KTABDANSH Telegram 3882
کتاب دانش
📖 مطالعه ص ۷۶ - هیچکس در این مسیر منتظر من نیست. - وجودم غرق در عذاب است. کوچکترین حرکتی آزارم می‌دهد. - هرگز نخواهم فهمید چه‌چیزی در انتظارم بوده. - گم شده‌ام. هوا از دود سیگار درحال تبخیر است. صندوق‌دار پشت پیشخوان همان است که در انتظار من است. - لحظات…
📖 مطالعه ص ۸۳

رولبون، کینه عمیقی نسبت به این ابله
کوچک و دروغگو دارم. خیلی برایم
مهم است که رولبون آدم خوبی بوده
باشد. بی‌شک آدم رذلی بوده‌.
- البته کیست که نباشد؟ نمی‌توان
آرزوی زندگی بهتری از او داشت.
- اما آیا این زندگی را زیسته بود؟
رذالتش بی‌پرده، خودجوش، و علاقمند
به فضایل اخلاقی راستین.‌ چرا نباید
رمانی دربارهٔ زندگی‌اش بنویسم؟

سه‌شنبه اعتراف ( مسیحیان به گناهان
خود اعتراف می‌کنند )
مدتی است زود به زود خواب‌هایم را
به‌یاد می‌آورم.
نامه‌ای از آنی به‌دستم می‌رسد. جوهر
نوشتنش را هنوز عوض نکرده.
در توهمی مه‌آلود لبخندش را به‌یاد
می‌آورم. مسیو آنتوان روکانتن. از
خواندن اسمم خوشحال می‌شوم.
- وقتی نامه را بازمی‌کنم؛ توهمم شش
سال جوان‌ترم می‌کند. از پاریس گذر
خواهد کرد. ' حتما به‌دیدنم بیا '
سه‌شنبه اعتراف، حوصله‌سربر و راکد
است. به رستوران می‌روم.
احساس بیکاری و بیهودگی می‌کنم.
شش سال قبل با توافق دوطرفه از آنی
جدا شدم. نامه‌ای درتوکیو برایش
نوشتم؛ آنی عزیز من "
جواب داد: گستاخی ات را تحسین
میکنم. من هرگز آنی عزیز تو نبوده‌ام
و تو هم هرگز آنتوان عزیز من نبوده‌ای.
همیشه دلش می‌خواست لحظات
بی‌نقصی داشته باشد. جادوی محسور
کننده و مغرورانه ای داشت.‌ زیر بار
کلمات تلوتلو خوردم. سعی می‌کنم
حافظه‌ام را تجدید کنم.
- اما لبخندش از بین رفته، دیگر
برنمی‌گردد. - آیا فکرکردن به‌کسی‌
از گذشته امکان دارد؟ صداها، بوها،
نورها، همه را درون خود داشتیم.
برای کسی بازگو نمی‌کردیم و این‌گونه
بود که زنده می‌ماندیم. خاطره نیست
عشقی سنگدل و سوزان است. هیچ
سایه‌ای، هیچ گریزی، هیچ پناهی،
و بعد آنی ترکم کرد.
- من هستم چون به‌این فکرمی‌کنم
که نمی‌خواهم باشم.
- زمان شروع کرد به جریان یافتن.
- احساس توخالی بودن می‌کردم.
- حالا گذشتهٔ من چیزی نیست
جز یک خلاء بی‌انتها.
- این زمان حال من است.

- انگار هر چیزی را که یادگرفته ام
از کتاب‌ها می‌دانم



" درواقع قسمتی از رمان تهوع پاسخ به
همین پرسش است؛
سارتر در کتاب کلمات که در واقع
شرح حال سارتر از زبان خودش است
عنوان می‌کند: در تهوع کاملا صادقانه می‌گویم، می‌توانید حرفم را باور کنید
زندگی بی‌جهت و ناخوشایند همنوعانم
را نوشتم و زندگی خود را مبرا کرده‌ام. روکانتن بودم، از او برای نشان دادن
طرح زندگی خود بدون خودپسندی
استفاده کرده‌ام، درعین‌حال خودم
بودم، برگزیده و وقایع نگار جهنم. فتومیکروسکوپ شیشه‌ای و فولادی
خم شده روی پرتوپلاسمای خودش.
بنابراین ما ازطريق سارتر می‌توانیم
روکانتن را بشناسیم و بالعکس. "


📚 تهوع - ژان_پل_سارتر

ادامه دارد

...📚
👍1



tgoop.com/ktabdansh/3882
Create:
Last Update:

