Telegram Web
چپاول اخلاقی

یکی از مهم‌ترین شیوه‌های چپاول اخلاقی دوستان‌مان این است که به آنان بگوییم
شأن شما بالاتر از این است که روی کار و وقت‌تان قیمت بگذاریم

@exitvoiceloyalty
سقف دستمزد را بردارید

در کنار اینکه باید قیمت خیلی از کالاها و مشخصا کالاهای یارانه‌ای واقعی شود، قیمت و دستمزد نیروی کار در سطوح مختلف هم باید واقعی شود.

دستمزد مدیرعامل یک پتروشیمی ۷۰ میلیون تومن است حدود ۱۲۰۰ دلار. سقف دستمزد و قیمت پایین نیروی کار در موارد زیادی فقط به اقتصاد و کسب‌وکار ضربه می‌زند.

نیروی کار متخصص با این دستمزدها جز کم‌کاری کاری نمی‌کند. اگر برای یک ماست‌بند محدودیت سقف قیمت ماست بگذارید، مجبور است از ماست درون ظرف بزند که به عینه و هزاران بار دیده‌ایم می‌زند. نیروی کار هم همین است.

قیمت بنزین واقعی شود خوب است؛ قیمت گازوئیل واقعی شود خوب است؛ اما قیمت تخصص نیروی کار را هم باید به بازار سپرد.
اجاره و تأمین هزینه‌های زندگی

سال ۱۳۸۵ مستأجر بودم. ناگهان موجر که آدم محترمی بود مبلغ اجاره را خیلی زیاد کرد. گفتم: این خیلی خیلی زیاد است. گفت می‌دانم؛ اما پسرم در مالزی درس می‌خواند و من باید با همین اجاره‌خانه، هزینه‌های فرزندم را تأمین کنم.

اجاره‌خانه تبدیل شده به محل تأمین هزینه تحصیل فرزندان در خارج؛ تأمین هزینه‌های پدر و مادر سالمند؛ تأمین هزینه‌های عزا و عروسی؛ تأمین هزینه‌های درمان و تفریح.


عزیزان موجر؛ اینجا ۸۰ متر خانه است؛ نه یک شرکت سرمایه‌گذاری با بازدهی نجومی.
Forwarded from Arash Naghavi
Bell (1968). The Pope and the price of fish.pdf
351.2 KB
پاپ و قیمت ماهی

بر اساس یک سنت قدیمی در مذهب کاتولیک، پیروان این مذهب ملزم بودند که با نیت توبه از گناهان خود، از خوردن گوشت در روزهای جمعه پرهیز کنند. و در مقابل، خوردن ماهی در روزهای جمعه توصیه می‌شد. در فوریه سال ۱۹۶۶، پاپ پل ششم طی فرمانی، قوانین روزه‌داری را تسهیل کرد. به موجب آن فرمان، پرهیز ار خوردن گوشت فقط در جمعه‌های ایام روزه‌داری (دوره ۴۰ روز پیش از عید پاک) اجباری بود. بدین ترتیب، در ۴۶ جمعه‌ی دیگر سال، کاتولیک‌ها می‌توانستند گوشت بخورند، و تقاضا برای ماهی در جمعه‌ها به یکباره کاهش یافت. مقاله 👆 نشان می‌دهد که کاهش تقاضا برای ماهی منجر شد به ۱۲.۵٪ کاهش در قیمت ماهی.

پ.ن.۱. این 👆 یکی از اولین مقالاتی‌ست که در حوزه اقتصاد دین نوشته شده.
پ.ن.۲. آن فرمان پاپ پل ششم یک apostolic decree بود به نام Paenitemini
پ.ن.۳. در اینجا روایت آن فرمان از زبان یک کشیش آمده است
Forwarded from Mohammad Amir Ashiri
اصطلاحا به مکتب دوران قرون وسطی میگن مکتب مدرسیون یا اسکولاسیتک

این مکتب توی حوزه های نظریه ارزش (یعنی ارزش یه جنسی رو چه چیزی تعیین میکنه) کار میکردن و پیشرفت هایی هم داشتن

نظریه ها بر دو قسم بود

نظریات توضیح دهنده ارزش از سمت هزینه ها (بگیم ادبیات طرف عرضه) طبیعتا خیلی در نقطه صفر داستان شهودی تر بود.

