹۸۲ که به شکل کتابی جداگانه به چاپ رسید شعر منشوری‌ست . درونمایه اصلی آن، ستایش از خواننده و خوانش است و نیز آن جهان رؤیایی و خیال‌انگیزی که انسان را مسحور و مفتون خود می‌کند. " آنها برای ستایش نخستین سپیده‌دم…
داستان کوتاه


📚 آوای زنگوله‌ها
نوشتهٔ؛ فرانسوا ماژوله


قسمت اول


بی‌شک بهار از مدت‌ها پیش در
کمین ماکس ' بود.‌
بهار گاه و بی‌گاه دوست دارد
سر به سر جوانان بلندپرواز بگذارد.
به‌هر صورت وقتی ماکس، حدود
ساعت سه، بااین تصمیم قاطعانه
که برای صرف چای نزد
میس آرابلا گراهام ' برود، از خانه
بیرون آمده،
بهار که در گوشهٔ خیابان پنهان شده
بود چنان ناگهانی، با موجی از انوار
خیره‌کننده و رایحه‌های دل‌انگیز
به‌سمت او شتافت که ماکس
مات و مبهوت ماند.

ماکس پسر عاقلی بود ، همه دوست
داشتند بر این نکته تأکید کنند.
حتی در آن لحظه که او برای
ملاقات دختر جوانی که به احتمال
بسیار همسر اینده‌اش می‌شد،
خانه را ترک می‌گفت تخیلات
شاعرانه در سر نداشت.‌
می‌اندیشید که آیا کت و شلوار ابی
رنگش زیاد کهنه به‌نظر نمی‌رسد؟
مارک‌ِ اتوم میس آرابلا چیست؟
آیا آنها پس از ازدواج در اموال هم
شریک خواهند بود؟
بنابراین نمی‌توان پیدایش این
اندیشهٔ عجیب را که چطور است
تا ساعت ملاقات گشتی در پارک
بوتانیک ' بزنم، به او نسب داد.
بلکه باید بهار حیله‌گر را مقصر
دانست.
اندیشه‌ای سرنوشت‌ساز‌ :
زیرا پارک بوتانیک قلمرو واقعی
بهار است و ماکس تازه به آنجا
پا گذاشته بود که افکار عاقلانه‌اش
بر اثر تغییری جادویی، مانند
گله‌ای از فیل‌های غول‌پیکر رمیدند.
دور شدند و او را بی‌سلاح و بی‌دفاع
در آن سرزمین سحرآمیز
تنها گذاشتند.

آب‌پاش‌های خودکار روی چمن‌های
سبز چرخ می‌زدند و طراوت و
شادابی‌شان را سخاوتمندانه اما با
صدایی نابهنجار پخش می‌کردند.
کودکان خردسال موطلایی که
فریادهای کوتاه و تیزشان شبیه
آواز پرندگان بود به‌هم تنه می‌زدند،
می‌افتادند و برمی‌خاستند.
حالت این جوان آراسته که با
قیافه‌ای جدی و حرکاتی خشک و
معذب در میان مادران و پرستاران
روی یک صندلی سبز و لق ،
نشسته بود، شاید مضحک
بهن می‌رسید. اما ماکس پرالب '
به این مسئله فکر نمی‌کرد.
او به‌زودی نامزد میس ارابلای
ثروتمند و وکیل دادگاه شهر ' ب '
می‌شد.
در بيست و پنج سالگی، برای
نخستین بار، زیبایی بهار را کشف
می‌کرد.
پیرزن مسؤل صندلی‌ها آهسته زمزمه
کرد؛
لطفا هفت فرانک بدهید. '
" چه ارزان!
اوه ، بله، حق با شماست. و من بیچاره
که شوهرم را در جنگ از دست
داده‌ام باید از این راه زندگی کنم.
پیرزن موقرانه دور شد و ماکس
با شور و شوقی ابلهانه در دل
گفت:
چقدر بیوه‌های جنگ را در هوای
آفتابی پارک بوتانیک دوست دارم.

و درست در همان لحظه، در فاصلهٔ
ده متری دامنی خاکستری رنگ
به چشمش خورد. ادامه دارد.