📖 مطالعه ص ۸۳

رولبون، کینه عمیقی نسبت به این ابله
کوچک و دروغگو دارم. خیلی برایم
مهم است که رولبون آدم خوبی بوده
باشد. بی‌شک آدم رذلی بوده‌.
- البته کیست که نباشد؟ نمی‌توان
آرزوی زندگی بهتری از او داشت.
- اما آیا این زندگی را زیسته بود؟
رذالتش بی‌پرده، خودجوش، و علاقمند
به فضایل اخلاقی راستین.‌ چرا نباید
رمانی دربارهٔ زندگی‌اش بنویسم؟

سه‌شنبه اعتراف ( مسیحیان به گناهان
خود اعتراف می‌کنند )
مدتی است زود به زود خواب‌هایم را
به‌یاد می‌آورم.
نامه‌ای از آنی به‌دستم می‌رسد. جوهر
نوشتنش را هنوز عوض نکرده.
در توهمی مه‌آلود لبخندش را به‌یاد
می‌آورم. مسیو آنتوان روکانتن. از
خواندن اسمم خوشحال می‌شوم.
- وقتی نامه را بازمی‌کنم؛ توهمم شش
سال جوان‌ترم می‌کند. از پاریس گذر
خواهد کرد. ' حتما به‌دیدنم بیا '
سه‌شنبه اعتراف، حوصله‌سربر و راکد
است. به رستوران می‌روم.
احساس بیکاری و بیهودگی می‌کنم.
شش سال قبل با توافق دوطرفه از آنی
جدا شدم. نامه‌ای درتوکیو برایش
نوشتم؛ آنی عزیز من "
جواب داد: گستاخی ات را تحسین
میکنم. من هرگز آنی عزیز تو نبوده‌ام
و تو هم هرگز آنتوان عزیز من نبوده‌ای.
همیشه دلش می‌خواست لحظات
بی‌نقصی داشته باشد. جادوی محسور
کننده و مغرورانه ای داشت.‌ زیر بار
کلمات تلوتلو خوردم. سعی می‌کنم
حافظه‌ام را تجدید کنم.
- اما لبخندش از بین رفته، دیگر
برنمی‌گردد. - آیا فکرکردن به‌کسی‌
از گذشته امکان دارد؟ صداها، بوها،
نورها، همه را درون خود داشتیم.
برای کسی بازگو نمی‌کردیم و این‌گونه
بود که زنده می‌ماندیم. خاطره نیست
عشقی سنگدل و سوزان است. هیچ
سایه‌ای، هیچ گریزی، هیچ پناهی،
و بعد آنی ترکم کرد.
- من هستم چون به‌این فکرمی‌کنم
که نمی‌خواهم باشم.
- زمان شروع کرد به جریان یافتن.
- احساس توخالی بودن می‌کردم.
- حالا گذشتهٔ من چیزی نیست
جز یک خلاء بی‌انتها.
- این زمان حال من است.

- انگار هر چیزی را که یادگرفته ام
از کتاب‌ها می‌دانم



" درواقع قسمتی از رمان تهوع پاسخ به
همین پرسش است؛
سارتر در کتاب کلمات که در واقع
شرح حال سارتر از زبان خودش است
عنوان می‌کند: در تهوع کاملا صادقانه می‌گویم، می‌توانید حرفم را باور کنید
زندگی بی‌جهت و ناخوشایند همنوعانم
را نوشتم و زندگی خود را مبرا کرده‌ام. روکانتن بودم، از او برای نشان دادن
طرح زندگی خود بدون خودپسندی
استفاده کرده‌ام، درعین‌حال خودم
بودم، برگزیده و وقایع نگار جهنم. فتومیکروسکوپ شیشه‌ای و فولادی
خم شده روی پرتوپلاسمای خودش.
بنابراین ما ازطريق سارتر می‌توانیم
روکانتن را بشناسیم و بالعکس. "


📚 تهوع - ژان_پل_سارتر

ادامه دارد

...📚

BY کتاب دانش


Share with your friend now:
tgoop.com/ktabdansh/3882

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

Activate up to 20 bots How to create a business channel on Telegram? (Tutorial) The public channel had more than 109,000 subscribers, Judge Hui said. Ng had the power to remove or amend the messages in the channel, but he “allowed them to exist.” Add the logo from your device. Adjust the visible area of your image. Congratulations! Now your Telegram channel has a face Click “Save”.! Select “New Channel”
from us


Telegram کتاب دانش
FROM American