اینکه ارزش یه چیزی رو هزینه ای که صرفش میکنیم تعیین میکنه

(جالب‌تر اینه که همین ادبیات در دوران روشنگری میاد و کم کم تبدیل میشه به نظریه کاری ارزش Labour theory of value و با نمودار عرضه در اقتصاد می مونه)

دسته دیگه ای از این اسکولاستیک ها میرن به این سمت که ارزش به شکل سوبژکتیو و از طریق ارزشی که افراد قائل اند تعیین میشه (مثلا مکتب سالامانکا در اسپاینا)

این ادبیات خودش رو بعد تر در دوران روشنگری با ادبیات نظریه ذهنی ارزش subjective theory of value تکمیل میکنه

مارشال کسی هست که با تلفیق دو تا ادبیات در قالب نمودار عرضه و تقاضا اینا رو آشتی میده
Forwarded from Arash Naghavi
خروج و اعتراض و وفاداری
Bell (1968). The Pope and the price of fish.pdf
خلاصه آنچه گذشت: از سال ۸۵۱ میلادی، پیروان مذهب کاتولیک ملزم بودند که با نیت توبه از گناهان خود، از خوردن گوشت در روزهای جمعه پرهیز کنند. پاپ پل ششم در سال ۱۹۶۶ این الزام به پرهیز را تسهیل کرد و آن را محدود کرد به ۵ یا ۶ جمعه‌ی ایام روزه‌داری. اثر مستقیم این تغییر، کاهش تقاضا و در نتیجه کاهش قیمت ماهی بود.

اما جذاب‌تر از اثر این تغییر نهادی، علت این تغییر است. چرا پاپ پل ششم دست به چنین تغییر مهمی زد؟ مقاله 👇 تلاش می‌کند که علت این تغییر را با نظریه انتخاب عمومی توضیح دهد، و افزایش تعداد رای‌دهندگان در مجمع کاردینال‌ها را کلید حل معما می‌داند.

از سال ۱۰۶۱ میلادی، پاپ توسط مجمع کاردینال‌ها انتخاب می‌شد. در ابتدا، تعداد اعضای مجمع کاردینال‌ها به ندرت از ۳۰ نفر فراتر می‌رفت و بر اساس قانونی در سال ۱۵۸۶، تعداد اعضای مجمع به ۷۰ نفر محدود شد. این محدودیت ۷۰ نفره، قریب به ۵۰۰ سال ادامه یافت تا آنکه از سال ۱۹۵۱ میلادی، کلیسای کاتولیک دکترین بین‌المللی‌کردن مجمع کاردینال‌ها را پیش گرفت و تعداد اعضای آن مجمع تا سال ۱۹۷۳ به ۱۴۵ نفر افزایش یافت. دلایل متعددی برای این تغییر بزرگ برشمرده شده است که مهمترین آن اعطای حق رای بیشتر به کاردینال‌های جهان سوم (آفریقا، آمریکای لاتین، و آسیا) و کاهش سلطه‌ی کاردینال‌های ایتالیایی می‌باشد.

مجمع کاردینال‌ها به دلیل نقش خود در انتخاب پاپ، قدرت چانه‌زنی بالایی دارد، و مقاله 👇 مدعی‌ست که انگیزه‌های اقتصادی اعضای جدید مجمع کاردینال‌ها و لابی آنها، بر روی تصمیم پاپ پل ششم در سال ۱۹۶۶ اثر داشته است. این مقاله نشان می‌دهد که اکثر کاردینال‌های جدید از کشورهایی بودند که در آنها سهم تولید گوشت بسیار بیشتر از ماهی بوده است. و استدلال می‌کند که انگیزه‌ی افزایش کمک‌های مالی به کلیسا باعث شد که آن کاردینال‌ها لغو پرهیز از خوردن گوشت در جمعه‌ها را به صلاح بدانند.
وصایای دارون عجم‌اغلو به ایلان ماسک

https://x.com/DAcemogluMIT/status/1831323872676979159
قدرت کلاهبرداری از رهگذر اعتبار اجتماعی