ترجمهٔ خانم؛ مهوش قویمی

...📚🌟🖊
👏52



tgoop.com/ktabdansh/3992
Create:
Last Update:

داستان کوتاه


📚 آوای زنگوله‌ها
نوشتهٔ؛ فرانسوا ماژوله


قسمت اول


بی‌شک بهار از مدت‌ها پیش در
کمین ماکس ' بود.‌
بهار گاه و بی‌گاه دوست دارد
سر به سر جوانان بلندپرواز بگذارد.
به‌هر صورت وقتی ماکس، حدود
ساعت سه، بااین تصمیم قاطعانه
که برای صرف چای نزد
میس آرابلا گراهام ' برود، از خانه
بیرون آمده،
بهار که در گوشهٔ خیابان پنهان شده
بود چنان ناگهانی، با موجی از انوار
خیره‌کننده و رایحه‌های دل‌انگیز
به‌سمت او شتافت که ماکس
مات و مبهوت ماند.

ماکس پسر عاقلی بود ، همه دوست
داشتند بر این نکته تأکید کنند.
حتی در آن لحظه که او برای
ملاقات دختر جوانی که به احتمال
بسیار همسر اینده‌اش می‌شد،
خانه را ترک می‌گفت تخیلات
شاعرانه در سر نداشت.‌
می‌اندیشید که آیا کت و شلوار ابی
رنگش زیاد کهنه به‌نظر نمی‌رسد؟
مارک‌ِ اتوم میس آرابلا چیست؟
آیا آنها پس از ازدواج در اموال هم
شریک خواهند بود؟
بنابراین نمی‌توان پیدایش این
اندیشهٔ عجیب را که چطور است
تا ساعت ملاقات گشتی در پارک
بوتانیک ' بزنم، به او نسب داد.
بلکه باید بهار حیله‌گر را مقصر
دانست.
اندیشه‌ای سرنوشت‌ساز‌ :
زیرا پارک بوتانیک قلمرو واقعی
بهار است و ماکس تازه به آنجا
پا گذاشته بود که افکار عاقلانه‌اش
بر اثر تغییری جادویی، مانند
گله‌ای از فیل‌های غول‌پیکر رمیدند.
دور شدند و او را بی‌سلاح و بی‌دفاع
در آن سرزمین سحرآمیز
تنها گذاشتند.

آب‌پاش‌های خودکار روی چمن‌های
سبز چرخ می‌زدند و طراوت و
شادابی‌شان را سخاوتمندانه اما با
صدایی نابهنجار پخش می‌کردند.
کودکان خردسال موطلایی که
فریادهای کوتاه و تیزشان شبیه
آواز پرندگان بود به‌هم تنه می‌زدند،
می‌افتادند و برمی‌خاستند.
حالت این جوان آراسته که با
قیافه‌ای جدی و حرکاتی خشک و
معذب در میان مادران و پرستاران
روی یک صندلی سبز و لق ،
نشسته بود، شاید مضحک
بهن می‌رسید. اما ماکس پرالب '
به این مسئله فکر نمی‌کرد.
او به‌زودی نامزد میس ارابلای
ثروتمند و وکیل دادگاه شهر ' ب '
می‌شد.
در بيست و پنج سالگی، برای
نخستین بار، زیبایی بهار را کشف
می‌کرد.
پیرزن مسؤل صندلی‌ها آهسته زمزمه
کرد؛
لطفا هفت فرانک بدهید. '
" چه ارزان!
اوه ، بله، حق با شماست. و من بیچاره
که شوهرم را در جنگ از دست
داده‌ام باید از این راه زندگی کنم.
پیرزن موقرانه دور شد و ماکس
با شور و شوقی ابلهانه در دل
گفت:
چقدر بیوه‌های جنگ را در هوای
آفتابی پارک بوتانیک دوست دارم.

و درست در همان لحظه، در فاصلهٔ
ده متری دامنی خاکستری رنگ
به چشمش خورد. ادامه دارد.

ترجمهٔ خانم؛ مهوش قویمی

...📚🌟🖊

BY کتاب دانش


Share with your friend now:
tgoop.com/ktabdansh/3992

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

With the sharp downturn in the crypto market, yelling has become a coping mechanism for many crypto traders. This screaming therapy became popular after the surge of Goblintown Ethereum NFTs at the end of May or early June. Here, holders made incoherent groaning sounds in late-night Twitter spaces. They also role-played as urine-loving Goblin creatures. Commenting about the court's concerns about the spread of false information related to the elections, Minister Fachin noted Brazil is "facing circumstances that could put Brazil's democracy at risk." During the meeting, the information technology secretary at the TSE, Julio Valente, put forward a list of requests the court believes will disinformation. Image: Telegram. Just as the Bitcoin turmoil continues, crypto traders have taken to Telegram to voice their feelings. Crypto investors can reduce their anxiety about losses by joining the “Bear Market Screaming Therapy Group” on Telegram. With the administration mulling over limiting access to doxxing groups, a prominent Telegram doxxing group apparently went on a "revenge spree."
from us


Telegram کتاب دانش
FROM American