در هر جامعه‌ای فرد یا افرادی از قدرت بیشتری برخوردارند؛ مثلا برخی افراد به دلیل زور بازو و دست به تیشه و تبر بودن، قدرت فیزیکی بیشتری دارند؛ برخی افراد به دلیل زیبایی خویش قدرت پیدا می‌کنند؛ برخی به دلیل مهارت‌های جنگیدن با خرس یا خروس‌بازی، قدرت می‌گرفتند و برخی هم به دلیل پشتوانه ثروتی که دارند و می‌توانند به همه را از بخرند و کارشان را پیش ببرند.

اما نوعی از قدرت هست که به واسطه طراحی نهادی و اعتباردهی اجتماعی و ناشی از ضعف بازار به‌دست عده‌ای از افراد می‌افتد. برای نمونه، بنگاه معاملات ملکی به واسطه اینکه موجر و مستأجر و فروشنده و خریدار ملک نمی‌توانند به سادگی هم را پیدا و به همدیگر اعتماد کنند، از رهگذر نصب تابلو و شناخته‌شدن و مجوز کسب و کار یک قدرت اجتماعی پیدا می‌کنند و به دلیل جوش‌دادن معاملات ، درآمدی هم کسب می‌کنند.

اما در جامعه و اقتصادی که سازوکارهای بازار و نهاد شخص ثالث (اینجا اتحادیه املاک) و قوه قهریه خوب کار نمی‌کنند، قدرت اجتماعی بنگاه معاملات ملکی برایش فرصت کلاهبرداری و سواستفاده از موقعیتش را فراهم می‌یابد.

فرض کنید فردی برای انجام معامله به سایت دیوار مراجعه و یک آگهی از بنگاه معاملات ملکی الف را انتخاب می‌کند و قرار بازدید می‌گذارد.

در جامعه و اقتصاد ناسالم، فرد، وظایف زیادی بر دوش دارد:

۱- اعتبارسنجی بنگاه معاملات ملکی

۲- اعتبارسنجی موجر یا موکلش

بعد از این‌ها (که معمولا انجام نمی‌شود و طبیعی هم هست) کارمند بنگاه می‌گوید مبلغی راربه عنوان بیعانه و نگهداشت خانه برابرشان و تنظیم جلسه با موجر به حساب مدیر بنگاه واریز کنید که لاجرم به واسطه همان قدرت اجتماعی بنگاه انجام می‌دهد.

حالا اگر به هر دلیل معامله به نتیجه نرسد، و بنگاه پول را پس ندهد چه باید کرد.
مراجعه به قوه قضاییه بسیار زمان‌بر است و فقط هم بنگاه متهم می‌شود به عدم‌پرداخت وجه و نه کلاهبرداری و تازه اگر شکایت و پیگیری به نتیجه برسد، حکم این است که پول را حداکثر با سودش پرداخت کند؛ درحالی که باید حکم باید این باشد که در کنار پرداخت پول و جریمه، بخشی داشته باشد که به همان اندازه به اعتبار اجتماعی او آسیب بخورد و به عبارت ساده‌تر ریده بشود در اعصابش.

درحالی که هیچ موجری بی‌دلیل در خیابان به هر آدمی پول پرداخت نمی‌کند، پس رفتار بنگاه کلاه‌برداری است.

طراحی نهادی در چنین جامعه‌ای باید طوری باشد که پول فرد را در این موارد زود به دستش برساند که ظاهرا وصول مطالبات غیررسمی یا شرخرها همین کار را می‌کنند. یا اینکه اینجا هم باز زور بازو تعیین‌کننده نتیجه نهایی منازعه بین موجر پرداخت‌کننده بیعانه و بنگاه معاملات ملکی دزد است.

اساسا در جوامع توسعه‌نیافته قدرت ناشی از زور بازو همچنان کارکرد غایی را دارد و نتیجه همه منازعات اینچنینی را تعیین می‌کند.

شنیدم که دوستی گفت در وزارت مسکن یک واحدی برای رفع چنین مشکلاتی وجود دارد که اگر سرعتش از شرخرها بیشتر باشد، بسیار خوش‌کارکرد است.
@exitvoiceloyalty
اسلحه، میکروب، زور بازو

بچه بودم رفتم سلمونی؛ سر قیمت کوتاه‌کردن مو بین سلمونی و مردی که موهایش کوتاه شده بود، دعوا شد. سلمونی کت خورد و مرد هم قیمت مد نظرش را داد و رفت. سلمونی به من گفت چقدر پول داری؟ گفتم: ۱۵ تومان. گفت: با ۱۵ تومن فقط با ماشین صفر موهاتو از ته می‌زنم. گفتم: باشه.

درواقع، همان روز پذیرفتم که زور بازو و اسلحه در مناسبات انسانی از قبیل معامله و خرید و فروش حرف اول و آخر را می‌زنند. حالا گاهی وقت‌ها ممکن است سر قیمت توافق وجود داشته باشد ، پس نیازی به استفاده از زور بازو نیست.

برای رفع مشکل زور بازو و جلوگیری از همیشه برنده‌بودن صاحبان زور بازو، نیازمند آزادی اسلحه هستیم. هرچقدر هم یک جامعه بی‌قانون‌تر یا اجرای قانون در آن وقت‌گیرتر باشد، این ضرورت جدی‌تر است و بیشتر احساس می‌شود. آزادی داشتن اسلحه، آدم‌های را به دلیل وجود اسلحه در جیب همگان سر جایشان می‌نشاند و بکارگیری زور بازو را کنترل می‌کند.

در حوزه بنگاه معاملات ملکی ضرورت داشتن اسلحه هنگام معامله و خرید و فروش و انعقاد قرارداد اجاره واقعا ضروری است.

میزان کارمزد بنگاه‌های معاملات ملکی در هر بنگاه متفاوت و مغایر با رقم تعیین‌شده از سوی اتحادیه املاک است؛،بازگشت پول بیعانه به بنگاه همیشه با مشکل روبرو می‌شود و نیازمند پیگیری و نزاع و بحث و مشاجره است؛ اما صرف وجود یک اسلحه، همه را سر خط می‌کند.
@exitvoiceloyalty
1
 در مدرسه وارتون شنیده شد.
مردی که در امتداد جاده‌ای در حومه شهر قدم می‌زند با یک چوپان و یک گله بزرگ گوسفند روبرو می‌شود. به چوپان می‌گوید: «من با تو 100 دلار در برابر یکی از گوسفندانت شرط می‌بندم که بتوانم تعداد دقیق این گله را به تو بگویم.»
چوپان به پیشنهادش فکر کند. و با خودش می‌گوید این یک گله بزرگ است، و محال است بتواند درست حدس بزند؛ بنابراین شرط می‌بندد.
مرد می‌گوید: 973. چوپان متحیر می‌ماند؛ زیرا دقیقاً درست است.
چوپان می‌گوید: «باشد، من مردو سر حرفم هستم، گوسفندری را بردار.»
مرد یکی را برمی دارد و شروع به دور شدن می‌کند.
چوپان فریاد می‌زند: «صبر کن، فرصتی هم به من بده تا شرطی ببندم. مرد میگوید حتما. چراکه نه. چوپان می‌گوید: «شما اقتصاددان یک اتاق فکر دولتی هستید.
«حیرت‌آور!» است.
مرد پاسخ می‌دهد: «دقیقاً! درست می‌گویی! اما به من بگو، چگونه این را استنباط کردی؟»
چوپان می‌گوید: «خب، سگم را زمین بگذار تا به تو بگویم.»
2
یک ریاضیدان، یک حسابدار و یک اقتصاددان برای یک شغل درخواست می‌دهند.
مصاحبه‌کننده با ریاضیدان تماس می‌گیرد و می‌پرسد «دو بعلاوه دو می‌شود چند؟ ریاضیدان پاسخ می‌دهد «چهار». مصاحبه‌کننده می‌پرسد «دقیقا چهار؟»
ریاضیدان با ناباوری به مصاحبه‌کننده نگاه می‌کند و می‌گوید «بله، دقیقاً، چهار.»
سپس مصاحبه‌کننده با حسابدار تماس می‌گیرد و همان سوال را می‌پرسد «دو بعلاوه دو می‌شود چند؟» حسابدار می‌گوید: «به طور متوسط، چهار؛ ده درصد بده (بالا) یا بگیر (پایین)، اما به طور متوسط، چهار.»
سپس مصاحبه‌کننده اقتصاددان را فرا می‌خواند و همان سوال را مطرح می‌کند که «دو بعلاوه دو می‌شود چند؟»
اقتصاددان بلند می‌شود، در را قفل می‌کند، پرده را می‌کشد، کنار مصاحبه‌کننده می‌نشیند و می‌گوید: «می‌خواهی چند شود»؟
3
سه اقتصاددان برای شکار رفتند بیرون و با آهوی بزرگی روبرو شدند.
اولین اقتصاددان شلیک کرد، اما یک متر به سمت چپ.
اقتصاددان دوم شلیک کرد، اما یک متر به سمت راست.
سومین اقتصاددان شلیک نکرد، بلکه با پیروزی فریاد زد: ما گرفتیمش! ما گرفتیمش!
4
از یک ریاضیدان، یک اقتصاددان نظری (تئوریک: اقتصاددانی که فقط در حوزه تئوری‌های اقتصادی کار می‌کند) و یک اقتصادسنجی‌دان خواسته می‌شود تا گربه سیاهی (که واقعا وجود ندارد) را در اتاقی بسته با چراغ‌های خاموش پیدا کنند.
ریاضیدان در تلاش برای یافتن گربه سیاهی است که در اتاق تاریک وجود ندارد دیوانه می‌شود و در نهایت به یک بیمارستان روانی می‌رود.
اقتصاددان نظری قادر به گرفتن گربه سیاهی که در اتاق تاریک وجود ندارد نیست، اما با افتخار از اتاق خارج می‌شود و می‌گوید می‌تواند مدلی بسازد که تمام حرکاتش را با دقت بسیار زیاد توصیف کند.
اقتصادسنجی‌دان با خیال راحت وارد اتاق تاریک می‌شود، یک ساعت به دنبال گربه سیاهی می‌گردد که وجود ندارد. او از اتاق خارج نمی‌شود و از داخل اتاق فریاد می‌زند که او را از گردن گرفته است.
@exitvoiceloyalty
کتابی خواندنی
پسران شیکاگو که بودند و چه کردند؟ آیا این اقتصاددانان از خشونت و وحشی‌گری پینوشه با خبر بودند؟
اپلود یک ویدیو ۶ دقیقه‌ای در یوتیوب چهار ساعت طول کشیده و هنوز تمام نشده است.
وودی آلن و اول مهر

ما انسان های ناسپاسی هستيم ...
چون هر روز صبح که از خواب بيدار می شويم
خدا را به خاطر آن که ديگر
به مدرسه نمی رويم ،
شکر نمی کنيم !

این گفته وودی آلن است و بسیاری از ما از این بابت خرسندیم.

مدرسه در زمانه من ترکیبی بود از بیمارستان و تیمارستان و پادگان. بعید می‌دانم حالا هم تغییر چندانی کرده باشد.

کرونا داشت کمک می‌کرد که مدرسه از بین برود که واکسن امانش نداد.

البته، ممکن است کاری را که کرونا هم نتوانست بکند، قیمت‌های بالا دفتر و لوازم‌التحریر و در یک کلام تورم بکند. نتایج اخیر کنکور هم نشان می‌دهد که درس و مشق و قبولی در رشته‌های خوب دستاورد پول است و به این ترتیب پیشرفت و جابجایی طبقاتی کم‌کم به لطف تورم ناممکن می‌شود.
@exitvoiceloyalty
وارد کتابفروشی نشر چشمه زیر پل کریمخان که می‌شوی، فقط چپ و روشنفکری چپ را می‌بینی. اما از آنها که بگذری قفسه کتاب‌های اقتصادی، دیدنی‌تر است.
2025/06/27 22:49:08
Back to Top
HTML Embed Code: